Akbar Ganji ( born 31 January 1960 in tehran) is an Iranian journalist and writer. He has been described as a "wildly popular pro-democracy journalist" who has crossed press censorship "red lines" regularly, and received "death threats from government-affiliated thugs almost daily. A supporter of the Islamic regime as a youth, he became dissenchanted in the mid-1990s and served time in Tehran's Evin Prison from 2001 to 2006 after publishing a series of stories on the murder of dissident authors known as the Chain Murders of Iran. While in prison he issued a manifesto which established him as the first "prominent dissident, believing Muslim and former regime supporter" to call for a replacement of Iran's theocratic system with "a islamic secular democracy." Ganji has won several international awards for his work, including the World Association of Newspapers' Golden Pen of Freedom Award ,the Milton Friedman Prize for Advancing Liberty, Canadian Journalists for Free Expression's International Press Freedom Award, the Martin Ennals Award for Human Rights Defenders, and the John Humphrey Freedom Award.
مطالب این کتاب دنباله ی کتاب تاریکخانه ی اشباح است The red eminenence and the Gray Eminenences: pathology of transition to the developmental democratic state, Akbar Ganji عنوان: عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری؛ نویسنده: اکبر گنجی؛ تهران، طرح نو، چاپ سوم 1378؛ در 265 ص؛ چاپ هفتم تا بیست و نهم 1379؛ چاپ سی ام و سی و یکم 1380؛ چاپ سی و پنجم 1384؛ موضوع: آسیب شناسی گذار به دولت دموکراتیک توسعه گرا از نویسندگان ایرانی - قرن 20 م
۳۳۷ دموکراسی روشی است معین برای رسیدن به نتایج نامعین. بر اساس این روش، حکومت بدون خونریزی و از طریق انتخابات مستمر تعویض می شود... هیچ کس بهتر از خود مردم سعادت آنان را تشخیص نمی دهد، هیچ کس نمی تواند خود را دلسوز تر از دیگران محسوب کند... التزام به دموکراسی، التزام به اصل بازی و قواعد آن است، نه نتیجه بازی
۳۷۳ نمیتوان گفت دموکراسی را میپذیریم به شرطی که هیچ رذیلت اخلاقی یا خلاف شرعی به دنبال نداشته باشد. آدمیان در طول تاریخ نشان داده اند که کاملا انسان اند و رذیلت و فضیلت را با خود حمل میکنند. اتوپیای عاری از رذیلت محصول خیال اندیشی است نه دموکراسی و مردم سالاری. پذیرش پلورالیسم معرفتی و اجتماعی راهگشای پلورالیسم زبانی (لحنی) است. نمیتوان تنوع و تکثر آدمیان، ادیان، معارف، زبانها و ... غیره را پذیرفت اما راه را بر تکثر و تنوع لحنها بست
باور اینکه این کتاب توی ایران و دوره ای از زندگی ما نوشته شده دشواره انگار یه زمانی کشور شرایطی نزدیک به آزادی بیان داشته و ما اون زمان خواب بودیم به نظر میرسه تنها راه رهایی کشور از شرایط موجود بازگشت به شرایطیه که به انسان های اهل فکری مثل اکبر گنجی اجازه داده بشه مثل بقیه به انتشار افکار و عقایدشون بپردازن
مجموعه كتابهاي� كه انتشارات " طــرح نو " از سلسله مقالههاي� كه آقاي اكبر گنجي چاپ كرد در زمان خود بسيار پرفروش بود و ارمغان زندان و ساله� در به دري براي او دستآور� داشت. البته يك چند تايي هم جايزه. من از سياست متنفرم و مطلقاً خوشم نميآي� اما آن ساله� اين كتابه� را ميخواند�. يادم است در سلسله مقالههايي� يكي از شخصيتها� تاريخ معاصر توسط آقاي گنجي به شدت كوبيده ميش� و چند سال بعد آقاي گنجي در زماني كه آن شخص نامزد رياست جمهوري بود، از طرفداران ايشان بود
خوندمش در زمان خودش از اینکه می دیدم همچین کتابی اجازه چاپ پیدا کرده خیلی تعجب کردم ولی الان با گذشت زمان ازش خوشم نیومد تنها دلیلش هم دو رنگ و دو رو بودن گنجیه
«وظیفه مطبوعات روشن کردن اتاق تاریک سیاست است» چقدر عجیبه برای مایی ک در این دوره به راحتی -حالا یا با کمی سختی با فیلتر شکن- دسترسی داریم ب مقاله ها کتابها اخبار ، درک این که این کتاب در زمان خودش غوغا کرد.اون هم بیشتر از جنبه اطلاع رسانی در یک فضای سانسور و خیلی نقش مهمی ایفا کرده اکبر گنجی در اون زمان!
