Alavi was born in Tehran into a wealthy merchant family. Both his father and grandfather were active supporters the Constitutional Revolution. His father, Mortezar Alavi, opposed the British and Russian presence in Iran and during World War I fled to Germany, where he became one of the founders of the Iranian exile journal Kaveh. In 1921, Alavi and his older brother joined their father in Germany; he finished high school there and completed the equivalent of a B.A. at the University of Munich. Alavi returned to Iran in 1928 and initially taught at a technical school in Shiraz. He joined the faculty of a German technical high school in Tehran during 1931. At this school he became acquainted with several other foreign-educated Iranians, especially Dr. Taqi Arani, and he eventually joined Arani's weekly study circle. In 1937 this group, which by then consisted of 53, were arrested and accused of government opposition. All were sentenced to prison; Alavi was given a seven-year sentence. Arani died in prison, but Alavi and the others were freed in 1941. This book is an account of his trial. The text is entirely in the Persian (Farsi) language.
سیّد مجتبیٰ آقابُزرگِ علوی شهرتیافت� به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی بهمن ۱۲۸۲، تهران -۲۸ بهمن ۱۳۷۵، برلین) نویسندهٔ واقعگرا� سیاستمدا� چپگرا� روزنامهنگا� نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویس� نیز پرداخت. او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویس� نوین ایرانی میدانن� علوی همپای صادق هدایت در دگرگونی داستاننویس� ایران تأثیر گذاشت و همانند او به سبک واقعگرای� میپرداخت� «با گرایشها� رومانتیکی که در روحیهٔ ایرانی ریشه دارد.» و با نثری که «طنین زیباپرستانها� دارد»، در داستانپردازیهای� به نوآوری گرایش داشت. در بیشتر آثارش، ابتدا گِرِها� هست و حادثهٔ اصلی پیشتر روی دادهاس� و راوی، حادثهٔ داستان را بازسازی میکن�. این شگرد را اساساً ویژهٔ ادبیات پلیسی میدانن�. به سبک واقعگرای� اجتماعی میپرداخ� و در داستانهای� به نابسامانیها� اجتماعی روی میآورد� شخصیتها� داستانهای� پویا یا مبارز هستند
Bozorg Alavi was an influential Iranian writer, novelist, and political intellectual. He was a founding member of the communist Tudeh Party of Iran in the 1940s and � following the 1953 coup against ...
این کتاب رو در ادامه مسیر داستان ایرانی خوانی، انتخاب کردیم و خوندیم. هرچند داستان نیست. اما برای آشنایی با چگونگی شکل گیری حزب توده و بخشی از تاریخدسیاسی ایران؛ تصمیم گرفتیم توی لیست قرارش بدیم. تجربه خسته کننده و طولانیی شد ولی بهرحال مفید هم بود. ممنون از همخوان های دوست داشتنی و خیلی عزیزم آرمان و سام ❤❤
من جنس روایت رو� دوست نداشتم. به شدت کلیگوی� داشت و خستهکنند� بود. و از یه جایی به بعد هم رسما دیگه حرف جدیدی برای زدن نداشت و مطالب قبلی رو تکرار میکرد. با این حال از همون بخشها� ابتدایی تونستم به یه دید کلی از جریان ۵۳ نفر برسم. برای همین شاید از خوندنش پشیمون نیستم. ۲/۷۵ ستاره :))
53 Nafar = Panjah-o Seh Nafar = Fifty Three Persons, Bozorg Alavi
Bozorg Alavi (February 2, 1904 � February 18, 1997) was an influential Iranian writer, novelist, and political intellectual. He was a founding member of the communist Tudeh Party of Iran in the 1940's and � following the 1953 coup against Premier Mohammad Mossadegh � spent the rest of his life in exile in Germany.
