میلاد's bookshelf: all en-US Wed, 19 Mar 2025 05:13:48 -0700 60 میلاد's bookshelf: all 144 41 /images/layout/goodreads_logo_144.jpg قرة العین: زندگی، عقیده و مرگ 107698498 با توجه به این که تا کنون تحقیق جامع و عاری از تعصبی که دربرگیرنده تمامی وقایعِ سرگذشت این شخص باشد انجام نشده است، نگارنده بر آن شد با بهره‌­گیر� از کتب تاریخی (موافق و مخالف) و اسناد نویافته، چهره واقعی او را ترسیم کند.
در کتاب حاضر که کامل­‌تری� و جامع‌­تری� اثر درباره قرة­العین محسوب می‌­شود� علاوه بر شرح حال، اشعار وی نیز به چاپ رسیده و با توجه به اسناد متقن اثبات شده که شعر «گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو» به طور قطع و یقین از طاهرای کاشی است و سروده طاهرۀ قرة­العین نیست.
همچنین با دلایل غیر قابل انکار ثابت شده است که نقاشی­ که مادام دیولافوآ در کتاب خود به چاپ رسانده، به طور قطع و یقین، تصویر قرة­العین نیست، چون دیولافوآ 30 سال بعد از کشته شدن قرة‌العی� وارد ایران شده و نقاشی یاد شده به هیچ وجه نمی­‌توان� مربوط به قرة­العین باشد.
از ویژگی­‌ها� این کتاب، تحلیل و جمع‌­بند� نهایی است که با عنوان «سخن پایانی» در آخر سرگذشت قرة­العین به چاپ رسیده است. یکی از موارد مهم این نتیجه­‌گیری� اثبات وابسته نبودن او به بهائیت است که این موضوع، به شدت مورد بهره‌­بردار� تبلیغاتی این آیین ساختگی قرار دارد.]]>
274 مهدی نورمحمدی 9644042956 میلاد 4 مطالعات-بابی 3.62 2015 قرة العین: زندگی، عقیده و مرگ
author: مهدی نورمحمدی
name: میلاد
average rating: 3.62
book published: 2015
rating: 4
read at: 2015/11/11
date added: 2025/03/19
shelves: مطالعات-بابی
review:

]]>
<![CDATA[دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد]]> 1671821 111 شهرام رحیمیان 9644481208 میلاد 4 3.69 دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
author: شهرام رحیمیان
name: میلاد
average rating: 3.69
book published:
rating: 4
read at:
date added: 2025/02/04
shelves:
review:

]]>
منسفیلد پارک 9103614
В поместье "Мэнсфилд-парк", куда берут на воспитание Фанни Прайс, царит всеобщее несогласие и непонимание. Корысть и эгоизм движет здесь поступками людей. Однако благодаря доброте, бескорыстию и стойкости Фанни удается преодолеть все обстоятельства. Страдания помогают ей обрести саму себя и найти свое счастье.]]>
543 Jane Austen میلاد 3 3.61 1814 منسفیلد پارک
author: Jane Austen
name: میلاد
average rating: 3.61
book published: 1814
rating: 3
read at: 2017/05/02
date added: 2024/11/22
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[روایت عاشقانه‌ا� از مرگ در ماه اردی‌بهشت]]> 6666565 99 محمد چرم‌شی� 9641850520 میلاد 4 نمایشنام-ا 3.08 2009 روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردی‌بهشت
author: محمد چرم‌شی�
name: میلاد
average rating: 3.08
book published: 2009
rating: 4
read at:
date added: 2024/10/07
shelves: نمایشنام-ا
review:

]]>
در خدمت و خیانت روشنفکران 12406378
چون...روشنفکر ایرانی در محیط بومی خود تحقیر می شود...ناراضی است پس در جستجوی روزگار بهتری هم هست درست است که فعلا جرات عمل ندارد و می ترسد اما اگر به حد اعلای ترس که رسید پنجه در صورت پلنگی خواهد انداخت....

روشنفکر ایرانی به قول صادق هدایت همچون کنده ای است که در کنار اجاق مانده و سیاه شده نه به آتش زیر دیگ کمکی کرده و نه چوب سالم باقی مانده ...

در چنین وضعی اگر روشنفکر ایرانی بتواند از سرسپردگی به حکومت ها چشم بپوشد و برای رسیدن به مقامی که حق اوست تکیه به آزادی کند و به خلایق کثیری که آهسته آهسته دارند در حوزه تأثیر و تآثر روشنفکری قرار می گیرند...لیاقت خود را در حل مشکلات بومی...نشان دهد و از این راه دستی به خلایق کثیر پیدا کند و نفوذ کلامی در ایشان راه اصلی را پیدا کرده است]]>
217 Jalal Al-e Ahmad میلاد 4 3.48 1968 در خدمت و خیانت روشنفکران
author: Jalal Al-e Ahmad
name: میلاد
average rating: 3.48
book published: 1968
rating: 4
read at: 2015/01/05
date added: 2024/09/11
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[ادب مرد به ز دولت اوست تحرير شد]]> 60242341 145 Iraj Pezeshkzad میلاد 2 3.42 1974 ادب مرد به ز دولت اوست تحرير شد
author: Iraj Pezeshkzad
name: میلاد
average rating: 3.42
book published: 1974
rating: 2
read at:
date added: 2024/09/06
shelves:
review:

