ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

تت�

Rate this book
داستان در طول جنگ جهانی دوم، در تابستان 1942، در دهکده ای کوچک در شمال مجارستان، رخ می دهد. رئیس خانواده تت، لاجوس، رئیس آتش نشانی روستا، از احترام عمومی زیادی برخوردار است. همسرش، ماریسکا و دخترش، آگیکا، واقعا او را می‌پرستن�. پسر تت، گیولا، در جبهه روسیه خدمت می کند. از آنجایی که پستچی روستا در اوایل جنگ فراخوانده شد، یک چهره بد شکل به نام پدر گیوری را به جای او نشاندند. پدر گیوری حس تقارن فوق‌العاده‌ا� دارد، این حس در اینکه چه کسی، چه زمانی و چه نوع نامه‌ا� دریافت می‌کند� نقش دارد. عمو گیوری به خصوص توته را دوست دارد، زیرا توت همیشه خود را تسلیم می کند، موهایش را از وسط شانه می کند، بنابراین اگر قرار بود دو نیم شوند، هر طرف کاملا یکسان می شد.
تمامی ماجرا در سومین تابستان جنگ دوم ‎جهان� در یک روستای کوهستانی، در خانه‌� لایوش تت ، آتش‌نشا� روستا، و پیرامون آن روی می‌ده�. خواننده تنها از رهگذر چند نامه و تلگرام از دنیای خارج، و حوادث سخت و سهمگینی که در جبهه‌� روسیه بر سربازان مجار می‌رود� آگاه می‌شو�. اما آدم‌ها� داستان همین اندک را هم نمی‌دانند� چون پستچی خل‌وض� دهکده اغلب نامه‌ه� را به جای آن‌ک� به صاحبان‌شا� برساند پاره می‌کند�

138 pages, Paperback

First published January 1, 1964

16 people are currently reading
412 people want to read

About the author

István Örkény

78books68followers
István Örkény was a Hungarian writer. A typical feature of his plays and novels is satiric view and creation of grotesque situations.

Born in Budapest, the son of a pharmacist, Örkény studied chemical engineering after leaving school and then turned to pharmacy, graduating from Budapest University in 1934. He travelled to London in 1938 and lived in Paris from casual work in 1939. In 1940, he continued his studies at Budapest Technical University, where he graduated in chemical engineering. He was sent to the front on labour service in 1942 and taken prisoner of war in 1943. On his return to Hungary in 1946, he worked as a drama editor for a theatre company. In 1954, he began working as an outside editor for the Szépirodalmi (Literary) publishing company. Although Örkény attempted to meet the requirements of the officially sanctioned Socialist Realism, his short story 'Violet Ink' was attacked by the ideologue József Révai. Örkény took part in the opposition meetings of writers. On September 17, 1956, at the general assembly of the Writers' Union where the first secret elections were held since 1948, Örkény was among the party and non-party opposition writers elected onto a new board. When the revolution broke out, he phrased a statement condemning the role hitherto played by the radio, in which the following sentence became a household word: 'We have lied by night, we have lied by day, we have lied on every wavelength.' He took part in workers' council meetings with Tibor Déry. On November 10, he and fellow writers Déry, Gyula Illyés, László Benjámin and Zoltán Zelk sought asylum at the Polish Embassy in Budapest, but they were only offered temporary refuge and left the building after a few hours. As a member and interpreter for the Writers' Union delegation, he met with K.P.S. Menon, the Indian ambassador in Budapest, whom they sought as an intermediary between Hungary and the Soviet Union. He and five associates signed an open letter of self-criticism, which appeared in September 1957, in the first issue of the literary journal Kortárs (Contemporary), covering their conduct before and during the revolution. However, he was squeezed out of the literary scene in 1957 and subjected to several publication bans. Örkény worked from 1958 to 1963 at the United Pharmaceutical and Nutriment Factory. In the second half of the 1960s, his books were allowed to appear again and his plays were performed. In 1966, his book The Princess of Jerusalem appeared, including his first cycle of 'one-minute' stories and his novella 'Cat's Play'. His absurd drama The Tót Family was a huge success in 1967.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
624 (39%)
4 stars
569 (35%)
3 stars
285 (17%)
2 stars
95 (5%)
1 star
25 (1%)
Displaying 1 - 30 of 98 reviews
Profile Image for Ali.
260 reviews44 followers
February 14, 2025
"- جناب پروفسور، من اینجوری نمیرم تو خیابون. مردم با انگشت نشونم میدن.
پروفسور سر تکان داد: «انقدر خودخواه نباشید. خیال می‌کنی� شما تنهایید؟ اشتباه می‌کنی� تت عزیز. امروزه روز همه باید از یه چیزایی بگذرند».
به تت اطمینان داد که پزشکان اعصاب همه روزه به عیب و علت‌های� از این دست برمی‌خورن�.
«هر دوره‌� بیماری مخصوص خودش را دارد. این روزها این یک پدیده عمومی‌س� که هیچکس اندازه‌� واقعی خودش را نمی‌شناس�. اکثریت می‌خواهن� یک سر و گردن کوتاه‌ت� از آنچه هستند به‌نظ� بیایند. آدم‌ها� کوتوله‌� بته مرده‌ا� هم پیدا می‌‌شون� که خودشان رو غول می‌پندارن�. علم پزشکی کاری از دستش برنمی‌آی�. اندازه‌� معینی در این باره نیست. همه چیز بسته به آن است که هر کس چه تصوری از خودش دارد.»"

