سومین کتاب از مجموعه قبیله لعنت به موضوع «بنیاسرائی� و پیامبری» پرداخته است. در دو جلد قبل خواندید که سیر تحول اندیشه و عمل شیطان، به ماجرای بنیاسرائی� و پیامبران مبعوث شده این خاندان رسید؛ مقطع مهمی از حیات بشر در عرصه زمین که نقش و اثر آن تا آن روز که بشر، سیر و سفر در عرصه تاریخ را تجربه خواهدکرد� از یادها نخواهدرفت. بنیاسرائیل� نشانشد� و حامل ماموریتی بودند که متاسفانه، به دلایلی مختلف که در این کتاب به تفصیل، به نحوی محققانه و بیطرفان� مورد بررسی قرار گرفتهاس� و به رغم مجاهدت همه انبیای عظیم الشان الهی و مومنان مجاهد همراه ایشان، در میانه راه، از رفتن و به انتها رساندن وظیفه و ماموریت محوله بازماندند.
جلد سوم از مجموعه� قبیله� لعنت به ماجرای بنیاسرائی� پرداخته. اسرائیل نام یعقوب پیامبر الهیس� و بنیاسرائی� پسران اون. بعد از مکر پسران یعقوب و ماجرای یوسف که قاعدتاً اکثراً مطلع هستید بنیاسرائی� به مصر کوچ میکنند و زندگی خوبی دارند تا اینکه پس از یوسف یکی از فراعنه که اعتقادی به خدای یکتا نداشته اونها رو به بردگی میگیره و بنیاسرائی� همیشه در انتظار یک نجات دهنده بوده تا اینکه موسی این کار رو انجام میده. داستان موسی و کوچ بنیاسرائی� خیلی جذابه. در میان راه داستان سامری و گوساله� سامری بیان میشه به عنوان یکی دیگه از تلاش شیطان جهت گمراهی انسان و این داستان تا جانشینان موسی تا داوود و سلیمان ادامه پیدا میکن� تا اینکه پس از سلیمان دوباره این قوم به جانشینی که سلیمان معرفی میکن� (آصف برخیا) بی توجهی میکن� و گمراه میشه و در این میان فرستادهها� دیگه همواره به هشدار و انداز میپردازند اما گوش قوم بنیاسرائی� بدهکار نیست تا اینکه ارمیا وعده� نابودی اورشلیم به دست بختالنص� رو میده و پس از وقوع به سوگنامها� در این وصف میگه. و این موضوع رو ادامه میده تا سرنوشت قوم بنیاسرائی� رو برای ما روشن کنه. قوم بنیاسرائی� یکی از مهمترین اقوام در مورد موضوع این مجموعه هستند چرا هم در گذشتگان و بزرگانشون دوران جادو و ساحری و جنیان وجود داشته (موسی با ساحرین پیکار داد، سامری با سحر اونها رو گمراه کرد، سلیمان جنیان رو در تسخیر خودش داشت و خود مخالفین سلیمان از جادو و سحر و جنیان استفاده میکردند) و هم در تمام راه تا امروز از این موارد استفاده میکنند.ه