ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

ناگفته‌ها� خاطرات دکتر عنایت‌الل� رضا

Rate this book
عنوان: ناگفته‌ه�: خاطرات دکتر عنایت‌الل� رضا
پدیدآور: گفت‌وگ� با: عبدالحسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی، علی همدانی
مشخصات نشر: تهران: نامک، 1391
مشخصات ظاهری: 325 صفحه
شابک: 9786006721026
موضوع: رضا، عنایت‌الله� زندگی‌نامه� 1389-1299، مصاحبه
نوبت چاپ: اول، زمستان 1391
شمارگان: 1650 نسخه
قیمت با جلد سخت: 15000 تومان

325 pages, Hardcover

First published February 1, 2012

1 person is currently reading
16 people want to read

About the author

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1 (14%)
4 stars
2 (28%)
3 stars
4 (57%)
2 stars
0 (0%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 5 of 5 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews729 followers
May 16, 2017
Enayatollah Reza
تاریخ نخستین خوانش: سی ام جولای سال 2015 میلادی
عنوان: ناگفته� ها: خاطرات دکتر عنایت� الله رضا؛ پدیدآور: گفت� وگو با: عبدالحسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی، علی همدانی؛ مشخصات نشر: تهران: نامک، 1391؛ مشخصات ظاهری: 325 صفحه؛ شابک: 9786006721026؛ موضوع: رضا، عنایت‌الله� زندگی‌نامه� 1389-1299، مصاحبه؛ نوبت چاپ: اول، زمستان 1391
ناگفته ها بخشی از خاطراتی ست که دکتر عنایت الله رضا، طی بیست و سه جلسه گفتگو با: عبدالحسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی، و علی همدانی؛ بیان کرده است. «ناگفته ها» دو بخش دارد: بخش نخست: خاطرات؛ بخش دوم: تحلیل و تفسیر از کمونیسم، حکومت و جامعه های شوروی و چین. ا. شربیانی
Profile Image for محمدحسین بنـکدارتهرانی.
205 reviews60 followers
June 17, 2018

در دید و بازدیدهای نوروزی هر جا می رویم بعد از رد و بدل شدن گفتگوهای معمول؛
معمولا این سوال به میان می آید که چه خبر؟ و چی میشه؟
خب؛ طبعتا پایِ پیش بینی هایی که چندان خالی از ابهام نیست به میان می آید و نهایتا هم همه آرزو می کنند که بوی بهبود ز اوضاع جهان برخیزد.

"ناگفته ها" بنا به درخواست دکتر رضا پس از مرگشان منتشر شده و تقریبا یک ماه از انتشار این کتاب می گذرد.
خواندنش را چند روز پیش تمام کردم.

چرایش را نمی دانم ولی هر جا می رفتیم و پای آن پیش بینی ها به میان می آمد ناگهان یاد "ناگفته ها" می افتادم
کتاب حاصل گفتگوهای مکرر حسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی و علی همدانی با دکتر عنایت الله رضا نویسنده، مترجم و فعال سیاسی ست.

دکتر رضا در میان پرسش و پاسخ ها به مرور خاطرات و واگوییِ ریز به ریز مشاهدات خود از مسائل درونی حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان و چپ های ایران گریزی که به دامن روسها پناه می برند و در آذربایجان، باکو، مسکو، آلمان شرقی، چین و ... ماوا می گزینند و پنهان می شوند می پردازد.

رضا افسرهوایی ارتش در عهد شباب، توده ای مومنی شده و با آتش پر شور و شر آن روزهایش پایش به ماجرای فرقه پیشه وری و انفکاک آذربایجان می کشد و بعد فرار به سمت شوروی ـ آن بهشت عدالت خواهان! ـ ،
روزهای سخت دربدری و فقر و نکبت در جمهوری آذربایجان بعد باکو و تحصیل و نهایتا مسکو. پس از مسکو مدتی به پکن می رود برای راه اندازی رادیو فارسی آنجا.

همین جا تا از چین دور نشده ام توصیه کنم خواندن روایت دقیق رضا را از روزهای مائو!

روزهایِ "بگذار تا صد گل بشکفد و صد مکتب با هم رقابت کنند"!

خواندنی ست اوضاع اقتصادی چین آن روزها پیش و پس از ایجاد تحولات اقتصادی کمونیستی؛ اینکه چه طور می توان براساس موهوماتی پوچ و از خودبافته اقتصادی پویا را طی چند سال بدل به بیماری ناتوان، نحیف و رنجور کرد و ذکر انقلاب فرهنگی مائو که بهتر ست بگذارم و بگذرم؛
"بگذار تا صد گل بشکفد و صد مکتب با هم رقابت کنند" !

رضا در حالیکه به باورهای گذشته خود مشکوک شده و آن سر سودائی اش امروز غوغایی ست؛ مدتی به مسکو بازپس می رود.

طُرفه آنکه در این میان نمی گویم نجات بخش ولی کمینه اینکه آرام بخش او شعر شیرین پارسی ست!
برداشتم این ست که او با شعر ذهن مشوشش را مشغول می کند و می تواند با مدد شعر پارسی به خودِ خودش بازگشت کند.

سرانجام دکتر عنایت الله رضا به مدد تلاش های بی دریغ برادرش پروفسور فضل الله رضا ریاست وقت دانشگاه تهران از سدِ ساواک، ارتش و نهایتا شاه می گریزانیده می شود!! و مجوز حضور در ایران را می گیرد.

آلمان شرقی، لایپزیک، آلمان غربی مجددا مسکو بعد پاریس را در می نوردد تا پایش بعد از سالها سرگردانی به میهن اسلامی باز شود.

بی شک اهمیت خاطرات شخصی دکتر رضا به اندازه گزارش مشاهداتش از آن روزگار نیست. اطلاعات ارزشمندی که بیشتر به کار مورخین و محققین می آید.