تت� یه رمان کوتاه از ایشتوان ارکنی، شاعر، نویسنده و نمایشنام‌نوی� مجارستانیه که در اون قراره چند روزی مهمان خانه‌� تت� بشیم. داستان از این قراره که پسر خانواده که در جبهه‌ها� جنگ مشغول انجام وظیفه‌س� برای خانواده‌ا� نامه می‌فرست� که سرگردی که زیرنظر مشغول انجام وظیفه‌س� برای چند روز مرخصی قراره به خونه‌� اون‌ه� بیاد. سرگرد می‌رس� ولی خانواده‌� تت می‌فهم� که سرگرد اخلاق و عادت‌ها� خاص خودش رو داره و بقیه داستان به این می‌پرداز� که این خانواده چطور تلاش می‌کن� تا رضایت سرگرد رو به دست بیارن.

تت� از این میگه که ما آدم‌ه� معمولا جلوی افرادی که از ما جایگاه و مقام بالاتری دارن تسلیم هستیم و برای جلب رضایت‌شون� حاضریم خودمون رو تغییر بدیم. همونطور که خانواده‌� تت چنین کاری رو کردن.

همین دیگه. چیز زیادی نمیشه واسه یه کتاب کوتاه صد صفحه‌ا� گفت. در کل دوستش داشتم. طنز، ریتم و پایان خوبی داشت و برخلاف بقیه تجربه‌های� که از نولاهای نشر چشمه داشتم این یکی خسته‌ا� نکرد با این حال کتابی هم نبود که با خودم بگم Wow و شگفت‌زده‌ا� بکنه، پس فکر می‌کن� سه ستاره واسش مناسب باشه.
اگه اهل کتاب صوتی هستید توصیه می‌کن� نسخه صوتی که هوتن شکیبا خونده رو بشنوید. خوانش خوبی داره و لحن طنز رو هم خوب در آورده. البته اگه با x1.5 بشنوید مناسب‌تر�.
Profile Image for Peiman.
599 reviews178 followers
February 20, 2022
خانواده‌� تُت، یک نمایشنام‌� خیلی جالب که داستانی رو در دهکده‌� کوچک در حین جنگ جهانی به تصویر میکشه. خواننده(یا تماشاگر نمایش) از خیلی از اتفاقات از طریق نامه‌های� که پستچی دیوانه‌� دهکده میخونه و پاره می‌کن� باخبر میشه. پستچی تعداد کمی از نامه ها رو به مقصد می‌رسون� و یکی از اون نامه ها، نامه‌� پسر آقای تت هست که از سلامتی خودش خبر داده و اینکه سرگرد مافوقش برای مدتی به منظور استراحت به خونه‌� اونها در دهکده میاد و میزان رضایت از این سفر در شرایط پسر خیلی تاثیر گذار خواهد بود. پدر، مادر و خواهر خانواده تمام تلاش خودشون رو میکنن تا رضایت سرگرد جلب بشه و این بین اتفاقاتی میفته...

