کتاب لالی، حکایت روزمرگی و اضمحلال مردمیس� که گویی در ظلمانیتری� قسمت دنیا زندگی میکنن�. دنیای لالی، در حقیقت آن یوکناپاتافای زادهٔ ذهن فاکنر نیست، دنیایی است زنده که هر لحظه به زوال و فراموشی میگرای�. لالی، محصول فقر و درماندگی مردمی است که به مرگ و جنون میرسن�. آدمهای� که آرزوها و خواستههایشا� آنچنا� کوچک و پیشپاافتادهاس� که هیچ حسی را برنمیانگیزن�. اما وقتی خود را در به دست آوردن کوچکترین حق طبیعی زندگی ناتوان و محروم میبینند� لب به کفر میگشاین�.
کُفر واژها� است که در داستانها� حیدری جایگاه ویژها� دارد. او همیشه شخصیتهای� را به سمت کفرگویی سوق میده�. «اما اگر فاکنر زوال جنوب را از منظری دینی مینگر� و بر نقض پیمان انسان با خدا دریغ میورز� که جنوبیان را به لعن و نفرین ابدی دچار میکند� حیدری از منظری کاملاً دینناخواهان� به شرح زوال عشایر خود میپرداز� و فقر و تیرهروز� آنه� را نشانها� از بیهودگی اعتقاد به جهان برین در نظر میگیر� و سادهدلان� کفرگویی عشایر و روستاییان را در مقابل مصائب و سختیها� زندگی، نشانه نوعی درک پیشعلم� میدان� که ممکن است آنه� را به سطحی از آگاهی برساند تا بر اثر آن علیه وضع موجود خود بشورند.»[۱]
درونمایه� داستانه� جامعهٔ سادهٔ لالی و به تعبیری، جامعهٔ بختیاریهاست� با اعتقاداتی که سخت بدان پایبندند و حیدری در تشریح این اعتقادات و فضای روستایی حاکم بر داستانش و با بررسی جامعهشناختی� به کالبد شکافی و تشریح آناتومی مشکلات و معضلات آنان اعم از اقتصادی، آموزشی، طبقاتی و... پرداخته.
رئالیسم اجتماعی لالی گاه سر از رئالیسم سوسیالیستی درمیآور�. جامعهٔ صنعتیا� که خود مدعیس� تا در ساختارهای دولتی و صنعتی شرکت جوید و با اعمال نظارت بر این سیستم، حاصل دسترنج خود را بیواسط� به دست آورد و محصول این تلاش را نثار فرزندان خود نماید.[۲]
یک اثر درخشان در زمینه ادبیات داستانی بومی است. سبک روایت شویینگ است. و به شکل بسیار استادانها� دقیق و با ظرافت و پر از جزئیات نوشته شده است. بهرام حیدری نویسنده این کتاب عمیقا کارش را بلد است. داستانه� متصل به هم و تقریبا ۸۰ درصدشان در جایی به اسم نهدر� و ده بنهگ� در نزدیکی شهر لالی، رخ میدهن�. سوای دو داستان آخر که قلب را مچاله میکن� داستانها� رادیون، مشغولیات، فردا ناهار کباب است، کلاغ، پیرمرد و بارانوآفتا� از این مجموعه، عالی هستند.
از این مجموعه داستان ، داستان های ناهار فردا کباب است ، مشغولیات ، رادیون و کلاغ را پسندیدم و هم چنین آقای منصوری ، تحمل ناپذیر ، مداوا ، دعوتی ها ، پیرمرد و باز هم پیرمرد را دارای ایده ها ی جالبی یافتم
من شكى در اينك� همواره ادبيات از سينما جلوتر بوده ندارم، و همگى مطمئنیم كه رگهها� استفاده از (ساختار روايت نو) بيش از سينما در ادبيات قابل ديدن و بررسى است. (لالى بهرام حيدرى) با خلق اين مجموعه داستان كوتاه و با محوريت قرار دادن يك مكان (لالى) و همچنين شخصيتهاي� كه در داستانها� اين مجموعه حضور دارند، يادآور فيلمه� و سريالهاي� مانند پاريس عاشقتم (۲۰۰۶)، قصهها� كيش (۱۳۷۶) و يا سريال ده فرمان كيشلوفسكی (١٩٨٨ـ۱۹۹۹) است. مجموعه داستان لالى كه پيش از اين فيلمها و سريالها در سال ۱۳۳۸ به چاپ رسيده، با داستانهاي� مجزا اما شخصيتهاي� كه در هريك از داستانه� سرک میکشن� و موقعيت مكانى و جوّ و فضاى يكسان، در زمان خود كارى شگرف و نويى بوده كه در تاريخ ادبيات ما اصلا قدر نديده و مهجور مانده است.