بهترین خاطره� فیزک دبیرستان من با این کتابه. از اول سال دوباره با گردندهی بهمون کلاس دادن. میدونست� نمیتون� از رو دستش درس یاد بگیرم، اما گفتم خودم با کتاب کمک درسی مطالعه میکن� و یاد میگیر�. کتابای کمک درسیو میخوندم� فقط بیشتر گیج میشد�. خیلی سختی کشیدم، توی کلاس مدرسه احساس میکرد� احمقتری� شاگردم. تو امتحانای کلاس همیشه زیر ۱۰ میشد�. از یه جایی به بعد خیلی غرورم شکسته شده بود. دیگه نمیتونست� تحمل کنم. نشستم راه حلش رو پیدا کنم. گشتم، شماره� آقای برزگر رو پیدا کردم، مامان بهش زنگ زد و توضیح داد شرایطُ. قبول کرد یه کلاس خصوصی برام بزاره. تو یه دفتر تو پاساژ رضای ساری که مال یکی از آشناهاشون بود برای من و پسر دکتر مسعودزاده کلاس گذاشت. یه کتاب گاج قرمز هم بود که اصلا طرفدار نداشت ولی برای آموزش خیلی خوب بود. باورم نمیش� که یه کتاب به این گمنام� در کنار یه معلم چطور از صدتا کتاب تست معروف بهتر درس رو برام جا انداخت. با قلبم فیزیکی که درس میدا� رو گوش میکرد� که یاد بگیرم. یادم نمیره� جلسه� اول یه مساله گذاشت جلوم تا حل کنم، دستام میلرزی�. اما بعد از گذشت چند ماه و کلاس رفتن، به جایی رسید که توی کلاس مدرسه میتونست� برای بچهه� توضیح بدم، با بچه زرنگها� کلاس گفتگوهای علمی داشته باشم (چیزی که حتی فکر کردن بهش قبلا برام غیرممکن بود) اما بالاخره یه روزی برام واقعی شد. امتحان پایان ترم این درس هم کشوری بود. بهترین نمرها� بود که تو پایان ترم فیزیک گرفته بودم و چقدر هم براش زحمت کشیدم. لذتبخشتری� نمره� ۱۷ای بود که از یه درس به این مشکلی گرفتم و به قشنگترین تجربه� فیزیک یاد گرفتنم تبدیل شد