Il y avait à Montmartre, au troisième étage du 75 bis de la rue d'Orchampt, un excellent homme nommé Dutilleul qui possédait le don singulier de passer à travers les murs sans en être incommodé. Il portait un binocle, une petite barbiche noire et il était employé de troisième classe au ministère de l'Enregistrement. En hiver, il se rendait à son bureau par l'autobus, et, à la belle saison, il faisait le trajet à pied, sous son chapeau melon. Dutilleul venait d'entrer dans sa quarante-troisième année lorsqu'il eut la révélation de son pouvoir.
Marcel Aymé was a French novelist, children's writer, humour writer, screenwriter and theatre playwright. His writings include The Man Who Walked Through Walls (Le Passe-Muraille), one of his most famous short stories for which there is a monument in the Montmartre Quarter of Paris.
Le Passe-Muraille = The Passer-Through-Walls = The Man Who Walked Through Walls, Marcel Aymé
The passer-through-walls, translated as The Man Who Walked through Walls, The Walker-through-Walls or The Man who Could Walk through Walls, is a short story published by Marcel Aymé in 1943.
A man named Dutilleul lived in Montmartre. In his forty-third year, he discovered that he possessed the ability to pass effortlessly through walls.
In search of a cure he consulted a doctor, who prescribed intensive work and a medicine. Dutilleul made no change to his rather inactive life, however, and a year later still retained his ability to pass through walls, although with no inclination to use it.
However, a new manager arrived at his office and began to make his job unbearable. Dutilleul began using his power to annoy his manager, who went mad and was taken away to an asylum. Dutilleul then began to use his ability to burgle banks and jewellery shops.
Each time, he would sign a pseudonym "The Lone Wolf" in red chalk at the crime scene, and his criminal exploits soon became the talk of the town. In order to claim the prestige and celebrity status "The Lone Wolf" had gained, Dutilleul allowed himself to be caught in the act.
He was put in prison, but used his ability to frustrate his jailers and repeatedly escape. He then fell in love with a married woman, whose husband went out every night and left her locked in her bedroom. Dutilleul used his power to enter her bedroom and spend the night with her while her husband was away.
One morning, Dutilleul had a headache and took two pills he found in the bottom of his drawer. His headache went away, but later that night, as he was leaving his lover's house, he noticed a feeling of resistance as he was passing through the walls.
The pills Dutilleul had thought were aspirin were, in fact, the medicine his doctor had prescribed for him a year earlier. As he was passing through the final outer wall of the property, he noticed he was no longer able to move. He realized his mistake too late. The medicine suddenly took effect, and Dutilleul ended up trapped in the wall, where he remains to this day.
تاریخ نخستین خوانش: روز بیست و سوم ماه آگوست سال2012میلادی
عنوان: دیوار گذر - پنج داستان کوتاه؛ نویسنده: مارسل امه؛ مترجم: اصغر نوری؛ مشخصات نشر تهران، ماهی، سال1388، در167ص؛ شابک9789647948937؛ موضوع داستانهای کوتاه از نویسندگان فرانسه - سده20م
