This work has been selected by scholars as being culturally important, and is part of the knowledge base of civilization as we know it. This work was reproduced from the original artifact, and remains as true to the original work as possible. Therefore, you will see the original copyright references, library stamps (as most of these works have been housed in our most important libraries around the world), and other notations in the work. This work is in the public domain in the United States of America, and possibly other nations. Within the United States, you may freely copy and distribute this work, as no entity (individual or corporate) has a copyright on the body of the work.As a reproduction of a historical artifact, this work may contain missing or blurred pages, poor pictures, errant marks, etc. Scholars believe, and we concur, that this work is important enough to be preserved, reproduced, and made generally available to the public. We appreciate your support of the preservation process, and thank you for being an important part of keeping this knowledge alive and relevant.
Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell, OM, FRS, was a Welsh philosopher, historian, logician, mathematician, advocate for social reform, pacifist, and prominent rationalist. Although he was usually regarded as English, as he spent the majority of his life in England, he was born in Wales, where he also died.
He was awarded the Nobel Prize in Literature in 1950 "in recognition of his varied and significant writings in which he champions humanitarian ideals and freedom of thought."
دوستان� گرانقدر، این کتابِ بسیار ارزشمند، از 275 صفحه و 8 فصل تشکیل شده است که در آن فیلسوفِ خردمند و بزرگوار، زنده یاد «برتراند راسل» تلاش نموده تا راه هایی خردمندانه و عقلانی را به انسانها پیشنهاد دهد که آنها با این راه و روش ها، نهادهایِ سیاسی و اقتصادی و اجتماعیِ جامعۀ خویش را به بهترین شکلِ ممکن تغییر دهند و بستر را برایِ زندگیِ سالم و رو به خوشبختی و آسایش، فراهم سازند د� این ریویو تلاش نمودم تا از این کتاب چکیده ای از مسائلی را که به جامعهٔ امروزی ما در ایران، نزدیکتر است را فراهم کنم، که در زیر آن را برایِ شما دوستانِ هوشیار و خردگرا، مینویسم --------------------------------------------- عزیزانم� توجه داشته باشید که دینکاران و مذهبیان در تعالیمِ دینی و مذهبی به دنبالِ راه خوشبختی میگردند و آنرا مناسبِ زندگیِ امروزه میدانند، در صورتی که در احکام و تعالیمِ دینی و مذهبی، خرد و هوش و هنر و حکمت نادیده انگاشته شده است، و برایِ اجتماعِ امروزی ناکافی و نامناسب میباشد. و آنهایی که همچون «تولستوی» میکوشند تا کتابِ مقدس را به عنوانِ راهنمایِ زندگی برگزینند، شکست خورده و مجبور میشوند آن دهقانِ ناآگاه و بی خبر از همه جا را به عنوانِ مظهرِ بهترین انسان جلوه دهند و مسائلِ سیاسی را نادیده بگیرند را� خوشبختی برایِ انسانها