برای ما اما این فایده را دارد که درس بگیریم و راه رفته و آزموده دیگران را تکرار نکنیم.

نمی دانم چه بلیه ای ست هماره گرفتار آنیم؛ که:

نه ما آن طور نیستیم ما طوری دیگر منظورمان ست و متاسفانه هر بار همان را تکرار می کنیم و فرجاممان هم همان خواهد بود ... و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

.... فاعتبروا یا اولی الالباب.
Profile Image for Bahman Bahman.
Author3 books238 followers
February 2, 2020
دکتر عنایت الله رضا از آرمانخواهان نسلی بود که در پی اشغال ایران از سوی ارتش های شوروی و انگلستان در سوم شهریور ۱۳۲۰ و به دنبال آن فروپاشی دیکتاتوری رضا شاه فعالیت سیاسی و اجتماعی خود را آغاز کردند. علیرغم برخی اختلاف ها و تفاوت ها، ویژگی مشترک آن آرمانخواهان آزادیخواهی ، تجددطلبی و عدالت خواهی بود. آنان می خواستند جامعه ی ایران را چنان دگرگون کنند که نه تنها امکان مشارکت عمومی در سامان سیاسی و اجتماعی فراهم شود بلکه فقر ، ستم و بی عدالتی اجتماعی برطرف گردد و ایرانی پیشرفته ، آزاد و آباد پدید آید . از این رو، با تشکیل حزب توده ایران (۷ مهر ۱۳۲۰) به تدریج بسیاری از آن آرمانخواهان به این حزب پیوستند که تحقق آن آرمان ها را نوید می داد. عنایت الله رضا هم که در آن زمان افسر نیروی هوایی بود ، در سال ۱۳۲۲ عضو حزب توده شد و در تشکیلات مخفی افسران حزبی قرار گرفت ؛ و این سرآغاز زندگی سیاسی و فکری پر فراز و نشیب او است ؛ در ۲۵ مرداد ۱۳۲۴ به همراه گروهی از افسران توده ای بازداشت شد و تا اردیبهشت ماه ۱۳۲۵ در کرمان تبعید بود. سپس به تهران بازگشت و در اردیبهشت ماه همان سال ، رهبری حزب توده ستوان یکم عنایت الله رضا را با ۱۸ افسر توده ای دیگر مخفیانه به تبریز فرستاد تا حکومت فرقه ی دموکرات آذربایجان را یاری دهند. در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ که حکومت فرقه از هم پاشید ، رضا به همراه همسر و فرزندان خردسالش مانند هزاران نفر وابستگان فرقه به شوروی مهاجرت کردند، کشوری که به باور او و دیگر اعضای حزب توده ، الگوی مطلوب جامعه ای بود که می بایست در آینده در ایران تشکیل شود.

عنایت الله رضا که از معتقدان کمونیسم و شیفتگان کشور شوراها بود ، در طول حدود ۱۸ سال زندگی درباکو و مسکو به تدریج به واقعیت های حاکم برجامعه ی شوروی پی برد. او دریافت سامان این کشور پرآوازه نه تنها چنان نیست که در تبلیغات ادعا شده بلکه نسبتی هم با جامعه ی آرمانی که خواستارش است ، ندارد. در ابتدا فکر می کرد اشکال در نحوه ی سازماندهی اجتماعی و مدیریتی است که حزب کمونیست شوروی برقرارکرده است ، اما به تدریج نقد او متوجه ایدئولوژی کمونیسم شد و سرانجام ، این ایدئولوژی را کنار گذاشت. وقتی به این نتیجه رسید دیگر ضرورتی برای ماندن در کشور شوروی ندید و علیرغم آنکه در ایران به طور غیابی محکوم به اعدام شده بود ، در صدد برآمد به ایران بازگردد. دو سال در فرانسه ماند تا اقدامات برادرش دکتر فضل الله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) به نتیجه رسید و در سال ۱۳۴۸ پس از ۲۲ سال مهاجرت ، ناخواسته به ایران بازگشت و درکتابخانه ی پهلوی مشغول به کار شد .

عنایت الله رضا که در رشته ی فلسفه از دانشگاه دولتی جمهوری آذربایجان با مدرک دکترا فارغ التحصیل شده بود ،از سال ۱۳۴۸ فعالیت علمی خود را با نوشتن و ترجمه مقاله و کتاب در ایران آغاز کرد که تا هنگام مرگ ادامه داشت. آثار عنایت الله رضا عمدتاً در سه زمینه است : تاریخ و جغرافیای ایران باستان و سده های میانه ، چیستی و تمایز اران و آذربایجان در طول تاریخ ، نقد کمونیسم و حکومت شوروی .

با اینکه رضا آغازگر نقد کمونیسم و شوروی در ایران نبود اما آثار او در این زمینه برخلاف آثار تبلیغی � تهییجی متداول ، تحقیقی و تأمل برانگیز است . این ویژگی قاعدتا می بایست به صورت توجه به آن آثار و نقد وبررسی شان از سوی مخالفان بازتاب می یافت ؛ حال آنکه تا پیش از فروپاشی شوروی چندان توجهی به آثار دکتر عنایت الله رضا در این زمینه نشد و حتی بیشتر کمونیست های ایرانی رغبتی به خواندن آنها نداشتند ، چه برسد به آنکه نقد و بررسی شان کنند. دیکتاتوری محمدرضا شاه پهلوی و قرار داشتن ایران در بلوک غرب تا سال ۱۳۵۷ و مخالفت و مقابله با کمونیسم و تشکل های کمونیستی از سوی حکومت ایران در سال های پس از ۱۳۵۷ ، به همراه فضای جنگ سرد در جهان دوقطبی از جمله عواملی بود که اجازه نمی داد با آثاری که در نقد کمونیسم منتشر می شد ـ از جمله آثارعنایت الله رضا ـ بدون پیشداوری برخورد شود. در آن شرایط ، مخالفت با کمونیسم به معنای قرار گرفتن در جبهه ی امپریالیسم بود . با توجه به آثار تبلیغی ـ تهییجی که بلوک های سرمایه داری و سوسیالیستی علیه یکدیگر منتشر می کردند ، آثار عنایت الله رضا در نقد کمونیسم و اتحاد شوروی از جمله آثار تبلیغی ارزیابی می شد و به خصوص برای جوانان آرمانخواه چپ جاذبه ای نداشت . تنها پس از فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم بود که آثار عنایت الله رضا ، کم و بیش ، مورد توجه قرار گرفت تا آرمانخواهان نسل های پس از او پاسخی برای پرسش های بی پاسخ خود در مورد چرایی فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم بیابند .

