ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

نیم‌دان� پیونگ‌یان�

Rate this book
رضا امیرخانی داستان‌نوی� در نیم‌دان� پیونگ‌یان� تجربه‌های� را از سفر به کره شمالی ثبت کرده که نقطه‌� ابهامی در ذهن بسیاری از مردم جهان است و کوشیده چهره‌� حقیقی آن کشور را کشف کند. این کتاب شامل سه بخش است که با عناوین کیم‌چی� قاشق‌چ� و چیطولی نام‌گذار� شده‌اند�

343 pages, Paperback

First published March 21, 2019

39 people are currently reading
370 people want to read

About the author

Reza Amirkhani

18books1,105followers
رضا امیرخانی (زاده ۱۳۵۲، تهران) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است که مدتی نیز رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود. وی به غیر از نگارش رمان و داستان بلند و یک مجموعه داستان کوتاه، به تألیف سفرنام و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی نیز پرداخته است

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
128 (17%)
4 stars
284 (39%)
3 stars
212 (29%)
2 stars
74 (10%)
1 star
29 (3%)
Displaying 1 - 30 of 254 reviews
Profile Image for EMMA.
255 reviews378 followers
January 8, 2022
اولين كتابي بود از اين نويسنده ميخوندم.خيلي رو مخ بود.
اولا كه هيچ اطلاعات بدردبخوري در مورد كره شمالي نميداد!حتي محض رضاي خدا هم يه اشاره به اردوگاه هاي كار اجباري نكرد.
دوما خيلي تحليل ميكرد،كسي نيست بهش بگه خودت شهروند كجايي؟
مثلا ميگه همش ميپرسيدم رهبرتون بچه داره؟بعد اونا ميگفتن هيچ اطلاعي نداريم و اينا،انگار خودش خيلي از رهبر كشورش خبر داره😒انگار مثل همه كشورهاي درست درمون عكس و گاسيپها در مورد رهبر كشورش هر روز ميبينه🥴
بعد يه چيزي كه خيلييييييي رو مخ بود همين قضيه تحريمها بود،كلمه تحريمها را ازش ميگرفتي لال ميشد ديگه نميتونست چيزي بنويسه!
همش ميگفت مقصر اين آمريكاست كه اين همه مشكل هست😐
البته قابل دركه،چون بعد تحريمهاي سال٩٧ و بي ارزش شدن ريال اين كتاب نوشته شده خلاصه بايد يجوري ماله رو ميكشيد بزرگوار!
حتي واسه دلخوشي هم يبار نگفت بخاطر نوع حكومت و ديكتاتوري نظام در قدرت اين تحريمها به وجود اومده🥺

حالا بايد يه كتاب ديگه بخونم ازش ببينم كلا سبك نويسندگيش ماله كشيه يا اين كتابش اينطوري شد🤔
Profile Image for آبتین گلکار.
Author57 books1,573 followers
July 29, 2020
انتظار خیلی بیشتری داشتم از کتاب، ولی به نظرم میاد که بعد از خوندنش خیلی چیز زیادی اضافه نشد به همه‌� شنیده‌ها� درباره‌� کره‌� شمالی.
یک کلیدواژه‌� "تحریم" هم که مرتب تکرار می‌ش� در کتاب و تقریباً علت‌العل� تمام مصائب کره‌� شمالی قلمداد می‌شه� به نظر من آدرس اشتباه دادنه. تحریم باید بیشتر معلول باشه تا علت
Profile Image for حسام آبنوس.
430 reviews325 followers
April 4, 2020
کتابی برای همه

بعدالتحریر: من این کتاب را دوست داشتم و توصیه می‌کن� اگر حال داشتید مصاحبه‌ا� با نویسنده آن را بخوانید

فی المجلس بگویم خواندم
خیلی هم زود خواندم
و اصلا باورم نمیشد بعد از نیمه شب شروع کنم و حوالی صبح تمام کنم

یادداشت و ستاره و اینا رو هم موکول می‌کن� به وقت دیگر ولی خوبه منصف باشیم!


Profile Image for Mohy_p.
274 reviews123 followers
September 19, 2020
کره شمالی از یک دید متفاوت
چند هفته پیش که اتهام رو خوندم با خودم فک کردم چقد کم کم داره یکنواخت میشه خاطرات کره شمالی ( و چقدر ترسناک که درد های ادم ها کم کم برامون تکراری میشه)
کم کم کرم به جونم افتاد که نیم دانگ پیونگ یانگ رو با صرف نظر از اینکه ریویو های گودریدز من و تشویق به خوندنش نکرد بخونم گفتم خوب ته تهش دوست نداری دیگع به امتحانش که می ارزه

و از حق نگذریم سفرنام جذابی بود واقعا

همیشه با داستان های کره شمالی از داخل کره به دنیای بیرون از این مرز ها رو تجربه میکردیم و گاها مثل اتهام دنیای زندگی آدما رو تنها در داخل
اما تو این کتاب با یه سفرنام مواجهیم که یک گروه از ایران به کره شمالی میرن

به نسبت کتاب های زندگی نامه کره شمالی خیلی خیلی ملموس تر بود توصیف های نویسنده برام
درسته که حقایق اشکارِآشکار رو در توان نوبسنده نیست ک بنا بر محیط به ما نشون بده
ولی با کنجکاوی ها و سوال های ذهنیش همراه میشیم
بنظرم ارزش این و داریم ک چشم پوشی کنیم بخاطر موقعیت و روابطش تونسته بره کره شمالی و بگیم مرسی که تصمیم گرفتی بنویسی این سفرنام رو

دومین تجربه من از اقای امیرخانی بعد یکی از رمانهاشون که یادم نمیاد چی بود (ادیت : قیدار ) خیلی تجربه جذابی بود

امتیاز بالا تر از ۴ ولی نمیدونم ۵ اره یا نه

راستی کتاب عکس های جذابی دارع که من مکث میکردم و دقیق جزئیاتش رو نگاه میکردم

در کل من که پیشنهادش میکنم بخونین :)))))
202 reviews66 followers
October 16, 2020
من قبول ندارم که رضا امیرخانی افت کرده. امیرخانی همان امیرخانی همیشگی است، امیرخانی جانستان کابلستان و داستان سیستان. همان قلم طناز و همان تیزبینی را دارد. و هنوز داستان‌گو� خوبی است. مشکل امیرخانی مثل خیلی‌ها� دیگر در این مملکت ایدئولوژی است. ایدئولوژی باعث می‌شود� امیرخانی نتواند یا نخواهد خارج از چارچوب امنش تحلیل کند و بنویسد. در نتیجه کتاب پر شده از تحلیل‌ها� سطحی و بی‌پای� اساس و جا به جا کردن علت و معلول.
درباره خود کتاب هم حرف بیشتری از آنچه همه می‌گوین� برای گفتن نیست. دو سفر به پیونگ‌یان� داشته که عملا چیزی دستگیرش نشده و 350 صفحه سفرنام را از هیچ بالا آورده و نهایتا هم اطلاعاتی بیشتر از آنچه غربی‌ه� درباره کره‌شمال� می‌گویند� ارائه نمی‌ده�. اضافه بر آن همان تحلیل‌ها� مختص امیرخانی را دارد و نثرش را که در این فقره من یکی خریدارش نبودم. مخصوصا به قیمت پنجاه‌هزا� تومن وجه رایج مملکت
Profile Image for Einakikhoshghalb.
73 reviews49 followers
May 24, 2020
نیم دانگ پیونگ یانگ دو قسمت دارد. یک قسمتش «کره شمالی» است و قسمت دیگرش «رضا امیرخانی» و هر دو قسمت برای من جذاب بود. به مین خاطر بود که اولین روز چاپ بی محابا خریدمش ویک نفس تمام کردم..

رضا امیرخانی نویسنده محبوب من بود و هست. نه به خاطر اینکه منِ او را نوشته یا ارمیا را به آمریکا رسانده. برخلاف اغلب دوستداران امیرخانی من او را به خاطر سفرنام ها و روایاتش دوست دارم. نه رمان هایش. یا اگر دقیق تر بخواهم بگویم به امیرخانیِ منِ‌ا� احترام می گذارم صرفا چون او نویسنده جانستان کابلستان و داستان سیستان است. اگر امیرخانی سراغ سفرنام نویسی نمی رفت شاید برایم یک نویسنده معمولی بود. با این تفاسیر دیدن ناگهانی چاپ سفرنام جدید از رضا امیرخانی من را هیجان زده کرد. این هیجان زدگی هم دو قسمت داشت. اول به خاطر سفرنام بودن (که ذاتاٌ قالبی جذاب است) و دوم به خاطر اینکه رضا امیرخانی نویسنده این سفرنام بود. اما امیرخانی در نیم دانگ پیونگ یانگ امیرخانی جانستان کابلستان نیست، مشخص است که علی رغم آنکه همچنان شور جوانی دارد پخته تر و حتی از مناظری شاید خموده تر شده. از طرفی فضای بسته کره شمالی به او اجازه ماجراجویی های عجیب (از جنس ناگهانی به کابل رفتن در جانستان کابلستان) را نمی دهد. برای مین نمی تواند جسارتی را که در جانستان کابلستان داشت در نیم دانگ پیونگ یانگ هم به نمایش بگذارد. اما از نظر نویسندگی هنوز هم همان امیرخانی است. هنوز هم رفت و برگشت های جذاب دارد، هنوز هم طنز ظریفی دارد که باعث می شود خیلی جاها بلند بلند خندید و هنوز هم مشغول نظریه دادن راجع به عالم است. گرچه به نظرم این بار این نظریه هایش کمی آسمان و ریسمان بافتن است. امیرخانی مدعی است ایران و کره شمالی را از منظر تحریم مقایسه می کند. اما با تصویری که ارائه می دهد تحریم کره شمالی (و تقریبا هیچ چیز کره شمالی) شبیه ایران نیست! و همان طور که توضیح می دهد انسان ایرانی هیچ گاه انسان کره شمالی نمی شود. نه صرفا به خاطر ویژگی های نسلی و قومیتی و سوق الجیشی. به این خاطر که تقریبا هیچ شباهتی بین ایران و کره شمالی وجود ندارد. حالا هر قدر هم در این سال ها چاپ و انتشار کتاب های مختلف بخواهد این شباهت را به ایران بچسباند هر خواننده عاقلی متوجه می شود که ایران می تواند به هر کشوری شبیه باشد مگر کره شمالی!

