مردان در برابر زنان در واقع نام ساختگی ارشاد یا ناشر مقیم ایران است برای رمانی به نام «ماجراهای ساده و کوچک روح درخت». در متن اثر هم دست برده� شده� است. کتاب اصلی توسط نشر باران سوئد چاپ و منتشر شده است. شهرنوش پارسیپو� نگارش کتاب را در تابستان ۱۳۵۷ به پایان رسانده است. در این رمان سالها� دهه چهل و پنجاه خورشیدی به تصویر کشیده شده است. فضای جامعه زیر ترس و فشار ساواک و روشنفکری در فشار اختناق و سانسور بود. از طرفی نوعی نواندیش� و مدرنگرای� بین آدمها� طبقه متوسط جامعه شکل میگرف�.
Mardān, dar barābar-i zanān, Shahrnush Parsipur عنوانها: مردان در برابر زنان؛ ماجراهای ساده و کوچک روح درخت (نگارش 1356 هجری شمسی)؛ نویسنده: شهرنوش پارسی پور؛ تاریخ نخستین خوانش: شانزدهم نوامبر سال 2005 میلادی عنوان: ماجراهای ساده و کوچک روح درخت؛ نویسنده: شهرنوش پارسیپور� اسپانگا (سوئد)، نشر باران، 1378، در 215 ص؛ موضوع: داستانهای نویسندگان معاصر ایرانی قرن 20 م عنوان: مردان، در برابر زنان؛ نویسنده: شهرنوش پارسیپور� تهران، نشر شیرین، 1383، در 303 ص؛ چاپ دوم زمستان 1384؛ شابک: 9645564557؛ موضوع: داستانهای نویسندگان معاصر ایرانی قرن 20 م ا. شربیانی
تغییرنام کتاب از «ماجراهای ساده و کوچک روح درخت» به «مردان در برابر زنان» توسط وزارت ارشاد یا ناشر در ایران واقعا مسخره است. گویا در متن کتاب هم دست بردهان�. اصل کتاب را نشر باران در سوئد منتشر کرده است.
در مورد "بانوان نویسنده" در وبلاگ گودریدز، یک مطلب کلی نوشته ام و تا اندازه ای به همه ی آثارشان اشاره کرده ام، پس نیازی به "ریویو"ی جداگانه نیست، اگر مایلید، اینجا را بخوانید؛
این اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم. در کل کتاب خوبی بود, و وادار می کرد ادامه بدم تا آخر. با شخصیت احمد و حسین خیلی همزاد پنداری کردم, و اگر اسم نویسنده ذکر نمی شد, بدون شک فکر می کردم که نویسنده مذکر باشه. از بس دید شخصیت اول داستان نسبت به جنس مونث, مثل یک مرد ایرانی بود. به نظرم داستان حول دو تا محور می چرخید: ترس و شهامت که خیلی خوب به تصویر کشیده شده بود. چند جمله از کتاب: "در فنجانها چای ریختم و برگشتم به اتاق. داشتم از قانون قضا و قدر پیروی می کردم. بالاخره یک طوری می شد. من از حوادث کوچکتر بودم." "ترس قوی تر از مرگ است." "پاکیزه کردن کار امروز و فردا نیست. یک امر روحی است, یک امر دایمی است.این باید در خون مردم عجین شود, پاکیزه بودن. در خون تک تک آدمها. مردم باید شروع کنند به شناختن حقوقشان. مردم باید بدون آن که کارشان را بگذارند زمین, در مقابل هر رویدادی این سوال را مطرح کنند: »چرا؟» وقتی این سوال در خونت باشد, در خون تک تک آدمها, آن وقت دیگر نمی شود سرت را کلاه گذاشت."
The first part: I am so happy to found and read it. Part two: a clear vision of a single man before revolution in Iran who is scared by political issues in the society; confused by his sexual life with a mom of two additionally his emotional dimension in relationship with a young girl... All these parts are going on in the same time while his past memories and friends revived after many years; he thinks a brilliant spots among the memories and friends is shinning and this is the beginning of a drama story.
من کتاب را به نام اصلی اش خوانده ام و باید بگویم که به اندازه ء بقیه ء کتابهائ خانم پارسی پور آن را دوست ندارم اما بهرحال کتاب خوبی است و تغییر نام هم به نظرم مسخره میآید ....البته چه میشود کرد ؟ وزارت ارشاد است دیگر..........!!!
surprisingly the first Iranian novel I read with expectation didn't disappoint! I had read few other Iranian novels before, but none of them with recommendation. Wish I had access to uncensored version of it though
«مردم باید بدون آنکه کارشان را بگذارند زمین، در مقابل هر رویدادی این سوال را مطرح کنند: «چرا؟» وقتی این سوال در خونت باشد، در خون تک تک آدمها، آن وقت دیگر نمیشود سرت را کلاه گذاشت. باید خیلی زرنگ بود تا سرت را کلاه گذاشت.»
نثر کتاب خیلی روان و عامیانه و خوش نثره, و تا پایان داستان کشش ایجاد میکنه که سریعتر کتاب رو تموم کنی, من خودم علاقه مند شدم که کتابهای دیگه ی خانم پارسی پور رو بخونم
فوق العاده هیجان انگیز جذاب و ترسناک بود موقع خوندن دقیقا اون حسی رو به هم القا می کرد که موقع خوندن رمان مرشد و مارگریتا داشتم. سبک نوشتارش مثل نویسنده های روس بود. عالی بود من لذت بردم