« ناگفته ها » بخشی از خاطراتی است که عنایت الله رضا در ۲۳ جلسه گفتگو با عبدالحسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی و علی همدانی بیان کرده است. توضیحات رضا در « ناگفته ها » را به می توان به دو بخش تقسیم کرد :۱. خاطرات ، ۲. تحلیل و تفسیر از کمونیسم ، حکومت و جامعه های شوروی و چین .

در این کتاب ، دکتر رضا در پاسخ به پرسش هایی که از او شده ، سرگذشت خود را نه از کودکی بلکه از نیمه ی دوم سال ۱۳۲۴ ـ موقعی که در کرمان تبعید بوده ـ آغاز می کند . از این رو، خواننده ی این خاطرات از خانواده و زندگی عنایت الله رضا تا آن زمان و اینکه چرا به دانشکده افسری و نیروی هوایی رفته ، چرا در سال های ۱۳۱۸ـ۱۳۲۱ جذب نظرات احمد کسروی شده ، چرا به حزب توده ایران پیوسته و� بی خبر می ماند . تاکید و توجه پرسش کنندگان به سرگذشت عنایت الله رضا مربوط به سال هایی است که در ارتش حکومت فرقه ی دموکرات آذربایجان بوده ، در شوروی و چین زندگی کرده و چرا و چگونه از حزب توده ایران و کمونیسم بریده و به ایران بازگشته است ، یعنی سال های ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۸ .عنایت الله رضا هم تا آنجا که می خواسته و حافظه اش در آستانه نود سالگی یاری می کرده ، از زندگی و فعالیت هایش در آن محدوده ی زمانی ، یعنی از دوره ی خدمتش در ارتش فرقه ی دموکرات آذربایجان ، شرایط دشواری که مهاجران پس از وارد شدن به کشورشوروی با آن مواجه شدند ، تحصیل و کار در باکو ، دسته بندی های درون فرقه ی دموکرات و مناسبات آن فرقه با حکومت آذربایجان، جداشدنش از فرقه ی دموکرات و بازگشتش به تشکیلات حزب توده ایران ، وضعیت حزب توده در شوروی ، پلنوم های چهارم و هفتم کمیته ی مرکزی این حزب ، زندگی وکار در مسکو، اعزام به چین برای راه اندازی و کار در بخش فارسی رادیو پکن ، بازگشتش به شوروی ، تحول فکری و جداشدنش از حزب توده و تلاش برای بازگشت به ایران و سرانجام ، چگونگی خارج شدنش از شوروی و بازگشت به ایران و� می گوید .

با توجه به خاطرات و اسناد منتشرشده در سال های اخیر ، « ناگفته ها » مطالب ناگفته ی زیادی درباره ی حزب توده ایران در دوره ی مهاجرت، فرقه ی دموکرات آذربایجان، جامعه و حکومت شوروی در بر ندارد. با این حال، از توضیحات دکترعنایت الله رضا می توان با سرگذشت و منش او در سال های ۱۳۲۴ـ۱۳۵۰ آشنا شد و از آن آموخت .

از طریق تحلیل های دکتر رضا از کمونیسم ، جامعه و حکومت های شوروی و چین هم می توان به کلیاتی از نظرات او در این خصوص و گوشه هایی از استدلال هایش برای مخالفت با کمونیسم و حکومت شوروی پی برد ؛ مباحثی که پیش از این به طور مشروح در کتاب ها و مقاله های متعددش به آنها پرداخته بود و در این زمینه هم به جز مبحث چین ، مطلب تازه و ناشنیده ای به دست نمی آید؛ گو اینکه می توانست چنین نباشد اما روش مصاحبه کنندگان در این گفتگوها مانع از آن شده است ؛ مثلا ، دکتر رضا می گوید: « نمی توانم بگویم با نَفس مارکسیسم درگیر بودم ؛ هنوز چیزهایی در اندیشه های مارکس برایم مورد احترام بود ؛ هنوز هم هست.» ( ص ۲۱۵) به جای اینکه از او بپرسند چه چیزهایی در اندیشه های مارکس هنوز هم برای شما مورد احترام است و با این پرسش به دکتر رضا فرصت بدهند این بخش از نظراتش را در مورد آرا وعقاید مارکس بیان کند ، بلافاصله یکی از مصاحبه کننده ها می گوید: « بحث ما بر سر عدالت اجتماعی نیست ، عدالت اجتماعی چیزی است که همه ما خواهان آن هستیم . ما هم از عدالت اجتماعی دفاع می کنیم. »(همانجا) و این در حالی است که دکتر رضا حتی اشاره ای هم به عدالت اجتماعی نکرده است تا چنین تصوری پدید آید. در نتیجه این توضیح مصاحبه کننده، دکتر رضا که منظورش عدالت اجتماعی نبوده ناچار می شود موضع خود را نسبت به عدالت اجتماعی در اندیشه مارکس توضیح دهد (بنگرید به : ص۲۱۵ـ۲۱۶) و آنچه در این میان ناگفته می ماند همان « چیزهای مورد احترام در اندیشه های مارکس » برای عنایت الله رضا است. نه تنها در مباحث تحلیلی بلکه در برخی از بخش هایی هم که دکتر رضا خاطراتش را می گوید روش مصاحبه کنندگان به گونه ای است که موجب پراکندگی و اغتشاش در بیان خاطرات شده و عنایت الله رضا مجبوراست به آنها بگوید : « اجازه بفرمائید ماجرای قبلی را تمام کنم؛ چون مطالب درهم خواهد شد.»(ص۵۸) یا در جای دیگر ناچار می شود به مصاحبه کننده ها تذکر دهد از موضوع اصلی دور شده اند: «برگردیم به ماجرای پیشه وری.»(ص ۱۳۱) به عبارت دیگر ، دکتر رضا کاری را انجام می دهد که وظیفه ی مصاحبه کننده است نه مصاحبه شونده.

