Ebrahim Golestan (also spelt Ibrahim Golestan, Persian: ابراهیم گلستان , born 1922 in Shiraz, Iran) is an Iranian filmmaker and literary figure with a career spanning half a century. He has been living in Sussex, United Kingdom, since 1975.
He is the father of Iranian photojournalist Kaveh Golestan, and Lili Golestan owner and artistic director of the Golestan Gallery in Tehran, Iran. His grandson, Mani Haghighi, is also a film director.
ابراهیم گلستان از روزگار رفته همون ابراهیم گلستان بیاعصا� نوشتن با دوربین هست. تفاوت دو کتاب در این هست که پرویز جاهد نوشتن با دوربین موقع مصاحبه هوای مصاحبهشوند� رو داره و زیاد به پر و پای گلستان نمیپیچ�. اما حسن فیاد از روزگار رفته هیچ باجی به مصاحبهشوند� نمیده و همین باعث میشه بیشتر جاهای مصاحبه جدلی بشه. خشم همیشگی گلستان بعضی جاها حتی امکان برقراری یه ارتباط ساده رو میگیر� و صفحات پر میشن از لجبازیها� بچگانه و بیهوده .
ابراهیم گلستان داستاننوی� و فیلمسا� بسیار بسیار جذابت� هست از ابراهیم گلستان این کتابه�
- هر مردی باید بدونه یه مهمونی رو کی باید ترک کنه - این دیالوگ درخشان فیلم محبوبم را باید برای جناب آقای ابراهیم گلستان نقل کنم که دارد تمام وجهه� خپب و منتقد و صریحش را خراب میکند در چشم من، با مصاحبهها� نیارز، بیارزش� مفت، با فیاد و بهارو اعتماد و اندیشه پویا و ... که نن حرفی درش هست نه نقدی جز یکی دوبار بردن اسم محمد و علی و چندبار تحقیر مصاحبهکنند�. خب عزیز من، استاد، داستاننوی� خوب ما، بشین جلوی کسی مصاحبه کن که بلد باشه و سوال واقعی ازت بپرسه نه یه مشت جوجه بیسواد. خوشت میاد آقای گلستان؟
خوب بود،انگار در حال ديدن يك مصاحبه تصويري هستي ،مصاحبه كننده جناب آقاي فياد هم بسيار مسلط بر موضوع ادبيات و سينماست ،اگر علاقمند به ابراهيم گلستان هستيد به نظرم حيفه اين كتاب نخونيد ،درباره ادبيات سينما عكاسي اتفاقاتي كه براي گلستان افتاده شايعاتي كه درباره اش هست همه و همه داخل اين كتاب بصورت مفصل آمده ،حتي واقعه مرگ فروغ و بيان حادثه از زبان خود ابراهيم گلستان.ولي بعد از خوندن كتاب حس كردم چقدر عصبي و تند گلستان به سوالات پاسخ داده ،البته نبايد كهولت سن اين نويسنده بزرگ را هم ناديده گرفت، ايشون از سرمايه هاي ادبيات و سينماي كشورمان هستند كه اميدوارم سالهيان سال زنده باشند./
حرفهای گلستان تو این کتاب خیلی خوندنیان� و ذهنیت و شاید دلیل انزوای اون تو شرایط زمانه رو نشون میدن. اما چیزی که در این کتاب آزاردهنده� برخورد مصاحبه کننده یعنی حسن فیاد با ابراهیم گلستانه، به جز تحسین در بعضی موارد مثل فیلم خشت و آیینه، به نظر میرسه پرسشگر احترام و یا تلاش شایستها� برای درک استدلال و نظر گلستان نداره، جوری که وسط کتاب از خودم پرسیدم اصلا برای چی حسن فیاد رفته سراغ مصاحبه با این آدم؟ سعید پورعظیمی تنظیم کننده� کتاب هم در مقدمه گلستان رو صریح، درشت گو، همدل با خویش و بیگانه با دیگران نامیده، برداشتی که بیشتر از پرسشگر شکل میگره تا از گلستان. در مجموع کاش سوالهای بهتری مطرح میشد.
ابراهیم گلستان شخصیت منحصر به فردی در تاریخ هنری و ادبی معاصر هست. نه صرفا به خاطر نبوغ، دانش و تاثیر مهمش، بلکه به خاطر قرار داشتن خلاف سکون و واپسگرایی روح جمعی جامعه ایران. ستایشگر زندگی، حرکت و فردیت انسان مدرن.
