رنگ شرم، سرخ است؛ رنگ خشم و عصیان. تجربهٔ حس شرم، سرخی حاصل خشم به خود و در پی آن، تمایل به عصیان علیه خود است؛ خود چه به مثابه یک فرد، و چه یک گروه، یا سازمان، یا طبقه و یا یک ملت. از همین رو چه کمیاب مینمای� این سرخی! آن هم برای ما ایرانیان که چه بسیار از نگریستن به خود و نقد خود گریزانیم و بنابراین چه اندک سرخ میشوی�.
حسن قاضیمراد� (متولد ۱۳۳۲، تهران) پژوهشگ� حوزه جامعهشناس� و مترجم ایرانی است. پژوهشها� او عمدتاً در حوزه روانشناسی اجتماعی مردم ایران و تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران است. او فارغالتحصی� رشته مکانیک است.
تیتر کتاب جامعه شناسی حس شرم هست اما جامعه شناسی علمی و خوبی در کتاب ندیدم! و اینکه نتایجی که در کتاب گرفته شده حداقل به نظر من دور از واقعیت هست و نظرات دوستانم رو هم که دنبال کردم گویا بیشترشان همین نظر را داشتند
جامعهشناسی� تقلبی. تکرار حرفها� کوچهبازار� و نسبت دادنش به مفهوم مبهمِ «ایرانیها�. (و در کتاب، صفاتی کلیشها� بحث میشو� که معمولا به ایرانیه� نسبت داده میشون�. صفاتی که در همه� بشر هستند.) رفرنسها� کتاب متشکل از دیوان حافظ و سعدی و ناصر خسرو و غزالی هستند. و نیز یک «نامه» از مارکس! چطور کتاب را یک اثر «جامعهشناسی� (که دانشی متولد شده در غرب است) بدانیم پس؟! (تازه اگر فرض کنیم جامعهشنا� بودن نیاز به تحصیلات آکادمیک ندارد!)
کتاب طرفدار یک اخلاق سکولار است. میگوی� حس گناه، صرفا برای «یک عملکرد» بوجود میآید� که تازه با کفاره، «تجربه� گناه» هم اتفاق نمیافت�. ولی «شرم» چیز خوبی است، زیرا فرد با یک خودانگیختگیِ فکری به «کل وجود» خویش خشم میگیر�. شرم محصول عصر جدید و مدرنیسم است و حاصل خودشناسی و عقلانیت. بنظر نویسنده، در ایران، روحانیت (حتا از همان زمان زردشت) نقش محوری در مجازات و بخشش گناهکاران داشت. (وبر هم این بحث را مطرح میکن� که کشیک کاتولیک، نقش واسطه� مومنان را بعهده داشت، اما در مرام پروتستانیسم، مفهوم شفاعت از بین رفت. اما نویسنده ذکری از وبر به میان نمیآورد� طبعا!) قاضیمراد� میگوی� اسلام دین ابلاغ است و نتیجه نیازی به جستجوی معنای نیکی نیست. فردِ گناهکار، بخاطر عدم انطباق با واجبات و محرمات است که احساس گناه میکند� و هرگونه مسئولیت فردی نسبت به پیامدهای عمل خود را انکار میکن� (باز هم یک جمله� وبری که نویسنده اشارها� به مأخذِ آن نمیکن�! اخلاق غایات مطلق در برابر اخلاق مسئولیتپذیر�). بنظر قاضیمرادی� اخلاق دینی به سبب گشوده نگه داشتن عبارتِ «شیطان گولم� زد» فرد را از درگیر شدن با خویشتن و احساس شرم بازمیدار�. نویسنده اشاره میکن� که در عرفان ایرانی هم مفهوم «حیا» را داریم که مشوق انفعال است. بعد هم شعرهای مختلفی که در آنه� کلمه� «شرم» بکار رفته است را مثال میآورد� و میگوی� ببینید! هیچکدا� از شاعران ایرانی شرم را به مفهومی که «من» گفتها� بکار نبردهان�! مراد