علی رضاقلی در ۱۳۲۶ در شمیران زاده شد. پدرش بنّا بود. علی تحصیلات متوسطه را در رشته ادبی در سال ۱۳۴۶ در دبیرستان بهرام قلهک شمیران به پایان رساند و در همان سال به رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت. وی در سال ۱۳۵۰ موفق به اخذ دانشنامه کارشناسی از دانشگاه تهران شد. در دوران تحصیل به حسینیه ارشاد هم رفت و آمد داشت و در جلسات سخنرانی آنجا شرکت میکر�.
پس از گذراندن خدمت سربازی مدتی وارد بازار کار شد و اقدام به خرید کامیون و تریلی نمود. در این دوره تلاش میکر� پول لازم برای ادامه تحصیل در خارج از کشور را جمع کند.
در سال ۱۳۵۳ جهت ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن و سپس مدرسه سیاسی مطالعات عالی پاریس رفت و جامعهشناس� سیاسی خواند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پایاننام� دکترا را نیمهتما� رها کرد و به ایران بازگشت و به طور غیر رسمی به مطالعه و پژوهش در حوزه جامعهشناس� و اقتصاد سیاسی ایران پرداخت
کتاب با یک سوال تکاندهند� آغاز میشو�: چگونه است که در بعضی جوامع سلطان محمود غزنوی، سلطان مسعود، تیمور، نادر شاه، آقا محمد خان و ناصرالدین شاه پیدرپ� میآین� و پیامدها� سیاسی اجتماعی این نظام� تکرار میشود� این سوال تلنگر بزرگییس�. واقعا چه چیزی در مملکت ما این زمینه را فراهم میکن� که دهه� بار دولتها� روی کار عوض شوند اما همواره دولت بعدی مستبد و فاسد از کار در بیاید؟ علی رضاقلی جواب این سوال را در جامعه و فرهنگ ایرانی جستجو میکن�. کتاب جمعه شناسی خودکامگی در واقع با استفاده از نقد داستان ضحاک در شاهنامه جامعه� ایرانی را تشریح میکن� و دلایل روی کار آمدن شاهان و دولتها� خودکامه را در ایران بررسی میکن�. به نظر من خواندن این کتاب برای همه� ایرانی ها واجب است. اصلا ای کاش مطالب اینچنین� را در کتابها� اجتماعی، تاریخ و حتی ادبیات دوران دبیرستان میگنجاندن� تا ما ایرانیه� بتوانیم ویژگیها� جامعه خودمان را بهتر بشناسیم و در صدد اصلاح خودمان برآییم.
"در این کتاب هم مثل کتاب "جامعه شناسی نخبه کشی" آقای رضاقلی در حال برشمردن کاستی های فرهنگ ایرانی در شکل دادن به یک نظام اجتماعی سالم است که قدرت در آن به فساد نینجامد. دیده بودم که دوستانی در مورد کتاب جامعه شناسی نخبه کشی گفته بودند کتابی است که انسان را ناامید میکند. از بس که کاستی های فجیع فرهنگ عمومی ایران را از دل تاریخ بیرون میکشد. میخواهم بگویم این کتاب هم همان ساخت و باور را دارد و واقعا علیرغم پایان حماسی و شیرین داستان که همانا پیروزی فریدون بر ضحاک است اما تلخی اش در کام مخاطب باقی میماند. ابیات داستان ضحاک را می آورد و با نگاه جامعه شناسانه نگاه فردوسی را به زمانه و زمینه زندگی ایرانی بررسی میکند. تا به اینجا من خوشم آمده الا وقتی که ایشان وجود طبقه اشراف را لازمه ثبات اجتماعی میداند. این قسمت به نظرم سست بود و استدلالات کافی نداشت" البته در مجموع به نظرم این کتاب از لحاظ شیوه تحلیلی اش لغزش هایی دارد. آیا میتوان تمام داستان ضحاک را بازتاب جامعه شناختی زمانه فردوسی دانست و نقش اسطوره ها و کهن الگوها را نادیده گرفت؟ وانگهی لااقل در دو سه فراز از کتاب جناب رضا قلی طوری با حسرت از نظام های لیبرال دموکراسی یاد میکند که انسان گمان میکند در چنان مدینه فاضله هایی امکان ندارد هیچ ضحاکی بر کرسی قدرت تکیه زند. الحمدلله که برآمدن کسی مثل دونالد ترامپ غلط بودن این نگاه را اثبات کرده است
دو بریده از کتاب:
"ابوریحان بیرونی عالم و دانشمند، منجم و کارشناس و متخصص متعهد مسلمان به علت رأیی مخالف طبع سلطان محمود غزنوی که در زمینه تخصصی خود داده بود، زندانی شد. وی غلامی داشت که از زندان بیرون می رفت و مواد مورد احتیاج ابوریحان را تهیه میکرد و به زندان می آورد...
