What do you think?
Rate this book
440 pages, Kindle Edition
First published July 1, 1988
“I ate his liver with some fava beans and a nice chianti."
دیدگاه فمنیستی ماندگار فیلم سکوت برهه�
چرا کلاریس اِسترلینگ یکی از مهمتری� شخصیتها� زن در تاریخ سینما است؟
اگر او (بیل) اون دختر رو به چشم یک فرد ببینه، نه یک شی، آسیب رسوندن به اون دختر براش سختت� میش�
جمله� بالا توسط کلاریس استرلینگ گفته میشود� کاراکتر افسانها� که جودی فاستر در فیلم کلاسیک ژانر وحشت «سکوت برهها� به آن جان بخشیده است. قطعا دیالوگی که در بالا ذکر شد، به یاد ماندنیتری� نقلقو� در فیلم نیست اما آن نقلقو� از کلاریس به قلبِ چیزی در مرکز روایت فیلم اشاره میکن�: اهمیت مشارکتِ زنانه
دیالوگی که در ابتدای نوشته خواندید از آن جهت مهم است که در فیلم کلاریس در آن دیالوگ به بوفالو بیل ارجاع میدهد� آن دیالوگ به ایده� کلیِ نهفته در فیلم که همانا ضدیت با خیرگی مردانه است اشاره میکن�
برای توضیح بیشتر، خیرگیِ مردانه ابتدا توسط منتقد فیلمِ فمنیست،خانم لورا مالوِی در مقاله� تاثیرگذار� به نام «لذت بصری و سینمای داستانی» مطرح شد. فرض خانم مالوِی بر آن است که در یک جامعه� پدرسالار، فیلمه� نیز فینفس� همان نگاه سلطهجویان� مردانه را بازتاب میدهند� چه به صورت ناخودآگاه یا چه به صورت واضح و آشکار. مالوِی میگوی� سینما بیننده را به سمتی میکشان� که دیدگاه مردان هتروسکشوال را برای خود برگزینند در نتیجه [سینما] زنان را بر روی پرده به شی تقلیل میده�. به کارگیری چنین دیدگاهی، مانع شکلگیر� شخصیتِ کاراکترها� زن میشو� و به جایا� آنها را به مانند اشیایی به قصد لذت بیننده عرضه میکن�. به بیانی دیگر، مالوِی میگوی� که فیلم به مثابه فرمی از اسکوپفیلیا عمل میکن� که به معنی لذت بردن از طریق نگاه کردن است. سینما شکلی از دیدن� زدن است که در آن بیننده لذتی را از طریق در اختیار داشتن قدرت خیرگیا� که زنان را به شی تقلیل میدهد� دریافت میکن�. قطعا این نظریه را نمیتوا� به تمامی فیلمه� نسبت داد، اما در صنعتی که اکثر نویسندگان و کارگردانانش را مردان تشکیل میدهند� پیدا کردن شاهد مثالی برای نظریه� خانم مالوِی کار چندان سختی نیست
به نظرِ کلاریس، برای قاتلی نظیر بوفالو بیل، تصور زن به عنوان یک فرد و نه به سادگی یک شی، استفاده و دزدیدن زنان را برای بیل سختت� و پیچیدهت� میکن�.همین دیدگاه نیز در مورد فیلم از منظر هنری و با توجه به نظریه� مالوِی صادق است.با شیانگار� زنان در فیلم برای لذت بصری،ما هویتشا� را به عنوان یک انسان سلب میکنی�. «سکوت برهها� نمونها� از یک فیلم نادر است که خیرگیِ مردانه را به زیر میکش�
کارگردان فیلم ما را وا میدار� تا کلاریس و تمام زنان را با دیدی فراخت� ببینیم، همانطو� که دیالوگ نقلقو� شده در ابتدای نوشته بیان میکند� به مثابه انسان و نه فقط یک شی
در رد خیرگی مردانه، دِمی (کارگردان) و جودی فاستر این توانایی را دارند تا از کلاریس یک شخصیت عمیقِ باورپذیر و پخته بسازند. کلاریس فرد دوستداشتن� و چندلای� است نه صرفا یک شی. برای پاسخ به پرسش هانیبال، مطمئناً، کلاریس نیز میتواند� همانند تمام زنان دیگر، حرکت چشمان طماع را بر روی بدنش حس کند. نکته مهم این است که فیلم بیننده را وا میدار� تا آن تجربه� مورد دید زده شدن را تجربه کند به جای آنکه خودش نیز در عملِ دیدن� زدن مشارکت کند. صحنهها� بسیاری در فیلم وجود دارد که آن حس مشهود ناخشنودی را که زنان در شرایط خاصی حس میکنن� را به خوبی نشان میده