کتاب «اژداکشان» از مجموعه داستانها� سهگانه� «قدمبخی� مادربزرگ من بود -اژداکشان- عروس بید» علیخانی ما را همراه خود به گذشته میبر�. گذشتها� که ریشه� ماست. بنیان و اساس فرهنگ که میتوا� هنوز در آداب و رسوم روستائیان مشاهده کرد.
از ویژگیها� مثبت داستانه� زبان و نوع روایت آنهاس� که با ایجاز کامل فضایی خیالی و شگفتانگی� خلق کرده که ریشه در واقعیت دارد. واقعیتی که نشأت گرفته از سنت، اعتقادات و باورهای عمومی و بومی ماست. فرهنگی که نسل به نسل و سینه به سینه به امروز رسیده است.
جدای از ساختار و فرم عالی داستانها� نوع مناسبات بین شخصیته� و ارتباط آنه� با فضای پیرامون باورپذیر و نوع روایت آنه� فوقالعاد� است. قصهه� بسیار زیبا و جذابند و با این که هرکدام از داستانه� به صورت مستقل بیان شدهان� ولی انسجام، یکدست� و پیوستگی آنه� را میتوا� به خوبی مشاهده کرد.
بخشی از کتاب:
نسترن پایش را از باغستان بیرون نگذاشته بود که فکر کرد سه کوه آن طرفت� باران تمام بشود. رنگین کمان در میآی�. چوب میز� لای چپر بین راه که نکند بز، سر به خوردن، همان جاها مانده باشد. اما فکرش سه کوه آن طرفت� بود که بعد بارندگی به آنجا میرسید� کوه آله منگ درآیو. میلکیه� میگوین� هر کی بتانه وقت کمان بستن آله منگ، از زیرش رد بشه، به نرسیدهها� میرس�. خیلی سال بود فکر میکر� یک روزی با جوا نی که نمیدانس� کی هست دست بچههای� را خواهد گرفت و تنها خانه� پایین محله شلوغ میشو�. اما نه مردی قسمتش شده بود نه پدر و مادرش مانده بودند
Yousef Alikhani (Persian: یوسف علیخانی�; born 1975) is an Iranian writer.
Alikhani was born in the Deilami-speaking village of Milak, Qazvīn Province. He studied Arabic literature at the University of Tehran.
Books: Xamah, Aamout Publication, 2018. ISBN 978-600-384-032-4. Biveh-koshi � Widow Killing, Aamout Publication, 2015. ISBN 978-600-6605-07-4. Aroos-e�-Beed (Willow’s Bride), Aamout Publication, 2009. ISBN 978-600-91197-5-2. Dragon Slayage, Aamout Publication, 2007. ISBN 978-600-91197-8-3. Ghadam Bekheir was my Grandmother, Aamout Publication, 2003. ISBN 978-600-91197-9-0.
یوسف علیخانی (متولد اول فروردین ۱۳۵۴ در روستای میلک الموت) نویسنده معاصر ایرانی است. علیخانی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در روستای زادگاهش به قزوین رفت و پس از اتمام دوره متوسطه برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. وی سال ۱۳۷۷ از رشته زبان و ادبیات عرب دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغالتحصی� شد. از یوسف علیخانی جدا از چند کتاب پژوهشی، سه مجموعه داستان به نامها� قدمبخی� مادربزرگ من بود، اژداکشان و عروس بید و همچنین و رمان خاما و بیوهکش� منتشر شدهاس�. وی در حال حاضر با پژوهش و نوشتن، و مدیریت نشر آموت گذران زندگی میکن�.