ببخشید این بخش عجیب و دردناک کتاب را دو روز پیش که سالگرد درگذشت ابوریحان بیرونی بود انتخاب کردم ولی متنش طولانی است در کانالم بخوانید:
"
"تعبیری رایج از همان زمان بر سر زبانها بوده است که «هر غالبی به مغلوب خویش شبیه تر است». کسانی که در صحنه درگیریهای سیاسی پیروز می شوند و به عنوان اصلاحگر بر تخت مهی تکیه می زنند، معمولا مرتکب اعمالی می شوند که این تعبیر زیبای هانا آرنت را به خاطر می آورد که «در انقلاب کبیر فرانسه هابيل، قابیل را کشت!»"
ساختار اجتماعی جامعه ایرانی در کتاب بر اساس داستان ضحاک و فریدون بررسی شده است. اینکه ماهیت رفتار و نگرش جامعه ابرانی به سمت ایجاد دیکتاتوری و حکومت خودکامه است. نویسنده برای تک تک رفتارهای بیان شده در داستان مصداق واقعی اورده است. مبارزات در طول تاریخ ایران مبارزه برای تغییر رژیم بوده است . نه ایجاد تغییر در رژیم . برای همین هر پادشاه جدیدی با گذشت زمانی تبدیل به خودکامه دیگری بدتر از قبلی میشو�. اینکه اصولا چیزی به عنوان قانون در تاریخ ما دیده نشده است. در صورتی که در جامعه غربی از ابتدا چنین نبوده است. فقط دو مشکل اساس به نظرم برای کتاب وجود دارد. یکی نگرش خیلی خیلی منفی و ایجاد حس ناامیدی به جامعه ایرانی که یکم اذیت کننده بود و دیگر اینکه کتاب خط روشنی برای راه حل این مساله مهم نداده است. یعنی صرفا به بیان و تحلیل مساله پرداخته است. دوست داشتم راهکار هم برای این مشکل ارائه میش�. چرا که مشابه این کتاب کتاب های بسیاری وجود دارد که طرح مساله و عقب ماندگی ایران کرده اند اما در ادامه توضیحی برای حل مشکل از دیدگاه خودشان نداده اند.. .