فانتزی بی زمان و مکان، و در کشور ابدی خیال، کتاب اصل و نسب دار، ده داستان کوتاه دارد، و در ترجمه با فارسی شکر، تنها پنج داستان برایمان مانده، غنیمت است، بخوانید؛ عنوانهای پنج داستان کوتاه «دیوار گذر»، «کارت»، «حکم»، «ضرب� المثل» و «چکمه� های هفت فرسخی» است؛ که نخستین بار در سال1944میلادی منتشر شده اند؛ این داستانه� ازنظر زمانی مربوط به جنگ جهانی دوم هستند که «فرانسه» اشغال شده بود؛
نقل از متن: (معاون بیچاره، با شنیدن این حرفها� کمی بیشت� رنگش میپرید� کمی بیشت� نفسش بند میآمد� موهای سرش کاملاً سیخ میشد� و عرق ترس بر پشتش مینشست� روز اول نیم کیلو لاغر شد؛ هفته� ی بعد، علاوه بر اینکه به طرز محسوسی آب� رفته بود، عادت پیدا کرد، آش را با چنگال بخورد، و به نگهبانها� پارک سلام نظامی بدهد؛ در آغاز هفته ی دوم، یک آمبولانس آمد و او را از خانه� اش برداشت و به یک بیمارستان برد؛
دوتیول که از استبداد «مسیم لکویه» رها شده بود، به عبارات محبوبش بازگشت: «با ارجاع به نامه� ی فلان تاریخ شما...»؛ با این� همه، ناراضی بود؛ چیزی در وجودش برانگيخته میشد� نیازی تازه و ضروری، که چیزی نبود جز گذشتن از دیوارها؛ بیش� میتوانس� به� راحتی اینکار را انجام دهد؛ مثلاً توی خانه� اش، جایی که دیوارهای زیادی دور و برش بود؛ ولی کسی که صاحب استعدادهای برجسته است، نمیتوان� خودش را راضی کند، که آن استعدادها را، مدت زیادی در چیزی پیش� پا افتاده به کار ببرد؛ از طرفی، گذشتن از دیوار، پایان ماجرا نیست؛ این آغاز یک ماجراست، که دنباله� ای میخواهد� پیشرفتی، و دست� آخر پاداشی؛ «دوتیول» این را به� خوبی میفهمید� در خودش نیاز به شکوفایی حس میکرد� میل فزاینده� ی رسیدن به کمال و برتری، و نوعی نوستالژی، که چیزی بود مثل دعوت از پشت دیوار؛ بدبختانه او یک هدف کم داشت؛ با خواندن روزنامه، مخصوصاً بخشها� سیاسی و ورزشی، که به نظرش فعالیتها� آبرومندانه� ای میآمدند� دنبال چیزی میگش� که الهامبخ� او باشد؛ ولی در نهایت، وقتی دید آنه� هیچ روزنه� ای برای افراد «دیوار گذر» باز نمیکنند� به ستون حوادث رضایت داد، که به نظرش وسوسه� برانگیزتر میآمد�
اولین سرقتی که «دوتیول»، به آن دست زد، در یک موسسه� ی بزرگ اعتباری، واقع در طرف راست رود «سن» اتفاق افتاد؛ پس از گذشتن از یک دوجین دیوار و تیغه، وارد چند گاو صندوق شد؛ جیبش را پر از اسکناس کرد، و قبل از رفتن، با گچی قرمز رنگ، دله دزدی� اش را به اسم مستعار «گرو گرو» امضا کرد؛ با چنان پاراف زیبایی، که فردای آن روز همه� روزنامه� ها چاپش کردند؛ پس از یک هفته، اسم «گرو گرو» شهرت فوق� العاده� ای به هم زد؛ همه� ی مردم به این دزد صاحب� نام، که به این زیبایی پلیس را دست انداخته بود، علاقمند شدند؛ او هر شب با یک شاهکار تازه، خودی نشان میداد� خواه به ضرر یک بانک، خواه به ضرر یک جواهرفروشی، یا یک ثروتمند خاص؛ در «پاریس» و شهرستانها� دیگر، تمام زنانی که حتی اندکی خیالبا� بودند، مشتاقانه آرزو میکردند� که روح و جسمشان را، تسلیم این «گرو گرو»ی ترسناک کنند.)؛ پایان نقل
تاریخ بهنگام رسانی 28/10/1399هجری خورشیدی؛ 18/09/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Read in Funny Ha Ha anthology translated into English. This was a funny story about a guy who finds a mysterious pill and after ingesting it discovers that can pass though walls. It was interesting to read what he does with the power and how the story ends.
ادبیات فرانسه همیشه برای من محبوبترین� و به اعتقاد من این کتاب یکی از بهترینها� جادوی قلم فرانسویه. پنج تا داستان کوتاه که فضایی بین� واقعیت و خیال و طنز دارند و هر کدوم پر از خلاقیت و ایده و شگفتیا�! جذاب و محصورکننده! سبک روایت و فکر پشت هر قصه جور متفاوتی هیجان زدها� میکرد و برای داستان بعدی مشتاقت� میشدم. تمامی داستانه� در پاریس میگذرن� و توصیفات اِمه کاری میکنه که بعد از خوندن آخرین داستان احساس کنی زمانی رو هر چندکوتا� در مونتمارتر رویایی زندگی کردی.. اِمه هم دوره سلین بوده و جزو� نویسندهها� معروف و موفق قرن ۲۰ فرانسه است. این کتاب رو در سالها� جنگ جهانی دوم نوشته، و ابوالحسن نجفی ساله� پیش اونو ترجمه کرده که متاسفانه در دسترس نیست؛ اما این ترجمه هم فوق العاده بینق� و عالیه.