یک بخش بزرگ کتاب اما نقد هاشمیه هاشمی که بود ؟ پاسخ به این سوال رو بیشتر ار طرفداران و مخالفان دو آتشه اش شنیدیم تا نقدی همه جانبه و منصفانه و غیر رادیکال! رادیکال ها ادم ها رو به خوب و بد و خودی و غیر خودی و دوست و دشمن تقسیم میکنن بعد اینکه شما هدفت از نقد رو مشخص کن اموزش و اگاهی بخشیه یا تخلیه هیجانات چون اولی نتیجه بهشه و دومی ویران گر ! هاشمی رو هم میشه در چهارچوب زمانه خودش با هم عصرانش مقایسه کرد هم از بیرون ب عنوان یک فرد یا یک فرد ارمانی مقایسه اش کرد . در حالت اول مثلا اینکه سیاستش در نهایت معتدل تر از اسلافش بود با عصر مدرن و نگاه اقتصادی مدرن آشنا تر بود و کلا در جریانات افراطی و خشونت گرای اطرافش نقش یک تعدیل کننده رو داشت ولی این رو هم باید گفت که چشمش رو بر خیلی چیزها بست که میتوانست نبندد از جمله ماجرای قتلها بعبارتی «هاشمی یک مدرنیست غیردمکرات بود» «چیزی که مهم است خود نقد است نقد همیشه باید باشد ب خاطر آثار خوبش » «نقد فرد مقتدر نقد اراده معطوف به قدرت است برای روشن ساختن حیطه های اقتدار مسئولانه از غیر مسئولانه »
کتابی از جناب گنجی درباره قتل های زنجیره ای اکثر حرف ها واقعیت دارند و موضوع مقاله ها عالی است اما چون با زبانی تند و رادیکال بیان می شود درکش برای هر کسی کار آسانی نیست
این کتاب راجع به اوضاع سیاسی حدودا دهه 70 کشور هست و روی پاشنه قتلهای زنجیره ای و آمران و عاملان و آسیب شناسی جامعه مدنی اونموقع میچرخد این کتاب یه سند از دولت بهتر و واقعا اصلاح طلب خاتمی ست که چطور در اون خفقان اجازه چاپ چنین مفالات و کتابهایی داد شد و دولت او چه حرکت روبه جلویی برای جامعه مدنی ایران بود و چطور نور امیدی به دل مخالفان این بیداد تاباند صد افسوس که دولت روحانی ننگ زد به هرچی اصلاح طلبی ست با اینکه خودم اصلاحاتی نیستم ولی به عنوان یه جریان مثبت و بیدار رو به جلو همیشه تاییدش کردم
باز هم ادعاهای پرشمار بدون ارائه یک دلیل و سند متقن. اتهام قتل -لا اقل آمریت به قتل - بدون ارائه هیچ دلیلی برای آن. و بهترین نمونه از این که هاشمی رفسنجانیِ محبوب اصلاح طلبان در نیمه دوم دهه هشتاد و دهه نود، در دوران اصلاحات «عالیجناب سرخپوش» بود و قاتل و آمر به قتل و این هایی که امروز هاشمی را با ستایش هایشان به عرش الهی رسانده اند مشکل چندانی با این اتهام زنی ها به هاشمی نداشتند!! تغییر - خصوصاً میان سیاسیون و احزاب و جناح ها - مسئله ای طبیعی و بدیهی است اما تذبذب نه!
فکرم درگیر «تندروی» است و دروغ چرا، بعد از دیدن عدالت و اعتدال، اصلاحطل� مصلحتاندی� و اصولگرای اقتدارگرا و دوجین عبارتی که حالا بجای خواندن در این کتاب و شنیدن از آن دیگری، خودم آنها را دیدهام� احساس میکنم تندروی/کندروی هم عباراتیان� که هر کس میخواه� دیگری را محکوم کند اما نمیتوان� یا دلیل ندارد، از آنها استفاده میکن�.
مجموعه مقالهه� و مصاحبهها� گنجی که بیشتر حول قتلها� حکومتی (قتلها� زنجیرها� و ترورهای خارج کشور) میگرد�. گنجی معترض است به این که در مساله قتلها� زنجیرها� اجازه گسترش تحقیقات چه افقی و چه عمودی داده نشده، یعنی تحقیقات تنها به قتل چهارنفر از دگراندیشان محدود شده (محدودیت افقی) و از سعید امامی در سلسله مرات� شغلی بالاتر نرفته است (محدودیت عمودی). همچنین گنجی به هاشمی رفسنجانی برای چشمپوش� از قتلهای� که در دوران سازندگی صورت گرفته منتقد است.
کتاب امروز در عین حال تصویری از میزان آزادی بیان و پویایی نشریات در دوره دولت اصلاحات را بدست میده�.
کتاب شاید در زمان اولین چاپش به واسطه شرایط سیاسی طرفدار داشت اما من سال 87 که این کتاب را خواندم علیرغم اینکه به شدت علاقمند سیاست هستم . به زور توانستم نصف کتاب را بخخوانم این کتاب تنها در زمان چاپ آنهم به دلیل جو زدگی فروش بالایی داشت وگرنه به نظر من اصلا ارزش وقت گذاشتن نداشت. زیرا هیچ بهره ای از کتاب برده نمی شود و تنها برداشت های آقای گنجی از سیاسیون ان موقع را با نثری بسیار ضعیف و به هم ریخته و ایهامات بسیار نامفهوم بایستی تا آخر کتاب تحمل کنید.
کتاب در اصل مجموعه مقالات نویسنده است در روزنامه های توس جامعه و .... همان زمان مقالات را خوانده بودم بیشتر حالت ژورنالیستی دارد تا منطقی بر آن حاکم باشد. جالبه سال ها بعد همین نویسنده به دفاع از شخصیتی که در مقالات همین کتاب مورد هجوم قرار داده بود برخاست. واقعا نویسنده در طول عمر سیاسی اش فردی تندرو بوده است. تاریخ هم سرنوشت افراد تندرو رو همیشه به نمایش گذاشته است.
تابوشکنتری� کتاب ژانر سیاسی! در حقیقت این کتاب، کتاب نیست، گردآوری مجموعه مقالات چاپ شده تو روزنامهها� عموما توقیفشدهست� با منشی کاملا رادیکال و با نقاب آزادی بیان. نوک پیکان حملات هم شخص هاشمی رفسنجانیه. حجم راست و دروغ آمیخته تو محتوای مقالات، اینقدر بالاست که عملا نه قابل تفکیکه و نه حتی قابل احصاء. یه روزگاری دست گرفتن و خوندن این کتاب مانیفست دموکراسی تو اِشل دانشجویی بود...