ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

تأدیب: روایت یک تحقیر

Rate this book
تأدیب ماجرای جوانیست که به جرم شرکت در تظاهرات مسالمتآمیز دانشجویان در ۲۳ مارس ۱۹۶۵ برای گذراندن دوران سربازی، به اردوگاهی در الحاجب فراخوانده میشود. دورانی که سرباز زندانیست و تأدیب تحقیر او. هرچند جرم این جوان ـ و جوانانی شبیه به او ـ شرکت در تظاهراتی که به خاک‌و‌خو� کشیده شد نبوده است، بلکه مشارکت در جلسه‌‌های� برای مبارزه با بیعدالتی، فشارها و فقدان آزادی، بهعلاوهی ساعتها حرف و سخنرانی، موجب دستگیری‌ا� میشود.

روایتی دقیق از دورانی تاریخی در کشور مراکش که بهعلت تجربهی زیستهی نویسنده پربار و کارآمد از آب در آمده، تا به شناختی دقیق از روزگار حکومت حسن دوم و ظلمی که بر مردم رفته دست پیدا کند. درحقیقت نویسنده تمام تلاشش را کرده است تا ذات دروغین حکومت‌‌ها� دیکتاتوری را بهخوبی نشان بدهد، همانها که از مردمشان به اسم وطن، جنگطلبی میخواهند و بعد از قربانیکردنشان برای اقتدارِ حکومت، نامِ قهرمان را بر کشتهها میگذارند.
فضاسازیِ دقیق نویسنده از روزهایی که بیشباهت به اردوگاههای کار اجباری نبوده است: توصیف وضعیت خوراک و پوشاک، طراحی رژههای جنگی دروغین که مردههای واقعی روی دست سربازها میگذاشت. کار اجباری و طاقتفرسا زیر باران سیلآسا و درنهایت ازبینبردن نتیجهی تلاش سربازها و درخواست تکرار آن کار از آنها. همچون حمل قلوه‌‌سنگهای� بزرگ در زل آفتاب برای ساخت یک دیوار و بعد خرابکردنش که استعارهی بیهودگیست و با افسانهی سیزیف مشهور شده است.
داستان به بخشهای کوتاهی تبدیل شده است که هرکدام بهتنهایی شبیه یک داستان کوتاه عمل میکنند. نویسنده توانسته است با استفاده از اسامی هر بخش، رمانش را بهمثابه شعری بلند هم روایت کند.

160 pages, Paperback

First published January 1, 2018

20 people are currently reading
550 people want to read

About the author

Tahar Ben Jelloun

236books2,198followers
الطاهر بن جلون
Tahar Ben Jelloun (Arabic: الطاهر بن جلون‎�) is a Moroccan writer. The entirety of his work is written in French, although his first language is Arabic. He became known for his 1985 novel L’Enfant de Sable (The Sand Child). Today he lives in Paris and continues to write. He has been short-listed for the Nobel Prize in Literature.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
172 (25%)
4 stars
276 (40%)
3 stars
175 (25%)
2 stars
55 (8%)
1 star
4 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 134 reviews
Profile Image for Shimaa Mokhtar.
180 reviews132 followers
October 17, 2018
من المؤسف ما يتعرض له البعض من عقاب لا يوسف لمجرد أنهم ليسوا على هوى السلطة الحاكمة
رغم قراءتي للعديد من كتب أدب السجون من قبل، لكن يبدو أن البشر قادرين دوماً على ابهاري بما يمكن أن يصلوا إليه من وسائل في التعذيب
Profile Image for Maziyar Yf.
725 reviews506 followers
March 13, 2023
تادیب روایت یک تحقیر ماجرای دستگیری و بازداشت طاهربن جلون ، نویسنده مراکشی به سبب شرکت در تظاهراتی ایست که در مراکش ممنوع بوده . او به این دلیل برای تنبیه و مجازات شدن به همراه گروهی دیگر از افراد دستگیر شده به بازداشتگاهی تنبیهی فرستاده می شود . جلون سالها بعد در کتاب تادیب روایتگر خاطرات خود از دوران تلخ بازداشتش شد.
کتاب او شرح شرایط سخت و طاقت فرسا پادگان و هم چنین شکنجه ها ، چه جسمی و چه روحی ایست که به منظور تحقیر زندانیان ، شکستن روحیه آنان و در یک کلام تادیب آنها به کار گرفته می شده .
تادیب شروعی قوی و غافل کننده دارد اما داستان سریع تکراری شده وگویی نویسنده جز شکنجه و تحقیر در حالات و درجات مختلف ، مطلب دیگری برای بیان ندارد . خواندن آنچه در پادگان می گذرد گرچه ممکن است برای خواننده غربی متفاوت بوده و او را ناراحت و پریشان کند اما به سختی می توان موضوعی در آن یافت که برای خواننده ای از منطقه خاورمیانه و یا شمال آفریقا جدید و تازه باشد .
Profile Image for Sana.
259 reviews134 followers
December 10, 2023
اصلا دوسش نداشتم
درخوندنش هیچی بهم اضافه نشد و فقط خوندم که تموم بشه
حیف پولی که بابتش دادم🤦‍♀�
Profile Image for Shakila Nabakhteh.
35 reviews58 followers
November 21, 2020
یک کتاب کوتاه و خیلی خوب.
تادیب با این جملات درخشان آغاز میشود:
«شانزده ژوییه ۱۹۶۶ یکی از آن صبح‌های� بود که مادرم به قول خودش گذاشته بودش یک گوشه‌ا� از حافظه‌ا� تا آن را برای گورکنش تعریف کند. صبحی تیره، با آسمانی سفید و بی‌رح�.»

