Iranian author who introduced modernist techniques into Persian fiction. He is considered one of the greatest Iranian writers of the 20th century.
هدایت از پیشگامان داستاننویس� نوین ایران و از روشنفکران برجسته ایرانی بود. برترین اثر وی رمان بوف کور است که آن را جزو مشهورترین آثار ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهان�. حجم آثار و مقالات نوشته شده درباره نوشتهها� نوع زندگی و خودکشی صادق هدایت بیانگر تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است. هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، آثاری از نویسندگان بزرگ را نیز ترجمه کردهاس�. صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد. آرامگاه وی در گورستان پرلاشز پاریس واقع است
"پس به خالقاُ� بگو ما را برگرداند به حال اولّمان. ما که از او خواهش نکرده بودیم ما را بیافریند و قدرتنمای� بکند! حالا که کرده چشمش کور بشود باید جورِمان را بکشد. "
"آخر مگر خالق اف بیکار بود، مارا درست کرد؟ مگر ما به او دستور داده بودیم؟ یا از او خواهش کرده بودیم ما را بیافریند؟ حالا که کرده، چرا مارا فرستاده روی زمین..؟!"
Four stars not because of its literary value (let's be honest, this isn't that good in its prose and technique), but simply because Maestro Hedayat's sardonic jeers and taunts and his mockery of this myth makes my heart so happy. This is so satisfying to read and I can't help but smirk at every bit of it. Any mockery of those sorts of beliefs is definitely my cup of tea. چهار ستاره نه برای ارزش ادبی، (که نداره زیاد، انصافا) صرفا چون نیش و طعنهها� هدایت دل و جانم رو جلا مید� و همراهش خط به خط پوزخند میزن� و کیف میکن�. صادق خان، کاش بودی دستت رو به گرمی میفشردی�.
کتابی است بدون چهارچوب و بازتاب کننده اندیشه اگزیستانسیالیسمی هدایت! هدف صادق هدایت از نوشتن این کتاب،فقط پرسیدن سوالات و متهم کردن خدا(نعوذبالله) است سوالاتی از قبیل :
چگونه ما آفریده شده ایم؟
چرا اصلا آفریده شده ایم؟
حالا که خدا مارا آفریده چرا این همه غم و غصه را جلوی پاهایمان گذاشته؟
در این کتاب صادق هدایت،خداوند را به باد انتقاد می گذارد (نعوذبالله) و تصویری که از خدا ارائه می دهد بسیار بد و ناپسند است و از خواندن آن بسیار ناراحت شدم!
قدرت قلم صادق هدایت (بوف کور)و (سه قطره خون)و (سگ ولگرد)و (داش آکل) خیلی با صادق هدایت این کتاب فرق داشت و قدرت نگارش این کتاب و نه درونمایه آن ،بوی هدایت نمیداد..
صادق جان شاید باورت نشود،من خیلی سال پیشا یک داستان کوتاهی نوشته بودم با همین موضوع و منتشرش کرده بودم در فضای مجازی که طبعن تو نمیدانی چیست و یکنفری آمد و گفت داستانت من و یاد افسانه آفرینش صادق هدایت انداخت و به همین خاطر این کتاب و خوندم. البته هردو خوب میدانیم که داستان من و شما تنها و تنها از نظر موضوع مشترک هستند و نه هیچ چیز دیگر. تصدق سیبیلت
چيزي كه از دل برمياد به دل ميشينه واقعا بهتر از اين نمي شد اين مزخرفات رو دست انداخت البته من كينه اي از حكايت آفرينش اديان به دل ندارم. فقط نويسنده باگ هاي اين قضايا رو خيلي خوب بيرون كشيده و با ظرافت بي نظيري مطرح كرده
هي صادق، كاش بودي و بيشتر مي نوشتي. اگه "يكي بود يكي نبود" رو نه داستان به تعبير مدرنيست ها كه خاطرات نويسي بدونيم، صادق هدايت زمامدار و سر قراول داستان نويسي در ايران هستش. داستان آفرينش اولين داستاني بود كه از اين مرد خوندم. چقدر رفرنس زده بود به سنت و چقدر ظريف و شريف بود اين داستان
صادق هدایت از جمله نویسندهایی هستش که در ایران بسیار طرفدار داره و حتی کسی که کتاب هم نمیخونه صادق رو میشناسه و این بخاطر این هست که که کتابهای صادق هدایت برای تمام دورانها هست و نه مخصوص دوره خودش
بی خوابی زد به سرم، افسانه آفرینشو چک کردم دیدم ۲۴ صفحس کلا� و تعریفشو شنیدن بودم. خوندنمش و چقدر جالب بود و الحق که صادق هدایتی.
خ اف استخاره میکنه خ اف با ج پاشا رفیق جینگ و تورگی خ اف نگو، انسان زمینی با کاستی های روانی رایج بگو میمون ساختم دستم روون شه تا برسم به آدم ترس از تنهایی خ اف، نیاز به سرگرمی و رفع بیهودگی لحظاتش، نیاز به نوکر بله قربان گو برای تجربه احساس قدرت و سلطه، نوکران سینه چاک و کاسه لیس، غرور خ اف و یک دندگی حاکم لزوم وجود موسیو برای توجیه همه تقصیر ها با انداختنشون کردنش درست مثل امروزه جاری روی زمین چالش کشیدن هدف خ اف از ساختن کاردستی نیاز به پارتی و آشنا بازی با ج پاشا پایان خیام گونه و لذت طلبی در باور به پوچی، لب هایت را بیار نزدیک، مقصود آفرینش همین است.
This entire review has been hidden because of spoilers.
بابا آدم : راستي حالا که خودمانيم بگو ببينم خالق براي چه اين جانوران را به قول خودش آفريد ؟ جبراييل پاشا : ( انگشتش را به لبش مي گذارد ) به کسي نگو... ميان خودمان باشد . خودش هم نميداند . پشیمان هم شده . ميداني ؟ اينها را آفريده تا بنشيند فرني بخورد ، تماشا کند و بخندد.
زيبا بود...همين كه انسان رو واميداره تا به خلقت و افرينش خودش حتي اگر لحظه اي هم فكر كنه ، تونسته اون زسالت خودش رو ايفا كنه...بنظر شايد مي تونست خيلي از اين هم بهتر باشد و لي بهر حال اثري مفيدي بود