تاریخ نخستین خوانش ماه سپتامبر سال 1978 میلادی
خاطرات رمانگون� ایشان «پنجاه� و سه نفر» نخستین بار در سال 1942 میلادی برابر با 1330هجری خورشید در 176ص چاپ شد
عنوان: پنجاه و سه نفر ؛ بزرگ علوی؛ تهران، امیرکبیر، 1357، در 242 ص؛ چاپ دیگر تهران، نگاه، 1381، در 328 ص؛ چاپ سوم 1385؛ چاپ ششم 1393؛ موضوع: داستان پنجاه و سه نفر
گرچه در نگاه نخست به دیده ها چنین مینشین� که سیاست و ادبیات، چندان وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند، اما بسیاری از رویداهای سیاسی، زمانیک� با زبان ادبیات بیان شدند، آسانتر درک شده اند.یکی از کتابهای� که به زبان ساده، و هنرمندانه، روزگار کشور را، در دوره� ی حکومت «رضا شاه» شرح میدهد� اثر ماندگار روانشاد «بزرگ علوی» با عنوان «پنجاه و سه نفر» است؛ کتاب «پنجاه� و سه نفر» دربارهٔ زندان است، از زندانی و زندانبا� و یادمانهای ایام حبس و زندان میگوید؛ چیزی که میتوا� آن را «ادبیات زندان» نیز نامید؛ و «علوی» بنیانگذار این سبک نگارش در ایران است؛ گروه «پنجاه و سه نفر» جمعی از مخالفین حکومت، در زمان «رضا شاه» بودند، که در سال 1316خورشیدی دستگیر شدند؛ بیشتر آن افراد تفکراتی مخالف شیوه� ی حکومت «رضا شاه»، و نظام شاهنشاهی داشتند؛ با اینکه بیشتر آن افراد، از طبقه ی بالای جامعه بودند، اما برای دفاع از حقوق کارگران تلاش میکردند� از جمله افراد مشهور در گروه «پنجاه و سه نفر» میتوا� به «تقی ارانی»، «احسان طبری»، «رضا روستا (پدر هما روستا)»، «خلیل ملکی»، «انور خامه� ای»، «ایرج اسکندری»، و «مرتضی یزدی»، اشاره کرد؛ بسیاری از این افراد پیش از زندانی شدن، یکدیگر را نمیشناختند� اما به دلیل باوری که به مرام اشتراکی داشتند، با همدیگر همراه شدند، و گروه پنجاه و سه نفر را شکل دادند؛ این گروه اهل شهرهایی همچو «مازندران»، «آبادان»، «اصفهان» و «تهران بودند»، اما بیشتر آنها در تهران زندگی میکردند�
نقل نمونه متن: «چیزی که در زندان غیر قابل تحمل بود و اگر هر روز هم، هر ساعت هم تکرار میش� باز درد شدید در درون ما ایجاد میکر�.توهین بود ...؛ این رفتار آژانه� با زندانیان یک علت مادی و اجتماعی نیز داشت، چه کسانی در دوره ی سیاه آژان میشدند� آنهای� که در زندگی معمولی هیچ کار دیگری از دستشان برنمیآمد� آنهای� که به کار تن نمیدادن�.اینه� مردمان تو سری خورده ای بودند و فشار زندگانی روز به روز آنه� را تو سری خورتر میکر�.از این جهت نادانسته انتقامی در دل آنه� از اجتماعی که بدین روزشان انداخته بود، ایجاد شده بود و چون قدرت نداشتند که از اجتماع انتقام بکشند، دق دلی خود را سر کسانی که اوضاع و احوال دوره سیاه زیر دست آنه� کرده بود، درمیآورن�.»؛ پایان نقل.؛ ا. شربیانی
خوندن این کتاب برای من خیلی طول کشید که به نظرم دلیلش میتونه یکنواختی و کلی گویی فصلهای ابتدایی کتاب باشه. تا نیمه کتاب گزارش مفیدی از وضع زندانی ها و دلیل دستگیری و اهدافشون نیست و نویسنده فقط مرتب تکرار میکنه که چقدر کتاب خوندن براشون مهم بوده و از چه راه هایی کتاب بدست می آوردن. به نظرم این بخش کتاب خیلی جذاب نبود. با این حال نیمه دوم کتاب خیلی بهتر شد : "ما همه بچه های بی تجربه ای بودیم که وارد زندان شدیم، ولی ضعیف ترین افراد پنجاه و سه نفر هنگام خروج از زندان مرد نیرومندی شده بود که دیگر از مرگ بیم و ترسی نداشت..." و " ترقی و تکامل تدریجی و در عین حال ناگهانیست... آب را اگر تدریجا گرم کنیم، انبساط یافته بر حجم آن افزوده می شود، همین که درجه حرارت آن به صد رسید آب به غلیان آمده و ناگهان تغییر ماهیت می دهد، یعنی تبدیل به بخار می شود. این اصل در اجتماع کاملا صادق است..."
امیدوارم در راه ترقی و تکامل باشیم... :) 24 بهمن 95
توی کتاب ایران بین دو انقلاب زیاد اسم پنجاه و سه نفر اومده بود. علاوه بر خودشون، بودن نفرات تاثیر گذاری که توی زندان باهاشون آشنا شده بودن و نقش موثری در تاریخ معاصر بازی کردن. کتاب خوراک داستانی نداره؛ بلکه فقط بهدر� کسی میخوره که یهپژوه� تاریخی درباره جریان های اصلی تاریخ معاصر رو دنبال میکن�. من توصیفات بزرگ علوی رو دوست داشتم؛ و برای یهبرآور� کلی از وضعیت زندان های رضاشاهی و تاریخچه تفکر چپ و مخصوصا شکل گیری پنجاه و سه نفر برام خیلی موثر بود. به هرحال به کسی که دنبال یه رمان جذاب با داستانی گیرا میگرد� توصیه� خوبی نیست، اما برای کسی که دنبال تحلیل تاریخی و جامعه شناسانه از وضعیت زندان های استبداد سیاه، و یا شمه کلی از ورود تفکر چپ به ایران میگرد� توصیه درست و به موقعیه.