قسمت دوم «کره شمالی» است. کشوری مرموز که هیچ تصویری از درون خود به جهان انتقال نمی دهد. کمی قبل از خواندن نیم دانگ پیونگ یانگ. کتاب «یک شب فاصله» در مورد خانواده ای در آلمان شرقی و «پیونگ یانگ» در مورد سفر تصویرگری کانادایی به کره شمالی را خوانده بودم و سوال بزرگم این بود که آیا تصویری که از کشورهای بلوک شرق داده می شود واقعیت است یا پروپاگاندای بلوک غرب؟ و آرزو کردم که یک بار بی واسطه این کشورها را از نزدیک ببینم. چند روز بعد از این آرزو نیم دانگ پیونگ یانگ منتشر شد. خواندن نیم دانگ پیونگ یانگ باعث شد اطمینان پیدا کنم گرچه غرب با رسانه و صنعت فرهنگ توانسته دنیا را مشابه نظر خودش ترسیم کند و گرچه تاریخ را فاتحان نوشته اند. اما آنچه از کره شمالی تاکنون تصویر شده آن قدر ها هم بیراه نیست. همزمانی خواندن این چند کتاب باهم باعث شد به خواندن کتاب های مربوط به کره شمالی علاقه مند شوم و کندوکاو کردن در مورد این کشور مرموز و خواهر پیشرفته و زرورق پیچیده شده است یعنی کره جنوبی برایم جذاب باشد.

زمانی نگرانی این بود که مردم با خواندن «مزرعه حیوانات» انقلاب اسلامی را با حکومت کمونیستی مشابه بدانند. گرچه که می توانیم بگوییم اگر کسی دید تاریخی دقیقی نداشته باشد با خواندن مزرعه حیوانات به این نتیجه می رسد. اما تلاشی که این روزها می شود تا با چاپ کتاب های فراریان کره شمالی وضعیت کره شمالی را مشابه جموری اسلامی تعریف کنند به نظر من تلاش مذبوحانه ای ست. اگر کسی صرفاً در ایران زندگی کرده باشد به خوبی متوجه می شود که انسان ایرانی و کشور ایران کوچک ترین شباهتی به کره شمالی ندارد. مگر همان دو نقطه ای که امیرخانی مطرح کرده. تحریم و فناوری هسته ای. نیازی به توضیح واضحات نیست. نیم دانگ پیونگ یانگ تصویری ساده و روشن ارائه می کند و دیدن این تصویر با اندکی تفکر می تواند خط بطلانی به این شبیه پنداری ها بکشد.

و در آخر؛ نیم دانگ پیونگ یانگ را بخوانید. برای اینکه کره شمالی را از دید یک هم وطن ببینید و برای اینکه کاملاٌ احساس کنید در چه جهان متنوع و متفاوتی زندگی می کنیم و هر گوشه جهان چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است وقتی ما صرفاً در پیرامون خودمان غرق شده ایم.
Profile Image for Mahdi.
299 reviews98 followers
March 7, 2020
سفر به کره شمالی از آن دست رویاهایی است که به محال نزدیک‌ت� است تا تحقق؛ رویایی که حالا برای نویسنده‌� معروف این سال‌ها� کشورمان دست‌یافتن� شده و نه یک بار، بلکه دوبار! مین دست یافتن به این رویای دست‌نیافتن� باعث شده تا انتظارات از «نیم دانگِ پیونگ‌یانگ� خیلی بالا باشد و بتواند روایتی جدید و ناب از واقعیت‌ها� جامعه‌� کرده شمالی به مخاطب ارائه کند؛ روایتی فراتر از آنچه فراوان درباره‌� این کشور در سال‌ها� اخیر خوانده و شنیده‌ای�.
مشکل اصلی کتاب جدید رضا امیرخانی دقیقا مینجاست؛ یعنی یک کتاب خنثی و معمولی است که هیچ چیز نو و جدیدی برای عرضه ندارد. «نیم دانگِ پیونگ‌یانگ� اتفاقا روایت کامل و شش دانگی از زندگی در کره شمالی است که بارها و بارها در کتاب‌ها� مختلف خوانده‌ای� و در فیلم‌ه� و مستندهای مختلف دیده‌ای�. مثلا سه کتابِ «رهبر عزیز»، «روح گریان من» و «فرار از اردوگاه 14» در سال‌ها� اخیر در بازار کتاب ایران خیلی معروف شده که خواندنشان تقریبا همان فضایی را درباره این کشور در ذهن ایجاد می‌کن� که خواندن کتاب امیرخانی.
این مساله وقتی آزاردهنده‌ت� می‌شو� که با لحن و قلم تکراری و خسته‌کننده‌� امیرخانی مواجه می‌شوی�. آقای نویسنده انگار از 10 سال پیش تاکنون هیچ تغییری در نحوه‌� نگارش و حتی قالب‌بند� یادداشت‌های� ایجاد نکرده و مین مساله برای مخاطبانی که با آثار رضا امیرخانی آشنا هستند، بسیار اذیت‌کنند� است. مدعای این مثال، مقدمه‌� کتاب است که حقیقتا برای ناامید شدن و کتاب را به گوشه‌ا� نهادن، کافیست!
آن چیزی که «نیم دانگ پیونگ یانگ» را از سفرنام‌ها� قبلی امیرخانی � مثل «جانستان کابلستان» و حتی «داستان سیستان» - متفاوت می‌کند� شخصی‌نویس� بیشتر این کتاب در مقایسه با آنهاست؛ یعنی نویسنده که در سفرنام‌ها� قبلی معمولا دست به تحلیل‌ها� بسیار زیاد درباره مشاهداتش می‌ز� و حتی نتیجه‌گیری‌ها� سیاسی � اجتماعی می‌کرد� در این سفرنام بیشتر به توصیف شخصی از سفر پرداخته است. علتِ این اقدام آقای نویسنده، شاید انتقادات زیادی باشد که به همان تحلیل‌ه� وارد شده بود اما هر چه هست، امیرخانی نتوانسته میانِ تحلیل و روایت سفر، تعادل برقرار کند و این کتاب اخیر بیشتر از یک سفرنام‌� عمومی، تبدیل به دفترچه یادداشت شخصی او شده است؛ هر چند در بخش‌های� از کتاب، تحلیل‌های� هم وجود دارد و البته باز هم جای انتقاداتِ بسیار هست.
در مجموع باید گفت سفرنام‌� کره شمالیِ رضا امیرخانی که می‌توانس� بعد از رمان ناامیدکننده‌� «رهش»، یک اوج مجدد برای این نویسنده باشد، حالا تبدیل به سندِ اثبات افول او شده است؛ افولی که انگار خودخواسته و بر اساس لجبازیِ او با مخاطبان است. رضا امیرخانی به زور می‌خواه� مخاطب را به پذیرشِ درستیِ قطعیِ روایت‌ه� و توصیفاتش وادار کند و حاضر نیست حداقل در این زمینه، کمی انعطاف نشان دهد؛ چه تعریف از ترکیه‌� اردوغان به عنوان الگوی مطلوب اسلام انقلابی باشد و چه تحقیر دستاوردهای فنی و علمی کشورمان در حوزه صنعت هسته‌ا�.
انگار نرم‌افزار� آقای نویسنده بعد از 88 هنوز «Update» نشده است...
Profile Image for محسن‌حسام مظاهری.
Author23 books309 followers
April 5, 2020
اولین چیزی که در این کتاب به چشمم آمد «بینش جامعه‌شناختیِ� نویسنده بود. موهبتی ارزشمند و غیراکتسابی که بسیاری از علوم
اجتماعی‌خوانده‌ها� ما و دانشجویان و اساتید این رشته از آن محروم‌ان� و اساسا گمشده‌� اصلی علوم اجتماعی دانشگاهی ماست. اما در این کتاب حضورش محسوس است.
Profile Image for Hosius Mr.
152 reviews34 followers
April 7, 2021
تقریبا تمام کتاب هایی که در مورد کره شمالی نوشته شده توسط افرادی بوده که از اونجا فرار کردن، اما این کتاب توسط فردی نوشته شده که به میشه گفت به عنوان توریست رفته و حالا خاطراتش از سفر رو بازگو میکنه.
همونطور که از اسم کتاب مشخص میشه اتفاقات و دیده ها در واقع نیم دانگ از شش دانگ پیونگ یانگ هست، پس طبیعتا اگه دنبال اردوگاه کار اجباری و اینا هستید، خبری ازشون نیست، چون حزب مرکزی فقط خوبی ها رو نشون میده و تلاش داره بگه که مشکلی نیست (این قسمت خیلی آشناس!)
بنظر من کتاب به دو بخش تقسیم میشه، قسمت اول خاطرات سفر که میتونه تا حدی جذاب باشه و قسمت دوم نظرات شخصی نویسنده (بیشتر مورد کشور خودمون و تحریم و اینا) که به نظرم در خیلی جاها جهت دار بود و با نگاهی دور از واقعیت (یه دیدی تو این مایه ها که ما خوبیم و تمام مشکلات تقصیر دیگران بوده)
Profile Image for Haniye safarpour.
125 reviews25 followers
April 17, 2021
به‌طو� کلی این کتاب از نظر من متوسط بود (۳ستاره)، اما کلمه “تحریم� تو هر پاراگراف حداقل یک‌با� تکرار شده بود که (جدا از بحث سیاسی) فکر می‌کن� از لحاظ ادبی هم پسندیده نیست؛ پس، ۲ ستاره!
Profile Image for Alireza.
163 reviews33 followers
September 16, 2024
خب، یه سفرنام دیگه از امیرخانی بعد از جانستان کابلستان!
مثل کتاب قبلی موضوع جذاب و بکری هستش.
معمولا کتاب‌های� که از کره‌شمال� در بازار هست مربوط میشه به افرادی که به شکل‌ها� مختلف از این کشور فرار کردن و کمتر از نگاه یک مسافر به اونجا نوشته شده پس به نوعی میتونه روایت تازه‌ا� باشه
قلم امیرخانی روان هستش و توی این کتاب شوخی‌ه� و طنز بیشتری نسبت به سفر افغانستان داره
کتاب تا جایی که مربوط به سفر میشه خوب پیش میره ولی تا میای باهاش ارتباط بگیری همون مشکل قبلی میزنه بیرون «تحلیل‌ها� شخصی، عقل کل بودن نویسنده، بالای منبر رفتن و بحث رو بردن به سمت موضوع مورد نظر ایشون»
در یک کتاب سفرنام حدود ۸۰ بار از کلمه تحریم استفاده شده انقدر که یه جاهایی خواننده رو اذیت میکنه
در این کتاب به خیلی از مسایل حقوق بشری کره‌شمال� مثل اردوگاه‌ها� کار اجباری یا گروگان‌گیر� خانواده ورزشکاران یا ربودن اتباع ژاپنی‌ه� اشاره‌ا� نمیشه
از اون طرف یه سری روایت‌ه� در بخش‌ها� پایانی کتاب مثلا توضیحات ازدواج و خاکسپاری برای من جدید بود
در کل به یک بار خوندنش می‌ارز� اگر تحمل نظرات و جهت‌گیری‌ها� امیرخانی رو دارید