مارسل امه نویسنده و نمایش نامه نویس پرکار فرانسوی ایست که علاوه بر نوشتن ، به روزنامه نگاری و نوشتن فیلمنامه هم می پرداخت ، با جست و جویی کوتاه در اینترنت می توان فیلمهایی را که براساس فیلم نامه های امه ساخته شده اند پیدا کرد . مجموعه داستان دیوار گذر شامل پنج داستان از امه است ، مکان همه این داستان ها شهر پاریس و محله مونمارتر است . مونمارتر تپه ای به ارتفاع 130 متر در شمال پاریس است که بر تمام شهر دید کاملی دارد ، محله مونمارتر به شدت مورد توجه توریستهاست و کلیسای سکره کر در این محله و بر بالای این تپه قرار دارد ، کافه معروف مولن روژ که شهرت جهانی دارد در همین منطقه است ، هنرمندان زیادی از جمله پیکاسو در این منطقه زندگی می کرده اند و محله دوتوقت همچنان پر از نقاشان و هنرمندانی ایست که بساط خود را پهن کرده اند و البته روش نقاشی کشیدن آنها بر پایه طنز و کاریکاتور از رهگذران است . مارسل امه در چنین جایی می زیست . در تمام داستان های کتاب می توان طنزی تلخ و سیاه را دید ، نویسنده با هوشیاری از نگاه توریستی به پاریس و مونمارتر خودداری کرده و به جای آن دنیایی واقعی و حقیقی آفریده است . نگاه امه به زندگی اگرچه بدبینانه است اما سیاه نیست ، امه در کنار واقعیت از قدرت تخیل خود هم استفاده کرده و به همین دلیل فضای داستان های او اندکی فانتزی هم هست . داستان چهارم کتاب ضرب المثل تنها داستان این مجموعه است که رویکردی واقع گرایانه داشته و آخرین داستان کتاب چکمه های فرسخی هم با استادی نویسنده فضایی میان واقعیت و تخیل دارد . در پایان باید گفت دیوار گذر اثری ایست متفاوت وگیرا که توانایی جذب خواننده را دارد .
این کتاب غافل گیرم کرد... و چه غافل گیری خوشایندی! از مارسل امه قبلا چیزی نخونده بودم... و شاید اسمش رو هم نشنیده بودم... ولی اصلا انتظار همیچین کتابی رو نداشتم... کتاب شامل پنج داستان کوتاهه که در ساده ترین حالت ممکن به زیبایی آدم رو متحیر میکنن... داستان اول دیوار گذر... جایی بود که من میخکوب شدم... سادگی داستان و پایان خاصش واقعا مجذوبم کرد... داستان دوم کارت هم ایده ی بی نظیری داشت... از اون دست ایده ها که مدت ها تو ذهن میمونه... داستان های بعدی "حکم" و "ضرب المثل" و "چکمه های هفت فرسخی" هم داستان های قشنگی داشتن... ولی من بین این سه تا داستان چکمه ها رو بیشتر دوست داشتم... شاید به خاطر لطافت و سادگیش......
از ترجمه هم خیلی راضی بودم... ترجمه ی خیلی خوبی بود...
