مطالعات جدید درباره� دولت، سیاست و جامعه� ایران غالباً برپایه� نظریههای� انجام گرفته است که برای مطالعه� جامعه� اروپایی پدید آمدهان� و همین باعث ناکامی آن نظریهها� در تبیین برخی پدیدهه� و رویدادهای تاریخی و اجتماعی ایران شده است. دکتر همایون کاتوزیان با توجه به این واقعیت، نظریها� جدید و متفاوت در این زمینه عرضه کرده است که تناوب پیوسته� استبداد و هرجومر� را ویژگی تاریخی سیاسی ایران میشمار�. در کتاب حاضر، این نظریه به طور تفصیلی و کامل و با تحلیل شواهد تطبیقی از تاریخ ایران و اروپا در زمینه� چگونگی مالکیت، قانون، مشروعیت، عصیان، تحرک اجتماعی و غیره عرضه شده است. سپس این نظریه، به عنوان الگوی جامعهشناس� تاریخی ایران، در مورد رویدادهای پایان قرن نوزدهم ایران به کار بسته میشو� و شواهد فراوانی از رویدادهای این دوره� نسبتاً کوتاه در تأیید آن دیدگاه به دست میآی�. نظریه� یادشده نیز به نوبه� خود در فهم و تحلیل وقایع و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در این دوره راهگشاست.
به نظرم یک منبع بسیار خوب و خواندنی برای تاریخ معاصر با چند ویژگی مهم: ۱. مستند به اسناد دست اول و علیالخصو� اسناد وزارت امورخارجه بریتانیا که باعث شده در موارد زیادی، حرفهای جدیدی زده شود. ۲. شیوه� نقاد و تحلیلگر کتاب که در موضوعات مختلف مثلا "تاثیر انگلیس در کودتای ۱۲۹۹" یا "نقش انگلیسیه� در به قدرت رسیدن رضاخان" باعث شده تمام نظرات غالب و رایج با دلایل مستند رد شوند. ۳. نثر روان و خواندنی دکتر همایون کاتوزیان که ابدا خواننده را خسته نمیکن�.
همین الان کتاب "دولت و جامعه در ایران" را تمام کردم.راستش خیلی هم از خودم خجالت کشیدم که با این همه تاخیر این کتاب را خواندم.علیرغم این که طبعا بسیاری از خلقیات هم میهنانم را دارم ولی دست کم از این مطمئنم که نه اهل اغراق در تمجید از دیگرانم و نه هرگز بویی از احساس ناسیونالیستی اغلب ایرانیان برده ام.از این گذشته با خواندن حدود ده جلد از کتاب های جناب کاتوزیان و آشنایی با اندیشه ها و سطح بالای کارهایشان قاعدتا نباید این همه تحت تاثیر قرار می گرفتم.ولی باز هم کتاب از اولین صفحات شگفت زده ام کرد ،و به خاطرایرانی بودن و این که هم وطن ایشان هستم و نه دیگر صاحب نامانی که علیرغم تحصیل و تدریس در دانشگاه های معتبر امریکا و بریتانیا ، نوشته های گاه بسیار مشهورشان سطح بسیار نازلی دارد ، به خودم افتخار کردم.هرچه فکر کردم دیدم کتابی با این اهمیت در تاریخ معاصر ایران که متاسفانه هنوز جایگاه حقیقی آن شناخته نشده و به سادگی بر بسیاری افسانه های تاریخی شایع خط بطلان می کشد ، نه به خاطر نفع مادی یا کسب شهرت یا تکمیل سوابق علمی ، بلکه تنها می تواند با روح یک دانشمند واقعی و خدمت به روشن شدن زوایای مبهم تاریخ نوشته شده باشد.به همین دلیل احساس کردم دین و بدهی به نویسنده دارم که حداقل کاری که می توان برای ادای آن انجام بدهم همین تشکر خشک و خالی است.واقعا به کسانی که افتخار شاگردی حضوری چنین استادی را دارند حسادت می کنم. تنها نکته ای که به نظرم رسید ناقص بودن فهرست اعلام وچند مورد اشتباه تایپی انگشت شمار و سهو مترجم در برگردان نادرست نامی مانند حسین لاله به جای حسین لله و سر انجام مطلبی است که در صفحه 430 مبنی بر این که ژنرال فرانکو "به رغم فشار شدید دول محور هیچ کمکی به آنها نکرد"ذکر شده.در حالی که گرچه اسپانیا رسما در جنگ بی طرف ماند اما لشکر داوطلبان پیراهن آبی اسپانیا با موافقت فرانکو در حمله آلمان به روسیه شرکت داشت و سوای زیرکی بیشنر ژنرال فرانکو نسبت به رضاشاه ،و پرهیز از درگیری و کمک بیشتر ، به نظرم عوامل دیگر از جمله موقعیت های سوق الجیشی ایران و اسپانیا هم در سرنوشت متفاوت این دو بی تاثیر نبود.
با دکتر کاتوزیان از کتاب سنت و مدرنیته دکتر زیبا کلام آشنا شدم و بسیار خوشحالم که ایشان را شناختم. جامعه کوتاه مدت مرا بر آن داشت تا کتاب های دیگر ایشان نیز بخوانم و مطالعات تاریخی خودم رو افزایش بدم... دولت و جامعه در ایران، نگاه تقریبا منصفانه ای به حوادث تاریخی قبل از مشروطه، مشروطه و استقرار پهلوی دارد و به خوبی زوایای مختلفی از آن را مشخص می کند و شخصیت ها و داستان های مستند را برای مخاطب بازگو می کند. گاها در کتاب، حس کردم جزیئات بسیار ریز تاثیری در روند کلی ندارد و بعضا باعث پرش ذهن و از دست رفتن خط مطالعه می شود و این تجربه من بود. با توجه به حضور دکتر کاتوزیان در موسسه شرق شناسی اکسفورد، در بعضی از بخش های کتاب، که درباره انگلیسی ها صحبت می شود، به نظرم می آمد که ایشان درحال طرفداری از دولت بریتانیا در شرح تاریخی و نمایش بی طرفی آن ها در سیاست های ایران هستند به نوعی که شاید ذهن را به سمتی ببرد که ایشان با توجه به جایگاهشان اینگونه نوشته اند... در کودتای رضاخان، با توجه به دست داشتن ژنرال ایرونساید و اطلاع وزیر جنگ بریتانیا، ایشان بارها از عدم نقش بریتانیا می گویند که با توجه به توضیحاتشان کمی در تناقض است.
