ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

دو مرغابی در مه

Rate this book

70 pages, Paperback

First published January 1, 1998

8 people are currently reading
159 people want to read

About the author

حسین پناهی

18books391followers
حسین پناهی دژکوه در روستای دژکوه از توابع شهر سوق (شهرستان کهگیلویه) در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود.از حسین می پرسد که فضله ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست روغن نجس است، ولی اینرا هم می دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد.بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسه ی هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند.

پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند.

با پخش نمایش دو مرغابی درمه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش های تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.

نمایش های دو مرغابی درمه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد او یکی از پرکارترین و خلاق ترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.

به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می بارید و طنز تلخش بازیگر نقش های خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعربود. و این شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد،این مجموعه ی شعر تا کنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.

وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
53 (24%)
4 stars
66 (30%)
3 stars
63 (28%)
2 stars
25 (11%)
1 star
11 (5%)
Displaying 1 - 14 of 14 reviews
Profile Image for Dream.M.
886 reviews423 followers
November 13, 2021
حسین پناهی غم آدمو زیاد میکنه . بعد از خوندنش دلت میخواد بمیری
Profile Image for Mohajerino.
129 reviews39 followers
December 17, 2021
"من مرگ را دیدم که زندگی رو بغل کرده بود و داشت میبردش پارک "


"شده که آدمیزاد عمرش رو در توصیف حسرت از دادن عمر ، تلف کرده "


"من معتقدم در این دنیای بزرگ دو نوع هنرمند داریم .
دسته اول هنرمندای بدبخت ومفلوکی که سی سال طول می‌کش� تا بتونند یه باغ آلبالو رو بنویسند اما دسته ی دوم هنرمندای خوشبخت وکامروایی که سه روز نشده یه باغ آلبالو و می‌خورن�.پس . . پس نتیجه میگیریم که در حقیقت هنر هشتمین تعریفِ نشده از تعریف شده‌� نظریه هنرشناسانه."




"ماریا:
.. بنویس فریدون بخاطر عشق وعلاقه‌ا� به دختر حاجی‌آق� خودشو انداخت تو رودخونه مارون.این قشنگه

الیاس:
آره، این داستان چون عشقیه واقعا قشنگه وممکنه خواننده‌ها� زیادی هم داشته باشه، اما ماری حقیقت اینه که آخه فریدون از اون‌و� رودخونه دراومد ورفت خونه خاله‌� تا لباساشو خشک کنه که .. !"




|من هروقت پول ندارم میشم پوچ‌گر� ،نیهیلیسم ،
وقتی هم پول دارم میشم طرفدار پروپاقرص کلاسیسم.|



"الیاس:
ژان‌وال‌ژا� فداکار فرانسه
علف‌ها� خشک سرزمین بی‌حاص� تی.اس.الیوت
انگلستان

ماریا: چی؟

الیوت(الیاس):نفی دیگران برای اثبات خود
الیاس:میفمی

ماریا:
علف‌ها� خشک رو فهمیدم

الیاس:
سپاس بر توی خداوندگار بزرگ که به بندگانت این نعمت را ارزانی داشتی تا بتوانند علف‌ها� خشکت را بفهمند."


"گوش کن ماریا ، مزخرف‌ترین� کلمات دنیا امید وآینده است.
هر امروز آینده‌� روز گذشته است."


"الیاس: شهر، همه دود و دروغ وبتون ،شهر ،درخت بزرگ جادو.

ماریا:اما رو شاخه‌ها� این درخت ما لونه ساختیم، الیوت‌جا�!

الیاس:ماریا، تور ! میلی‌مت� به میلی‌متر� تور و دامه .

ماریا:خب ،گلفروشی هاشو بنویس.

الیاس: گل‌ها� پلاستیکی‌ان�."



"ماریا: . . همسایه ها ،همسایه ها، با کامواهای رنگارنگ اینقدر چیزای قشنگ قشنگ میبافن که نگو.

الیاس:ماریا چشماتو واز کن ،فقط دارن کلاه میبافن .
ماریا: خب آره کلاه هم میبافن.

الیاس: خدای من! که بذارن سر شوهراشون."


"بابا‌جا� دست‌ها� خاک‌آلوده‌� شما را میبوسم که اگر یک روز شخم نزند ،تخم نپاشد،درو نکند،
آنوقت در این غربت همه همدیگر را میخورند."



