غلاف تمامفلزی� فیلم ماقبل آخر استاد فقید کمالگر� و منزوی سینمای امریکا، فقط اثری دربارهٔ جنگ ویتنام نیست. استنلی کوبریک در این فیلم هم مانند بیشتر آثارش به درون ضمیر انسان نقب میزن� و هر فیلم را تبدیل به پژوهشی روانکاوان� میکن�. غلاف تمامفلز� یک دهه پس از فروکشکرد� موج فیلمها� مربوط به جنگ ویتنام ساخته شد تا اثری باشد دربارهٔ جنگ به مفهوم عام، دربارهٔ میلیتاریسم و ذات خشونت، و دربارهٔ اینک� خشونتپروران� خود قربانی خشونت میشوند� ضمن آنک� فیلم از مایهها� سیاسی و اجتماعی نیز بیبهر� نیست
Stanley Kubrick was an influential American filmmaker, screenwriter and producer. He directed a number of highly acclaimed and sometimes controversial films. Kubrick was noted for the scrupulous care with which he chose his subjects, his slow method of working, the variety of genres he worked in, his technical perfectionism, and his reclusiveness about his films and personal life.
غلاف تمام فلزی را نخستین بار ساله� پیش در یکی از کانالها� صدا و سیما دیدم. از همان دوران کودکی بخاطر ابهت سرگرد هرتمن و آن صحنهها� زیبای جنگیا� تبدیل به یکی از فیلمها� مورد علاقها� شده بود. بعدها که برای بار دوم و سوم و چندم بازبینیا� کردم، باز هم شاهکار می دانستمش و برایم زیبا بود، اما به دلایلی دیگر. این بار با فیلمی چند لایه در سطوح مختلف مواجه شدم: سطحیتری� برداشت ممکن همان است که اول گفتم. لذت از جنبهها� اکشن و متاثر شدن از صحنهها� دراماتیک پایانی فیلم. در سطحی عمیقتر� دیدن حقیقت زشت ماشین آدمکش� ارتش آمریکا در ویتنام و تقبیح جنگ و در عمیقتری� سطح، فیلم مانند یک پریسکوپ تاریکیه� را کنار میزن� و جلوها� ترسناک از روان انسان بازمینمایان�: ارادها� که از یک سو معطوف به صلح و عشق است و از دیگرسو سر خونریزی و جنایت دارد و چه کسی میتوان� قضاوت کند که کدام بخش خودِ واقعیِ آدمیس� و کدام بخش خودِ عرَضَی؟ فیلم با طرح چالشها� اینچنینی بیننده را معذب میکن� و از این رو میتوا� آن را یک اثر روانکاوان دانست. بجز این� فیلمنامه� بازی کاراکترها (خدای من! هنوز صدای سرگرد هرتمن در گوشم است)، تکنیک های ناب کوبریکی در فیلمبرداری و انتخاب موسیقی پایانی از رولینگ استونز، همه و همه باعث خلق یک شاهکار سینمایی بهیادماندن� شده است
با خواندن فیلمنامه� نکتها� به ذهنم رسید که پیشت� از آن غافل مانده بودم. مگر ما ستایشگر نوعدوست� و محبت به همنو� نیستیم؟ پس چرا در ناخوداگاه خود، کاراکتر سرباز پایل را که دست به انتحار زد، در مقابل دیگر سربازانِ خونری� و دیوانه که تا آخر تاب آوردند، ضعیف و ابله میدانیم� آیا این نوعدوست� هم جزئی از ظواهر بهحسا� میآی� و ما در ناخوداگاه خود پیرو قانون جوامع بدوی انسانی هستیم که آنکه تجاوز میکر� و میکش� را خداگونه میدانست؟آی� اینه� جز همان دوگانگیس� که کوبریک تلاش کرده تا در شخصیت جوکر بهتصوی� بکشد؟ از روی ترس، علاقها� ندارم به این سوال پاسخ دهم
نمره من : 1.5 عنوان فیلم تناقض های جنگ را مشخص می کند. گلوله هایی با غلاف تمام فلزی درون اهداف نرم انسانی خرد نمی شوند و به همین دلیل فقط مجروح می کنند. پیمان جنگی هاگ استفاده اجازه گلوله های خردشونده را نمی دهد. استفاده از غلاف تمام فلزی عملا دو نفر را از میان بیرون می کند: شخص مجروح م فردی برای کمک به او. .طنز قضیه این جاست که انسان ها اول همدیگر را می کشند و سپس فانون وضع می کنند که مثلا انسانی تر عمل کنند این طنز در رفتار سرباز جوکر هم دیده می شود که نشان صلح بر سینه دارد اما روی کلاهش نوشته زاده شده برای کشتن.