رمان: خاما، چاپ اول: بهار ۱۳۹۶، چاپ پانزدهم: پاییز ۱۳۹۸ (نشر آموت) بیوهکشی� چاپ اول: بهار ۱۳۹۴، چاپ سیزدهم: پاییز ۱۳۹۸ (نشر آموت)
- مجموعه داستان: عروس بید، چاپ اول: ۱۳۸۸، چاپ هفتم: ۱۳۹۸ ، (نشر آموت) اژداکشان، چاپ اول: ۱۳۸۶، چاپ هفتم: ۱۳۹۸ ،(نشر آموت) قدمبخی� مادربزرگ من بود، چاپ اول: ۱۳۸۲، چاپ هفتم: ۱۳۹۸ ، (نشر آموت)
- سایر آثار: معجون عشق، گفتگو با نویسندگان عامهپسن� (نشر آموت)، ۱۳۸۹ داستان زندگی حسن صباح، به دنبال خداوند الموت، (نشر ققنوس)]، ۱۳۸۶ داستان زندگی صائب تبریزی، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۶/ چاپ سوم ۱۳۹۲ داستان زندگی ابن بطوطه، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۳/ چاپ سوم ۱۳۹۱ عزیز و نگار - بازخوانی یک عشقنامه، (نشر ققنوس)، چاپ اول ۱۳۸۱. چاپ دوم ۱۳۸۵، چاپ سوم ۱۳۹۲، چاپ چهارم: ۱۳۹۳ نسل سوم داستاننویس� امروز ایران - گفتگو با نویسندگان نسل سوم، نشر مرکز، ۱۳۸۰ بازنویسی قصهها� تذکرة الاولیا: نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۰ به دنبال ناصر خسرو: داستان زندگی حکیم و شاعر قبادیانی، نشر ققنوس (زیر چاپ) قصهها� پرهیزکاران: (گردآوری قصهها� مراغیان رودبار و الموت), (زیر چاپ) قصهها� مردم الموت: (الموت پایین و الموت بالا) به همراه افشین نادری، ۱۳۹۶
- در عرصه تصویری: ساخت فیلم مستند عَلَم ۱۳۹۱ ساخت فیلم مستند نوروزبَل ۱۳۸۷ ساخت فیلم مستند عزیز و نگار ۱۳۸۵
- جایزهه�: نامزد نهایی جایزه قلم زرین سال برای رمان بیوهکش� عروس بید نامزد نهایی جایزهٔ مهرگان ادب برنده دهمین دوره جایزه کتاب سال حبیب غنیپو� برای نوشتن مجموعه داستان عروس بید نامزد دوازدهمین دوره جایزه کتاب فصل برای نوشتن مجموعه داستان عروس بید شایسته تقدیر در نخستین جایزه ادبی جلال آلاحم� و نامزد نهایی هشتمین دوره جایزه هوشنگ گلشیری برای نوشتن مجموعه داستان اژداکشان نامزد بیست و دومین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و برنده جایزه ویژه شانزدهمین جشنواره روستا برای نوشتن مجموعه داستان قدمبخی� مادربزرگ من بود برنده جایزه بهترین فیلم هفتمین جشنواره منطقها� سینمای جوان ایران برای ساخت فیلم مستند عزیز و نگار
سومین کتاب از سهگانه� داستانها� کوتاه یوسف علیخانی تموم شد و من در غمگینتری� حالت ممکنم... :( کاش بیشتر بود، کاش طولانیت� بود، کاش تموم نمیش�...
برای هر دو کتاب قبلی این سهگانه� یعنی "قدمبخی� و عروس بید"، نقدهایی نوشته بودم که میتونی� بهشون مراجعه کنید و بخونید. برای این کتاب ولی، اگر بخوام بنویسم، همون قبلیه� رو باید اینجا کپی کنم! بعلاوه اینکه، این کتاب، از اون دوتای قبلی، بسیار تاریکت� و ترسناکت� بود! :)) در کتابها� قبلی، ما داستانهای� میخوندی� بسیار گرم و بسیار دوستانه، که ناخودآگاه روستای میلک رو در ذهن ما یک روستای دوست داشتنی و دور از هیاهو تداعی میکر�... درصورتی که در این کتاب، داستانهای� میخونی� که نظرمونو کلا برمیگردون�! :)) اگر باتوجه به این کتاب بخوام نظر بدم، میلک، یک روستای تاریک و ترسناکه، که هم کوچهها� خوف داره، هم طویلهه� و پستوها و خونهه� و هم امامزادها� و حتی درخت تادانها�!:)) همه چیز در این کتاب خوف داره! همه چیز در این کتاب سنگینه و با ارواح در ارتباطه! :)) ... بیشتر از این لو نمید� کتاب رو، ولی خب، انصافا داستانها� خوبی در این کتاب هست.