«واقعیت این است که فرهنگ سیاسی ایران چون نتوانسته تلقیات خود را نسبت به واقعیات اجتماعی تصحیح کند، همیشه فریدونش پس از چندی، ضحاک می گردد. هر وقت ساختار فکری و ساختار اجتماعی-اقتصادی-سیاسی متناسب برای تحدید قدرت سیاسی به وجود آید و فریدون به روی زمین و به دست مردم پرورده شود، آنگاه امید اصلاح قدرت سیاسی نیز می رود. ... تاریخ ادبیات سیاسی ما، تاریخ اصلاحات سیاسی از «بالا» و به کمک اهرمهای اهورایی است و این با واقعیات اجتماع انطباق نمی یابد. ... واقیات اجتماعی سرسخت و لجوجند و جز با شناخت دقیق و عمل خستگی ناپذیر تن به اصلاح نمی دهند. ... «بنای جامعه بر بنیان آرمانهای او نیست، بلکه بر بنیان سرشت اوست»* *ویل دورانت، درآمدی بر تاریخ تمدن » صفحه 154 کتاب
جامعه شناسی خودکامگی. نوشته علی رضاقلی. نشر نی. 1377. همانطور که از اسم کتاب مشخص است، کتاب نوشتاری بر جامعه شناسی خودکامگی در جامعه ایرانی با استفاده از تحلیل داستان افسانه ای قیام فریدون و خودکامگی ضحاک ماردوش. تحلیل بسیار جامع و زیبایی در کتاب بر روی شرایط سیاسی-اجتماعی-اقتصادی تاریخ ایران ارائه شده است، که بیشتر در قرنهای حکومت ترکان بر این متمرکز بوده و البته مصداق های بارزی در اکثر حکومت های ایرانی به خصوص ایرانی-اسلامی داشته است. با توجه به مطابقت حدودی شرایط معاصر با الگوی حکومتی تاریخی موجود خواندن آن چیزی بالاتر از بررسی اجتماعی تاریخی است، و می توان به خوبی مصداق های بارز معاصر آن را نیز در ساختار اجتماعی حال حاضر ایران نیز مشاهده کرد. تنها ایرادات کوچکی که می توان بر کتاب وارد دانست، رد نظریه اصلاحات بالاسری صرفا متکی بر روند تاریخی حکومت های ایرانی و تحلیل افسانه فرجام خواهی فریدون است. در کتاب چندان به خوبی بر روی نظریه اصلاح مقابل نظریه اصلاح «بالا» بحث ایراد نگشته و احساس خلا تعریف نظام اصلاحاتی مناسب کمی برایم آزار دهنده بود. تنها بحث بر نواقص و معایب روش مبارزه و اصلاح خودکامگی و حکومت های خودکامه ایرانی بود و جای ایراد نظریه اصلاح مناسب در کتاب خالی است. مضافا، جسته گریخته مقایسه نظام حکومتی غربی و شرقی برای نشان دادن نبود بنیه اجتماعی برای تغییر ساختار حکومتی در تاریخ ایرانی ارائه شده است، که همچنان ایراد پیشین عدم بسط کافی موضوع و توضیح کافی تفاوت اجتماعی-ساختاری-اقتصادی جوامع مربوطه همان حس خلا بحث را برایم زنده کرد. لازم به ذکر است، که با وجود دست بسته بودن نویسنده در اشاره به ساختار حکومتی حاضر و همچنین دست و پا شکسته سخن گفتن در مسائل دینی مطرح در مسئله خودکامگی، ایرادات وارده در کتاب مطابقت بالایی با شرایط کنونی جامعه داشته و می توان به نوعی کار رضاقلی را در راستای رویکرد فردوسی در داستان ضحاک دانست ولیک پخته تر! مطمئن هستم اگر فردوسی زنده بود، بر دستان رضاقلی بوسه میزد به بهترین نحو ممکن کتاب شخصیت مبارز فردوسی و کنایات اعتراضی او را بسط داده، که واقعا قابل ستایش است.