این کتاب به شدت برای دوست داران تاریخ و آن هایی که می خواهند فضای امروز را با گذشته بسنجند و ایرانیان را در برهه های تاریخی بشناسند بسیار توصیه می شود. نگاه تقریبا بی طرفانه ایشان به موضوعات مختلفی، بسیار کمک کننده است.
ديدگاههاي هماكاتوزيان را بسيار مي پسندم و به گمانم يكي از برجستگي هاي نوشته هاي او تلاشي به جاست دراسطوره زدايي و كج فهمي. از اين منظر و بسيار مناظر ديگر اين كتاب بسيار بهره مند است از مقاله هاي سرشار از درايت و بي طرفي
کاتوزیان در فضل اول کتاب از تزها� مختلفش درباره تحلیل تاریخ ایران صحبت میکنه که به اجمال، بحران آب و جانشینی، جامعه کوتاه مدت، چرخه استبداد هرجومر� استبداد و... از بحثایی هست که دربارش صحبت میکنه. کتاب بیشتر با رویکرد اسناد وزارت خارجه انگلیس و مکاتبات بین وزیرمختارهای بریتانیا در ایران با وزارت خارجه دولت مرکزی نوشته شده و به سالها� استبداد صغیر، قرارداد ۱۹۱۹ و حواشی اون، احمدشاه و کودتای ۳اسفند ۱۲۹۹ و نحوه به قدرت رسیدن رضا شاه اشاره میکن� و در آخر در سال ۱۳۲۰ه.ش کتاب تموم میشه. به نظرم کتاب خیلی خوبیه برای دوره ۱۲۸۵-۱۳۲۰ که اطلاعات خوبی در اختیار آدم میذاره. کاتوزیان از معدود افراده که درباره تاریخ ایران تحلیل داره [فارغ از درست یا غلط بودن تحلیلش]، به نظرم خوندن کتابها� خوبه.
اگرچه با چارچوب نظری نگارنده (نظریۀ استبداد) چندان موافق نیستم، خود کتاب بسیار مفید بود و خوندنش رو توصیه میکن�. فکر میکن� جامعتری� و مفصلتری� کاری باشه که تاکنون دربارۀ قرارداد ۱۹۱۹ و رویکاراومد� رضاخان انجام شده. ارجاعات فراوان به یادداشتها� کارداران خارجی (علیالخصو� انگلیسی) ناگفتهها� زیادی رو مطرح میکن�. از نظر شرح جزئیات مذاکرات دولتها� خارجی با شاه و کابینهها� ایرانی بینظیره� منتها دربارۀ بحث «جامعه» آنچنا� مفصل و باجزئیات طرح بحث نشده. نویسنده اکثر رخدادها� جامعه رو زیر عنوان «هرجومرج� مطرح میکن� و چند نمونه رو میآر� و تمام. بااینحال� خوندنش حتی برای مخالفان نظریۀ استبداد هم بسیار مفیده. امیدوارم کارهایی اینچنی� تحلیلی و پرنکته درباب تاریخ ایران فراوانت� بشن.
در فصل اول کتاب نویسنده به طور خلاصه نظریات خود برای بررسی و تحلیل رخدادهای دوران معاصر ایران را مبتنی بر رابطه دولت-ملت که در قرن 18 اروپا شکل گرفته است طبقه بندی می گردد. این روند تطابق، بومی سازی و اصلاح نظریه با تاریخ و سیاست ایران باعث می شود که تضادهای ایجاد شده به دلیل حضور حاکم مستبد نشان داده شود. این موضوع تبین کننده آن که است که بر خلاف مقام شاه در اروپا، که به نوعی نماینده اشراف و فئودالهای آن کشور است و نمی تواند از مرزهای قانوی تخطی نماید، در ایران به دلیل وجود مقام ظل الهی شاه ( فره ایزدی) همه رعیت او بوده و املاک و اموال آنها به او تعلق دارد( تضاد دولت- ملت). همچنین به دلیل عمر کم دولتها و ناپایداری آنها( نظریه جامعه کوتاه مدت نویسنده) آینده نگری و اصلاحات اساسی که در برخی زمانها شروع گشته است در سیاست کلی دولت ها دوام چندانی نداشته و در نطفه خفه شده اند. از این رو حکوت در ایران عموما نوسانی از حکومت استبدای و آشوب و هرج و مرج بوده است.
در ادامه طبقه بندی نظریات مطرح شده در ابتدای کتاب و ایجاد الگوی تحلیلی مناسب، شرایط سیاسی و اجتماعی ایران در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بیشتر با اتکا به اسناد و مدارک منتشر شده از وزارت امور خارجه بریتانیا، با تحلیلی منطقی و مستند بررسی شده است و روند کلی منتهی به انقراض قاجار و استقرار پهلوی نشان داده می شود.
Bad theoretical framework (which is to say, barely a theory, just an insistence that Iran goes through periods of chaos and absolutism) welded to a detailed history of the last years of the Pahlavis, though that history is drawn heavily from elite British sources.