ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

انجمن زیر شیروانی

Rate this book
آدم‌های� مثل ما خاری تو چشم دنیان. دنیا بارها و بارها این خار رو از چشمش درمی‌آر� و می‌نداز� دور. دور انداخته شدن خصلت ماست. اگه این دنیا مارو نمی‌خواد� ما هم به‌جا� یه دنیای دیگه رو می‌خوایم� انجمن مخفی ما باید بترسونه. نه از روی شرارت، چون شرارت برای به وجود اومدنِ خیر لازمه. در واقع شر قابلهٔ خیره. ما باید حماقت رو بترسونیم! حماقت ریشهٔ همهٔ فسادهاست. هر مصیبت و جنایتی به حساب حماقتِ قَدَرقُدرت گذاشته می‌ش�. حماقت مادر همهٔ نداشته‌هاست� نه نداشتنِ عقل، چون احمق‌ه� هم ممکنه معقول باشن. حماقت نداشتنِ تخیله. چرا سنگینی زندگیِ روزمره آدم‌ه� رو لِه می‌کنه� چرا زیرِ دستمال گردگیری خاکستریش خفه‌شو� می‌کنه� چون تخیل ندارن! من دربارهٔ فرار از زندگی روزمره موعظه نمی‌کنم� نه فرار به جلو نه فرار به عقب، بلکه از این بالا با صدای بلند بهشون می‌گ�: بیدار شین! حصار عادت‌هاتو� رو بشکونین! چشم‌هاتو� رو باز کنین و رؤیا ببینین!
(از متن کتاب)

ارنست کرویدر یکی از نامتعارف‌تری� نویسندگان قرن بیستم آلمان بود. هنگامی که انجمن زیر شیروانی در ۱۹۴۶ منتشر شد، به موفقیتی عظیم دست یافت و اولین اثرِ آلمان پس از جنگ بود که به انگلیسی ترجمه شد. از دید آلفرد آندرش رمانِ کرویدر «نخستین امید بزرگِ ادبیاتِ پس از جنگ آلمان» بود و هانس ورنر ریشتِر در آن ایدهٔ «واقع‌گرای� اسرارآمیز» خود را یافت که از نظرش فرمِ مناسبِ ادبیاتِ دورهٔ فترت و به‌مثابه� سنگری بود در برابر تهدید تحرکاتِ طفره‌جویان� و واقعیت‌گریز� جامعهٔ بعد از جنگ آلمان.

302 pages, Paperback

First published January 1, 1948

19 people are currently reading
237 people want to read

About the author

Ernst Kreuder

13books1follower
German novelist.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
12 (10%)
4 stars
32 (28%)
3 stars
39 (35%)
2 stars
22 (19%)
1 star
6 (5%)
Displaying 1 - 21 of 21 reviews
Profile Image for Amirhosein.
50 reviews40 followers
December 7, 2024
ما از همان خمیره‌� رویاهاییم. (نمایشنامه‌� طوفان، شکسپیر)

هر وقت لقب نامتعارف و مرموز یا مترادف‌ها� این صفت‌ه� برای یک نویسنده یا هنرمند استفاده می‌ش� چشم و گوشم از هر طرف باز میشه. قوه‌� بینایی و شنوایی‌� ۳ برابر قوی‌ت� میشه. دنبال نشونه‌ه� می‌گرد�. سریع می‌افت� دنبال کار‌ها� اداری نویسنده. حافظه‌ا� که بماند. اسمش رو میخکوب می‌کن� داخلش. آویزه‌� گوش.
دقیقا سال گذشته بود که کتاب تصویر دوریان گری اسکار وایلد با ترجمه‌� تر و تمیز و وزین سپاس ریوندی منتشر شد و من بی معطلی بعد از چندسال انتظار برای یک ترجمه‌‌� درجه‌ی� اون رو توی هوا و با یه قیمت خوب قاپیدم و بلعیدمش. نقل قول ریوندی از ربکا وست در اولین جمله‌� مقدمه‌� کتاب هیچ‌وق� از یادم نمی‌ر�. همیشه گوشه‌� ذهنم بهش سر می‌زن� و مرورش می‌کن� چون باعث شد نیمه‌� واقع‌گرا� ادبی‌ا� یه چرخش ۱۸۰ درجه‌ا� فراموش‌ناشدن� داشته باشه:
"هنر قرار نیست رونگاشتی از واقعیت باشد. از آن نکبت همان یک نسخه کفایت می‌کن�."
این جمله و همینطور نقطه‌نظره� و داستان بی‌نظی� و تابوشکن وایلد -که ارادت خاصی بهش دارم- در اون مقطع باعث شد دیدگاهم به هنر عمیقا و به‌شد� گسترده تحت تاثیر قرار بگیره.