این است که مذهب و دین برداشته شود.. و تغییری که ضرورتِ آن احساس میشود، حاکم شدنِ اخلاقیاتی است که جنبهٔ خلاقیت داشته باشد، نه آنکه خشک و نامنعطف باشد .. و همچنین اخلاقی که مبتنی بر امید است و نه ترس و بیم از جهنم... وظیفهٔ انسان این نیست که راهِ زهد و ریاضت در پیش گیرد تا از عذابِ الیم و خشمِ الهی بگریزد.. این دنیا برایِ ماست و این ما هستیم که از آن بهشت و جهنم میسازیم.. انسان برایِ پیشرفت باید آزادانه زندگی کند و آزادانه سخن بگوید و آزادانه بی اندیشد و رفتار کند، نه اینکه زندگیش مبتنی بر تحریم ها و ممنوعیت هایِ خرافی و مذهبی باشد.. انسان در این دنیا نیاز به عشق دارد، نه آنکه به او وعده هایِ موهوم در یک جایِ نامعلوم و خرافی به نامِ بهشت داده شود... باید به لذت هایِ زندگی توجه شود و بجایِ محکوم کردنِ کردار و گفتارِ انسانها، باید به دست آوردهایِ انسانی بیشتر توجه داشت.... اگر میخواهیم انسانها پیشرفت کنند، در مراحلِ ابتدایی باید دعاها و وردها و ذکرهایِ مذهبی که خوانده میشود را کلاً ریشه کن کنیم، چرا که این دعاهایِ بیهوده و پوچ، تنها خرد و شعورِ انسانی را تباه میکنند زندگی� مناسب و ایده آلِ انسانی، با دانش رقم میخورد، نه با مذهب... نباید حسِ کنجکاویِ انسانها را نابود کرد و آنها را از خشمِ الهی ترساند، چراکه کنجکاوی محرکِ ابتدایی است که از طریقِ آن بنایِ دانشِ علمی، پای گرفته است وقت� ما، انسانها را مجبور میکنیم تا با بسیاری از غریزه هایِ خویش در جنگ باشند، این کشمکشِ درونی، زنان و مردان را مجبور میسازد که بیشترِ انرژیِ خویش را به جایِ آنکه آن را متوجه فعالیت های اجتماعی و عینی و بیرونی سازند، آن را معطوف به درونشان کنند... آن زمان که شخصی آرامشِ درونی موقت و ناپایداری از طریقِ شکست دادنِ بخشی از طبیعتِ خود به دست می آورد، نیرویِ حیاتیِ او توازنِ خود را از دست داده و رشدِ همه جانبهٔ او، دیگر رشدِ طبیعی و کاملاً سالم نخواهد بود.. اگر قرار باشد که انسانها در حدِ کمال باشند، این ضرورت میرود که آنها بتوانند، توازن و مصالحه ای بینِ غریزه و اندیشه و روحیاتِ درونشان، برقرار سازند.. غریزه منبعِ حیات و زندگی است و نمیتوان با غریزهٔ انسانی مدام در جنگ بود... ولی عزیزانم، باید بدانید که غریزه نمیتواند برایِ انسانها قدرت و خوشبختی به ارمغان بیاورد، بلکه اندیشه و دانش است که به این غریزه ها جهت میدهد شم� باید بدانید که چنانچه غریزهٔ خلاقیت و انگیزهٔ خلاقیت را در انسانها محدود کرده و نابود گردانید، در کنارِ آن، رفتارِ خطرناکِ حسادت و کینه، رشد کرده و جان میگیرد.. و از این احساس، انگیزهٔ ویران ساختنِ ساخته هایِ انسانهایِ خوشبخت، رشد میابد، که این، یکی از بزرگترین عواملِ فساد و ویرانی در زندگیِ غریزی میباشد.. و گاهی اوقات این کینه ها و حسادت ها، رنگِ دینی و مذهبی به خود میگیرد... و تمامی این موارد نشان دهندهٔ آن است که مذهب نمیتواند آن پُلی باشد که بینِ انسانها ارتباط برقرار کند یک� دیگر از مسائلی که در نوسازیِ جامعه اهمیتِ فراوانی دارد، "تربیت" است و بخصوص تربیتِ کودکان از همه چیز مهم تر میباشد... تربیت باید هدفش آن باشد که به کودکان قدرتِ اندیشه و تفکر بدهد، نه آنکه آنها را مجبور سازد که به این دقت