داستان درباره زندگی جین، دختری است که در کودکی مادر و پدر خود را از دست میده�. او پس از ناملایماتی که از بستگان نزدیکش میبیند� به پرورشگاه سپرده می شود و در محیط خشک و خشن پرورشگاه بزرگ میشو�. او سپس با سمت معلمی به خانها� اشرافی میرود� ارباب خانه (آقای روچستر) به تدریج به او علاقهمن� میشود� ولی جین میفهم� که �
Charlotte Brontë was an English novelist, the eldest out of the three famous Brontë sisters whose novels have become standards of English literature. See also and .
Charlotte Brontë was born in Thornton, Yorkshire, England, the third of six children, to Patrick Brontë (formerly "Patrick Brunty"), an Irish Anglican clergyman, and his wife, Maria Branwell. In April 1820 the family moved a few miles to Haworth, a remote town on the Yorkshire moors, where Patrick had been appointed Perpetual Curate. This is where the Brontë children would spend most of their lives. Maria Branwell Brontë died from what was thought to be cancer on 15 September 1821, leaving five daughters and a son to the care of her spinster sister Elizabeth Branwell, who moved to Yorkshire to help the family.
In August 1824 Charlotte, along with her sisters Emily, Maria, and Elizabeth, was sent to the Clergy Daughters' School at Cowan Bridge in Lancashire, a new school for the daughters of poor clergyman (which she would describe as Lowood School in Jane Eyre). The school was a horrific experience for the girls and conditions were appalling. They were regularly deprived of food, beaten by teachers and humiliated for the slightest error. The school was unheated and the pupils slept two to a bed for warmth. Seven pupils died in a typhus epidemic that swept the school and all four of the Brontë girls became very ill - Maria and Elizabeth dying of tuberculosis in 1825. Her experiences at the school deeply affected Brontë - her health never recovered and she immortalised the cruel and brutal treatment in her novel, Jane Eyre. Following the tragedy, their father withdrew his daughters from the school.
At home in Haworth Parsonage, Charlotte and the other surviving children � Branwell, Emily, and Anne � continued their ad-hoc education. In 1826 her father returned home with a box of toy soldiers for Branwell. They would prove the catalyst for the sisters' extraordinary creative development as they immediately set to creating lives and characters for the soldiers, inventing a world for them which the siblings called 'Angria'. The siblings became addicted to writing, creating stories, poetry and plays. Brontë later said that the reason for this burst of creativity was that:
'We were wholly dependent on ourselves and each other, on books and study, for the enjoyments and occupations of life. The highest stimulus, as well as the liveliest pleasure we had known from childhood upwards, lay in attempts at literary composition.'
After her father began to suffer from a lung disorder, Charlotte was again sent to school to complete her education at Roe Head school in Mirfield from 1831 to 1832, where she met her lifelong friends and correspondents, Ellen Nussey and Mary Taylor. During this period (1833), she wrote her novella The Green Dwarf under the name of Wellesley. The school was extremely small with only ten pupils meaning the top floor was completely unused and believed to be supposedly haunted by the ghost of a young lady dressed in silk. This story fascinated Brontë and inspired the figure of Mrs Rochester in Jane Eyre.
Brontë left the school after a few years, however she swiftly returned in 1835 to take up a position as a teacher, and used her wages to pay for Emily and Anne to be taught at the school. Teaching did not appeal to Brontë and in 1838 she left Roe Head to become a governess to the Sidgewick family -- partly from a sense of adventure and a desire to see the world, and partly from financial necessity.
Charlotte became pregnant soon after her wedding, but her health declined rapidly and, according to biographer Elizabeth Gaskell, she was attacked by "sensations of perpetual nausea and ever-recurring faintness." She died, with her unborn child, on 31 March 1855.
رمان کلاسیک خوندن خوبه. نه تنها با زیر و بم وقایع و احوال شخصیت داستان همراه میشی بلکه حاوی اطلاعات خوبی هم هست. مثل این که آدمای قرن هجده انگلستان چه جوری لباس می پوشیدن و چه سبک زندگی و یا عقاید مذهبی داشتن. من هرگز نمی دونستم چطور باید زوایای داستان ها رو تحلیل و بر اساسشون دست به قضاوت زد. معمولا توی ریویوهای دیگران دیدم که از قوی بودن شخصیت ها و یا خط سیر داستان صحبت می کنند که حوزه ی اطلاع من نیست. پررنگ ترین چیزی که توی داستان برام وجود داشت تاکسیک بودن شخصیت ها بود. در اینجا به معرفی سه نوع سم که حین خوندن کتاب ناراحتم کرد می پردازم. قطعا حاوی کمی اسپویل هست اما بنده با این اسپویل اسپویل گفتن ها هم مخالفم چون سریال سای فای نیست که آدم بترسه از وقایع باخبر بشه و هیجانش رو از دست بده.
