احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود (۴ دی ۱۳۱۰، اهواز � ۱۲ مهر ۱۳۸۱، تهران) نویسندهٔ معاصر ایرانی بود. او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی میدانن�. معروفتری� رمان او، همسایهها� در زمرهٔ آثار برجستهٔ ادبیات معاصر ایران شمرده میشو�
از مدت ها قبل ملتفت شده بودم که آدم عین علف هرزه است و خیلی زود به همه چیز عادت می کند
کتاب شامل چند داستان کوتاه است که در سبک رئالیسم اجتماعی نگاشته شده است داستان هایی درباره ی رعیت هایی که با مکانیزه شدن کشاروزی نمی دانند با این سن و سال به چه کار دیگری مشغول شوند و یا مردمی که مجبورند زن و بچه هایشان را بگذارند و برای پول درآوردن قاچاقی به قطر و کویت بروند و مردهای دیگری که برای فروش خون صف بسته اند
.بیکاری ،فقر و خرافات موضوعات اصلی کتاب هستند دو داستان "بود و نبود" و "در سایه سپیدارها" شباهت هایی با "بیگانه"ی کامو و "زمین آهن است و آسمان مس" یاشار کمال داشتند
"قسمتی از داستان "انتر تریاکی
رفیقش، دوباره دود را تو دهانش فوت کرد و فیروز بی اینکه کسی توجه داشته باشد، دود را فرو برد...کیفش به انتها رسیده بود. در چنین حالتی که بسیاری از خاطره های جوانی در ذهنش جوانه می زد و رویش آغاز می کرد، هیچ مایل نبود که درباره آدمها بیندیشد. آدمهائی را که خندانده بود، دلقک هائی را که گریانده بود... نه! اینها،این چیزها...نه!... مگر چه خاطره خوشی از این حیوان های دوپا داشت؟... مگر مزد آن همه زحماتش را داده بودند؟
چندبار دیگر که دود گرفت، گویی،هیچ هیچ شد. تو دود تریاک حل شد، اصلا روح شد،چیزی ماوراء ماده شد...معشوقه اش به یادش آمد...چه چاق بود، چه قشنگ بود، چه دم نرم و زیبایی داشت...نه!...اصلا معشوقش با مادینه های دوپایی که او، وقت و بی وقت در شهر دیده بود، فرق داشت
خودش هم با نرینه های شهرنشین تفاوت داشت. حیوانهای دوپای شهری، لوس هستند، ننر هستند، زحمت را با متلک و خنده و تمسخر پاسخ می دهند، نه! وجود خودش با این شهری های بی مزه، مثقالی هفتصد تومن فرق دارد
داستانها� «برخورد» و «زیر سایه سپیدارها» رو خیلی دوست داشتم. از نظر فرم، محتوا و بیان دقیقا همون احمد محمود همسایهه� و مدار صفر درجه رو می بینیم منتهی در ابعاد داستان کوتاه. داستان آخر «از دلتنگی» هم بنظرم ایده� اولیه کتاب «داستان یک شهر» بود. ایدها� که بعدها تو اون کتاب به بهترین شکل پیاده شد.