کنند که والدینِ آنها به چه می اندیشند و آنها نیز دنباله رو عقاید و باورهایِ والدینِ خود باشند آموزش� که توسطِ دولت و کلیسا و مسجد و سایرِ مراکزِ وابسته به آنها، به کودک داده میشود، فاقدِ روحِ احترام به کودک میباشد و چیزی که برایِ دولت و این مراکز اهمیت دارد، تربیتِ کودکان نیست، بلکه حفظِ وضعِ موجود و نجات و ریشه دواندنِ اعتقاداتِ مذهبیِ حکومتشان میباشد زمان� که مذهب و دین بر همه چیز سلطه دارد، مدارسی که توسطِ واحدهایِ مذهبی هدایت میشوند، کودکان و دانش آموزان را از تحقیق و پژوهش به صورتِ طبیعی منع میسازند و دانش آموزان را از کشفِ حقایقی که مخالفِ اعتقاداتِ اشتباهِ دینی و مذهبیِ آنهاست، باز میدارند... این مسئلۀ ویران کننده و غیر انسانی تنها در مدارسِ ابتدایی و متوسطه وجود ندارد، بلکه در سطوح آموزشِ پیشرفته و دانشگاه ها نیز دیده میشود و این حرکتِ نادرست و زشت، شکلِ زیرکانه ای به خود میگیرد و با ظرافتِ خاصی خود را پنهان میسازد و همچون انگلی خطرناک، مغزِ دانش آموزان و دانشجویانِ بیچاره را از درون فاسد و بیمار میکند آموز� باید با این هدف دنبال شود که در جستجویِ حقیقت باشد، نه آنکه این اعتقاد را به وجود آورد که فلان عقیده و فلان دین و مذهبِ معین، محق و درست است.. چراکه همین یقینِ کامل داشتن نسبت به برخی عقاید و کیش و مذهب هاست که انسانها را در مقابلِ یکدیگر و برایِ جنگیدن با یکدیگر آماده میسازد د� آموزش به کودکان و جوانان بجایِ زودباوری و سریع پذیرفتن، میبایست هدفِ آموزش متوجهِ ایجاد شک و تردیدِ سازنده در اندیشه ها شود ** عزیزا� و نورِ چشمانم، تا زمانی که هدف از آموزش: ایجادِ اعتقادهایِ احمقانه و پوچِ مذهبی است و نه اندیشه... و تا زمانی که هدف، مجبور ساختنِ اندیشهٔ جوان به قبولِ برخی عقاید در موردِ مسائلی که جایِ تردید دارد، میباشد.. و تا زمانی که استقلالِ فکریِ جوانان را به خاطرِ عقایدِ مذهبی، از آنها میگیرند و خردگرایی را در آنها نابود میسازند، امکانِ تحقیق و پژوهشِ آزاد در جامعه وجود ندارد... بنابراین آن جامعه، امیدی به پیشرفت و آزادی و خوشبختی، نخواهد داشت ت� زمانی که این حقایقِ روشن را با وجودتان و با خرد و وجدانتان قبول نکنید، وضعیتِ زندگی و جامعه ای که در آن نفس میکشید، همین است که میبینید... و هیچ امیدی به درست شدنِ اوضاعِ سرزمینتان نمیتوانید داشته باشید ---------------------------------------------- امیدوار� این ریویو برایِ فرزندانِ سرزمینم مفید بوده باشه یا� «برتراند راسل» این بزرگمردِ خردمند و آموزگارِ فرهیخته، همیشه گرامی باد «پیرو� باشید و ایرانی»
در بیحوصلهتری� حالتم این کتاب را خواندم و راسل هم اکثر اوقات خشکتری� فیلسوف و سیاستدا� برای من است. فلذا، اطلاعات مفیدی در کتابش پیدا نکردم و آنچه یافتم نیز خام و ناپخته بودند. نمیدان�.
تبادرت لذهني هذه الخاطرة عندما أغلقت الكتاب وأنهيت قراءة ٢٤٧ صفحة: هذا الكتاب يجب أن يُدرس بالمدارس، كمنهج أساسي في المرحلة الأخيرة من الثانوية كتاب ثري ويناقش بجرأة مشكلات السلطة السياسية والإقتصادية والدينية والإجتماعية والتربوية في المجتمع بكل شفافية. التفكير بمدى جرأة رسل بكتابة هذا الكتاب والصراخ بهذه الأفكار للعلن في زمن الحرب ومناهضة الفكر الحر...
