ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

فرشت�

Rate this book
مینی‌مال‌ها� رسول یونان

31 pages, Paperback

First published January 1, 2005

1 person is currently reading
47 people want to read

About the author

رسول یونان

45books201followers

رسول یونان (زاده ۱۳۴۸) شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی است.
او در دهکده‌ا� در کنار دریاچه ارومیه به دنیا آمد. هم‌اکنو� ساکن تهران است. او تاکنون چند دفتر شعر به چاپ رسانده است. گزیده‌ا� از دو دفتر شعر رسول یونان با عنوان «رودی که از تابلوهای نقاشی می گذشت» توسط واهه آرمن به زبان ارمنی ترجمه شده و در تهران به چاپ رسیده
است.
آثاری از او نیز توسط مریوان حلبچه‌ا� به کردی سورانی ترجمه شده‌اس�.
او از داوران جایزه ادبی والس بوده است.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
16 (13%)
4 stars
27 (23%)
3 stars
49 (41%)
2 stars
16 (13%)
1 star
9 (7%)
Displaying 1 - 11 of 11 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews711 followers
June 6, 2018
Angels (Minimal), Rasoul Yunan
تاریخ نخستین خوانش: نهم ماه مارس سال 2011 میلادی
عنوان: فرشته� ها (مینیمالهای رسول یونان)؛ نویسنده: رسول یونان؛ تهران، مشکی، 1384، در 31 ص؛ شابک: 9648765014؛ چاپ سوم 1388؛ موضوع: داستانهای خیلی کوتاه (بسیار کوتاه - کمینه گرا - مینیمال) از نویسندگان ایرانی - سده 21 م
یک مینیمال از کتاب: فرشته ها؛
پرواز
روز اول گفت: - قلبم بد جوری می‌زن�.
روز دوم گفت: - کاش می‌ش� پرواز کنم.
روز سوم احساس کرد می‌خواه� بالا بیاورد، دو دستی جلو دهانش را گرفت
روز چهارم اتفاقی نیافتاد
روز پنجم پرنده� ای از دهانش بال زد و رفت
روز ششم مرد
روز هفتم از شاخه� ای به شاخه� ای پرواز می‌کر�
فرشته� ها، مینی‌مال‌ها� رسول یونان، تهران: نشر مشکی
ا. شربیانی
Profile Image for Mobina J.
188 reviews59 followers
October 19, 2015
خیابان عوض شده بود، نوازنده ی نابینا در پیاده رو بهتر از همیشه ساکسیفون میزد. نئون ها در ویترین مغازه ها دیگر کسالت بار نبودند
مرد فکر کرد راه خانه اش را اشتباه آمده است و گرنه در عرض چند ساعت، خیابان نمیتوانست این قدر تغییر کند. نگاهی به تابلوی خیابان انداخت. اما دید اسم خیابان همان است که بود. به فکر فرو رفت.... دنیا و این همه زیبایی! باورش نمیشد.
مرد عاشق شده بود و نمیدانست
Profile Image for Maryam Muhammadi.
48 reviews20 followers
August 3, 2010
جهان سیاه است، مثل شب.زندگی نیزه ای به سمت خورشید. جاده ها همیشه به سمت دریا نمی روند. باران همیشه زیبا نیست. خواب ها همیشه تعبیر خوبی ندارند. دیروز خوب نبود، باشد که فردا، روشن و شادی آفرین باشد....

همه این جمله ها از ذهن اسبی می گذرد که از کارزار بر می گردد.
Profile Image for Maryam.
28 reviews17 followers
Read
December 12, 2012
مجرم

گفت:من فرشته ام !
قاضی پرسید : بال هایت کو ؟
گفت : بال هایم را بریده اند !
قاضی باور نکرد.نیشخند زد و او را به جرم نداشتن کارت شناسایی به حبس محکوم کرد.وقتی می خواستند به دست هایش دستبند بزنند ناگهان چند فرشته از پنجره آمدند و او را با خود بردند.
ساعتی بعد قاضی در کتاب های قانون دنبال ماده ای می گشت که مربوط به تعقیب مجرم در آسمان باشد.



از متن کتاب
Profile Image for æ.
131 reviews96 followers
August 9, 2010
شوهرش او را ترك كرده بود.اما فضا كش آمد.روي آسفالت افتاد يا نه يادش نيست.فقط ناگهان احساس كرد سرش از درد مي تركد.از شدت درد پلك هايش را بست وقتي باز كرد ماه را رو به رويش ديد.اول ترسيد اما بعد آن را بغل كرد و بالا رفت.حالا هفته هاست در آسمان زندگي مي كند.اما دكترها معتقدند كه او فقط به اغما رفته است.
Profile Image for Roshanak.
28 reviews3 followers
July 12, 2014
مجرم
گفت من فرشته ام
قاضی پرسید: بال هایت کو
گفت بال هایم را بریده اند
قاضی باور نکرد. نیشخند زد و او را به جرم نداشتن کارت شناسایی به حبس محکوم کرد.
وقتی می خواستند به دست هایش دستبند بزنند
ناگهان چند فرشته از پنجره آمدند و او را با خود بردند
ساعتی بعد قاضی در کتاب های قانون دنبال ماده ای می گشت که مربوط به تعقیب مجرم در آسمان باشد
Profile Image for Pardis.
687 reviews
July 3, 2007
گفت من فرشته ام
قاضی پرسید بالهایت کو!
گفت بالهایم را بریده اند
قاضی باور نکرد. نیشخند زد و او را به جرم نداشتن کارت شناسایی به حبس محکوم کرد. وقتی میخواستند به دستهایش دست بند بزنند چند فرشته از پنجره آمدند و او را با خود بردند.
ساعتی بعد قاضی در کتاب های قانون دنبال ماده ای میگشت که مربوط به تعقیب مجرم در آسمان باشد!
Profile Image for Mina khamoushi.
190 reviews200 followers
August 19, 2013
گفت من فرشته ام!
قاضی پرسید: بال هایت کو؟
گفت: بال هایم را بریده اند!
قاضی باور نکرد. نیشخند زد و او را به جرم نداشتن کارت شناسایی به حبس محکوم کرد. وقتی میخواستند به دست هایش دستبند بزنند، ناگهان چند فرشته آمدند و او را با خود بردند.
ساعتی بعد قاضی در کتاب های قانون دنبال ماده ای میگشت که مربوط به تعقیب مجرم در آسمان باشد
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews848 followers
April 9, 2016
من داشتم این‌ج� می‌آمد� که تصادف کردم. ناگهان یک ماشین آمد و مرا زیر گرفت. وقتی می‌خواست� از عرض خیابان رد شوم، این اتفاق افتاد. جنازه‌ا� را گوشه‌� خیابان در برف رها کردم و آمدم اما کاش نمی‌آمد�. نه مرا می‌بین� و نه صدایم را می‌شنو�. کاش نمی‌آمدم� من داشتم به دیدن تو می‌آمد� که مردم...!
Displaying 1 - 11 of 11 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.