این کتاب شرح دستگیری 53 نفر از زندانیان سیاسی است که به وقایع سال 1316 تا 1320 و استبداد سیاه رضا خان میپردازد افراد دلیر و آگاهی که پیشرو ملت خود بوده و میشود گفت اولین زندانیان سیاسی دوره معاصر بوده اند نام های بزرگی چون دکتر تقی ارانی خلیل ملکی دکتر یزدی ایرج اسکندری بزرگ علوی انور خامه ای رضا روستا احسان طبری و خیلی های دیگری که میتوانید با جستجوی اسمشان در ویکی پدیا با شرح زندگی ایشان نیز آشنا شوید افسوس که زندان قصر ایران هنوز هم شبیه دانشگاه بزرگی میباشد و بهترین جوانان این کشور و با شرف ترینشان به عنوان زندانی سیاسی رهسپار این دخمه ی همیشگی میشوند از زمان رضا شاه تا کنون و بعد از 80 سال هنوز این شکنجه و اعدام و نقض آزادی ادامه دارد
روایت بزرگ علوی از دسته ۵۳ نفر،دکتر ارانی و وضعیت اجتماعی ایران در زمان پهلوی رو دوست داشتم؛توصیفات طولانی کتاب شاید از نظر خیلیه� خستهکنند� باشه ولی برای من جذاب بود. به هر حال برای درک بهتر تاریخ معاصر و چگونگی شکل گیر� حزب� توده خوندن این کتاب پینشهاد میکنم.
وقتی این کتاب را میخواندم چنان غرق در کلمات و واژه ها میشد� که نمیتوانستم برای یک لحظه هم که شده خودم را در آنجا و در آن وضعیت سیاه تصور کنم. چه صحنه ها و اتفاقات وحشتناکی که هیچ واژها� یارای بیان و توصیف آن را ندارد. فقط میتوان گفت که بر آنان و خانوادهایشان چگونه گذشت!!؟؟؟
این منظره وحشتناک همه ما را متاثر کرد، ما البته از این حبسها� شدید وحشت کردیم. صحیح است که هیچ یک از ما خشونت و وحشیگری عمال دوره سیاه را بدین میزان تصور نمیکرد� اما نباید گفت که این احکام برای ما کاملا غیرمترقبه بود. برعکس آن روز روز سهشنب� روزملاقات ما بود و آن روز صبح کسان ما بدیدن ما آمده بودند و وقتی یکی از پنجاه و سه نفر اظهار داشته بود که ممکن است تبرئه شود، به او تذکر داده بودند، نباید خوش بین باشد، ما اغلب خود را برای دو سال و سه سال حبس آماده کرده بودیم، فقط تاثیری که این احکام در ما کرد این بود که ما را عصبانی و آشفته میساخ� ولی به کسی رقت قلب دست نداد، کسی گریه نکرد، بعضی از فرط عصبانیت میخندیدند� بغضی به کلی مبهوت شده بودند، اما وقتی کسان خود را در خیابان دیدیم که گریه میکردن� و سرهای خود را به درخت و دیوار تکیه داده و زار میزدن� و آژانه� و مامورین با لگد و باتون آنه� را متفرق میکردند� دیگر سختتری� و مردترین پنجاه وسه نفر نیز بیتا� شدند و اغلب آنه� اشکها� خود را با دستمالهایشا� پاک کردند....
راستش در طول این همه سال آنقدر روایت های مختلف و گاه متضاد از این گروه زندانی زمان رضاشاه خوانده و شنیده ام که در اصل ماجرا هم تردیدهایی پیدا کرده ام، که کی به کی بوده و کی با کی بوده و کی علیه کی بوده. اغلب روایت ها برای تبرئه ی خود نویسنده و متهم کردن دیگران است. با این همه روایت علوی در حیات اکثر این پنجاه و سه نفر نوشته شده و تا پس از انقلاب اخیر، این تنها روایت موجود بوده است. از همین رو مثلن به روایت "انورخامه ای" کمتر می شود اعتماد کرد. چاپی از این کتاب که در دسترس من است با عنوان "چاپ جدید" توسط انتشارات امیرکبیر و در سال 1357 تجدید چاپ شده است.
