ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

گام زدن بر یخ‌ها� نازک: نمایشنام در چهار پرده

Rate this book
یک تراژدی ایرانی در چهار پرده‌� درباره‌� تئاتر و هنرمندان تئاتری.
از پشت جلد کتاب:

«...تئاتر برای من چیست؟ یک مفهوم ذهنی یا ساختمانی باشکوه؟ به چه راهی باید رفت، نمی‌دان�! ساختمان باشکوهی که هر روز از آن بالا می‌رو� و بالا می‌رو�. آن‌قد� بالا که دیگر زیرپایت را نمی‌بین�. سرت گیج می‌رو� و سقوط می‌کن�... از جایت بلند می‌شو� و فکر می‌کن� دوباره باید بالا بروی...»

ـ حسن گلشن

«...انقطاع! ما وقتی فاصله‌� بین آینده و زمان حال رو می‌بُری� یعنی انقطاع، حتی وقتی از زمان آینده هم می‌بُری� یعنی انقطاع. این تعریفیه که من دارم. در اصل انقطاع یعنی فقط و فقط فکر کردن به زمان حال و این یعنی خودخواهی...»

ـ فریدون فرخ

«...زمان می‌گذر� و ما باید بگذریم. نمی‌تونی� تا ابد وایسیم و درجا بزنیم و انتظار داشته باشیم که بقیه هم مثل ما همین قدر صبر و تحمل داشته باشن. همه چی تو یه لحظه شروع می‌شه� عوض می‌ش� و تموم می‌ش�. یه لحظه‌ا� که درست اندازه‌� یکی از این دونه‌ها� شنه. یکی از دونه‌های� که وقتی توی ساعته احساسش نمی‌کن�. ولی وقتی ساعت می‌شکن� می‌بین� همون یه دونه شن چقدر ظریف و حساسه و تو هوا گم می‌ش�...»

ـ نگار جاهد

«...حسرت... حسرت دوست من... من چهارده سال از عمرو بیهوده ریختم پای چیزی که امروز به نظرم فقط یه فریب زیبا بود. وقتی آدم اشتباهی به این بزرگی مرتکب می‌ش� مدت‌ه� طول می‌کش� تا با خودش کنار بیاد. شب و روز کارش می‌ش� سرزنش کردن خودش...»

ـ جهانشاه فرزین

«...یعنی می‌شه� امسال کار می‌کنیم� سال دیگه باز کار می‌کنیم� آدمای جدید به ما اضافه می‌شن� نمایشنام پشت نمایشنام، اجرا پشت اجرا، یه روزی شما همه‌� کارای چخوف رو اجرا می‌کنین� بعدش یه روزی از من و کارام خسته می‌شین� اون موقع با هم می‌گردی� دنبال نمایشنام‌نویسا� جدید، هر کسی که تو دنیا یه کار خوب برای تئاتر می‌نویس�... یعنی می‌شه؟�

ـ احمد لنکرانی

276 pages, Paperback

First published November 15, 2012

1 person is currently reading
60 people want to read

About the author

آراز بارسقیان

42books17followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
9 (36%)
4 stars
11 (44%)
3 stars
2 (8%)
2 stars
0 (0%)
1 star
3 (12%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for غلامحسین‌ دولت‌آبادی.
Author10 books13 followers
Read
April 11, 2014
دوستان حقیقت این است که معرفی کتابی خودت یکی از نویسندگانش هستی، کار زیاد جالبی به نظر نمی‌رس�. ولی حقیقت این است که "من" این کتاب را ننوشته‌ا�. شاید تک نویسنده‌ا� به نام "دولت‌آباد�/بارسقیان" این کار نوشته است. پس زیاد کار شخصی من نیست. کار آن نویسنده است. هر وقت خودم را به عنوان مخاطب در مقابل این کار قرار می‌دهم� متوجه می‌شو� دارم نمایشنام‌ا� را می‌خوان� که همیشه دوست داشته‌ا� بنویسمش و به نظرم "دولت‌آباد�/بارسقیان" این کار کرده‌ان�.
آن‌ه� بابت این کتاب جایزه‌� کتاب سال ایران رو بردن، جایزه‌� اول نمایشنام‌نویس� ایران را برده‌ان� و در جشنواره‌� فجر نمایشنام‌شا� برگزیده شده. یعنی در تمام مجامعی که به ادبیات نمایشی مربوط می‌شد� نمایشنام‌شا� مورد تقدیر قرار گرفته و در این بین مخاطبانی که با آن مواجه شده‌اند� لطف و مهربانیشان را به آن‌ه� نشان داده‌ان�.