نویسنده‌� مراکشی‌الاص� کتاب، در بیست� سالگی، به دنبال شرکت در یک اعتراضات دانشجویی دستگیر شده و همراه ۹۴ نفر دیگر، برای “تادیب� به شکنجه‌گاه� به نام سربازی اعزام میشود.
جایی که جسم و روان معترضین فرتوت و فرسوده شده و توسط نظامیانی روان‌پری� اداره میشود.
هدف، مطیع کردن آدم‌ه� و شکل دادن به اندیشه‌ها� آنهاست.
و من جایی بغض کردم که نویسنده نوشته است:
«ممکن بود وقتی از پادگان بیرون می‌آیم� آدم دیگری شده باشم؛ زمخت، غلام قدرت و حتی خشونت. اما همانطوری که رفته بودم از آنجا بیرون آمدم ؛ پر از رویا و مهر برای انسانیت.»
Profile Image for Mohy_p.
274 reviews123 followers
February 22, 2022
بعد از خوندن این کتاب به ذهنم رسید که چقدر دوست دارم یک کتاب مستندنگاری از روایت های شفاهی(به فرم کتاب های الکسویچ) پسرها در سربازی های ایران بخونم (بدون سانسورهای معمول)
Profile Image for Arian Fouladiasl.
62 reviews19 followers
March 17, 2022
از اینکه ۲میدم ناراحتم ولی اگه ۳ بدم واقعا تو حق اون یکی کتابایی که ۳دادم جفا کردم.
ببینید من از فرم نوشتن طاهربن جلون خیلی خوشم میاد. جمله های کوتاه و بدون فعل. خیلی خوشم میاد ولی دیگه پدر این فرم رو درآورده. همش یه کلمه، یه نقطه. حالا خیلی با اینش کاری ندارم ولی از نظر محتوا و ماجرا هم چیز خاصی نداشت واسه نوشتن. من انقد دردنامه خوندم و دیدم تو ایران که این چیزا خیلی عجیب نبودن واسم.
در کل بازم این کتابم مثل عسل و حنظل واسه یه جهان اولی خیلی جذاب‌ت� میتونست باشه تا یه کله‌سیا� خاورمیانه‌ا� مثل من.
Profile Image for Hosius Mr.
152 reviews34 followers
August 10, 2021
داستان در سال 1965، در مراکش اتفاق افتاده. طاهر بی جلون (نویسنده کتاب) یکی از دانشجویانی که طی اعتراضات مسلمت آمیز دستگیر میشه و مجبور میشه نوزده ماه در زندان (پادگان) انواع تحقیرها و شرایط سخت رو تحمل کنه.
خواندن این خاطرات خیلی ناراحت کننده هست، اینکه دیکتاتورها برای روی کار موندن و رسیدن به اهدافشون چه کارهایی ممکنه انجام بدن. ولی مهم تر از همه این بود که نشون میده دیکتاتوری در همه دنیا و در همه زمان ها به یک شکل اتفاق میفته.
Profile Image for Laura V. لاورا.
536 reviews56 followers
October 24, 2018
Il valore della libertà