پ.ن: راستش جدا از همه‌� نقدها به ایشون، بیشترین چیزی که من رو اذیت میکنه رسم‌الخ� ابداعی و به نظر من افتضاحی هست که متن‌هاشو� رو باهاش می‌نویس�. یه جاهایی واقعا آزاردهنده میشه
Profile Image for Mohammad Hosein.
134 reviews19 followers
December 24, 2020
و
۱) رضا امیرخانی را دوست دارم چون خودش است. حتی اگر اختلاف عقیده هایمان زیاد باشد دوستش دارم چون آزاد است. دغدغه های انقلابیش را دوست دارم. اینکه سرش را بالا می گیرد و می گوید من به راهی که امام خمینی آغاز کرده معتقدم را دوست دارم...
۲) کتاب جذابیتش از عنوانش شروع می شود و با اینکه روایت هایش گاهی اوقات از تب و تاب می افتند اما قلم امیرخانی تا حد زیادی رنگ و رو بهشان می بخشد...
۳) استفاده از واژه تحریم و تکرار زیادش هم به نظر تحلیل درستی از وضعیت کره شمالی نبود...
۴) آقای امیرخانی سر قیمت کتاب یه ذره رحم کن به جیب مخاطب

پ.ن: خطاب به کسانی که از امیرخانی نفرت دارند؛ جموری اسلامی اینقدر بدبخت نشده که برای طرفداری از امیرخانی ارتش سایبری بیاره وسط که برای کتابش نمره مثبت بگذران :/
Profile Image for Mohamadad ali Abtahi.
146 reviews143 followers
Read
June 6, 2020
کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ نوشته رضا امیرخانی را تمام کردم. گزارش میدانی از دوسفر وی به کره شمالی است که یکی به همراهی حزب موتلفه به عنوان خواهر خوانده حزب حاکم کره شمالی رفته است و دیگری به نحوی کلاهی بر سرر سفارت کره شمالی در تهران گذاشته و آنها فکر کرده اند که نویسنده انقلابی وحزب اللهی ایرانی می خواهد در فضایل رهبران کره شمالی بنویسد. نمی دانستند که مدتهاست آن امیرخانی تبدیل به این امیرخانی شده. 🔺قسمت دوم کتابش خواندنی است.من در مورد کره شمالی خیلی کتاب خوانده ام و فیلم دیده ام. اما کار رضا امیر خانی این تفاوت را دارد که نماینده حزب حاکم همیشه همرراهشان بوده و نوع تفکر آنها را هم می بینی و هم گزارش ایرانی از کره شمالی است. یک نمه مقایسه هایی هم در لابلای سطور می خوانی. 🔺امیر خانی احتمالا باعث خواهد شد که نه خودش ونه هیچ هنرمند ونویسنده ایرانی دیگری را به آنجا راه ندهند.
🔺یک جایی نوشته که جلو عکس رهبران کره شمالی همه باید به احترام ۳۰ کیلومتر برانند و دوچرخه سوارها هم پیاده رد شوند. حکومت هیچ عیب و نقصی از نگاه نماینده حزب وحتی مردم ندارد.
جهت امید آفرینی هم برای ماها موثر است!
🔺هرچه میخوانی بیشتر حس میکنی آدم کره شمالی مین شکلی دنیا آمده و مین شکلی می میرد.بر عکس خیلی جاها خود خفقان نهادینه شده بیشتر از حس آن است.سِر شده اند.
🔺نشر افق آن را در سال ۹۸ منتشر کرده است.
🔺توصیه جدی به خواندنش میکنم
اردیبهشت ۹۹
Profile Image for Nastaran.
257 reviews90 followers
April 19, 2021
سفرنام خوندن لذت عجیبی داره، از توی خونۀ خودت به جاهایی سر می‍زن� که شاید پیش از این فکرش رو هم نمی‌کرد�. مثلا کی و کجا من قصد می‌کرد� از کرۀ شمالی سردربیارم؟ منی که هرگز به کرۀ شمالی و مردمش فکر هم نکرده بودم...
و خب از اونجایی که من قلم رضا امیرخانی رو دوست دارم، کنجکاو شدم ببینم چی نوشته در بارۀ این کشور و چی جالب بوده براش...
واقعیت اینه که چیز زیادی دست‌گی� خود امیرخانی نشده تو این دو تا سفر و به تبع اون چیز زیادی دست گیر خواننده هم نخواهد نشد، اما برای من که اطلاعاتم درمورد کرۀ شمالی فقط در حد این بود که یکی هست به اسم کیم جونگ اون و باقی صفحۀ سفید، معلومه که خیلی چیزها یاد گرفتم. قریب به اتفاق آدم‌های� که قبلش چیزی می‌دونست� موافقن که خیلی مفید نبوده براشون کتاب...
درمورد خود کتاب من ازش بدم نیومد، خوب بود. شاید یه چیزایی یکمی زیادی بودن، ولی من از ماجرای این دوتا و اتفاق‌ها� شاید به ظاهر بی‌اهمیت‌شو� لذت بردم و دوستش داشتم.
کشور عجیبیه این کشور... و شاید با مردمانی عجیب‌ت�... یه جوری که هنوز با مین چیزهای کمی که می‌دون� متحیر می‌ش�...
مین
سی فروردین هزار و چهارصد
Profile Image for Niloufar Lily Hassanzadeh.
102 reviews75 followers
December 12, 2020
خارج از انصافه که به این کتاب کمتر از چهار ستاره نمره بدم. کتابی که تونست خستگی و کسالت چند سفر طولانی رو بشوره و ببره و داخل قطار حسابی سرگرم و مشغولم کنه. یه جاهایی واقعا شگفت زده شدم، بعضی جاهاش واقعا خندیدم و بعضی از تحلیل هاش رو دوست داشتم. هنوزم مصرانه قلمِ امیرخانی سفرنام نویس رو بیشتر از قلمِ امیرخانی داستان نویس دوست دارم.
Profile Image for Mohammad.
42 reviews
March 5, 2020
خبر چاپش را سه شنبه شب شنیدم. چهارشنبه ظهر، از سر کار مستقیم رفتم فروشگاه افق، گفتند سه بعد از ظهر می‌رس�. برگشتم خانه و بعد از ناهار (این بار با زن و بچه) برگشتم افق و خریدمش. این که چرا اینقدر امیرخانی را دوست دارم که وسط روز دوباره از خانه بزنم بیرون و سعی کنم نفرات اولی باشم که کتابش را می‌خر� (با اینکه کتاب قبلی تقریبا ناامید کننده بود و دیگر سن و سالی از من گذشته برای فَن بودن) خود حکایتی است که دقیقش را نمی‌دان� به چه علت است.
کتاب را طی ۲۴ ساعت خواندم. که البته برای کسی که یک بچه یک ساله در خانه دارد، انصافا رکورد خوبی است. کتاب، نه روایتِ خارق العاده ای دارد (مثل جانستان) و نه نثر شگفت انگیزی (مثل همه کتاب های امیرخانی). بیشتر به پست وبلاگی می‌خور� که البته وقتی با سرلوحه ها مقایسه کنی می بینی حتا چند قدمی هم از پست های وبلاگی امیرخانی عقب تر است. عوضش پختگی دارد و نشان دهنده سفر یک عاقله مرد نزدیک ۵۰ سال است که گهگاه هنوز خیال می‌کن� جوان است.
امیرخانی اعتقاد دارد که در این کتاب با توجه به مسئله تحریم، این سفرنام را نوشته. اما این مسئله جز در چند صفحه، در کل کتاب جاری نیست. و به نظرم نمی تواند مخاطب را نسبت به حل مسئله ذهنی تحریم و آنچه مد نظر نویسنده است همراه کند.
همچنین کتاب نزدیک به همان نیم دانگی است که خودش اعتقاد دارد از پیونگ یانگ ارائه می‌کن�. خیلی از سوال ها جواب داده نمی‌شو� و حتا پرسیده هم نمی‌شون�. شاید خیلی از سفرنام های فرار از کره شمالی، کاملتر باشد. حتا سفرنام نمی‌توان� تصویری متفاوت از کره شمالی نسبت به آن فرارنامه ها ارائه دهد.البته جز در دو صفحه آخر.
آقای امیرخانی، اینجا را که نمی خوانی. اما داستان بنویس. قصه. دلمان تنگ شده.
Profile Image for Fatemeh Bahrami.
143 reviews88 followers
December 21, 2022
۳/۵
خوندن که نه، گوش دادن این کتاب مصادف شد با رسیدن خبر طرحی که از تبادل دانشجو بین ایران و کره‌� شمالی می‌گف�. به خداوندی خدا قسم که هرجا بری بگی کشور من می‌خوا� دانشجوهاش رو جایی بفرسته که نه تنها حداقل‌های� مثل اینترنت نیست، بلکه نگاه کردن به یه عکس از اینترنت هم حرومه؛ زود چک می‌کن� ببینن یه‌وق� چیزی نزده باشی!
البته که وقتی کتاب تموم شد، باز خبر اومد که آمریکا می‌خوا� اقامت بچه‌ها� مقامات ایران توی خاکش رو لغو کنه که دل همه‌� ما رو خنک کرد. به امید روزی که همونا رو تبادل کنن با کره‌� شمالی. :)))
و بیش‌تر� به امید روزی که «کره‌� شمالی‌»ه� و «دیکتاتوری»ها و «تحریم»ها هم وجود خارجی نداشته باشن.