احتمالا اسم این نویسنده به گوشتون نخورده، به گوش ما هم نخورده بود. مارسل امه� فرانسوی هم دوره� سلین بوده و توی فرانسه در همون حد معروف و شناخته شده است. این کتاب پنج داستان کوتاهه که اسم اولینش هست دیوارگذر و اسم کتاب هم از همین داستان گرفته شده. ترجمه کتاب واقعا خوب بود و توی مقدمه ذکر شده که داستان دیوارگذر رو ابوالحسن خان نجفی هم ترجمه کرده و این اسم وامدار ترجمه ایشونه😍. یه جیبی دوست داشتنی کم حجم و خوش خوان از نشر ماهی که هرسه نفرمون از خوندنش لذت بردیم😊
اما... قبل از هر چیزی... پاشید برید این کتاب رو بخرید و بخونید😁 باور کنید این توصیه خیلی جدیه😎 داستانهای سورئال متفاوت و جذاب با درون مایه جنگ و ماجراهای عجیب و هیجان انگیز، بسیار خلاقانه، موجز و پرکشش که تمها� متفاوتی باهم داشتند و همین جذابیتش رو افزایش داد برامون. یعنی فقط میشه به مغز هیجانانگی� امه آفرین گفت !! چون داستانها کوتاه هستن نمیشه موضوعشون رو لو داد ولی بدونید که قطعا هیجان زده میشید از خوندنشون👌🏻 جالبه بدونین که مارسل امه این کتاب رو در زمان جنگ جهانی دوم وقتی که فرانسه اشغال شده بوده نوشته، برای همینم فضای داستانه� یکمی تلخه. البته اگر سبک رئال دوست دارید شاید این کتاب براتون جذاب نباشه ولی بازم یه شانس بهش بدید. ما که کیف کردیم😊 یه عصر پاییزی دلچسب و این کتاب و قهوه ترکیب جذابیه، از دستش ندید. از سایتای اینترنتی تهیه کنید قیمتش کمتر میفته براتون و چون داستاناش خیلی نقلی هست و نه انقدر سطحی که دلزده شید و نه خیلی سنگین که خوندنش نیاز به سکوت مطلق داشته باشه پس به راحتی میتونه همه جا همراهتون باشه و تایمتون رو پر کنه. (دو نفرمون توی سفر این کتاب رو خوندیم، اینم شاهد عینی بر جمله قبل😁)
از بین داستانها سه تای اول (دیوارگذر، کارت😍 و حکم🥰) رو بینهای� دوست داشتیم. تم کارت و حکم بازی با زمان بود🤦🏻♀� داستان ضربالمث� یعنی داستان چهارم برامون جذاب نبود چون رئالتری� داستان کتابه و داستان پنجم یعنی چکمهها� هفت فرسخی که درست صفحه آخر سورئال میشه هم قدر بقیه هیجان زدهمو� نکرد هرچند که معتقدیم لطیفتری� داستان کتابه.
یک مجموعه داستان خواندنی با پنج داستان کوتاه؛ البته در اصل ده داستان بوده که لابد خواندن پنج تایشان دین و ایمانمان را بر باد میداده که حذفشان کرده اند!
مارسل امه این داستانها را در سالهای جنگ جهانی دوم نوشته و اغلب داستانها در پاریس اشغال شده توسط آلمانها میگذرد، البته از جنگ به طور مستقیم سخنی نمیرود و روایت پیرامون زندگی روزمره آدمها در آن دوران میگردد.امه با طنزی تلخ کاستیها و حماقتهای جامعه را برایمان بازگو میکند.
داستان کارت را بسیار دوست داشتم، فوق العاده خلاقانه و هوشمندانه نوشته شده بود.مدام به یاد وقفه در مرگ ساراماگو و ایده نابش می افتادم؛ روح هر دو نویسنده شاد که روح و روانمان را شاد کردند.
