Роман иранского прозаика М. Каземи охватывает события, происходившие в Тегеране в период прихода к власти Реза-шаха. В романе отражены жизнь городской бедноты, светский мир Тегерана. Автор клеймит нравы общества, унижающие человеческое достоинство, калечащие души людей, цинично попирающие права человека, обрекающие его на гибель.
جلد دوم کتاب به تهران مخوف که با عنوان یادگار یک شب منتشر شد، به زیبایی جلد اول کتاب نبود، در این اثر نویسنده سعی کرد تمامی ابهاماتی که در جلد نخست در داستانش وجود داشت را برای مخاطب برطرف کنه، و سرنوشت تمامی شخصیتها� اصلی داستان را برای خواننده روشن و آشکار کنه، به نظرم اگر اثر در همان جلد اول تمام می شد بهتر بود ، شاید پایان خوش کتاب و به متنبه شدن همه بدکاران و به ساحل مقصود رسیدن مظلومان در این جلد آنچنان به واقعیت همخوانی نداشت و از این رو این چنین پایانی را برای کتاب نپسندیدم، علی رغم همه این توضیحات کتاب حاوی اطلاعات تاریخی چه از نظر جغرافیای تهران قدیم و چه از منظر سیر رخدادهای به قدرت رسیدن رضاشاه و سیدضیا و توصیف شرایط حاکم بر جامعه پس از سیل دستگیریهای� بود که در طبقه اشراف آن دوران پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ بود که به نظرم خواندنی آمدند، در کل به این جلد بیش از ۳.۵ نمی تونم نمرها� اختصاص بدم و شاید بار عمده این نمره ناشی از حس خوبی است که همچنان از جلد نخست در ذهنم نقش بسته.
اگر جلد اول این مجموعه یعنی تهران مخوف را بتوانیم سرآغاز داستاننویس� مدرن در قالب کریتکا بدانیم که از مسیر داستانسرای� سعی میکند به نقد جامعه و اخلاق مردم بپردازد، در این جلد دوم گرچه با داستانی شاید ضعیفت� سر و کار داریم، اما به نظرم نگاهی که نویسنده به تاریخ دارد و قضاوتی که پیرامون روی کار آمدن حکومت پهلوی میکند قابل تامل است
یعنی نقطه عطف داستانی که به نظر میآی� باید در دنباله ماجرای عاشقانه فرخ و احتمالا وضعیت فرزند وی - یعنی همان یادگار یک شب - باشد تبدیل به مانیفستی درباره کودتای ۱۲۹۹ میشود.
"یک هفته از شب کودتا گذشته بود. اقدامات دولت جدید امید بخش جلوه کرد و متجددین و علاقمندان به وطن آرزوهای خود را یک به یک برآورده میدیدن� و به یکدیگر تبریک میگفتند و انتظار اصلاحات بزرگتر و وسیعتری را میکشیدند.آخوندها از دخالت در کار دولت منع شده علمای سیاستبا� به زندان رفته و رجال و بزرگانی که به میهن علاقه نداشته و کوچکترین قدمی برای بهبود وضع مملکت پیش نگذارده بودند دستگیر شدند و روزگار به خواری در زندان میگذراندن�. دیگر قلمها روی کاغذ برای نوشتن توصیه به نفع پسر بیکاره و بستگان جاهل به حرکت درنمیآم� و این قبیل عناصر هر روز تحت عناوینی سربار خزانه دولت نمیشدند زیرا همه کسانی که شب و روز برای رضای خدا یا در اثر دریافت پول و رشوه چنین توصیههای� میکردند و چنین فشارهایی به دولت و حکومت میآوردن� در بند زندان افتاده و حتی شبح مجازاتها� سختی هم در بالای سرشان سایه افکنده بود"
در این راستا گرویدن شخص اول داستان به قزاقه� و سپس حرکت آنها به سمت تهران و رسیدن به قدرت از مسیر کودتا را میتوان در راستای اتفاقات پایان دوران قاجار و کودتای نظامی رضاخان و سید ضیا به عنوان سرکردهها� نیروهای قزاق دانست. نویسنده اما نقد خودش به شیوه حکومت آنها را هم بیان میکند و نه تنها طرفداری از آنها را در راستای مقابله با حکومت اشراف و روحانیون ناکارآمد در اواخر قاجاریه را نشان میدهد بلکه انتظار حرکت سختتر� را نیز داشتهاس�:
"اما انتظار مردم از حکومت جدید خیلی بیش از اینها بود ولی معلوم نمیشد چه عواملی رییس دولت را از انجام آن بازمیداشت و همه کسانی که دلبسته به زاد و بومشان بوده و کوتاه شدن دست زمامداران بیکفایت را از کارها آرزو میکردند هر روز خود را به رسیدن فردای بهتری دلخوش میساختن� تا مگر خواستههایشا� برآورده شود و شاید همین کوتاهی در مجازات و تنبیه زمامداران نالایق بزرگترین خبطی بود که دولت جدید میکرد"
