شادم که پوشکین نبودم. نیکبختم به همین سادگی. غبارهای رنگی بالهای همه پروانه های عالم در اتاق است. گابریل فوره 1854-1924 گوش می کنم. من همیشه موسیقی را با صدای کوتاه گوش می کنم. چوبهای سقف تریک تریک نمی کنند. آتش کم بخاری عطرهای سوخته جنگل از یاد را خاکستر می کند. می خوانند، می خوانند. نگاه می کنم، نگاه می کنم. با همسراها اوج می گیرم. با همسراها محو می شوم. روی سینه ام، روی پوستم، تنم پر از سنجاق قفلیهاست. چهل سنجاق قفلی. شهزاده ام.، شهدختی. لحاف رویه ساتن لیمویی را روی سرم می کشم و پرندۀ سرخی نرم می پرد. پری. پری. پری... خجالت می کشم... و جهان می چرخد آرام و خاموش. اسب سفید خسته، ما سه خیس می شود. دی دنیا آمدم دی 1326. از نارنجی تاکسی خوشم نمی آید، نگهدارید. ... -از پشت جلد کتاب-