مهدی اخوان ثالث (م، امید)، شاعر و پژوهشگر ادبی در سال ۱۳۰۷ در مشهد چشم به جهان گشود. در مشهد تا متوسطه نیز ادامه تحصیل داد واز نوجوانی به شاعری روی آورد. در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان بر و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد.در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید. در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران اخوان ثالث ازدواج کرد. با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوهٔ سرایندگی او آشنا شد. او توانست باشکوه ترین شعرهای نیمایی را در روزگار خود بسراید. معروف ترین شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است. او رویکردی میهنپرستان� داشت و بهترین اشعارش را نیز برای ایران گفتهاس� (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم). او دارای ۴ فرزند است. بسیاری از منتقدان اخوان ثالث را بزرگترین شاعر نوگرای ایرانی میدانند
پیشینه و رویدادها * اخوان در دوران پهلوی چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد * در سال ۱۳۳۳ و ۲۹ چندین بار به اتهامات سیاسی زندانی شد * در سال ۱۳۳۶ پس از آزادی از زندان در رادیو، و مدتی در تلوزیون خوزستان منتقل شد * در سال ۱۳۵۳ به تهران منتقل شد و در رادیو تلوزیون ملی شروع به کار کرد * در سال ۱۳۵۶ به تدریس شعر سامانی و معاصر در دانشگاه تهران پرداخت * در سال ۱۳۶۰ بازنشسته شد * در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت
چند ماه پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در سال ۱۳۶۹ در چهارم شهریور ماه جان سپرد. با موافقت رهبر ایران وی اولین شخصیتی بود که اجازه پیدا کرد در توس و در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شود
در حیاطِ کوچکِ پاییز، در زندان / زندگی میگوی�: امّا باز باید زیست... / دوزخ، امّا سرد = (Dar Hayāte Koochak Pāeez dar Zendān = In the Autumn's Small Yard in Prison), and (Zendegi Migooyad Amma Bāz Bayad Zist = Life Says: Still We Must Live) and (Duzakh Amma Sard = Hell, but Cold), Mehdi Akhavan-Sales
Mehdi Akhavān-Sāles , or Akhavān-Sāless (March 1929 in Mashhad, Iran - August 26, 1990 in Tehran, Iran), pen name M. Omid (Hope) was a prominent Iranian poet.
He was one of the pioneers of Free Verse (New Style Poetry) in Persian language.
عنوانهای چاپ شده در ایران: «در حیاطِ کوچکِ پاییز، در زندان / زندگی میگوی�: امّا باز باید زیست... / دوزخ، امّا سرد»؛ عنوان دیگر: «من این پاییز در زندان»؛ عنوان دیگر: «دوزخ اما سرد»؛ عنوان دیگر: «زندگی میگوید: اما باز باید زیست»؛ شاعر: مهدی اخوان ثالث؛ (م. امید)؛ تاریخ نخستین خوانش: ماه جولای سال 1990میلادی
عنوان: در حیاطِ کوچکِ پاییز، در زندان / زندگی میگوی�: امّا باز باید زیست... / دوزخ، امّا سرد؛ عنوان دیگر: من این پاییز در زندان؛ عنوان دیگر: دوزخ اما سرد؛ عنوان دیگر: زندگی میگوید: اما باز باید زیست؛ شاعر: مهدی اخوان ثالث؛ (م. امید)؛ تهران، توس، چاپ دوم 1354؛ در 127ص؛ چاپ دیگر: تهران، بزرگمهر، 1368؛ در 319ص؛ چاپ دیگر: تهران، بزرگمهر، 1372، در 319ص؛ چاپ دیگر: تهران، زمستان، 1374؛ در 282ص؛ شابک: ایکس-964620001؛ چاپ دیگر: تهران، زمستان، 1379، در 124ص؛ شابک: 9646200125؛ چاپ دیگر: تهران، زمستان، سال1381؛ در343ص؛ چاپ چهاردهم 1387؛ چاپ هفدهم 1391؛ شابک9789646200500؛ موضوع: شعر شاعران ایران - سده 20م
فهرست: «در حیاط کوچک پاییز در زندان، ص 7»؛ « زندگی میگوید اما، باز باید زیست، ص 137»؛ «دوزخ، اما سرد؛ ص 253»؛
باز میبینم که پشت میله ها مادرم استاده، با چشمان تر ناله اش گُم گشته در فریادها گویدم: گویی که من لالم، تو کر آخر انگشتی کند چون خامه ای دست دیگر را بسان نامه ای گویدم: بنویس و راحت شو � به رمز -؛ تو عجب دیوانه و خودکامه ای من سری بالا زنم، چون ماکیان از پس نوشیدن هر جُرعه آب مادرم جنباند از افسوس سر هرچه از آن گوید، این بیند جواب مهدی اخوان ثالث
تاریخ بهنگام رسانی 07/04/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Dar Hayāte Koochak Pāeez dar Zendān (1976) = In the Autumn's Small Yard in Prison, Mehdi Akhavan-Sales
Mehdi Akhavān-Sāles, (March 1929 in Mashhad, Iran - August 26, 1990 in Tehran, Iran), pen name M. Omid (Hope) was a prominent Iranian poet. He is one of the pioneers of Free Verse (New Style Poetry) in Persian language.