نمایشنام خیلی روان نوشته شده و جمله‌ها� جالب و تأثیر گذارش زیاده، طنز جالبی داره و مفاهیم مهمی رو توی داستان به تصویر کشیده
Profile Image for Ali Book World.
452 reviews222 followers
February 24, 2025
در پیرامون جنگ جهانی دوم، خانواده‌ا� به نام تُت‌ه� در روستایی زندگی میکنند که پسرشان عازم جنگ شده است. روزی پسرشان نامه‌ا� مینویسد و خبر از سلامتی خود میدهد و میگوید که مافوفش به زودی برای مرخصی به روستای آنها می‌آی� و از خانواده‌� میخواهد که از آن پذیدایی کنند ... خانواده تُت‌ه� برای این که پسرشان در جنگ مورد احترام مافوق و دیگران قرار بگیرد تصمیم میگیرند که از مافوقش بهترین مهمان‌نواز� را بکنند....
اما آنها در این بین مجبور به تحمل انواع رفتارها و حوادث میشوند.

جالب بود. در ژانر طنزِ تلخ به نظرم گزینه‌� خوبی برای مطالعه ست!
Profile Image for Farnaz Farid.
335 reviews33 followers
December 19, 2023
طنز تلخ و‌کوتا�
سرگذشت پدر و‌ماد� ی که فرزندشون به جنگ رفته و نامه میده که سلامته و� فرمانده ش که حال روحی خوبی نداره تاره برای مرخصی بخ روستای اونها میادو پدر و‌کادر� بره خاطر او باید هوای فرمانده رو داشته باشن
و خفت و‌خوار� که این خانواده برای پسرشون می کشن و ...
داستان حالت طنز داشت اما طنزی تلخ .

ترجمه خوب
امتیازم ۳/۷

پ.ن: می تونید با صدای هوتن شکیبا صوتی ش رو گوش کنید
Profile Image for Atoosa.
51 reviews22 followers
May 25, 2024
خانواده تت بنا به درخواست پسر سربازشان از مافوق او پذیرایی می‌کنن�. این سرآغاز بدبختی پدر خانواده است. الان که داستان تمام شد به خاطر پایان غافلگیرکننده ۴ امتیاز می‌ده�. من نسخه‌� صوتی را گوش دادم و البته اگر اجرای خوب هوتن شکیبا نبود اینقدر داستان نمی چسبید.
11 reviews
January 9, 2024
Az Őrnagy annyira bipoláris, mint amilyet még nem láttam. Őrnagy és Ágika could have been slowburn, but instead Tót served.
Profile Image for Annipanni.
177 reviews11 followers
April 29, 2020
"- Lát valami rendellenességet a hátam mögött?

- Semmi különöset, mélyen tisztelt őrnagy úr.

- Mert mindig odanéz.

- Én kizárólag a mélyen tisztelt őrnagy urat néztem.

- Nézzék, Tóték - mondta az őrnagy. - Már az is elég, hogy a világ egy része állandóan az ember háta mögött van. Minek ezt a bajt még azzal is súlyosbítani, hogy valaki folyton odanéz?"



