تاحالا شده یه روز کامل خودتون رو تو آینه تماشا کنید؟ این کار مهمیه که من دوست دارم امروز تنهایی انجامش بدم. لیلا و صغری خانم رختشور و بابام، وقتی شنیدن قراره امروز فقط این کار و بکنم؛ فکر کردن خل شدم، اما نخیر. من خل نیستم من یه دختر بیست ساله ام. لااقل شناسنامه ام که این طوری می گه. البته کسایی که برای بار اول منو می بینن، می گن که نباید بیشتر از نوزده سال داشته باشم و بعدش هم وقتی چند ساعتی با من صحبت می کنن نتیجه می گیرن که نباید بیشتر از پونزده سال داشته باشم. اینارو فقط بابت این می نویسم که بیست سال دیگه که آدم خیلی مهم و سرشناسی شدم، بدونم کی بودم و حالا چی شدم...! ... آیا آتش عشق در قلب تو همچنان فروزنده و ملتهب است که اگر چنین نیست شمارۀ قلبت را در نامۀ بعدی برایم بفرست تا کمی عشق به حسابش واریز کنم...!
حسین یعقوبی! کتاب طنز جالبی دارد اما گاهی در پاره ای از بخش ها اغراق زیادی در طنزش صورت گرفته که حداقل برای من مانند شیرینی بیش از اندازه ناراحت کننده است. بطور کلی از خواندن کتاب لذت بردم.
عالی و خنده داربود. یکی از بهترین کتابای تالیفی که توی ده سال اخیر خوندم. خیلی از داستاناشو زندگی کردم خودم . جهان بینیِ نویسنده خارق العاده ست. حتما پیشنهاد میکنم بخونید.