عنوانها: در حیاطِ کوچکِ پاییز در زندان؛ من این پائیز در زندان؛ شاعر: مهدی اخوان ثالث؛ تاریخ نخستین خوانش روز سی و یکم ماه می سال 1976میلادی
عنوان: در حیاطِ کوچکِ پاییز در زندان؛ شاعر مهدی اخوان ثالث؛ تهران، توس، چاپ دوم 1354؛ در 127ص؛ عنوان دیگر من این پائیز در زندان؛ چاپ دیگر تهران، بزرگمهر، 1368، چاپ بعدی بزرگمهر، 1372؛ در 319ص؛ چاپ دیگر تهران، نشر زمستان، 1374، در 284ص؛ چاپ بعدی 1379، در 124ص؛ شابک 9646200125؛ موضوع شعر شاعران ایرانی - سده 20م
در حیاط کوچک پاییز در زندان عنوان کتاب شعری از شاعر نامدار، روانشاد «مهدی اخوان ثالث» است؛ این کتاب ششمین مجموعه شعر چاپ شده از ایشان است، اشعار این مجموعه شامل حبسیات (زندان� نامه) آن روانشاد میباشد� تفاوت اشعار این کتاب، با کتاب «زندگی میگوی�: اما باز باید زیست...» در این است، که شاعر در این کتاب، برخلاف مجموعه ی پیشین، که به وضع و خاطره ی زندگی هم زندانیان، پرداخته بود، در اینج� موضوع در مورد احوال شخصی شاعر، در همان حال و هواست؛
آغاز شعر: در حیاط کوچک پاییز، در زندان. باز میرفتیم و میرفتیم. در طواف خویش دور حوض خالی، باز.؛ میخموشیدیم و میگفتیم...؛
باز میبینم که پشت میله ها مادرم استاده، با چشمان تر ناله اش گُم گشته در فریادها گویدم: گویی که من لالم، تو کر آخر انگشتی کند چون خامه ای دست دیگر را بسان نامه ای گویدم: بنویس و راحت شو � به رمز - تو عجب دیوانه و خودکامه ای من سری بالا زنم، چون ماکیان از پس نوشیدن هر جُرعه آب مادرم جنباند از افسوس سر هرچه از آن گوید، این بیند جواب اخوان ثالث
تاریخ بهنگام رسانی 12/05/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
شب افسردهٔ زندان شب ِ طولانی پاییز چو شبها� دگر دم کرده و غمگین بر آماسیده و ماسیده بر هر چیز همه خوابیدهاند� آسوده و بی غم و من خوابم نمیآی� نمیگیر� دلم آرام درین تاریک بی روزن همین میپرس� امشب از شمایی خوابتان چون سنگه� سنگین چگونه میتوا� خوابید، با این ضجهٔ دیوار با دیوار؟
جوانمردا! جوانمردا! چنین بیاعتن� مگذر تو را با آذرِ پاک اهورایی دهم سوگند! بدین خواری مبین خاکستر سردم. هنوزم آتشی در ژرفنای ژرفِ دل باقیست� اگرچ اینک سراپا سردی و ویرانی و دردم.
من عاشق ترکیبسازیها� اخوان و زبانشم. کلی کلمه� جدید یاد گرفتم. پیوستگی شعرها تو کتاب «زندگی میگوی�: اما باز باید زیست...» خیلی برام جالب بود، به یاد نمیآر� قبلا کتاب شعری از این دست خونده باشم.