*برای دونستن سایر ویژگیها� کتاب، به نقدهایی که در رابطه با کتابها� قدم بخیر و عروس بید نوشتم مراجعه کنید.
توصیه میکن� این سهگان� رو بخونید... خیلی دوست داشتنیه...
Dragon Slayage, Yusef Alikhâni Yousef Alikhani (born 1975) is an Iranian writer. Alikhani was born in the Tati-speaking village of Milak, Qazvīn Province. He studied Arabic literature at the University of Tehran. Collections of short stories: Aroos-e�-Beed (Willow’s Bride), Aamout Publication, 2009. Dragon Slayage, Aamout Publication, 2007. Ghadam Bekheir was my Grandmother, Aamout Publication, 2003. تاریخ نخستین خوانش: چهارم ماه مارس سال 2010 میلادی عنوان: اژداکشان - مجموعه داستان؛ نویسنده: یوسف علیخانی؛ تهران، نگاه، 1386؛ در 142 ص؛ شابک: 9789643513672؛ چاپ دوم 1387؛ چاپ سوم 1388؛ چاپ ششم 1395؛ موضوع: داستانهای کوتاه نوبسندگان معاصر ایرانی قرن 21 م اژداکشان عنوان مجموعه ای با پانزده داستان کوتاه؛ نوشته یوسف علیخانی است که در سال 1386 هجری خورشیدی انتشارات «نگاه» منتشر کرد سپس در سال 1388 هجری خورشیدی در نشر آموت به چاپ چهارم رسید. داستانها در یک روستای وهم آلود میگذرند؛ داستانهای : قشقابل، نسترنه، دیولنگه و کوکبه، گورچال، اژدهاکُشان، ملخهای میلک، شول و شیون، سیامرگ و میر، اوشانان، تعارفی، کل گاو، آهدود، اللهبداشت سفیانی، آب میلک سنگین است و ظلمات، داستانهای کتاب «اژدها کشان» هستند. ا. شربیانی
اژدها کشان سومین جلد از مجموعه "سه گانه" بود که خواندم. کتاب شامل 15 داستان کوتاه میشه که مثل دو جلد قبلی (وسایر آثار نویسنده) در روستای میلک جریان داره. همانند دو قسمت قبلی داستان ها در فضایی رمز آلود و خواب گونه روایت میشن. برای من که به روستای میلک سفر کردم و تا حدی با فضا آشنایی دارم، داستان ها جذابیت بیشتری دارن . در اکثر کتاب ها ما بطور معمول قصه رو از نقطه الف شروع میکنیم و به نقطه ب میرسیم، اما قصه های این مجموعه اینطور نیستن و بیشتر شبیه به برشی از یک اتفاق هستن که ما بصورت مقطعی در جریان اون قرار میگیریم (که البته یکی از دلایل مهم هم داستان کوتاه بودن اونا هست)، قصه ها هم بصورت خطی جریان دارن و زیاد دچار نوسان و فراز و فرود نمیشن، به همین دلایل ممکنه بعضی افراد نتونن با کتاب ارتباط بگیرن. دلیل دیگه هم لغات و اصطلاحات محلی هست، درسته که زیاد سخت و غیرقابل فهم نیستن، اما ممکنه برای بعضی افراد باعث دشواری بشه . یکی از بهترین داستان های کتاب، داستان "گورچال" بود که اشاره مستقیمی به کتاب خاما داشت و نویسنده بعدها در کتاب خاما از اون استفاده کرده
خاطرم هست سال 87 این مجموعه داستان را میخواند� و افراط در استفاده از کلمات و اصطلاحات روستای میلک و اصرار بر پیاده کردن دقیق طرز تکلم مردم رسما پدرم را درآورد و چیز چندانی از داستانه� دستگیرم نشد. در حدی که ای میل حضرت علی خانی را از اول کتاب برداشتم و نقدم را برایش نوشتم. 😅 البته یک داستان خوب داشت که یک دختر چوپان به اعتبار یک اعتقاد محلی موقع باران میرف� که از زیر النگو (رنگین کمان) بگذرد تا بختش باز شود و ...
