Moniro Ravânipour منیرو روانیپو� (۱۳۳۳-) نویسنده ایرانی است. داستان «رعنا»ی وی از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم (۱۳۸۲) جایزه گلشیری برگزیده شدهاس�. بیشتر داستانها� روانیپو� در جنوب ایران میگذر� و فضای آن برآمده از طبیعت و مردم جنوب ایران است.
منیرو روانی پور در دوم مرداد ۱۳۳۳ در جفرهٔ بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بوشهر گذراند و در دانشگاه شیراز روانشناسی خواند. برای ادامه تحصیل به آمریكا رفت و در رشته علوم تربیتی از دانشگاه ایندیانا کارشناسی ارشد گرفت.
روانیپو� از سال ۱۳۶۰ داستاننویس� را شروع كرده است و اولین كتابش (كنیزو) در سال ۱۳۶۷ منتشر شدهاس�. پس از آن تعداد زیادی داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم ۱۳۸۲ جایزه گلشیری برگزیده شده است.
روانیپو� در کلاسها� داستاننویس� ِ خود با بابک تختی، پسر پهلوان تختی آشنا شد و ازدواج کردند. بابک تختی ناشر (نشر قصه) است و فرزندشان غلامرضا حاصل این ازدواج میباش�.
در سال ۱۳۷۹ روانیپو� یکی از شرکتکنندگا� کنفرانس برلین بود. قهرمان داستان زن فرودگاه فرانکفورت نیز زنی است که� قرار بوده� در کنفرانس� برلين� داستان� بخواند، اما با مشکلاتی� كه� در حاشيه کنفرانس� بهوجو� میآي� فرصت� داستانخوانی� را از دست� میده� و علاوه بر آن در کشورش� نیز او را برای حضور در اين� کنفرانس� مورد شماتت� قرار میدهن�.
روانیپو� در سال ۱۳۸۵ از اولین حامیان «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمی� علیه زنان» در ایران بود.
وی هماکنو� از دسامبر ۲۰۰۷ با خانوادها� در امریکا به سر میبر�.
هرچند سبک و زبان نویسنده در طول سالها تغییر میکند� دغدغهها� او ثابت هستند؛ عناصر ويژه داستانی، طبیعت حاكم بر فضاى داستانه� و نقش برجسته زنها� از همان كتاب اول در داستانه� حضور دارند. بعضی از شخصیتهای داستانی مانند مریم یا گلپر نیز در داستانها� مختلف روانیپو� بارها ظاهر میشون�.
۱۳۶۷ - مجموعه داستان کنیزو ۱۳۶۸ - رمان اهل غرق ۱۳۶۹ - مجموعه داستان سنگها� شیطان ۱۳۶۹ - دل فولاد ۱۳۷۲ - مجموعه داستان سیریا، سیریا ۱۳۷۸ - رمان کولی کنار آتش ۱۳۸۰ - زن فرودگاه فرانکفورت ۱۳۸۱ - مجموعه داستان نازلی - گنجشک و آقای رئیس جمهور - ترانهها� کودکان
Siria, Siria, (1993), Moniru Ravanipor تاریخ نخستین خوانش: سوم ماه جولای سال 1994 میلادی عنوان: سیریا سیریا - مجموعه داستان هشت داستان کوتاه؛ نویسنده: مُنیرو روانیپو� ؛ تهران، نیلوفر، 1372؛ در 139 ص؛ شابک: ایکس - 964448083؛ موضوع: داستانهای کئتاه از نویسندگان معاصر ایرانی قرن 20 م عنوان: سیریا سیریا (مجموعه هشت داستان کوتاه)؛ نویسنده: مُنیرو روانیپو� ؛ تهران، قصه، 1383؛ در 139 ص؛ ا. شربیانی