نکات خوبی درمورد کتاب شعر یاد گرفتم. اول اینک� نباید از کسی یا جایی امانت بگیرم، چون خیلی به حس و حالم بستگی داره و هم همیشه دلم نمیخوا� شعر بخونم، هم معمولا بعد از خوندن چند تا شعر سیر میش� و باید وقت دیگها� به سراغ کتاب بیام. ولی وقتی امانت باشه، حس میکن� مجبورم خیلی سریع تمومش کنم و یکسر� یخونمش و برام حالت اجبار میگیر� و از لذتش کم میش�. در همین راستا، نباید به کتابها� «در حال خواندن» گودریدزم هم اضافه� کنم چون بهم استرس مید�. دوم هم اینک� لازم نیست همه� شعرها رو حتما تا ته بخونم و حتما دوست داشته باشم. فکر میکن� اشکالی نداشته باشه اگر یک شعر ده صفحها� در عرض سه صفحه نتونست نظرم رو جلب کنه، صرفا از روش بگذرم.
خب همونطو� که از اسمش مشخصه� از حبسیات اخوان ثالث هست. موقع خواندنش یه کمی گیج میشدم، یک شعر از امید میگفت و آزادی و رهایی. شعر دیگه از ناامیدی و سختی زندان و تنهایی. انگار شعرها همدیگه رو خنثی میکرد�!
امشب دلم آرزوی تو دارد نجواکنان و بی آرام، خویش با خدایش می نالد و گفت و گوی تو دارد تو آنچه در خواب بینند/پوشیده در پرده های خیال آفرینند/تو آنچه در قصه خوانند تو آنچه بی اختیارند پیشش، خواهند و نامش ندانند امشب دلم آرزوی تو دارد ----------------------------------------------------------- هر شکستی، قصه ای دارد، صدایی نیز زیرِ این گنبد صداها بیشتر پیچد -------------------------------- به دیدارم بیا هر شب در این تنهاییِ تنها و تاریکِ خدا مانند دلم تنگ است بیا ای روشن، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیرِ سرپوشِ سیاهی ها دلم تنگ است
در حیاط کوچک پاییز در زندان نشسته پیرمردی زمزمه بر لب، ولی خاموش گهی از تنگ زندان مست، گه از ننگ زمان مدهوش زلال موی نقره فام او چون چشمه ای بر دوش نخورده مست
کنار آب بی ماهی _وگر بهتر بگویم، ماه بی آبی_ در زندان، مداد و کاغذش بر دست و با خطی شکسته می نوشت او بر سر هر برگ، به نام آن که جان داد و گرفت آن را بدست مرگ و می گریید و می گریید و می گریید
در حیاط کوچک زندان در آن ویران کنار گوشه ای در خاکمان ایران، کسی آرام جان میداد تمام غنچه هایی را که پرورد و هرس می کرد و با زیبایی آنها نفس می کرد، به دست باد و بیداد خزان می داد از آن آورد، ولی دم بر نمی آورد
درون سیم های خار دار، بر روی هر دیوار کبوترها به شوق او، ز شوق صحبت و دیدار گرفتار حصار شوم زندان می شدند آنها و می ماندند و می مردند، به مکر و غدر انسانها
ولیکن همچنان آرام کسی از جور این ایام، آهسته جان می داد و عمر خویش را همچون کبوتر ها، به دست عده ای بیگانگان می داد
درختان زرد شبح هایی که از سر تا به پا گوش اند تا ببینند آیا، که مردان گرم و خود جوش اند؟ و یا در خواب و مدهوش اند؟ نمی شد حرف را حتی به دیوار خرابی زد، که این ویرانه ها مستور پر موش اند
در حیاط کوچک پاییز در زندان نشسته پیرمردی جان به لب، زین شب نخورده مست مداد و کاغذش بر دست
روایتهای اخوان، یا به قول ��ودش نظم منثورش، رو خیلی دوست دارم. به همین خاطر، به نظرم بهترین بخش کتاب، دفتر زندگی میگوید اما باز باید زیست بود. نکته دیگه اسم شعرها بود که توی این دفتر (زندگی میگوید...) خیلی خوب بود.