حالا مهم ترین سوالی که کتاب انجمن زیر شیروانی مطرح می‌کن� یکی از همون سوالات کتاب وایلده: هنر در درجه‌� اول اولویت داره یا زندگی؟ تخیل یا واقعیت؟ شما کدوم رو انتخاب می‌کنید� یا بهتره بگم ترجیح می‌دید�
کتاب جواب این سوال رو میده. اولویت رو به هنر می‌د�. به تخیل، همونطور که پیشتر از کرویدر، وایلد شخصا این اولویت رو به هنر و تخیل می‌دا�. وایلد در قالب سبک زیباشناسی (aesthticism) با قرار گرفتن در موقعیتی ضدجریان در جامعه‌� خشک و سنتی بریتانیای قرن نوزدهم و کرویدر هم با نئورمانتیسیسم بین دو جنگ جهانی در ضدیت با جامعه‌� صنعتی و جنگ‌زده‌� جمهوری وایمار آلمان.



کالیبان در آینه، زمختی حیوان‌وا� رئالیسم یا سنگینی تحمل‌ناپذی� عصر روشنگری!

کرویدر نویسنده‌� دردسرسازی بود، نامتعارف، منحصربه‌فرد� ضدجریان، ساختارشکن و از همه جهت متفاوت از هم‌عصران� در آلمان بین دو جنگ‌جهان�. در کتاب انجمن زیرشیروانی کرویدر سعی می‌کن� به اولویت قراردادن واقعیت زندگی (که در آن زمان و بین همه شایع بود) بتازه و به مخاطبان، منتقدان و نویسندگان گوشزد بکنه که هنر همان زندگی نیست. هنر نقطه‌� مقابل زندگیه. هنر تخیله. هنر رویاست. هنر واقعیت نیست. زندگی نیست. سوگواری نیست. غم و اندوه نیست. بازی‌گوشی� است. بذله است و منش کودکانه. رویاست و غیرواقعی.
هنرمند ما از دست ملالت واقعیت زندگی کلافه� است و از واقعیت سرد و تاریک اجتماع خسته. برای همین معتقده که هنر باید مفری باشه برای گریختن. برای پناه گرفتن. برای گم شدن. برای غوطه ور شدن در رویا. برای ندیدن و نشنیدن و فقط لمس کردن. برای خود رو به جریان ذهن سپردن.
اینکه چقدر در تحقق این راه موفق بوده بر عهده‌� قضاوت خواننده است. داستان درباره‌� انجمن ادبی است که زیرشیروانی خانه‌ا� تشکیل میشه و اعضایش هرکدوم ویژگی بامزه و منحصر‌به‌فر� خودشون رو دارن و مثل کوتوله‌ها� قصه‌ها� پریان و سرزمین عجایب هستن که به ماجراجویی می‌ر�. نویسنده‌� ما نظرات خودش در مورد رویا و واقعیت رو در قالب یکی از این شخصیت‌ه� به اسم والدمار بیان می‌کن� که چند نمونه‌ا� رو با هم می‌خونی�:


گور بابای هرچی ژرف‌اندیشی�. گور باباش و لعنت بهش. من مشکلی با فکرکردنِ سبک و گازمانند و ابروار ندارم. فکرکردن باید خیلی ریزتر از رقیق‌تری� گازها باشه، واسه اینکه بتونه از لای درزهای واقعیت به دنیای ناشناخته‌ه� نفوذ کنه، چون واقعیتِ حقیقی از اونجا شروع می‎شه� از سرزمین کوتوله‌ه� و اژدها؛ بچه که بودیم بدون اینکه متوجه باشیم این رو می‌دونستی�. وقتی توانایی انجام کارهای غیرمنطقی رو از دست دادیم، این واقعیتِ حقیقی و غیرواقعی رو هم گم کردیم. راه برگشتی وجود نداره، راه پیش و راه بالا و راه پایین هم وجود نداره... یه جاهایی فقط، اون‌ه� به‌شکل� گذرا، می‌تونی� این واقعیت سخت و صلب رو از هم بپاشیم. چون تو بهترین حالتش فقط یه خطای بصریه.



نوشتن کار ناراحت‌کننده‌ایه� عزا گرفتن؟ دلیلش اینه که خودشون رو وقف یه واقع‌گرایی� غیرقابل‌انعطا� و مالیخولیایی کردن. انگار هنر چیزیه که با واقعیت سر و کار داره! هنر با رویا سر و کار داره! باشه شما بگو توهّم! [..] تو شعر هم همینه. بیشترِ این میرغضب‌ها� ژرف‌اندی� نمی‌تون� حتی یه شعر بنویسن. اگه هم بنویسن، یه مشت افکار عمیقن که گیر وزن و قافیه‌�.شعر جادوی کلماته، تجلی و طنینه، یا به قول رمبوی جوان، نمایش نادیده‌ه� و شنیدن ناشنیده‌هاس�. فکر کردن به فراترها یاددادنی نیست. تفاوت اینجاست؟ این واقع‌گراه� کارگرهای خشک و مقرراتی‌ا� هستن، بهشون گفتن نبوغ یعنی سخت‌کوش�. شعارشون کار و تجربه‌گرایی�. بقیه، رویاباف‌ها� خیال‌پردازها� غیرواقع‌گراه� سرشون به خلسه و از خودبی‌خودشد� گرمه. هرچیز دیگه‌ا� غیر از کار اون‌ه� خرحمالی بی‌ارزش�! ولی من نباید انقدر موعظه کنم.



وقتی کرویدر اینجوری از خجالت طرفداران سبک رئالیسم در ادبیات در میاد، وایلد می‌نویس�: "ناخرسندی قرن نوزدهم از رئالیسم چیزی نیست جز خشم کالیبان وقتی چهره‌� خود را در آینه می‌بین�."
جای دیگری از وایلد می‌خونی�: "آنچه در زندگی غیرعادی است در نسبتی عادی با هنر قرار می‌گیر� و اصلا تنها چیزِ زندگی است که در نسبتی عادی با هنر قرار می‌گیر�."
وایلد جای دیگری داستانش را "واکنشی به زمختیِ حیوان‌وار� رئالیسمِ بی‌طع� و مزه" می‌دون� و پاسخش به سردبیر مجله‌� لیپینکات اینه: "...کارکرد هنرمند جعل و اختراع است، نه ثبت و ضبط... زندگی با رئالیسم خود همواره به ویران کردن موضوع کار هنر می‌پردازد� حال آنکه والاترین لذت در ادبیات عبارت است از محقق کردن امر ناموجود."

قسمت‌های� از پاراگراف اول بخصوص اونجایی که کرویدر به ذم ژرف‌اندیش� می‌پرداز� و تفکر سَبُک رو رهایی‌بخ� می‌دون� خاصیت� به یادماندنی‌ا� هم پیدا می‌کن�.
اصطلاح "خرافات عصر روشنگری!" در جای دیگری از کتاب دلیل دیگه‌ا� بر این مدعاست که خاصیت آیرونیک هم پیدا کرده.

چندین سال بعد شاید وجود همین پرسش در ذهن میلان کوندرا بود که در کتاب سبکی تحمل‌ناپذی� بار هستی مسئله‌� سبکی و سنگینی رو مطرح می‌کن� و برای مخاطبان کتابش این پرسش تامل‌برانگی� رو درنظر داره: "اما واقعا سنگینی، موحش و سبکی، زیباست؟"
بعد از طرح پرسش، کوندرا دلایل و مثال‌ها� نقض این ادعا رو بررسی و موشکافی می‌کن� و به سوال مورد نظر جواب متقن می‌د� و در نهایت داوری بین دو انتخاب رو به مخاطب واگذار می‌کن�.




