ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

کافه پولشِری

Rate this book
نمایشنام

24 pages, Paperback

First published January 1, 1386

2 people are currently reading
36 people want to read

About the author

Alain Vettese

1book1follower

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
8 (18%)
4 stars
15 (34%)
3 stars
14 (31%)
2 stars
4 (9%)
1 star
3 (6%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for Negar Afsharmanesh.
352 reviews69 followers
June 12, 2022
داستانی بامزه و دلنشین و کوتاه که اکثرا من این کتاب هارو داخل مترو یا جایی شبیه به این مکان ها که مدت کوتاهی میتونم مطالعه کنم میخونم و لذت میبرم.
Profile Image for Pardis.
691 reviews
August 15, 2010
" کافه پولشری " یک نمایشنام به حالت مونولوگ است. گوینده زنی چهل و پنج ساله به نام پولشری ست که صاحب کافه است و احتمالن آخر یکی از شبها، زمانی که تمام مشتری ها کافه را ترک کرده اند و او در حال تمیز کردن و جمع و جور کردن کافه است، شروع به صحبت با خودش میکند. صحبتهایی پیرامون مشتری های مختلف و دلیل تبدیل شدن این مکان به کافه و عشقی که به یکی از مشتری هایش پیدا کرده است.

پولشری در حین تمیز کردن میزهای کافه، به نوشته ای بر روی یکی از میزها برخورد میکند : "پاتریک سارا را دوست دارد، تاریخ روز و ماه و سال "


حق داری تاریخ بذاری، پسر! عشق اون قدر سریع میگذره که آدم بهتره ازش یادداشت برداره، واسه چند سال بعد که شاید دیگه چیزی ازش یادش نمونده باشه. آدمهایی که عشق شونو انکار میکنن، سریع تر از دیگرون پیر میشن. مث نوجوونیه. مردم عوض اینکه سعی کنن نوجوون باقی بمونن، همه کار میکنن تا جوون به نظر بیان، با نهایت جدیت. بعدش تعجب میکنن که دیگرون باهاشون مث پیرپاتال ها رفتار میکنن!


بنویسین! رو میزهای من بنویسین. هرچه قدر میخواین قلب بکشین. پولشری جلوی این کارتونو نمیگیره. عاشق بشین. محض رضای خدا عاشق بشین تا جوونین. آه! اگه بچه داشتم، پسر یا دختر، ازش نمیپرسیدم : مشقهاتو نوشتی یا نه؟ میگفتم: خوب عشق کردی؟ و اگه احیانن هنوز این کارو نکرده بود فحش بارونش میکردم. بهش میگفتم " پس منتظر چی هستی؟ منتظری همه ی دندونهات بریزه؟ ها؟ چی فکر کردی؟ فکر کردی عمر نوح داری؟ پس کی میخوای شروع کنی؟ کی؟ وقتی بازنشسته شدی؟ وقتی نصف عمرت هدر رفت؟ محض رضای خدا بجنب! برو جلو اگه دلت لرزید! منتظر نشو! امروز که داری زندگی میکنی. فردا شاید یه بمب یه راست بیفته رو کله ت... وقت داره به سرعت میگذره... قبل از "بوم" آخر عجله کن. نکنه بی عشق سقط شی! برو پی عشق! وقتی معلمت میخواد قلم پاهاتو بشکنه تا پی عشق نری، جربزه داشته باش و تسلیم نشو! آدمهایی که تو زندگی درباره ت قضاوت میکنن، محرومن. مثل اونها نباش و زندگی کن! زندگی کن! حساب کتاب نکن!"

این ها رو به بچه م میگفتم. خوبه که بچه ندارم، نه؟ اما اگه عشق و لذت رو تو کله ی بچه ها فرو میکردن عوض اینکه مدام تو گوششون بخونن: " باید تو زندی موفق شد، پول خوشبختی میاره، کار بزرگی مرده" و همه ی این دستورهای به دردنخور، خب اون وقت بچه ها بیشتر شاعر میشدن تا پلیس ضد شورش!