در حياط كوچك زندان، ششمين مجموعه شعر (اخوان ثالث)، همانطو� كه از اسمش هويداست مجموعه شعرهايي است كه در دوران حبس سروده است. مرثيه� معروفي كه (اخوان ثالث) در سوگ (فروغ فرخزاد) با نام (دريغ و درد) و شروع اين چنين
چه دردآلود و وحشتناك نميگرد� زبانم تا بگويم ماجرا چون بود دريغ و درد هنوز از مرگ نيما، من دلم خون بود
سرود در اين مجموعه قرار دارد. همچنين شعر زيباي (نماز) نيز در اين مجموعه قرار دارد كه ابيات آخر آن را الان در يادم هست كه اين گونه است
با تو دارد گفتگو شوريده� مستي مستم و دانم كه هستم من اي همه هستي ز تو آيا تو هم هستي؟
شعرهای اخوان همه فوق العاده اند، اما این کتاب سه برابر فوق العاده است چون سه دفتر فوق العاده است که هرکدام شعرهایی که دارند که به نظر من پایین ترین رتبه برای شعرهایش پنج ستاره است.
واقعا نمی توانم شعر خاصی را از این سه دفتر به عنوان بهترین شعر انتخاب کنم. خیلی خوب بود و خیلی غمناک.
سه و نیم ستاره. اخوان ثالث شاعر قدرتمند و تاثیرگذاریه....اشرافش به موضوعی که می خواد بیان کنه و دوستی که با کلمات داره در شعرهایی که سروده خیلی راحت به چشم می یاد. اگه شعر هایی مثل خان هشتم، پاییز، یا شهریار شهر سنگستان را از این شاعر نخونده بودم قطعا به این مجموعه نمره ی بالاتری می دادم ولی خب در هر حال خوندنش قطعا خالی از لطف نیست و ارزش وقتی که صرفش می شه را داره.
سومین اثری از م.امید که خوشبختانه توی پائیز خوندمش :) حقیقتا برای من که مسحور این شاعرم اثر زیبایی بود، یک احساس خلوص و صمیمیت و دلتنگی به آدم منتقل میکرد که خیلی لذت بخش بود ولی اگه قبلا از اخوان ثالث چیزی خونده باشید این کتاب زیبائیش براتون دوچندان میشه
اين كتاب در اصل سه دفتر از اشعار مهدي اخوان ثالث را دربر مي گيرد: در حياط كوچك پاييز در زندان زندگي مي گويد اما بايد زيست... دوزخ اما سرد
دو دفتر نخست مربوط به روزهاي زندان است اولي شامل قطعات محكم با همان بيان فاخر اخوان دو شعر خوان هشتم از شاهكارهاي اخوان و ادبيات معاصر است غزل8 شاهكاري ديگر است.يك غزل عاشقانه با همان حس و حال پرنجابت شاعر دفتر دوم مربوط به تعامل شاعر با ديگر همبندهايش است.اخوان هم سلولي هايش را شعر مي كند شاتقي كه زنش را كشته عمو عينل كه عمو زينل را كشته(شايد هم بر عكس) و دزد آقا كه با آن دبدبه به هيچ يك از زنداني ها نمي خورد
دوزخ اما سرد دفتري سنگين است اخوان به پايان راه نزديك شده سخنش سرد و حكايت از ملالش دارد شوش از سروده هاي قدرتمند اين كتاب با همان ويژگي هاي اخواني است و يك غزل ناب ديگر با همان بيان اخوان بيت نخستش اين: روز آفاق عاج خواند سرودي شب اقاليم آبنوس شنفتند
به هر حال اخوان بعد از اين دفتر جز يكي دو كار قدرتنمد شعر نيمايي ديگري نسرود
مجموعه ای از اشعار اخوان ثالث که برخی چاپ دوم اند، برخی سوم و برخی چاپ چهارم، و همه در یک مجموعه. تقریبن از آخرین کارهای اخوان که گرایشی به اوزان شعر کلاسیک داشتند، در این مجموعه خبری نیست اما اشعار این مجموعه به نیکی نشان می دهد که چرا شاعر در سال های آخر عمر، به سرودن قصیده و غزل و غزلواره و چارپاره گرایید. با این همه هم چنان شعر اخوان ثالث است، روایی، و سرشار از تمثیل و نماد از اسطوره و حماسه و تاریخ و ... عشق به ایران، کهن شاعری از تبار خراسانیان معاصر، سوم از برادران سوشیانت ... در مورد شعر، در یادداشتی در وبلاگ گودریدز نوشته ام که صاحب نظر نیستم و تنها یک مصرف کننده بوده ام؛
تفاوت سبک نوشتار و سطح خیالپرداز� اخوان در این کتاب به نسبت کارهای نخست او کاملا قابل مشاهده و لمس بوده و چنین رشد نفسگیر� در سطح نوشتار قابل تحسین است