رئالیسم جادویی + طنز سیاه + چاشنی فرانسوی! با اینکه نور جادویی کتاب واسه اولین بار از لابهلا� صفحات کتاب مادام کاملیا به صورت نوجوونم تابید، اما به شخصه از نویسندهها� فرانسوی دل خوشی ندارم:)) هرچند بهتر از انگلیسیها�. اما این کتاب واقعاً خوب بود؛ یه چیزی مثل ژان تولی ولی جادوییت�. داستان دیوارگذر هم من رو یاد آکاکی آکاکیویچ (داستان شنل گوگول) انداخت و به این فکر کردم آدمها� معمولی بیچاره اگر قدرتی مثل دیوارگذر داشتن، چه بلایی سر خودشون یا دیگران میاوردن؟
در حقیقت ۴.۵ بود ولی حیف که نمیش� این ستارهه� رو نصف کرد. :< وقایعی با چاشنی فراوونی از خیال و سفر و جهش در زمانهای� که تو بیشتر داستانها� این مجموعه وجود داشت، شگفتزده� میکر�. اصلاً جوری نبود که دل آدم� بزنه یا غیرواقعی بودنش به چشم بیاد و برقراری ارتباط رو سخت کنه. اوّلین اثری بود که از مارسل امه میخوند� و واقعاً ازش لذّت بردم. یعنی بیش� جزو مجموعه داستان کوتاههای� میش� که اگه کسی داستان کوتاه خواست، بهش معرفی کنم. تنها داستانی که دوست نداشتم، داستان سوم "حکم" بود. داستان اول و دوم که درخشان بودن (مخصوصاً داستان دوّم که ایده� نابی پشتش بود) ولی با خوندن داستان سوم و چهارم، یعنی "حکم" و "ضربالمث�" از خیالی بودن داستانه� کمتر میش� و انگار فاز ماجرا عوض میش�. ولی تو داستان آخر، دوباره به روند قبل برمیگش� و آدم� برای پایان مشتاق میکر�. چون واقعاً داستانه� جوری هستن که فقط با خوندن جمله� آخر کامل میش�. یعنی غیرقابل پیشبین�. این کتاب� فروشنده� غرفه� این انتشارات تو نمایشگاه کتاب بهم پیشنهاد کرد و الآن واقعاً خوشحال� که به حرفش اعتماد کردم و کتابو خریدم. :}} یعنی در آخر جناب مارسل امه، دمت گرررم :>
اگه بخوام به هر کدوم از داستانه� جدا نمره بدم، به دیوارگذر ۴ میدم، به داستانها� کارت و حکم که به نظرم عالی بودن ۵، به ضربالمث� ۳ و به چکمهها� هفتفرسخ� هم ۳.
۳ داستان اول رگههای� از رئالیسم جادویی داشتن و میتونم بگم داستانها� کارت و حکم جزو بهترین داستان کوتاههای� هستن که تاحالا خوندم.
I am embarrassed to say I had not heard of Marcel Aymé until I came across his work while searching for magic realist books. I was somewhat relieved to hear that my bibliophile husband hadn't either. And yet Aymé is a writer described by George Simenon as The greatest French writer of the day.
Unfortunately little of Aymé's writing has been translated into English, which, if this collection of short stories is anything to go by, is a great shame.
There are ten short stories in this book and nearly all can be considered magic realism. I was reminded of Kafka when I read the book. Aymé's approach is to take a fantastical element, set it in a realistic setting and follow the internal logic to its conclusion.This appeals to me - as I said in my review of The Peculiar Sadness of Lemon Cake I like there to be a logic within the story. Dutilleul, the man who walks through walls, starts hardly using his "gift" at all but a series of actions and events take him down a slippery path. Likewise the woman who can duplicate herself starts with just one other self , but after a while her other selves are duplicating and the numbers increase exponentially.
Some of the stories are amusing surrealism, but others have a dark tone to them. Published in 1943, the stories reference the grim reality of life in occupied France. The most striking is Tickets on Time in which in response to shortages the government decides to put unproductive consumers to death by rationing the number of days they are alive. Unproductive is defined to include the rich, elderly, unemployed, writers and artists and of course Jews. Sadly the subject matter is still relevant in 2013.
My favourite story was The Seven-League Boots. This story looks at a gang of boys and their relationships, and the wider context of social status. Not until the end is there much sign of magic realism. In this and in all the stories, Aymé's strength is the characterization of the stories' participants. Despite being short stories the characters' motives and emotions are well defined and explored. No wonder Simenon admire Aymé so much.
This review first appeared in my magic realism blog
داستان های مارسل امه بعد دیگری هم دارند. بعدی در داستان نویسی که کمتر دیده ایم و آن بازی با لایه های دیگری از زندگی است و نوشته را از خشکی واقعیت می رهاند. تجربه خواندن داستان های مارسل امه با ترجمه خوب اصغر نوری پیشنهادی است که نمی توان آن را رد کرد.
ماچ به مغزت مارسل امه. چه خلاقیتهای�! داستانها� کتاب اینجورین که اوایلش یه لبخند و حتی شاید خنده همینجوری روی لبته بعد یهو به آخرش که میرسی یه غمِ خاصی میگیرتت. خوندنش کِیف داد. حتی برای منی که داستانکوتا� چندان مورد علاقم نیست!