در واقع در طول داستان به صورت غیرمستقیم با دو سید آشنا میشوی�. یک سید که در پس کودتاست و میتوان وی را سید ضیا دانست و سید دیگری که از طبقه آخوندها است و نویسنده نقد تندی به وی دارد و به نوعی در راس حکومت روحانیون کلاهبردار قرار دارد. شاید بتوان با استناد به زمان تاریخی رمان و اتفاقات آن دوره وی را سید حسن مدرس دانست:
"سیّد بسیار عصبانی بود و چون هنوز به انجام نقشههای� که برای فریبداد� مردم ریخته بود کامیاب نشده بود و پی در پی قسم یاد میکرد که اگر از آن مرگ حتمی نجات یابد دیگر فرصتی به بیدینه� نداده نه فقط نخواهد گذارد که چشم و گوش مردم بیش از این باز شود بلکه با تمام قوا و وسایل خواهد کوشید تا دنیا دنیاست هموطنهای� در جهل و نادانی بمانند و حتی نسلها� آینده هم نتوانند از جهان بزرگ و ترقیات علمی و صنعتی دیگران بویی ببرند"
پایان داستان نیز همخوان با سقوط کابینه ضیا و تغییر وضعیت است که به نوعی نویسنده نارضایتی خودش را نشان میدهد و داستان این طور به جمع بندی میرسد که دوباره اشراف و روحانیون فاسد به قدرت بازمیگردند چون خارج از زندان توان زیادی دارند و بنابراین مادام که مردم رشد نکنند نمیتوا� انتظار حرکتی جدی داشت
تهران مخوف از رمان های نادر فارسی است که با هنرمندی تمام و خلق صحنه های جالب و پرهیجان خواننده را مسحور می نماید. پرداختن به مسائل ریز ودرش� سیاسی و اجتماعی با ظرافت تمام و در غالب چنین داستان فوق العاده ای با انسجامی مثال زدنی،من را در طول مطالعه رمان بسیار شگفت زده کرد چنان چه بدون معطلی بعد از تمام کردن تهران مخوف ،یادگار یک شب را شروع کردم و امشب به پایان رساندم. یادگار یک شب هم مانند تهران مخوف با تبحر مثال زدنی به رشته تحریر درآمده بود و تلاش نویسنده برای ساختن تصویر موقعیت های اجتماعی و سیاسی در زمان کودتا بسیار قابل توجه و ستودنی است. دلیل اینکه پنج ستاره به جلد دوم ندادم این است که بنظرم لزومی نداشت که نویسنده در جلد دوم تکلیف تمام شخصیت های جلد اول و سرنوشت شان را با چنین جزئیاتی بیان کند و به هر نحوی تلاش کند که تمامی افرادی که در جلد یک نامبرده است را به یکدیگر مرتبط کند؛با این حال نگارش چنین رمانی در اوایل قرن چهاردهم شمسی بسیار بالاتر از سطح جامعه خود بوده است و از این بابت زبانم از تحسین و شگفتی قاصر است. ادبیات به کار رفته در کتاب و بیان دانای کل من را کمی یاد رمان دارلمجانین آقای محمدعلی جمالزاده و آن اثر شگفت انگیز و شوکه کننده انداخت. باعث افتخار من است که چنین نویسندگان بی نظیر و ماهر فارسی زبانی را در آن سالها در ایران داشته ایم که چنان آثار بی نظیر و فوق العاده ای خلق نموده آمد و باعث مسرت است که توانسته ام این آثار را مطالعه کنم و از خواندن سطر به سطر شان غرق لذت و تآمل در نگارش هنرمندانه و با ظرافت شان شوم. خواندن تهران مخوف و یادگار یک شب را به دیگران هم توصیه خواهم کرد چرا که هر کس با داشتن علاقه ای هرچند کم به ادبیات قطعاً از خواندن این آثار غرق لذت میشود و از نحوه نگارش این کتاب ها با چنین چهارچوب داستانی و بیان سلیس و توانمندی ،به وجد خواهد آمد.
Итак, Страшный Тегеран можно охарактеризовать как социальный роман() Широкая картина обхвата от богачей до людей «на дне» рисует автор, с целью создать атмосферу иранского общества в 20-х годов. Тема и сюжет романа мне понравились, однако роман всё-таки слабоват. То ли излишние краски, то ли предсказуемость�.не знаю. Может это от того, что проза на востоке начала развиваться намного позже, чем на западе�.или это один из ранних романов автора.
At first the loudest and screaming title of the book intrigued me.. Alas, I was wrong and I wasted my precious time in-vain.. I do not advise to read the book.