علاوه بر این، از آنجایی که مصاحبه کنندگان به تاریخ جنبش چپ در ایران و فعالیت های شوروی در ایران تسلط نداشته اند ، برخی ناگفته ها و آگاهی های دست اول عنایت الله رضا از رویدادها و تحولات حزب توده ایران و تاریخ معاصر ایران در آن گفتگو مطرح نشده یا نیمه کاره رها می شود؛ مثلا ، دکتر رضا از معدود کسانی بود که اطلاعات زیادی درباره سرلشکر احمد مُقربی داشت. مُقربی در سال ۱۳۵۶ به اتهام جاسوسی برای شوروی بازداشت و در۴دی ۱۳۵۶ تیرباران شد. از زندگی و فعالیت ها و اقدامات سرلشکر مُقربی اطلاعی در دست نیست. عنایت الله رضا در جریان بازگویی خاطراتش از سرگرد نیو می گوید مُقربی در بازجویی اش توضیح داده که سرگرد نیو او را وارد ماجرای جاسوسی برای شوروی کرده است.(ص۳۳) اما مصاحبه کنندگان موضوع به این مهمی را دنبال نمی کنند و درباره ی سرگذشت مُقربی ، شبکه ای که گویا نیو بنیان گذاشته و مقربی هم به آن جذب شده بود از او نمی پرسند. حتی نمی پرسند شما چه طور از اعترافات مُقربی در بازجویی خبر دارید .

جدا از روش مصاحبه کنندگان در جریان مصاحبه ، آنها در تدوین کتاب « ناگفته ها » دقت چندانی نکرده اند وعلاوه بر اینکه اقدامی برای رفع پراکندگی مطالب و تکرار برخی از توضیحات به عمل نیاورده اند ، اشتباهات دکتر رضا را نه در جریان مصاحبه و نه در هنگام تدوین نهایی متذکر نشده ، نکته های مبهم و اشتباه ها را در پانویس توضیح نداده ، اسامی اشخاص یا جرایدی را که دکتر رضا در هنگام مصاحبه به یاد نداشته در بین دو قلاب [ ] نیاورده اند. نمونه هایی از این موارد را که به ارزش این اثر آسیب می رساند ، می آورم .

دکتر رضا در توضیح زندگینامه ی میرجعفر پیشه وری می گوید :« پیشه وری پس از تبعید رضاشاه از زندان آزاد شد و روزنامه ی آژیر را تاسیس کرد. به عضویت جبهه ی آزادی درآمد که بعد به جبهه یملی تبدیل شد.»(ص ۱۳۱ ) حال آنکه جبهه ی آزادی ، تشکلی بود که در مردادماه ۱۳۲۲ به ابتکار حزب توده و با همکاری گروهی از مدیران جراید تهران و شهرستان ها برای پاسداری از قانون اساسی مشروطه ، مقابله با دیکتاتوری و ایادی دیکتاتوری رضاشاه تشکیل شد و ربطی هم به جبهه ی ملی که در ۲۱ آبان۱۳۲۸ تشکیل شد ، نداشت.

عنایت الله رضا در مورد شرط عضویت در فرقه ی دموکرات آذربایجان می گوید : « فرقه دموکرات رسما اعلام کرده بود که هر کسی که سیاست فرقه را درباره جدایی آذربایجان بپذیرد ، می تواند عضو فرقه باشد.»(ص ۱۶۴) مصاحبه کنندگان هم از او نمی پرسند کی و کجا فرقه دموکرات رسما چنین مطلبی را اعلام کرده است ؟ اینکه در پس پرده چه می گذشته و دولت شوروی چه مقاصدی داشته و رهبران فرقه چه می خواستند انجام دهند ، موضوع دیگری است اما از ۱۲شهریور ۱۳۲۴ که فرقه ی دموکرات آذربایجان تشکیل شد تا به امروز ،حداقل در اساسنامه، برنامه، جراید و اسناد و مدارک منتشرشده فرقه ، چه در ایران و چه در خارج از کشور ، چنین مطلبی اعلام نشده است.