Az abszurdnak, a humornak, a fájdalomnak ezzel az egyedi mixével igazán csak Örkény tudja ilyen stílusosan fejbekólintani az embert.
Profile Image for Nafas.
27 reviews8 followers
April 4, 2025
من نسخه صوتی از هوتن شکیبا رو شنیدم و خیلی بهم چسبید.
برداشت من از کتاب این بود که ما گاهی تحت فشار، حتی از بهترین نسخه خودمون درمیایم و مجبور به کارهایی میشیم که فکرشم نمی‌کردی�. با اینکه میدونم اون� کارها به ضرر خودمون و به ضرر سلامتیمونه ولی باز برای خوش آمدن بقیه انجام میدیم.
Profile Image for Atamoghani.
77 reviews5 followers
April 18, 2024
داستان خانواده ای که روزی پسر سربازشون اطلاع میده بهشون که افسر اورّا قراره به تعطیلات بره و بهتره که پدر مادرش میزبان او باشند تا شرایطش در سربازی بهتر شه، خانواده دست به دست هم میدن تا افسر اورّا روزهای خوبی را در خانه کنارشان بگذرونه اما همه چیز به این سادگی جلو نخواهد رفت
Profile Image for Younes Fahimi.
30 reviews8 followers
February 27, 2025
ایده جذابی داره اما روایت فدای طنز دست و پا شکسته‌ا� شده.
آنقدر تکنیک زده‌اس� که جز پایان همه چیز از دست رفته، حتی کنکاش در معنی و معنا هم آن عیش داستان را بهت نمی‌ده�. نقطه اوج داستان کشته شدن پسر تت در جریان جنگ بود و کارکتر پستچی اما همین روایت در چند سطر تمام شد و بقیه‌ا� را همراه آقای تت در مستراح بودیم.
یک ستاره از سرش هم زیاد است.
کتاب صوتی داستان را با خوانش استادانه هوتن شکیبا گوش دادم که تنها اتفاق خوش درباره این کتاب بود.
امیدوارم تجربه اول و آخرم از کتاب صوتی باشد و باز بتوانم کتاب بخرم.
Profile Image for زرا.
49 reviews1 follower
August 25, 2024
خیلی بهم چسبید واقعا.
Profile Image for Mahan.
26 reviews1 follower
October 4, 2024
داستانی حول محور استبداد و رفتن زیر بار ظلم و ستم یک خانواده به خاطر پسرشان است
انجام کارهای به دور از عقل به صورت مستمر توسط شخص مستبد داستان به دلیل غرور بالا و توسط شخص ظلم پذیر داستانمان برای اینکه به شخص مستبد که مهمانشان است بر نخورد و مبادا یه وقتی برنجد.
شک کردن به گفته‌ه� و شنیده‌ها� خودشان و عزیزانشان حتی وقتی می‌دانن� که حق با آنهاست این هم فقط به خاطر اینکه مهمان نرنجد.
کتاب قشنگ و جذابی بود که خسته‌کنند� نبود و پاین داستان هم کاملا به دلم نشست چون از اول داستان منتظر این لحظه بودم که خداروشکر بالاخره اتفاق افتاد🙂
Profile Image for Pooya Kiani.
401 reviews117 followers
August 15, 2023
یک شاهکار از به گِل نشستن آدم‌ه� در خودفریبیِ منجر به (و ناشی از) فاشیسم.
Profile Image for Mahsa  fanaei.
198 reviews23 followers
July 6, 2024
نمایشنام جالبی با صدای هوتن شکیبا
خانواده ای در جنگ جهانی دوم که میزبان یه سرهنگ با مشکلات خواب میشن، و مجبورن شب ها بخاطر اون جعبه سازی کنن😄 و نامه رسان دیوانه که نامه ها رو بهشون نمیرسونه😅
Profile Image for Zeinab.
133 reviews13 followers
July 21, 2024
من نسخه صوتی‌� رو با صدای هوتن شکیبا گوش دادم و باید بگم مثه همیشه جذاب بود.
خود داستان هم بامزه و طنزگونه بود، البته طنزی تلخ�
گوش دادن نسخه صوتی‌� رو توصیه میکنم.
Profile Image for Nazin.
14 reviews1 follower
April 12, 2025
" تقریبا بدون اسپویل "
موضوع کتاب ساده اما خلاقانه هست [ خانواده تت ها سرگردی که مافوق پسرشون در جنگ هست رو به خونشون دعوت میکنند ] اما سبک نوشتاری متفاوت هست و برای من سه ویژگی متمایز داشت .

💭 اولین ویژگی قابل توجهش توصیف موارد دور از انتظار بود مثلا داستان رو با شرح مفصل مستراحشون آغاز کرد !! یعنی آقای ارکنی صلاح دونستن ما قبل از اینکه خانواده تت رو بشناسیم با موقعیت سوق الجیشی(!!) و نوت های آغازین و پایانی عطر مستراحشون آشنا بشیم ! ( چرا واقعا ؟)

💭 دومین ویژگی متفاوت این کتاب چالش تراشیدن و بزرگ جلوه دادن مسائل پیش پا افتاده بود که البته بی منظور هم نبوده ! ترس و دلهره از بی اهمیت ترین موضوعات با هدف به تصویر کشیدن فاشیسم در ابعاد کوچک تر و زندگی خفقان آوار و سایه ی وحشت بر هر عمل ساده ای نمادی از جامعه دیکتاتوری بوده اما درنیومده بود !! یعنی اینطور نبود که بگید چقدر شبیه فلان حکومته و بیشتر میگفتید چه مشنگ هایی هستن !