آنه� از شرم فقط خجالت از کار خویش در برابر جماعت بوده، انتظارِ ریای اخلاق بوده. اما شرم یعنی خشم بر خویشتن و تفکر درونی، بدون محرک خارجی. بنظرم بهتر و کمزحمتت� این میبو� که نویسنده� کتابْ کلمه� مدنظرشان را عوض میکردند� بجای اینک� تاریخ ادبیات فارسی را زیر سوال ببرند! ضمن اینکه� قاضیمراد� میگوی� شرم باید از «درون» خود فرد اتفاق بیافتد، نه اینک� جامعه بهش بگوید. اما این تمایز بین «از درون» و «از بیرون» به شرم رسیدن (که اساس منطق کتاب است)، عملا وجود ندارد. قطعا شروع به فکر فرو رفتن فرد درباره� شخصیت و منشش، از بیرون است. اساسا دروناندیش� معنایی ندارد، اگر آدمهای� در بیرون ما را نبینند و قضاوت نکنند. نویسنده میگوی� ایران همیشه گرفتار استبداد بوده، و در این شرایط، حاکم شرمگین نمیشود� چون میگوی� تقصیر دشمنان است. و مردم هم مدام میگوین� مجبوریم و شرایط اینطو� است و مأموریم و معذور. بعد هم ایرانیه� مظلومنمای� میکنن� تا از حس شرم برهند. یا میرون� در توده و همرنگ جماعت میشون� تا شرم متوجهشا� نباشد. میگوی� ایرانی یا هوچیگری میکند� یا تواضع و تحقیر خود. در اولی، شرم را از خود به دیگران نسبت میده�. و در دومی، خود را پیشاپیش حقیر میکن� تا نقد نشود.
تا قبل از یک سوم پایانی کتاب میخواستم با اغماض بهش سه ستاره بدم ولی سی چهل صفحه ی آخر اجازه نداد بیشتر از دو بدم. اصالت و درستی تعریفی که نویسنده از شرم ارائه میده خودش کلی جای بحث داره ولی چیزی که مایه ی تعجبم شد اصرار بی دلیلش به تکرار چندین و چند باره ی عناصر سازنده ی این تعریف بود.مثلا انقد به تفاوت خجلت و شرم و یا درونی بودن این احساس تاکید میکنه که آدم میتونه به راحتی از روی چند خط بپره و بگه خب اینا که تکرار مکرراته.خلاصه که اگه مث من خیلی حوصله نداشته باشید جذبتون نمیکنه و برای تموم شدنش انتظار میکشید. در کنار این بدی ها اینم بگم که نگاه انتقادی نویسنده جای تحسین داره.بعضی جاها واقعا دقیق و موشکافانه دردای جامعه رو طرح و تحلیل میکنه.
چه خوش موقع این کتاب را به اتمام رساندم. باید خیلی زودت� از اینه� به پایان میرسید� ولی هزار و� یک اتفاق دست به دست هم داد تا درست در نقطها� به اتمام برسد که نمای بیرونی مطالب آن جلوی چشممان باشد و بتوانیم چون تماشاگری بهتزد� به تماشای خود بنشینیم.
حسن قاضی مرادی جامعهشنا� معاصر و فعالیس� که آثار متعددی از وی در دسترس است. او به تدوین و جمعآور� مجموعه آثاری با عنوان «آسیبشناس� اجتماعی ایران» پرداخته. «در ستایش شرم» اولین اثر از این مجموعه است.
«شرم، نوعی خشم به خویشتن است.» سخن نویسنده با اشاره به این جمله از مارکس کلید میخور�. با ارجاعات مختلف به متون ادبی، دینی و فلسفی به اهمیت کلمه «شرم» قوت میبخش� و شروع به تعریف و تبیین این مفهوم میکن�. پس از آن مسئله «تقصیر» و «گناه» را پیش میکش� و به تاکید، مفهوم «خود» را در این حسه� به چالش میکش�.