-حمى الحرب وأدلجة الدولة لأفكار الشعب منذ الصغر على الوطنية العمياء وتوظيف التعليم آداة لهذه الغاية لهو أمر في غاية الوضوح، نجده في كل دولة، ديموقراطية كانت أم ديكتاتورية، مناهج مادة التاريخ أبسط مثال، منذ عهد الطفولة إلى عهد الشباب، تحشو العقول بتمجيد وتعظيم شأن دولتها وماضيها وتلميعه على سائر بقية الدول. لا وجود للحقيقة في كتب التاريخ، المعلومات التاريخية تختلف باختلاف بقعة نشأتها الجغرافية، وهذه حقيقة لا يمكن إنكارها.
-في الفصل الخامس -بعنوان التربية- تكلم عن المجرمين البالغين المعتدين على براءة الطفولة "فهو يتخيل أن الطفل صلصال، وأنه الخزّاف، وهكذا يشكل الطفل في قالب مشوه وغير طبيعي يصبح مع الوقت صلباً غير قابل للتغيير، وينشأ عنه توتر وقلق روحي ينتج عنهما قسوة وحسد، واعتقاد بأن الآخرين يجب أن يشوهوا بالطريقة نفسها" شخصية الإنسان تتأثر بطفولته، ذكريات الطفولة السعيدة نُقشت وطبعت على روحك، الحنين لها يتورم مع مرور الوقت. ذكريات الطفولة السيئة نقشت وطبعت فيك، كلك، كابوس يطاردك، شبح حزين يسكنك، مرض مزمن، شريط يعاد في مؤخرة أفكارك، سيمفونية ميتة تُعزف بجفاف على مسامعك مراراً وتكراراً. طفولة المرء تبني الإنسان بداخله أو تهدمه، عاملوا الأطفال بحذر، بلطف، ولين، إحموهم من الوحوش البشرية، إحموهم من وحوشكم الخاصة، إحموهم من غضبكم ومزاجيتكم وحقدكم وتسلطكم وجبروتكم، إحموهم أو لا تنجبوهم!
-كثيراً ما يهتم بضرورة تعمير الحياة والسعي لأنسنة الإنسان، وضرب المعتقدات وخرافات الماضي عرض حائط، كل ما نعرفه أننا نملك هذه الحياة، كل ما نراه هو هذه الفرصة الواحدة، يجب أن نستغلها، نعيشها، بسلام وحب. يجب أن نستمر، ونحيا بقدر ما تسمح لنا الظروف بذلك.
"The ultimate power of those whose thought is vital is far greater than it seems to men who suffer from the irrationality of contemporary politics. Religious toleration was once the solitary speculation of a few bold philosophers. Democracy, as a theory, arose among a handful of men in Cromwell's army; by them, after the Restoration, it was carried to America, where it came to fruition in the War of Independence. From America, Lafayette and the other Frenchman who fought the by the side of Washington brought the theory of democracy to France, where it united itself with the teaching of Rousseau and inspired the Revolution. Socialism, whatever we may think of its merits, is a great and growing power, which is transforming economic and political life; and socialism owes its origin to a very small number of isolated theorists. The movement against the subjection of women, which has become irresistible and is not far from complete triumph, began in the same way with a few impracticable idealists - Mary Wollstonecraft, Shelley, John Stuart Mill. The power of thought, in the long run, is greater than any other human power. Those who have the ability to think, and the imagination to think in accordance with men's needs, are likely to achieve the good they aim at sooner or later, though probably not while they are still alive."
I thoroughly enjoyed this book, it is a brilliant indictment of the world as it was in 1915. To some extent many of the things he argued have occurred whilst others such as around the economy with cooperatives and syndicalism haven't. As usual it has been written in beautiful prose.
