ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

درفش کاویانی

Rate this book
سال نشر: اسفند 2536

منظومه ی کوتاه حمید مصدق حول قیام کاوه

29 pages

First published January 1, 1962

39 people want to read

About the author

حمید مصدق

22books176followers
شاعر و حقوقدان ایرانی بود.
حمید مصدق بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به همراه خانواده‌ا� به اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم مدرسه بود و با آنان دوستی و آشنایی داشت.

مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشته فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخت� شد و در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به تدریس پرداخت.

وی پس ار دریافت پروانه وکالت از کانون وکلا در دوره‌ها� بعدی زندگی همواره به وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌ها� اصفهان، بیرجند و بهشتی را پی می‌گرف�.

در ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ تدریس حقوق خصوصی به خصوص حقوق تعاون . مصدق تا پایان عمر عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجله کانون وکلا را به عهده داشت.

حمید مصدق در هشتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت.


منظومه‌ه� و اشعار
1. درفش کاویان(۱۳۴۱)
2. آبی، خاکستری، سیاه(۱۳۴۳)
3. در رهگذار باد(۱۳۴۷)
4. دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد(۱۳۴۸)
5. از جدایی‌ه�(۱۳۵۸)
6. سال‌ها� صبوری(۱۳۶۹)
7. تا رهایی؛ شامل مجموعه‌ها� فوق(۱۳۶۹)
8. شیر سرخ(۱۳۷۶)

ویرایش
1. رباعیات مولانا(۱۳۶۰)
2. غزل‌ها� سعدی، با همکاری اسماعیل صارمی(۱۳۷۶)
3. شکوه شعر شهریار(چاپ نشده)
4. غزل‌ها� حافظ، با همکاری اسماعیل صارمی(چاپ نشده)

تالیفات
1. مقدمه‌ا� بر روش تحقیق(۱۳۵۱)
2. مجموعه قوانین تجارت، مدنی و ...، با همکاری میر قائمی

---
منبع
حمید مصدق. (۲۰۱۰, ژوئن ۲۴). در ویکی‌پدی�, دانشنامهٔ آزاد. بازیابی‌شد� در‏۰�:۵۲, ژوئن ۲۴, ۲۰۱۰, از

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
22 (24%)
4 stars
25 (27%)
3 stars
23 (25%)
2 stars
16 (17%)
1 star
5 (5%)
Displaying 1 - 7 of 7 reviews
Profile Image for Amin Dorosti.
139 reviews101 followers
March 15, 2018
چقدر خوبه این شعر! چه طنین دلنشینی داره! اصلا گویا واژه‌ه� خودشان با هم جفت و جور شده‌ان� به بهترین نحو ممکن! هر بار میخونمش بیشتر ازش لذت می‌بر�. محتوای این شعر را باید در بستر زمانه‌ا� که شعر در آن سروده شده خواند و دریافت کرد! مهرماه ۱۳۴۰. سال‌ها� سیاه بعد از کودتا، سال‌ها� بد سیاه کودتا! سال‌های� که چه دورند و چه نزدیک! چه غریبند و چه آشنا! مگر نه این که ما نیز روزی «کودتایی» را تجربه کردیم! حصری را تجربه کردیم!؟ چه فرق می‌کند� ۱۳۴۰ یا ۱۳۸۸؟ احمدآباد یا بن‌بس� اختر؟ مصدق یا میرحسین؟ کوتا کودتاست! سیاه است! درد دارد
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews717 followers
August 5, 2015
در آن شب از دل و از جان
به فرمان سپهسالار کاوه
مردم ایران
ز دل راندند
نفاق و بندگی و خسته جانی را

و بنشاندند
صفا و صلح و عیش و شادمانی را

نوازش داد باد صبحدم بر قله البرز
درفش کاویانی را
...