دکتر رضا در مورد موضع حزب توده نسبت به دولت دکتر مصدق می گوید : « در ابتدا سیاست حزب توده حمایت از مصدق بود اما بعد از تغییر سیاست شوروی ، حزب توده به مخالفت با مصدق پرداخت.»(ص ۱۷۶) تغییر سیاست شوروی هم حاصل کنگره ی ۱۹حزب کمونیست شوروی و نطق استالین در آن کنگره بود و « درایران سیاست ضدمصدقی که حزب توده در پیش گرفته بود از اینجا سرچشمه می گرفت.»(ص ۱۴۶ و بنگرید به: ص ۱۷۶ ) حال آنکه چنین نیست ؛ کنگره ۱۹حزب کمونیست شوروی در اکتبر ۱۹۵۲/مهرماه ۱۳۳۱ تشکیل شد و جراید و اسناد برجای مانده از حزب توده ایران گواه آن است که نه تنها حزب توده از ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰ که دکتر محمد مصدق نخست وزیرایران شد از او حمایت نکرد بلکه تا ۲۷ تیر۱۳۳۱ که بیانیه ی « جمعیت ملی مبارزه با استعمار »(از تشکل های علنی حزب توده در آن دوره) منتشر شد ، سیاست مخالفت و افشاگری را در قبال دکتر مصدق ادامه داد. تغییر در موضع حزب توده پس از استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری و درآستانه ی قیام ۳۰تیر۱۳۳۱ پدید آمد و از آن به بعد ، موضع حزب توده در قبال دکتر مصدق تعدیل شد.

در صفحه ی ۱۱۸ کتاب ناگفته ها ، عنایت الله رضا به کتاب « سیاست شوروی در ایران » نوشته « منصور گرگانی »که در سال ۱۳۲۶ در چاپخانه مظاهری چاپ شده ، استناد می کند و به نقل از آن درباره ی سرآغاز فعالیت سیاسی میرجعفر پیشه وری در باکو توضیح می دهد. نویسنده آن ی کتاب نه منصور گرگانی بلکه منشور گرکانی است. درضمن ، تحقیقات منتشرشده در دو دهه ی اخیر نشان می دهد که آن نقل قول بی اساس است .

در صفحه ی ۲۳۹ دکتر رضا از فرنگیس خانم که زن دبیر اول حزب کمونیست ایران بود نام می برد و نام شوهرش را به یاد ندارد . نام شوهر آن خانم و دبیرکل (و نه دبیر اول )حزب کمونیست ایران ،کریم نیک بین است.

Merged review:

دکتر عنایت الله رضا از آرمانخواهان نسلی بود که در پی اشغال ایران از سوی ارتش های شوروی و انگلستان در سوم شهریور ۱۳۲۰ و به دنبال آن فروپاشی دیکتاتوری رضا شاه فعالیت سیاسی و اجتماعی خود را آغاز کردند. علیرغم برخی اختلاف ها و تفاوت ها، ویژگی مشترک آن آرمانخواهان آزادیخواهی ، تجددطلبی و عدالت خواهی بود. آنان می خواستند جامعه ی ایران را چنان دگرگون کنند که نه تنها امکان مشارکت عمومی در سامان سیاسی و اجتماعی فراهم شود بلکه فقر ، ستم و بی عدالتی اجتماعی برطرف گردد و ایرانی پیشرفته ، آزاد و آباد پدید آید . از این رو، با تشکیل حزب توده ایران (۷ مهر ۱۳۲۰) به تدریج بسیاری از آن آرمانخواهان به این حزب پیوستند که تحقق آن آرمان ها را نوید می داد. عنایت الله رضا هم که در آن زمان افسر نیروی هوایی بود ، در سال ۱۳۲۲ عضو حزب توده شد و در تشکیلات مخفی افسران حزبی قرار گرفت ؛ و این سرآغاز زندگی سیاسی و فکری پر فراز و نشیب او است ؛ در ۲۵ مرداد ۱۳۲۴ به همراه گروهی از افسران توده ای بازداشت شد و تا اردیبهشت ماه ۱۳۲۵ در کرمان تبعید بود. سپس به تهران بازگشت و در اردیبهشت ماه همان سال ، رهبری حزب توده ستوان یکم عنایت الله رضا را با ۱۸ افسر توده ای دیگر مخفیانه به تبریز فرستاد تا حکومت فرقه ی دموکرات آذربایجان را یاری دهند. در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ که حکومت فرقه از هم پاشید ، رضا به همراه همسر و فرزندان خردسالش مانند هزاران نفر وابستگان فرقه به شوروی مهاجرت کردند، کشوری که به باور او و دیگر اعضای حزب توده ، الگوی مطلوب جامعه ای بود که می بایست در آینده در ایران تشکیل شود.

عنایت الله رضا که از معتقدان کمونیسم و شیفتگان کشور شوراها بود ، در طول حدود ۱۸ سال زندگی درباکو و مسکو به تدریج به واقعیت های حاکم برجامعه ی شوروی پی برد. او دریافت سامان این کشور پرآوازه نه تنها چنان نیست که در تبلیغات ادعا شده بلکه نسبتی هم با جامعه ی آرمانی که خواستارش است ، ندارد. در ابتدا فکر می کرد اشکال در نحوه ی سازماندهی اجتماعی و مدیریتی است که حزب کمونیست شوروی برقرارکرده است ، اما به تدریج نقد او متوجه ایدئولوژی کمونیسم شد و سرانجام ، این ایدئولوژی را کنار گذاشت. وقتی به این نتیجه رسید دیگر ضرورتی برای ماندن در کشور شوروی ندید و علیرغم آنکه در ایران به طور غیابی محکوم به اعدام شده بود ، در صدد برآمد به ایران بازگردد. دو سال در فرانسه ماند تا اقدامات برادرش دکتر فضل الله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) به نتیجه رسید و در سال ۱۳۴۸ پس از ۲۲ سال مهاجرت ، ناخواسته به ایران بازگشت و درکتابخانه ی پهلوی مشغول به کار شد .

عنایت الله رضا که در رشته ی فلسفه از دانشگاه دولتی جمهوری آذربایجان با مدرک دکترا فارغ التحصیل شده بود ،از سال ۱۳۴۸ فعالیت علمی خود را با نوشتن و ترجمه مقاله و کتاب در ایران آغاز کرد که تا هنگام مرگ ادامه داشت. آثار عنایت الله رضا عمدتاً در سه زمینه است : تاریخ و جغرافیای ایران باستان و سده های میانه ، چیستی و تمایز اران و آذربایجان در طول تاریخ ، نقد کمونیسم و حکومت شوروی .