داستان اول این مجموعه داستان، غافلگیرم کرد. "دی یعگوب" که به روایت یک کودک که "مریمی" صدا زده می شود. این راوی و دوستش (گلپر) در داستان آخر (و دیگر تمام شد) هم حاضر هستند. اما انگار این بار بزرگ تر شده اند. این را هم لحن داستان نشان می دهد و هم نوع رفتارهای آن ها. به هر حال داستان اول، داستانی بود که هر پاراگرافش لذت بخش و زیبا بود. پر از کلمه های زیبا، توصیف های جاندار، لحن قوی و محکم و روند داستانی خوب. اما داستان های دیگر به همین نحو پیش نرفت. (به جز "چندین هزار و یک شب" که آن هم زیبا و شسته رفته بود) گرچه باید توجه داشت که سبک خاص روانی پور (رئالیسم جادویی) شاید جزو اولین های این سبک در ایران باشد و از این لحاظ، کاری قوی ارائه شده اما به هر حال آن چه از نویسنده ی نامداری چون روانی پور انتظار می رود (این اولین کتابی بود که از او می خواندم) در بقیه ی داستان ها چندان به چشم نمی خورد. در بیش تر داستان ها، نویسنده خرافات مردم بومی جنوب را به تصویر می کشد. این خرافات به خودی خود، بستر مناسبی برای پیاده کردن سبک رئالیسم جادویی دارند و همین باعث جاندار بودن داستان ها می شود. نکته ای که بعضن به ان بی توجهی می شود و برخی سعی دارند در هر فضایی، این سبک را پیاده کنند. البته برخی داستان ها فقط در آغاز با این سبک جلو می روند و پایان بندی شان کاملن رئال است. مانند داستان های اولیه (دی یعگوب، منو و ماکو). داستان آخر هم به طور کلی رئال است و اثر خاصی از جادو در آن دیده نمی شود. با این حال اوج سبک روانی پور را باید در داستان اصلی کتاب (سیریا سیریا) دید. گرچه به نظرم داستان کمی بیش از حد، طولانی است با این حال زیباست و به خوبی مفاهیم جالب رئالیسم جادویی در آن به تصویر کشیده شده است. داستان روان پیش می رود و من از خواندن آن (صرف نظر از برخی اضافات و کش آمدن ها) لذت بردم. اما داستان چندین هزار و یک شب که به روایت جدیدی از هزار و یک شب می پردازد هم از آن داستان های ناب و زیباست که خواندنش آدم را به وجد می آورد. بدترین داستان های این مجموعه را هم می توانم "چهارمین نفر" و "روز شکوفه و نمک" معرفی کنم. گرچه روز شکوفه و نمک نیز زیبا بود اما به نظر می رسید مفاهیم داستان های قبلی بیهوده در این یکی هم تکرار شده اند. اما چهارمین نفر را زیاد خوشم نیامد. چندان خوب پرداخته نشده بود یا من نفهمیدم! به هر حال: از خواندن این کتاب به ویژه داستان دی یعگوب و چندین هزار و یک شب لذت بردم. البته بقیه ی داستان ها هم خوب بودند و یک سر و گردن نسبت به خیلی از داستان های کوتاه، بالاتر.
در مورد "بانوان نویسنده" در وبلاگ گودریدز، یک مطلب کلی نوشته ام و تا اندازه ای به همه ی آثارشان اشاره کرده ام، پس نیازی به "ریویو"ی جداگانه نیست، اگر مایلید، اینجا را بخوانید؛
سیریا سیریا سال ۷۲ اولین بار چاپ شد و سال ۸۳ آخرین بار. من چاپ ۷۸ش که از کتابخونه دخترداییم دزدیدم رو خوندم. جوری مونیرو روانیپو� جنوب رو توصیف کرده تو داستانها� که آفتاب داغ بیخ گوشته. مردم نازنینش رو بغل کردی و افسانهه� و خرافات قدیم رو دوباره شنیدی. کاش تجدید چاپ بشه باز.