ابراهیم گلستان بدون شک از بزرگترین و در عین حال به نظر من از عجیبتری� هنرمندان دوران معاصر ایران است. نظراتش نسبت به هنر، نسبت به آدمی، نظراتش در قبال زندکی همه عمیق و فوقالعاد� است. گلستان زندگی را فهمیده. هنر روز دنیا را اعم از نقاشی، ادبیات، سینما، تئاتر، موسیقی و ... کاملا میشناس�. یکی از دوستان به درستی گفت اگر روشنفکری هم باشد که من نمیدان� کلا هست یا نه آن روشنفکر ابراهیم گلستان است. بهترین بخش این کتاب بدون شک پایانش و گفتهها� گلستان درباره مرگ است. خواندنش را با تمام قوا و به شدت توصیه میکن�. "حرف سر مرگ نیست، سر بیداری است.تا آن زمان که بیداری چرا نگاه به آن سایه؟ حرف سر مرگ نیست،نداریم، سر زندگی داریم. باید سر زندگی باشد."
این کتاب خیلی کمک میکنه به نزدیک شدن به ابراهیم گلستان و نظام فکریش؛ آدمی که در عین حال خیلی از تعریف و تمجید از خودش بیزاری میجوئه، که بسیار قابل تحسینه، اما در عین حال یک غرور و یا یک تکبر بورژوایی (اگر اصلا یک همچین چیزی وجود داشته باشه!) داره ... ابراهیم گلستان هر چقدر هم که بد اخلاق و تقص باشه اما برای شخص من یک شخصیت خیلی جذاب و دوست داشتنیه! - حسن فیاد علیرغم اینکه جاهایی به دنبال چالش در گفتگو رفته بود (و خیلی خوبه) اما خوب سوال نپرسید و یک جاهایی شخصا بیانیه صادر میکرد و نظرات شخصی خودش رو در کار وارد میکرد بطور مثال این کامنتش راجع به کیارستمی: "ولی کیارستمی را هم یک مقداری با این تعریف ها بی جهت بادش کردهان� و گندها�" ی
از روزگار رفته همچون " نوشتن با دوربین" مصاحبه ای رو در رو با ابراهیم گلستان است، با این تفاوت که حسن فیاد در این مصاحبه با سماجتِ بیشتری پرسشهای خود را مطرح می کند و گاهی حتی با گلستان به محاجه می پردازد
گلستان انگار همچنان در سالهای سی و چهل زندگی می کند دائماَ با همان خط کش ها، آثار و افراد همان دوره را نقد و تحلیل می کند لذا ناگزیر در این مصاحبه نیز به تکرار مکرراتی می پردازد که بارها از زبانش شنیده یا خوانده ایم، و یا شاید سوال کننده ها پرسش جدیدی در نمی اندازند
تصور میکنم ظاهراً اکثر کسانی که تن به مصاحبه با ابراهیم گلستان می دهند و گاهی با تحقیرها و توهین هایی هم مواجه می شوند شاید بیشتر به این خاطر است که سخنی از زبان او در بارۀ فروغ و نوع رابطه اش با او بشنوند، اما گلستان سرسختانه مقاومت می کند و دُم به تله نمی دهد و رابطۀ خود را همچنان در پردۀ ابهام نگه می دارد
به هر حال هر چند که به نظر من گلستان دیگر تمام شده است و حرفِ جدیدی نمی توان از او شنید اما به عنوان نویسنده و فیلمسازی که در دهه سی و چهل بر همتایان خود تاثیری مثبت گذاشته بود و موج نویی در قصه نویسی و مستند سازی ایجاد کرده بود قابلِ چشم پوشی نیست
اگر کسی دنبال نظریات و دیدگاههای گلستان است مطالعۀ همان کتاب "گفته ها" کفایت می کند
از متن کتاب:
مشکل نشر در ایران کمبود کاغذ نیست، کمبود شعور و کمبود میل به خواندن و فهمیدن است، شعور و فهمِ درست هم نزد نویسنده های احتمالی و هم در حیطۀ خواننده ها
من همیشه در هجرت بوده ام، هجرت نه یعنی از این مکان جغرافیایی به مکان جغرافیایی دیگر رفتن، هجرت یعنی از حالی به حالی دیگر، از یک فضای فکری به فضای فکری تحول یافته ای رفتن، هجرت همان تغییر انسانی است، گذر از درکی به درک دیگر، بالاتر، کامل تر، یا کامل شونده تر
اگر دورۀ مصدق ادامه پیدا کرده بود، یک خر تو خر وحشتناکی می شد، چون مردم اینجوری بودند، مثل همین الان، همین الان اگر در دستگاه این حکومت تغییر تندی پیش بیاید یک چیز وحشتناک تری پیش خواهد آمد، تمام اینها که چهل ساله خارج از ایران هستند اوقاتشان تلخ است که دستشان به چیزی نرسیده، اینها همه بر می گردند و می خواهند انتقام بگیرند
نگذارید قضاوتِ لنگنده ای از شما به نوجوانان امروز برسد و آنها را به تصویر های غلط از بزرگانِ هرگز نه بزرگ، هرگز به روشنایی و رسایی نرسنده بار بیاورید، کمک به آزادی فکر آنها و به بازشدنِ چشم آنها بکنید تا راهشان در زندگی را مغشوش نکرده باشید
معلومات شرقی و غربی نداریم، معلومات انسانی داریم، حالا می خواهند علوم انسانی را وَر دارند، یک نسل وضعش خراب می شود، اگر که بخواهید بگویید که هر چه که ما می خواهیم بگوییم، هر چیزی باید متکی باشد به یک آیۀ قران یا آیۀ فلان، نمی شود
احتمالا یکی از سختتری� کارهای جهان مصاحبه با ابراهیم گلستان است. از آنجایی که هر سوالی با یک واکنش تند پاسخ داده میشو�. صبر حسن فیاد فکر میکنم باعث شده که این مصاحبه انجام بشود.
