یک رمان عاشقانه که روایتها� آن در قالب نامهها� یک دختر فرانسوی «یولاند» به یک پسر ایرانی «مسعود» ترسیم میشو�. این ظاهراً رمان عاشقانه، بیاغراق� یک اثر شگرف در زمینه ادبیات ضد جنگ است و هرگز در سطح برهم زدن خاکستر ایام جوانی نمیمان�.
به آذین برای رد گم کردن خود در کار عشق، آن را با نام مستعار «دکتر هرمز ملک داد» چاپ کرده است. این هم نظر خودم داستان ازاین قرار است که نویسندهٔ کتاب و دوست صمیمیا� مسعود در زمان جنگ جهانی درفرانسه مشغول تحصیل بودند. هرمز (نویسنده داستان) در رشته پزشکی تحصیل میکر� و مسعود در رشته مهندسی. مسعود مدتی پیش خانوادها� فرانسوی که دو دختر ۱۴ و۱۱ ساله به نامها� یولاند و ریموند داشتند زندگی میکر� پس از چندی�
محمود اعتمادزاده (م. ا. بهآذی�) فعال سیاسی، نویسنده و مترجم نامدار معاصر ایرانی بود. بهآذی� فعالیتها� ادبی خود را از سال ۱۳۲۰ � زمانی که قهرمان مجروح دوران جنگ بود � با انتشار داستانها� کوتاه خود آغاز کرد. نوشتهه� و داستانها� کوتاهِ بیشتری در طولِ سالها� بعد به رشتهٔ تحریر درآورد و باترجمه� آثار شکسپیر، بالزاک، رومن رولان و شولوخوف و نگارشِ خاطرات و تجربیاتش از زندانها� دههٔ ۱۳۵۰، به خدمات ادبی خود ادامه داد. شهرت وی از زمان سردبیری هفتهنامه� کتاب هفته و سپس ریاست کانون نویسندگان آغاز شد.