با اینکه رضا آغازگر ن��د کمونیسم و شوروی در ایران نبود اما آثار او در این زمینه برخلاف آثار تبلیغی � تهییجی متداول ، تحقیقی و تأمل برانگیز است . این ویژگی قاعدتا می بایست به صورت توجه به آن آثار و نقد وبررسی شان از سوی مخالفان بازتاب می یافت ؛ حال آنکه تا پیش از فروپاشی شوروی چندان توجهی به آثار دکتر عنایت الله رضا در این زمینه نشد و حتی بیشتر کمونیست های ایرانی رغبتی به خواندن آنها نداشتند ، چه برسد به آنکه نقد و بررسی شان کنند. دیکتاتوری محمدرضا شاه پهلوی و قرار داشتن ایران در بلوک غرب تا سال ۱۳۵۷ و مخالفت و مقابله با کمونیسم و تشکل های کمونیستی از سوی حکومت ایران در سال های پس از ۱۳۵۷ ، به همراه فضای جنگ سرد در جهان دوقطبی از جمله عواملی بود که اجازه نمی داد با آثاری که در نقد کمونیسم منتشر می شد ـ از جمله آثارعنایت الله رضا ـ بدون پیشداوری برخورد شود. در آن شرایط ، مخالفت با کمونیسم به معنای قرا�� گرفتن در جبهه ی امپریالیسم بود . با توجه به آثار تبلیغی ـ تهییجی که بلوک های سرمایه داری و سوسیالیستی علیه یکدیگر منتشر می کردند ، آثار عنایت الله رضا در نقد کمونیسم و اتحاد شوروی از جمله آثار تبلیغی ارزیابی می شد و به خصوص برای جوانان آرمانخواه چپ جاذبه ای نداشت . تنها پس از فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم بود که آثار عنایت الله رضا ، کم و بیش ، مورد توجه قرار گرفت تا آرمانخواهان نسل های پس از او پاسخی برای پرسش های بی پاسخ خود در مورد چرایی فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم بیابند .

« ناگفته ها » بخشی از خاطراتی است که عنایت الله رضا در ۲۳ جلسه گفتگو با عبدالحسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی و علی همدانی بیان کرده است. توضیحات رضا در « ناگفته ها » را به می توان به دو بخش تقسیم کرد :۱. خاطرات ، ۲. تحلیل و تفسیر از کمونیسم ، حکومت و جامعه های شوروی و چین .

در این کتاب ، دکتر رضا در پاسخ به پرسش هایی که از او شده ، سرگذشت خود را نه از کودکی بلکه از نیمه ی دوم سال ۱۳۲۴ ـ موقعی که در کرمان تبعید بوده ـ آغاز می کند . از این رو، خواننده ی این خاطرات از خانواده و زندگی عنایت الله رضا تا آن زمان و اینکه چرا به دانشکده افسری و نیروی هوایی رفته ، چرا در سال های ۱۳۱۸ـ۱۳۲۱ جذب نظرات احمد کسروی شده ، چرا به حزب توده ایران پیوسته و� بی خبر می ماند . تاکید و توجه پرسش کنندگان به سرگذشت عنایت الله رضا مربوط به سال هایی است که در ارتش حکومت فرقه ی دموکرات آذربایجان بوده ، در شوروی و چین زندگی کرده و چرا و چگونه از حزب توده ایران و کمونیسم بریده و به ایران بازگشته است ، یعنی سال های ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۸ .عنایت الله رضا هم تا آنجا که می خواسته و حافظه اش در آستانه نود سالگی یاری می کرده ، از زندگی و فعالیت هایش در آن محدوده ی زمانی ، یعنی از دوره ی خدمتش در ارتش فرقه ی دموکرات آذربایجان ، شرایط دشواری که مهاجران پس از وارد شدن به کشورشوروی با آن مواجه شدند ، تحصیل و کار در باکو ، دسته بندی های درون فرقه ی دموکرات و مناسبات آن فرقه با حکومت آذربایجان، جداشدنش از فرقه ی دموکرات و بازگشتش به تشکیلات حزب توده ایران ، وضعیت حزب توده در شوروی ، پلنوم های چهارم و هفتم کمیته ی مرکزی این حزب ، زندگی وکار در مسکو، اعزام به چین برای راه اندازی و کار در بخش فارسی رادیو پکن ، بازگشتش به شوروی ، تحول فکری و جداشدنش از حزب توده و تلاش برای بازگشت به ایران و سرانجام ، چگونگی خارج شدنش از شوروی و بازگشت به ایران و� می گوید .

با توجه به خاطرات و اسناد منتشرشده در سال های اخیر ، « ناگفته ها » مطالب ناگفته ی زیادی درباره ی حزب توده ایران در دوره ی مهاجرت، فرقه ی دموکرات آذربایجان، جامعه و حکومت شوروی در بر ندارد. با این حال، از توضیحات دکترعنایت الله رضا می توان با سرگذشت و منش او در سال های ۱۳۲۴ـ۱۳۵۰ آشنا شد و از آن آموخت .