مجموعه داستان: «مصیبت کبک ها»: زن و مردی خرافاتی و خریدن چند کبک بود و نبود: پسری عاشق در زندان که پدر معشوق را بخاطر مخالفت با ازدواج کشته بندر: داستان مردانی که با بردن بار امرار معاش میکنند ترس: دو قاچاقچی که میخواهند از دست مامورین فرار کنند راهی به سوی آفتاب: یک زندانی که از خواب بیدار شده و ادعای پیامبری دارد انتر تریاکی: میمونی که دلقک بازی درمیآورد و معتاد شده زیر باران: آدمهایی که با فروش خون خود پول قمار خویش را جور میکنند آسمان کور: قماربازی تازه از زندان آزاد شده و دوباره درگیر شده زیر آفتاب داغ: مردی برای ماهیگیری به دریا میرود و با یک کوسه درگیر میشود برخورد: درگیری مردم روستا با مالک برای این که تراکتور و خرمنکوب خریده در سایه سپیدارها: جوانانی که میخواهند، تعاونی را برای روستاییان بشناسانند از دلتنگی: تبعیدیها در یکی از شهرهای جنوب و روزشماری آنها
احمد محمود یک قصه گوی بومی ست، با روایت هایی خطی و مضامینی سخت اجتماعی. آثار محمود اگرچه در ادبیات معاصر ما قابل تامل اند، اما در مقایسه با ادبیات امروز جهان، مقام بلندی نصیبشان نمی شود. با این همه اگر حوصله ای باشد و حال و هوایی برای شنیدن خاطرات پدر بزرگ از جنگ و کودتا و طبقات محروم و... خواندن آثار احمد محمود در رده ی بالای اولویت هاست. او از نسلی ست که بیش از ادبیات، به جامعه گرایی و مردم گرایی گرایش داشتند (از جمله محمود دولت آبادی). زبان احمد محمود ساده، شیرین و خودمانی ست. این ویژگی در برخی از داستان های کوتاهش مانند "پسرک بومی" و هم چنین در اولین رمانش "همسایه ها"، چشمگیر است. همسایه ها بهترین اثر بلند احمد محمود و دلچسب ترین کار اوست. در "داستان یک شهر" و به ویژه در "زمین سوخته"، این "مردمی" بودن و "اجتماعی نویسی"، صمیمیت قلم او را خفه کرده است، و عبارات، گاه به شعار تبدیل می شوند. در "مدار صفر درجه" دوباره از اجتماعی نویسی فاصله می گیرد. با این همه "مدار صفر درجه" هم از هر لحاظ، پایین تر از "همسایه ها" ایستاده است. زائری زیر باران یادگار دورانی ست که احمد محمود با قلم و ادبیات صمیمیت بیشتری داشت
داستانها� مشترکی با مجموعهداستانها� قبلی داشت که تعدادشون کم هم نبود.«از این بابت برای ناشر متاسفم!» خوب بود، ولی اگر در رمان عاشق احمد محمود باشم، در داستان کوتاه چنین حسی ندارم:))))
مجموعه داستان های کوتاه یه چیزیش بده، تا میایی با شخصیت ها همراه بشی داستان دستت بیاد پی ریزی کنی تصویر سازی کنی نویسنده پرتت میکنه توی فضای بعدی... تمام مدت خوف این رو داشتم الانه که وسط ناکجا داستان تمام شه و میشد!🤦♂️�
انتظار داشتم بهم مزه بده ولی خوندن دوتا از کارهای بلند و زیباش قبل از این کتاب کار رو خراب کرد🙃🙂!
زائری زیر باران-احمد محمود انترتریاکی، مصیبت کبکها� بندر و در سایۀ سپیدارها جزء داستانها� جذاب این کتاب بودند. انترتریاکی یکی از داستانها� کوتاهی است که میشو� از پنج به آن پنج داد. بندر هم میتوان� یکی از داستانکوتاهها� خوب رئالیستی باشد.(پاینده هم در جلد یک داستان کوتاه ایران به این داستان اشاره کرده.) در سایۀ سپیدارها را به خاطر سوژۀ مناسب، نوع روایت و زبانش دوست داشتم. و مصیبت کبکه� که اولین داستان کتاب است را به این خاطر که شروع ویژها� داشت. دیگر داستانها� کتاب سطح متوسطی داشت، بدون ویژگی خاصی.
داستانها� کوتاه این کتاب یکی از مهمتری� مجموعههای� است که درباره تاثیر انقلاب سفید و نقد اصلاحات ارضی در جامعه� ایران باید خواند. به خصوص دو داستان «در سایه� سپیدارها» و «برخورد». علاوه بر این درونمایه� کل این مجموعه از بارزترین نمونهها� ادبیات اقلیمی است. و از طرفی از آنجایی که رد داستانها� احمد محمود را میشو� در بقیه� آثارش دنبال کرد شاید بهتر باشد قبل از خواندن رمانها� بلندش مثل همسایهه� برای درک بهتر فضای داستان، این کتاب را خواند.
