یکی از شخصیتها� تاریخی که تا کنون چهره واقعی او به درستی شناخته نشده، امالسلمه برغانی ملقب به طاهره قرةالعین است. شگفتانگی� است که در مورد بسیاری از وقایع سرگذشت وی و از جمله نام حقیقی، تاریخ تولد، چگونگی ایمان آوردن به باب، تاریخ عزیمت به کربلا، چگونگی کشته شدن و محل دفن وی دانستهها� روشنی وجود ندارد و منابع موجود، اطلاعات یکسانی را در این باره ارائه نکردهان� که همین، باعث شده است چهره واقعی او بیشتر در غبار ابهامها� افسانهه� و دروغه� پنهان شود. با توجه به این که تا کنون تحقیق جامع و عاری از تعصبی که دربرگیرنده تمامی وقایعِ سرگذشت این شخص باشد انجام نشده است، نگارنده بر آن شد با بهرهگیر� از کتب تاریخی (موافق و مخالف) و اسناد نویافته، چهره واقعی او را ترسیم کند. در کتاب حاضر که کاملتری� و جامعتری� اثر درباره قرةالعین محسوب میشود� علاوه بر شرح حال، اشعار وی نیز به چاپ رسیده و با توجه به اسناد متقن اثبات شده که شعر «گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو» به طور قطع و یقین از طاهرای کاشی است و سروده طاهرۀ قرةالعین نیست. همچنین با دلایل غیر قابل انکار ثابت شده است که نقاشی که مادام دیولافوآ در کتاب خود به چاپ رسانده، به طور قطع و یقین، تصویر قرةالعین نیست، چون دیولافوآ 30 سال بعد از کشته شدن قرةالعی� وارد ایران شده و نقاشی یاد شده به هیچ وجه نمیتوان� مربوط به قرةالعین باشد. از ویژگیها� این کتاب، تحلیل و جمعبند� نهایی است که با عنوان «سخن پایانی» در آخر سرگذشت قرةالعین به چاپ رسیده است. یکی از موارد مهم این نتیجهگیری� اثبات وابسته نبودن او به بهائیت است که این موضوع، به شدت مورد بهرهبردار� تبلیغاتی این آیین ساختگی قرار دارد.
چنانکه نویسنده خود در مقدمه متذکر شده این کتاب مفصل شده ی فصلی از کتاب دیگر نویسنده به نام "شیخیه و بابیه در ایران" است. کتاب از دو بخش اصلی تشکیل شده: 1) متن کتاب - تا صفحه ی 166؛ 2) توضیحات اعلام - تا صفحه ی 215. باقی کتاب به چند عکس از افراد و نامه ها، و فهرست اعلام اختصاص یافته است
نویسنده مدعی است اثر او جامع ترین و محققانه ترین اثر درباره ی قرة العین است؛ همچنین مدعی است که نوشته های پیشین نتوانسته اند در جاده ی انصاف بمانند و از غلو در مدح و ذم اجتناب کنند. با خواندن این کتاب هرچند در مورد ادعای نخست نمی توان نظری داد - که نیازمند مقایسه با دیگر کتاب ها است - اما حداقل در مورد ادعای بی طرفی می توان بی اندک عذاب وجدانی به نویسنده گفت: آره جون شوهر عمت! نویسنده اینجا و آنجا از "گمراهی" سخن گفته و رفتار بابیان را یا با هوس و خواست شهرت گره زده یا به حماقت و بی سوادی حواله داده. تحلیل کلی نویسنده هم چیزی نیست مگر یک محافظه کاری دم دست، که می گوید در زمانه ی حمله ی روس ها و ... حملات و اختلاف افکنی های بابیان خدمت به دشمن بود و ناشی از جهل به شرایط - انگار آن همه کوس جهاد زدن دردی از مردم ما در مقابل روس ها دوا کرد. خلاصه اینکه نویسنده با ادعای بی طرفی صرفا خود را مضحکه کرده و اگر از اول مدعی طرفداری می شد خواننده را اینقدر نمی آزرد