سوای نقاط مثبت کار کرویدر نقطه‌ضع� کارش رو تعداد دفعات مکرری می‌دون� که این نظرات رو مستقیما بیان می‌کن�. مسئله یک بار و دوبار مطرح نمیشه. هر وقت والدمار روی صحنه ظاهر میشه، می‌ر� بالای منبر. شروع می‌کن� به سخنرانی‌ها� غرّا. تعداد دفعات زیاد این اظهارنظرها بعضا اذیت‌کنند� است. شخصیت انگار از فضای کلی داستان جدا می‌ش� و خارج از اون می‌ایست� و نقد و تفسیرات خودش رو به زور به مخاطب دیکته می‌کنه� به همین خاطر یه کم وجهه‌� مصنوعی به‌خود� گرفته. غیر از این مسئله‌� بغرنج، داستان سرزمین عجایبش واقعا دوست‌داشتن� بود. بخصوص ماجراجویی‌ها� برتهولت و کلوتیلده برام هیجان‌انگی� و لذت‌بخ� بود. به علاوه این نکته رو باید بگم که کتاب، داستانِ سرراست و مشخصی نداره بلکه نویسنده در نوشتنش بیشتر خودش رو به دست جریان ذهنی� و خلاقیت‌ها� سپرده.





چون دلم نیمد تکه‌ها� دیگه‌ا� از کتاب رو نذارم:


ملت ما بیشترشون افسرده و مستأصلَن. اگه دنبالِ دلایل احتمالی ترش‌رویی‌‌شو� بگردیم، جواب‌ها� مختلفی می‌شنوی�. همۀ جواب‌ه� برمی‌گرد� به نداشتن. یا پول ندارن یا وقت ندارن یا سلامتی ندارن تا شاد و سرحال و راضی باشن. حتی با این سه تا دارایی هم حالشون بهتر نمیشه، چه بسا بدتر هم بشه. انگار اون موقع همۀ دلایل واقعی رو واسه سرخوردگی دارن، چون دیگه هیچ کمبودی ندارن. افسردگی� واسه‌شو� شده عادت. از سر عادت غمگینَن. و این عادت‌ه� حالا دیگه واسه‌شو� مقدسَن.


اومدیم، تمامِ عمر داریم از بین می‌ری� و نقش بر آب می‌شی�. درنتیجه نباید مدام جوری رفتار کنیم که انگار واقعی هستیم. ما باید همون‌جو� که واقعاً هستیم رفتار کنیم، یعنی غیرواقعی. والنتین گفت: همیشه نمی‌ش�... دردْ واقعیه.



"من یه آدم واحد نیستم. درسته که در ظاهر هستم، ولی هرچی تو باطن خودت جلوتر بری، به آدم‌ها� بیشتری می‌رس�. بنابراین من آدم‌‌ها� زیادی هستم، نمی‌دون� چند تا هستم، فقط هم مردهای متفاوت تو یه کالبد نیستم، زن هم هستم. بچه� و دیوونه هم بین‌شو� پیدا میشه، فهرستش طولانیه."



می‌بین� باد چطور توی برگ‌ه� افتاده؟ عشق رو هم همین‌جو� باد می‌بر�.



شاید نزدیک‌بین‌ه� رغبتی به دیدن دورها ندارن و به دیدن دوروبرِ خودشون قانعَن.