سم اشرافی جین بنده خدا از اول زندگیش با زن دایی سرشار از نفرتش زندگی می کرد که هر حرکتی، هر رفتاری که حتی با نیت خشنودی زن دایی انجام می داد با نفرت مجدد و تحقیر از جانب اون زن مواجه می شد. حتی هنگام احتضار زن دایی هم دست از تلاش برای راضی کردنش برنداشت و البته زن دایی هم دست از نفرت ورزیدن برنداشت. نکته ی سمی اینجا بود که زن دایی کاملا خودش رو محق می دونست که جین رو از روی نفرت آزار بده و نه تنها هیچ عذاب وجدان و یا پشیمانی نداشته باشه، بلکه کاملا حق به جانب هم باشه. چرا؟ گفته شده چون شوهرش قبل از مرگ جین و مادرش رو خیلی دوست داشته و موجب حسادت زن دایی شده. این دلیل من رو قانع نمی کنه. به نظرم زن دایی حق به جانب بود چون اشرافی و نجیب زاده بود و فکر می کرد با وجود آزارهایی که به جین وارد کرده، جین خیلی خبیث و شیطانی و نابخشودنیه که دست به اعتراض زده. اعتراض؟ به من نجیب زاده؟ آه چقدر نابخشودنی.
سم عشق نابالغ آقای راچستر. چرا آقای راچستر به جین علاقه مند شد؟ چون جین پاک بود! در حالی که خودش جهان را گشته و فسادها کرده بود و حالا در عذاب ناپاکی می سوخت. عاشق دختری بیست سال جوان تر شد تا به واسطه ی پاکی اون و برای عشق اون طهارت پیدا کنه و پابند و متعهد به مظهر معصومیت بشه. خیلی خب هر کسی ممکنه چنین حفره هایی در زمینه ی مسائل عشقی داشته باشه. اما سم داستان اینجاست که به جین میگه من رو ترک نکن چون اگه ترکم کنی میرم هرزه و فاسد میشم و جین عذاب وجدان می گیره که آه نکنه معشوق نازنینم رو در ورطه ی فساد رها کردم؟ می تونستم نجاتش بدم و ندادم. علاوه بر این، آقای راچستر برای نشان دادن علاقه ش به جین چه کار کرد؟ آه باورم نمیشه. زنی رو به عمارت آورد و تمام وقت باهاش وقت گذروند و لاس زد تا جین ببینه و حسادت کنه تا آقای راچستر از این طریق به علاقه ی متقابل جین به خودش پی ببره. مرد، چهل سالته. دست بردار.
سم مرد مذهبی جین ایر برای راضی کردن سنت جان دست به هر کاری می زنه. خودش رو تحت لوای سنت جان درمیاره. چرا؟ به نظرم چون پیش از اون تنها خویشاوندی که داشت زن داییش بود که هرگز موفق به جلب رضایتش نشده بود. حالا چی بهتر از یه خویشاوند دیگه و فرصتی دیگه برای جلب رضایت؟ آه جین کوچک. مشخصا بی کسی نقطه ضعفش و از این ناحیه آسیب پذیر بود. ایرادی بهش وارد نیست. اما سنت جان از تسلطش روی جین برای وادار کردنش به ازدواج سو استفاده کرد. با چه منطقی؟ این که خدا تو رو برای ازدواج با من من برگزیده و اگه با من ازدواج نکنی میری جهنم، می سوزی و تا ابد عذاب می کشی. خیلی من رو یاد دوستان نتورک مارکتینک انداخت که از هر فرصتی برای نفوذ و متقاعد کردن از طریق ترسوندن از آینده و القای عذاب وجدان استفاده می کنند. به هر حال جین تا انتهای رمان از سنت جان به عنوان مردی فوق العاده و استثنایی و عالی و نمونه یاد می کنه.