Ci sono voluti quasi cinquant’anni prima che Tahar Ben Jelloun trovasse le parole giuste per raccontare la sua storia. Proprio lui, che, di storie, ne ha scritte una infinità, paradossalmente non riusciva a scrivere la propria. Perché quella narrata ne “La punizione�, il nuovo romanzo dello scrittore marocchino nativo di Fes e residente da lungo tempo in Francia, è una vicenda che sa di memoria e profonda amarezza. Un viaggio a ritroso seguendo le pesanti orme del tempo, una rielaborazione dolorosa ma necessaria di quanto accaduto tanti anni fa per poter chiudere i conti con un passato che non è possibile cancellare né ignorare del tutto.
Era il marzo del 1965 quando gruppi di studenti universitari manifestarono pacificamente per le strade di Rabat e Casablanca; in quell’occasione, la repressione, piuttosto brutale, non si fece attendere. Tra quei ragazzi, c’era anche Tahar Ben Jelloun, all’epoca studente di filosofia. L’anno seguente, per lui e una novantina di altri giovani che erano stati segnalati, la “punizione� bussò alla porta di casa sotto forma di perentoria convocazione a presentarsi presso uno sperduto campo militare nelle vicinanze della città di Meknès, nel nord del Paese. Era l’epoca in cui molta gente spariva all’improvviso, inghiottita dalla cieca violenza del regime dell’allora sovrano Hassan II, e si viveva in un continuo clima di paura; esercito e polizia, avendo carta bianca, facevano ricorso a qualunque mezzo pur di reprimere ogni possibile dissenso. La monarchia ’alawide offriva il volto forse peggiore di tutta la sua storia.

“Cosa abbiamo fatto di così grave? Organizzarci legalmente, manifestare pacificamente, reclamare libertà e rispetto.�

Per tutta risposta, vennero spediti anzitutto al campo militare di El Hajeb, dove ebbe così inizio un vero e proprio internamento, il cui scopo ufficiale era quello di rieducarli e insegnar loro a diventare bravi cittadini, all’insegna del vecchio e abusato slogan “Allah, al-watan, al-malik� (“Dio, la patria, il re�) che ancora oggi si vede scritto a grandi caratteri e disseminato qua e là per il Marocco. A scandire le lunghe giornate in quel luogo poco ameno, si susseguivano maltrattamenti, umiliazioni, privazioni di ogni genere alla completa mercé di comandanti militari semianalfabeti, psicopatici e privi di scrupoli, spesso in preda a delirio di onnipotenza.
Picchiati, denutriti, sporchi e infreddoliti, con i capelli costantemente rasati a zero, i “puniti� venivano tenuti nel più totale isolamento, senza che le rispettive famiglie sapessero ciò che in realtà accadeva; per di più, perdere la vita per il minimo accenno di ribellione o a causa di pericolose simulazioni di operazioni di guerra (non mancavano, infatti, le tensioni con la vicina Algeria) rischiava di essere tutt’altro che improbabile. Il giovane Tahar trascorse oltre un anno e mezzo in quello stato di detenzione, mentre a sostenerlo accorrevano per fortuna la tenacia della sua poesia, il profondo amore per la letteratura e, da grande appassionato di cinema quale era, la magia delle immagini dei film che amava, come quelle di Charlie Chaplin nei panni di Charlot.

“[…] di fronte alla sensibilità, alla intelligenza, il potere oppone la brutalità e la stupidità. La prima arma è l’umiliazione, questa violenza che consiste nel declassarci, nel metterci sull’orlo del baratro minacciandoci di darci un calcio nella pancia. Mi aggrappo ai ricordi delle mie letture; non so se recito fedelmente ciò che ho letto o invento delle frasi. Ho in mente Dostoevskij, Čechov, Kafka, Victor Hugo� […] Nella mia testa sfilano scene dai film di Charlie Chaplin. Perché il bravo Charlot viene a trovarmi in questa terra ingrata e macchiata da militari abietti? Ne rido di nascosto […] Quell’omino che riesce a ridicolizzare i violenti che lo perseguitano mi ossessiona. Quel genio ha vendicato milioni di umiliati nel mondo. Ecco, questa era la sua missione, il suo disegno. Grazie, Charlot.�

Poi, inattesa e quasi irreale, la fine della prigionia, anche se le sue catene sembravano trascinarsi pure nella vita civile (“Sono stato liberato ma non sono libero.�). La vera liberazione, non a caso, arriverà soltanto diverso tempo dopo e a seguito di un evento davvero sorprendente e imprevedibile�
Una prosa che cattura fin dalle prime battute, appassionante ed estremamente fluida per un romanzo che si fa testimonianza diretta, viva, palpitante e che riconferma, se mai ce ne fosse ancora bisogno, le straordinarie doti di narratore di Tahar Ben Jelloun, nome tra i più noti e apprezzati sulla scena letteraria internazionale. Il suo linguaggio semplice e chiaro che si propone con garbo, le sue denunce, i suoi messaggi di pace e tolleranza religiosa (a tal proposito, invito a leggere le bellissime e istruttive pagine del breve saggio “L’Islam spiegato ai nostri figli�, Bompiani, 2001), il suo chiamare tutto col proprio nome e raccontare le cose così come stanno senza edulcorazioni di sorta fanno di lui un autore particolarmente interessante da seguire. Quest’ultimo suo lavoro, nello specifico, come spesso accade in molte opere della vastissima produzione di Ben Jelloun, punta l’attenzione su un Paese, il Marocco, dietro la cui immagine patinata di meta turistica più o meno a buon mercato persistono problemi assai gravi, quali tortura per dissenso politico, sempre mal tollerato dalle autorità, e corruzione abnorme che rallenta l’apparato burocratico e calpesta i diritti dei cittadini, sebbene sotto l’attuale sovrano Mohammed VI, non certo temuto come il terribile padre Hassan II, siano stati realizzati importanti ma non ancora sufficienti cambiamenti.
Infine, un romanzo che, attraverso la vicenda personale del suo autore, ci parla del valore della libertà, di quanto essa sia preziosa per la nostra dignità di esseri umani e di come, talvolta, basti davvero poco per perderla.

“Sarei potuto uscire dal campo cambiato, indurito, adepto della forza e anche della violenza, ma sono uscito com’ero entrato, pieno di illusioni e tenerezza per l’umanità. So che mi sbaglio. Ma senza quella prova e quelle ingiustizie non avrei mai potuto scrivere.�
Profile Image for Odai Al-Saeed.
930 reviews2,816 followers
October 30, 2018
تجود القريحة بكرم سخي حينما نتحدث عن حالات القمع والتنكيل في المجتمعات العربية التي تحكمهت الآلة البوليسية الإستخباراتية .... الطعام والشراب والنفس هو جل الرفاهية التي يمكن أن تنالها دون المطالبة أيضاً أما عدا ذلك من أمور تفرقك عن الحيوان من مطالبات مسالمة بحرية رأي أو نقد لسطوة فإنه يدخلك في الشرك الأعظم والذي يخول ويبرر من خلاله كل أنواع الألم الذي سوف تناله إبان ذلك
في سيرة بنجلون حكايا لا تفرق كثيراً عن سابقاتها التي حكيت ،كلاً له أسلوبه ��المحصلة واحدة ..كتاب ممتع وترجمة موفقة
Profile Image for Lily .
38 reviews1 follower
November 27, 2022
روایتی نزدیک به این روزهای ما، با ۵۷ سال فاصله، در مملکتی دیگر.
Profile Image for مرا.
101 reviews10 followers
October 30, 2022
اگه من اهل جای دیگه بودم، به احتمال زیاد اول تعجب می‌کردم� نمی‌تونست� باور کنم کسی برای یه حرکت سیاسی ناچیز چنین بهایی بپردازه و افراد دیگه‌ا� بدون هیچ دلیلی شکنجه‌� بدن.
اما حالا که اهل ایرانم، جایی که زندگی عادی صدبرابر ترسناک و دردناک‌ت� از این کتابه، به روشنی روز می‌بین� که این آدم چقدر خوشبخت بوده. روحش شرحه شرحه شده؛ غرور و انسانیتش حول و حوش دو سال ازش گرفته شده؛ ولی زندگیش نه.
کتاب رو دوست داشتم؛ با شخصیت زجر کشیدم و براش غصه خوردم؛ ولی در آخر این مثل یه شوخی تلخه. نهایت خشونت و خیرگی توی مراکش، اینجا به مثابه‌� جون سالم به در بردنه.
احتمالاً نباید یه همچین تفکری راجع به کتاب داشته باشم، باید برای چیزی که هست قضاوتش کنم ولی الان نمی‌تون�.
۸/آبان/۱۴۰۱
Profile Image for تیو.
95 reviews8 followers
April 14, 2021
می‌دان� عجیب است ولی این موبایل لعنتی هم گاهی می‌توان� آدم را از دنیا بکند. برنامهٔ طاقچه را نصب کنید و این کتاب را بخرید. حتماً که همیشه نباید نسخهٔ چاپی کتاب‌ه� را بخریم. فکر کنید پیامی‌س� از یک دوست.
چای دم است؟ قهوه� چی؟ یک چای برای خود بریزید یا اگر هم نه قهوه یا اگر این هم نه یک چیکه آب کنار دستتان باشد؛ کتاب حاوی مطالبی است که بغضتان می‌گیر�. شروع کنید به خواندن و اگر شما هم خواهان کمی دموکراسی هستید یک ساعت از عمرتان را همراه طاهر ۲۰ ساله شوید. زیاده عرضی نیست.
Profile Image for Sarahasani.
54 reviews3 followers
May 16, 2021
سیاست در عربی از فعل ساسَ می‌آید� یعنی هدایت و تربیت یک حیوان، یک قاطر یا خر. باید به حیوان یاد داد تا از همان مسیری که می‌خواهی� برود و به جایی برسد که ما می‌خواهی�. کار سیاسی یعنی یادبگیری که مردم را چطور رهبری کنی.
Profile Image for Banafsheh.
175 reviews196 followers
March 8, 2022
خب راستش بیش از حد معمولی بود !!

