عباس صفاری (متولد ۱۳۳۰ در یزد) شاعر ایرانی است. مجموعه شعر او به نام دوربین قدیمی در سال ۱۳۸۲ از برندگان سومین دوره جایزه شعر کارنامه شد. شعرترانه «خسته» از فرهاد مهراد نیز سروده صفاری است. او در سالها� ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ به همراه بهروز شیدا و حسین نوشآذ� سردبیری فصلنام� فرهنگی هنری سنگ را به عهده داشت. او در حال حاضر در لسآنجل� زندگی میکن�. کتاب در ملتقای دست و سیب: مجموعه شعر (۱۹۹۲ - ۱۹۸۸)، نشر کارون، لسآنجلس� ۱۹۹۲ تاریک روشنای حضور، نشر کارون، لسآنجلس� ۱۹۹۶ دوربین قدیمی و اشعار دیگر، نشر ثالث، ۱۳۸۱ کبریت خیس، مجموعه شعر سالها� ۱۳۸۱-۱۳۸۳، نشر مروارید، تهران، ۱۳۸۴ کلاغنامه: از اسطوره تا واقعیت، نشر مروارید، تهران، ۱۳۸۵ مقال چارلز بوکافسکی، نگاه� نو� ش� ۶۴، (بهمن� ۱۳۸۳): ص� ۷۸ - ۸۱ فرزندان پاز نسل جدید شاعران مکزیک، مجله کارنامه� ش� ۳۰ ، (شهریو� ۱۳۸۱): ص� ۷۲ -
Abbas Saffari is the author of Twilight Of Presence (Los Angeles, Tasveer, 1995), Confluence Of Hands and Apples (Los Angeles, Kaaroon, 1992), and Old Camera and Other Poems (Tehran publisher, Saales, 2002) and has been poetry editor of Iranian literary magazines in exile such as Sang (1997-2000) and Cactus (2000-2002).
He has contributed poetry to the online Poets Against the War magazine.
He studied Sculpture at Long Beach State University and is currently living in Long Beach, California with his wife and two daughters.
He is one of the handful of Iranian poets living outside of Iran whose work is published and read in Iran.
In January 2004, Old Camera and Other Poems won Poetry Book of the Year in Iran.
تاریخ نخستین خوانش: روز سوم ماه نوامبر سال 2009میلادی
عنوان: کلاغنامه از اسطوره تا واقعیت؛ نویسنده و مترجم: عباس صفاری؛ تهران، مروارید، 1386؛ در 259ص؛ چاپ دوم 1388؛ شابک9789648838558؛ موضوع: کلاغها در ادبیات ، شعرها و قصه ها از نویسندگان ایران - سده 21م
کتاب به نقش «کلاغ» در اسطوره� ها، و سروده� های کلاسیک، و مدرن، و چند حکایت و داستان درباره� ی آن میپردازد؛ هیچ پرنده� ای به اندازه� ی «کلاغ» در شکلگیر� اسطوره� های آفرینش نقش نداشته است؛ «کلاغ» در «میتراییسم»، پیامآو� برگزیده� ی «اهورامزدا» است، و برخوردار از مقام و منزلتی که پس از آن، در هیچ افسانه و اسطوره� ی دیگری، به او ارزانی نمیشود� رساندن پیام در ادیان پس از «میتراییسم»، بر دوش فرشتگانی است، که به شکل انسان، و بالدار هستند؛ «کلاغ» در شکل� گیری اسطوره� های بومیان «آمریکای شمالی» نیز، بیشتری� سهم را داشته؛ برخی از قبایل «آمریکا»، کشف انسان نخستین را که در صدفی پنهان بوده، به «کلاغ» نسبت میدهند� در قبایلی دیگر، خسوف ماه را کار «کلاغ» میدانند� «کلاغ» گاهی سارق بیرح� ماه و ستارگان نیز هست، و زمانی آفریننده� ی دست و دلبا� آنهاست� «کلاغ» برای نیل به اهدافش به هر نیرنگی دست مییازد� پس از جهان اسطوره� ها، رد «کلاغ» را، باید در ادیان «ابراهیمی» نیز جست؛ در این� ادیان «کلاغ» لکه� ی پاک� نشدنی و سیاهی، بر دامن سپیده� دم آفرینش است، و در کار گور و گورکنی بوده است؛ آموزگار نخست نیز هموست؛ در حکایات عامیانه، و داستانها� کودکان نیز، «کلاغ» پرنده� ی محبوب جادوگران است، و چه بسیار سخنهای دیگر...؛