چهار ستاره به تلاش یوسف علیخانی برای سهیم کردن ما در جهان خودش. او ما را به فضایی روستایی میبر� هرچند اغلب اتفاقات همان مسائلی هستند که در سطح روستا رخ میده�. بعضی خرافهه� و بعضی امور ساده. ولی داستانه� به ویژه� چندتاییشا� خیلی خوب پرداخت شدهان� و موضوع داستان در کنار شخصیتپرداز� و فضاسازی، داستان نسبتا کاملی ساخته از جمله داستان اوشانان، آه دود، اللهبداش� سفیانی که نسبت به داستانها� اول مجموعه پختهت� هستند.
نمیتونم بهش امتیازی بدم چون بعضی جاها زبان محلیش برام قابل فهم نبود. اما کتاب جالبی بود. خیلی از قسمتها بیشتر به واقعیت نزدیک بود تا داستان. انگار که یک سری خاطرات شاخ و برگ گرفته باشن و تبدیل به داستان شده باشن.
سه گانه علیخانی را آن موقعی گرفته بودم که کلا ده تومن بود! عروس بیدش را خوانده و نیمه کاره رها کرده بودم. پیچیدگی زبانش آن موقع اذیتم میکرد اما این بار که اژداکشان را خواندم دیدم که آن موقع کمتر از حالا زبان و گویش سرم میشده همین قدر بگویم که با خواندن این کتاب دل تان پر میکشد که دهات علیخانی اینها یعنی میلک را ببینید. با خواندن این کتاب علاقه ام به ادبیات اقلیمی را کشف کردم و با چندتا آدم درست و درمان هم راجع به بومی نویسی صحبت کردم و به زودی در این حوزه بیشتر کتاب خواهم خواند. آها بگذارید این را هم بگویم که در میان شهرستانی ها علی الخصوص روستایی هایشان, خرافات خیلی رواج دارد و اگر کسی بخواهد درمورد دهاتی ها بنویسد نمیتواند این بعد زندگی شان را نادیده بگیرد. علیخانی در اژداکشان طوری این باورهای عامی را روایت میکند که ناخوداگاه من خواننده شهری هم مثل یک حقیقت محض آن را می پذیرم و با شخصیت های داستانش همراه میشوم.
هنگام خواندن این داستانه� (بهویژ� در خوانش دوم) احساس میکرد� که در میلَک زندگی میکن� و این معجزه� ادبیات است. ادبیات در مقایسه با جغرافیا (ابعاد مکانی) و تاریخ (بُعد زمان) به یک بُعد دیگر میپرداز�: بُعد پنجم! که مجموعه� باورهای مردم آن جامعه است. باورهایی که در قصهه� و افسانهه� و اسطورهه� نمود پیدا میکن� و در این سطح باقی نمیمان� بلکه جهانبین� آنها را شکل میده�... سبک زندگی مردم نیز متاثر از همین باورهاست. یک جامعه را بدون درک این بُعد نمیتوا� شناخت و از طرف دیگر یک جامعه مثل این روستا، با از بین رفتن قصهه� و افسانههای� از بین خواهد رفت... برای مطالعه بیشتر درخصوص این مجموعه در صورت تمایل به این آدرس مراجعه فرمائید:
سورئالیسم روستایی این کتاب عنصری دلنشین است و شاید بعد از چند داستان کمی تکراری شود ولی همچنا� آنقد� کشش دارد که منجر به ادامه� خوانش کتاب تا تمام شدن آن بشود.
کتاب مجموعها� از داستان هاست.اما نتونستم خودمو راضی� کنم که تمومش کنم.دلیلش ترکیب این دو موضوع بود: اول استفادهٔ فراوان نویسنده از کلمات زبان محلی + روال غیر عادی داستانها.