خیلی هم کلیداسرارطور تموم شد.

و من از کتاب‌های� با موضوع پادگان و سربازی و � زیاد خوشم نمیاد.
هرچند این کتاب توی این صنف از کتاب‌ها� هم موضوع هم خیلی حرفی برای گفتن نداشت.

از این نویسنده عسل و حنظل رو بیشتر دوست داشتم
Profile Image for Parnian Rahimi.
28 reviews9 followers
February 8, 2021
روایت‌ها� واقعی خواندنشان متفاوت از داستان است. داستان روح آدمی را با خود می‌بر�. تو را در رنج و شادی سهیم می‌کن� و به تفکر وا می‌دار�. اما روایت واقعی از رنج، جور دیگری است. دیگر پوست و گوشت و استخوان است که به بند کشیده می‌شو�. کسی که هست، واقعا هست. با روح و تفکر. با احساس و خاطره. طاهر، بیست ساله است. دقیق هم شاید نداند مارکس کیست یا اصلا حتی حوصله‌ا� در جلسات سر برود. اما می‌دان� آزادی چیست. می‌دان� رهایی چه حسی دارد. رهایی را در دشت و دریا و شعر یافته است و می‌دان� خشونت با آدم‌ه� چه می‌کن�.
طاهر رهبر جنبش نیست، یا حتی فردی خیلی موثر. اما هست. و همین《بودن》اس� که توتالیتر را می‌توان� به حد جنون بکشاند. خاصیت ساختار این است که خشونت را در درون خودش بازتولید کند. از انسان‌ها� درنده بسازد. انسان‌های� که برای ارضا عقده‌ها� سرکوب شده و فروخورده خودشان خشونت می‌ورزن� و ساختار هم این بستر را برایشان حاضر و آماده کرده. به خودت می‌آی� می‌بین� بعضی‌ه� حتی خوششان هم می‌آی�. کسانی که احتمالا مثل طاهر خانواده خوب و روتین زندگی معمولی نداشته‌ان�. کسانی که در زیر فشار تحقیر، به جای بازیابی خویش، همان تحقیر را می‌خواهن� به دیگری نیز تحمیل کنند.
در دو جای روایت گریستم. یکی موقع خداحافظی برادرش. وقتی که آدم‌ه� عزیزشان را راهی زندان می‌کنن�. راهی شکنجه‌گا�. چه قدر کلمات مهم می‌شو�. چه قدر آن آغوش، آن آخرین آغوش عجیب است�. هم می‌خواه� باشد و هم می‌خواه� نباشد.
جای دیگر وقتی بود که نامه پدر رسید. هق هق زدم با خواندن این‌ه�: 《پس� محبوبمان، فخر ما، عظمت ما!�
زندان بیرون را از یاد آدمی می‌بر�. یادمان می‌رو� کسانی هم هستند به یاد ما. وقتی که بی‌خب� می‌مانی� دنیایت می‌شو� اطاعت از خشونت افسارگسیخته که زنده بمانی. تلاشی برای انسان ماندن.
در تمام مدت خودم را جای طاهر می‌گذاشت�. و می‌فهم� که چرا هنوز بعد از پنجاه سال آن نامه را روی چشمش می‌گذار�.
چنین شکنجه‌های� تا ابد با آدمی می‌مان�.
تحقیر با آدمی می‌مان�.
و زنده باد مقاومت.
زنده باد زنده ماندن و نگریستن سقوط دیکتاتورها.
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Mohammad.
358 reviews360 followers
November 30, 2021
كتاب مرگ نورِ طاهر بن جلون چنان تلخ و مرد افكن بود كه هنوز ضجه‌ها� زندانیان تازمامارت از ذهنم بیرون نرفته .هرگونه قیاس تأدیب و مرگ نور -كه البته ناگزیر است- منجر به ناامیدی محض می‌شو�. اما فارغ از این قیاس، تأدیب روایت سرراست و خوشخوانی بود از یك تأدیب كه بیشتر به تحقیر می‌مانست� مگرقاعدتا نام دیگر تأدیب، تحقیر نیست؟
Profile Image for Nilo0.
549 reviews119 followers
April 29, 2024
روایتی واقعی و ملموس از جوانانی که برای دموکراسی تظاهرات مسالمت‌آمی� کردند (در زمان سلطنت محمد دوم در مراکش) اما برای تادیب به پادگانی اعزام شدند. پادگانی بدون قانون رسمی که بی‌شباه� به اردوگاه کار اجباری یا زندان نیست. مشقت‌های� که بر سرشون اومد تا تحقیر بشن و صداشون برای اعتراض خاموش شه.