پس از آن، گریزی به تعداد صفحات دو سوم کتاب داریم به پیشینه� خودمان به عنوان یک فرد یا ملت ایرانی. کند و کاو گستردها� در زمینه سنت، عرفان، دین، اخلاق اسلامی و... که همه و همه بیش� جانی پرمایه در درون تک تک ما دارند و به احساسات ما جهت میدهن�. نویسنده به روشنی بیان میکن� که چگونه حس «گناه» که از دین برمیخیز� و حس «حیا» که برآمده از عرفان و ادبپندنامها� ماست، راه را برای رسیدن به حس والای «شرم» تنگ و تنگت� کرده است.
در ادامه نگاه نویسنده به گذشته سیاسی-اجتماعی ماست؛ که به تاریکی مطلق میمان� و ردپایه استبداد دست از سر این سرزمین برنداشته و اثرات آن مبین است. مولف با نمایاندن رفتار «سرور مستبد» که یک حکومت استبدادی را اداره میکن� و بیش� لحظها� به حس «شرم» نمیاندیشد� از دور شدن افراد جامعه از این حس انسانی میگوید� اینکه چگونه مردمانی که تجربه زیستیشا� با همچین حکومتی عجین بوده، چقدر از دسترس حس «شرم» به دوران�.
در انتها نویسنده به صحبت ابتدایی خود بازمیگرد�. فرد را به تجربه حس «شرم» دعوت میکن� و آن را انقلابی درونی میپندار�. کوچه و پس کوچهها� این خس را میکاو� و مرزها� آن را با احساسات دیگر روشن میکن�. پس از آن هم این حس را به تجربه جمعی آن بسط میده� و سخن را به پایان میرسان�.
آنچه ورای تمام گفتهه� برجسته مینمای� اندیشیدن به عدم دسترسی ما به این گنج انسانیس�. انگار تاریخ و فرهنگ و سنت و سیاست و هزار چه و چه نمیگذارن� ما اندکی به گفتوگ� با خود بنشینیم. به تردید برسیم و به ریشه� بیاندیشیم؛ اندیشه و تعمقی که باید تنها راه نجاتمان باشد.
به نظر من، پيوند روانشناسى و جامعه شناسى، پيوندى بسيار مبارك است؛ خاصه در زمينه ى "شرم" به عنوان حسى مفقود و مجهول. ١. نگارش خوب نويسنده ٢. ترتيب و پيش روى هماهنگ و منسجم ٣. دورى از زياده گويى و كم گويى، در كنار مستندسازى ٤. اهميت امروزى موضوع انتخابى كتاب همه ى اينها، باعث شد كه من از مطالعه ى اين كتاب، نهايت لذت را ببرم.
اصلا خوشم نیومد. با این که ایده� عنوان کتاب به قدری جالب بود که تا آخر بخونم شاید اون چیزی که دلم میخواد رو پیدا کنم. من دنبال این بودم ببینم که چه سازوکاری باعث میشه که شرم در ذهن ایرانیان این طوری که هست باشه. ولی ایده� کتاب این بود که اصلا ما ایرانیه� از مفهوم شرم دور شدیم. مفاهیمی مثل شرمساری(که با شرم فرق میکن� طبق ایده� کتاب) و حیا و گناه تو ذهن ما بیشتر جا دارن.
نویسنده میاد شرم رو طوری تعریف میکن� که سمتش به سمت خود شخصه. کسی که شرم میکن� یه حسی شبیه به خشم به خودش پیدا میکن� که بعد میخوا� خودش رو تغییر بده.
محتوا هم بیشتر شبیه به منبر بود. اون ارجاعات مختلف و استدلالطور� که من دوست داشتم نبود. خیلی جاها هم به ذهنم اومد که بیخودی مفاهیم رو بهم ربط داده و قاطی کرده. یه نوع مغلاطه.
کتابیس� خواندنی و با موضعی خلّاقانه که از اخلاق با رویکردی اجتماعی-روانی انتزاع یافته است. بهج� معدودی از موارد که بهنظر� من با تعاریفِ اخلاق٬ متعارض بود تعاریفِ این کتاب٬ بقیها� ق��بلِ قبول و آموختنیس�.