خیلی وقت بود میخواست� این کتاب رو بخونم ولی فرصت دست نداده بود. تا الان. در روزگار انقلابیِ زن، زندگی، آزادی. اصلا نمیتون� بگم کتاب از نظر جامعهشناس� خیلی درست� حسابی و پرمغز بود. از این نظرها دستک� به نظر من عادی بود. خصوصا اینکه خیلی تکرار در محتوا داشت و بعضیجاه� در نمادشناسیش کمی لنگ میزد� ولی خوندنش در این روزها خالی از لطف نبود. خیلی از چیزهایی که در کتاب میخوند� همین الان دارن رخ مید� راستش. اینک� خیلیوقته� این ماییم که دیکتاتور رو میسازیم� چون از لحاظ سیاسی (و حتی اقتصادی) تنبلیم و دوست داریم یه نجاتدهند� سروکله� پیدا بشه و خودش خیلی سریع و فوری و انقلابی همهکار� رو بکنه و مسئولیت سیاسی رو از سر ما باز کنه. این میش� که قرنهاس� اسیر دیکتاتوری موندیم. به شکلها� مختلف... خیلی دوست دارم بگم این حرفه� نیست و زحمت رو از سر خودم کم کنم ولی راستش حداقل با تجربه� این روزها و کمی مطالعه� انقلاب 57 این رو به عینه میبین�. خلاصه که به نظرم ارزش خوندن داشت و مجموعا از خوندنش لذت بردم. اساسا اینک� داستان ضحاک بررسی نمادگرانه و جامعهشناخت� شده به نظرم جالب بود. کلی هم مثال تاریخی جالب در کتاب هست که خوندشون خالی از لطف نیست.
«کیفر بزهکاری جوامع، مرگ است» علی رضاقلی در این کتاب که با عنوان فرعی «تحلیل جامعه شناختی ضخاک ماردوش» می باشد قصد داشته است با دیدگاهی جامعه شناحتی و تاریخی و برمبنای متون فارسی کهن که اصلی ترین آن شاهنامه فردوسی است و بقیه مانند تاریخ بیهقی و کتب محمدغزالی و خواجه نظام الملک طوسی می باشند، تاریخ بعد از اسلامِ ایران را از دید جامعه شناسی اجتماعی و سیاسی مورد بحث و تحلیل قرار دهد. او با دیدی کاملا انتقادی و گاهی کاملا سیاه و تلخ به تاریخ مردم و حکومت داری ایرانیان می پردازد. او با در نظر گرفتن ایران به عنوان یک «جامعه سنتی و قبیله ای» که در آن تمام خصوصیت های یک «قبیله» حاکم است و نه اجتماع نشان می دهد که چگونه وقتی اجتماعی قبیله ای باشد و «جادومزاج»، ناخودآگاه ضحاک پرور می شود و حتی جمشید را به فساد می کشاند. او ایران را جامعه ای معرفی می کند که همواره اجتماع آن در پی سود فردی خود بوده اند و غیر از سود و منفعت خود به چیزی دیگر در اجتماع خود پایبند نبوده اند و این خود باعث ایجاد استبداد و نگاه شخص محور به جامعه شده است. رضاقلی با به تصویر کشیدن قیام فریدون علیه ضحاک در شاهنامه از دید یک جامعه شناس نه از دید یک ادیب نشان می دهد که چگونه همین جامعه ی سودمحوِر قبیله ای قیام فریدون را جهت دهی می کند و او به ناچار همان پیشه ای را در پی می گیرد که اسلاف قبل او یعنی جمشید و ضحاک در پی گرفته بودند. نقدی که به این اثر می توان وارد کرد جنبه ی سیاه نمایی قضیه می باشد که با خواندن کتاب می توان به کلی از جامعه ی ایران و پیشرفت آن چشم پوشی کرد!. از دید او تمام پیشرفت هایی هم که در ایران صورت گرفته بیشتر گرته برداری هایی بوده است از جوامع پیشرفته ی غربی که آن هم به زور خود این جوامع صنعتی وارد ایران شده است. رضاقلی در چند مورد نظام دموکراسی لبیرال را به عنوان اجتماعی پیشرفته معرفی می کند که خود جای بحث و تحقیق دارد البته تمام اینها از دیدگاه یک جامعه شناس می باشد که با واقعیتها سرو کار دارد و در جوامع قبیله ای مانند ایران، همواره حقیقت تلخ بوده است.