+مثل این که حتی ریویو رو هم دیگه نمی تونم شاعرانه و لطیف بنویسم. ++ امتیاز اصلی : سه و هفتاد و پنج
جین ایر ویژگی ادبیات متفاوت را دارد...رئالیسم،رمانتیسم،گوتیک و... رئالیسم چون کمتر نشانه ای از نازک طبعی و اصطلاحات ادیبانه دارد رمانتیسم که ضد رئالیسم است و تاکید برا احساسات، مشخصا عشق و رنج دارد گوتیک به توصیف خانه های مخروبه،ارواح،هیولاها،منظره های غم زده و هوای دلگیر میپرداز�... ویژگی ها� گونه های ادبی دیگری نیز در این اثر دیده میشو� و میتوانی� آن را به عنوان یک رمان تربیتی بخوانیم... داستان پیشرفت و تحصیل شخصیت اصلی داستان از نوجوانی تا بزرگسالی. در ابتدای داستان با دختر ناتوان و عصبی ای مواجه میشوی� که نمی تواند خودش و تمایلاتش را ابراز کند اما در پایان شاهد شکفتن زن هنرمندی می شویم که اهدافش واضح و روشن است...هچنین رمانی عاشقان است. در عین حال جین ایر اثری اسرار آمیز است...صداهای مرموز اتاق زیر شیروانی چیست؟ راچستر چه رازی در دل دارد؟
جین ایر عزیزم تبدیل شد به یکی دیگه از کلاسیک های مورد علاقم. رمان جین ایر فقط یک عاشقان نیست بلکه شارلوت برونته سعی کرده مرز های جامعه(ویکتوریایی) را جا به جا کنه و نشان بده که یک دختر ساده هم میتون� زن مستقلی باشه و با تکیه بر توانمندی های خودش سختی ها را پشت سر بگذاره و به سعادت و خوشبختی برسه.
خلاصه: جین ایر دختر یتیمی است که سرپرستی او، به زن دایی ظالمش داده شده. جین را بعد از مدتی به مدرسه شبانه روزی میفرستن�. پس از آنکه ایام نوجوانی را در مدرسه شبانه روزی لوود سپری میکند� به عنوان معلم سرخانه به خانه آقای راچستر میرو�. داستان، تغییر جین از کودکی با شرایط بد، به زن جوان و با استعدادی را دنبال میکند. از طرفی شارلوت برونته در داستان از زندگی شخصی خود نیز الهام گرفته است.
از کتاب:
به نظرم عشق شما تا شش ماه آتشین است، شاید هم کمتر. در کتاب هایی که نویسنده آنان مرد هستند خوانده ام که شوهر ها حداکثر همین مدت عاشق و شیدای همسران شان هستند.
او میان من و تمام افکار دینی ایستاده بود، مثل کسوفی که بین انسان و خورشید جهان قرار میگیر�. آن روز ها به جای خداوند، مخلوق او را میدیدم� چون از این مخلوق برای خود بتی ساخته بودم. 120
چشمانش را نگاه کن. ببین چطور با حالتی مصمم، سرکش و رها مرا نگاه میکند و در برابرم می ایستد. چیزی بیشتر از شهامت از چشمانش می تراود، انگار قطعا پیروز است. هرکاری با کالبدش بکنم، روحش مغلوب من نمی شود. زیبای ظالم!211
خب این فرصت کوتاهی بود برای توهم و هذیان. سرم را بر سینه ی وسوسه گذاشتم و گردنم را داوطلبانه زیر یوغ پرگلش بردم. از جامش چشیدم. بالَش داشت میسوخت. در آن حلقه ی گل، یک افعی ست. شراب تلخ است. وعده های او تو خالیس� و پیشنهاد هایش دروغین. همه � اینها را میبین� و میدان�. 326_327
بین تمامی روایت های عاشقان ای که خوانده ام بدون شک جین ایر جایگاه ویژه ای برای خود در قلبم پیدا کرد. ازجمله ویژگی هایی که این اثر را از باقی متمایز میسازد حقیقی بودن روایت و همچنین ایده ال نبودن تمامی لحظات کتاب است که باعث خسته کننده شدن تعدادی از آثار ادبیات کلاسیک میشود. همچنین در این اثر از توصیف و بیان بیش از حد و آزاردهنده جزئیات خودداری شده. خوش بخوانید!