پ.ن: ایراداتی که به کتاب گرفته بودن رو خوندم؛ و دروغ چرا، به نظرم اکثرشون با جهت‌گیر� و ایرادبنی‌اسرائیل� و «من خوبم، تو بدی» نوشته شده بودن. کتاب مشخصا همه‌چی� رو نگفته، ولی جوری هم نگفته که تو بگی «وای ما تو بهشت زندگی می‌کنی� خدا رو شکر!» بلکه بیش‌ت� شبیه اخطاره که «داری به جهنم نزدیک می‌ش� ها، حواست باشه!» به‌هرحال� به نظرم واسه شروع خوندن درباره‌� این نقطه از کره‌� خاکی، انتخاب بدی نبود.🚶🏻‍♀�

پ.ن۲: وی فاقد هرگونه انرژی برای بحث و تبادل نظر است. لطفاً کامنت نگذارید. :)
Profile Image for nmreads.
489 reviews58 followers
September 15, 2024
در مورد کسی که توی کره شمالی دنبال مسجد شیعیانه نظری ندارم. نویسنده حکومتی معلوم الحال.
Profile Image for Mohsen.
13 reviews3 followers
March 24, 2020
شش‌دانگ� نیم‌دان� پیونگ یانگ را خواندم. حتا اگر رضا امیرخانی آن را ننوشته بود و در مورد کره‌شمال� هم نبود، باز هم می‌خواندم�. من عاشق سفرنام خواندنم. کسی که دلش پر بکشد برای سفر رفتن و جز «خیال» بالی برای پریدن نداشته باشد، چاره‌ا� جز سفر کردن در لابه‌لا� صفحات سفرنام‌ه� ندارد. ما فقرا به جای لوفت‌هانز� و واپیمایی امارات و ایران‌ای� و ماهان سوار بر کتاب‌ه� می‌شوی� و بدون نیاز به ویزا به گوشه گوشه‌� این کره خاکی سفر می‌کنی�.
الان هم تازه از سفر پیونگ یانگ برگشتم. مین حالا آخرین صفحه را خواندم و کتاب را بستم. اطرافم را نگاه می‌کن� و دنبال نشانه‌های� از دخالت‌ه� و تاثیرات حزب حاکم در امور زندگی‌ا� می‌گرد�. این یعنی کتاب نیم‌دان� پیونگ یانگ حسابی مرا با خود همراه کرده و روی من اثر گذاشته است.
رضا امیرخانی در ۳۴۳ صفحه کره شمالی را برای من وصف می‌کن�. البته فقط آنچه را که دیده است یا بهتر بگوییم آنچه را که حزب اجاره داده او ببیند. ماجرای کتاب مربوط می‌شو� به دو سفر رضا امیرخانی به کره شمالی در سال ۹۷ که اولی را به همراه حزب موتلفه و دومی را تنها و با رفقا به پیونگ یانگ سفر کرده است. کتاب سه فصل دارد: کیمچی، قاشق‌چ� و چیطولی. امیرخانی در سفرهایش سعی دارد بیشتر مردم کره شمالی را بشناسد که خیلی موفق نمی‌شو� و شاید دلیل نامگذاری کتابش هم به مین دلیل است. او فقط نیم‌دان� از پیونگ یانگ را اجازه دارد ببیند. اما امیرخانی در مجموع با تحلیل‌ه� و مقایسه‌های� که انجام می‌ده� تا حدودی می‌توان� انسان کره شمالی را به انسان ایرانی لم‌داد� روی تخت خانه‌ا� در نظام‌آبا� تهران بشناساند.
اما منِ سفرنام‌خوا� نمی‌توان� از یک سری کاستی‌ه� در کتاب حرفی نزنم. یکی از همراهان رضا امیرخانی در این سفرها عکاس است و مدام از او و آن‌ه� و آن‌ج� عکس می‌گیر�. این را خود نویسنده بارها در متن کتاب اشاره می‌کن� و می‌گوی� در فلان جا از فلانی عکس گرفتیم. اما مولفِ نامرد بسیاری از آن عکس‌ه� را در کتاب نیاورده است. خب اگر نمی‌خواست� عکس‌ه� را منتشر کنی چرا ماجرایش را شرح دادی؟ چرا گفتی از این ماجرا عکسی تهیه شده اما ما آن را به شما نشان نمی‌دهیم� خب اگر ما ندانیم عکسی وجود دارد حداقل حرص هم نمی‌خوری�. عکس‌ه� در سفرنام‌� سفرِ من مخاطب را جذاب‌ت� می‌کن�. چه می‌ش� اگر آن عکس‌ه� را هم ضمیمه کتاب می‌کردی� آقای امیرخانی؟ یک اضافه بار به ما می‌خور� که آن را هم پشت جلدی حساب می‌کردی�.
نکته بعدی در مورد رسم‌الخ� آقای نویسنده است که الحق و الانصاف از دخالت‌ها� حزب هم بیشتر روی اعصاب است. یعنی اگر نویسنده پشتکارش در جاانداختن این رسم‌الخ� در ذهن مخاطب را خرج اقناع نویسندگان دیگر می‌کر� الان همه نویسندگان و مترجمان داشتند به رسم‌الخ� آقای امیرخانی می‌نوشتن�. ما هم مجبور نبودیم مخ‌ما� را در تعویض این رسم‌الخط‌ه� بین نویسنده‌ه� فرسوده کنیم. اگر شیوه نگارش آقای امیرخانی در کتاب‌ها� قبلی را ندیده بودم می‌توانست� به جرات بگویم ایشان عامدانه این‌طو� نوشتند تا بعد از چاپ، نمایندگان جموری خلق کره نتوانند کتاب را بخوانند و بفهمند که نویسنده چه حرف‌ه� که پشت سرشان نزده و چه صفحه‌ه� که نگذاشته است. در جایی از کتاب امیرخانی با یکی از سران اصلی حزب و نزدیکان رهبر کبیر کره ملاقات می‌کن� و او به امیرخانی می‌گوی�: آقای نویسنده، درست بنویس و امیرخانی هم می‌گوی� سعی می‌کن� صادق باشم. اما آقای امیرخانی عزیز منظور ایشان صداقت شما و تعریف کردن از کره نبود. ایشان گفتند ناموساً درست بنویس. حداقل ره‌ب� را بنویس رهبر. ام‌رو� را بنویس امروز.
امیرخانی در نیم‌دان� پیونگ یانگ نشان داد که از این بچه‌ها� سرتقی است که وقتی می‌گوین� نکن، می‌کن�. وقتی می‌گوین� دست نزن، می‌زن�. وقتی می‌گوین� نرو، می‌رو�. او با چنین شخصیتی اتفاقات جالبی را در پایتخت کشوری مانند کره شمالی رقم می‌زن�. مخصوصاً زمان‌ها� که با سوال پیچ کردن نمایندگان حزب دنبال سوتی گرفتن از آن‌ه� است. اما باز کلی سوال در ذهن من مخاطب باقی می‌مان�. چرا رهبران کبیر کراوات به یقه دارند؟ مگر آن نماد امپریالیسم غرب نیست؟ چرا جلوی مجسمه رهبران کبیر نمی‌توا� نشست و بی‌احترام� است اما در خانه مردم می‌توانن� جلوی عکس بنشینند، بخوابند و خیلی کارها که نمی‌توا� گفت را انجام دهند؟ خلاصه سوال از جایی کمتر شناخته شده‌ا� مانند کره شمالی بسیار است و شاید یک کتاب نتواند همه آن‌ه� را پاسخ بدهد.
در مجموع با خواندن این کتاب درمیابیم تحریم باعث تک‌صدای� می‌شو� و اگر این تک‌صدای� با نفوذ حاکمیت در نقطه نقطه‌� زندگی مردم همراه شود، با انسانی مواجه خواهیم بود که هرگز آزاد نیست اما احساس آزادی می‌کن�.
کتاب نیم‌دان� پیونگ یانگ را نشر افق با قیمت ۵۰ هزار تومان منتشر کرده که در این ایام و با تخفیفات مختلف می‌توا� از فروشگاه‌ها� اینترنتی ارزان‌ت� از این مبلغ خرید و عوض آن عکس‌ها� منتشر نشده را درآورد.
پایان
Profile Image for Alireza Kherad mand nia.
89 reviews32 followers
June 4, 2020
مگه میشه امیرخانی موضوعی انتخاب کنه و من دوست نداشته باشم ، کلا دو جور اهل کتاب وجود داره یا عاشق این نویسنده یا متنفر ازش...
نیم دانگ به نظر من فراتر از یک سفرنام جستاری درباره تحریم و نقش اون توی یک کشوری که چند قدم از ما منزوی تر هستش بود ، امیرخانی به قول خودش انسان کره شمالی را سعی کرده که بررسی کنه ، البته نظام وحشتناک بسته و خفقان آور کره تقریبا اجازه شناخت هیچ چیز را به نویسنده نداده ولی سعی نویسنده در شناخت شکل حکومت و مردم قابل تقدیر هست .
سفر اول برای او نیمچه شناختی از حکومت رقم میزنه و سفر دوم کمتر از نیمچه شناختی از مردم کره شمالی ، در مجموع امیرخانی ب�� فکر و قلمش به من مخاطب عام یه نکته رو فهموند که انسان ایرانی با انسان کره شمالی شباهت هایی دارند ولی قطعا تحت هیچ شرایطی منطبق بر هم نمیشن .
Profile Image for نفیس‌ساداتوسوی.
54 reviews100 followers
October 14, 2020
اگر این کتاب درباره هرکشوری روی کره زمین به جز کره شمالی نوشته میشد خیلی راحت میشد گفت نویسنده به مجموعه ای از تزها و نظریات درباره تحریم و رابطه آن با حیات سالم یک ملت در همه جنبه ها رسیده و برای بیان آنها از بستر سفرنام استفاده کرده تا مخاطب احساس مورد وعظ واقع شدن نداشته باشد. اما درباره کره شمالی نمیتوان چنین گفت! چه اینکه هم کشوری ست که همواره برای ما جای سوال و ابهام دارد و هم تیغ تیز تحریم گلوی آن ها را هم فشرده و با وجود شباهت های نه چندان کم قابل تصور با هرکشور مورد تحریم واقع شده ای مثل ایران عزیز، تفاوت های بارز و منحصر به فردی هم دارد . به هرحال ایران آزاد کجا و فضای شبه کمونیستی کره کجا.
نکته دیگری که همان اوایل کتاب توجه خواننده را جلب می کند این است که برخلاف آنچه تبلیغ میشود ما به هیچ عنوان با یک سفرنام مواجه نیستیم! مخصوصا در بخشهای مربوط به سفر اول که نویسنده آگاهانه و آشکارا از نوشتن درباره قسمتهای مختلف سفر اجتناب میکند و بیشتر به کشمکش های درونی خودش درباره آنچه با آن مواجه است و حقیقتی که پشت این نمایش مصنوعی پنهان است می پردازد. پربیراه نیست اگر بگوییم نویسنده در جاهایی از کتاب به وضوح لندبلند فکر میکند و ما را در این افکار شریک میکند. برای اینکه منظورم بهتر رسانده شود این را اضافه میکنم: امیرخانی بارها در کتاب تاکید میکند که بر اساس شواهد و قراین و دریافت های خودش و همسفرانش با صحنه سازی و نمایش مصنوعی از انسان کره شمالی یا بعبارتی زندگی در کره شمالی مواجه شده و حزب تصمیم گرفنه چه تصویری از کره در موضوعی خاص به مخاطب نشان داده شود . بمین دلیل علیرغم مشاهده و ثبت آنها مطمین است این تصویر واقعی انسان و حیات در کره شمالی نیست . مین حس در جاهایی از کتاب نسبت به نویسنده به من و شمای مخاطب هم دست میدهد. که امیرخانی القایاتی درباره تحریم و عواقب آن و راه های صحیح مدیریت مملکت داری در زمان تحریم برای ما بیان میکند که تصویر و تصور ایده آل خود اوست. شخص او و گره زدنش با شرایط انسان و ملت کره شمالی برای تصدیق و تایید تئوری اش بیشتز نمایشی است تا برامده از استنباط و استتناج و تاثیری که احتمالا خودش گمان میکند بر مخاطب درباره درستی این نتیجه گیری ها و نظریات خواهد داشت حداقل بر انسان امروزی و آزاد و اهل تفکر ایران عزیز اتفاق نمی افتد. و اینتنها به سبب تفاوتهای فرهنگی و مذهبی دو ملت نیست ریشه در سبک زندگی ما دارد .
اما چرا خواندن کتاب هم چنان توصیه میشود و حتی میشود آن را دوست داشت؟ تصویری که امیرخانی به مدد کنجکاوی و لجبازی ذاتی اش از انسان کره شمالی برای ما ثیت میکند ولو در حد چند صحنه کوتاه( مثل شوخی کردن دهان برعکس درباره خانواده جناب کیم با او یا عصبانی شدن جناب ری در دفتع از گروه ایرانی در صفحات پایانی سفر) از آن غافلگیری هایی ست که اگر تمام دستاورد این دو سفر فقط مین چند تصویر باشد بازهم ارزشمند است. تصویری ورای آنچه در کتابها و مقالات و مجلات و اخبار از انسان مطیع و رام و فاقد اراده و اینهایی از کره شمالی به ما نشان داده شده همیشه. تصویری بدیع که احتمالا سالها تکرار نخواهد شد اما وجودش یعنی انسان کره شمالی فاقد اراده و تصمیم گیری نیست فقط به جامعه ای که در ان زندگی می کند خو گرفنه و به قواعد ان تن داده و چندروز زندگی کنار انسان ازاد خوی ازادگی طلبی فطری وجود او را هم بیدار میکند! با وجود تمام مخاطرات و عواقبی که برایش به دنبال خواهد داشت.
قلم جداب امیرخانی را هم نمیشود دست کم گرفت!
Profile Image for محمد شفیعی.
Author3 books113 followers
November 25, 2020
بعد از کتاب قبلی رضا امیرخانی، دلسرد شدم از خواندن آثارش اما چه میشود کرد که ترکیب حس قدیمی ام نسبت به امیرخانی و جذابیت کره شمالی مجبورم کرد که بخوانم نیم دانگ پیونگ یانگ رو
همیشه نسبت به روایتهای غربی که خیلی ترجمه میشه بدبین بودم، دوستشان نداشتم و حس میکردم چیزی در آنها گم است، دنبال روایت صادقی از این پدیده بودم، پدیده ی کره شمالی
رضا امیرخانی را صادق میدانم و بی طرف، در این موضوع، هر چند هر روایتی از پشت عینک راوی نقل می شود ولی خوب اگر راوی صادق باشد، شیشه ی عینک تمیز تر است و بهتر می‌توا� دید
کره ی شمالی بسته است؟ میدانستم. نظام پیچیده ای دارد؟ می دانستم. به شدت خشک و سرد رفتار میکنند و در دنیای دیگری زندگی میکنند؟ میدانستم. اما این دنیا از چه جنسی است؟ پیدا نمیکردم، نمیفهمیدمش، لمسش نمیکردم. در این کتاب حس کردم رضا امیرخانی تمام تلاشش را کرده بود تا جنس آدم کره شمالی را دم دست ما بیاورد تا لمسش کنیم، هر چند به خاطر محدودیتهای پیچیده ی آنجا، مین کار هم دشواری زیاده داشته و طبیعتا کامل نبوده، اما مین نیم دانگ هم برای منی که سوال داشتم، غنیمت بود...
دست شما درد نکند آقا رضا امیرخانی عزیز
Profile Image for Mohammad Sadegh Alizadeh.
148 reviews72 followers
March 7, 2020