تا به حال اينقدر دقيق اشعار فردوسي تحليل نشده بوده به گونه اي كه بعد خوندن اين كتاب شك نمي كنين كه فردوسي شاعر،بزرگترين جامعه شناس زمان بوده و شرايط اون زمان كشور كه چندان تغيير ماحوي تو اين چند صد شال نكرده رو به وضوح لالوي اشعار ميبينين
دیشب وقتی داشت تموم میشد قسمت های مهم کتاب از نظر خودم رو دوباره خوندم شب قبلش حتی اشک هم ریخته بودم و شب قبل ترش نکته نوشته بودم که کجای کار ما میلنگه و در میانه های کتاب به این نتیجه رسیده بودم که فردوسی اونی نبود که به ما گفتن اما تو همه لحظه های کتاب فکرم درگیر بود درگیر خودمون درگیر این مملکت که حتی قصه هاش از روی واقعیته واقعیتی که از گذشته های دور مونده و شب جزو غیر قابل انکار فرهنگی و حکومتیمون همه این ها رو وقتی میخوندم آهنگ سرسام و پاره سنگ مهدی یراحی هم تو مغزم بود همه این روزا و همه قسمت های این کتاب دست به دست هم بدن که من بترسم از جامعه ای که داشتیم از حکومت هایی که داشتیم و حتی از قصه های اساطیریمون که آینه تمام نمایه ما هستن ترسناکه که ببینی نکته های یک نوشته داستانی انقدر نشانه های بارز داره تو بند بند وجود کشورمون و من میترسم از جامعه ضحاک وار از حکومت ضحاک وار از حتی مردم ضحاک وار و فقط میتونم بگم بخونیدش اگر سخت خوان هست اش هم بخونیدش بذارید این چرخه اسارت ادامه پیدا کنه نذارید تتو ضحاک درون و بیرونمون اسیر بشیم کاوه های وجودمون رو پیدا کنیم و به فریدون هامون اعتماد کنیم
تا حالا به تاریخ با این دید نگاه نکرده بودم دیدی وسیع و گاها به بلوغ رسیده و مقایسه گر ، تحلیلی فوق العاده انجام دادن و بسیار هم تونسته رمز مردانی کته در طول کتاب ،. من که لذت بردم
نويسنده تو اين كتاب سعی داره " ناكارآمدي مبارزه صرف با خودكامه را بدون توجه به فرايند ايجاد خودكامگی" تشريح كنه . رضاقلی تو این کتاب تاکید داره که تا زمانیکه صفت خودکامگی تو جامعه نابود نشه ، همواره مسئولی که سر کار میاد فردی خودکامه هست . كمترين تاثير كتاب ، آشنایی خواننده با چگونگی شكل گيری خودكامگی در طول تاریخ به کمک داستان ضحاک و فریدون شاهنامه فردوسی و حکومتهای پس از اسلام (ترک - عرب) در ایران هست .
این کتاب تحلیلی زیباست از زمینه های اجتماعی بروز خودکامگی در ایران که در غالب تفسیر داستان ضحاک در شاهنامه عرضه شده است. به نظر من نویسنده به دلیل جو حاکم بر جامعه در سالهای انتشار کتاب، همچون فردوسی مجبور به استفاده از نماد برای بیان مطالب خود شده و گرچه تمام صحبتش در مورد عصر زندگی فردوسی است ولی کاملا با اکنون ایران نیز تطابق دارد.