باید بگم انقدر این داستان برام دوست داشتنی بود که به مدت چند ساعت جلد دومش رو تموم کردم. روند اولیه داستان یه مقدار کسل کننده بود برام اما بعد یهو داستان وارد هیاهو میشد و نمیشد ازش دل کند. بعد از چند وقت کتابی که خوندم تا حد زیادی به دلم نشست. صادقانه میتونم بگم که باهاش زندگی کردم. بغض کردم، عصبی شدم، نگران شدم، استرس داشتم و کتابی که بتونه تا این حد احساساتم رو به بازی بگیره به نظر خودم کتاب فوق العاده ای حساب میشه. با تمام وجودم شخصیت ادوارد رو دوست داشتم و درکش میکردم... به جرئت 80% جذابیت داستان با همین شخصیت بود و هیچوقت فراموشش نمی کنم. راستش فکر نمیکردم داستانای عاشقان سر حال بیارنم ولی این داستان فوق العاده بود و این همه محبوبیت و مور توجه قرار گرفتنش عجیب نیست. بهتون پیشنهاد میکنم که حتما بخونیدش :) چند ساعتی هم که شده وارد دنیاش میشین و فراموش میکنید کجایین.
_فکر می کنم فقط یک راه مانده،اما اگر بگویم شما عصبانی می شوید +آه بگو! اگر من عصبانی بشوم توهم ترفند گریه را بلدی .
_همانطور که خودش اغلب صدایم میکرد « نورِ دیده اش» بودم.
_انگار باارزش ترین چیزی بود که در دنیا داشت، اما کوچک ترین خبری از او به دست نیاورد.
_روح تو گنج من است. اگر آسیب ببیند و درهم بشکند بازهم گنج من خواهد بود.
_میتوانم بدون خستگی به تو محبت کنم و مدام کنارت باشم، حتی اگر لبخندت را از من دریغ کنی.
جین ایر روایت عشقیه کاملا متفاوت با عاشقان های جین آستن.اینجا هیچ خبری از مهمونی و مراسم چایخوری و.. نیس.(من عاشق جین آستنم)جین دختریه که از بچگی یتیم شده و دوران کودکی و نوجوونی خیلی سختی داشته.من عاشق شخصیت جین شدم.توصیفات کتاب فوق العادن و تاثیر خیلی عمیقی میذارن،طوری که متوجه میشی قلبت دقیقا همونطوری که نویسنده شرح داده درد میکنه...✨️ شارلوت برونته در کنار جین آستن و دیکنز به نویسنده های مورد علاقم از قرن ۱۹ پیوست.🦋 امیدوارم امسال بتونم بقیه ی کتابای برونته ها رو بخونم.
Iskreno, više mi se svideo prvi deo. Gospodin Ročester mi baš antipatičan, pa i Džejn me bila počela u nekom trenutku nervirati, kad su njih dvoje vodili razgovore. A kasnije, cela zavrzlama koja je nastala između njih mi baš onako bezveze i preterano. Mislim da bi mi se vise sviđalo da nema toliko gospodina Ročestera i da se njihov (gospodina Ročestera i Džejn) međusobni odnos nije menjao.
از معدود کتاب هایی بود که اون قدر جذاب بود که یک نفس خوندمش و اصلا خسته نشدم و اواسطش نخواستم به جای کتاب خواندن سریال ببینم! (: خصوصا وقتی که از رمان های کلاسیک کاملا نا امید شده بودم، امیدم رو برگردوند! داستانش به شدددددت معمولی بود ولی دوستش داشتم:) مین...
با این لینک می توانید "جین ایر ۲" را از طاقچه بخوانید :)
به شخصه اصولا وقتی کتابی فیلم داره و فیلمشو دیده باشم، دیگه سراغ کتاب نمیرم چون برام خسته کننده میشه. اما جین ایر اینطوری نبود، فیلمشو حتی دو سه بار دیدم و با اشتیاق شروع کردم به خوندن کتابش. چون دقیقا از جنس همون داستاناییه که همیشه براشون مشتاقم. پر از سادگی و معنویت. شخصیت جین ایر خیلی برام ملموس بود، با تموم درداش درد کشیدم، با تمام اشکاش اشک ریختم و اون عشقی که توی دلش داشت رو به شدت درک کردم. همچنین به نظر من نسبت به باقی رمان های کلاسیک عاشقانا� که خوندم، عشق حقیقیتر� داشت، عشقی که سن رو در نظر نمیگرفت، فقر و اختلاف طبقاتی رو در نظر نمیگرفت، فرسوده نمیشد و درنهایت، زیباییش به اوج خودش رسید. بینهای� توصیه� میکنم. فیلم قشنگی هم داشت اما خب به جزئیات خیلی کمتر پرداخته بود نسبت به کتاب.