از طریق تحلیل های دکتر رضا از کمونیسم ، جامعه و حکومت های شوروی و چین هم می توان به کلیاتی از نظرات او در این خصوص و گوشه هایی از استدلال هایش برای مخالفت با کمونیسم و حکومت شوروی پی برد ؛ مباحثی که پیش از این به طور مشروح در کتاب ها و مقاله های متعددش به آنها پرداخته بود و در این زمینه هم به جز مبحث چین ، مطلب تازه و ناشنیده ای به دست نمی آید؛ گو اینکه می توانست چنین نباشد اما روش مصاحبه کنندگان در این گفتگوها مانع از آن شده است ؛ مثلا ، دکتر رضا می گوید: « نمی توانم بگویم با نَفس مارکسیسم درگیر بودم ؛ هنوز چیزهایی در اندیشه های مارکس برایم مورد احترام بود ؛ هنوز هم هست.» ( ص ۲۱۵) به جای اینکه از او بپرسند چه چیزهایی در اندیشه های مارکس هنوز هم برای شما مورد احترام است و با این پرسش به دکتر رضا فرصت بدهند این بخش از نظراتش را در مورد آرا وعقاید مارکس بیان کند ، بلافاصله یکی از مصاحبه کننده ها می گوید: « بحث ما بر سر عدالت اجتماعی نیست ، عدالت اجتماعی چیزی است که همه ما خواهان آن هستیم . ما هم از عدالت اجتماعی دفاع می کنیم. »(همانجا) و این در حالی است که دکتر رضا حتی اشاره ای هم به عدالت اجتماعی نکرده است تا چنین تصوری پدید آید. در نتیجه این توضیح مصاحبه کننده، دکتر رضا که منظورش عدالت اجتماعی نبوده ناچار می شود موضع خود را نسبت به عدالت اجتماعی در اندیشه مارکس توضیح دهد (بنگرید به : ص۲۱۵ـ۲۱۶) و آنچه در این میان ناگفته می ماند همان « چیزهای مورد احترام در اندیشه های مارکس » برای عنایت الله رضا است. نه تنها در مباحث تحلیلی بلکه در برخی از بخش هایی هم که دکتر رضا خاطراتش را می گوید روش مصاحبه کنندگان به گونه ای است که موجب پراکندگی و اغتشاش در بیان خاطرات شده و عنایت الله رضا مجبوراست به آنها بگوید : « اجازه بفرمائید ماجرای قبلی را تمام کنم؛ چون مطالب درهم خواهد شد.»(ص۵۸) یا در جای دیگر ناچار می شود به مصاحبه کننده ها تذکر دهد از موضوع اصلی دور شده اند: «برگردیم به ماجرای پیشه وری.»(ص ۱۳۱) به عبارت دیگر ، دکتر رضا کاری را انجام می دهد که وظیفه ی مصاحبه کننده است نه مصاحبه شونده.

علاوه بر این، از آنجایی که مصاحبه کنندگان به تاریخ جنبش چپ در ایران و فعالیت های شوروی در ایران تسلط نداشته اند ، برخی ناگفته ها و آگاهی های دست اول عنایت الله رضا از رویدادها و تحولات حزب توده ایران و تاریخ معاصر ایران در آن گفتگو مطرح نشده یا نیمه کاره رها می شود؛ مثلا ، دکتر رضا از معدود کسانی بود که اطلاعات زیادی درباره سرلشکر احمد مُقربی داشت. مُقربی در سال ۱۳۵۶ به اتهام جاسوسی برای شوروی بازداشت و در۴دی ۱۳۵۶ تیرباران شد. از زندگی و فعالیت ها و اقدامات سرلشکر مُقربی اطلاعی در دست نیست. عنایت الله رضا در جریان بازگویی خاطراتش از سرگرد نیو می گوید مُقربی در بازجویی اش توضیح داده که سرگرد نیو او را وارد ماج
Profile Image for امین میردامادیان.
8 reviews2 followers
February 22, 2015
اینکه مصاحبه کنندگان همت کرده و نگذاشته اند برخی گفتنی ها ناگفته بماند، شایستۀ تقدیر است ولی افسوس که از این فرصت استفادۀ کاملی نشده و از پرسش های با اهمیتی نیز غفلت کرده اند. گرچه با توجه به شرایط سنی زنده یاد عنایت الله رضا محدودیت هایی در بین بوده ولی می شد پرسش ها را با دقت بیشتری تنظیم کرد. اگر محدودیتی نبود و می شد مصاحبۀ مفصل تری را پیش بینی کرد، ورود به بعضی جزئیات ِ غیر ضروری نیز منطقی به نظر می رسید ولی در این شرایط تکرار چند بارۀ مسائلی که یک بار به روشنی بیان شده و پرداختن به مطالب غیر ضروری اشتباه بوده است.
عنایت الله رضا در آغاز یک مسئلۀ اساسی را روشن کرده و با توجه به زمان انتشار این مطلب داوری برای بسیاری از خوانندگان کار سختی نیست. ایشان می گویند:

« رفقا ابتدا فکر می کردند که چون از شوروی آمده ام، همان جور مثل خودشان، آدم مؤمنی هستم و می توانم اندیشه های آن ها را غنی تر کنم. مرتباً با من بحث می کردند، اما در خلال صحبت ها مشخص شد که در مسیر دیگری قرار گرفته ام؛ یعنی واقعاً آن ها را نقد می کنم، آنچه گذشتۀ خودم بود و آنچه اعتقاد آن ها بود. این ها « مؤمنانی » بودند که به اعتقادات خود خیلی پایبند بودند و حرف های من برایشان سخت ناگوار بود.
...
معتقدات و تعلقات به اصطلاح ایدئولوژیک نمی گذاشت که بتوانند راحت فکر کنند. با شک و تردید برخورد می کردند و گاه سخنم را دروغ می پنداشتند و دروغ معرفی می کردند. این ها جهان زیبایی را در پندار خود تصویر می کردند و نمی توانستند از آن عدول کنند. حرف های من برایشان ایجاد خلأ می کرد. بنابراین، اگر از خاطراتم صحبت می کردم، جز بدنامی برایم حاصلی نداشت، جز اینکه مرا متهم کنند به دروغ گفتن و تهمت زدن به اتحاد شوروی، و مقدس را ناپاک جلوه دادن و امثال این ها. به این دلیل اصلاً از خاطره نویسی یا خاطره گویی دور شدم. پرداختم به اینکه اندیشۀ خودم را، فکر خودم را بیان کنم. »


تاکید بر این ویژگی مثبت شخصیتی در ایشان و تفکیک میان آزاد اندیشی و جسارت در نقد ِ گذشتۀ خود، از تذبذب و یا نان به نرخ روزخوری، بیش از آنکه نیازمند آوردن شواهد مختلف از زبان عنایت الله رضا در مورد ویژگی های شخصیتی دیگران باشد، نیازمند تفسیر دقیق تر در مورد تناقضات در آرا و عقاید آنان است. می شد به جای پرداختن به رفتارهای ظاهری و روانشناسی افراد، تناقضات موجود در مبانی فکری ایشان را با انعکاس گفتگوها و بحث های سودمندتری که بین آن ها در جریان بوده، روشن کرد.

