عقل آبی میگوی�: سایه فرو نمیکشد� چون اگر فروبکشد، نور میمیر�. آن چه باید بمیرد تعریفها� ماست از واژهه� و مفهومه�. ما از هر واژه صدها نقاب میسازی� و برچهره میآویزی�. استخوانبندی� معناها را میشکنی� تا از شکل پیکری کاغذی بسازیم. ما به زبان تجاوز میکنی�. ما به سایه تجاوز میکنی�. ما به زن تجاوز میکنی�. ما به زنانگیِ زن تجاوز میکنی�. ما به حقیقتِ وجودیِ زن تجاوز میکنیم� تا به مفهومی دست یابیم که در خورِ پیکرِ انسانیِ ما نیست. و این ما مرد است. مردی که نیمی از وجودش زن است. عقل آبی رنجِ کمبودِ این نیمه را محسوس میکن� امّا رنج، مجموعها� مکثر است، مثلِ نور بر سایه میشکن�.
در مورد "بانوان نویسنده" در وبلاگ گودریدز، یک مطلب کلی نوشته ام و تا اندازه ای به همه ی آثارشان اشاره کرده ام، پس نیازی به "ریویو"ی جداگانه نیست، اگر مایلید، اینجا را بخوانید؛