"ما اهل ماندن نیستیم ،خوب من!
این را زخم‌هایما� شهادت می‌دهن�."
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews723 followers
July 28, 2015
Two dueks in the mist, Houssein Panahi
1377
از تله تئاتر دو مرغابی در مه، آنچه دیدم هنوز نقش است در ذهنم، نوشته های درام اش نیز انگار شعری بودند، که میسرود. ساده، سبک و به سبک نو و البته که با اسلوب حسین پناهی. انگار کودکی میشدم، یه جمله اش همیشه یادم بوده، وقتی زنش ازش میپرسه: چرا داستانشو نمینویسه؟ به کلاغا نگاه میکنه. یه چیزی شبیه این جواب میده: داستانای بزرگ همیشه با اتفاقات کوچیک شروع میشن، ترکیبی از توجیه و واقعیت. یا توضیح همان ساعت شماطه دار. حسین پناهی با همین نوشته ها و شعرهایش همیشه زنده هست. ا. شربیانی
Profile Image for æ.
131 reviews96 followers
January 6, 2010
من مرگ رو ديدم كه زندگي رو بغل كرده بود و داشت مي بردش پارك هي لا لالا لالا
داشت براش شعر ميخوند
تو شعرش پاييز بود.آره پاييز بود...
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews848 followers
Read
September 11, 2015
" تو مثل یه گردنبند می مونی که آویزون کرده باشند به غربت/مزخرف ترین واژه های دنیا امید و آینده اند/ زمان و مکان مثل دوبال یه پرنده اند/راه بهشت از دل جهنم می گذره/نه عشق نوشتنیه نه عدالت خوندنی/آدم یه روز بچه باباس، یه روز بابای بچه اس
Profile Image for Narjes Seghatoleslam.
93 reviews4 followers
September 14, 2019
کتاب دو مرغابی در مه حسین پناهی
این کتاب شامل دو نمایشنامه کوتاه می باشد.
بخشی از کتاب: من معتقدم که در این دنیای بزرگ دو نوع هنرمند داریم. دسته اول هنرمندای بدبخت و مفلوکی که 30 سال طول میکشه تا بتونند یه باغ آلبالو رو بنویسند. اما دسته دوم هنرمندای خوشبخت و کامروایی که 3 روز نشده یه باغ آلبالو رو می خورند.
گوش کن ماریا، مزخرفترین کلمات دنیا امید و آینده است. هر امرزو آینده روز گذشته است.
تو اینو میدونی که هندی ها گاواشونو می پرستن؟ - هندیا!! آره -گاواشونو؟! چه بامزه
اگه یه سال قحطی بیاد، هندی گاوشو بگیره و بخوابونه و با کارد خرخر... خرخر اونو بکشه.
-هه! چه جوری؟!! اون جا دیگه سئوال بی سئوال.
فردا خانه ای که تا ابد مال ماست پر از گل لاهوت می شود ما اهل ماندن نیستیم، خوب من! این را زخم های مان شهادت می دهند.
نه عشق نوشتنیه نه عدالت خوندنی.
من مرگ رو ديدم كه زندگي رو بغل كرده بود و داشت مي بردش پارك هي لا لالا لالا داشت براش شعر ميخوند. تو شعرش پاییز بود. آره پاییز بود.
Profile Image for Pardis.
689 reviews
June 25, 2007
پس اينها همه اسمش زندگي است
دلتنگي ها
دلخوشي ها
ثانيه ها
دقيقه ها!
Profile Image for Nafise 983.
13 reviews1 follower
September 12, 2009

همه سهم من از خود دلی بود که به تو دادم

و هر شب بغض گلویت را در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم

و تو هرگز ندانستی که زخم هایت ، زخم های مکررم بودند
...
Profile Image for Naele.
174 reviews68 followers
Read
December 27, 2023
اگه صاحب خونه ها بدونن پنجره هاشون چقدر ارزش دارن شاید اجاره خونه هاشونو چندبرابر کنن.
***
داستان های بزرگ همیشه روی اتفاقات کوچک شکل می گیره
**
تو مثل یه گردنبند خوشگل می مونی که اویزونت کرده باشن به گردن غربت
دو مرغابی در مه و گوش بزرگ دیوار
دو نمایشنامه حسین پناهی
700 reviews29 followers
October 27, 2019
من مرگ رو دیدم که زندگی رو بغل کرده بود
38 reviews13 followers
Read
July 15, 2007
kamel nakhoondamesh va albate esme ketab do morghabi dar mehe na dar morghabi!!
13 reviews3 followers
July 10, 2008
دو نمایشنامه از حسین پناهی
Profile Image for tulip pegasus.
18 reviews16 followers
Read
July 6, 2009
مگر میشود این نمایشنامه را فراموش کنم.
113 reviews88 followers
Want to read
July 21, 2015
ریویو نوشتن باشد برای بعدها.
Displaying 1 - 14 of 14 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.