این کتاب هم ادامه دهنده� خوانش مجموعها� از مصاحبهه� با بزرگان ادب و داستاننویس� ایران برای من بود. صادقانه به اندازه بقیه� کتابه� هم برای من جذاب نبود. ولی نکات مثبت زیادی از لحاظ آشنایی با نگاه گلستان به سینما و ادبیات در کتاب به چشم میخور�.
صراحت لهجه گلستان هم نکته جالب دیگر کتاب است و بدون تعارف صحبته� در کتاب گفته شده که این صراحت کمتر در دیگر کتابها� مصاحبه دیده میشو�.
حقیقتش با اینکه عجیب به نظر میاد ولی تواضع ابراهیم گلستان و تنفرش از حرف مفت که برای هر کلامی منتظر یک مفهوم و تعریفی است خیلی برای من جذاب بود. به هیچ عنوان نمیشود تملق گلستان را گفت
بیشتر بحث سینما و کارهای سینمایی گلستان بود. من دنبال صحبت از نوشته هاش بودم که تو این کتاب هم بود اما نه به شدت صحبت درباره� فیلمها�. پشیمون نیستم از خوندن� و حتی راضی هم هستم. قطعاً اهل سینما درک بهتری از این کتاب خواهند داشت تا من.
گلستان از ضخصیتها� بیتواض� (به معنی مثبت) و تیز و گزنده و البته بدون تعارف است. این گفتوگ� هم مثل آثاز و زبان او پر از حرفهای� است که بدون هیچ تعارفی میزن�. اگر به گلستان علاقه دارید یا دوست دارید بیشتر با حال و احوال او آشنا شوید شاید تا الان این کتاب را خوانده باشید اما جدا از این کتاب برای کسانی که به دوران خاصی از ایران (بیشتر قبل از انقلاب) علاقه دارند هم پیشنهاد میشو�. کتاب پر از اسامی و آدمهای� است که بیشترشان شهره هستند و همین همنشین� گلستان با آنه� (یا بهتر است بگوییم آنه� با گلستان) باعث میشو� کلی خاطره و حرفهای� از آنه� بشنویم که برای هم عاشق ادبیاتی جذاب و گاهاً عجیب است. سوای نظرات گلستان به نظرم بیشتر از هر چیزی همیشه از او بیتعار� بودن و بدون لکنت حرف زدن را یاد میگیر�.
کتابی بی نظیر. علی رغم اشاره خیلی از عزیزان مبنی بر. غرور و اخلاق بد و ... بنده در کلام جناب گلستان فقط صداقت دیدم� شاید این صداقت به مذاق مردمی که شیفته تعریف و تمجید و بت سازی هستند خوشایند نباشد، اما برای بنده، بسیار آموزنده بود از این جهت که بدانم هیچ نمیدانم. اگر دوستدار آگاهی و رشد بدون گارد گرفتن هستید، خواندن این کتاب و سایر نوشته های ایشان را پیشنهاد میکنم.
چه بخواهیم چه نخواهیم گلستان مهم است.او از معدود باقیماندهها� نسلی درخشان و بی نظیر است که حالا قصه� خیلی از آن ها را برای ما با همان ادبیات طلبکارانه و نگاه بالا به پایین روایت میکند.گفتگو میتوانست بهتر و پر تر باشد.اما تلاش برای ثبت تاریخ مکتوب به هر شکل در فرهنگ ما قابل تقدیر و مهم است!
گلستان را با تمام بد اخلاقیهای� و گاهی داوریها� نامنصفانها� دوست میدارم. تقریباً تمام مصاحبهها� مکتوب و تصویری با او را خوانده و دیدها�. نوع نگاهش به مسائل هنری و اجتماعی بسیار هوشمندانه است که نشان از مطالعه وسیع و عمیق وی دارد. پیرمرد صد سالی زیست و افسوس که چقدر بیشتر میتوانست خلق کند