Goli Taraghi (also transliterated as Goli Taraqqi or Gulī Taraqqī) was born in Tehran in 1939. She has been honored as a Chevalier des Arts et des Lettres in France, and her work has been widely anthologized, including in Reza Aslan’s Tablet & Pen: Literary Landscapes from the Modern Middle East. She lives in Paris.
اولین بار قسمتی از این شعر رو از دهان گلشیفته فراهانی (نمیدونم در کدوم فیلم) شنیدم و دلم رو برد:) نظری ندارم جز اینکه لذت بردم، خاطراتم زنده شد و دلم پر از باران وسط تابستان♥️
من کتاب را اصلا نپسندیدم. لحن شعر که کاملا تقلیدی بود از شعر «پریا» شاملو و شعر «به علی گفت مادرش روزی» فروغ فرخ زاد. در حدی که حتی خیلی از مصرع ها کلمه به کلمه کپی شده بودند. از طرفی مفهوم و پیام شعر را هم به هیچ عنوان نپسندیدم�. اینکه نباید پا از جهانی که در آن زاده شدها� و پرورش یافتها� فراتر بگذاری و بهتر است در همان جهان محدود منتظر باشی تا سعادت به تو رو کند. توصیه� کتاب دریا پری کاکل زری درست خلاف آنی ست که در ماهی سیاه کوچولو میتوا� یافت. من از حصار جهان خود فراتر رفتن و خطر کردن را بیشتر میپسند�. مصلحت اندیشی و همرنگ جماعت شدن خلاف تعریف من از زنده بودن است. به قول نرودا:
به آرامی آغاز به مردن خواهی کرد اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی، اگر ورای رؤیاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگیا� ورای مصلحتاندیش� بروی ...
میشه در مورد جنسیت و فمنیسم در این کتاب حرف زد. ولی این نقدهای قلنبه سلمبه به من ربطی نداره. یادم میاد ابتدایی بودم و دختر عمه م این کتاب رو از نمایشگاه خریده بود و هر وقت میرفتم خونشون و یه کوچولوش رو برام میخوند. عاشق پری و کاکل زری بودیم. از خر کاکل زری گرفته تا دم پری که مزاحم اصلی ازدواجشون بود، همه چی خنده دار بود. شیفته ی تک تک بیت هاش بودیم. الان بعد از سااااااال ها تونستم کتاب رو بخرم و یه دور دیگه بخونمش. هنوزم قشنگه. ولی چون بزرگ شدم، دیگه نمیتونم مثل بچگی هام بخونمش. زمانی که بچه بودم پری خل و چلی رو میدیدم که سرتق و حرف گوش نکنه و میره دنبال یه چیز خیالی. زندگی رو زمین با وجود دمش! چون نمیدونه واقعیت چطوریه و آدم های درست و حسابی روی زمین چه شکلی هستن، عاشق کاکل زری دهاتی میشه و میرن باهم میچرخن و آسمون و صحرا و جنگل رو میبینن. بعد دم پری میشه مزاحم ازدواجشون. همیشه فکر میکردم توی کتاب که عکس پری رو با لباس محلی کشیده. عکس بچه هاشو هم کشیده. چرا نشه؟ پری میتونه بره توی حوض خونه ی کاکل زری زندگی کنه! ولی این به فکر پری و کاکل زری نرسیده بود و از هم جدا شدن... آخرش رو دوست نداشتم. نمیفهمیدم چرا وقتی پری برمیگرده به دریا همه چی عوض میشه. چطوری جایی که دوستش نداشته یهو انقدر قشنگ میشه. آخرش هم پری توی آب میمونه و دریا میشه. اما الان که میخونمش یه داستان تلخ واقعی رو میبینم که خودمم میتونم شخصیت اصلیش باشم. تنهایی، دلمردگی، دنبال چیزهای جدید رفتن، اولش خوبه. ولی آخرش تنهاییه و باید برگردم سرجایی که از اول بودم. هر دو جورش قصه ی قشنگیه. اگه یه روزی بچه دار شدم از همون کوچیکی براش میخونمش. اگه نه، وقتی مربی شدم برای بچه های کانون میخونمش. نمیدونم چی توی سر گلی ترقی میگذشته. هرچی که بوده خیلی تلخ بوده. ازش ممنونم که شیرینش کرده و این قصه رو نوشته.
راستش اولین بار این کتاب و زهرا خرید و دیدمش . چندوقت بعد تولد بهترین دوستم بود . می خواستم کتاب بگیرم براش . ازش پرسیدم چی دوست داره ، اون هم اسم این کتاب رو برد . براش گرفتم . چند ماه بعد ، به طور اتفاقی کتاب رو در یک کتابفروشی دیگه دیدم .اولش و که خوندم ، نوشته بود :برا بچه های بزرگ و بزرگ های بچه .... دیدم 100 در صد تو یکی از این دسته ها هنوز جام می دن . گرفتم .مامان از دیدنش خندید.انتظار نداشت هنوز بچه باشم .در یکی از رصد ها که دلم حسابی گرفته بود ، خوندمش . لذت بردم . حتما بخونید.دوست من هم می خواد بچه باشه . اما گاهی می بینم که خیلی بزرگ شده و بزرگونه رفتار می کنه .سعی کنید بچه بمونید
براي بچه هاي بزرگ و بزرگ هاي بچه ازادبيات آشناش لذت بردم.مثل بقيه آثارگلي ترقي كه كلمات آدمو پرت ميكنن به بيشتر ازبيست سال پيش.به سال هايي كه حتي نبوده اي.گلي ترقي خوب بلده از مكان ولحظه جدات كنه