پ.ن: یادآوری این نکته قابل توجهه که واژه‌� fiction که برای دسته‌بند� کتاب‌ه� مورد استفاده قرار می‌گیر� و کلا به ادبیات داستانی اطلاق میشه در اصل به معنی رویا و تخیل و افسانه است. :)

ما از همان خمیره‌� رویاهاییم..
Profile Image for Daniel T.
150 reviews38 followers
October 4, 2023
بسیار حوصله سر بر

انگاری نویسنده زخم های زیادی از سبک رئال خورده و این کتابو نوشته تا بیشتر گلایه کنه

هرچند بخش هایی رو رد میکردم و نیم نگاهی مینداختم بهشون و از کل کتاب شاید ۱۲۰-۱۳۰ صفحه رو مفید خوندم، درکل این همه تمجید و تعریف و معرفی اون به عنوان منجی ادبیات آلمانی رو موقع انتشار کتاب اصلا درک نمیکنم
Profile Image for Sepehr.
186 reviews212 followers
September 13, 2022
نبوغ اگزوتیک :

قرن بیستم، خاستگاه جنبش‌ها� محفل‌ها� فرهنگ‌ه� و دیدگاه‌ها� بکر، نو و گاها تهوع برانگیز است که گاهی به زیبایی کشتزار‌� است که گیاهانش به تازگی سر از خاک بیرون می‌آورن� و گا�� مانند جوش و دملی است که چرکش بیرون زده. همچنین بستر مناسبی برای بیان دیدگاه‌ها� عجیب غریب و اگزوتیک فراهم آورده بود که هرکسی آزادترین و نامحدودترین ورژن خود را به عرصه نمایش بگذارد. از نبوغ سرشار تا ابتذال بی‌نهای� که البته در عصر و قرن ما دومی بیش از هر چیزی نمود دارد.
ارنست کرویدر به نوعی در این طیف نیست. جهان کتاب او کودکانه است و بیشتر به یک مانیفست سیاسی-فرهنگی شباهت دارد تا یک رمان واقعی. با توجه به چیزی که من درک کرده‌ا� فلسفه‌ا� در اصل نه تقابل است و نه اصلا جایگزینی پیشنهاد می‌ده�. بیشتر تاکیدش بر ساخت یک موقعیت مصنوعی است. به نوعی یک ضد فعل در جهان حقیقی. من آنچنان جذب فضای کودکانه نمی‌شو� که البته اشکال از من است که بخش کودک وجودم دیگر وجود ندارد.
اکثر نوابغ آلمانی هم نبوغ‌شا� در حوزه هنر، کمتر سرگرمی‌سا� است به گونه‌ا� که شما متوجه خلاقیت و تازگی نگاه هنرمند می‌شوی� ولی نمی‌توانی� لذت چندانی ببرید.

شهریور هزار و چهارصد و یک
Profile Image for Amir Arslan.
27 reviews2 followers
September 16, 2023
فصل اول کتاب بسیار خسته کننده بود به قدری که یک هفته برا تمام کردن فصل یک وقت گذاشتم ولی از فصل ۲ تا اواخر کتاب داستان بسیار جذاب و گیرا بود ولی آخر کتاب وای آخر کتاب انتظار پایان قشنگ تر و سر بسته تر داشتم ولی باز هم پایان جالبی بود در کل ۳.۵ لایقش ولی مجبورم ۴ بدم....
Profile Image for therey8_.
41 reviews9 followers
April 9, 2024
کتابی عجیب که نمی دونم چطوری شروع کردم و تموم شد.
از اون دسته کتاب هایی که یا واقعا خوشت میاد یا رسما متنفر میشی ازش.
این دومین کتابی بود که از ادبیات آلمان می خوندم و مثل کتاب های هرمان هسه، همون پیچیدگی داره و احساس می کنی انگار تو تاریکی قدم بر می‌دار�.
ولی نویسنده هر از گاهی چراغی روشن می‌کن� و به آگاهی مختصر می‌رس� و به نظرم این جز زیبایی این کتاب هست.
موضوع های کتاب اکثراً قابل تامل بود و تا حدی کاملا درک می‌کرد� از اینکه گاهی بین خطوط کنایه هایی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی گفته می شد واقعا حض بردم.
در کل کتابی بود که عجیباً از خواندنش لذت بردم.
کوتی از کتاب:
- «اگه اگه اون پیروز بشه کلک همه چی کنده است، دنیا غرق خون و جنایت میشه.»
+ « آهسته پرسید: باید چیکار کنم؟»
- « ساکت بمون... یک سکوت طولانی و صبورانه. جنایتکارها رو از این می‌ش� شناخت که همه چی رو تبدیل می‌کنن� به اراجیف. اینطوری به مصیبت میدون میدن، ظلمت، خودش رو پشت ابهام قایم می‌کن�. باز هم سوال داری؟ ساکت بمون و حواست رو جمع کن.»
---------------------------------------------------------