امان از خلاقیت و طنازی 😍 ۵ تا داستان کوتاه از مارسل امه (قفلی و عشق جدیدم 😍) با ترجمه عالی و روون آقای اصغر نوری
کتابا، نوشته ها و داستان ها کمک میکنن خودمو پیدا کنم، وقتی کتابی به وجدم میاره اینجوری میشم که bingo! انگار پازلِ نزدیک شدن به خودمو یه مرحله جلو کردم و آقای ِمه هم بنده رو به اون Wow رسوند، اینجوری که وسط خوندن کتاب از هیجان میرفتم بقیه کتابایی که ترجمه شده بود ازشونو چک میکردم که سریع آذوقه بعدی مهیا شه 😂 داستان اول، داستان مردیه که اتفاقی کشف میکنه استعداد رد شدن از دیوار ها و داره ... داستان دوم، فرض کنین روزایی که زندگی میکنین تو هر ماه به خاطر اقدامات دولت کوپنی شه! دو سال از جنگ حهانی گذشته و با امضا یه قرا��داد بین المللی زمان به یکباره ۱۷ سال جلو بره بدون اینکه کسی خاطره و� زندگی از دست داده باشه ... ایده ها ناب👌🏻 پرداختن و طنز تلخ بین سطور عالی اصلا هیچی نمیتونم بگم جز ❤️🫡 ممنون از فروشنده� شهر کتاب که اصرار کرد بخونمش، ممنون از آقای نوری که اسمشون رو ترجمه ها حجتو بر بنده تموم میکنه وکلی نویسنده خفنو از طریق ایشون شناختم🙏🏻 و ممنونم از آقای الله دادی( مترجم کتاب خصم) که وقتی گفتنمارس� امه از نویسندگان مورد علاقشونه، خوندن تنها کتابی که از امه داشتم شد اوجب الواجبات 🙏🏻🍀
Ce livre audio contient deux nouvelles (ou plutot deux bijoux) écrites par Marcel Ayme et lues par Denis Polydades. C'est un plaisir exquis -- la harmonie parfaite entre le texte et la narration.
Le Passe-muraille -- la sculpture au coeur de Monmartre Image credit: Wikimedia commons, Carl Campbell
📍اولین کتابی که از این نویسنده خوندم!یک مجموعه داستان کوتاه شامل پنج داستان #فوق_العاده و #خلاقانه و #هوشمندانه و #متفاوت و تمام صفات خوب... 📍میزان تخیل نویسنده غافلگیرم کرد!اصلا نمیتونم حسم رو بعد از خوندن هر داستان بیان کنم،فقط با خودم میگفتم چطور میشه همچین چیزی نوشت! 📍هر قصه رو که میخوندم نمیتونستم تا ساعتها از فکرش بیام بیرون.اصلا انتظار نداشتم یه #داستان_کوتاه انقدر خوب باشه و حسرت میخورم که چرا اینهمه وقت توی کتابخونه� بود و سراغش نرفته بودم! 📍این کتاب جزو قوی ترین کتابهاییس� که خوندم،و این قلم از خلاقانه ترین � جذابترین قلمهاس�! 📍لذت خوندن این کتاب محشر رو از خودتون دریغ نکنید.بخونید و کیف کنید که چطور میشه با تکیه بر قدرت تخیل،مشکلات رو به شکل متفاوت بیان کرد و جامعه رو نقد کرد! 📍اگر به #طنز_تلخ در سبک سوررئال و با ته مایه سیاسی،مذهبی علاقه دارید قطعا از خوندنش لذت میبرید. 📍واقعیتش،انقدر کتاب خوب بود که فقط میخواستم بخونمش و لذت میبردم و اصلا به ترجمه دقت نکردم،اما ایراد خاصی ندیدم. 📍هیچی نمیتونم بگم فقط بخونیدش، بخونیدش، بخونیدش
بسیار خوشم آمد که بعد از مدته� دوباره داستانهای� خواندم که با روایت و خیالپردازیا� درجه یک، نوشته� شدهان� تا خواننده بیش از آن که پیامی بگیرد و در مسائلی عمیق برود، بتواند از داستان لذت ببرد... شاید نویسنده هم داستان را تنها برای این نوشته که پیش از هرچیز از لذت نوشتن بهرها� ببرد، و جالب آن که پیامها� زیرپوستی و بسیار نامحسوس کتاب هیچ دستکم� از پیامها� پرطمطراق داستانهای� که تا سطح انتقال پیام نزول کردهاند� ندارد. این اولین کتابی بود که از مارسل امه خواندم و بدون شک از این به بعد کتابی از او دیدم خواهم خواند... نویسندها� که در این چند داستان کوتاه اما بیهمتا� من را یاد نویسنده� بزرگ گونتر گراس و شاهکارش طبل حلبی انداخت.