اگر به کلیتش نگاه کنیم، نه فیلنامه خیلی خوبه نه فیلم. و شخصا معتقدم این فیلم در حد و قواره اسم بزرگ موبریک نبوده. فیلم دو قسمته که قسمت اول خیلی بهتره. قسمت اول رو حتما باید فیلمش رو دید اون هم زبان اصلی تا اون حس منتقل شه با بازی خیلی خوب گروهبان هارتمن. مشکل اصلی فیلم ( و فیلمنامه) به نظرم پاره پاره بودنشه که منتقدین به اون اشاره کردن. صحنه های جنگی هم بهتر از این فکر کنم تو فیلم های دیگه وجود داره. در مورد جنگ ویتنام این فیلم با فیلم زیبای شکارچی گوزن اصلا قابل مقایسه نیست. خوبی کتاب صرفا در وجود چندین صفحه نقد و توضیحه.
قسمت اول فیلم و صحنه آخر فیلم و برخی دبالوگ های فیلم انصافا خوبن.
من فیلمنامه ی این فیلم رو نخوندم... اما یادمه وقتی فیلم رو دیدم و تموم شد احساس میکردم از اعماق ذهنم گلوله ای شلیک شده که هی داره به این ور اون ور جمجمه م کمونه میکنه... یه فیلم دیوونه کننده... چه به معنی مثبت و چه به معنی منفی
There's an alternate version of this script floating out there that ends with Joker dying. The script is the same but continues after the sniper scene. Plus there's narration which has the line "I am the one who will end her life. We share a bloody intimacy"
Afterwards, Joker and the gang meet with a Sergeant Murphy, the guy they were trying to get the tanks from before. He's in the heat of battle, and they help him but are scattered thanks to artillery fire. Joker runs. The film (script?) flashes between him and an eight year version of him as he dies. Powerful stuff. Cuts to his funeral where it shows his notebook with his peace symbol button on it. Little Hammy
Even if you cut the funeral scene, the above scene is a little too reminiscent of the 1981 film "Gallipoli" which came out six years before "Full Metal Jacket"
Glad it was all cut so the last thing we see is the sniper. But who am I? Just one lonely guy, and this is one of the greatest films of all time.
- نقل از کاربر hpeyk در سایت zoomg full metal jacket يعنى گلوله جنگى، گلوله بامرمى از جنس سخت كه درسلاح هاى نظامى استفاده ميشه مثل گلوله كلاشينكف، ژ ٣ و... كه اكثرا نظامى هستند و به گلوله با سر سربى كه در برخى از هفت تيرها استفاده مى شود مى گويند unjacketed lead bullet من خودم هم اصطلاح full metal jacket رو نمى دونستم تا اينكه يه افسر ايرانى كه در آمريكا تحصيل كرده بود بهم توضيح داد - یا نقل از سایت newartists.blogfa.com : "غلاف تمام فلزی" ترجمه چندان مناسبی برای Full Metal Jacket به نظر نمی رسد ولی ابتدا کمی کلاس آموزش دفاعی: همانطور که می دانید گلوله دو قسمت دارد قسمت بالایی یا مرمی که معمولا از جنس سرب است و قسمت پایین یا پوکه که از برنج ساخته می شود. در بعضی از فشنگها (مخصوصا قشنگ تفنگداران دریایی یا Marines ) لایه نازکی از یک آلیاژ مخصوص روی فشنگ کشیده می شود که خاصیت نفوذ و ضریب سوراخ کنندگی را چند برابر می کند. این فشنگها را اصطلاحا Full Metall Jacket می گویند که می شود گفت پوشش تمام فلز یا روکش تمام فلزی. - یا نقل از کتاب کوچک کارگردانان (1) استنلی کوبریک، پُل دانکن، ترجمه سعید خاموش، ص 154 “غلا� تمام فلزی� درواقع ترجمهٔ جامعی برای نام این فیلم نیست. در واژه نامه Unbridged وبستر، Full Jacket به گلولها� گفته میشو� که با غلافی روکش شده. از سوی دیگر Full Metal Jacket عبارتیست که مفهوم پُروپیمان، تمام و کمال، با تجهیزات کامل و مانند آن میده�. سویی دیگر، “گوم� پایل� در فیلم زمانی این عبارت را بهکا� میبر� که خشاب اسلحها� را پر کرده و جملها� اشارها� نیز به پر بودن خشاب دارد.
in ketabo paria behem dad, ye shab hamin joori bazesh kardam ke ye negahi besh bendazam, ama dige natoonestam bezaramesh kenar, hamoon ja ta akharesh khoondam.