⁦♦️⁩به هزار و یک دلیل معتقدم، #ایران، کره شمالی نخواهد شد. ⁦بگذری� که برخی رفقا این را می‌گذارن� به حساب تعصب سمپاتیک این قلم به سیستم سیاسی فعلی. اما فارغ از این مساله، پشت این ادعا بیش و پیش از آنکه تعصب سیاسی نهفته باشد، استدلالی مردم‌شناخت� نهفته است. استدلالی که ناظر به ویژگی‌ها� روان‌شناخت� اجتماعی جامعه ایرانی‌س� که ژئوپلتیکش در چهارراه شرق و غرب آسیا تعریف شده. درست برخلاف شبه‌جزیر� کره در آن کنج شرق آسیا.
.
⁦♦️⁩انسان ایرانی در چنین تاریخ و جغرافیایی عموما در مسیر برو و بیاهای قهرآمیز و غیرقهرآمیز فرهنگی و سیاسی و نظامی بوده. عموما هم زیر بار نظم قالبی تزریقی نرفته و نمی‌رو� چه نظم مذموم حاکمیت خاندان ایل باشد در کره شمالی چه نظم ممدوح سرمایه‌داران� #کره_جنوبی یا نظم مثال‌زدن� اهالی سرزمین آفتاب تابان در ژاپن. ما به همان دلیلی کره شمالی نخواهیم شد که ژاپن و آلمان نمی‌شوی�. این خوب است یا بد؟ فعلا در مقام قضاوت نیستم!
.
⁦♦️⁩در چند ماه گذشته چند #کتاب خواندم حول کره شمالی. شنیده بودم کتاب بعدی #امیرخانی در باب سفرش به #پیونگ_یانگ است. به مین دلیل می‌خواست� ارزیابی دقیق‌تر� از روایت او داشته باشم. آن آثار که عموما حول یک نشر و� مترجم خاص همگرا بودند، دو� ویژگی عمده داشتند. نخست از زبان فراریان و آنتی‌سمپات‌ها� سیاسی حاکمان پیونگ‌یان� روایت می‌شون�.(جالب آنکه کره جنوبی نهادی تشکیل داده برای حمایت از این فراریان و آموزش و بورس در دانشگاه و حتی چاپ خاطرات‌شا�) دیگر آنکه انگیزه‌ها� آلوده به سیاستِ مترجم و ناشر ایرانی را در انتخاب آثار خاص درباره حاکمان پیونگ‌یان� برای ترجمه� به فارسی را خیلی پررنگ می‌دید�.(لازم است یادآوری کنم که هدف احتمالی هم این‌همان� کردن جامعه امروز ایران با #کره_شمالی است؟)
.
⁦♦️⁩مکتوبات پیونگ‌یانگ� را با سخت‌گیر� روایی و سعی بر منفک کردن وجه سیاسی روایت می‌خواند�(و چه تلاش سختی) مین هم باعث شد برسم به این گزاره که انسان و جامعه ایرانی به دلیلی به جز سیاست، کره شمالی نمی‌شو� و نخواهد شد فارغ از آنکه هدف و عملکرد حاکمیت چه باشد. این مقدمه طولانی را گفتم که این را بگویم: «اثر اخیر #رضا_امیرخانی، این گزاره شودی مرا قابل لمس کرده و به آن نزدیک شده.» هرچند متن امیرخانی هم به‌دلی� تحفظ‌ها� سنگین و پیچیده حزب کارگران جموری خلق کره و مراقبت سیستماتیک از تیم ایرانی برای خارج نشدن از حریم برنامه‌ریز� شده، خیلی باب دندان نیست به رغم تلاش‌ها� متعدد جناب نویسنده برای خروج از این حریم. اجمالا سه از پنج.
Profile Image for Zahra Naderi.
324 reviews56 followers
July 9, 2020
این کتاب، سفرنام‌� دوبار سفر امیرخانی‌س� به کره‌� شمالی. مین که پای «کره‌� شمالی» بیاد وسط، خواننده خودبه‌خو� به خوندن کتاب ترغیب می‌شه� و خب نام «امیرخانی» و تجربه‌� «جانستان کابلستان» هم مزید بر علت می‌ش�.

توی این کتاب هم گاه‌وبی‌گا� با تحلیل‌ها� امیرخانی طرفیم، که خب این‌طو� که از متن کتاب برمی‌یاد� دلیل اصلی تمام این اتفاقات ُ چه در ایران و چه در کره‌� شمالی «تحریم» می‌دونه� البته سهمی هم برای عوامل دیگه قائل می‌ش�.