انتظار دیگه ای از کتاب داشتم و تصورم این بود که بزرگ علوی در این کتاب،بیشتر بر۵۳ نفر متمرکز شود و از ۵۳ نفر بیشتر بگوید، اما بخش عمده کتاب معطوف به بیان جنایات حکومت وقت بود «در ایران انگار تاریخ با لجاجت بیشتر و در فواصل کمتر تکرار می شود»
من شخصا وقتی در مورد گروه یا فرد خاصی کتاب انتخاب میکن� که بخونم دوست دارم بیشتر با جزئیات بدونم. که خب این کتاب کلی گویی داشت و اینکه اسما رو کامل نگفته بود گیج میکر� آدم و. ولی در طول کتاب میخواستم هی رو به نویسنده بگم الان و ببین، حالا چی میگی؟ :(
کتاب از ابتدای دستگیری و به زندان افتادن شروع میشه و بعد میرسه به حال و احوالات درون زندان و افکار و ایده ها رو مطرح میکنه و در نهایت هم با آزاد شدن تموم میشه. کتاب داستانی نیست و بیشتر شرح حال هست و برای همین یکم شاید روان پیش نره. ذهنم درگیر یک سری سوالات شد در حین خوندن و خیلی از نوشتهه� انگار که شرحِ حالِ حالِ ماست. یک جایی بزرگ علوی شروع میکنه در مورد کمونیسم حرف زدن و میگه عده ی خیلی زیادی نمیدونن کمونیسم واقعی چیه و در واقع ابری کمونیسم واقعی رو پوشونده؛ این حرفاش به شدت منو یاد حرفهای اون عده ادمهای� انداخت که هر چی هم ببینن از نتایج اسلام و حکومتها� اسلامی، باز هم میگن این اسلام واقعی نیست که داره اجرا میشه! و خب خیلی برام جالب میبود اگر میتونستم بفهمم که اگر ۵۳ نفر الان هم بودند، همچنان آنطور فکر میکردند یا نه. و در نهایت "تاریخ خود را تکرار خواهد کرد"
کتاب ۵۳ نفر بزرگ علوی، روایت دستگیری و احوال ۵۳نفر در زندان و محکمه. این ۵۳ نفر پیش از زندان ارتباط سازمانیافتها� باهم ندارن و بیشتر به واسطه� ارتباطشون با دکتر ارانی بازداشت شدن. زمان این اتفاقات بین سالها� ۱۳۱۶ و ۱۳۲۰ئه. به قول نویسنده "دوره� سیاه" که حکومت دست رضا شاهه و وضعیت جهان هم پایدار نیست و جنگ جهانی داره شروع میش�. -- بزرگ علوی در مقدمه کتاب گفته که وقتی "ورقپارهها� زندان" رو نوشتم، بعضیه� گفتن چرا درباره� شرایط زندان و ۵۳نفر دقیق توضیح نمیدی� و این کتاب رو نوشتم تا در تاریخ ثبت بشه که چه ظلمی به ما شده و دوران سیاه چه مختصاتی داشته. از همین مقدمه میش� فهمید با چی مواجهیم. کتاب هرچند که با حالت داستانی شروع میش� و ما از زاویه� دید بزرگ علوی در مدرسه و غیره دنیارو تماشا میکنیم� اما خیلی زود از این فضا فاصله میگیر� و تبدیل به گزارشنویس� میش�. کم کم این گزارش نویسی فاصله� زیادی از ادبیات میگیر� و دیگه ارزشش فقط به شکل سیاسی و تاریخی و اجتماعی قابل بررسیه. کتاب سال ۱۳۳۰ نوشته شده و شاید به همین خاطره که بسیاری از اسمها� به شکل اختصاری و رمزی نوشته شدن و حتی در توصیفها� مربوط به ۵۳نفر گاهی مشخص نشده که درباره� کی حرف میزن�. البته افرادی مثل ملکی و ارانی و یزدی حضور پررنگتر� در اتفاقات دارن. حتی کتاب به نوعی در رسای ارانی(پدر معنوی حزب کمونیست ایران) نوشته شده. با این وجود اختصارات و اشارات غیر مستقیم(مثلا حتی بعضی از شیوهها� پنهان کردن کتاب در زندان بیان نشدن تا همچنان قابل استفاده باشن) باعث شده که کتاب شکل کلیگوی� بگیره و فاصله� خواننده با متن زیادتر هم بشه. -- بخشها� زیادی از کتاب برای ما ملموسه. عجیبه که تاریخ اینقدر تکرار میش�. شکنجه کردنها� تحقیر� کردنها� افراد فاسد، دیکتاتوری و هزار چیز دیگه در کتاب برای خواننده� امروز غریب نیست. حتی وقتی نویسنده میگ� هیچک� امیدی به بهبود نداشت و همه میگفت� ایرانی جماعت دیگه درست بشو نیست. وقتی میگ� ما میخواستی� نشون بدیم چقدر اگه پاش بیفته آدم خوب هست. وقتی میگ� کسانی که برای تحصیل به اروپا میرفت� وقتی برمیگشت� میگفت� کاش تو اروپا نظافتچ� بودیم ولی برنمیگشتی� ایران. وقتی از عدم تفکیک قوا حرف میزن�. وقتی دلایل بازداشتی رو نام میبر� که خندهدار�. وقتی از آدمایی میگ� که زندان قویترشو� میکن�. انگار ما میفهمی� چی میگ�. و کاش نمیفهمیدی�. کاش ایرانی هم یه روز خوش داشت... -- این کتاب اشارات زیادی به اندیشهها� چپ نداره. احتمالا در ۱۳۱۶ هنوز خیلی هم به شکل دقیق و آکادمیک آدمه� چپ و راست رو نمیشناخت�. ولی بعضی اشاراتش احتمالا افرادی رو که فقط در فضای امروزی اسم "چپ" و یه سری لیبل رو شنیدن، متعجب میکن�. مثلا اشارات کوتاهی به اهمیت آزادی داره کتاب. و اهمیت یکپارچگی و ملی گرایی. چیزهای که احتمالا این روزا کمتر با اسم چپ میشنویمشو�. -- از بزرگ علوی چطور به تو میرسم� کتاب "چشمهای�" و بعد یاد چشمهای�. دلم برای چشمات تنگ شده
