سدی ساخته می� شود، آب و برق روستاییان پشت سد را قطع می� کنند تا خانه� هایشان را رها کنند و آب بالاتر می� آید...
دختری در دره ارواح گم شده است. یک وکیل، یک شکارچی، و یک باستان� شناس می� گویند از سرنوشت او اطلاع دارند...
جاده� ای از میان جنگلی می� گذرد، کامیونی با ماده پلنگی که از جاده می� گذشته تصادف می� کند. سینه� ی پلنگ شیر داشته است، گروهی به جستجوی توله� پلنگ� های احتمالی راهی می� شوند...
آخرین اسپهبد کوه� های رویال، زمانی که با فریب از سربازان دشمن شکست می� خورد، همسر و فرزندانش را در غاری پنهان می� کند و برای گرد آوردن سپاه دور می� شود، سپاه دشمن غار را محاصره می� کند، پیکی در میان سپاهیان دشمن هست...
در دیوارهای ارگی قدیمی جنازه ۶۸ بچه پیدا شده است، دلیل دفن بچه� ها در دیوار مشخص نیست، سرباز نگهبان ارگ خوابی می� بیند...
A dam is built and the villagers living behind it are forced to move; A girl is lost in the “Ghost Canyon� and a lawyer, a hunter and an archaeologist claim to know where she is; A leopard is hit by a car, her mammary gland is found to have milk, and a team is dispatched to find the cubs; 68 infant dead bodies found in a castle, and the guard has a dream; “This is home� is a collection of 8 stories concerning people, literature, environment and cultural heritage by Masoud Borbor, journalist and writer, based on or related to true stories.
مسعود بُربُر، داستاننویس� روایتپژو� و مدرس ادبیات داستانی است.
او معاون سردبیر و دبیر تحریریه فصلنامه ادبیات داستانی برگ هنر، مدیر مدرسه مطالعات داستانی مؤسسه خوانش و برگزارکننده� برنامه� داستانخوان� ۲۲:۲۲ بوده است.
بُربُر هماکنو� علاوه بر تدریس در دانشگاه، در مؤسسهها� آموزشی مختلف دورهها� عمومی و همچنین کارگاهها� خصوصی برگزار میکند� با ناشران مختلف همکاری دارد و پیش از این نیز به عنوان خبرنگار فعالیت میکرد� و با رسانهها� مختلف همکاری کرده است. او همچنین به عنوان یک لیبرال تندرو و ضدتمامیتخواه� با نقدهای تندش به چپه� و سیاستها� حذفی و اقتدارگریانه� آنه� شناخته شده است. بربر معتقد است که «داستان دریچها� به آزادی است».
Masoud Borbor is an Iranian story writer, narratologist. story-writing teacher and former journalist.
He is the editor of Barg-e-Honar magazine. Borbor teaches a variety of courses in story writing, and narratology at the college, institutes like Khanesh, Osan, Baharan and private workshops. He also works as the supervisor and book editor in a couple of publishers. He has been working as a journalist since 2000.
He is known as a radical liberal and anti-totalitarianism, who criticises leftists and their coercive approach. His favourite topics are fiction, literature, narratology, freedom, environmental issues, cultural heritage, and libertarianism. He believes that "story is a gate to liberty".
نکته ی بسیار مثبت راجع به این کتاب این است که شبیه به عموم داستان های این روزها نیست. خبری از قهوه و چای و خیانت و تلخی و تنهایی و کافه نشینی به آن شکلی که در داستان های دهه ی اخیر نخ نما شد پیدا نمی کنیم. خبر از تکرار عشق و عاشقی ها هم نیست. در بعضی قسمت ها ممکن است رشته ی کلام نویسنده را گم کنیم و ناچار شویم به سطور قبل مراجعه کنیم تا متوجه شویم چه اتفاقی در حال رخ دادن است اما آنقدر موضوع داستان ها بکر و متفاوت است که "اینجا خانه ی من است" را تبدیل به کتابی مناسب برای پیشنهاد دادن می کند. کتاب در حال و هوای ایران واقعی ست. همه ی شخصیت ها درگیر لهجه ی فارسی تهرانی نیستند. به فراخور شهر و روستایشان فعل و فاعل ها را پیش و پس می گویند. می شود رد و نشان گوشه های کمتر دیده شده ی ایران زیبا را در آن جست. می شود شخصیت هایی مواجه شد که شبیه ما هستند. اشتباه می کنند. دیوانه می شوند. قدرت تصمیم گیری ندارند و هرچه هست، معمولی اند. شبیه به خودمان. نویسنده در بعضی داستان ها با تسلطی ستودنی می کوشد با نثری کهن به ما یادآور شود همه ی آنچه ما در دایره واژگان این روزهایمان گنجانده ایم شاید حتی کنجی کوچک از این قالی تماشایی و رنگارنگ زبان گوش نواز فارسی هم نیست.
مجموعه داستان خوبی بود. دغدغه های زیست محیطی در داستانها پررنگ بود. این دغدغه ها در برخی داستانها در نقش بستر شکل گیری یک ماجرا و در برخی در حکم مسئله اصلی هستند. زبان در بعضی داستان ها نوعی شاعرانگی پیدا میکن� که علاوه بر این که تحت تاثیر وضعیت شخصیت هاست تحت تاثیر دردناک بودن سرنوشت طبیعت و حیات وحش ایران هم هست
مدته� بود با یک داستان خوب ایرانی مواجه نشده بودم. وقتی مجموعه داستان کوتاه« اینجا خانه من است»را خواندم مجذوب قلم گیرا و توصیفها� کتاب شدم. جهان داستانی که آقای بربر در «اینجا خانه من است» خلق میکنن� جهانی است مملو از شور و زندگی، بکر و طبیعی با ریز بینیه� و دغدغهها� یک فعال دلسوز محیط زیست. در قسمتهای� از کتاب گریزهای دلپذیری به تاریخ کهن دارند و با زبردستیا� که نتیجه سالها پژوهش در حوزه ادبیات کهن است بخشهای� از داستان را با نثر بیهقی آذین بندی میکنن� تا هم قصها� بخوانی شیرین و تلخ از رنج بودن و دیدن و هم به تماشای عمارتی زیبا بنشینی که نویسنده از کلماتی مرمرین بنا کرده است. سبکی تحمل ناپذیر هستی گویی باری است بر شانهها� راوی. آنجا که نویسنده از انسان سرگشته میگوی� از سفربی انتهای آدمی در زمان. «فرق میکن� که آدمی هر بار که سفر میرو� به خانه برگردد یا از پی هر سفری به سفری دیگر رفته باشد.نخستین مسافر است و دوم مهاجر؛و این یک، باد است. من باد بودم.باد گریزان. مهاجر بودم...»
خیلی هنر میخواد داستانی رو به متن بیهقی نوشتن، هر چند که انتظارش رو نداشتم و سخت بود خوندن و فهمیدنش ولی خوب بود از اینجه� که اگه روزی بخوام سمت تاریخ بیهقی برم میدونم با چه چیزی مواجها