انگار که کتاب را نه حسن قاضیمرادی� بلکه یکی از این وبلاگنویسهای� نوشته که عکس سهدرچها� خودشان را گوشه سایتشا� میگذارن� و در فونت و تم و رنگ و عکس بیسلیق� و از محتوا خالیان�. طوری که نگران میشو� نکند این تنها متاعی باشد که از قرن ۲۱ به مورخان تمدنها� بعدی برید و فکر کنند همه ما خدایینکرد� در این حد تباه بودهای�.
از تعریف زیبای شرم در ابتدای کتاب که بگذریم، رسما بندهخد� حرف دیگری ندارد.
کتاب که هیچجور� جامعهشناس� نیست؛ مطالعات فرهنگی هم نیست. حداکثر چند ارجاع اتفاقی و انتخابی به منابع اتفاقی و انتخابی ادبیات (و اندیشه؟) ایرانی است. نه اینک� ایرانیه� مردمانی باشند که حس شرم را میشناسن� یا تجربها� کردهان�. من فکر میکن� ادعای قاضیمراد� در فقدان شرم در ایران درست است؛ اما انتظار دارم کتابی که وقتم را روی خواندنش گذاشتهام� این ادعا را یا علمی ثابت کند و یا دستکم� زیبا شرحش دهد.
در نهایت اینک� کتاب بیارزش� است. من صفحات آخر را خشمآلود� از بیشرم� نویسنده و ویراستار و ناشر و طراح و مراح و غمگین از اینکه وقتم هدر رفته، یکخطدرمیا� خواندم.
این کتاب را—دقیق� زمانی که شرم گریبانم را گرفت، در یک گروه کتابخوان� به پیشنهاد یکی از دوستانِ روانشنا� خواندم. خیلی به شنیدن حرفها� نویسنده احتیاج داشتم، چون در حال عذاب از حسّ شرم بودم و نمیتوانست� از رنج کشیدن دست بردارم. در کتاب دنبال این بودم که چگونه از این حس خلاص شوم و شرم را خاموش کنم، اما متوجه این شدم که این دقیقا همان چیزیس� که به تغییر در "خود" میانجام�. باید با شرمم زمان سپری میکرد� و خوشحال� این کتاب آنجا بود تا حمایتم کند.
فک نمیکنم تا پیش از این کسی تا این حد موضوع شرم در بین ما ایرانیا رو واکاوی کرده باشه... واس خود من ک این کتاب کلی حرف جدید داشت، خصوصا تو بخشهای� که نویسنده تفاوت حس شرم، با سایر حسها� مشابه از قبیل حس گناه، شرمساری و حیا رو توضیح میداد.
توی خوندن این کتاب چند تا نکته ی اصلی مدام توی ذهنم میومد : ۱.یکی پویایی هیجان ها که در درمان های هیجان مدار هم خیلی بهش تاکید میشه رو خیلی زیبا توصیف کرده بود به علاوه ی اینکه تاثیرش رو در ساختار بزرگتر و جامعه هم به تصویر کشیده بود . هیجان های ما اگه توی جای خودشون به اندازه و درست تجربه بشن نقش رهایی بخشی رو توی زندگی ما دارن ، منتها عواملی مثل جامعه و تربیت و خانواده میتونه تجربه ی هیجان های مختلفی رو دچار مشکل کنه . ما ایرانی ها نه تنها شرممون بلکه در سایر هیجانات و احساساتمون هم سطحی و بی سواد هستیم . ۲. حس افسردگی از دیدن عمق تخریبی که جامعه باعثش شده و بیداری برای دیدن این تخریب عمیقا درد آوره ! و اینکه در کتاب هم میگفت وقتی به دور از جامعه بخوایم خودمون بنیان های اخلاقی خودمون رو بسازیم ، در نهایت یه جا با جامعه درگیر خواهیم شد . ۳. از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود : "اما هرچند که بتوان کورسوهایی از حس شرم نزدیک به معنای خشم به خویشتن در فرهنگ سنتی ایران سراغ گرفت ، این کورسوها چنان ضعیف است که هرگز راهی به دهی روشن نمیکند ..."