پس از خواندنِ فصل سوم، مضمونی ذهنا� را فراخواند: «بیتوجهی� عموم به مفهوم "ساختار"». توجهِ همیشگیِ توده� مردم به علتبودگی� کنش (Action)، با گوشهچشم� به برخاستنِ این مفهوم از «فرد»، اهمیتِ نقشداشتن� دیگران در پدیدهها� اجتماعی را میکاه� و در پارادایمِ کتاب، «خودکامه» را علتالعل� میشناس� و «جمع» را در شکلگیری� فرهنگِ خودکامهپروری� بیتقصی� معرفی میکند� حال آنک� «ساختار» (Structure) ای مبتنی بر «جمع» وجود دارد که معمولاً در تحلیلها� متداولِ مردمِ کوچهوبازا� (ما ای که خود ساختار را میسازی�) فراموش میشو�. ساختار است که آلوده به «خودکامگی» است و نتیجها� میشو� ظهور و بروزِ «کنشِ» فردیِ «دیکتاتور» یا «خودکامه» در رأسِ پدیدهها� سیاسی-اجتماعی. برای بیشتردانست� درموردِ چیستی، تفاوته� و ربطها� «ساختار» و «کنش»، مقاله� «تلفیق کنش و ساختار در اندیشه گیدنز، بوردیو و هابرماس و تأثیر آن بر جامعهشناس� جدید» را دریافت کنید و بخوانید:
((کیفر بزهکاری جوامع مرگ است)) تحلیل عمیق و دقیق و بسیار جذاب داستان ضحاک ماردوش که بسیاری از نقایص نظام اجتماعی تراویده از دل جامعه ایرانی در طول سالیان دراز را بدون هیچ گونه رودربایستی بیان می کند. کتاب های انتقاد از خود عموما زنگ بیدار باش بسیار خوبی هستند برای نگاه دوباره به درون خود و دیدن عیوب بی شمار... تحلیل جوانب مختلف نظام خودکامگی ایرانی و تفاوت های سلطنت ایرانی با همتای غربی آن، نقش ارتش و نگرش های توده مردم نسبت به حکومت و انتظارات جامعه از طبقه حاکمه همه و همه به شکلی بسیار شیوا و عقلانی با مثال های تاریخی و دقیق در این اثر گرد هم آمده اند. به حق باید این اثر را زمینه ای کامل برای یک تحلیل دقیق و همه جانبه در فرهنگ سیاسی ایران دانست که تمام جوانب را با اشاره ای کوتاه دسته بندی و معرفی کرده و بدون تکیه بر تنها یک عامل و تحلیل جامعه و حکومت بر اساس آن؛ به تقریبا تمامی عوامل موثر در به وجود آمدن شکل خاص حکومت و سلطنت ایرانی اشاره کرده است.
آثار علی رضاقلی با قلم بسیار شیوا، منتقد و بی پروا سعی در نقد موشکافانه جامعه ایرانی دارد. این اثر نیز با داشتن همین روند نگارشی، به تحلیل جامعه ایرانی و حکومت برآمده از این جامعه می پردازد
رضاقلی داستان ضحاک و فریدون را سرمشق کتاب خود قرار داده و بسیار زیرکانه میان بیت بیت این داستان با جامعه گذشته، حال و چه بسا آینده ایران، مشابهت و مطابقت می یابد
نظر نویسنده که روح حاکم بر تمام نوشته های اوست، من جمله این کتاب، این است که تا پایه های اجتماعی، اقتصادی و مذهبی ایران و ایرانی اصلاح نشود، امیدی به بهبود اوضاع سیاسی و بروز حاکمیت قانون و دموکراسی در این کشور نیست. حال چه با ضحاک ماردوش طرف باشیم، چه با پادشاهان غزنوی و مغول و چه با قاجار و پهلوی و غیره
من نسخه صوتی کتاب رو با صدای گرم و دلنشین جوانشیر بنیاب گوش کردم که لذت و کشش دوچندانی داشت
خوب می بود که آقای رضاقلی شرحی مختصر و موجز از داستان ضحاک ،برای شاهنامه نخوانده ها می داد و همچنین برخی اشعار فردوسی به شخصه برای خودم من نامفهوم بود و در خواندن کتاب تا حدی خلل ایجاد کرد...شاید یکی از دلائل چاپ 19 ام این کتاب در قیاس با چاپ 35 جامعه شناسی نخبه کشی نیز در سلیس نبودن این کتاب در قیاس با کتاب مذکور دیگر است.
طراحی جلد اما بسیار هوشمندانه و گیرا بود. در کل خواندن این کتاب برای غور کردن در چرایی عدم توسعه سیاسی-اقتصاد ی ایران و میزان ارتباط آن با نهادگرایی جاری و ساری در سیستم حکومتی ایران به شخصه توصیه می کنم.
