شاهکارهای ادبیات فارسی جلد پنجاه و سه - گزیده اشعار سراج الدین قمری آملی = Selected Poems, Serajeddin (Sirajuddin) Qomri Amoli
Qumrī Āmulī, Sirāj al-Dīn, 1227 or 1228.
Siraj al-Din Qomri Amoli, known as Siraj Qomri or Qomri Amoli (born in the middle of the sixth century AH in Amol - died in 625 AH), is a Persian poet of the second half of the sixth and early seventh centuries AH. Some have considered him from Khwarazm, and some from Gorgan, But others consider him from Amol.
He was a contemporary of Emadi Shahriari and Kamal Ismail, and praised the Sultan Ghiasuddin Malikshah Kharazmi, Divan of Siraj Ghamari has thirteen thousand verses, and is a satirical and humorous poet.
عنوان: شاهکارهای ادبیات فارسی جلد پنجاه و سه - گزیده اشعار سراج الدین قمری آملی؛ شاعر: سراج الدین قمری آملی؛ به کوشش یدالله شکری؛ تهران، امیرکبیر، 1365؛ در 108ص؛ چاپ سوم 1379؛ شابک: 9640005878؛ موضوع: نمونه شعر شاعران ایرانی سده ششم و هفتم هجری - سده 13م
گزیده ای است از غزلیات، قصاید، ترکیب بندها، رباعیات، و قطعات سراج الدین آملی؛ شاعر سده ششم و هفتم هجری
سراج� الدین قُمری آمُلی، معروف به «سراج قمری» یا «قمری آملی» (زادهٔ میانه� های سدهٔ ششم هجری قمری در «آمل» - درگذشته به سال 625ق)، از شاعران پارسیگو� نیمه دوم سدهٔ ششم و اوایل سدهٔ هفتم هجری است؛ برخی ایشان را اهل «خوارزم»، و بعضی اهل «گرگان» دانسته� اند؛ ولی دیگران ایشان را اهل «آمل» میدانند� ایشان با «عمادی شهریاری»، و «کمال اسماعیل» همروزگا� بوده اند، و مداحی «سلطان غیاث� الدین ملکشاه خوارزمی» را مینموده� است؛ دیوان سراج قمری سیزده هزار بیت دارد، و سراینده� ای هجوگو، و بذله� پرداز است؛
از سراج قمری، حدود دویست رباعی، برجای مانده� است، که برخی از آنه� در ردهٔ خمریات جای میگیرد� سروده� های ایشان دربرگیرندهٔ قصیده� ها و قطعات و رباعیات است، و یک «کارنامه» هم دارد، که در قالب مثنوی است؛ در برخی منابع، ایشان را شاگرد «امام فخر رازی»، و «استاد خواجه نصیرالدین طوسی» دانسته� اند؛ «سراج آملی» قصیده� ای نیز در ستایش صوفی نامور روزگار خود، «سیف� الدین باخرزی (درگذشتهٔ 629ق)» دارند، که در آن آرزوی دیدار ایشان را کرده� است؛ دیوان سراج الدین قمری آملی در سال 1368هجری خورشیدی به تصحیح دکتر «یدالله شکری» به چاپ رسید؛ که اساس آن دستنویسی بوده است که: «عمر بن محمد لالای مروزی»؛ آن را در ماه جمادی الاول سال 716ق؛ بنوشته� و اکنون در کتابخانه: «چستربیتی ایرلند» نگهداری میشود� این دیوان دربردارنده هفت هزار بیت شعر است؛ در بخش رباعیات این دیوان، چهارده رباعی از «امامی هروی» نیز داخل رباعیات «سراج الدین» شده، و از چشم مصحح دیوان ایشان پنهان مانده� است