� حالا این چیزایی که در مورد کره‌� شمالی می‌گ� حقیقت داره؟
کتاب‌های� که تا الان در مورد کره‌� شمالی نوشته‌شده‌ن� غالباً از زبان افرادی هستند که از اردوگاه‌ه� فرارکرده‌ن� و توی غرب زندگی می‌کنن�. همیشه در پذیرش چیزهایی که نوشته‌شد� بودند، شک داشتم، اما بعد از خوندن این کتاب حس می‌کن� اون توصیفات «می‌تونن� درست باشند.
و نکته‌� مهمی هم که وجود داره، اگرچه روایت امیرخانی از کره‌� شمالی، به دلیل حکومتی بودن سفرش می‌تون� از حقیقت فاصله‌� زیادی داشته باشه و داره، اما برخلاف تمام روایت‌ها� دیگر از کلیت ساختار حزب و جامعه حرف می‌زنه� از ظاهرسازی‌ها� گول‌خوردن‌ه� و ... ؛ چیزی که ممکنه مردم ِ دلِ ماجرا متوجه‌� نباشن.

من این کتاب ُ می‌ذار� تو قفسه‌� مورد‌علاقه‌ها�. اول از همه دلیلش این‌ئ� که من عاشق سفرنام‌� و دوم از قلم امیرخانی خوشم می‌یاد� وقتی که داستان نمی‌نویس�.
و این کتاب از «انسان» حرف می‌زن�. از همون نگاهی که خودش توی کتاب می‌گه� از صنعت ردشدن و اهمیت دادن به روابط انسانی.
این‌ک� آخرش سرنوشت «ری» بعد از داستان فرودگاه برای خواننده اهمیت پیدا می‌کن� و گوشه‌� ذهن‌� به‌� فکر می‌کن�.


~ اینم بگم خداحافظی سخته. و برای ایرانیا سخت‌ت�. :]
Profile Image for Taha Rabbani.
164 reviews217 followers
June 2, 2020
چیز زیادی نداشت. خوب بود، از این لحاظ که روان بود و خوندنش زحمت زیادی نداشت. دو روزه خوندم و تصویری دهشتناک از کره‌� شمالی دریافت کردم، تصویری که انگار امیرخانی هی با خودش می‌گفت� نمی‌خوا� ارائه بدم، ولی داده. از کشوری کلیشه‌ا� چیزی غیرکلیشه‌ا� درنمیاد.
به‌هرحال� نوشته‌� امیرخانی عمقی ندارد و به تامل وانمی‌دار�. درباره‌� توسعه و نقش دولت چیزی نمی‌گوید� چون دولت (یا حزب) چنان سیطره دارد و چنان متصلب است که صحبت از تغییر در این وضعیت جایی ندارد. درباره‌� روابط بین‌المل� عمیق نمی‌شود� چون برای کشوری که با کره‌� شمالی ارتباط بگیرد جز بدنامی حاصل نمی‌شو� و برای مین رابطه‌� جدی‌ا� هم وجود ندارد.
شاید از همان لحاظ جامعه‌شناخت� خوب باشد که نشان می دهد در چنین سیستم بسته‌ا� چطور مردم از هرگونه ارتباطی با دیگران چقدر هراسان می‌شون� و چقدر ظاهرسازی در چنین سیستمی اهمیت پیدا می‌کن�.
Profile Image for Fahime.
329 reviews251 followers
August 3, 2020
این کتاب سفرنام‌� دو سفر امیرخانی به کره‌� شمالیه: سفر اول با همراهی نمایندگان حزب موتلفه و به میزبانی تک حزب کره‌� شمالی، و سفر دوم برای تکمیل مشاهداتش در سفر قبلی با همراهی دو ن��ر از دوستانش.
سفر اول یک سفر رسمی و به شدت دکوری بود که نکته‌� جدیدی برای من نداشت. تقریبا مشابه مشاهدات خبرنگارهای دیگری بود که وارد کره‌� شمالی شده� بودند، اما سفر دوم خودمانی‌ت� بود و گرچه از دکور خالی نبود، اما حداقل چند نکته‌� جدید داشت. مخصوصا قسمت بازدید از بیمارستان رو دوست داشتم.
در کل خوندنش خالی از لطف نیست.
Profile Image for زهرا غفاری.
Author29 books60 followers
December 7, 2020
خیلی وقت بود چیزی از امیرخانی نخونده بودم (رهش هنوز دست نخورده و باز نشده گوشه کتابخونه است) با این حال از لحظه ای که خبر چاپ کتاب رو شنیدم می دونستم و منتظر بودم فرصتی پیش بیاد تا سراغش بروم. توقع بالایی هم نداشتم، می دونستم چیزهایی رو که تو کتاب ها و سفرنام های دیگه کره شمالی دیدم و خوندم اینجا نخواهم دید، یا اگه باشن کمرنگ ترن، اتفاقا برام جالب بود که نگاه طیف نزدیک تری رو که احتمالا از کره شمالی بودن چندان بدشون نمیاد و شاید حتی دوستش هم داشته باشن بخونم. تقریبا مین طور هم بود.
امیرخانی یه جایی وسطای کتاب یه دیالوگ اصغر فرهادی وار مثال می زنه، از آدمایی که هر پاشون یه طرف جوبه، اما خودش هم تو کتاب مین وضع رو داره؛ هم تو بازدیدها مچِ مقامات رو می گیره که چرا تصویر بزک کرده و غیرواقعی از پیشرفت ها نشونش میدن یا مثلا به جای آموزش آنلاین ویدیوی از قبل ضبط شده واسش پخش کردن، هم آدرس غلط میده که هرچی سرشون میاد تقصیر تحریمه و اصلا تحریم این کشور رو تک صدایی کرده و مقامات مجبورن با سیلی صورتو سرخ نگه دارن و ای وای که چون تحریم دارویی هست زنای زائو ضعیفن. بدترین آدرس غلطی که میشه داد و مصرانه مین کارو می کنه تا یه ربطی به تحریمای داخلی (که تازه اون موقع خیلی کمرنگ تر از الانِ 99 بوده) پیدا کنه.
همسفراش و شخصیتای فرعی کتاب هم نقش چندانی تو ماجرا ندارن و فقط در حال شوخی بسیجی کردنن؛ تنها حسنشون اینه که می فهمی اگه بابات سیددعایی باشه میتونی بری واسه تور مسافرتی کره شمالی مذاکره کنی.
مین دیگه. ولی کماکان واسه یه بار خوندن و شرایط رو از چشمی دیگه دیدن بد نیست.
Profile Image for Motahare Ghaderi.
168 reviews72 followers
March 2, 2021
اولین تجربه ی من ازامیرخانی یه تجربه ی کاملا شکست خورده بود: اِرمیا!
نه تنها نیمه کاره رهاش کردم بلکه در اولین فرصت کتابشو رد کردم رفت
بعد از اون هرجا کتاباشو میدیدم یا ملتی که راجع بهش با ذوق حرف میزدن پوکرفیس میشدم و میگفتم ملت چه سلایقی دارن!!!
القصه! چیزی که این وسط باعث شد این کتابو بخونم یه تخفیف نود درصدی تو طاقچه بود و البته اسم پیونگ یانگ! با خودم گفتم : یعنی راجع به چی گفته؟ مگه آدمها میتونن برن کره شمالی؟
نسبت به کتابایی که افرادی که از کره فرار کردن نوشتن یه حس مشکوکی داشتم که باعث شده بود ترغیب نشم به خوندنشون. از طرفی چیز چندانی هم از کره شمالی نمی دونستم و کنجکاو بودم بدونم چقدر حرفهایی که راجع به کره بیان میشن درستن. و این کتاب خیلی برای من راهگشا بود
شاید این کتاب 5 تا ستاره بهش نیاد ولی من احساساتی رو با خوندنش تجربه کردم که باعث شد 5 تا ستاره خرجش کنم. در حین خوندن کتاب هر وقت خوابیدم خواب مردم کره ی شمالی رو دیدم و خیلی بهشون فکر کردم و خیلی سعی کردم خودم را با همچون زندگی تصور کردم.
کلی سوال فلسفی برام پیش اومد راجع به بچه هایی که تو همچون سیستمی متولد میشن. احساساتشون چجوری شکل میگیره وقتی فرصت تجربه ی خیلی چیزا رو ندارن.
مثلا تو کشوری که فقط کتابای رهبرهای اسبقش تو کتابفروشی هاشون موجوده و دسترسی به منابع دیگه و نویسنده ها و کتابهای کشورهای دیگه ممکن نیست، آیا جماعتی مثل ما وجود دارن که به کتاب علاقه مند باشن؟ بنشینن راجع به کتابها با هم حرف بزنن؟ آیا بچه ای هست که تو خودش استعداد نوشتن رو پیدا کنه؟ و وقتی خواست بنویسه از چی می نویسه؟ وقتی هیچ درکی ممکنه از بیرون نداشته باشه! از این که کتابا چه دنیایی میتونن تو خودشون داشته باشن؟
خیلی دلم میخواد جواب این سوالها رو بدونم و هنوز حس میکنم شاید جوابش تو کتابهایی که از زبان خود کره ای ها نوشته شده پیدا نشه چون با یه پیش داوری فکر میکنم فضای حاکم بر اون کتابها رنگ و بوی دیگه ای داشته باشه. برای اینکه سر در بیارم باید اون کتابها رو هم بخونم
Profile Image for Sadra Aliabadi.
68 reviews81 followers
June 12, 2020
سه تا برای نثر امیرخانی که هنوزم خوندنش لذت بخشه و دو برای توخالی شدن ایده هاش و نوع فکرش.
تو چارده سالگیبه نظر میرسید منبع حکمت و دانشه و تو ۲۴ سالگی به نظر یه نویسنده ای میاد که افکارش قدیمی شدن و ایدئولوژی زده ست. هرچقدرم که سعی کنه خودش رو مبرا نگه داره.

هیچ کشف جدیدی تو کتاب اتفاق نمیفته. هیچ معنایی خلق نمیشه. نویسنده میگه ادمها دو دسته ن یا میگن حکومتشون بده یا میگن اثر تحریمه. چون دسته ی اول تریبون دارن من میخوام برم تو دسته ی دوم. و زخمیت میکنه با یاداوری این که ببین کره شمالی اینقدر کسشره بخاطر تحریمه. بله که اشاره میکنه به این که چه وضعیت اسف باری داره حکومتش ولی خنده داره که یکی از بسته ترین کشورهای دنیا رو هی بگی تحریم اینجوری کرده. بدون این که دلیل خاصی بیاری.