. #اژداکشان نام یکی از مجموعه داستان های استاد #یوسفعلیخانی است که شامل ۱۵ داستان است. شاید خيلى از شما وقتی برای اولین بار نام این کتاب را شنیدید؛از خودتان پرسيده باشید که به چه دلیل نام این کتاب اژداکشان است؟ به این کتاب می توان از زاویه دید #اسطوره نیز نگاه کرد؛چرا که این مجموعه دستاوردی است از مردم روستایی به نام میلک که نویسنده به زبان داستان اعتقادات آنها را بیان می کند. در داستان اژداکشان فردی به نام "حضرتقلی" که امامزاده اسماعیل میلک از نوادگان اوست؛وقتی می فهمد اژدها قصد میلک را کرده است به جنگ با اژدها می رود و او را از بین می برد تا میلک بماند. در اساطیر نیز اژدهاکش حامی مردم است که به حمایت از مردم به جنگ با اژدها می رود. اژدهاکش باید خداپرست و با ایمان باشد تا بتواند از ایزد یا ایزدان برای جنگ با اژدها که دارای نیروی اهریمنی است؛یاری بگیرند. نويسنده در این داستان بیان می کند که هر سال وقتی سیزده به در می شود نوری از محلی که اژدها در آن کشته شده است و از امامزاده اسماعیل به سوی آسمان می رود و با هم یکی می شوند و به امامزاده شارشید می روند. برداشت من از این قسمت کمک کردن امامزاده شارشید به حضرتقلی در جنگ با اژدهاست. هم چنین در اساطیر اژدها نماد اخلاق های ناپسند است. داستان های این کتاب دوری از خصلت های بد را به من یادآوری کرد و اینکه در مواجهه با بدی ها #اژداکشان به راه بیندازم.😊 . مجموعه داستان #اژداکشان #یوسفعلیخانی #نشرآموت #برندجایزجلالآلاحمد #برندجایزوشنگگلشیری @yousefalikhani @aamout
ميلك» داستانها� اين مجموعه، بيش از آنكه ميلك مورد نظر عليخاني باشد، به يك معنا ميلكي استعاري است. بيآنك� در نقشة جغرافيا بگنجد، ميلك جهان روبهروس� با همة پستي و بلنديهاي�. اگر در مجموعهداستا� پيشين اين نويسنده ثقيل بودن زبان بر روايت داستان غالب شده بود، در اين مجموعه چنين اتفاقي نيفتاده است. زبان با اينكه از عناصر محلي بهره ميگيرد� بههيچوج� مانع روايت نميشو�. نويسنده در اين مجموعه بسياري از موانع مجموعة قدمبخي� مادربزرگ من بود را برطرف كرده و روايت زبانيا� را عامت� كرده تا مخاطب عام نيز در درك آن با مشكل چنداني مواجه نشود. فارغ از جنبة زبانشناختي� عليخاني در اين مجموعه همان روايت قصهپردازان� پيشين را با پختگي بيشتري ادامه ميده�. تكنيك داستانها� اين مجموعه بسيار ساده اما مدرن انتخاب شده است. با اين همه، نويسنده در روايت داستان با هوشمندي خاصي بهسرا� روايتها� مورد اشارة قصهگوه� رفته تا تفاوت نثر و روايت خود را از اين نظر با ساير همنسلان� به تصوير بكشد
این روزها که همه خیلی مدرن نویس شده اند و در داستانی اگر قهوه و گیتار و خودکشی نباشد عنصر دیگری نمی شود پیدا کرد!اژداکشان هوایی تازه است. دیالوگها بی نظیرند و باورهای عجیب اهالی میلک تا مدتها ذهن را درگیر می کند
📝سه مجموعه داستان که هر کدوم توی سالهای متفاوت چاپ شده و در حال حاضر به صورت یه کتاب به اسم #سه_گانه یوسف علیخانی به جاپ رسیده. من کتاب ها رو به صورت جداگونه خوندم.