💭 سومین ویژگی بارز این کتاب لفظ بازی بود ! خانواده تت روستایی هستند و احتمالا لهجه خاص خودشون رو دارن که باعث میشه سرگرد بعضی کلمات رو طور دیگه ای بشنوه و تقریبا اکثر فراز و فرود های داستان بر اثر سوتفاهم های حاصل از همین کج فهمی ها و کج شنیدن هاست که این شیرین بودن لهجه و جذابیت های لفظی برای کسی هست که مجاری بلده چون با ترجمه از بین میره ! اگر چه آقای ظاهری نسبتا خوب معادل سازی کرده ولی خیلی وقت ها هم انگار راه نمیداده و ما با دوجمله کاملا متفاوت روبه رو میشیم و از اونجایی که میدونیم ترجمه هست ایرادی نمیگیریم اما تمام شگفتی و طنز خودش رو از دست میده ...

در مجموع من از یه کتاب که در اتمسفر جنگ روایت میشه توقع بیشتری برای توصیف جنگ دارم همچنین انتظار داشتم به بعضی از احساساتشون بیشتر پرداخته بشه به نظرم مرگ و قتل احساس یک نفر نسبت به اون بیشتر از عطر مستراح لایق توصیفه ! که مشخصا نویسنده این نظر و نداشته ...
شاید هم خواسته با بزرگ‌نمای� مسائل بی اهمیت و کوچک نمایی موضوعات بنیادی به بار کمدی اضافه کنه چون از این تکنیک های خلق کمدی زیاد استفاده کرده که اکثرشون هم به تم داستان نمیخوره باز هم میگم شاید بار کمدیش به دوش شوخی های لفظی بوده ولی اصلا به چنین اثری نمیشه گفت " دارک کمدی " و مستقیما با هیچ موضوع دارکی شوخی نشده ! ( اگر از پس نمادگرایی به خوبی درمی اومد شاید میشد گفت دارک کمدی بسیار ضعیفی از فاشیسم بوده که تو نمادگرایی بیشتر از هر موضوع دیگه ای شکست خورده !! ) در نهایت پایان بندی عجیب آخرش هم برای من شوکه کننده نبود شاید رو یک کارکتر آروم و مرموز میشست اما این کارکترش اصلا مال این حرفا نبود !!! ( خیلی تلاش کردم اسپویل نشه )

درنهایت توصیه میکنم اگر یک نمایشنام متفاوت میخواید " تت ها " رو با صدای هوتن شکیبا گوش بدید که اجرای فوق العادش کم کاری های کتاب رو هم� جبران میکنه !
Profile Image for Edi.
20 reviews
March 28, 2025
Belefájdult a fejem, de nem volt vészes
Profile Image for Ariana.
153 reviews20 followers
April 25, 2024

تت�
اشتوان ارکنی
ترجمه کمال ظاهری

کشیش روستای ماتراسنت‌آن� سال‌ها� سال راحت زندگی‌ا� را کرده بود. اما این روزها، به خصوص این هفته آخر، انگار سیم‌ها� پیروانش قاتی کرده بود. پریروز یکی از کارگران چوب بری با این مشکل پیشش آمده بود که سایه‌ا� همه جا تعقیبش می‌کند� و بیرون، زیر آفتاب، نشانش� هم داده بود. سایه واقعا هم شکل امنیه‌ه� را داشت. خب اینجور مواقع چه اندرزی می‌شو� به فرد مؤمن داد؟ و عالی جناب تومایی چه راهی باید پیش پای لئونارد، پرنس لوکزانبورگ، مالک صدهزار جریب جنگل اربابی بگذارد وقتی پیرمرد لاغرمردنی( که خون شاهان انگلیس در رنگ‌های� جاری بود.) شب همان روز، پشت باجه اعتراف گفت حس می‌کن� کمونیست شده؟ (صفحه ۱۰۳)

