دوستان گرانقدر، این دفتر شعر از حدوداً 63 شعر تشکیل شده است... به انتخاب ابیاتی را برایِ شما بزرگواران در زیر مینویسم ------------------------------------------------------------------------------ از عمر، چون غروب، زمانی نمانده است وز جورِ شام تیره امانی نمانده است چون شبنم خیال به گلبرگ یادِ یار از ما نشانه دیر زمانی نمانده است آغوشِ گلشنیم که بعد از بهارها در ما به جز دریغِ خزانی نمانده است ------------------------------------------------------------------------------ شهابِ یاد تو در آسمانِ خاطرِ من پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم ز غصّه رنگِ من و رنگِ شب پرید بیا ------------------------------------------------------------------------------ پرنیانِ مهتابم در خموشی شبها همچو کوه پابرجا، سر بنه به دامانم بوی یاسمن دارد خوابگاه آغوشم رنگ نسترن دارد شانه های عریانم ------------------------------------------------------------------------------ همچون نسیم بر تن و جانم وزید و رفت ما را چو گل دمی به سوی خود کشید و رفت بر دفتر خیال پریشان من شبی با کلْک عشق، خطّ تمنا کشید و رفت ------------------------------------------------------------------------------ خواهم چو راز پنهان، از من اثر نباشد تا از نبود و بودم، کس را خبر نباشد پیمانۀ تنم را، بشکن که بر لبِ من لب های باده نوشان، شب تا سحر نباشد ------------------------------------------------------------------------------ نه، نه که جز آغوش من، جز لعل ساغر نوش من در خلوتِ خاموش من، اندیشۀ دیگر مکن اینک تو و اینک لبم، این شور واین تاب تبم صد بوسه برلعلم بزن وز صد یکی کمتر مکن ------------------------------------------------------------------------------ ای کاش بود پیکرِ من شعری تا قصه سازِ بزمِ شبت می شد می خواندی و چو بر دو لبت می رفت سرمستِ بوسه های لبت می شد ------------------------------------------------------------------------------ امیدوارم این انتخاب ها را پسندیده باشید «پیروز باشید و ایرانی»
ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی پیوسته شادزی که دلی شاد می کنی گفتی: "برو!" ولیک نگفتی کجا رود این مرغ پر شکسته که آزاد می کنی پنهان مساز راز غم خویش در سکوت باری، در آن نگاه، چو فریاد می کنی ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می کنی؟ ای درد عشق او! از چه بیداد می کنی؟ نازک تر از خیال منی، ای نگاه! لیک با سینه کار دشنه ی پولاد می کنی نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی رود ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی
این دفتر شامل 68 شعر میباشد (1336-1341) سیمین بهبهانی (زاده� ۲۸ تیر ۱۳۰۶ در تهران ـ درگذشته� ۲۸ مرداد ۱۳۹۳) از بانوان غزلسرای ایران است. سیمین بهبهانی فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) و نبیره حاج ملا علی خلیلی تهرانی است. پدرش عباس خلیلی (۱۲۷۲ نجف - ۱۳۵۰ تهران) به د و زبان فارسی و عربی شعر میگف� و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمانها� متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدند. مادر سیمین بهبهانی نیز از شاعران زمان خود بود و بنابراین سیمین در محیطی ادبی به دنیا آمد و رشد یافت.