خیلی وقت بود که میخواستم این کتاب رو بخونم ولی فرصتش پیش نمیومد بلاخره خوندمش و از این بابت خوشحالم °درباره ی کتاب° عشق بینشون زیبا بود وغیر منتظره شخصیت پردازی جین ایر واقعا قوی بود قلم نویسنده بسیار خوب بود به صورتی که من رو غرق در کتاب شخصیت ها و مناظر میکرد اصلا خسته کننده نبود اخر داستان همینطور که قلب من رو به درد اورده بود باعث شادیم هم میشد و حس جالب ومتفاوتی داشتم در کل یکی از بهترین کلاسیک هایی بود که خوندم و بسیار پشنهادش میکنم 😌�
Jane Eyre je roman o istoimenoj junakinji i njenom životu tokom viktorijanskog doba. Jane nam priča o svojim patnjama kroz život, od djetinjstva do njenih, nazovimo ih, "zrelih" godina. Život joj nije bio lak nakon gubitka roditelja, uzima je njen ujak, gospodin Reed, kako bi živjela skupa s njegovom porodicom i odrastala uz njegovu djecu. Nakon njegove smrti, za nju i ne mare previše ukućani Gatesheada.
Međutim, kako će Jane postići svoj cilj i da li će ikada imati svoju vlastitu porodicu? Da li će stasati u obrazovanu djevojku? Kakvo otkriće joj donosi škola u Lowoodu, a kakvo imanje gospodina Rochestera, Thornfield Hall? Kakve će je sve nedaće snaći kroz život i da li će poslije ljubavnog razočarenja opet naučiti voljeti?
Roman o odbacivanju, zlostavljanju, prijetnjama, odrastanju, religijskim vjerovanjima i principima, borbi, prijateljstvu, životnih shvatanjima, znatiželji, uspjehu, istinskoj ljubavi, izdaji i praštanju.
#جین_ ایر علاوه بر اینکه یکی از پرطرفدارترین رمانها� عاشقان جهان است؛ وقوع داستان در دوره زمانی انقلاب صنعتی حال و هوای آن روزهای انگستان را به مخاطب منتقل میکن�. یکی از مهمتری� کارکردهای داستان و رمان همین بستر انتقال سبک زندگی و حال و هوای مردم آن دوره زمانها� که داستان در آن میگذر�. نوع روابط بین انسانه� و نگرش به جهان و دین و انسان، معماری و پخت و پز و تفریح و ... در دل یک قصه روایت میشو�. نکته� جالب اینکه زمانی که چنین رمانهای� در غرب نوشته میشد� است بسیاری از اصول خانوادگی و اخلاقی جامعه برپا بوده است و این آثار وضعیت غرب دگرگون شده را بهتر نشان میده� و کار به آنجایی میرس� که وقتی میخواهن� از آثار ادبیات کلاسیک خود فیلم و سریال بسازند؛ ناهنجاریهای� چون همجنسگرایان را وارد داستان میکنن� تا برای خودشان عقبه تاریخی درست کنند. مطالعه رمانها� این ساله� هم فال است و هم تماشا. هم لذت مطالعه� کتابهای خوب و هم مقایسه� مسیری که جهان در حال پیمودن آن است.
This entire review has been hidden because of spoilers.