تاریخ بهنگام رسانی 04/04/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
من عباس صفاری رو با مجموعه شعر "کبریت خیس" شناختم و چون از اون مجموعه خوشم اومد سعی کردم برم بگردم ببینم دیگه چه کتابی ازش در دسترسه. این دومین کتابیه که ازش می خونم و باید اذعان کنم که انتظاراتمو برآورده نکرد
این کتاب گزیدها� است از اشعار، داستانه� و اسطورهها� داخلی و خارجی درباره ی کلاغ که عمدتا توسط دیگران نوشته و ترجمه شده اند و صفاری این وسط تنها کار گزینش رو انجام داده. پس اصلا درست نیست ربط دادن این کتاب به آثار خود صفاری و نمی شه از کیفیت یکی به دیگری پی برد. به نظرم عیب کار هم همین جا است - یعنی رفتن سراغ کاری که از معیارهاش بی اطلاعیم یا از تحققشون ناتوان این اثر برای کسانی که تحقیقات و گردآوری های جدی رو دیدن خیلی دم دستیه. بخش اسطوره اش نظم و ترتیب، تحلیل، و ارجاعات معقول و آکادمیکی نداره و بقیه ی بخش ها هم از حد گردآوری های شخصی نویسنده فراتر نمی ره. به نظرم بخش اشعار بهترین بخش کتابه و باقی بخشا رو اغلب من فقط خوندم که خوندم باشم
کاش به بعضی چیزها بیشتر می پرداخت مثلا تحلیل مختصری که در مورد نقش پرنده ها در تاریخ ادبیات فارسی در مقدمه آورده و کلاغ رو از این حیث که جامع صفات متعدده - جامع بدی و خوبی - پرنده ای دونسته متناسب با نگاه غالب دوران حاضر
چیزهایی که من در این کتاب دوست داشتم: اسطوره کلاغ و آفرینش آسمان (قبیله ی شمسیان)؛ افسانه ی چینی چوپان و دوشیزه ی نخ ریس (پل کلاغ ها)؛ تقلید زاغ از روش کبک (از تحفة الابرار جامی)؛ غراب (نیما)؛ هنوز در فکر آن کلاغم (شاملو)؛ دو شعر در یک کلمه (منوچهر آتشی)؛ کلاغ ها (رضا چایجی)؛ پرنده ی شب هایی که شاعر نیستم (عباس صفاری)؛ غراب (ضیاء موحد)؛ حکایت سیاه شدن کلاغ (بومیان آمریکا)؛ دو کلاغ (شعر قرن ۱۴امی اسکاتلند)؛ غراب (آلن پو)؛ کلاغ در هایکو؛ عبار برف (رابرت فراست)؛ زاغ سیاه در هوای بارانی (سیلویا پلات)؛ و در نهایت مطلق از گوستاو کی سر
عباس صفاری شعرهایش بهتر از پژوهشش است آن هم کلاغ شناسی هر چند موضوع در حد خودش جالب و سرگرم کننده است و کسی به آن نپرداخته و شاید برای خود جایی برای تحقیق داشته است
پروردگارا ! بدان هنگام که برودت برکه را تسخیر می کند و در روستای جنگ زده و مجروح دیگر ناقوس هیچ عشائی به صدا در نمی آید و طبیعت ذات ویرانگرش را نشان می دهد نازل کن زاغ ها را از ارتفاعات آن پرندگان محبوب و دلپذیر مرا
لشکری بیگانه ای هستید با غار غاری تلخ که باد ویرانگر در آشیانه هایتان می وزد پرواز کنید و در دوایری جدا از هم چرخ بزنید بر کرانه های زرد و طویل رودخانه در جاده ای با شوالیه های باستانی بر صحرائی انباشته از خندق و چالاب
هزاران زاغ بر فراز دشت فرانسه جائی که مردگان دو روز پارینه خفته اند آیا به فصل زمستان بال نخواهید گشود تا هر رهگذری را دیگر باره به فکر وا دارید و جارچی جهان ما باشید ؟ جارچی تشییع جنازه های ما !
اما این قدیسان بهشتی بر فراز بلوط ها و گل هائی که غروب های سحرانگیز بر آن ها به پایان می رسند
پرهیز می کنند از چکاوک های ماه مه آنهائی که در اعماق جنگل توقف می کنند در چمنزاری که نمی توان دل از آن بر گرفت در اسارت شکستی بی آتیه و جبران ناپذیر .
در بخشی از کتاب می خوانیم: « در افسانه بومیان آمریکا آمده است که کلاغ در اصل سفید و بسیار زیبا بوده است و حیوانات از تماشای او حظ می برده اند . شغال اما به او حسادت می ورزد و با حیله و نیرنگ رنگ سفیدش را سیاه می کند .»