عنوان فرعی کتاب جامعه شناسی خودکامگی، تحلیل جامعه شناختی ضحاک ماردوش است.
نویسنده در این کتاب مطالبی را بیان میکند که طبق عنوان کتاب انتظار میرود برداشتهایی جامعه شناسانه از داستان ضحاک باشد. انتظار میرود که داستان ضحاک معدنی باشد که مطالب بایستی از آن استخراج شود. درصورتی که چنین نیست و بنظر میرسد که نویسنده تکلیف خود را با نظریاتش تمام کرده و در داستان ضحاک صرفا به دنبال شاهدی بر آرای خود میگردد. این شاهد یابی گهگاه روند منطقی ای که در یک متن علمی باید رعایت شود را طی نمیکند و شبیه تفسیر خواب میشود تا تحلیل دقیق. آنهم تفسیر به رای!. در جاهایی این تفسیرها از داستان ضحاک کاملا غیر دقیق و نادرست هستند. مهمترین مساله من این است داستانهای ابتدایی شاهنامه اسطوره ای هستند و داستان اسطوره آفرینش هستند که بیش و کم در دیگر فرهنگها هم وجود دارد. انتظار برداشتی کاملا اجتماعی، آنهم مدرن چقدر کار معناداریست؟
نویسنده داستان ضحاک را با ارزشهای اجتماعی سیاسی پس از انقلاب فرنسه میسنجد و جای جای کتاب یادآوری میکند که بحثی از ارزشهای اجتماعی مدرن در داستان ضحاک وجود ندارد! بله معلوم است که نشانی از پارلمانتاریسم یا لیبرال دموکراسی در داستان ضحاک نمیابیم چون اینها پدیده های پس از دوران روشنگری هستند. نویسنده لازم نیست زحمت بکشد و صفحه به صفحه این را تکرار کند. ما خود میدانیم که نه در داستان ضحاک و نه در هیچ کتاب هزارساله ای چه در غرب و چه در شرق به چنین مباحثی برنخواهیم خورد.
نویسنده به این نتیجه میرسد که علت اصلی خودکامگی پادشاهان در ایران، عدم وجود اشراف قوی، عدم وجود نظام شاهنشاهی موروثی و استقبال مردم از هرکسی است که به زور شمشیر رقبا را میکشد و خودرا شاه مینامد. در اولین لایه تحلیل، این ها دلیل هستند ولی به نوبه ی خود اینها مدلول دلایل دیگرند و باید لایه های زیرینتر را یافت که چرا در نظام ایران مردم میپذیرند که فلان کَسَک شاهشان باشد و فرانسوی ها نمیپذیرند؟ چرا اشراف در اروپا قوی بوده اند و در ایران ضعیف؟ اینها خود معلول عللی هستند که در تحلیل عمیقتری میشد به آنها پرداخت.
نویسنده در تمام کتاب از نگاه غیر مدرن و رمانتیک ایرانیان انتقاد میکند ولی در جاهایی مثل صفحه 196 میبینیم که خود او هم بسیار نگاه غیر مدرنی دارد. در این صفحه به توصیف تفاوت ها همکاری در نظام به قول او قبیله ای و نظام تخصصی میپردازد. از نظر او در نظام قبیله ای همه به سود شخصی فکر میکنند و در نظام غربی نیروها با فداکاری و ازخودگذشتگی به دنبال جامعه ای پویا هستند. این نگاهی بسیار غیر مدرن و ضد اقتصاد آدام اسمیتی است. در نظام غربی مدرن کسی قرار نیست از خودگذشتگی کند و اتفاقا همه به دنبال سود شخصی هستند و ساختار طوری چیده شده که سود شخصی هرکس در راستای خدمت به دیگریست. این طرز فکر نویسنده در ردیف امید به خداترس بودن پادشاهان است که خود از آن بیزار است.