شرایط ملموسی که برای همه کشورهایی با دیکتاتوری و در تلاش برای رسیدن به دموکراسی و آزادی کاملا قابل‌درک�. تلخ اما تاثیرگذار از شرایط ملموس این زمانه ما. تاریخ بارها در زمان‌ه� و مکان‌ها� مختلف تکرار می‌ش� اما ظلم و دیکتاتوری هیچ‌وق� پابرجا نمونده.
Profile Image for Kowsar Bagheri.
383 reviews230 followers
November 8, 2020
اگر بخوام در چند کلمه توصیفش کنم؛ روایتی‌س� در باب امید، مقاومت و مبارزه.
بهترین و درعین‌حا� مختصرترین توصیف از کتاب می‌تون� همین باشه که در پشت جلد اومده:
«مراکش، سال ۱۹۶۵، درست در روزهای اوج دیکتاتوری سلطان حسن دوم، نودوچهار دانشجوی دموکراسی‌خوا� به‌دلی� تظاهراتی مسالمت‌آمی� دستگیر می‌شون�. نوزده‌ما� زندان و انواع رفتارهای تحقیرآمیز بر سر آن‌ه� آوار می‌شو�. طاهر بن جلون یکی از این دانشجوهاست و روایتگر زنده‌� این زندان از جوانانی می‌گوی� که جرم‌شا� خواستن کمی دموکراسی است، اما حکومت نه‌تنه� آزادی را از آن‌ه� دریغ می‌کن� که می‌خواه� انسان بودن را هم از آن‌ه� بگیرد.»
و پاراگراف پایانی کتاب به بهترین شکل� نوشته شد، به شکلی که می‌بایس�:
«برای تظاهراتی مسالمت‌آمی� و آرام، برای خواستن کمی دموکراسی تأدیب شدم. ماه‌ها� فقط یک عدد بودم: ۱۰۳۶۶. روزی که انتظارش را نداشتم آزاد شدم. بالاخره توانستم همان‌طو� که آرزویش را داشتم، دوست بدارم، سفر کنم، بنویسم و کلی کتاب چاپ کنم. اما برای نوشتن تأدیب، برای اینکه جرئت کنم و دوباره سراغ این داستان بروم، برای پیداکردن واژه‌هایش� نزدیک به پنجاه� سال زمان لازم داشتم.»
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for about  my mind .
126 reviews26 followers
December 2, 2020
« به خودم می‌گوی� بشرْ شر به دنیا آمده است و بر شر پافشاری کرده ، چون برای تسلط بر دیگران راهی جز شرارت نیافته است »

روایت ، همان روایتِ بودن در جامعه‌ا� الکن و مستبد است ؛ جامعه‌ا� که تمام مختصات ما را می‌دان� و چون دوربینی ، بی‌وقف� ما را می‌پای� . کافیست خطا کنیم ، دست از پا درازتر کنیم ، حرفی بزنیم که به مذاق‌� خوش نیاید ، آنگاه روایت یک تحقیر صورت خواهد گرفت .
طاهر بن جلون با برگزیدنِ لحنی ادبی و هنری ، کمی از منتهای اختناق و خفقان موجود در متن ( در متنِ خودِ ما ) را کاسته و سعی کرده مفری برای تنفس در اختیار مخاطب قرار دهد ؛ همچون آغازِ هر فصل با توصیفِ طبیعتِ اطراف و آن روز ...