خب! پنجمین کتابی که از بزرگ علوی خوندم یک فرق اساسی با بقیه کتابها� داشت و اونم این بود که «۵۳ نفر» یک داستان یا رمان نیست، خاطرات و شرح حال خود بزرگ علویه به همراه ۵۲ نفر دیگه که در زمان رضاشاه به جرم داشتن مرام اشتراکی(!) دستگیر میشند و بدون محاکمه و تشکیل پرونده� درست و حسابی به زندان فرستاده میشند. این افراد، که خیلیهاشو� حتی ایدها� نداشتند کمونیسم و مارکسیسم و این� ایسمه� چی هستند اصلا، صرفا به بهانها� اینکه با دکتر ارانی نامی آمد و شد داشتند و ایشون رو میشناختند دستگیر میشند و تحت شدیدترین شکنجهه� و عذابه� قرار میگیرند. عذابهای� که بدترینشون از دید بزرگ� علوی تحقیر و توهین به ذات انسانیته. این افراد طی اون ساله� بیشتر و بیشتر باهم آشنا میشند و بعد از آزاد شدن به جبهه مقاومت علیه ظلم و دیکتاتوری میپوندند. به نظرم خوندن این کتاب برای نسل ما که در آرزوی زندگی در زمان شاه به سر میبرند و فکر میکنند اون دوره خیلی گل و بلبل بوده همه چی، به شدت توصیه میشه. اگر نخوایم منکر پیشرفته� و زیرساختهای� که طی اون ساله� در مملکت ساخته شده بشیم، اما از نظر سیاسی و اجتماعی، دوره� استبداد سیاه واقعا خیل عظیمی از جوونها� اون زمان رو به جرم آزاد اندیشی زیر چکمهها� خودش له کرده. البته این ویژگی مشترک همه� حکومتها� تمامیتخواه� و همه روزه میشه نشونهها� رو مشاهده کرد. در کل باید برای دونستن و بیشتر فهمیدن مطالعه کرد و مطالعه کرد، و تنها سلاح ما توی این زمینه کتابها� ماست.
نثر کتاب بغایت ضعیف است و تصویرسازیِ بسیار ضعیفی دارد. البته این عجیب نیست که این کتاب یکی از مهمترین آثاریست که در باب حزب توده و پنجاه و سه نفر بدان استناد شده است. چون بلحاظ اشتمال بر اطلاعات مرتبط میتواند ارزشمند باشد، خاصه وقتی نویسندۀ آن خود یکی ازین پنجاه و سه نفر بوده است. اما بعنوانِ یک نثر داستانی تقریبا فاقد ارزش است. علاوه بر این نوعی بزرگ منشی تصنعی هم در دیدگاهِ نویسندۀ آن بچشم میخورد. صفحات آخر کتاب را نخوانده رها کردم. بنظر میرسد کتاب تنها برای یک پژوهشگر تاریخ معاصر مفید باشد.
کتابی که باید خوانده میشد. از نوشته های بزرگ علوی که دوران زندانی سیاسی خودش را در زمان پهلوی تعریف میکند. بازنگری تاریخ از درون زندان وزبان بزرگ علوی به عنوان یک زندانی چپ و مقایسه ان با انچه که زندانیان سیاسی فعلی از زمان ج ا بازگو میکنند اطلاعات جالبی ارائه میدهد. امیدوارم زندانیان سیاسی امروز هم امکان بازگو کردن و ثبت و ضبط خاطرات تلخ خودشان از زندان را داشته باشند.
به عقیده من خواندن این کتاب به عنوان بخشی از تاریخ مملکت، بیشتر اجتماعی تا سیاسی لااقل به نظر من، قابل توصیه هست مشروط بر این که کتاب این پنجاه نفر و سه نفر انور خامه ای هم خوانده شده باشد. نا گفته نماند که بر خلاف آخری، اولی دید کلی تری نسبت به وقایع ارائه می کند و البته کم حجم تر هم هست.
با اينكه كتاب حالت روايى و شرح حال داره و كمتر از لحاظ ادبى بهش پرداخته شده اما قلم بزرگ علوى باعث جذاب بودنش شده بود . داستانى كه ميتونست براى خواننده اى مثل من كه كمتر با مطالعات سياسى اشناست ، خيلى بيشتر خسته كننده باشه اما هنر نويسنده اين اجازه رو نداده بود
کتاب از منظر تاریخی برای من جالب بود. تجربیات یکی از زندانیان سیاسی از روند دستگیری، زندان و محاکمه در دوران رضاخان و اعتقادات دسته� ۵۳ نفر به عنوان یکی از اولین گروهها� ترقی خواه خواندنی بود. وقتی اوضاع سیاسی زندانیان سیاسی رو با اوضاع الان مقایسه میکنم� میبین� که اوضاع به مراتب بدتر شده. نویسنده چنان بغضی نسبت به رضاخان داره که اساسا شرایط دستگاه قضایی و اجرایی رو پیش از رضاخان در نظر نمیگیر�. شرایط اون دوره قطعا ایده آل نبوده ولی قطعا از قبل به مراتب بهتر بوده. از جهت روانشناسی هم کتاب جالبه که آدم با مکانیسمها� دفاعیا� که به زندان کمک میکن� تا شرایط زندان رو تحمل کنه آشنا میش�. مثلا تصور این که برای مردم ایران شرایط زندانیان مهم بوده، امید به پیروزی نهایی و قهرمان سازی از ارانی و شیطانی و بیمای� جلوه دادن تمام عوامل حکومت رو من در این قالب میبین�.