کتاب اگرچه ایده جالبی رو مطرح میکن� اما بنظر من مشکلاتی هم داره. اینطور به نظر می رسد که آقای رضا قلی بیش از حد شیفته تاریخ قبل از اسلام شده و روی مفاهیم نژادی مثل ترک و عرب و ... بسیار تاکید میکنند. از کتاب اینگونه برداشت میشود که دلیل اصلی تمام بدبختی ها وجود فرهنگ قبیله ای و بی منطق ناشی از هجوم اعراب و ترک ها به ایران است و بی سلیقگی و نبود اشرافیت در این موجودات به روح ایرانی ( که قبل از آنها در اوج شکوه و اشرافیت بود ) صدمه زده و آنرا به انحراف کشانده است. کتاب اگرچه پاره ای مسائل را تشریح میکن� اما انگار به هسته اصلی ماجرا حمله نمیکند و فقط دور آن میچرخد. هسته اصلی اینست که چرا فرهنگ ایرانی قبل از اسلام تسلیم اعراب و ترک ها شد و این خفت را قرنه� تحمل کرد و چرا بخوبی با آن تطبیق یافت؟؟ چرا انحطاط فرهنگی ما ادامه یافت و ذره ای تغییر نکرد؟؟؟
کتاب خوبیه تحلیل جالبی از خلقیات مردم ایران که باعث بوجود آمدن حکومتهای دیکتاتوری شده در طول تاریخ! نویسنده کتاب تمام تقصیرهای شکلگیر� حکومتهای دیکتاتوری رو گردن مردم و فرهنگشون انداخته به عقبده اقای رضاقلی در این کتاب مردم ایران تنبل چاپلوس و دیکتاتورپرور هستند که تمایل به دراوردن پول از آسانترین راههای ممکن مثل جمع شدن دور کسی که شمشیری برای کشتن و اسبی برای تاختن داره تا از قبل اون اموال راحت و بسیار بدست بیارند من با این قسمتش تا حدودی مشکل دارم و فکر میکنم همه چیز تقصیر فرهنگ مردم نیست! من معتقدم فرهنگساز� از بالا شکل میگیره نقش آموزش و پرورش رو نباید نادیده گرفت چیزی که مردم ایران ازش بیبهر� بودهان�
اگر بخواهیم با اغماض و چشمپوش� به این اثر نگاه کنیم، حداکثر میتونیم اون رو کتابی با تاریخ انقضای گذشته بدونیم. روایت و داستان ضحاک، فقط مدیومی هستند برای اینکه نویسنده حرفهای خودش رو بازگو کنه که از قضا در خیلی از موارد با اصل داستان همخونی هم ندارن. مطلب بعدی اینکه نویسنده کتاب مثل بسیاری از هم مسلکان خودش، تلاشی مضاعف داره برای اثبات اینکه همه تقصیرها بر عهده مردمه و مردمن که باید تغییر کنن. این میزان از خشم و عداوت با جامعه و تلاش برای مبرا کردن حکومت از تقصیرات در جای جای کتاب مشهوده و با واقعیات جاری دنیای ما در تناقض. لذا، خوانش این کتاب سخته و بیشتر بصورت مطالعه انتقادی و برای آشنایی با نوع تفکر این دسته از نویسندگان مفید خواهد بود.
به نظر من این کتاب در مقایسه با کتاب دیگر جناب رضاقلی بسیار ضعیف است. عملا هرچه این کتاب دارد، در کتاب “جامع� شناسی نخبهکشی� ایشان هست.
علاوه بر این، لحن نویسنده از دیدگاه من، مضمونی نژادپرستانه دارد. ایشان دائما از جامعه قومیتگر� و بدوی حرف میزنن� ولی در بسیاری از موارد ایراد اصلی حکومت معاصر فردوسی را غیر پارس بودن حاکمان معرفی میکنن� و بجای اینکه تاکید بر خود ساخت حکومت باشد تاکید بر نژاد حاکمان است.