اما آنچه در خوانش این متن حائز اهمیت و قابل تأمل است ، انتخاب بین بد و بدتر است ؛ تو گویی انگار سرنوشت چنین کشورهایی ، چنین جوامعی با چنین مختصاتی ، انتخاب بین این دو گزینه است ؛ گزینهٔ بهتر حذف شده و وجود ندارد .
مردمی که از حکومت دیکتاتورمأبانه و مستبد خسته شده‌ان� و زیر فشار هستند ، با کودتای نظامی و فضایی بی‌رح� و خشن ، دوباره آرزوی همان فضای قبلی را در سر می‌پرورانن� و با عقیم ماندنِ کودتا ، نفسِ راحتی می‌کشن� ! وَه که چه نفسِ کوتاهی ...
Profile Image for Parisa.
98 reviews6 followers
July 16, 2024
این سیاست اصلاً چی هست؟ جرمه؟
-سیاست در عربی از فعل ساس میآید یعنی هدایت و تربیت یک حیوان؛ یک قاطر یا یک خر. باید به حیوان یاد داد تا از همان مسیری که میخواهیم برود و به جایی برسد که ما میخواهیم. کار سیاسی یعنی یاد بگیری که مردم را چطور رهبری کنی. پسر ما میخواسته این شغل را یاد بگیرد شکست خورده؛ برای همین هم ادبش میکنند. اگر جای دیگری بود به او دسته گل هم می دادند اما اینجا دست رد به سینه اش می زنند و از صحنه بیرونش میکنند. باید پشیمان شود از اینکه در حوزه ای دست از پا خطا کرده که فقط از آن کسانی است که قدرتی در دست دارند و تاب نمی آورند کسی مخالفشان حرفی بزند. خب میبینی؟! خیلی ساده است. پسرمان اشتباه کرده؛ در جایی سرک کشیده که مال ما نیست.

تآدیب �.طاهر بن جلون � محمد مهدی شجاعی…۱�
Profile Image for Ghazaal.
20 reviews12 followers
September 30, 2021
«برای خواستن کمی دموکراسی تادیب شدم.»
کتاب درمورد مراکش سال ۱۹۶۵ وقتی که در اوج دیکتاتوری بوده نوشته شده
فضای حاکم بر ماجرا بشدت آشنا و ملموسه و بنظرم همین برای من جذابترش کرد
مشتاق شدم کتاب‌ها� دیگه‌ا� از آقای جلون بخونم ترجمه خوب هم یقیناً تو دلچسب تر شدن کتاب موثر بود.
Profile Image for Butterfly.
39 reviews2 followers
April 12, 2025
هم بدم می‌آی� دستور بدهم هم دوست ندارم آن سوی دیگر باشم. همیشه آزادی را دوست داشته‌ا�.
Profile Image for آرزو.
149 reviews16 followers
April 19, 2021
خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم، یه‌طورای� حال و روز الان جامعه‌� ما(متاسفانه)بهش نزدیک بود. چون نسخه‌� الکترونیک رو خوندم قسمت‌های� رو که دوست داشتم این‌ج� می‌ذار� بمونه:

-هدف وسیله را توجیه می‌کن�. نظم و انضباط از همه‌چی� مهم‌ت� است.

-قدرت، وحشی‌گر� و حماقت را علم می‌کن�. اولین سلاح‌شا� تحقیر است.

-صحنه‌ها� فیلم‌ها� چارلی چاپلین در سرم رژه می‌رون�. چارلی مهربان چرا در این سرزمین برهوت، سرزمینی که نظامی‌ها� پست آن را آلوده‌اند� به دیدنم آمده است؟ آرام می‌خند�. خوش‌حال� که در این لحظات دشوار چنین شهودی دارم. مرد کوچک جثه‌ا� که موفق شده شکنجه‌گران� را به سخره بگیرد، وجودم را تسخیر می‌کن�. این نابغه انتقام میلیون‌ه� تحقیرشده‌� عالم را گرفته است. بله، رسالت و هدفش همین بوده. ممنونم چارلی عزیز!

-بشر شر به دنیا آمده است و بر شر پافشاری کرده چون برای تسلط بر دیگران راهی جز شرارت نیافته است.

-رفاه تجملی است که از آستانه‌� رویا قدمی فراتر نمی‌رو�.

-شورش؟ اصلا و ابدا. پادگان ترس با روش‌های� بسیار حساب شده اداره می‌شو�. هر شورش و اعتراضی ممکن است به کشتار ختم شود و با اقدام علیه امنیت ملی توجیه شود. راه حل خوبی است برای خلاص شدن از دست این دردسرسازان. رسانه‌ه� از چیزی خبر ندارند. مرگ به‌خاط� دسیسه‌چین� برای شورشی مسلحانه. دفاعی مشروع و قانونی! سناریویی کلاسیک.