قسمتی از منظومه درفش کاویانی از حمید مصدق
Profile Image for Amir ali.
330 reviews1 follower
August 7, 2013
شبی آرام چون دریا بی جنبش
سکون ساکت سنگین سرد شب
مرا در قعر این گرداب بی پایاب می گیرد
دو چشم خسته ام را خواب می گیرد
من
اما دیگر از هر خواب بیزارم
حرامم باد خواب و راحت و شادی
حرامم باد آسایش
من امشب باز بیدارم
میان خواب و بیداری
سمند خاطراتم پای می کوبد
به سوی روزگارکودکی
دوران شور و شادمانیها
خوشا آن روزگار کامرانیها
به چشمم نقش می بندد
زمانی دور همچون هاله ابهام ناپیدا
در آن رویا
به شچم خویش دیدم کودکی آسوده در بستر
منم آن کودک آرام
تهی دل از غم ایام
ز مهر افکنده سایه بر سر من مام
در ان دوران
نه دل پر کین
نه من غمگین
نه شهر این گونه دشمنکام
دریغ از کودکی
آن دوره آرامش و شادی
دریغ از روزگار خوب آزادی
سر آمد روزگار کودکی اینک دراین دوران دراین وادی
نه دیگر مام
نه شهر آرام
دگر هر آشنا بیگانه شد با آشنای خویش
و من بی مام تنها مانده در دشواری ایام
تو اما مادر من مادرناکام
دلت خرم
روانت شاد
که من دست نیازی سوی کس هرگز نخواهم برد
و جز روح تو این روح ز بند آزاد
مرادیگر پناهی نیست دیگر تکیه گاهی نیست
نبودم این چنین تنها
و ما در دل شبهل
برایم داستان می گفت
برایم داستان از روزگار باستان می گفت
و من خاموش
سراپا گوش
و با چشمان خواب آلود در پیکار
نگه بیدار و گوش جان بر آن گفتار
در آن شب مادر من داستان کاوه را می گفت
در آن شب داستان کاوه آن آهنگر آزاده را می گفت
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews848 followers
Read
September 13, 2015
شبی آرام چون دریا بی جنبش
سکون ساکت سنگین سرد شب
مرا در قعر این گرداب بی پایاب می گیرد
دو چشم خسته ام را خواب می گیرد
من
اما دیگر از هر خواب بیزارم
حرامم باد خواب و راحت و شادی
حرامم باد آسایش
من امشب باز بیدارم
میان خواب و بیداری
سمند خاطراتم پای می کوبد
به سوی روزگارکودکی
دوران شور و شادمانیها
خوشا آن روزگار کامرانیها
به چشمم نقش می بندد
زمانی دور همچون هاله ابهام ناپیدا
در آن رویا
به شچم خویش دیدم کودکی آسوده در بستر
منم آن کودک آرام
تهی دل از غم ایام
ز مهر افکنده سایه بر سر من مام
در ان دوران
نه دل پر کین
نه من غمگین
نه شهر این گونه دشمنکام
دریغ از کودکی
آن دوره آرامش و شادی
دریغ از روزگار خوب آزادی
سر آمد روزگار کودکی اینک دراین دوران دراین وادی
نه دیگر مام
نه شهر آرام
دگر هر آشنا بیگانه شد با آشنای خویش
و من بی مام تنها مانده در دشواری ایام
تو اما مادر من مادرناکام
دلت خرم
روانت شاد
که من دست نیازی سوی کس هرگز نخواهم برد
و جز روح تو این روح ز بند آزاد
مرادیگر پناهی نیست دیگر تکیه گاهی نیست
نبودم این چنین تنها
و ما در دل شبهل
برایم داستان می گفت
برایم داستان از روزگار باستان می گفت
و من خاموش
سراپا گوش
و با چشمان خواب آلود در پیکار
نگه بیدار و گوش جان بر آن گفتار
در آن شب مادر من داستان کاوه را می گفت
در آن شب داستان کاوه آن آهنگر آزاده را می گفت
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews297 followers
October 24, 2015


موضوع و داستان شعر جذابیت خاصی برام نداره - زیادی وطن پرستانه و شعاری و انقلاب طلب - اما لحن شعر به نظرم جذاب بود و اصلا نمی تونم بگم خوندن و نخوندنش توفیر چندانی نداره. من این چند خط رو به شدت دوست داشتم


لب هر در،
به روی کوچه ها آهسته وا می شد
و از دهلیز قلب خانه ها با خوف،
سراپا واژه ی انسان رها می شد.

هزاران سایه ی کمرنگ در یک کوچه با هم آشنا می شد
طنین می شد،
صدا می شد.



حاشی: یکی از آن حرف هایی که از خواندن یا شنیدنش حس انزجار می کنم این است که کسی بگوید فلان کتاب را به اصرار دوستان به چاپ سپردم
Profile Image for Reza Mardani.
172 reviews
August 3, 2016
شما را تا به چند آخر
نشستن روز و شب اندوه و غم خوردن
شما را تا به کی باید
در این
ظلمت سرا عمری به سربردن
بپا خیزید
کف دستانتان را قبضه شمشیر می باید
کماندارانتان را در کمانها تیر می باید
شما را عزمی اکنون راسخ و پیگیر می باید
شما را این زمان باید
دلی آگاه
Profile Image for ® .
318 reviews374 followers
September 3, 2016

...
مرا چشم خرد خفته است در خواب گرانباری
دریغا صبح هشیاری
دریغا روز بیداری
Displaying 1 - 7 of 7 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.