"کتاب 'جین ایر' یکی از آن آثار کلاسیک است که به شدت تاثیرگذار و ماندگار میمان�. من به تازگی این کتاب رو تموم کردم و باید بگم که از خوندنش واقعا لذت بردم. داستان زندگی جین، که با چالشه� و سختیها� زیادی روبهر� میشود� یه دنیای کاملاً متفاوت و جذاب رو به خواننده معرفی میکن�. از همون ابتدا که وارد دنیای جین شدم، جذب شخصیت قوی و مستقل او شدم. برخلاف خیلی از شخصیتها� زن در داستانها� کلاسیک، جین ایر هیچ وقت از اصول و ارزشها� خودش عقبنشین� نمیکن� و همیشه به دنبال حقیقت و عدالت است. روریچ، به عنوان شخصیت مقابل او، هم جذابیت خاص خودش رو داره. روابط پیچیدها� که میان این دو شکل میگیره� به شدت تاثیرگذار و پر از تنشها� عاطفی است. علاوه بر داستان جذاب، قلم شارلوت برونته هم فوقالعاد� است. نویسنده به خوبی احساسات و درگیریها� درونی شخصیته� رو توصیف میکن� و من به عنوان خواننده احساس میکن� که خودم هم در این دنیای پر از احساسات و تحولات زندگی میکن�. در نهایت، این کتاب نه تنها یک داستان عاشقان است، بلکه درباره رشد فردی، مبارزه برای عدالت و یافتن صدای خود نیز سخن میگوی�. برای من، 'جین ایر' قطعا یکی از بهترین کتابهای� بود که تا به حال خوندم و بدون شک دوباره به سراغش خواهم رفت."
I preferred volume 1 but overall this is not a favorite classic of mine. I liked Jane and her determination to do her own thing but fucking hated Rochester. He was such an asshole.
جلد اولو ترجيح ميدادم ولى كلا اين جرو آثار كلاسيك مورد علاقه ام نيست. جين و ارادشو دوست داشتم ، اين كه كار خودشو ميكرد ولى از روچستر متنفر بودم. خيلى عوضى بود.
با تصوری که قبل از خوندن ازش داشتم کاملا متفاوت بود. داستانش من رو خیل جذب کرد به طوری که کل دو جلد رو بی وقفه توی دو روز تموم کردم. شخصیت جین برام قابل درک بود اما حقیقتا شناختن آقای راچستر به یکم واکاوی و زمان نیاز داره! یک نکته ای که برام خیلی جالب و قشنگ بود، دوری تا حد ممکن ازبعضی کلیشه های این قبیل داستان ها بود؛ داستان غیر قابل پیش بینیه یعنی دقیقا همونجایی که فکر میکنین میدونین چی قراره بشه، همونجا غافلگیر میشین و ضربه رو میخورین. پایان داستان هم بنظرم بهترین پایانی بود که میتونست داشته باشه.
جلد دوم رو با فاصله� چند روزه از جلد اول شروع کردم چون به نظرم قسمت جذاب کتاب به پایان رسیده بود (شاید اگر تو یه کتاب بود پشت سر هم میخوندم�) شروع داستان جذاب بود و با کلی حدس و گمان میتونست� پیش بری، ولی در اواسط جلد دوم ادامه� داستان دیگه مشخص شده بود. سنتجا� شخصیتی یود که اصلا باهاش ارتباط برقرار نکردم و تا آخر داستان هم درکش نکردم، اصلا این قسمت داستان جالب نبود. سبک گوتیک گاهی به داستان فراز و نشیب داده بود و گاهی هم اضافه به نظر میرسی�. در کل با توجه به تعاریفی که شنیده بودم توقع شاهک��ر داشتم ولی تو این داستان پیداش نکردم. پایان داستان زیبا بود.
İkinci cilt birçok duyguyu bir arada yaşayacağınız, birçok gölgede kalmış konunun aydınlandığı bir kitap olacak. İlginç şekilde kitabın özüyle ilgisi olduğunu tam olarak düşünmesemde şu cümle aklıma kazındı kaldı; � Ne yapıp etmeli, istekleriyle ilkelerini bağdaştırmalı insan.� İnsanı düşündüren ve düşündükçe yoran bir cümle bu. Kitaba dönecek olursak C. Bronte romantik anlatımına devam ediyor ve can alıcı şekilde bitiriyor kitabını.
"با خودم فکر کردم بهت� است پرده را بکشم � در عین حال با تمام وجود آرزو میکرد� که او نتواند مخفیگاهم را کشف کند، البته خود او هم نتوانست این کار را بکند؛ از چشم و ذهن تیزی برخوردار نبود؛ و این الیزا بود که به محض وارد شدن به اتاق فورا گفت، مطمئ� باش که روی سکوی پنجره نشسته است، کودن."