۴.۵ / ۵
Profile Image for مسا.
246 reviews23 followers
Read
August 27, 2022
فکر می‌کن� اگر چهار تا مترجم فارسی محبوب داشته باشم، اژدر انگشتری یکی از اونهاست.
2 reviews1 follower
September 17, 2022
ارنست کرویدر نامی ناآشنا برای زبان فارسی است. بخشی از این ناآشنایی چنان‌ک� در مؤخرۀ رمان «انجمن زیرشیروانی» ذکر شده، به سرنوشت او در ادبیاتِ پس از جنگ آلمان باز می‌گرد�. کرویدر در دهۀ اول بعد از جنگ به خاطر دو اثر خود (انجمن زیرشیروانی و نایافتنی‌ه�) با سرعتی چشمگیر به شهرت دست پیدا کرد و تبدیل به ستارۀ ادبیات آلمان شد، اما پس از آن برحسب دلایلی چند، از جمله تغییر ذائقۀ ادبی جامعه و انتخاب مسیری متفاوت از سوی فضای ادبی آلمان، آثارش در غبار فراموشی فرو رفت. با این‌حا� رمان «انجمن زیرشیروانی» به خاطر عنصر مستقل از زمان خود، همچنان طراوت خود را حفظ کرده است. کرویدر با طرح بداهه‌وار� خود و بی‌اعتنای� به مشیء و الگوهای ادبی غالبِ آن روزها اثری سرشار از تخیل همراه با طنزی ملایم آفریده که به نوعی ادامه‌دهندۀ سنت رمانتیک‌ها� قرن نوزدهم است. در این رمان اثری از جنگ ویرانگر آلمان نیست، تنها در پس‌زمین� و در خلال روایت است که شمه‌ا� از اوضاع بحرانی دهه‌ها� سی و چهل آلمان به چشم می‌خور�. در ابتدای این کتاب از ژان پل، نویسندۀ آلمانی، نقل می‌شو� که: «شعرْ آینۀ تختِ زمان حال نیست، بلکه آینۀ جادوییِ زمانه‌ا� است که در بین نیست»، بر همین اساس تخیل و فانتزی در این رمانْ نسخه‌ا� خوش� رنگ‌ولعا� و امروزی از قصه‌ها� پریان به خواننده ارائه نمی‌ده�. پناه‌برد� به تخیل و نادیده‌انگار� عامدانۀ وقایع پیرامونْ در حقیقت اعتراضی است به شرایط تلخ زندگی در آلمان هیتلری. چند مرد بالغ در دوران رکود و تورم کمرشکن، مسیری خلاف جریان اجتماعی را در پیش می‌گیرن� و سعی در ساختن دنیای شخصی خود را دارند. از این منظر پرسش اصلی راوی «ما واقعی هستیم؟» که در جای‌جا� رمان مطرح می‌شو� نه یک دغدغۀ فلسفی یا عرفانی، بلکه اساساً امری هستی‌شناخت� است و از ناباوریِ حضور در دورانی پرآشوب آب می‌خور� که هر فاجعه‌ا� در آن قابلیت وقوع دارد. در قسمتی از این کتاب می‌خوانی�:
«خیلی وقته دیگه از این پیشوند ‹فرا� بیزارم. چون همیشه من رو یادِ اون فرا انسانِ شوم میندازه، یاد اون فرا خونخوار، اون وقاحتِ تکثیرشده، یاد فرا ازدواج و هرچیزی که به اغراق و مبالغه ربط پیدا می‌کن�. ظاهراً یه وقتی واسه‌مو� مهم بوده که فلسفی حرف بزنیم، خالی از لطف نیست، پس اسم دنیای دور و برمون رو همین‌جور� گذاشتیم واقعیت. اسم اون دنیای دیگه، اون دنیای دوم که تو کتاب‌های� فیزیک نیست، گذاشته شد غیرواقعیت، اون دنیا غیرقابل باوره، غیرحقیقیه، تخیلیه، غیرممکنه، مسخرۀ هر عقل و منطقیه. پس اگه کسی ازتون پرسید، یادتون باشه که ما هم غیرواقع‌گر� هستیم. مثلاً همیشه انتظارم از هنر اینه که از واقعیت باسمه‌ه� و عکس‌برگردون‌ه� رد بشه و دل به دریای غیرواقعیت بزنه. کسی که هنر رو با معلومات اشتباه می‌گیر� باید بره تدریس کنه. کسی که می‌خوا� ما رو با ناتورالیسم گول بزنه، باید بره جاعل پول بشه. کسی که می‌خوا� سرگرم بشه باید بره مجلۀ مصورش رو بخونه.»
Profile Image for Mohammad.
180 reviews108 followers
February 27, 2023
نه لیاقت اسمش را داشت و نه جلدش و نه حتی ادبیات.
Profile Image for Marziyeh.
25 reviews13 followers
May 7, 2024
بالاخره پروسه‌� خوندنش به پایان رسید! کلی قسمت از کتاب بود که علامتشون زدم ولی در مورد داستان کلی مطمئن نیستم که دوستش داشتم یا نه!
Profile Image for سَجّٰآد.
36 reviews1 follower
July 28, 2023
پر از عقاید عجیب و غیر‌قاب� قبول(بهتره بگم سخت قابل قبول) که اصرار داره همه چیزو متفاوت و غیر‌واقع� ببینه.
داستان زیاد حوصله سر بر نیست اما اتفاقات خاصی طی این مسیر نسبتاً طولانی نمی‌افته� پر از کمی ها و نقص ها، کمی عشق، کمی نفرت، کمی باور، کمی سردرگمی، کمی هیجان، کمی فراغت و پر از فراز و نشیب های همانند.
همزمان که چیز زیادی برای گفتن ندارم، لبریزم از حرف های ناگفته در باب این کتاب انگار دوقطبی نگری این کتاب روی من هم تاثیر گذاشته.
با اینکه خوانش تقریبا طولانی‌� بود اما حوصله‌سرب� نبود و می‌خواست� تا آخر داستان رو دنبال کنم و ببینم نتیجه چیه ولی هی من رو دست خالی رها می‌کر�.
انگار نویسنده چیزی برای گفتن نداشت و بی هیچ دلیلی طلب بر بلند ساختن متن این اثر داشت.
Profile Image for پریِ سبز.
16 reviews2 followers
April 24, 2024
«خیلی بهش فکر کردم و یه چیز عجیب کشف کردم: من یه آدم واحد نیستم. درسته که در ظاهر هستم، ولی هرچی تو باطن خودت جلوتر بری، به آدم‌ها� بیشتری می‌رس�. بنابراین من آدم‌ها� زیادی هستم. نمی‌دون� چندتا، فقط هم مردهای متفاوت تو یه جسم نیستم، زن هم هستم. بچه و دیوونه هم بینشون پیدا می‌شه� فهرستش طولانیه.»
Profile Image for Nazanin.
271 reviews21 followers
October 1, 2024
من کتاب رو تا صفحه‌� ۸۰ خوندم و رهاش کردم اصلاً معلوم نبود چی می‌گ� 😐