اين كتاب از نظر داستاني و ادبياتي كتاب محشر و عالي اي نيست اما براي كسي كه علاقه به تاريخ معاصر ايران دارد مي تواند يك مقاله و يك بيوگرافي با ارزشي باشد و او را با زندان ها و استبداد زمان رضا شاه اشنا كند.
اگرچه پنجاه و سه نفر داستان واره است و به شکل رمان نوشته شده اما به لحاظ تکنیکی تا حدودی از ظرافتهای ادبی خالیست.چرا که نویسنده (بزرگ علوی)شرح حالی از خود و اوضاع پیرامونی در سالیان پایانی حکومت پهلوی اول نوشته و در خلال آن به معرفی بزرگمردانی چون دکتر ارانی، دکتر ایرج اسکندری،احسان طبری و... که در راه آزادی اندیشه و ایرانی آباد و آزاد همتها کردند می پردازد. اگرچه به نظر میرسد سالهاست استبداد و استبدادزدگی جزلاینفک زندگی ما ایرانیان شده اما فراموش نمیکنیم بهرحال حرکت به جلو گام به گام است و ما هیچگاه خدمات رضا پهلوی را از یاد نبرده و نمیبریم و معتقدم توسعه یافتگی جز از طریق آگاهی امکان ندارد.
در مطالعه برخی از کتاب ها (و شاید تمام کتاب ها) باید از نگاه جانبدارانه و از تعلق خاطر به تفکر و ایدئولوژی دلخواه در تفسیر جملات کتاب پرهیز کرد و ((پنجاه و سه نفر)) دقیقا یکی از آن کتاب هاست. همه افراد اهل مطالعه و تقریبا اکثریت جامعه ایرانی با هر سطح فکری با مشاهده نتیجه حاصل از تفکرات سوسیالیستی، کمونیستی و یا مرام اشتراکی و بلایی که سر کشور تحت حاکمیت این ایدئولوژی ها آمده است آشنا هستند لذا مطالعه این کتاب بدون پیشداوری در خصوص جریان فکری چپ تصاویر جالبی پیش چشم خواننده به نمایش می گذارد. ((پنجاه و سه)) نفر را باید نه از نگاه ایدئولوژی سیاسی و نه با فلسفه سیاسی مورد بحثش مطالعه کرد. ((پنجاه و سه نفر)) تصویری از بلایی که بر سر ((اندیشه)) در ایران رضا خانی می آمد، است و تصویری است که بعد از بیش از ۸۶ سال از اردیبهشت ۱۳۱۶ با تغییراتی جزئی در رنگ و لعاب و تغییر اسامی دارای همان اساس و بنیه است. جوهره هیچ تغییری نکرده است! تو حق نداری با هیچ اندیشه ای خارج از اندیشه مورد پسند ((پدر میهن)) آشنا شوی! تو حق نداری از چهارچوب تعریف شده خارج شوی. ((اندیشیدن)) جرم است و ((اندیشمند)) بایستی تحت نظر و� کنترل و در آخر محبوس یا مرده باشد! دردناک ترین قسمت ولی نه عدم تغییر جوهره حکومت که عدم تغییر نوع نگاه و نوع اندیشه ((مردم)) است! مردم... مردم هستند که با طرز فکرشان و طرز عملشان تعیین کننده هستند پس علت عدم تغییر جوهره حکومت بعد از بیش از ۸۶ سال و یک تغییر در اساس حاکمیت مملکت عدم تغییر طرز تفکر مردم است...چه تفاوتی است بین آژان و صاحب منصب و مدعی العموم و قضات دهه ۲۰ با پلیس و بازپرس و دادستان و قضات امروز؟!؟!