عنایت الله رضا می گوید:

« قاسمی زندگی سختی داشت، آدمی بود خیلی استوار، و به عقاید خودش سخت پایبند. من این ها را به عنوان پدیدۀ مثبت نگاه نمی کنم، معتقدم که آدم باید نرمش فکری داشته باشد. به هر حال، قاسمی فرصتی پیدا نکرد که در خلوت خودش بنشیند و فکر کند و راه حلی برای دریافت های خودش بیابد.»


همین سخن شجاعانه از عنایت الله رضا زاویۀ دید جدید و تحول اصلی شکل گرفته در او را به خوبی نشان می دهد. او با جسارت از چیزی سخن می گوید که یک معضل اساسی در جریان روشنفکری ایران بوده و هست. اینجا مهم نیست که نام چه کسی را آورده و با صداقتی که از وی می بینیم می توانیم بگوییم که دغدغۀ اصلیش آسیب شناسی بوده و در جاهای دیگر نیز قصد تخریب افرادی که از آن ها نام برده را نداشته و چون بسیاری از خاطره نویسی ها صرفاً در پی خودستایی نبوده است. با وجود اینکه در مقدمه ادعای بی طرفی پرسشگران در مورد رویارویی های شخصی منعکس شده؛ ولی در کل ِ مصاحبه پرسش ها به گونه ای تنظیم شده اند که پاسخ ها بیشتر بر محور شخصیت ها شکل می گیرند و نه اندیشه ها؛ و برای بر طرف کردن شبهۀ موضع گیری از روی اختلافات شخصی، دقت کافی به عمل نمی آید.
می شد برای نمونه در مورد افراد برجسته ای چون طبری بیشتر به این تناقضات فکری پرداخت و از این فرصت استفاده کرد و با توجه به تسلط عنایت الله رضا بر فلسفۀ سیاسی به طور موردی اندیشه های افراد تاثیرگذار را بررسی و نسبت آن ها را با کنش سیاسی و حزبی ایشان روشن تر ساخت. با انتخاب پرسش های مناسب تر می شد به نقل قول های ارزشمندتری از این افراد رسید. همانطور که مصاحبه کنندگان به درستی تشخیص داده اند نیازی به هدر دادن زمان برای کسی چون کیانوری نبوده و به اندازۀ کافی در مورد کارنامۀ افرادی چون او و بازی هایشان، منابع داریم ولی بهتر بود به تئوری پردازانی چون طبری بیشتر پرداخته شود؛ زیرا کمتر کسانی چون عنایت الله رضا در عین دانش و آگاهی کافی، در بطن این ماجراها بوده و از نسبت باورها و کنش های این تئوری پردازان خبر داشته اند.

از آن رو که خلیل ملکی نیز به علت نقد مارکسیسم و نقد عملکرد حزب ِ فرمانبردار، مورد حمله و تخریب پیروان ولایت ِ لنین و استالین قرار گرفته است و چون به سبب برخی اشتراکات، مورد احترام عنایت الله رضا بوده، مصاحبه کنندگ��ن چند بار نظرش را در مورد خلیل ملکی جویا می شوند و به جز یک نمونۀ جالب توجه که مربوط به فرقه می شده، نمی توانند مطلب مهم دیگری به دست آورند. جایی این تلاش صورتی بیهوده به خود می گیرد که از تماس های بعدی در ایران پرسش می کنند؛ در صورتی که از همان ارتباطات گذشته و آنچه خود ایشان با عنوان مشورت ها از آن یاد کرده اند هم می شد نقل قول های ارزشمندی را آورد. مسائل بعدی ِ مربوط به نیروی سوم و آنچه آقای برهان به آن پرداخته اند، مطالبی نبوده که دکتر رضا در جریان تمام جزئیاتش باشد. همانگونه که ایشان به سبب دوری از فضای سیاسی درون ایران، از مسائل و اختلافات درونی جبهۀ ملی و دشمنی های حزب توده هم آگاهی کاملی نداشته اند؛ چرا که ریشۀ این رویارویی و سنگ اندازی ها بیش از آن چیزیست که ایشان در مورد موضع استالین و جهت گیری موقت حزب توده بیان کرده اند و پس از سقوط دولت مصدق و حتی پس از سقوط پهلوی نیز این رویارویی و ریشه های آن مشهود بوده که باید از زاویۀ تضاد اهداف و اندیشه های سیاسی هم مورد بررسی قرار بگیرد.


در مجموع این کتاب ارزشمند اثری ماندگار خواهد بود و نسل های نو می توانند برگ دیگری از تاریخ آشفتۀ معاصر را پیش روی خود بگذارند و در مورد آزادگی و استقلال و میهن دوستی کسانی چون زنده یاد عنایت الله رضا به درستی داوری کنند.
Profile Image for Masoud Sadr.
22 reviews8 followers
Read
December 28, 2016
اگرچه گاه تکراری است، و لحن گفتگویی اش کسل کننده میشود اما ارزش خواندن دارد.
Displaying 1 - 5 of 5 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.