تکههای� از کتاب برای خودم: از مدته� قبل ملتفت شده بودم که آدم عین علف هرزه است و خیلی زود به همه چیز عادت میکن�
همیشه فکر می کردم که زندگی رنگی دیگر دارد و آنچه در اطرافم می گذرد، فقط یک مسخره ی تکراری است. ولی حالا نه! حالا یادآوری تمام چیزهای بیارز� که خارج از زندان دورم را گرفته بود، برایم لذت بخش شده بود.
آدم وقتی مرد تا بیست و چهار ساعت بعد سلولها� مغزش از خونی که در خود دارند تغذیه می کنند و آدم به طور گنگ و مبهم، حتی سرازیر شدن توی قبر و همچنین محدود شدن توی لحد را احساس میکن�.
خیلی چیزهای بیاهمی� برای زندگی ضروری است. مجموعها� از چیزهای به ظاهر بیاهمیت� زندگی را تشکیل میده�. زندگی یعنی همین.
ما فقیر بیچارهه� هستیم که مثل گوسفند قربونی هم تو عزا کشته میشی� هم تو عروسی.
اسم احمد محمود را از زبان زندانیان سیاسی زیاد شنیده ام. جالب است که بهترین کتابهایی که خوانده اند از احمد محمود است. من درکش نمیکنم. از زندان و به بند کشیده شدن انسانها جنان شیرین صحبت میکند که انسان تمام آرزوی زندگیش را در آن سرای سرد مجسم میکنم. کاش هیچ بی گناهی در بند نباشد به امید آن روز
قلم محمود روان هست، کلماتش برایم سریع به تصویر تبدیل میشوند� خودم رو جای شخصیته� میذارم� شخصیتهای� که زندگی بسیار تلخ و غمناکی دارند و حتی تو خیال هم میتوا� سختی و عذاب زندگیشو� رو حس کرد.
مصیبت کبکها ★★☆☆� بود و نبود ★★★★� بندر ★★☆☆� ترس ★★★☆� راهی به سوی آفتاب ★★★★� (اسپین آف همسایه ها؟ ولی نوشته شده قبل از همسایه ها) انتر تریاکی ★★★★� زیر باران ★★★☆� آسمان کور ★★★☆� زیر آفتاب داغ ★★★★� برخورد ★★★★� در سایه سپیدارها ★★★★� از دلتنگی ★★★★�
بازهم به نظرم داستان کوتاه در حد و اندازه ی فکر احمد محمود نیست. شاید من اینطور فکر می کنم که در حال خواندن مدار صفر درجه هستم یا زمین سوخته را خواندم. به نظرم داستان کوتاه ها تمام نمی شوند و انگار خرده روایت هایی از یک جای بزرگتر هستند.