کتاب بسیار ضعیف است و ارزش گذاشتن وقت ندارد. نویسنده با تعریف مفهوم جدیدی برای شرم سعی دارد عقب ماندگی های ایران را گردن نبود این حس بطور فردی و جمعی بیاندازد.اساسا هیچ مرجعی استفاده نمیکند. وبا طرح برخی عادت ها و خصلتهای اخلاقی مردم ایران که احتمالا سایر انسانها هم داشته باشند چرا که هیچ مقایسه ای نمیکند مدعی عدم وجود حس شرم برای ایرانیها میشود. مطالب کتاب غیر علمی بوده و ناشی از برداشت سطحی نویسنده از جامعه شناسی وکپی واندکی تغییر آثار دیگران (مثلا کاتوزیان و ...) است. شاید دلیل این ضعفهاعدم تناسب تحصیلات نویسنده نسبت با زمینه کتاب است.
شناخت تفاوتها� حس شرم (از جنبهها� ارزشمند خودآگاهی که به شناخت و اصلاح "خود" کمک میکند) با حس خجالت (حسی که مانع برانگیختگی درونی و تغییر در جهت مثبت میشو�) با خواندن این کتاب میسر میشو�. (تعاریف داخل پرانتز برداشت من از این دو حس پس از خواندن کتاب است) اگر به دنبال این آگاهی و تاثیرات آن در زندگی فردی و اجتماعی خود هستید، این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم. نویسنده بزرگوار، آقای قاضی مرادی، موضوعی بسیار عمیق و بینهای� مهم در فرهنگ ایرانیان را با نکتهسنج� در این کتاب بررسی کرده است.
هان ای شرم سرخی ات پیدا نیست! شکسپیر هاملت پرده سوم در این کتاب ما ابتدا با تعریف خشم رو به روی می شویم خشمی که ناشی از خویشتن است تعریفی مارکسی از خشم و بعد از آن تعمیم این شرم به بخش های مختلف زیستن و تغییر شکل های آن در کالبد دینی آئینی بررسی می شود که هر کدام نفس این شرم و خشم را می خراشد، و برآیند این اتفاق را ما در امروز ایران میبینم و از بین رفتن این تجربه فردی و جمعی اشاره میکند� این کتاب با ریشه یابی شرم به مشکلات امروز ما میرس� از مذهب، جنگ همه علیه همه، باور به دیکتاتور اصلح و به وجود آمدن استبداد "اگر سرور مستبد نتواند دشمنی را به عنوان عامل به شکست انجامیدن اهداف و نتایج مصیبت بار تصمیمات و دستورات خود، معرفی کند اعلام خواهد شد که به یقین، تصمیم دیگری نمی شد گرفت و فقط همان کاری را می شد و می باید کرد که او دستورش را داده بود. این گفته به طور ضمنی به معنای آن است که اگر قرار است تصمیماتی که او گرفته به نتایج دلخواه نرسد پس در چنان وضعیتی مطلقاً هیچ تصمیم دیگری نیز به چنان نتایجی نخواهد انجامید. " کتاب حائز نکات بسیاری زیادی است اما با این جمله از کتاب مطلب را پایان میدهم " شرم و خرد دو عاملی است که انسان را توانمند می کند تا زمام نفس را بدست گیرد"
یکی از بهترین٬هوشمندانهتری� و فوقالعادهتری� کتابهای� که خوندم. اثری خواندنی و جذاب درباره آسیبشناس� اجتماعی حس شرم در بین ایرانیه�. اگر میتوانست� خواندنش را برای همه ایرانیه� در سنین نوجوانی و جوانی واجب میکرد�. قویا و حتما توصیه میکن� بخوانید