کتاب «عموی چشمانتظارت»� روایتِ چند روایت از دوران اسارت آزادگان و نامهنگار� آنها با حضرت آیتالل� خامنها� است. روایتها� ابتدای کتاب از ماجرای اعزام آزادگان به جبهه آغاز میشود� به نحوۀ اسیرشدن، و شرایط اسارت میپرداز� و تا زمان آزادی ادامه پیدا میکن�. وجهاشترا� روایتها� کتاب، نامهنگار� اسرا، با حضرت آقا هست. با توجه به شرایط اسارت، نوشتن نامههای� با مخاطب حضرت امام و حضرت آقا با خطرات زیادی برای آزادگان عزیز همراه بود؛ این نامهه� معمولاً در اتاق سانسور از بین میرف�. جایی که عراقیه� به همراه تعدادی از منافقین، نامهه� را کنترل میکردن� تا مطلب خاصی در نامهه� نباشد، و به ایران نمیرسی�. رسیدن نامههای� معدود که با خلاقیت آزادگان و بهصور� رمزی نگارش شده و رسیده� شبیه معجزه است؛ معجزها� برای ماندگارشدن ارادت اسرا به امام و حضرت آقا (و بالعکس) در تاریخ. درمقابل، روایت ششم و پایانی کتاب، شرحیس� از شرایط اسرای عراقیِ دوران جنگ که مهمان جمهوری اسلامی بودند و در امتداد زمان اسارت خود، خدمات فراوانی از جانب نظام اسلامی دریافت کردند، که منجر به علاقه و ارادت آنها به ایران و جمهوری اسلامی شد.
کتاب قراره یه فضای کلی از اسارت دوران جنگ رو به تصویر بکشه و از نظرم به موضوعاتی که متفرع بر اسارت هستند، خوب پرداخته شده است؛ مثل خانواده اسرا و سازمانی که مسئولیت بررسی امور اسرا رو به عهده دارد در این کتاب به خوبی توصیف شدهان�. کتاب چهار پنجت� روایت سبک از اسرا رو نقل میکن� که به سبب نامهنگاریشو� با رییس جمهور وقت انتخاب شدهن�
چند روایت ساده و بیتکلف� از نامهنگاریهای� اسرا با حضرت آقا. و به بهانهی� روایت این نامهها� به بحث اسارت و فضای اردوگاهها� پرداخته شده. یهجورایی� یه دایرهالمعارف� اسارت هم بود. یعنی اگه یک نفر که کلا چیزی درباره بحث اسرا نشنیده این کتاب رو بخونه، یه دید کلی به دست میاره. در ضمن رحمت خدا بر امالاسرا� سرکار خانم "بهجت افراز" که مادرانه پیگیر اوضاع آزادگان و خانوادههاشون� بودند�...