دیدم که جایزه ادبی گرفته اخیرا. گریه داره دیگه. وضعیت زبان فارسی کشورمون. کسی نمینویسه و کسی نمیخونه. طبیعیه که نویسنده خوبمون امیرخانی ای باشه که نمیتونه از کامفورت زون اعتقاداتش بیاد بیرون تا یکم مستقل تر فکر کنه.

سه چهارتا کتاب دیگه ازش دارم که هنوز نخوندم. نخواهم خوند.
Profile Image for Cham.
173 reviews38 followers
November 11, 2024
کتاب قشنگي بودش در مجموع. شايد حتي پنج ستاره هم مي‌تونس� باشه، ولي تصميم گرفتم پنج ستاره‌ها� رو خلوت کنم و بذارم‌شو� مخصوص کتاباي خيلي خاص.
موضوع‌� در باره‌� سفر اميرخاني به کره‌� شماليه. ظاهرا سفر کردن به کره‌� شمالي کار حضرت فيله و خيييلي اذيت مي‌کن� و سخته و اينا، ايشون هم به واسطه‌� يکي از رفقا، وسط يه گروه مستندساز و با چندتا از سران حزب موتلفه پا مي‌ش� مي‌ر� به اين سفر. بعد از يه مدت هم که تصميم مي‌گير� سفرنام بنويسه، مي‌بين� اطلاعاتش ناقصه، يه سفر ديگه جور مي‌کن� که بره و آدما رو بهتر بشناسه.
خب، ته اطلاعات من در مورد کره‌� شمالي همين‌قد� بود که خيلي اقتدار داره و رهبرش مثل دولت ما نيست که خودش رو جلو آمريکا خوار و ذليل کنه و عزت نفس خفني داره و تو تحريمه به طور کلي و اينا، آها! و رهبرش در عين تپل بودن، خيلي ورزشکار قدريه و اسب سواريش خيلي خفنه و يه جوري روي دستش ملق مي‌زن� که باورت نمي‌ش�! آره، در همين حد مي‌دونست� :) براي همين کتاب برام خييلي جالب بودش خب!
و باز هم سفر بودش؟ يکي‌شو� تو يه شهر بي‌رو� بود که هيچ‌ک� با هيچ‌ک� حرف نمي‌زد� و اينا؟ خب، رفتار مردم کره‌� شمالي با غريبه‌ه� درست عين همون سرزمينه بودش.
کليت کتاب اينه که، کره‌� شمالي اون‌قدر� هم بد نيست، ولي توي اين سفر ما رو به شدددت محدود کرده بودن و همه‌� سعي داشتن الکي گولمون بزنن و کشورشون رو خيلي خفن نشون بدن و اينا.
تو کشورشون مردم اينترنت ندارن! مسئول فرهنگي روابط خارجه، فقط يه روز در هفته به اينترنت دسترسي داشته، اونم فقط به اي‌ميل�! هيچ شرکت و کارت ويزيتي سايت نداشته، فقط روي بعععضي‌هاشو� ايميل بوده، اونم فقط ايميلاي گمنام چيني!
اين تيکه رو در مورد اينترنت‌شو� ببين:
«مي‌پرس�: تصاوير از اينترنت است؟
- بله ديگر، قبلا گرفته‌ا�... ذخيره کرده‌ا�...
- من به تصاوير اينترنت نگاه نمي‌کن�...
سه تايي بلند مي‌گويي� نه و عقب مي‌پري�... اخلاقا که نه، او شرعا خود را مجاز نمي‌دان� به تصاوير اينترنت ولو آفلاين و غيربرخط نگاه بيندازد.» (البته اين‌ج� نوشته بياندازد، ولي من فکر مي‌کن� بيندازد درست‌تر� :/ )
کلا جاي عجيب‌غريب� بودش ديگه خلاصه! مي‌خواست� جاهايي که علامت زدم رو بنويسم ولي فکر کنم حوصله سربر بشه شايد يه کم، پس تعريف مي‌کن� فقط.
جالب اينه که از سفر اول که رسمي بود، هيج جا رو علامت نزدم. اصلا تو اين سفر نمي‌ذاشت� اينا تنهايي بيرون از هتل برن. رکوردشون براي پيچوندن ده ديقه بود! مي‌گفت� مي‌خواي� بريم سيگار بکشيم و بعد مي‌رفت� گشت و گذار، بعدش ده ديقه نشده با ون مي‌اومد� و برشون مي‌گردوند� هتل به زور. ولي از سفر دوم که خودش با دوتا از دوستاي سفر قبل رفتن و يه مقدار راحت‌ت� بودن ده پونزده جا رو علامت زدم.
اینا براي پدر و پدربزرگ رهبرشون، که رهبراي سابق و اسبق بودن، خيييلي مقام و منزلت قائل بودن! يه چيزي در حد خدا! اينا همه‌شو� (تقريبا همه‌شو�) معتقد به ديني بودن که پدربزرگه تاسيس کرده، فکر کنم اسمش ايده‌� جوچه بود. کليت دين اينه که، کار کنين واسه کشورتون. بعد توي اين آئين معتقدن که فرد بعد از مردن ديگه تموم مي‌شه� کلا، تموم. ولي بدن رهبراشون رو موميايي کردن و توي يه موزه‌ا� هستن و مردم هم معتقدن هميشه و همه‌ج� روح اونا حضور داره و بر اعمال و رفتارشون ناظره، معتقدن مجسمه‌هاشو� کاراي اينا رو مي‌بين�. همه‌� کسايي که تازه ازدواج مي‌کن� واسه عقد مي‌ر� و در محضر مجسمه‌� اينا، سوگند ياد مي‌کن� که با همديگه در راستاي خدمت به کشور تلاش کنن :/ اين هم بالاخره مشخص نشد، ولي ظاهرا تموم ازدواجا بايد از زير تاييد نهايي حذب رد بشه.
مثلا اين رو به عنوان عشق‌شو� به رهبرشون ببين، از زبان يه نويسنده‌� کره‌� شماليه مثلا:
«جناب کيم‌جونگ‌او� شخصا يک دسته گل بزرگ براي تابوت دي‌شي‌جا� نويسنده فرستادند که از آن روز به بعد نويسندگاه خيلي احساس خوشحالي کردند. او فقط يک نويسنده بود اما جناب کيم‌جون‌او� براي ايشان گل فرستادند... در کشور ما دولت مراقبت مي‌کن� از نويسندگان.» اينا که اگه بيان رهبر ايرانو ببينن که ذوب مي‌ش� از خوشي!
بعد گاهي که اميرخاني شروع مي‌کر� حرفاي سياسي زدن، گاهي حرفاش رو نمي‎فهميد� و خسته مي‌شدم� ولي يه چيزي مي‌گف� که منم قبلا بهش فکر مي‌کردم� که مردم توي کره ناراضي نيستن! چون عادت دارن به همين، چون فکر مي‌کن� تهش همينه و به چيز بيشتري فکر نمي‌کنن� و تو ايران برعکس اينه! خب ��ره، من مي‌دون� يه عااالمه مشکل داريم، ولي رسانه‌ها� خارجي اووون‌قد� خوب بلدن برن روي مخ مردم، که مردم ما همممميشه فکر مي‌کن� ما بدبخت‌تري� کشور و بي‌‌چاره‌تري� مردم دنياييم! حالا تو يادت نمي‌آ� (:دي، نه حتما یادت می‌آ�) ولي دوره‌� احمدي نژاد اوضاع خييييلي بهتر بود! حتي اون دو سال آخر که همه مي‌گ� گند زد و فلان، اوضاع به اندازه‌� الان خراب نشد. يعني واقعا اوضاع اون دوره، الان رويا محسوب مي‌ش�. دلار سه هزار تومن! خداييش قدرت خريد مردم خيييلي بيشتر بود. ديگه نگم از چيزايي که همه مي‌دون� و از کارايي که دولت بعدي کرد و، هعي! مین مردم اون موقع هم ناراضی بودن و منتظر یه بهانه بودن تا بریزن بیرون و بگن ما بدبخت‌ترین‌ای�. همين مردم، همونايي هستن که چند سال پيش با جون و دل واسه برجام مي‌مرد� و شبي که امضا شد ريختن بيرون و خيابونا رو ديسکو کردن. همين مردم که ايين‌قد� تحت‌تاثي� رسانه و دمدمي‌مزاجن� دموکراسي مي‌گ� حرف حرف ايناست. فکر مي‌کن� اون دموکراسي که خلفا رو نشوند قبل از امام علي هم، همچين دموکراسي چرت و مزخرفي بود. همين مردمن که الان به روحاني بد و بي‌را� مي‌گ� ولي کافيه چند سال ديگه بازم يکي مثل روحاني بياد و حرفاي قشنگ و بي‌خو� بزنه و مردم رو مثل لولو بترسونه از ديوار کشيدن وسط خيابون و مردم دوباره هشت سال مملکت رو بدن دستش. صد رحمت به حکومت ديکتاتوري. نمي‌دونم� ولي يه چيزي که هيچ‌جور� تو کت من نمي‌ره� دو دوره راي دادن به يه نفره. نمي‌دونم� يعني بهترين رئيس‌جمو� هم که بياد و مملکت گلستان بشه، من دوره‌� دوم ديگه بهش راي نمي‌د�.
خب، بگذريم.
اينم جالب بود، مربوط به بازديد از يه مدرسه‌س�:
«از مدير مي‌پرس� آيا براي استعدادهاي خاص مدارسي دارند؟ مثلا براي بچه‌هاي� با ضريب وشي بالا؟
- همه‌� بچه‌ها� جموري دموکراتيک خلق کره باوش‌ن�!
...
بعد مي‌پرس� چرا همه‌� صندلي‌ه� براي بچه‌ها� راست‌دس� درسته شده‌اند� چند درصد چپ‌دس� داريم؟
به هم نگاه مي‌کنن� و هيچ‌کدا� جوابي نمي‌دهن�.
...
به هر تفاوتي که مي‌رسي� هيچ کس جواب نمي‌دهد� همه قرار است يک شکل باشند.»
يه جاش هم باحال بود، که تو مدرسهه، يه جايي مثلا کلاس آنلاين بودش! معلم حرف مي‌ز� براي بچه‌ه� و بچه‌ه� از تو يه ويديويي جواب مي‌داد�. بعدش اين اميرخاني شک مي‌کن� و حالا به يه شکلي معلوم مي‌ش� ويديوي بچه‌ه� آنلاين نبوده، بلکه از قبل ضبط شده بوده، و بعدش اين مکالمه‌� با همسفرشه که مي‌گ� کاش آبروشون رو نمي‌برد�:
«-شايد بهتر بود که گير نمي‌دادي�.
- آن وقت فکر مي‌کردن� که خنگول‎ي� و همين برنامه را به همين شکل سال‌ها� سال ادامه مي‌دادن�... بايد فطرت انساني را نشان‌شا� بدهيم و فرياد بکشيم که آدمي‌زا� از دروغ خوشش نمي‌آي�.
...
-بايد تحريم‌شا� را در محسبات تضريب بدهي... تحريم باعث اين نمايش مي‌شو�... آن‌ه� مي‌خواهن� بگويند ما چيزي کم نداريم... نبايد زد تو برجک‌شا�!
...
در دلم مي‌گوي� تحريم بايد انسان مقاوم بسازد نه انسان دروغ‌گ� اما مي‌دان� که حرفم به شدت آرماني است...»
البته بعدا عوض اين که ضايع‌� کرده بودن رو درمي‌آر� و انتقام باحالي ازش مي‌گير� :دي
اين موضوع هم جالب بودش:
«تقريبا مي‌توا� مطمئن بود که هرروزي، روز ملي است. هيچ مناسبي هم نباشد، روز ملي دوشنبه و روز جهاني چهارشنبه احتمالا کارساز مي‌شو�.»
بعد مي‌ر� زايشگاه. به نظرم از اين جاش خوشت بياد، بعدا اگه خواستي بخوني‌�. بعد يه تيکه از بيمارستانه، سنگش يشم بوده و کلي باهاش پز مي‌داد�! بعد رفيقش به شوخي مي‌گفت� با کفش رو يشم راه مي‌ري� بد نباشه، کفشمون رو دربياريم!
«البته اين افتخار به سنگ يشم يعني هنوز در ساخت و ساز مانده‌اند� دوره‌� مقبل صنعتي. بعدتر تازه نوبت اين مي‌ش� که به دست‌گاه‌ه� و صنعت افتخار کنند. مثل ما که در دوره‌� صنعتي فرومانده‌اي�. و روزي خواهد رسيد که همه بفهميم فقط بايد راجع به روابط انسان‌ه� صحبت کنيم... اين يعني ورود به دوره‌� جديد... آن‌ج� جايي است که بايد کفش‌ه� را در آورد...» اینو عمییقا قبول دارم! همه‌� اینا برای این بوده که حالمون بهتر بشه، ولی این‌قد� درگیر وسیله شدیم که هدف رو یادمون رفته.
اوه اوه، اين‌جا� هم يه ذره بيشتر بي‌تربيتي� که ديگه از تعريفش معذورم :دي
آره خلاصه، بعد آخرش باحال بود. تو فرودگاه که مي‌خواست� برگردن، چون چين هم ايران رو تحريم کرده بوده يه مشکلي براشون پيش مي‌آ�. لپ کلام اين که ديگه راستي راستي، بعد از اين که کارت پرواز دوتاشون صادر شده بوده، کم مونده بوده يويي لااقل ده دوازده روز زمين‌گيرشو� کنن! و خب خييلي شانس مي‌آر� که به مشکلي نمي‌خورن� برخلاف هممممه، که جلو مافوق‌هاشو� عين موش مي‌شدن� کسي که اينا رو آورده بوده، همون مسئول فرهنگي روابط خارجه، با يه افسر بالارتبه‌ت� از خودش وارد درگيري مي‌ش�! و با بدبختي بالاخره اينا رو راهي مي‌کن�. واقعا يه چيز عجيب بود، يعني هيچ انتظار نداشتم يه کره‌ا� هميچن کاري کنه! ولي به هرحال فطرت انساني هميشه در عمق وجود ما زنده‌س� :دي
آره، بعدش اينا از کره‌� شمالي، مي‌رفت� چين، از اون‌ج� هم ايران. تو فرودگاه چين، بايد دوازده‌ساع� تو يه جاي کوچيکي صبر مي‌کردن� چون اگه مي‌خواست� از اون‌ج� برن بيرون، بايد ويزاي ترانزيت مي‌داشت� که نداشتن و کلي پولشه. البته همين ويزا هم به خاطر تحريم‌ه� بوده و همون باعث شده بوده که تو کره اذيتشون کنن. آره، اينا بايد دوازده ساعت توي حد فاصل خروجي واپيما و ورودي سالن انتظار، که يه سالن کوچيکي بوده صبر مي‌کرد�. ديگه مي‌شين� تموم کتاباش رو مي‌خون� و تموم مي‌کن� و اينا، ولي حوصله‌شو� سر رفته بوده در هرحال. شروع مي‌کن� به عنوان ورزش، دور اون سالن کوچيک همين‌طور� هي هي هي مي‌دو�! بعدش آخرش مي‌ر� تو دستشويي حموم مي‌کن� با دستمال کاغذي :/ اصلا يه وضعي. تازه يه چيز بامزه‌ت� هم بودش که به ذره بي‌ادب� داره، اينم مي‌ذار� واسه بعدا! آره ديگه، بعدش اون دوازده ساعت که تموم مي‌شه� کتاب هم تموم مي‌ش� =)