-‏می‌دانی� سلامتی ما اهمیتی ندارد�. این‌ج� هستیم تا پشیمان شویم از کارهایی که در زندگی متمدنانه‌ما� انجام داده بودیم. باید مجازات می‌شدی�. اما مگر چه کار بدی از ما سر زده بود؟ اعتراض؟ مخالفت؟ تظاهرات؟ ما نه ویترین مغازه‌ه� را شکسته بودیم، نه دزدی کرده بودیم، نه قاچاق. ‏فق� مقابل ظلم و بی‌عدالتی� استبداد و ارعاب، فریاد زده بودیم. به قول پدرم:《د� دانمارک که زندگی نمی‌کنیم�. نه، ما در کشوری زیبا زندگی می‌کنی� که شاه و زیردستانش آن را مال خود کرده‌ان�. تعدادشان زیاد و جورواجورند. ‏آدم‌های� که خدمت سلطنت را می‌کنند� شرف را زیر پا می‌گذارند� خود را ذلیل و زمین‌بو� سلطان کرده‌اند� دل‌شا� می‌خواه� تمام مردم هم مثل آن‌ه� به زمین بیفتند. مثل یک پارچه‌� کهنه یا در بهترین حالت، فرشی که شاه پاهایش را با آن خشک می‌کن�.
Profile Image for Masih Reyhani.
270 reviews7 followers
December 10, 2023
من طاهر بن جلون را با «عسل و حنظل» و قصه‌ها� آشنای مراکش شناختم و علاقمند به سبک نوشتن‌� شدم.
در این کتاب هم با همان طاهر بن جلون دوست‌داشتنی� همان فرم نگارش مخصوص به خودش و از قضا همان داستان‌ها� آشنای مراکشی مواجه هستیم. آشنا از این سبب که جامعه و فرهنگ مراکشی بی‌شباه� به جامعه و فرهنگ ایرانی نیست. این‌ج� هم با چیزی شبیه به سربازی مردان مواجهیم...

به اعتراف خود نویسنده، جرئت فکر کردن به روزهایی که در آن «تأدیب» به وی گذشته است و به نگارش در آوردن‌شان� پنجاه سال زمان برده است!

ترجمه‌� «محمدمهدی شجاعی» نیز مانند باقی آثاری که با ترجمه‌� ایشان خوانده‌ام� روان و کم‌نق� و زیبا بود. ♥️🍃
Profile Image for فاطمه خورشیدی.
41 reviews35 followers
November 22, 2020
«تأدیب برای خواستن کمی دموکراسی» برای یک جوان ایرانی در دهه‌ها� ۸۰ و ۹۰ شمسی چیز غریبی نیست و برای همین با این کتاب ارتباط برقرار خواهد کرد؛
اما بالاخره این یک رمان/اتوبیوگرافی است و قرار نیست در آخرش چیزی بیشتر از قبل بدونیم، تکنیک ادبی خاصی هم در کار نیست، یک روایت خطی با زبان ساده از یک شکنجه سیاسی، یک امیدواری برای «نگون و گسسته بودن این بند بندگی و این بار فقر و جهل به سر تا سر جهان به هر صورتی که هست».
ترجمه محمدمهدی شجاعی روان و آشنا بود.
Profile Image for محمد شفیعی.
Author3 books113 followers
May 19, 2022
یه روایت ساده از دانشجویی که در تظاهرات شناسایی شده و به سربازی اجباری فرستاده می شود تا تأدیب شود!
این دانشجو بعد از آزادی دوباره به سربازی فراخوانده می شود اما...
ساده، راحت‌خوا� و نسبتا کوتاه که میشه در زمان کوتاهی اون رو خوند، اما تصاویر عموما سیاه و خاکستریست و بعضا با تجربه سربازی ما اشتراکاتی دارد...
Profile Image for Mohsen.khan72.
323 reviews43 followers
January 17, 2021
خوب بود یه جوری یادآور سختی های خدمت بود اما یه کم خدمت من لطیف تر بود اما حسی که گفته بود عينن همین بود.
Profile Image for Amani Abusoboh.
506 reviews332 followers
July 30, 2020
ليست بقسوة رواية "تلك العتمة الباهرة" لكنها من دون شك عمل جيد من الناحية الأدبية وموجع جداً بالفكرة التي يطرحها !
Displaying 1 - 30 of 134 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.