"۵۳ نفر" برای من فقط خاطراتِ بزرگ علوی به عنوان یکی از اعضای این گروه، از زندان در ایران "جایی که نه خدا هست نه قانون" نیست؛ این کتاب را به نوعی مانیفستِ نسلِ اولِ چپ های ایران می دانم. جالب آن که ۵۳نفر تا پیش از دستگیری و محاکمه اصلا وجودِ خارجی نداشته اند؛ نه تشکیلات و ارتباط موثری و نه حتی شناخت و انسجامی. پایه ی این گروه پس از دستگیری در زندان شکل می گیرد و در واقع "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد". ۵۳نفر گروهی با عقایدِ اشتراکی یا حداقل منتسب به چنین تفکری به تعبیر شاملو "انسانهای� که پا در زنجیر به آهنگِ طبلِ خونِشان میسراین� تاریخِشان را حواریونِ جهانگیر� یک دین" بودند و ستونِ خیمه ی آنان دکتر تقی ارانی، کسی بود که هم شاملو در وصفِ او چنین می سراید: "تو نمیدان� مُردن وقتی که انسان مرگ را شکست داده است چه زندگیس�! تو نمیدان� زندگی چیست، فتح چیست تو نمیدان� ارانی کیست". توصیفِ ۵۳نفر در زندان و جدال با عاملین رضاشاه جز "زندانه� انباشته از مغزهاییس� که اونیفورمه� را وهنی به شمار آوردهان�" نیست. محاکمه ی آنان نیز توسط قضاتِ سرسپرده جز وصف این قضات با تعبیرِ "آن ها که انسانه� را با بندِ ترازوی عدالتِشان به دار آویختند" نیست! از آن جا که خواننده ی کتاب، دانشجوی علمِ سیاست است زاویه ی دید او نیز متفاوت از خوانندگان دیگر می باشد. لذا در ادامه ی این متن اگر به دنبال اطلاعاتی در خصوص سبکِ رئالیستی و ناتورالیستی این کتاب هستید باید بگویم که چیزی عایدتان نمی شود. در ادامه صرفا ترسیمِ نقشه ی مختصاتِ فکرِ سیاسی بزرگ علوی در این کتاب را خواهید خواند که راقم این سطور آن را از میان سطر سطرِ کتاب استخراج کرده است. عمادالدین باقی در کتابِ خود به نامِ "دنیای بسته" تجربه ی زندانِ خویش را با ایده ی محوری "زندانوارگی" روایت می کند؛ او بر این نظر است که زندان و جامعه ی بسته از قواعد یکسانی پیروی می کنند. بیش از نیم قرنِ پیش بزرگ علوی نیز در داستانِ ۵۳نفر بر همین نظر است و خاطراتِ زندانِ او رفت و برگشتی بین جامعه و زندان دارد با ذکرِ تشابهات گوناگون. اگر علوی در کتابِ خود رئیس زندان را "فعال مایشاء" خطاب می کند و سپس به رضاشاه و جامعه طعنه می زند این همان تئوری "تضاد دولت و ملت" همایون کاتوزیان است. طبق این نظریه حکومت در ایران خودسرانه و بدون هیچ چهارچوب حقوقی معینی است که حاکم مافوق تمام طبقات اجتماعی مستقلا عمل می کند؛ هیچ سنت تخطی ناپذیری اراده ی حاکم را محدود نمی کند مگر دامنه ی قدرت فیزیکی اش. جدا بودن حاکم از جامعه و عدم تکیه بر هیچ یک از طبقات اجتماعی باعث دور "حکومت خودسر-آشوب-حکومت خودسر" در تاریخ ایران می شود. کما اینکه اتفاقاتی که علوی در حوادث پس از شهریور ۱۳۲۰ به آن اشاره دارد اشاره به همین تحلیل است. این نوع از حکمرانی باعث بروز "پاتریمونیالیسم سنتی" می شود که به عقیده ی حسین بشیریه بزرگترین مانع بر سر راه دموکراسی در ایران است. در این نوع حکومت رابطه ای عمودی و آمرانه از بالا به پایین میان حاکم و مردم شکل می گیرد که بر اطاعت مطلقه، پدرسالاری سیاسی و ساختار قدرت عمودی یک جانبه تکیه دارد. عاملینِ حکومت بر مبنای میزانِ ابرازِ ارادت به حاکم توفیق پیدا می کنند. پس اگر علوی در کتاب خود از چاپلوسی عاملینِ حکومت و سرسپردگی آنان شکوه می کند، ریشه ی آن را باید در نوع این نوع حکومت جست و جو کرد. اگر بزرگ علوی در کتاب خود تمامی عاملینِ حکومت را پیچ و مهره های حکومت معرفی می کند که ساختار آنان را فاسد کرده است و اگر در ساختار دیگری بودند انسان های بهتری می شدند، نه تنها به ساختارگرایی محض اعتقاد دارد بلکه این همان نگاهِ مارکوزه ست که طبق یکی از قضایای دیالکتیک، این کل است که حقیقت را تعیین می کند چراکه ساختار و عملکرد کل است که موقعیت ها و نسبت های جزئی را تعیین می کند. اشاره ی علوی به قدرت سخت و نرم رضاشاه برای حکومت و البته وضعیت زندانیان در زندان همان "تئوری ساز و برگ ایدئولوژی" آلتوسر