تنوع داستان ها جالب بود. به قول مترجم در مقدمه کتاب، دو عنصر طنز و خیال در همه هست. البته برخی دوستان نکات جالبی را در ریویرهاشان گفته اند که چون من یک خواننده حرفه ای نیستم، در آن حد بلد نیستم، ولی از کتاب لذت بردم و بعضی جاها کیف کردم. ترتیب پسندیدن داستان دوم، که طنز فوق العاده ای داشت داستان پنجم، خواندنی، صمیمی و دلنشین در ژانر فانتزی داستان سوم و چهارم داستان اول
دیوارگذر نام یکی از پنج داستان کتاب است. بیشتر داستانها� کتاب به زبان طنز روایت میشو�. طنزی متفاوت که از شوخیها� سیاسی و جنسی معمول استفاده نمیکن� و بیشتر با قرار دادن آدمه� در موقعیتها� خاص حماقتهایشا� را نشان میده�. به نظرم کتاب خوبی بود. طنز متفاوتی داشت و توانسته بود موقعیتها� احمقانه خوبی به وجود بیاورد
من داستان دوم و آخر رو قدرتمندتر دیدم. این اثر شما رو بهتر میکن�. نمونه� زیباتری از گروتسکها� جورج اورولی و فقیرنویسیها� دیکنزی و احساسگرای� هوگو. امه یک پله، فقط یک پله تا اسطوره شدن، مثل همنام� پروست، فاصله داره. خوندنی و ارزشمند.
از پنج داستان کتاب سه داستانش: "دیوار گذر"، "کارت" و "حکم" بینهای� دوست داشتنی بودند به قدری که یک شب قبل از خواب ساعته� به تمام المانها� داستانیِ "حکم" فکر کردم که شاید در خواب و رویا ادامها� را تجربه کنم..! این اولین کتابیس� که از مارسل امه میخوان� و گمانم آشناییِ دلپذیری بود.. :)
کتاب از پنج داستان کوتاه تشکیل شده که سعی میکنم در مورد هرکدوم کمی بنویسم. داستان دیوارگذر:مردی به نام دتیول که در شهر مونتمار زندگی می کرد ،متوجه میشه که از استعداد غیرعادی عبور از دیوارها برخوردار هست.وقتی به پزشک مراجعه میکنه،پزشک علتش رو خستگی مفرط دتیول تشخیص میده و براش دارو تجویز می کنه.اما دتیول از خوردن دارو خودداری میکنه و از این به بعد شاهد حوادث غیرعادی در زندگی ذتیول هستیم.داستان مایه هایی از طنز و کمدی رو داره و بر پایه رئالیسم جادویی نوشته شده ،ایده داستان خیلی خوب بود اما پرداخت برای من ضعیف بود و اتفاق ها قابل پیشبینی بود،اما تبدیل شدن دتیول رو از منشی ای ترسو به اسطوره ای که مردم در موردش حرف بزنن رو دوست داشتم و اون میلش به دیده شدن و تبدیل از یک شخصیت ضعیف به قوی ،طوری که خودش رو لو داد.
داستان کارت: داستان از جایی شروع میشه که دولت بخاطر قحطی تصمیم میگیره افرادی که نقش مهمی در اجتماع ندارند مثل بیکارها،سالخورده ها و بازنشسته ها رو از بین ببره ،و کارتی رو توزیع میکنه که افراد برحسب مفید بود حق دارند روزهایی رو زندگی کنن و هر کسی سخت به دنبال ارتقا رتبه و زندگی بیشتر هست،یک جایی نویسنده متوجه میشه خودش هم باید روزهای کمی رو زندگی کنه و ضربه ای که میخوره خیلی برای من جالب بود،فضای داستان اون رو به سمت داستان های دیستوپیایی و آخرالزمانی میبره و باز هم سبک نویسنده رئالیسم جادویی هست.