IF YOU ARE TO READ ANY OF IT, READ 'WHAT WE CAN DO'
كتاب قيم لبرتراند راسل أكاد أجزم أن تجربة التحول الاجتماعي في بريطانيا بالتحديد و اوروبا عموما قد تأثرت تأثرا مباشرا بأفكاره،يتناول راسل في الكتاب رؤيته لمبادىء اعادة البناء الاجتماعي من زوايا الدولة و الحرب و الملكية و التربية و الزواج و الدين بشكل سلس و انسيابي من خلال توجيه النقد الحاد للظواهر الاجتماعية السلبية و طرح بدائل ايجابية لهاأكثر ما لفت انتباهي من المواضيع التي ناقشها راسل هو موضوع (الحرب كمؤسسة) و التي قدم لها راسل نقدا لاذعا لما لها من تأثيرات كارثية على أي مجتمع و لكنه قدم أيضا مقترحا لحلها يتمثل في قوة عالمية تحد من النزوع نحو الحروب و كوارثها"نشر هذا الكتاب عام 1916" متنبئا بظهور عصبة الامم و لكنه لم يشر بشكل مباشر الى امكانية التحكم فيها من قبل دول عظمى تمكنها من الهيمنة على العالم كما هو الحال اليوم،أمر آخر شدني في هذه المبادىء ألا و هو حقل التربية التي أوضح راسل وجهة نظره فيها من جهة التركيز على التفكير الابداعي و تشجيع الطلبة على الرغبة في البحث عن الحقيقة بدلا من التسليم بالحقائق الجامدة،يختتم راسل كتابه بعنوان (ماذا نستطيع أن نعمل) و يتحدث فيه عن أن من يفكر في التغيير عليه أن يصبر و لا ييأس أبدا حتى و ان لم يتحقق ما يصبو اليه الا في مستقبل لن يدركه و بغير هذا سيحطم اليأس روحهم و لن يتمكن العالم من الافادة من طاقاتهم الحيوية الموجهة للتغيير الاجتماعي الايجابي.
Bertrand Russell is known for his analytic philosophy as well as his principled positions on social issues. This book explores the latter. It's a century old, written during the middle of World War I, before it became even worse. Later in 1916, Russell was dismissed from Trinity College at Cambridge for his pacifist activities, and after lecturing against the US entering the war, he was sent to prison (where he wrote his Introduction to Mathematical Philosophy).
Russell once said, "Patriots always talk of dying for their country but never of killing for their country."
In addition to war and peace, the book discusses the state, private property, education, marriage, and religion, and how to improve them with a coherent and self-consistent philosophy. Russell at times sounds old-fashioned and some of his examples are out of date, but in my opinion, much of this book is still timely, especially the sections in the first half about war. Today when we have supposed liberals supporting "just wars," a never-ending "global war on terrorism," and "targeted killings," these arguments still resonate.
اصول نوسازی جامعه #راسل/ در جوامع مذهبی شوهر یک حجاب شرعی روی کثافتکاری های خود می کشد./ بیشتر حکومت ها اقدام به ضمیمه کردن خاک کشوری که مایل هستند بخشی از کشورشان را تشکیل دهد نمی کنند بلکه آنها را تحت الحمايه خود می سازند. بدین معنی که از نظر وظایف غیر نظامی به خود وابسته اند و از نظر نظامی متکی به کشور حامی.
•اقتبا� - إن الذي نطلبه ليظل الناس يفيضون حيوية هو الفرصة، وليس الطمأنينة فقط. إن الطمأنينة ليست إلا ملاذً من الخوف بينما الفرصة هي مصدر الأمل. - لقد بَرَزتْ إلى الوجود بفعل تقدم الفكر والمعرفة وازدياد التسلط على قوى الطبيعة إمكانيات جديدة للنمو وتفتقت مطالب من الواجب إشباعها إذا لم يُرَدْ لطالبيها الانكساف. - ينبع كل نشاط انساني من مصدرين: الميل والرغبة. …والفك� الصحيح هو الفكر الذي ينبع من الميل إلى الفضول العقلي فقط والذي يقود إلى الرغبة في المعرفة والتفهم.
