نوشتن کتابی مثل این بیشتر از تواناییها� زبانی به دل و جرئت نیاز دارد. دل و جرئتِ پا توی کفش بزرگتره� کردن که خب آقای علیانی به کرات و در مواقع و مواضع متعدد این خصیصه را از خودش نشان داده است. البته این را که میگوی� نباید به حساب بد بودن کتاب بگذارید. برعکس خوب بودنش ترسناک است. یعنی من از همچنین چیزهایی میترسم. درباره� محتوایش نمیتوان� و شاید حتی اصلا نشود، اظهارنظر کرد چون راهی برای رد و قبول ذوقیات و شطحیات نمیبین�. تنها بخشی که به نظر من از کتاب بیرون میز� و درنیامده بود و اضافی بود یکسر� ادا و اصول و فضلفروشیها� زبانشناسان� بود که توی فرم «حاج� اسماعیل» نمینشس� و مال خود علیانی بود. ربطی به این سبک و سیاق نداشت و بیشتر از آنک� ذوقی باشد اینفورماتیو بود. کتاب با وجود آنک� جمعوجو� است و قاعدتاً باید سریع تمام میش� بیش از اندازه طول کشید. چرایش را درست نمیدان� ولی به هر حال نشانه� خوبی هم نیست.
ميگويم آدم بعضي وقت ها فقط بايد سكوت كند و خيييييلللييي گوش دهد بعد ك خوب گوش داد فكر كند و بعد ... كم كم راه اشكش باز ميشود و ... اين كتاب ، فرصت تمام اين كار هارا با من داد "مرسي از خانوم توكلي عزيز"
ابتدا با معرفی هایی که در گودریدز شده بود، برداشتم این بود قرار است پای موعظه های آقای دولابی بنشینم ولی بعد دیدم خود نویسنده صرفا با لحن آقای دولابی، برایمان رفته منبر! همه ی مثال ها رو هم نمیپسندیدم. ۱۰۰ تا منبر یک صفحه ای با مدل نیمچه لاتی که بعضیش رو بعید میدونم اصلا کسی ارتباط بگیره و خوشش بیاد! سعی شده عارفانه گفتارهایی انجام بشه برای دوستی با خدا و دقت بیشتر در پوچی این دنیا و ارزندگی عقبی... ولی اونجور که یه جوون دهه هفتادی حال کنه نیست.
ادا بود. نویسنده خواسته ادای کسی رو دربیاره؛ ادای حکمت گفتن مرحوم حاجاسماعی� دولابی. تونسته؟ ...بهنظ� من نه؛ نتونسته. انصاف مید� که میگ� اطوار درنیاورده؛ ولی بههرحا� ادابازیی� این کتاب.