+آها، یه چیز دیگه هم بود که فکر کنم جالب باشه برات. برای سفر دوم، درخواست داده بودش که می‌خوا� بیام و مراحل زندگی انسان‌ه� در کره رو ببینم، «تولد، ازدواج، مرگ»، اینا هم گفته بودن خیلی خب، الان که وا سرده، پس ازدواج پر. تولد هم، می‌بریم� یه زایشگاه ظاهرا، که باز خوبه. برای مرگ هم، می‌بریم� قبرستون! بعد این گفتش نه بابا قبرستون چیه، می‌خوا� سوزوندن آدما رو ببینم. اینا هم گفتن خب از اول درخواست بنویس. اینم تو درخواست جدیدش سه تا چیز اضافه می‌کنه� که یکی‌� درخواست مصاحبه با اون دختری بوده که از کره‌� شمالی فرار کرده، و البته بعد از سال‌ه� ظاهرا دوباره پشیمون می‌ش� و برمی‌گرد� کره‌� شمالی و اونا هم باهاش عین یه قهرمان برخورد می‌کن�! لابد برای این که مردم بفهمن آره، اگرم فرار کنیم تهش می‌بینی� مین‌ج� بهتر بوده و بازم برمی‌گردی�. حالا، با این درخواست موافقت می‌ش� و اینا ذوق مرگ می‌ش�! بعدش اینا رو برمی‌دار� می‌بر� یه خیابونی که به اسم دختره بوده، و مجسمه‌� رو اون جا ساختن. بعد می‌گ� خب مین دیگه، اگه عکسی چیز دارین بگیرین، برین =| تازه، مجسمه‌� دختره مرد بوده!
بعد همه‌� اون کتاب دختری با هفت اسم یادم می‌اوم�. البته که اسم دختره رو تو کتاب نیاورده بودن و مطمئن نیستم، ولی فکر کنم منظورشون همون بود.
الان که دارم توضیحای دختری با هفت اسم رو دوباره می‌خونم� پووف، خب آره، مسلما تو قحطی اون دوره اوضاع خیلی بدتر هم شده بوده، ولی دیگه خیلی منفی‌القاگران� از کره حرف زدن. نمی‌دون� خود کتاب چطوره. امیدوارم بخونمش.
+ آره، مي‌دون� ديگه به سختي از بين آقايون نويسنده مي‌ش� کسي رو گير آورد که يه لبي به سيگار نزده باشه، ولي فکر نمي‌کن� قشنگ باشه تعريف کردنش تو کتاب، که يه جورايي عادي‌سازي‌ش‌� و قبح ريزي، هرچند که ديگه نه قبحي مونده و نه خجالتي.
+ نمي‌دون� چرا اميرخاني ديگه تنوين‌ه� رو مي‌نوشت� ديگه خبري از اصلن و کلن نبود و تنوين‌ه� چشم آدمو مي‌زد�. نم‌دون�. آخه از معدود مواردي که تعداد قابل‌توجه� از ادبا توش با اميرخاني موافق‌ان� همين تنوينه و اون «ي»هايي که «ا» خونده مي‌شد�. مصطفا و حتا و اينا، نمي‌دون� چرا از اين يکي صرف نظر کرده بود. و خب، اين يکي واقعا هم منطقي بود آخه! وقتي يه کلمه وارد يه زبان جديد، مي‌شه� بايد باهاش سازگار بشه! پيل که وارد عربي شد، فقط واژه‌� پيل وارد شد و تبديل شد به فيل. ديگه حرف «پ» وارد نشد. چرا؟ چون زبان بايد اجازه بده کلمه‌ها� جديد بهش وارد بشن، ولي بايد اصول خودش رو حفظ کنه، اصولي مثل الفبا و علائم نگارشي. حالا اين که ما همراه يه سري کلمه‌� عربي، بيايم و تنوين رو هم وارد زبان فارسي کنيم، خب منم مثل برخي از ادبا باهاش مخالف‌ا�. البته مطمئن نيستم دليل اونا هم همين باشه، ولي خب.
+ یه چیزایی هم داشت که نمی‌فهمید� و می‌گفت� حیف، یه چیزایی هم داشت، مثلا ترکی یا از ریاضی و فیزیک، که می‌فهمید� و می‌گفت� بی‌چار� اونایی که اینا رو متوجه نمی‌شن� که شیرینی کتاب به مین‌هاس�!
+فقط خواستم اضافه کنم واقعا واقعا واقعا حتی یه ذذذره هم ناراحت نمی‌ش� اگه چیزی نگی و اینا. خیلی باید بی‌شعو� باشم اگه به این همه چیزایی که نوشتی و نمی‌تونست� جواب بدم فکر کنم، و بازم بخوام ناراحت بشم مثلا.
Displaying 1 - 30 of 254 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.