•تعري� بالكتاب اصدر الكتاب لأول مرة عام ١٩٧٠م يدرس راسل السياسة الدولية ويخلص إلى استنتاجات هامة يفترض بكل انسان معاصر أن يطلع عليها ويناقشها. يتوصل راسل في هذا الكتاب إلى أن الإنسان كائن نامٍ كالنبات، والمؤسسات الاجتماعية، سياسية كانت أم تربوية أم دينية، يفترض بها أن تفسح مجال النمو أمام الانسان لا أنْ تعيقه.
•تعلي� / نقد الطرح جميل وسهل القراءة ويوظف العقل في عدة افكار، الكتاب به الكثير من الافكار الجميلة والقوية في أصلها مبنية على براهين عقلية وعلمية وقد أحاط الكاتب بالأسس كالدولة والملكية والزواج ومسألة السكان وطرح آرائه من وجهة نظره منها ما قد يثيرك. سترحل مع الكاتب في رحلة فكرية رائعة تثير الميل نحو معرفة المزيد والمزيد. اصدر في عام ١٩٧٠م نتاج ماشاهده إبان الحرب العالمية الأولى. هي أول تجربة لي ولن تكون الاخيرة مع المفكر العملاق برتراند راسل.
:لي بعض الملاحظات الكتاب بحوزتي ترجمة دريني خشبة و عبد الكريم أحمد اصدار "أقلام عربية للنشر والتوزيع" - تصميم الغلاف أحمد الصباغ
.أعتقد ان الترجمة ليست متقنة، كما توجد كلمات كثيرة مكررة أفقدتني متعة القراءة وترابط الافكار.
ومع ذلك..ما وصل لي في الفصل الاول "أساس النمو"عدد من النقاط تتلخص في:
1- هو أن رسل يوضح الفرق العميق بين النزعة والرغبة "فالإنسان قد يؤلف كتابا أو يرسم صورة، معتقدا أنه يفعل ذلك رغبة منه فيما يصيبه من ثناء، ولكنه سرعان ما يفقد اهتمامه بما أتم، ليبدأ عملا جديدا، إذا كان عمله الأول لم يفلح في اشباع النزعة الإنشائية لديه"
2- تتحكم الانظمة في تحويل مسار الشعوب من البحث عن الدافع الى تحقيق الرغبات.
أشار أيضا الى أن العقل وحده غير كافي لأنشطة الحياة، موضحا " أن السبيل الذي تسلكه النزعة هو الذي يجب أن يتغير، وليس الطريق الذي يسلكه التفكير الواعي فحسب"
كتب برتراند راسل هذه المحاضرات بين عامي 1915-1916 م والهدف منها هو اقتراح فلسفة سياسية وهو كتاب صادر من المركز القومي للترجمة وترجمة درينى خشبة وعبدالكريم احمد. لقد ذهل راسل عندما شبت الحرب العالمية الأولى، وتأثر لما قاسته الإنسانية فيها من أهوال، وعجب كيف تجن الإنسانية هذا الجنون فتقترف جرائم القتل بالجملة، وبهذه الصورة البشعة. لقد انتشر هذا الكتاب فى العالم أجمع، وكانت الآراء التى جاءت فيه قد لقيت العناية التى هى جديرة بها من ساسة العالم ومفكريه أجمعين. وفصول الكتاب وهي على شكل مقالات : 1- أساس النمو 2- الدولة 3 الحرب بوصفها نظاماً 4- الملكية 5- التربية 6- الزواج ومشكلة السكان 7- الدين والمذاهب الدينية 8- الذي نستطيع عمله
Bertrand Russell: he came to my attention because he won the Nobel Prize in Literature, the only philosopher to ever win the prize. Much of this book is irrelevant in today's world (he is writing in the midst of WWI) and can be skimmed through, but there are parts that are so relevant to our current political/social world that I found the book earth-shattering. I took lots of notes . . . .