این رمان حکایت مردمان روستای در مجارستان، در غوغای جنگ جهانی است. مردمانی که فرزندان خود را به جبهه‌ها� نبرد فرستاده و به واسطه دین و باور خود اگر که در اقلیت بودند، مورد تبعیض قرار داشتند.
در این روستا پستچی فردی مجنون است که برای حراست از اعصاب آنهایی که دوستشان دارد نامه‌ه� را سانسور و پاره پاره می‌کن�. خانواده تت� خبر آمدن سرهنگ که مافوق فرزندشان است را به روستا می‌خوانن� اما نامه مرگ فرزندشان پاره پاره می‌شو�.
سرهنگی که روانش در جبهه آسیب دیده و او نیز مجنون است.
حال تت� میهمان خود را چگونه پذیرایی کنند؟ برای فرزندی که کسی� نمی‌دان� در جبهه کشته شده سرهنگ اما خیال‌های� دارد.

این رمان ابزورد(نیستگرا) و گروتسک است. متن آن اغلب وهمناک و هولناک می‌شو� اما در پس آن استهزا و تمسخری نهفته است که خواننده را نیز می‌خندان� و غمگین می‌کن�.

این رمان به نقل از نویسنده آن اشاره به اسطوره سیزیف، روند ارباب و بردگی در جنگ‌ها� جهانی و ظلم تبعیض سیستماتیک و آزادی انتخاب در سیستم‌ها� فاسد، و همچنین شرایطی اجتماعی و جهان شمولی از ابتذال شر دارد که در جوامع استبدادی دیده می‌شو�.(اشاره به هانا آرنت).
چه این روستای کوچک در مجارستان چه در سراسر جهان؛ تمامی این جهان توسط همین بشر ادراک و مورد تحول قرار می‌گیر�.

پیشنهاد می‌کن� مقدمه آن را پس از پایان داستان بخوانید.
کل ابن کتاب در کمتر از ۲ ساعت خوانده می‌شو� و مطالعه آن وقت زیای نمی‌گیر�.

در پناه خرد
Profile Image for Mohammad.
92 reviews1 follower
July 10, 2024
مردمی که برای خوشایند مستبد به چشم و گوش خودشونم شک می‌کن�...
یه صحنه عالی داره کتاب که سرگرد و تُت تو شب دارن با هم قدم میزنن که میرسن به سایه یه جسمی رو زمین
سرگرد به هوای اینک یه چاله‌� از روش میپره و تُت هم با اینک میدونه هیچ چاله‌ا� اونجا نیست بخاطر اینک به سرگرد برنخوره، اونم میپره.
بعد از چندبار که از اون نقطه رد میشن سایه‌ه� از بین رفته ولی بازم از اون نقطه میپرن چون نه سرگرد می‌خوا� به اشتباهش اعتراف کنه و نه تُت جرات مخالفت.

نوولاهای چشمه دارن خیلی خوب از آب در میان
توجه شما رو به جلد کتاب هم جلب میکنم👌👌
Profile Image for Eszteranna.
54 reviews14 followers
August 15, 2014
its still fantastic!!!
the hungarian literature is the best.
Profile Image for Latif Joneydi.
51 reviews
January 7, 2025
ایده جذاب تر از روایت بود.
خانواده ای که بچه اشون تو جنگ کشته شده ولی خبر ندارن و حالا سرگردِ بالاسرِ بچه اشون مهمونشونه و برای خوشباشِ سرگرد که به بچه اشون کمتر سخت بگیره تن به هر کاری میدن. راوی میتونست کشته شدنِ بچه رو بذاره آخرِ رمان ولی قرار دادنِ این رخداد در سرآغازِ روایت باعث شد که خواننده به هولناکی و پوچیِ وضعیت عمیق تر پی ببره و به جای یک غافلگیریِ آنی کم کم در نهیلیسمِ روایت فرو بره. غافلگیریِ نهاییش امّا روایت رو برام خراب کرد چون هم با منطق داستانیش جور در نمی اومد و هم اضافه بود، اصلا احتیاجی به چنین پایانی نداشت. خیلی از طنز هایِ داستان شوخی هایِ کلامی خاصِ زبانِ مبدأ بود که به فارسی درست در نیومده بود و کیفیتِ داستان رو پایین آورده بود. نه به این دلیل که ظاهری خوب ترجمه نکرده بلکه به این خاطر که چرا چنین متنی که بنیادِ شوخی هاش زبانیه باید ترجمه شه! البته اینو مشخصا درباره آثاری این چنینی میپرسم که روایتشون طنزه و طنز کلامیِ زیادی هم داره و خواننده ای که طنزِ کلامیِ ترجمه شده رو نتونه درک کنه به وضعیتِ نهیلیستی ای در خوانش میرسه.
به هر روی برای یک جیبیِ دو ساعته انتخابِ بدی نیست.
Profile Image for Dorottya.
675 reviews25 followers
November 16, 2020
4.5