امیدوارم هر کسی که این کتاب را می‌خوان� ازش لذت ببرد...
Profile Image for Somayeh.
224 reviews40 followers
May 21, 2016
حوالی دهه بیست خورشیدی حسن گلشن دانش آموخته تئاتر از روسیه به ایران برمیگردد، سرخورده از آنچه از واقعیات حزب کمونیست دیده. در تهران تنها به دنبال تدریس و اجرای تئاتر است اما نه مهر کمونیست بودن از پیشانی اش پاک میشود -بی آنکه در واقع ربطی به این حزب داشته باشد- و نه با باندهای تئاتری کنار می آید و ....

در سال هشتاد و سه خورشیدی امین پارسا دانشجوی تئاتربرای موضوع پایان نامه اش زندگی حسن گلشن را انتخاب میکند، هرچند مدارک و اطلاعات چندانی راجع به گلشن موجود نیست.

در طول نمایشنام این دو موضوع در کنار هم پیش میروند و داستان زندگی گلشن را روایت میکنند، روشنفکری که قربانی ارتباطی ناخواسته با حزب توده میشود.

پ.ن.:ای کاش انتشاراتی ها به ویرایش متنها توجه بیشتری میکردند، لذت خوندن این نمایشنام ی خوب با دیدن اشتباهات فاحش نگارشی کمی کمرنگ شد.
Profile Image for Amir.
222 reviews82 followers
January 21, 2022
حسن گلشن، دانشجوی از روسیه برگشته‌� سال ١٣١٧. اون‌ج� تیاتر خونده، ولی از ترس جونش ازون‌سال‌ها� روسیه، نمایشنام‌� مرغ دریایی چخوف رو زده زیر بغلش و برگشته. این یه خط داستانه. یه خط دیگه، ١٣٨٣، دکتر فرخ، شخصیت حسن گلشن رو به عنوان تز ارشد پیشنهاد می‌د� به امین پارسا. کتاب در صحنه‌های� که تند تند عوض می‌ش� سرگذشت حسن گلشن رو در آن سال‌ه� که حزب پا گرفته بود شرح می‌د� و از این طرف امین پارسا لابه‌لا� کتابخونه‌ها� شخصی و سندها و یادداشت‌ها� نوری به ابعاد قصه می‌تابون� و قصه‌� خودشم پیش می‌ر�.
کتاب برای من شبیه یه اپیزود از پادکست رادیو تراژدی بود. ازین‌ه� که از سر اتفاق یه شخصیتی رو توی دل تاریخ پیدا می‌کن� و هی می‌ر� جلوتر می‌بین� چه قصه‌ا� داره. جالبش این بود که با امین پارسا در جریان این جستجو هم کم و بیش قرار می‌گیر�.
کتاب به خاطر بازه‌� طولانی‌ا� که داره، شخصیت‌ها� زیادی داره. جدای اون یه نمایشنام‌ا� اون وسطا هست که اونم خودش شخصیت داره برای خودش. تسلط نویسنده‌ه� به جدا کردن خط این‌ه� خیلی خوب بود و سردرگمی پیش نیومد برای من. صحنه‌ه� هم که گفتم تند تند عوض می‌ش�. هرچی جلوتر می‌ری� رفت و برگشت در سال‌ه� و بین شخصیت‌ه� هم بیش‌ت� می‌ش�. موضوع دیگه‌ا� هم که کتاب اشاره می‌کن� و خط پررنگیه اینه که از اون سال‌ه� تا الان، یه سری آدم توی رأس کارن که نه تنها جاشون اون‌ج� نیست که باعث خونه‌نشین� و فرار آدم‌های� اصلی ماجرا می‌ش�.
Profile Image for Behzad.
593 reviews110 followers
April 18, 2018
نمایشنامۀ "گام زدن بر یخ¬های نازک" یه شاهکاره. اثری قدرتمند از همه نظر. زبان بسیار زیبا و مناسبی داره که هم گفت و گو و محاوره س،� هم ادبیت داره و هم روان خوانده میشه. موضوع نمایشنام گسترده و عظیمه؛ از کلیاتی مثل هنر و سیاست و عشق و معنای زندگی بگیر تا جزئیاتی مثل سرگذشت و سرنوشت حزب¬های سیاسی ایران و فضای زد و بندهای هنری و دانشگاه و غیره.
نمایشنام مثل یک رمان صحنه ها و داستان های مختلف و در کنار هم قرار میده،� طی صحنه های کوتاه در زمان به جلو و عقب میپره،� سیاست رو نقد میکنه بی اینکه به بیانیۀ سیاسی تبدیل بشه، زندگی اقلیت ها رو پر رنگ میکنه بی اینکه شعار بده.
تکینک های نمایشی خیلی زیبایی هم درش به کار برده شده. اشیاء، انگار که جان و اهمیتی فراتر از شیء پیدا میکنن و مثلن یک یادگاری کوچک که از ابتدای نمایش به جا مونده،� کلی حس¬های غریب و شگفت انگیز برمی انگیزه وقتی در آخر نمایش دوباره تکرار میشه.
طول این اثر برای یه نمایشنام خیلی زیاده و خب نمیدونم اجراش چه مدت طول میکشه،� ولی خواندنش به هیچ وجه خسته کننده نمیشه و به شدت کشش داره. غرق میشیم تو تاریخ جدید ایران و باز برمیگردیم به زمان حال. غرق میشیم در مسئلۀ‌عش� و دوباره پرتاب میشیم تو تیاتر و دنیای عجیب و شگفت انگیزش.
مدتها پیش این نمایشنام رو به خاطر جوایزی که برده بود خریدم. خیلی به جایزه ها اعتماد ندارم بنابراین مدتها موند تو کتابخونه. ولی دیروز شروعش کردم،� و الان تمام شد. و خب میتونم بگم در این مورد جایزه ها واقعن به حق داده شدن.
طبق کتاب هایی که تا امروز از ادبیات جدید ایران خوندم، حس میکنم که ادبیات نمایشی ایران یه سر و گردن از ادبیات داستانی و شعر بالاتره.
Profile Image for Bahar.
11 reviews3 followers
May 23, 2022
با خوندن این نمایشنام یاد این بیت حافظ افتادم که