��ل المدن الفاضلة التي تم اقتراحها حتى الآن هي مضجرة إلى حد لا يحتمل. يفضل اي إنسان فيه ذرة واحدة من الحيوية العيش في هذا العالم بكل مافيه من أهوال مرعبة على أن يعيش في جمهورية أفلاطون أو بين الحوريات التي وصفها جونثان سويفت. يقوم بناة المدن الفضلى برسم مدنهم بعدما قدموا افتراضاً خاطئاً عما تكون الحياة الفاضلة. يعتقدون أن من الممكن تصور مجتمع ما وطريقة حياة ما تُلقب بالفاضلة للمرة الأولى ومن بعدها تبقى فاضلة هكذا إلى الأبد. ولكن يفوتهم ان الجزء الأكبر من سعادة الانسان يتوقف على الحركة والعمل بينما لا يتوقف إلا جزء قليل من سعادته على التمتع الصامت. إن الملذات الناتجة عن التمتع الصامت ذاتها لا تولد في الناس حالة رضى إلا إذا حصلت في مناسبات تتخلل العمل . يشابه المصلحون الاجتماعيون بناة المدن الفاضلة في تغافلهم عن هذه الحقيقة الواضحة للطبيعة الانسانية. يطمح المصلحون الاجتماعيون في ضمان وقت أطول للراحة وفي فرص أكثر للتمتع بهذه الراحة، أكثر مما يطمحون لجعل العمل ذاته أكثر كغاية واكثر تناسقاً مع الميل إلى العمل، ولا يفطنون للمطالبة بجعل العمل منفذاً أفضل للإبداع والرغبة في استخدام كل قوى الانسان الطبيعية. العمل في كل أنحاء العالم وعند كل من يعتمد على أجرة يومية تقريباً ليس إلا مجرد عمل وليس تحقيقاً للرغبة في الحركة والنشاط.
ولا يمكن أن تكون حرية البحث مكفولة ما دام الهدف من التعليم هو خلق أجيال من "المؤمنين" لا من المفكرين، وإرغام الصغار على اعتناق آراء محددة في مسائل يحوطها الشك، بدلا من مساعدتهم على رؤية الشك وتشجيعهم على التفكير الحر. ان التعليم يجب أن يغذي الرغبة في الوصول الى الحقيقة، لا الايمان بأن عقيدة معينة هي الحقيقة. ولكن العقائد هي التي تلم شعث الرجال وتكون منهم منظمات مقاتلة كالكنيسة والدولة والأحزاب السياسية، وشدة الايمان بالعقيدة هي التي تؤدي الى التفوق في القتال، اذ يحالف النصر أولئك الذين لا يخالجهم الشك مطلقا في المسائل التي لا يقود التفكير العقلي السليم الا الى الشك. فلكي تصل هذه المنظمات الى هذه الشدة في الايمان وذلك التفوق في القتال فانها تقيم سياجا حول الطفل وتشل حرية تفكيره بأن تغرس في نفسه عقبات تقف في سبيل نمو الآراء الجديدة. وتكون النتيجة أن متوسطي الذكاء ينشأون وهم يقدسون تلك المعتقدات المبتسرة المتحيزة ولا يرضون عنها بديلا، أما القلائل الذين يصعب قتل ملكة التفكير لديهم تماما، فيصبحون ساخرين مستهزئين بكل شيء، يائسين فكريا، نزاعين الى الانتقاد الهدام، قادرين على جعل كل شيء يبدو سخيفا، عاجزين عن أن يقدموا نزعات خالقة بدلا من تلك النزعات التي يقضون عليها في الآخرين.
" كلنا يصدق عدة أشياء ليس لها أسس صحيحة تخولنا الإعتقاد بها وذلك لأن طبيعتنا ترغب من دون وعي في بعض الاعمال التي نعتقد بأنها معقولة فيما لو كانت هذه الاعتقادات صحيحة"