ناصر فکوهی انسانشناس� نویسنده و مترجم ایرانیاس�. وی دانشیار گروه انسانشناس� دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مدیر وبگاه انسانشناس� و فرهنگ و عضو انجمن بینالملل� جامعهشناس� و ایرانشناسیاس�.
آیا بدون داستان و روایت، میتوا� اخگر انگیزه را در کسی شعلهو� کرد؟
1- کتابی دانشگاهی در مورد انسانشناس�. فصلها� کتاب: 1) انسانشناس� و علوم اجتماعی (تاریخچها� از انسانشناس� و معرفی اجمالی رویکردهای مختلف) 2) منشاء انسان و فرهنگ (توضیح ویکیپدیایی از دورهها� مختلف تاریخی و تمدن انسانی، گونهها� انسان و کلیاتی در باب زبان.) 3) فرهنگ و جهان معاصر (بیان تعاریفی از فرهنگ و تاکید بر تعریفناپذیر� فرهنگ، توضیح لغتنامها�-تحلیلی در مورد برخی مفاهیم و ترمها� اساسی) 4) انسانشناس� خویشاوندی (تعریف خانواده، بعضا درحد تعریف «مادر کیست و پدر چرا!»، باز هم تعریف چندین مفهومِ در این فصل کاملا بدیهی!) 5) انسانشناس� سیاسی (مبانی علم سیاست خوندن قطعا مفیدتر خواهد بود برایتان. البته برخی برداشتها� انسانشناسانها� که داشت مزید امتنان بود!) 6) انسانشناس� باورها و اعتقادات دینی (در مورد بررسی انسانشناسان� ادیان بود، ترمها� مهمی مانند شمنیسم، توتم، جادو و... تعریف شد.) 7و8) کتابشناس� و وبگاهها� مرتبط با انسانشناس�(تهیه شده توسط دانشجوی کارشناسی، امیدوارم ترمها� آخر کارشناسی!)
2- تنها نکته مثبت کتاب از نظر من این بود که نویسنده در جای جای کتاب به این اشاره داشت که مباحث موجود در انسانشناسی� کارزار آرا مختلف است و نباید دلبسته یکی از آنها شد. توصیهها� اخلاقی و هنجاری مربوط با انسانشناسیا� هم که داشت خوب بود.
3- کتابی علمی و دانشگاهی را بخوانی، و دریغ از یک ارجاع! نویسنده میخواه� تضارب آرا را نشان بدهد، بعضی جاها که صرفا میگوین� چند نظر موجود است[جالب]، بعضی جاها هم که اسمی از طرفین دعوا میبرد� به سال بیان آن ادعا یا اثر ارجاع نمیده�. خلاصه نوشتن این کتاب برای آقای فکوهی زیادی آسان بوده است. نویسنده گویی همینگونه دست به قلم شده است و نوشته است. تازه در یکی از نقدهایی که به کتاب شده بود، شخصی نوشته بود که نویسنده، حتی در حد پاورقی هم به خودش زحمت نداده ترمه� و مفاهیم مهم را لااقل معادلها� انگلیسیشا� را بنویسد که در نسخه 401 که من خواندم، این مشکل رفع شده بود. [کفوخو� قاطی کردن حضار و تشویق بیاما�!] 4- در آخر کتاب، یک دانشجوی کارشناسی آمده است و یک کشکول بینظ� از یکسری اثر تالیفی یا ترجمها� به فارسی در مورد انسانشناس� را ردیف کرده است. که چه؟ ایکا� حداقل با توجه به فصلها� کتاب، این لیست مقولهبند� میش� یا این کشکولِ بینظم� با کاستن تعداد عناوین، به یک کتابنامۀ توصیفی تبدیل میش�(مثل oxfordbibliographies برای نمونه نک(رندوم و الکی این صفحه را آوردم: ) اصلا جا داشت موضوع به موضوع، این لیست قابل استفاده میش�. اینجوری کشکولی بیخاصی� از اسم یکسری کتاب است. (اصلا نویسنده کافی بود خودش در کتاب به یکسری پژوهش دیگر ارجاع بدهد، خودِ آن برای دانشجوی کارشناسی، چراغ راه خواهد بود. چرا انقدر نسبت به ارجاعده� تنبل تشریف داریم؟) اصلا بیا مقولهها� نوشتاری جذاب و مرتبط، نمیدون� مثل هندبوکها� اینتروداکشنها� کامپنیِنه� و انتشارات و... معروف رو معرفی کن. آخه این چه لیست عبثی بود؟ فصل آخر هم که وبگاهها� مربوط به انسانشناس� بود، چیزهایی جذاب بینش بود، ولی ارجاع به سایت دانشگاه هاروارد و... چه صیغهایست� نکرده لااقل به سایت دپارتمان و گروه انسانشناس� و رشتهها� مربوطه اشاره کنه. این ضعفه� رو درک میکنم� زیرا میدان� ما دانشجویان دانشگاهها� حتی اگر دانشجوی دانشگاهها� اسمدا� مملکت باشیم، در مقطع کارشناسی چیزی از سرقت علمی و اخلاق آکادمیک و اینا یاد نمیگیری� و آشنا نیستیم و نمیشوی� با کار اصولی کردن. برای همین چنین لیستی از دانشجوی کارشناسی خارج شدن، بیشتر جای تشویق دارد تا منکوب کردن. اما اینجا دعوایم با نویسنده و استاد گرانقدر است که چرا خودشان دانشجویان خود را در این فقره راهنمایی نکرده اند که همچین آش درهمجوش� در نیاد؟ امیدوارم که، ولش کن، تو آکادمیِ ما که همچین بحثهای� نیست که استاد بخواد صرفا از دانشجو سوءاستفاده کنه! 5- فکر نمیکرد� دلم انقدر پر باشه و انقدر بالا غر بزنم. اصلِ بحثم این زیر تشریف داره: خواندن این کتاب واقعا ملالآو� بود. در کنار اینکه خیلی از مفادش بدیهی بود، انگار نویسنده مجبور بوده مباحث را اینجوری روزنامهوا�(تازه بدون جذابیتها� ژورنالیستی) و «بدون روایت» شرح بده. برای مثال، عجم اوغلو به عنوان یک اقتصاددان مشهور و پرکار، کلی پژوهش و مقاله سختخوا� و مفصل دارد، و چندسال یکبا� کتابی منتشر میکن� که ماحصل پژوهشها� خود را به داستان روایت میکن� که خیل وسیعی مخاطب بتواند بخواند. برای همین عجم اوغلو در افواه عمومی هم خیلی شناخته شده است. اصلا تو خودِ انسانشناسی� این «انسانشناس� اجتماعی و فرهنگی» (از سری کتابها� مقدمهها� کوتاه آکسفورد) خودِ نویسندهه� به پژوهشی که خودشون داشتن ارجاع مید� و سعی میکن� روایتگر� داشته باشند. حالا میگی� مبانی انسانشناس� به عنوان منبع دانشگاهی نباید داستانسرای� داشته باشه، ولی آخه انقدر بدیهی بودن و حوصلهسربر� ایکا� به دوتا پژوهش جذاب هم ارجاع میداد�. خوشحال شدم که با خوندن این کتاب، انسانشناس� از لیست رفت بیرون :)))))))))))))))
مؤلف یا از باب سرزمین کورها و حکیم یک چشم، یا از باب ناامیدی از خواننده� ایرانی، نه تنها لزومی نمیبین� گستره� کتاب را بر اساس زیرشاخهها� این رشته تنظیم کند، بلک� حتا ترمها� مهم کتاب را پانویس نمیکن�
كتابى بسيار شيرين با نثرى روون و ساده اما دقيق و علمى من به شخصه خيلى راجب اين علم روشن شدم و يه طبقه بندى خوبى از گرايش هاى مختلف اين علم و مباحثى كه درش مطرح ميشه بدست آوردم
کتابی کم حجم ولی نسبتاً جامع برای آشنایی با سرفصل های اصلی انسان شناسی. ناصر فکوهی در خلال سالها تحقیق، ترجمه، تالیف و تدریس تجربیات خود را در قالب این کتاب مفید خلاصه کرده است. همان طور که در کتاب اذعان شده، این نوشته صرفاً آغازی است برای مطالعاتی عمیق تر