داستان سوم حکم تفاوت چندانی با داستان دوم نداره ،بر پایه رئالیسم جادویی و فضای دیستوپیایی و فانتزی نوشته شده،مردم از جنگ خسته شدن و دلتنگ زندگی عادی قبل از جنگ هستن و دولت ها که نمی تونن جنگ رو متوقف کنن تصمیم می گیرن زمان رو هفده سال به جلو حرکت بدن...
داستان ضرب المثل در مورد پدری مستبد و سرسخت به نام مسیو ژاکوتن هست که تصمیم داره سرمیز شام کاندید شدن خودش رو برای نشان برگ نخل آکادمی به خانوادش اطلاع بده ،اما وقتی میبینه جو مسرت بخش نیست،دچار هویت قربانی میشه و احساس میکنه همه اعضای خانواده ازش سواستفاده میکنن و خشمش رو روی پسرش فرافکنی میکنه.داستان کاملا واقع گرا هست و فکر میکنم از بعد روانشناختی حرف های زیادی برای گفتن داره.
داستان چکمه های هفت فرسخی،در مورد کودکانی هست که برای به دست آوردن یک چکمه جادویی با هم رقابت میکنن و درنهایت همه راهی بیمارستان می شن،داستان کاملا واقع گرا هست فقط لخر داستان عنصر خیال اضافه میشه تا از تلخی ش کم کنه. از داستان لذت بردم،از فانتزی و کمدی بودنش. . آدم هرگز نمی تونه خودخواهی انسان ها رو از بیخ و بن از بین ببره
. سایه ای شکننده بود ،با چهره ای تکیده و آکنده از اندوه.از آن دست آدم ها که بدبختی و حقارتشان شبیه صدقه ی تقدیر است�. انگار ادامه حیاتشان به خاطر سهم کوچکی است که از شور حیات برده اند.
. شیفتگی شان تقریبا وصف ناپذیر بود،شبیه رویابی دلپذیر که آدم در آن،لحظه به لحظه ،نسبت به زندگی ای که در انتظار اوست،آگاهی رنج آوری پیدا می کند.
اعتراف میکن� بعد از خوندن داستان دیوارگذر سعی کردم از دیوار رد بشم ولی خب متاسفانه خوردم به جسم سخت دیوار اصلا کسی دیوارگذر رو بخونه سعی نکنه از دیوار رد بشه از ما نیست🫠🫠
داستان دیوارگذر و ضربالمث� خیلی عالی بود. داستان کارت هم ایده جالبی داشت.
داستانهای� با سبک سورئال و برخی هم رئالیسم با طنزی سیاه.
۳ستاره براش کمه و ۴ستاره هم زیاد! پنج داستان کوتاه که؛ سه داستان اول، دیوارگذر و کارت و حکم رئال جادویی بودن. دو داستان بعدی، ضربالمث� و چکمه� هفتفرسخ� رئال بودن. خلاصه� این پنج داستان، همهج� پیدا میشه، اما دریغ از یک نقد و تحلیل درست و حسابی! چون داستانه� تخیلی و پر از نماد بودن، لازم داشتم کساییک� عاشق کتاب شدن، برداشتشو� رو از هر داستان بنویسن، تا بیشتر بتونم با داستانه� ارتباط بگیرم اما حیف!! ترجمه� خوبی نداشت، تعجب میکن� چطور عدها� ازش تعریف کردن، اصلا روان نبود! داستان کارت و حکم رو واقعا دوست داشتم، احتمالا شما هم این دوتارو بیشتر از بقیه دوس داشته باشین. چون این مجموعه داستان رو بخاطر ارتباطش با جنگ جهانی دوم خوندم و اتفاقا همین دو داستان بیشترین ارتباط رو داشتن. خلاقیت نویسنده تحسینبرانگی� بود. اما سه داستان دیگه معمولی بودن. شاید هم بخاطر ترجمه نامأنوس کتاب، معمولی بهنظ� میرسید�!
بیشتر از همه داستان ضرب المثل رو دوست داشتم. از بقیه رئال تر و قابل فهم تر و خوشخوان تر بود. بعد از اون داستان دیوارگذر، مردی که میتونست از دیوارها رد بشه و کله اش رو از دیوار اتاق رییسش بیرون بیاره و بهش فحش بده به نظرم خیلی خوب بود :)))