علی ای حال باید اذعان کرد که میان آثار داری جهت گیری این یکی در میانه ی طیف قرار دارد و به همین دلیل می توان از آن استفاده ی تاریخی کرد. اطلاعات آن برای من جالب بود و به نظرم مراجعه به کتاب بی اشکال است. البته کتاب واقعا کتاب علمی ای نیست گاهی سبک ارجاعات و شیوه ی استدلال ها گنگ و دلبخواهی است و جهت گیری اولیه ی نویسنده هم موجب شده میان گزینه های تفسیری موجود آنی را برگزیند که گمراهی و هوس رانی را برجسته می سازد
Qurratu l-ʿAyn, Mehi NoorMohammadi عنوان: قرة العین (زندگی، عقیده و مرگ)� نویسنده: مهدی نورمحمدی؛ تهران، نگاه، 1394، در 294 ص؛ شابک: 9789644042959؛ در 274 ص؛ موضوع: سرگذشتنامه فاطمه براغانی شاعره ایرانی قرن نوزدهم - قرن 21 م
«گذشت آن دورها� که زنان به اجبار باید در اندرونه� محصور و محبوس باشند و مانند زندانیان عمر خود را به پایان رسانند و با دسترنج مردان ارتزاق نمایند. اکنون باید آن قواعد و رسوم و محجوبیت را به دور اندازند و به انجام وظایف انسانیت بپردازند. ضعف و ناتوانی که از هنگام تولد به آنه� نسبت میدهن� و مخصوصاً ترس و بیمی که در روح آنه� به مرور زمان جایگزین و طبیعی شده، باید به کلی از خود دور نمایند و خود را با تمام معنی، انسان تصور کنند و دوش به دوش مردان مراحل زندگانی را بپیمایند و در کارها به آنه� مساعدت نمایند...» حدود ۱۸۰ سال پیش (در ۱۲۶۴ ه.ق.)، قرةالعین در حالی این حرفه� رو زد که ’حجاب� از سر برداشته بود.
آقای نورمحمدی ادعا دارن که بهدو� از هرگونه تعصب مطالب رو گردآوری کردن. یه ریویویی همینج� خوندم که خطاب به نویسنده نوشتهشد� بود: «آره جون شوهرعمه�!» این جمله خیلی مختصر و مفید تمام چیزی که باعث میش� به بقیه بگم نزدیک این کتاب نشید رو بیان کرده. بله، اینکه توی این کتاب از طاهره اسطوره ساخته نشده درسته؛ ولی به این معنا نیست که با کتابی بیطر� روبهرویی�. البته من از درستی کلیات گفته شده مطلع نیستم اما میدون� وقتی کسی از الفاظ «حق» و «باطل» برای مذاهب استفاده میکن� و به کشتهشدها� میگ� شهید و به بقیه نه، قطعاً داره طرفداری میکن� و بیش� طرفداریش رو وارد کتابی کرده که میگ� بیطرفان� نوشته شده.
شاید بشه چیزهای مفیدی ازش فهمید، ولی بههی� عنوان کتابی نیست که بخوام به کسی پیشنهادش کنم.
پ�: من هنوز توی ذهنم جایگاهی برای طاهره قرةالعین پیدا نکرده� و نمیدون� در نظرم چطور شخصیتیه. فقط اون سخنرانی بیروسری� برام جالب و قابل تحسینه. یکجای� مولف نقدی وارد کرده که معلوم نیست در جامعهٔ نابسامان اون موقع چرا این شخص باید دست بذاره روی حجاب (نقل به مضمون). بهنظر� این روزها تا حد زیادی میش� دلیلش رو فهمید. پن�: در یکی از روایات اومده که قرةالعین رو با روسری خفه کردن. مرگ عجیب و نمادینیه. (البته اگر درست باشه.) پن�: ممنون میش� اگر منبع بهتری که در اینبار� میشناسی� رو معرفی کنید.
+خیلی وقت بود برای کتابی اینقد� ننوشته بودم. سبک شدم. :)