داستانها� مجموعۀ «زائری زیر باران» نیز چونان دیگر داستانها� «احمد محمود» پرانرژی شروع میشو� و با ضربآهن� خوبی پیش میرو�. غریزۀ قدرتمند نویسندگی محمود، به او امکان میده� تا از کرختی داستانها� حوصلهسرب� ایرانی فاصله بگیرد و ادبیات حرفها� را با جذابیت درآمیزد. انرژی نهفته در کارهای او بیشتر از ظرفیت زبانی داستان یا عناصر داستانی است و از اینرو� چونان آتشی به داستان افتاده و جملهه� و شخصیته� و مناظر را در خود حل میکن�. این انرژی چنان مخاطب را به خود مشغول میدار� که فرصت پرداختن به زبان یا عناصر داستانی را از وی میگیر� و درگیر ماجراهایش میکن�. از اینر� قصه، پرقدرت و در خلال عمل شخصیته� تند پیش میرو� و داستان را میساز�. حتی فضاسازی، توصیف و عناصر دیگر داستان هم در این حرکت سریع قصه، حل میشون� و از لابهلا� جریان بزرگت� حوادث و اطلاعات داستان، خود را به ما مینمایانن�. اینه� که چنین باشند، دیگر تکلیف پیام داستان و ایدئولوژی آن معلوم است. اما پس از چند صفحه، این آتش دیر نمیپای� و رو به سردی میرو�. کمر داستان که رد شده، احساس میکنی� دیگر تبوتا� اولیه را ندارد و یا حداقل در معرض خطرپذیری اولیۀ آیندۀ داستان قرار نگیریم، اما این روند در اینج� متوقف نمیمان� و در چند داستان، نزدیک نقطۀ پایانی با افول انرژی اولیه مواجه میشوی�. گاهی افت ناگهانی حادثه و ماجرا هم پیش میآی� و شاکلۀ اولیۀ روایت از هم میپاش�. همۀ اینه� باعث میشو� حس خوبی از خواندن داستانه� نداشته باشیم یا حداقل سرخوشی اولیه از سرمان میپر�. راستی چرا چنین است؟ این پایان ضعیف چه اثری روی ما دارد؟ کمترین اثرش این است که ما را نسبت به اصل ایده مأیوس میکن�. میفهمی� که نویسنده از ابتدا هم عمق چندانی در نگاهش نبوده و مسألۀ ویژها� را با ما در میان نگذاشته است. احساس سر کاریبود� بهمان دست میده�. انگار که از اول به سرابی دعوت شدهایم� منتها آبش میپنداشتی�. چرا چنین میشود� قصها� که چنان تابوتب� داشت و آنطو� با آبوتا� تعریف میشد� چرا تا به انتها تاب نیاورد و فرومرد؟ پیش چشمان ما جان داد و به زحمت خودش را به خط آخر رساند؟ چه چیزی حافظ و نگهبان قدرت روایت در داستان است؟ احمد محمود به چه نیاز داشت تا در کنار غریزۀ پرقدرت داستاننویسیاش� از عهدۀ اتمام درست یک داستان کوتاه برآید؟ باید به این نکته دقت کرد که پایان ضعیف، به معنی ضعف طرح در داستان نیست، اصولاً به معنی نبود طرح است. ضعف پیرن� از آنج� ناشی میشو� که نویسنده نتوانسته یک بار از بالا به کل داستان نگاه بکند و خودش هم دستخو� پیشرفت حوادث بوده است. چیزی خلق کرده که خودش از آن عقب مانده و نتوانسته در نقاط اصلی پیرنگ� انرژی لازم را به آن تزریق کند. این مشکل، مخصوص احمد محمود نیست و حداقل در رمان، مشکل اکثر کارهای ایرانی است. ما نمیتوانی� طرح را با دقت طراحی کنیم تا داستان را با قوت به نقطۀ آخر برساند. در داستانها� کوتاهما� هم کمتر پیش میآی� که طرحها� قدرتمندی حضور داشته باشد، اما مجال اندک داستان کوتاه باعث میشو� این ضعف همیشه آشکار نباشد و برخی از نویسندگان آن را با قوت در نثر، توصیف، مضمون یا عناصر دیگر داستان میپوشانن�. اما چرا نمیتوانی� طرح خوبی بنویسیم؟ چرا احمد محمود نمیتوان� داستان کوتاهش را پیش ببرد و در نقطها� خاص با قدرت به پایان برساند؟ اشراف بر داستان و نوشتن طرح کامل ممکن نمیشود� مگر با درک و طراحی زنجیرۀ علت و معلول وقایع. واقعاً خوب است اهل تفکر آشنا با ادبیات داستانی را دعوت کنیم تا پژوهشی مفصل در باب علت و معلول (ناظر به داستان) باتوجه کامل به تمام تاریخ رمان و تاریخ فلسفه داشته باشند و نظرهای مختلف در این حوزه را گرد آورده و چارها� برای این حفرۀ بزرگ داستاننویس� در ایران بکنند، اما عجالتاً تا وقتی که متفکرین (اندک) آشنا با ادبیات داستانی فرصت اجابت به این دعوت را پیدا کنند، بد نیست اشارها� به یکی از مهمتری� نقصها� نویسندگان ما در توجه به حوادث داستانی بکنیم. غایت یکی از مهمتری� موارد شکلدهندۀ هرطرحی است، ازجمله طرح داستانی. هم نویسنده و هم شخصیت صاحب اراده، برای رسیدن به غایت است که مجموعها� از اعمال را طراحی میکنن� و به برخی از اتفاقه� تن میدهن�. این ضعف میان نویسندگان ما باعث شده که عمدۀ شخصیتهای� هم که خلق میکنند� هدف خاصی در زندگی نداشته باشند یا اهداف دم دستی را انتخاب کنند. با وجود اهداف دم دستی نمیتوا� به طرحی کامل و جذاب در داستان رسید و مخاطب را به دنیال ایدۀ داستانی کشاند. چه کسانی که تحتتأثی� نگاه مدرن، رابطۀ علت و معلول را خطی میدانن� و چه آنه� که در ادامۀ نگاه شرقی (و سنتی ما) به وجود علت دوری قائلند (که هم آغاز حوادث است و هم غایت آنه�)، بدون توجه به زنجیرۀ علت و معلول در طرح داستانی موفق به طراحی پیرن� قدرتمند و درنتیجه داستان جذاب برای مخاطب نمیشون�. این عقل است که میتوان� با ارادۀ خویش، هدفی را برگزیند و شخصیتها� داستانی را از انفعال و دستخو� حوادثبود� نجات دهد. هدف عقلانی نویسنده است که خودش را در طرحریز� پیرن� نشان میده� و به غایتمند� کل داستان منجر میشو�. غیبت این طرح عقلانی در آثار اکثر نویسندگان ایرانی دیده میشو� و احمد محمود نیز بهویژ� در «زائری زیر باران» با این مشکل روبهر� است. نتیجۀ این ضعف همانا جذابیت و عمق کم داستانهاس� و درنتیجه رویگردان� همزمان توده و نخبگان جامعه از داستان ایرانی را به همراه دارد. محمود نتوانسته طرحی برای حوادث داشته باشد، از اینر� خودش دستخو� حوادث شده است. داستان او زیر باران شدید نگارش غریزی، خیس شده و وارفته در زمین زندگی رها گشته است.
چیزی که مرا دنبال نوشته های احمد محمود میکشاند قوه ی حس بخشی متون اوست. حس ها به خوبی توسط قلم او خلق و بعد به خواننده منتقل میشوند. احمد محمود ساده می نویسد و شاید فکر کنیم که چه کار ساده ای است ساده نوشتن اما این تفکری دقیق نیست. حدسم درباره ی ساده نویسی محمود این است که پیام های داستان هایش شعاری نیست ، برای همین هم تظاهری در خود حس نکرده که بخواهد با دشوار گویی ، مبهم گویی ، پیچیده گویی آنرا بپوشاند . دلیل دیگر میتواند این باشد که چشم احمد محمود قلم اوست. او بیش از آنکه در نویسندگی از رویاها و خیالات خود ��ام بگیرد بنظر میرسد از ماوقع و ما رای خود بهره برده است . نکته ی منفی برخی از داستانهای این کتاب را میتوانم به شباهت مضمون و محتوا با برخی آثاری که از نویسندگان دیگر خواندم اشاره کنم . داستانی که در آن شخصیت خان محمد است را اگر بنگریم میبینیم که رگه هایی از شباهت با داستان گیله مرد دارد ( شیوه ی پایان داستان هر دو ) یا شمه های از خوشه های خشم را در همین داستان میتوان دید. اینکه دقیقا کدام اثر زودتر چاپ شده و آیا احمد محمود مبتلا به تکرار محتوا شده یا خیر را یا برعکس ( لااقل درباره بزرگ علوی) نمیدانم . داستانهای احمد محمود مبتذل نیستند یعنی او ننوشته که صرفا نوشته باشد بلکه دغدغه های او تبدیل به داستان شده اند و از این لحاظ با آثاری ارزشمند رو به رو ایم و این ارزش بنظر مضاعف است که او خودش را مینویسد نه چیزی که جامعه یا بازار از او میخواهد . شاید نکته ای که کمی درباره این کتاب به ذوق من زد نقش کم رنگ و یا محو زنان در پیش برد داستانهاست ، مرد ستیز یا فمینیست نیستم اما اینکه نویسنده ای سبکش رئال اجتماعی باشد و از واقعیات زنان اشاره نکند یا زن در آثارش( لااقل در پسرک بومی و غریبه ها ، زائری زیر باران و همسایه ها ) جز شریک جنسی یا وسیله ای برای ابراز عشق نباشد کمی با واقعیت در تضاد و شاید بگوییم کم انصافی است .
