کتابی که میخوانید� جلد ششم از گوشههای� از تاریخ معاصر ایران؛ اصلاحات ارضی نام دارد. رسول مهربان در این جلد از مجموعه بر واقعه اصلاحات ارضی و انقلاب شاه و ملت تمرکز کرده که در فاصله سالها� ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ و در دو کابینه علی امینی و اسدالله علم انجام شد.
اصلاحات ارضی اعم از تصمیماتی بود که نظام ارباب- رعیتی حاکم بر روستاها و زمینداری ایران را با تغییر میزان و شیوه مالکیت راضی دگرگون کرد. شاه ادعا میکر� این کار را به منظور بهرهور� عمومی از زمین انجام می دهد. کشاورزان در آغاز امیدواربودند که اصلاحات وضعشان را بهتر کند، اما در عمل، این اصلاحات خصلت اصلی نظام کشاورزی قبلی، یعنی نظامی را که در آن اقلیت مالک با استثمار اکثریت روستانشین از کار کشاورزی سود میبرد� تغییر نداد چرا که غیر از عدها� مشخص و اندک، توانایی اداره زمینشان را نداشتند؛ به علاوه این قانون علیه زنان بود و از نتایج منفی آن سلب مالکیت از مالکان زن بود.
شاه گمان میکر� با دادن زمین به دهقانان از حمایت عمومی برخوردار خواهد شد. اما بدون کار پایها� برای تربیت و آموزش دهقانان برای اداره زمینهایشا� یا ایجاد مراکز تعاونی که بتوانند از آن اعتبار بگیرند یا ماشینآلا� قرض کنند، وضع آنه� از گذشته هم بدتر شد؛ و بدین ترتیب ایران که همیشه از نظر کشاورزی خودکفا بود، شروع به وارد کردن مقادیر زیادی مواد غذایی از خارج کرد. به علاوه زمینداران عمده هیچ وقت شاه را به خاطر گرفتن غیرقانونی املاکشان نبخشیدند.