Az nem kérdés, hogy Örkény az abszurd mestere. Volt nem is egy olyan rész ebben a kisregényben, amin hangosan felröhögtem, egészen különleges gondolkodású volt az írónak, nagyon különleges asszociációk és ötletek pattantak ki a fejéből. Az, hogy nem élveztem 100%-osan a művet, az inkább az ízlésemnek és az abszurdhoz való viszonyomnak / hozzáállásomnak tudható be. A nagyon-nagyon túlfeszítetten abszurd dolgokat én nagyon rövid formátumú műfajokban szeretem (egyperces, szkeccs stb.) - ilyen műben, ahol úgy, ahogy, azért fel van vezetve egy realisztikus háttér (helyszín, szereplők stb.) egyes poénok számomra már túlzóak voltak.
Profile Image for Sanaz Sadr.
46 reviews2 followers
June 7, 2024
کتاب درباره‌� خانواده تُت است که میزبان سرگرد پسرشان هستند که در طول جنگ از جبهه به شهر آنها می‌آی� و ما در طول داستان شاهد طنز تلخ چگونگی تا کردن این خانواده با سرگرد هستیم.

بخش جالب این کتاب از نظر من، نامه‌های� بود که من به عنوان خواننده در جریان آنها بودم ولی شخصیت‌ها� داستان هیچگونه اطلاعی از آنها نداشتند.

من شنونده‌� نسخه صوتی این کتاب با صدای بینظیر هوتن شکیبا بودم.

پ.ن: به نظرم بهترین بخش‌ها� نسخه صوتی «لایوش جونم» گفتن‌ها� خانم تت بود :)
Profile Image for Lili.
43 reviews1 follower
February 1, 2023
Ahogy a 2001-es magyar vígjátékban mondanák: “Itt mindenki hülye?� “Itt? Mindenki.�
Profile Image for Lili:).
64 reviews1 follower
January 31, 2023
szerintem nagyon mélyen mind szeretnénk olyanok lenni mint Tót
Profile Image for وائل المنعم.
Author1 book472 followers
October 15, 2023
فكرة المسرحية وبدايتها جيدة وممتعة، مواقفها الكوميدية مكتوبة باتقان وتعكس قدرة كبيرة لدى الكاتب على تقديم افكاره الكبرى في سياق كوميدي جذاب، لكن مع التقدم في المسرحية يتسرب الملل شيئا فشيئا، اعتقد ان المسرحية اطول مما ينبغي، والاطالة اثرت بالسلب كثيرا على تقييم المسرحية ككل
Profile Image for Novák Renáta.
35 reviews2 followers
August 20, 2023
A groteszk humor, a szürreális jelenetek és a lehetetlen természetű karakterek fájdalmasan szórakoztatóvá tették Örkény alkotását.
,,A tekintély ugyanis olyan, mint egy pecsét-semmi köze a szóban forgó okmányhoz, de ennek mégis amattól lesz hitele.,,
Profile Image for Omid Milanifard.
379 reviews42 followers
December 20, 2023
داستان کوتاهی در ژانر طنز اجتماعی�. بدک نبود. تلاش خانواده ای روستایی برای راضی نگهداشتن یک مهمان (فرمانده پسرشان در جبهه) به فروپاشی روانی مرد خانواده (تت) منجر می شود..
Displaying 1 - 30 of 98 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.