به هر روی ، بنظر از آثار ایرانی است که خوبست لااقل یکباری خوانده شود ، بینش میدهد و مفید است . خیالتان راحت که پول و یا وقتتان هدر نمیرود و داد و ستدی مطلوب خواهد بود .
. قبل از این که زندانی� شم، هرگز به فکر این چیزها نبودم. روشنی دلپذیر ظهر، برایم عادی بود و تو منزل، با بچهه� سر و کله زدن، یک کار معمولی و غالباً خسته کننده. همیشه فکر میکرد� که زندگی رنگی دیگر دارد و آنچه در اطرافم میگذرد� فقط یک مسخره تکراری است؛ ولی حالا نه! حالا یادآوری تمام چیزهای بیارز� که خارج از زندان دورم را گرفته بود، برایم لذت بخش شده بود. . ما فقیر بیچارهه� هستیم که مثل گوسفند قربونی هم تو عزا کشته میشی� هم تو عروسی. . خیلی از چیزهای بیاهمی� برای زندگی ضروری است. اصلا مجموعه ای از چیزهای به ظاهر بیاهمیت� زندگی را تشکیل میده�. زندگی یعنی همین. . آدم وقتی مرد تا بیست و چهار ساعت بعد سلولها� مغزش از خونی که در خود دارند تغذیه می کنند و آدم به طور گنگ و مبهم، حتی سرازیر شدن توی قبر و همچنین محدود شدن توی لحد را احساس میکن�. . از مدته� قبل ملتفت شده بودم که آدم عین علف هرزه است و خیلی زود به همه چیز عادت میکن�. . معمولا احمد محمود رو با رمان هایی که نوشته میشناسید و شاید خیلی ازش داستان کوتاه نخونده باشید. این کتاب مجموعه داستان هست.دوازده داستان داره. داستان ها: مصیبت کبکها/بود و نبود/بندر/ترس/راهی به سوی آفتاب/انتر تریاکی/زیر باران/آسمان کور/زیر آفتاب داغ/برخورد/در سایه سپیدارها/از دلتنگی . مضمونِ داستان ها در مورد فقر،زندان،تغییر زندگی روستایی به شهری و فشاری که به روستایی ها اومد،فروش خون و... از این دست داستان هاست. تقریبا همه� داستان ها فضای غمگینی دارند با تصویر سازیهای قوی.برخورد و انتر تریاکی داستان های مورد علاقه� من از این کتاب بودند:)
کتاب را به توصیه� یک کتابفروش (و البته از سر رودربایستی) خریدم. معتقد بود مجموعه درخشانی است اما نبود. بیشتر داستانهای� را میتوا� در یک نشست خواند و خمیازه نکشید، اما در کل چیزی تویش پیدا نمیشو� که آدم را به وجد بیاورد.