یهو هم این� آدم‌ه� تصمیم گرفتن یه انجمن درست کنن خب که چی ؟

یه سری جملات گل‌درش� هم داشت که به درد کپشن تو اینستا می‌خور�

ترجمه هم اصلاً خوب نبود
Profile Image for Fatemeh.
23 reviews
November 21, 2023
کتاب خوبی بود. تنها چیزی که بیشتر از همه برام جلب توجه کرده بود، وضعیت ادبیات دوران جنگ و بعد از جنگ آلمان بود. ادبیاتی که گرایش کامل به واقع‌گرای� داشت. نوعی واقع‌گرای� مفرط.
حس میکردم این کتاب بیشتر از اینکه برای خواننده‌ه� نوشته شده باشه، برای نویسنده‌ه� نوشته شده بود.
خیال خیلی عنصر مهمی تو سرتاسر کتاب بود. شبیه یک گوهر گرانبها و نایاب ازش حرف می‌ز�. گوهری که نبودنش توی ادبیات دوران جنگ جهانی بیشتر و بیشتر توی غبار تلخی‌ه� به چشم میومد.
Profile Image for Shayan Parsaei.
4 reviews1 follower
April 27, 2023
یکی از بهترین چیزاییه که خوندم
روند داستان جوری هست که تورو با خودش پیش می‌بر� و اصلا خسته کننده نیست
از اون داستاناییه که کاملا غرقش میشی :)
Profile Image for Samaneh Sardari.
1 review
April 7, 2025
من هیچ ذهنیتی راجع به این کتاب و این نویسنده نداشتم، صرفا از اسمش خوشم اومد.
برای تعطیلات عید تصمیم گرفتم دو تا کتاب کوچیک و کم حجم انتخاب کنم تا تموم بشه و حس خوبی داشته باشم از خوندنشون. حدودا بیست روز درگیر خوندن همین یکی بودم تا بالاخره تموم شد و اصلا طبق انتظاراتم پیش نرفت 😊

من تخصصی ندارم که راجع‌ب� ترجمه نظر بدم و نمیدونم ترجمه این کتاب خوب حساب میشه یا نه اما خوندن این کتاب واقعا برام سخت بود ولی نمیتونم بگم که دوسش نداشتم.

از جایی که برتهولت به دنبال گنج میره و با کلوتیلده و در نهایت والنتین رو به رو میشه رو خیلی دوست داشتم. اوایل کتاب و قسمت‌ها� پایانی برام حوصله سربر بود شاید چون شخصیت والدمار زیادی حرف می‌ز� :)

به هر زحمتی بود تمومش کردم اما با خوندن نظرات دوستان و کمی سرچ هم اطلاعات خوبی پیدا کردم راجع به این نویسنده و علت این سبک نوشتن.
Profile Image for helia.
2 reviews
May 16, 2024
A long nagging about realism. not a brilliant piece of work and slow-paced. think it was more of a criticism piece of work rather than a novel, and it addressed writers rather than the reader.
The characters in the book constantly try to escape reality; sometimes, by drinking liquor and at the end of the book praying to the spirits.
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for FatemeMilaDi.
10 reviews
September 28, 2023
ازش خوشم اومد.
ولی فکر کنم اونقدر موقع خوندنش ذهنم نگرانیای مختلف داشت که نتونستم خوب ازش لذت ببرم.
1 review1 follower
January 11, 2024
باهاش گنج رو آروم آروم پیدا می‌کن�..
3 reviews
Read
August 31, 2024
متاسفانه خسته کننده و بی هدف بعضی اوقات خودتون هم نمی‌دونی� چه چیزی رو دنبال میکنید
1 review
October 22, 2024
به سختی خودمو نشوندم تا تمومش کنم
اوایل کتاب ولش کردم
دوباره بعد چند هفته اومدم سمتش
پارت دوم روند داستان جذاب شد دوسش داشتم
اما لحن کتاب رو دوست نداشتم
Profile Image for Noah.
519 reviews66 followers
January 26, 2011
In einem gewissen Sinne eines der letzten Bücher der Wandervogelbewegung. Eine Reihe von Männern lebt im bewussten Abseits zur Gesellschaft, propagiert antiautoritäre, antikapitalistische Werte und bemüht sich Märchen zu erleben. Eine nette Idee aber phasenweise sehr schematisch und clichéhaft. Nach der Rückkehr des Protagonisten in die Stadt nach erfolgter Schatzsuche, verpasst der Autor dann auch die richtige Gelegenheit die Erzählung zu beenden und ergeht sich in sinnlosen Diskursen über Literaturkritik, die Umwertung der Werte und die Distanz des Einzelnen zum Sein.
Displaying 1 - 21 of 21 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.