است. دولت های مدرن برای تحکیم خود هم از قوه ی قهرآمیز استفاده می کنند که در داستانِ علوی این رسالت بر دوش شهربانی است، و کنترل ایدئولوژیک با سانسور و محدودیت و ممنوعیت برای کتاب و روزنامه محقق می شود. اگر در جای جایِ کتاب بزرگ علوی بر خریدن عاملینِ زندان تاکید می کند، این تاییدی بر نظریه ی میگدال است که جامعه ی ایران قوی و دولت ضعیف است چراکه حکومت بر عاملین خود نفوذ ندارد و جامعه در زمانی که فرصت پیدا کند حکومت را ساقط می کند. حتی در مواردی که بزرگ علوی بر خباثت رئیس شهربانی ورای رضاشاه تاکید دارد این اشاره به همان "جامعه ی شبکه ای" میگدال است که حلقه ها و دالان های قدرت در ایران سیاست را رقم می زنند. تاکیدِ مکرر علوی در کتاب خود که ۵۳نفر فقط به ��بب برخورداری از عقایدِ اشتراکی گرفتارِ زندان شده اند و حتی گاه بی گناه افرادی راهی زندان شده اند چیزی جز تئوری "وضعیت استثنایی" آگامبن نیست. وضعیت استثنایی به نوعی زمان مرده ی حقوقی یا لامکانِ مطلق قانونی اطلاق می شود که طی آن سدِ حقوق اساسی و آزادی های فردی در هم می شکند و جامعه زیر سیل زورِ قانون یا همان زورِ محض غرق می شود. به بیان ساده وضعیت استثنایی حالتی ست که حاکم، قانون را استثنائاً و موقتاً به حال تعلیق وضعیت استثنایی به نوعی زمان مرده ی حقوقی یا لامکان مطلق قانونی ست که طی اون سدِ حقوق اساسی و آزادی های فردی در هم میشکنه و جامعه زیر سیل زورِ قانون یا همون زورِ محض غرق میشه . به بیان ساده وضعیت استثنایی حالتی ست که قانون به حالت تعلیق در می آید. بدین ترتیب برای پاسخگوی� به شرایطِ خاص آزادی های قانونی سلب می شود و دولت امنیتی برقرار می شود. اما در ادامه حکومت وضعیت استثنایی را مداوم تمدید می کند و در واقع به پارادایم و تکنیکِ حکومتی بدل می شود. دولت دائما بر ترسِ شهروندان استوار است و این ترس باید حفظ شود چراکه کارکرد اصلی و مبنای مشروعیت چنین دولتی همین وضعیت است. در دورانِ رضاشاه وضعیت استثنایی با خطرِ کمونیسم و ترویج این ترس در جامعه پدیدار شد. تمدید این وضعیت منجر به سلبِ آزادی های قانونی افراد میشد و بدین ترتیب حتی افراد بی گناه راهی زندان می شدند که بزرگ علوی بارها به این مساله اشاره کرده است. دو قطبی سازی دوست_دشمن یا به تعبیری یا با ما یا با آن ها (کمونیست ها) توسط حکومتِ وقت که بزرگ علوی بارها بدان اشاره کرده است همان نظریه ی اشمیت است که حکومت های مطلقه به آن توسل می جویند برای هویت بخشی خود در برابر یک غیر. مبنای وجودی حکومت در ایجاد چنین دشمنی برای خود است و تمامی مخالفین بدین ترتیب با انتساب به دشمن سرکوب می شوند. در نهایت عبارت های بزرگ علوی در وصفِ ۵۳نفر که این ها تنها صدای خفه ی شده ی مردمِ فقیر و ستم دیده هستند نه جدا شده از متنِ جامعه و شرایط مادی حاکم بر زمانه، چیزی جز عبارتِ شاهکارِ هگل نیست که نخبگان و اندیشمندان نه مخترع و تولیدکننده، که صرفا به منزله ی قابله هایی هستند برای آنچه زمان بدان آبستن است. در این نوشتار کوشیده ام تا بر روی نقشه ی تفکرِ چپ، جغرافیای تفکرِ سیاسی بزرگ علوی در کتاب ۵۳نفر را ترسیم کنم و منزل گاه های مختلف آن را بازشمارم.
در واقع از شخصی نویسنده ای چون بزرگ علوی بیش از این انتظار داشتم با این که ایشان با نوشتن این کتاب فضل تقدم و پیشگامی در ثبت ادبیات زندان در ادبیات معاصر را به خود اختصاص داده اند ولی طوری نوشته اند که بهره چندانی از اتفاقاتی که برای خودشان و پنجاه و دو نفر دیگر افتاده است نصیب خواننده کتاب خود نمی کنند شاید یادداشت برداری و نوشتن در شرایط سختی انجام شده که جای تامل بر سطح ادبی کتاب به جا نمی ذاشته است نمی دانم کتاب تا چه اندازه با سانسور روبه رو بوده است مطمئناً خودسانسوری و سانسور بیرونی در نگارش و چاپ کتاب دخیل بوده است اسم ها هم عمدتاً به رمز آورده شده که احتمالاً در نسخه اصلی چنین نبوده است همه این عوامل باعث شده که خواننده نفهمد دقیقاً چی کسی چه کار کرده و چه اتفاقاتی برایش افتاده است