در ادامه داستان شرح علاقه ی پولشری به یکی از مشتری ها را میخوانیم و نهایت داستان با خبر مرگ همین فرد که پولشری عاشق اوست به پایان میرسد.
Profile Image for REZOF ALIPANOVSKI .
17 reviews4 followers
May 31, 2017
پس منتظر چی هستی؟ منتظری همه ی دندونهات بریزه؟ ها؟ چی فکر کردی؟ فکر کردی عمرِ نوح داری؟پس کی می خوای شروع کنی؟ کی؟ وقتی بازنشسته شدی؟ وقتی نصف عمرت هدر رفت؟ محض رضای خدا بجنب! برو جلو...

نمایشنام ی کافه پولشری نوشته ی Alain Vettese است که اصغر نوری آن را ترجمه کرده و انتشارات نیلا اولین بار آن را سال ۱۳۸۶ به چاپ رسانده است.
Profile Image for Bina.
73 reviews
February 23, 2024
This is a monodrama that is not easy to write, and I found it really fascinating. Even though monodramas have only one actor and a monologue it didn’t bore me at all and the monologue had mentioned real things and it described loneliness and the light of hope in a hopeless woman perfectly.
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews850 followers
Read
March 28, 2016
. پاتریک سارا را دوست دارد، تاریخ روز و ماه و سال

حق داری تاریخ بذاری، پسر! عشق اون قدر سریع میگذره که آدم بهتره ازش یادداشت برداره، واسه چند سال بعد که شاید دیگه چیزی ازش یادش نمونده باشه.
آدمهایی که عشقشونو انکار میکنن، سریع تر از دیگرون پیر میشن. مث نوجوونیه. مردم عوض اینکه سعی کنن نوجوون باقی بمونن، همه کار میکنن تا جوون به نظر بیان، با نهایت جدیت. بعدش تعجب میکنن که دیگرون باهاشون مث پیرپاتال ها رفتار میکنن!

بنویسین! رو میزهای من بنویسین. هرچه قدر میخواین قلب بکشین. پولشری جلوی این کارتونو نمیگیره. عاشق بشین. محض رضای خدا عاشق بشین تا جوونین. آه!
اگه بچه داشتم، پسر یا دختر، ازش نمیپرسیدم : مشقهاتو نوشتی یا نه؟
میگفتم: خوب عشق کردی؟
و اگه احیانن هنوز این کارو نکرده بود فحش بارونش میکردم.
بهش میگفتم پس منتظر چی هستی؟ منتظری همه ی دندونهات بریزه؟ ها؟ چی فکر کردی؟ فکر کردی عمر نوح داری؟ پس کی میخوای شروع کنی؟ کی؟ وقتی بازنشسته شدی؟ وقتی نصف عمرت هدر رفت؟
محض رضای خدا بجنب! برو جلو اگه دلت لرزید! منتظر نشو! امروز که داری زندگی میکنی. فردا شاید یه بمب یه راست بیفته رو کله ت ... وقت داره به سرعت میگذره ... قبل از بومآخر عجله کن.
نکنه بی عشق سقط شی! برو پی عشق!
وقتی معلمت میخواد قلم پاهاتو بشکنه تا پی عشق نری، جربزه داشته باش و تسلیم نشو!
آدمهایی که تو زندگی درباره ت قضاوت میکنن، محرومن. مثل اونها نباش و زندگی کن! زندگی کن! حساب کتاب نکن ...!
Profile Image for Mahshad.
120 reviews26 followers
July 9, 2015
كافه پولشری نمایش‌نامه‌ا� است كه تنها یك نقش در آن وجود دارد و آن‌ه� پولشری، زنی چهل و پنج ساله و صاحب كافه است. زن كه مشغول تمیز كردن كافه است به واگویه با خود پرداخته و آن‌چ� را كه در تمام این سال‌ه� در كافه دیده مرور كرده و در مورد هریك نظری می‌ده�
ترجمه خیلی خوب بود از مونولوگ لذت بردم
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.