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس


شاید اگر قرار بود سلیقه‌� رو کامل در امتیازم دخیل کنم، یک ستاره و شاید دو ستاره کمتر می‌داد�. چرا که بیشتر ترجیح می‌ده� همچین سوژه‌ا� رو در قالب یک رمان یا یک فیلم ببینم تا روی صحنه تئاتر، اون هم با دکوری عظیم.

اما این که
_ با وجود تعدد شخصیت، جریان داستانی گم نمی‌ش�.
_ دیالوگ‌نویس� خوب و منطقی پیش می‌رفتی�.
_ پرش داستانی به جلو و عقب، گیج‌کنند� و در عین حال ساده‌انگاران� نبود.
_ چند خط داستانی مشابه به خوبی بهم تلاقی پیدا می‌کر� و پیش می‌رف�

مجابم کرد که این امتیاز رو بدم و به نظرم درکل شسته رفته و خوب بود.
Profile Image for Mahtab Safdari.
Author47 books11 followers
March 7, 2014
It's so tangible and it's the very thing makes this tragedy painful,cruelly and thoroughly painful... for everyone who is into theatre... everyone who is into humanity and everyone who cares... who fights and finally who's hopeful in spite of all difficulties that will be en route of drama...
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Nima Jahanbin.
41 reviews5 followers
December 12, 2014
نمایشنام ی خیلی خوبیه و واقعن از خوندنش لذت بردم
بعد از مدت ها یه نمایشنام ایرانی جدید و خوب خوندم و به نظرم یک تراژدی قویه
سوژه ی بسیار جالبی داره و هم چنین روایتش خیلی منسجم و خلاقانه ست.نمایشنام محکم و زیباییه. پر از تصاویر خلاق و لحظه های تاثیر گذار
Profile Image for Negar Safari.
101 reviews19 followers
July 1, 2022
"نمایشنانه نویس عمده مضامین و داستان‌ها� خود را در مواجهه با زندگی به دست می‌آور�...."(بوطیقای نمایشنام نویسی، ۱۳۹۸، ص ۷۱؛ دولت آبادی- بارسقیان)
این حقیقت را استاد دولت آبادی یاد گرفته‌ا� که نمایشنام‌نوی� زمانی نمایشنام‌� کارکتر و داستانی ملموس و باور پذیر می‌آفرین� که خود آن� را به نوعی زیسته باشد؛ و سخن او آمیخته با تجربیات زیسته او، دغدغه‌ها� فکری، آرمان‌ه� و شاید حتی خاطراتش باشد.
و این نمایشنام به گمانم اینگونه است. زیسته شده در تاریخ...همخوان با فعالیت های نویسندگانش درباره تاریخ تئاتر معاصر ایران.
درخشان است. با وجود ۲۷۰ صفحه، حتی با چشمان بسته به امین پارسا و حسن گلشن و کافه آراکس فکر می‌کن�. شبیه به رمانی پر کشش. با وجود تعدد شخصیت‌ه� و مکان‌ها� چیزی درش گم نمی‌شود� چیزی تکرار نمی‌شود� چیزی به نظر زیاد یا کم� نیست، هرچند با خوانش آغازین، با شیوه پایان‌بندی� ارتباط نگرفتم و دو صحنه آخر را برای پایان بخشیدن به اثر، کمی شتابزده استنباط کردم.
با این حال گام زدن بر یخ‌ها� نازک، یک تراژدی۴ پرده‌ا� است و به سبک آثار کلاسیک طویل؛ اما این‌با� معاصر، در پاسخ به زمانه ما.
"نمایشنام نویس باید اکنونیت را ادراک کند. اکنونیت یعنی معاصر بودن و داشتن نگاه به آینده."
( همان،ص ۶۵)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.