📝داستان ها در روستایی به نام میلَک� که در استان قزوینه اتفاق می افته. هر کدوم از داستان ها در مورد آدمهایی از این روستاست. توی داستان های مختلف شما اسم های آشنا زیاد به چشمتون میخوره.
📝اکثر داستان های در مورد اعتقادات خرافاتی و مذهبی اهالی روستاست. و مهاجرت اهالی روستا به قزوین که اشاره به مقوله مهاجرت از روستاها به شهر داره. بعضی داستان ها تم رئالیسم جادویی دارن. در مورد جن و دیو و�
📌داستان ها بیشتر شبیه به خاطره هایی بودن که شاخ و برگ داده شدن.
📍راستش کمی با کتاب ها مشکل داشتم به خاطر استفاده زیاد نویسنده از گویش و لهجه محلی که هیچ پانوشتی براشون نذاشته بود به جز چند مورد و خیلی جاها باعث میشد چیز زیادی از بعضی از داستان متوجه نشم. این زیاده روی نویسنده از گویش محلی برای خواننده هایی از شهرها و استان های دیگه که کتاب رو میخونن میتونه ناخوشایند باشه.
📍من چندین بار میخواستم نصفه رها بکنم و دیگه ادامه ندم. اما چون نمیتونم کتابی رو نیمه رها کنم خودم رو مجبور کردم که ادامه بدم. و خوشحالم که نیمه رها نکردم. اخرین جلد اژداکشان رو خوندم که به نسبت دو مجموعه دیگه نویسنده سعی کرده بود تا حدودی از گویش محلی کمتر استفاده بکنه یا جور قابل فهمتری به کار ببره.
🔗بیشتر از همه مجموعه اژداکشان و بعدش عروس بید دو سه تایی از داستان ها رو دوست داشتم.
چرا انقدر تلاش کردم و وقت گذاشتم برای خوندن کتابی که نه زبونش رو درست فهمیدم نه حتی اون قدری که فهمیدم، جذابیتی برام داشت. این از کتابها� داخلی، کتاب ترجمه هم که میخون� پر از سانسور.
در نقد کتاب آوردهان� که «شدیدا ایرانی نوشته شده است» یا «اثری است بومی و ایرانی» و همین خصیصه را از ویژگیها� آن برشمردهان�. نمیتوان� باور کنم نویسنده نیمنگاه� به داستان /احمقها� چلم و تاریخشا�/ نداشته است. داستان به دلیل زبان خاص مردم روستای میلک، زودفهم نیست و به کندی پیش میرو� اما معنایش این نیست که بعدا روان میشود� خیر؛ همان دیرفهمی کماکان باقی میمان�. نویسنده در به کاربردن اصطلاحات محلی گاه حقیقتا زیادهرو� میکن� و چندان عجیب نیست در پی این اصرار سروکله واژههای� از دنیای «امروز» نویسنده در گفتار مردم «دیروز» پیدا شود: برنامه داشتن، تشخیص دادن.
فضاسازی و شیوه بیان برخی چیزهای سخت را حقیقتا دوست داشتم
... رو به پسر مشدی عباد که تیرکمان گرفته بود طرفِ سارها، هوار راه انداخت «از زمین که بلند میشن� امامزاده و غیر امامزاده ره تشخیص نمیدن�.
- یک شب تن مادر سنگین شد و باد کرد. صورتش رنگ کاهگل دیوار شد و تمام کرد. -
گورچال زنده شده بود. وقتی که داشت میرفت� انار درخت حیاط یک بال بیشتر نداشت و حالا مثل زنی چند پستان، بالهای� را باز کرده بود...
اگر منظور از اثری «ایرانی»، پرداختن به چیزهای روزمره و سطحیس� که شاید هرگز به درد دنیای جدید نخورد؛ موافقم، این داستان شدیدا ایرانیس�. سرگرمکنند� است. با خواندنش در کوچهها� روستای میلک میمانی�. روستایی که زندگی در آن همینقد� ساده است: لقمه در دهان گذاشتن، گالش به پا کردن، کونسر� در باران رفتن، دستهای� که در خلوت جای گرم میروند� سر سنگ مستراح نشستن و مردن