جام زرین فلک سیم پراکنده به صبح؛ - جام زرکش به سبوحی ز کف سیمبران می خور از کاسه به حدی که اگر خاک شوی؛ - مست گردند زبوی گِل تو کوزه گران شعله ی آتش می را چو مغان سجده گذار؛ - باشد آهی بود از سینه ی پر خون جگران قدح می همه بر کف نه، و بر دیده بنه؛ - تو چه دانی مگر از جور جهان گذران؟ خاک در چشم کش از عبرت ازیراک دراو، - ریز ریز است چو سرمه، تن صاحب بصران شکرین است نبات از می و از بس که مزید؛ - لب شیرین سخنان و دهن لب شکران هنر اکنون همه از خاک طلب باید کرد؛ - زانکه اندر دل خاک اند همه پر هنران از گرانجانی خود همچو قدح سر سبکم، - بر کفم نه سبک ای ساقی از آن رطل گران دور این گنبد گردان، چو می ام کرد خراب، - شب شده روز من، از صحبت این بدگهران
تاریخ بهنگام رسانی 07/03/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
دوستان� گرانقدر، این کتاب، گزیده ای از قصاید، غزلیات، ترکیب بندها، قطعات و رباعیات میباشد.... به انتخاب ابیاتی از این کتاب را در زیر برایتان مینویسم --------------------------------------------- هی� در فِکن به جام، شرابِ مغانه را پُ� نور کن زِ قبلهٔ زردشت، خانه را سر� است، گرم کن زِ تَفِ آتشِ شراب ای� هفت سردسیرِ خرابِ زمانه را * چ� لبِ تو غنچه نبوَد، چو رُخت سمن نباشد بر� زلفِ تو چمن را، سرِ یاسمن نباشد د� و جانِ خویشتن کس، ندهد به دستِ عشقت مگ� آن کسی که او را غمِ خویشتن نباشد * اِ� به دو چشمِ نرگسین، آفتِ روزگارِ من طره� بی قرارِ تو بُرده زِ من قرارِ من گرچ� خُمارِ وصلِ تو، گشت مُلازم سرم ه� به شرابِ لعلِ تو، دفع شود خُمارِ من * د� این دوران، تنی محرم نیابی لب� خندان، دلی خرّم نیابی د� این محنت کده، دل را به غم ده ک� دلجویی بُرون از غم نیابی * ب� جان آمدم بی تو، جانا کجایی؟ خب� ده، چرا رفته ای یا کجایی؟ ش� و روز میگویم و میسرایم نگار� کجایی؟ نگارا کجایی؟ * امرو� که رونقِ جوانیِ من است مِ� خواهم ازآن که شادمانیِ من است عیب� نکنید، اگرچه تلخ است، خوش است تل� است ازآن که زندگانیِ من است * ا� آتشِ اهلِ عصر، جز دودی نیست و� هیچ کسم امیدِ بهبودی نیست دست� که زِ جورِ چرخ بر سر دارم د� دامنِ هرکه میزنم سودی نیست * ا� وصلِ تو عمرِ جاودانی دارم و� عشقِ تو لذتِ جوانی دارم شادی� جهان در دلِ من غم بادا گ� جُز به غمِ تو شادمانی دارم * اِ� خاکِ درِ تو دیدهٔ روشنِ دل و� خارِ غمت نشسته در دامنِ دل د� دوستیِ رویِ تو، از غایتِ رشک دل� دشمنِ من شدست و من دشمنِ دل --------------------------------------------- امیدوار� این انتخابها را پسندیده باشید �<پیروز باشید و ایرانی>
ابیات خوب درش یافت می شود اما چه بسا بتوان گفت ارزش خواندن صد صفحه برای خواندن آن ابیات خوب را ندارد. البته شاید گزینش گردآورنده هم خوب نبوده باشد ولی از آنجا که من دیوان اصلی را ندیدم نمی دانم که شاعر بهترینش این ابیات متوسط است یا گزینش خوب نبوده. اگر این اشعار بهترین های قمری آملی باشند، به نظر بهتر است باز هم گزیده را خلاصه تر کنند.
خلاصه اینکه می توان گفت قطعه ها و رباعی ها به طور کل متوسط، غزلیات و قصاید نزدیک متوسط و ترکیب بندها زیر متوسط هستند.
دیوان سراج الدین قمری آملی در سال ۱۳۶۸ به تصحیح دکتر یدالله شکری به چاپ رسیده که اساس آن دستنویسی است که عمر بن محمد لالای مروزی آن را در جمادیالاو� سال ۷۱۶ ق نوشتهاس� و اکنون در کتابخانه چستربیتی ایرلند نگهداری میشو�. این دیوان دربردارنده ۷۰۰۰ بیت شعر است. در بخش رباعیات این دیوان، ۱۴ رباعی از امامی هروی نیز داخل رباعیات سراج الدین شده و از چشم مصحح دیوان او پوشیده ماندهاس�.