]]>
حاج مم‌جعف� در پاريس 3487140 266 Iraj Pezeshkzad میلاد 4 3.53 1954 حاج مم‌جعفر در پاريس
author: Iraj Pezeshkzad
name: میلاد
average rating: 3.53
book published: 1954
rating: 4
read at:
date added: 2024/09/06
shelves:
review:

]]>
من تا صبح بیدارم 17822916 n/a 115 جعفر مدرس‌صادق� 9643057739 میلاد 3 داستان-ایرانی 3.43 2004 من تا صبح بیدارم
author: جعفر مدرس‌صادق�
name: میلاد
average rating: 3.43
book published: 2004
rating: 3
read at: 2016/10/30
date added: 2024/09/05
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
<![CDATA[Les Mouvements Fascistes: L'europe De 1919 À 1945]]> 3843089 361 Ernst Nolte 2010183401 میلاد 4 4.20 Les Mouvements Fascistes: L'europe De 1919 À 1945
author: Ernst Nolte
name: میلاد
average rating: 4.20
book published:
rating: 4
read at:
date added: 2024/08/30
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[خطاب به پروانه‌ه� و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم]]> 120965 198 رضا براهنی 9643050807 میلاد 5 شعر-معاصر-ایران 3.96 1995 خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم
author: رضا براهنی
name: میلاد
average rating: 3.96
book published: 1995
rating: 5
read at:
date added: 2024/08/28
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

]]>
زوربای یونانی 5746076 438 Nikos Kazantzakis 9643511286 میلاد 4 4.02 1946 زوربای یونانی
author: Nikos Kazantzakis
name: میلاد
average rating: 4.02
book published: 1946
rating: 4
read at:
date added: 2024/07/27
shelves:
review:

]]>
خاطره‌ها� پراکنده 8293417 231 Goli Taraghi 9644481623 میلاد 4 داستان-ایرانی 3.78 خاطره‌های پراکنده
author: Goli Taraghi
name: میلاد
average rating: 3.78
book published:
rating: 4
read at: 2014/12/05
date added: 2024/07/02
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
سووشون 83261 این رمان اولین بار در سال ۱۳۴۸ چاپ شد.]]> 310 Simin Daneshvar 9644870050 میلاد 4 4.00 1969 سووشون
author: Simin Daneshvar
name: میلاد
average rating: 4.00
book published: 1969
rating: 4
read at:
date added: 2024/06/23
shelves:
review:

]]>
تماماً مخصوص 9106527 422 Abbas Maroufi 3938406801 میلاد 3 داستان-ایرانی 3.82 2009 تماماً مخصوص
author: Abbas Maroufi
name: میلاد
average rating: 3.82
book published: 2009
rating: 3
read at: 2015/01/10
date added: 2024/05/26
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
سال بلوا 43451303 با این� صحنه شگفت� سال� بلوا آغاز می‌شو�. داستانی� که� در آن� همه� چیز منظم� است� و منظم� نیست‌� داستانی� که� تاریخی� است� و تاریخی� نیست‌� داستانی� که� روایتش� خطی� است� و در عین� حال� سیال� است�. ماجرا عمدتاً از زبان� دختری� روایت� می‌شو� که� پدرش� سرهنگ� است� و در آرزوی� صعود از پله‌های� ترقی� مدام� سقوط� می‌کن�. سرهنگ� هرگز به� پایتخت� خوانده� نمی‌شود� دخترش� نیز به� جای� آن� که� همسر ولیعهد و ملکه� ایران� شود، دل� سپرده� به� عشق� کوزه‌گری� غریب� به� ناچار به� همسری� پزشکی� در می‌آی� که� سرانجام� قاتل� اوست�. تصویر موشکافانه� مظلومیت� زن� ایرانی‌� مظلومیت� مرد هنرمند ایرانی� و تاریخ� پرهراس� یک� سرزمین� کهنسال‌� از سال� بلوا رمانی� ساخته� است� که� هرگز فراموش� نمی‌شو�.]]> Abbas Maroufi میلاد 5 داستان-ایرانی 4.01 1992 سال بلوا
author: Abbas Maroufi
name: میلاد
average rating: 4.01
book published: 1992
rating: 5
read at: 2016/08/12
date added: 2024/05/25
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
نشت نشا 178539 در مورد فرار مغزها از ایران Reza Amirkhani 9644173104 میلاد 4 3.58 2005 نشت نشا
author: Reza Amirkhani
name: میلاد
average rating: 3.58
book published: 2005
rating: 4
read at: 2015/01/28
date added: 2024/05/17
shelves:
review:

]]>
رگتایم 1725785 رگتایم یک داستان نیست، بلکه چند داستان به‌هم‌بافت� است. به همین دلیل چند بار آغاز می‌شو� و چند بار به پایان می‌رس�. «پدر» و خانواده‌اش� «تاته» و دخترش، کولهاوس و نامزدش، «برادر کوچکه» و عشقش، اما گلدمن و سر پرشورش، همه سرگذشت خاص خود را دارند. و لابه‌لا� همه اینها، هودینی، آکروبات و شعبده‌با� تردست... پرواز می‌کن�.
[از مقدمه مترجم]]]>
280 E.L. Doctorow 9644870735 میلاد 5 4.02 1975 رگتایم
author: E.L. Doctorow
name: میلاد
average rating: 4.02
book published: 1975
rating: 5
read at: 2014/05/28
date added: 2024/05/14
shelves:
review:

]]>
ترانه‌ها� خیام 6672554 98 Sadegh Hedayat 9647736401 میلاد 3 ادی-صداقت 4.33 1934 ترانه‌های خیام
author: Sadegh Hedayat
name: میلاد
average rating: 4.33
book published: 1934
rating: 3
read at: 2013/12/23
date added: 2024/05/08
shelves: ادی-صداقت
review:

]]>
وغ وغ ساهاب 225043 [از ویکیپدیا]]]> 136 Sadegh Hedayat میلاد 5 3.40 1933 وغ وغ ساهاب
author: Sadegh Hedayat
name: میلاد
average rating: 3.40
book published: 1933
rating: 5
read at:
date added: 2024/05/07
shelves:
review:

]]>
بيژن و منيژه 4597144 158 جعفر مدرس‌صادق� 9643059529 میلاد 3 داستان-ایرانی 2.93 2008 بيژن و منيژه
author: جعفر مدرس‌صادق�
name: میلاد
average rating: 2.93
book published: 2008
rating: 3
read at: 2016/10/28
date added: 2024/04/29
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
چراغ‌ه� را من خاموش می‌کن� 58275 293 Zoya Pirzad 9643056562 میلاد 3 3.60 2002 چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم
author: Zoya Pirzad
name: میلاد
average rating: 3.60
book published: 2002
rating: 3
read at:
date added: 2023/09/30
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[داستان‌ها� مردان تمدن‌ها� مختلف]]> 18725355 سفر نویسنده به تمدن‌ها� نُه‌گان� که نمایانگر جنبه‌ها� متفاوت زیست و واکنشهای تاریخی و فرهنگی هستند، بیشتر تأمل و مکث است در تفاوت‌ها� چند گانگی‌ها� بدون هر گونه ارزش‌داور�. این مجموعه که با طنز پهلو می‌زند� نگاهی جستجوگر و عمیقاً فلسفی دارد. مسائلی که او در این مجموعه مطرح می‌شو� و احمد کریمی حکاک در پیشگفتار خویش آنها را با پدیده و معضل مهاجرت مربوط دانسته، موضوعاتی کاملا روزمرّه‌ان�. طنز و جدی، افسانه و واقعیت، رنج و شادی به ساده ترین شکل و زبان ممکن در این مجموع در هم می‌آمیزن�.
چاپ دوم ۱۳۸۱
فرست:
داستان مردان کنعان
داستان مردان کلده
داستان مردان تپه‌ها� سیلک
داستان مردان اور
داستان مردان آرام
داستان مردان موهنجودارو
داستان مردان ایلام
داستان مردان راگا
داستان مردان تپه چغازنبیل]]>
80 Shahrnush Parsipur 9645564808 میلاد 3 2.91 1993 داستان‌های مردان تمدن‌های مختلف
author: Shahrnush Parsipur
name: میلاد
average rating: 2.91
book published: 1993
rating: 3
read at: 2013/10/28
date added: 2023/09/29
shelves:
review:

]]>
آیسخولوس: مجموعه آثار 13517334 آیسخولوس را پدر تراژدی می‌نامند� از آن روی که اون نخستین شاعری است که با نوآوری‌ها� خود، چه در پرداخت مضامین و شخصیت‌ه� و چه در نحوه‌� اجرای نمایشنامه بر صحنه، این قالب هنری را تکامل بخشید. مضمون نمایشنامه‌ها� آیسخولوس بیش از هر چیز بر رابطه‌� آدمی با خدایان استوار است. بسیاری از پرسش‌ها� ازلی انسان در این نوشته‌ه� مطرح می‌شو�: آدمی تا چه حد مسئول کرده‌ها� خویش است و تا چه حد محکوم رأی خدایان؟ آنگاه که اراده و آرزوی آدمی با خواست خدایان در تعارض می‌افت� چه پیش می‌آید� عدالت خدایان به چه معنی است؟ و سرنوشت آدمی آنگاه که از بسیاری قدرت و مکنت سر به طغیان برمی‌دارد� به کجا می‌کشد�
علاوه بر این آیسخولوس رویدادهای مهم زمانه‌� خود را در نمایشنامه‌های� بازتاب داده است.
این مجموعه برای نخستین‌با� هفت نمایشنامه‌� برجامانده از آیسخولوس را با ترجمه‌ا� واحد به فارسی‌زبانا� هدیه می‌کن�.]]>
484 Aeschylus 9641852035 میلاد 5 4.24 آیسخولوس: مجموعه آثار
author: Aeschylus
name: میلاد
average rating: 4.24
book published:
rating: 5
read at: 2012/01/01
date added: 2023/09/10
shelves:
review:

]]>
امشب اشکی میریزد 6132058 240 كورس بابائی میلاد 1 2.38 1942 امشب اشکی میریزد
author: كورس بابائی
name: میلاد
average rating: 2.38
book published: 1942
rating: 1
read at: 2014/05/29
date added: 2022/08/29
shelves: داستان-ایرانی, عامه-پسند-ایرانی
review:

]]>
<![CDATA[ماشاء الله خان در بارگاه هارون الرشید]]> 545438 Satire 383 Iraj Pezeshkzad میلاد 3 3.46 1970 ماشاء الله خان در بارگاه هارون الرشید
author: Iraj Pezeshkzad
name: میلاد
average rating: 3.46
book published: 1970
rating: 3
read at:
date added: 2022/02/24
shelves:
review:

]]>
M Train 24728470 M Train begins in the tiny Greenwich Village café where Smith goes every morning for black coffee, ruminates on the world as it is and the world as it was, and writes in her notebook. Through prose that shifts fluidly between dreams and reality, past and present, we travel to Frida Kahlo's Casa Azul in Mexico; to the fertile moon terrain of Iceland; to a ramshackle seaside bungalow in New York's Far Rockaway that Smith acquires just before Hurricane Sandy hits; to the West 4th Street subway station, filled with the sounds of the Velvet Underground after the death of Lou Reed; and to the graves of Genet, Plath, Rimbaud, and Mishima.

Woven throughout are reflections on the writer's craft and on artistic creation. Here, too, are singular memories of Smith's life in Michigan and the irremediable loss of her husband, Fred Sonic Smith.

Braiding despair with hope and consolation, illustrated with her signature Polaroids, M Train is a meditation on travel, detective shows, literature, and coffee. It is a powerful, deeply moving book by one of the most remarkable multiplatform artists at work today.]]>
256 Patti Smith 1101875100 میلاد 0 currently-reading 4.00 2015 M Train
author: Patti Smith
name: میلاد
average rating: 4.00
book published: 2015
rating: 0
read at:
date added: 2021/08/28
shelves: currently-reading
review:

]]>
پازولینی از زبان پازولینی 8793367 هر چند زندگی و هنر شاعر و سینماگر ایتالیایی چند سالی پس از این گفتگو ادامه پیدا کرد، یعنی دقیقا تا مرگ فجیع او در دوم نوامبر 1975، اما مهمترین ویژگی های سیمای او در این گفتگو نقش بسته است.

( از پشت کتاب )]]>
248 Pier Paolo Pasolini 9648453020 میلاد 4 3.65 1969 پازولینی از زبان پازولینی
author: Pier Paolo Pasolini
name: میلاد
average rating: 3.65
book published: 1969
rating: 4
read at:
date added: 2021/01/22
shelves:
review:

]]>
جنایت و مکافات 1564700 777 Fyodor Dostoevsky میلاد 4 4.51 1866 جنایت و مکافات
author: Fyodor Dostoevsky
name: میلاد
average rating: 4.51
book published: 1866
rating: 4
read at: 2013/01/31
date added: 2021/01/20
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[در باب زبان و زبان‌شناس�: شصت گفتار مختصر و مفید]]> 18195953 شناسنام
عنوان: در باب زبان و زبان‌شناس�: شصت گفتار مختصر و مفید
پدیدآور/ویراستار: ای. ام. ریکرسون، بری هیلتون
E.M. Rickerson , Barry Hilton
موضوع: زبان، مسائل متفرقه، سال زبان‌ه� در ایالات متحد امریکا
مترجم: محمدمهدی مرزی
مشخصات نشر: تهران: هرمس
نوبت چاپ: اول
سال انتشار: 1392
طراح جلد: سحر افشار
مشخصات ظاهری: دوازده+307 صفحه
شابک: 9789643638511
شمارگان: 1500 نسخه
قیمت: 14000 تومان]]>
409 E.M. Rickerson میلاد 4 زبان-اندیشی 4.33 2006 در باب زبان و زبان‌شناسی: شصت گفتار مختصر و مفید
author: E.M. Rickerson
name: میلاد
average rating: 4.33
book published: 2006
rating: 4
read at: 2013/11/20
date added: 2020/09/11
shelves: زبان-اندیشی
review:

]]>
Nine Stories 13629046 Alternate version to this book.]]> 208 J.D. Salinger میلاد 5 3.80 1953 Nine Stories
author: J.D. Salinger
name: میلاد
average rating: 3.80
book published: 1953
rating: 5
read at:
date added: 2020/08/06
shelves:
review:

]]>
ناتور دشت 650377
ناتور ِدشت، یک ترکیب دو کلمه‌ا� است: ناتور+ دشت؛ و ناتور به معنای نگهبان و پاسبان است و ناتور ِ دشت، یعنی نگهبان دشت و ارتباط اش با داستان هم کاملا مشخص است. در فصول انتهایی رمان که «هولدن کالفیلد» (قهرمان رمان) با خواهرش «فیبی» راجع به این که دوست دارد در آینده چه کاره شود صحبت می‌کند� می‌گوی�: «همه‌� مجسم می‌کن� که هزارها بچه‌� کوچیک دارن تو دشت بازی می‌کن� و هیش کی هم اون جا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبه‌� یه پرتگاه خطرناک وایساده‌� و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم... تمام روز کارم همینه. یه ناتور ِ دشتم...».]]>
208 J.D. Salinger 9646900992 میلاد 4 3.86 1951 ناتور دشت
author: J.D. Salinger
name: میلاد
average rating: 3.86
book published: 1951
rating: 4
read at:
date added: 2020/02/28
shelves:
review:

]]>
بوف کور 28112682 120 Sadegh Hedayat 9649547711 میلاد 5 ادی-صداقت 3.95 1937 بوف کور
author: Sadegh Hedayat
name: میلاد
average rating: 3.95
book published: 1937
rating: 5
read at:
date added: 2019/08/19
shelves: ادی-صداقت
review:

]]>
ظلمت در نیمروز 6401714 240 Arthur Koestler 9646235239 میلاد 4 درباره‌� «ظلمت در نیمروز» و ترجمه‌ها� فارسی‌ا�

میلاد کامیابیان

کتاب‌ها� بسیاری تاریخ را روایت می‌کنن� و کتاب‌ها� بسیار کمی اهمیت تاریخی دارند. اما کتاب‌های� که این هر دو ویژگی را باهم داشته باشند انگشت‌شمارن�. «ظلمت در نیمروز» آرتور کوستلر یکی از آن‌هاس�. نویسنده خودش از آن تاریخ‌سازه� بوده: تا پیش از وقوع جنگ جهانیِ دوم فرصت کرده، با چرخشی اساسی، از صهیونیسم به کمونیسم بگراید و از آن هم بگسلد و، بعد، در حین جنگ، در فرانسه زندانی شود و به ارتش بریتانیا بپوندد و برای بی‌بی‌س� کار کند و، پس از پایان جنگ، در فرانسه ساکن شود تا، سرانجام، همراه همسر سومش خودخواسته به زندگی‌ا� پایان بدهد، در 78سالگی. پرماجرا بودن زندگیِ کوستلر داشت باعث می‌ش� یادمان برود: او در جنگ داخلیِ اسپانیا هم جنگیده بوده. این کتاب، مهم‌تری� اثرش، را اما پس از تصفیه‌ها� استالینی نوشته، سال‌ها� پایانیِ دهه‌� 1930 و قبل از آغاز جنگ.
نام کتاب یک‌راس� از انجیل آمده، به روایت مرقس: «به هنگام نیمروز، ظلمت همه‌ج� را فراگرفت و تا ساعت سه بعدازظهر ادامه یافت. در این وقت، عیسی با صدای بلند فریاد زد: ایلوئی، ایلوئی، لما سبقتنی؟ (خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذارده‌ای�)» این نام‌گذار� با درون‌مایه‌� رمان همخوان است: قهرمان رمان، نیکلای روباشف، که از بنیادگذاران انقلاب بوده، حالا و در دوران حکومت «شخص اول» خودش متهم به خیانت به انقلاب است و در حبس. به‌علاوه� می‌شو� نتیجه گرفت که نامِ برگرفته از سنت الهیات مسیحیِ کتاب، به شکلی ضمنی، اشاره دارد به بیراهه‌ا� که حکومت استالینیستی شوروی، پس از مرگ لنین، در پی گرفت و حاصلش برآمدن شکل دیگری از حکومت اسطوره‌مبن� بود. هرچه باشد، قدر و منزلت «شخص اول»، معادل ژورف استالین در رمان، دست‌کم� از جایگاه الوهی تزارهای پیشین، که «پدر» رعایا دانسته می‌شدند� نداشت و کوستلر هم از نخستین کمونیست‌های� بود که، در سال 1938، با اطلاع از محاکمه‌ه� و اعدام‌ها� حکومت استالین از حزب رویگردان شد. این چرخش ایدئولوژیک نویسنده، در رمان، خود را در وادادنِ غاییِ روباشفِ آرمان‌خوا� و اعتراف بی‌فرجام� به تمام خطاهای کرده و ناکرده نمایان می‌کند� هرچند تردید درباره‌� درست یا غلط بودن آنچه کرد، انقلاب، تا دم مرگ هم دست از گریبان او نمی‌دار�.
ترجمه‌� این رمان به فارسی هم تاریخ خودش را دارد: حالا، ترجمه‌� مژده دقیقی از این اثر که به‌تازگ� منتشر شده –اگ� اشتباه نکنم� می‌شو� پنجمین ترجمه‌� ظلمت در نیروز. از مترجم‌ها� شناخته‌شده‌� این سال‌ها� قبل‌تر� اوایل سال‌ها� هشتاد، اسدالله امرایی این کتاب را ترجمه کرده و، خیلی قبل‌ت� از او، گویا در سال 1331، علی‌اصغ� خبره‌زاد�. با توجه به حال‌وهوا� مجامع روشنفکریِ آن دوران و اوضاع حزب توده و انشعاب نیروی سوم و غیره، بی‌ک� حتی از رفاقت خبره‌زاد� و آل‌احم� باخبر باشیم، می‌شو� موقعیت تاریخیِ اثر را در میدان تولید فکری و ادبی آن زمان تخمین و معناهای فرامتنی‌ا� را حدس زد. به همین سیاق و با قرار دادن متن در زمینه‌� تاریخی‌اش� درمی‌یابی� که ترجمه‌� امرایی درست در سال‌های� منتشر شد که، مبتنی بر سیاست‌های� کلان‌ت� از سیاست‌ها� ناظر بر ترجمه و نشر کتاب، چپ سیاسی در حال تقلیل به کمونیسم و کمونیسم در حال فروکاست به استالینسم بود و، تو گویی، وقت آن رسیده بود که از «عمو ژوزف» لولویی ساخته شود برای لرزه انداختن بر اندام طبقه‌� متوسطی که تازه داشت با برج و بزرگ‌را� و بِرَندهای جهانی اخت می‌شد� که شد.
به هر حال، یکی از محاسن ترجمه‌ها� متعدد یک اثر همین است که نشان‌ما� می‌ده� چه‌طو� در طی دهه‌ه� پارادایم‌ه� تغییر می‌کنن�. اثری که بخت ترجمه‌� مجدد را می‌یابد� فارغ از تحولات زبانیِ رخ‌داده� تغییرات بنیادیِ اوضاع کلی‌ت� جامعه را عیان می‌کن� و این خودْ کیفیت تاریخیِ مضاعفی برای آن اثر پدید می‌آورد� حتی اگر، چنان‌ک� پیش‌ت� گفتیم، مانند ظلمت در نیمروز آرتور کوستلر، یکی از آن کتاب‌ها� انگشت‌شمار� باشد که هم روایتی تاریخی به دست می‌ده� و هم خودْ واجد اهمیتی تاریخی است. ظلمت در نیمروز، البته برای ما، چنین است و چیزی از این بیش.�

_________________

این یادداشت در «اعتماد»:�


در وبلاگ من، «پوئتیکا»:�

]]>
3.97 1940 ظلمت در نیمروز
author: Arthur Koestler
name: میلاد
average rating: 3.97
book published: 1940
rating: 4
read at: 2013/05/01
date added: 2019/05/21
shelves:
review:
تاریخ ظلمات
درباره‌� «ظلمت در نیمروز» و ترجمه‌ها� فارسی‌ا�

میلاد کامیابیان

کتاب‌ها� بسیاری تاریخ را روایت می‌کنن� و کتاب‌ها� بسیار کمی اهمیت تاریخی دارند. اما کتاب‌های� که این هر دو ویژگی را باهم داشته باشند انگشت‌شمارن�. «ظلمت در نیمروز» آرتور کوستلر یکی از آن‌هاس�. نویسنده خودش از آن تاریخ‌سازه� بوده: تا پیش از وقوع جنگ جهانیِ دوم فرصت کرده، با چرخشی اساسی، از صهیونیسم به کمونیسم بگراید و از آن هم بگسلد و، بعد، در حین جنگ، در فرانسه زندانی شود و به ارتش بریتانیا بپوندد و برای بی‌بی‌س� کار کند و، پس از پایان جنگ، در فرانسه ساکن شود تا، سرانجام، همراه همسر سومش خودخواسته به زندگی‌ا� پایان بدهد، در 78سالگی. پرماجرا بودن زندگیِ کوستلر داشت باعث می‌ش� یادمان برود: او در جنگ داخلیِ اسپانیا هم جنگیده بوده. این کتاب، مهم‌تری� اثرش، را اما پس از تصفیه‌ها� استالینی نوشته، سال‌ها� پایانیِ دهه‌� 1930 و قبل از آغاز جنگ.
نام کتاب یک‌راس� از انجیل آمده، به روایت مرقس: «به هنگام نیمروز، ظلمت همه‌ج� را فراگرفت و تا ساعت سه بعدازظهر ادامه یافت. در این وقت، عیسی با صدای بلند فریاد زد: ایلوئی، ایلوئی، لما سبقتنی؟ (خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذارده‌ای�)» این نام‌گذار� با درون‌مایه‌� رمان همخوان است: قهرمان رمان، نیکلای روباشف، که از بنیادگذاران انقلاب بوده، حالا و در دوران حکومت «شخص اول» خودش متهم به خیانت به انقلاب است و در حبس. به‌علاوه� می‌شو� نتیجه گرفت که نامِ برگرفته از سنت الهیات مسیحیِ کتاب، به شکلی ضمنی، اشاره دارد به بیراهه‌ا� که حکومت استالینیستی شوروی، پس از مرگ لنین، در پی گرفت و حاصلش برآمدن شکل دیگری از حکومت اسطوره‌مبن� بود. هرچه باشد، قدر و منزلت «شخص اول»، معادل ژورف استالین در رمان، دست‌کم� از جایگاه الوهی تزارهای پیشین، که «پدر» رعایا دانسته می‌شدند� نداشت و کوستلر هم از نخستین کمونیست‌های� بود که، در سال 1938، با اطلاع از محاکمه‌ه� و اعدام‌ها� حکومت استالین از حزب رویگردان شد. این چرخش ایدئولوژیک نویسنده، در رمان، خود را در وادادنِ غاییِ روباشفِ آرمان‌خوا� و اعتراف بی‌فرجام� به تمام خطاهای کرده و ناکرده نمایان می‌کند� هرچند تردید درباره‌� درست یا غلط بودن آنچه کرد، انقلاب، تا دم مرگ هم دست از گریبان او نمی‌دار�.
ترجمه‌� این رمان به فارسی هم تاریخ خودش را دارد: حالا، ترجمه‌� مژده دقیقی از این اثر که به‌تازگ� منتشر شده –اگ� اشتباه نکنم� می‌شو� پنجمین ترجمه‌� ظلمت در نیروز. از مترجم‌ها� شناخته‌شده‌� این سال‌ها� قبل‌تر� اوایل سال‌ها� هشتاد، اسدالله امرایی این کتاب را ترجمه کرده و، خیلی قبل‌ت� از او، گویا در سال 1331، علی‌اصغ� خبره‌زاد�. با توجه به حال‌وهوا� مجامع روشنفکریِ آن دوران و اوضاع حزب توده و انشعاب نیروی سوم و غیره، بی‌ک� حتی از رفاقت خبره‌زاد� و آل‌احم� باخبر باشیم، می‌شو� موقعیت تاریخیِ اثر را در میدان تولید فکری و ادبی آن زمان تخمین و معناهای فرامتنی‌ا� را حدس زد. به همین سیاق و با قرار دادن متن در زمینه‌� تاریخی‌اش� درمی‌یابی� که ترجمه‌� امرایی درست در سال‌های� منتشر شد که، مبتنی بر سیاست‌های� کلان‌ت� از سیاست‌ها� ناظر بر ترجمه و نشر کتاب، چپ سیاسی در حال تقلیل به کمونیسم و کمونیسم در حال فروکاست به استالینسم بود و، تو گویی، وقت آن رسیده بود که از «عمو ژوزف» لولویی ساخته شود برای لرزه انداختن بر اندام طبقه‌� متوسطی که تازه داشت با برج و بزرگ‌را� و بِرَندهای جهانی اخت می‌شد� که شد.
به هر حال، یکی از محاسن ترجمه‌ها� متعدد یک اثر همین است که نشان‌ما� می‌ده� چه‌طو� در طی دهه‌ه� پارادایم‌ه� تغییر می‌کنن�. اثری که بخت ترجمه‌� مجدد را می‌یابد� فارغ از تحولات زبانیِ رخ‌داده� تغییرات بنیادیِ اوضاع کلی‌ت� جامعه را عیان می‌کن� و این خودْ کیفیت تاریخیِ مضاعفی برای آن اثر پدید می‌آورد� حتی اگر، چنان‌ک� پیش‌ت� گفتیم، مانند ظلمت در نیمروز آرتور کوستلر، یکی از آن کتاب‌ها� انگشت‌شمار� باشد که هم روایتی تاریخی به دست می‌ده� و هم خودْ واجد اهمیتی تاریخی است. ظلمت در نیمروز، البته برای ما، چنین است و چیزی از این بیش.�

_________________

این یادداشت در «اعتماد»:�


در وبلاگ من، «پوئتیکا»:�


]]>
خاطره‌‌� دلبرکان غمگین من 2189870 این رمان شرح مارجراهای یک سالی است که طی آن روزنامه‌نگا� سالخورده تلخ‌تری� عذاب‌ه� را تاب می‌آور� تا به دلپذیرترین شادکامی‌ه� برسد و عشق ناب و پاک و بی‌چشمداش� را بمثابه والاترین موهبت کهنسالی از آنِ خود سازد

-
عمر که بی‌عش� رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

دیوان شمس / مولانا جلال‌الدی� بلخی]]>
124 Gabriel García Márquez 9644482522 میلاد 3 3.28 2004 خاطره‌‌ی دلبرکان غمگین من
author: Gabriel García Márquez
name: میلاد
average rating: 3.28
book published: 2004
rating: 3
read at:
date added: 2019/04/05
shelves:
review:

]]>
رزم‌نامۀ رستم و اسفندیار 18756999 288 Abolqasem Ferdowsi 9645958016 میلاد 0 to-read 4.00 رزم‌نامۀ رستم و اسفندیار
author: Abolqasem Ferdowsi
name: میلاد
average rating: 4.00
book published:
rating: 0
read at:
date added: 2018/12/24
shelves: to-read
review:

]]>
هنر همیشه بر حق بودن 2101681 136 Arthur Schopenhauer 9643116352 میلاد 4 3.35 1831 هنر همیشه بر حق بودن
author: Arthur Schopenhauer
name: میلاد
average rating: 3.35
book published: 1831
rating: 4
read at: 2013/12/19
date added: 2018/11/22
shelves:
review:

]]>
باباگوریو 23361882 332 Honoré de Balzac 9642130564 میلاد 4 3.93 1835 باباگوریو
author: Honoré de Balzac
name: میلاد
average rating: 3.93
book published: 1835
rating: 4
read at:
date added: 2018/11/15
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور: پیشگفتار]]> 663193 سیمور که اولین بار در داستان کوتاه و تکان‌دهنده‌� «یک روز خوش برای موزماهی» قدم به جهان داستان گذارد و پس از گفتگو با دخترکی معصوم در ساحل فلوریدا به اتاقش بازگشت و تیری در سر خود خالی کرد، بار دیگر ظاهر شده است تا شاید دلایل خودکشی اسرارآمیز این شخصیت به اسطوره بدل شده بیش از این در پس پرده نماند.
جی. دی. سلینجر که هر یک از آثارش حادثه‌ا� در ادبیات خوانده می‌شود� از مطرح‌تری� و تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر آمریکاست. شهرت‌گری� است. کم سخن می‌گوی�. بسیار می‌نویس� و به ندرت منتشر می‌کن�.]]>
206 J.D. Salinger 9643114201 میلاد 4 3.80 1955 تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور: پیشگفتار
author: J.D. Salinger
name: میلاد
average rating: 3.80
book published: 1955
rating: 4
read at:
date added: 2018/11/15
shelves:
review:

]]>
محمود و نگار 30240824 نگار یه دونست. نگار دُردونه است، تا حالا کسی مثل اون از مادر نزاییده، از این به بعد هم نمی‌زاد�

عزیز نسین (۱۹۱۵-۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس توانای اهل ترکیه است. او نویسندگی را از سال ۱۹۴۵ با مقاله‌نویس� در مجلات شروع کرد و نوشتن را تا پایان عمر ادامه داد. حاصل این سال‌ه� ده‌ه� عنوان کتاب در زمینه‌ها� داستان و رمان و نمایشنامه و شعر و داستان کودک و خاطرات است. عزیز نسین ۲۳ جایزه معتبر ملی و بین‌الملل� (اکثراً در زمینه طنز) برده است و آثارش به بیشتر زبان‌ه� ترجمه شده است.

مجموعه حاضر گزیده‌ا� است از بهترین داستان‌ها� طنز عزیز نسین که مترجم آن‌ه� را از کل آثارش انتخاب و ترجمه کرده است.]]>
216 Aziz Nesin 600278019X میلاد 3 خنده‌های� نو بر غصه‌ها� قدیم
به مناسبتِ انتشارِ دوبارۂ آثارِ عزیز نسین در ایران

میلاد کامیابیان

۱
پس از سال‌ها� ترکتازیِ طنزپردازِ ترکیه‌ا� در ایرانِ دهۂ شصت که آثارش عموماً در قطعِ جیبی با جلدهای رنگارنگ به بازارِ نشر عرضه می‌شد� دورانی از فتور رسید: نسین، در اواخرِ عمر، دست‌اندرکار� ترجمۂ اثری به زبانِ ترکی شد که خشمِ برخی معتقدان و هراسِ بعضی سیاستمداران را، چه در این‌ج� و چه در سرزمینِ خودش، برانگیخت و نتیجه‌ا� در کشورِ ما به محاق رفتنِ آثاری بود که، چند سالِ بعد، با اعترافِ مترجمِ اصلی‌شان� رضا همراه، معلوم می‌ش� اساساً نوشتۂ او نبوده‌ان�. �
درخششِ نسین در آسمانِ ادبِ ایران به سال‌ه� پیش از آن برمی‌گش�. ترجمه و انتشارِ «حمدی فیل» و پخمه نامش را پرآوازه کرد. پس از آن بود که هرچه از او یا با نامِ او به میدان می‌آم� با تحسین و استقبالِ کتابخوانانِ ایرانی مواجه می‌ش�. این میان، نامی هم باید از قدیر گلکاریان ببریم که در سال‌ها� پس از انقلاب چند مجموعه از داستان‌ها� نسین ترجمه کرد تا در کنارِ آثارِ جعلی چشممان به نوشته‌ها� اصلیِ او هم روشن شده باشد.�
اما سرِّ استقبالِ ایرانیان از آثارِ او در چه بود؟ چه اکسیری در داستان‌هایش� با آن شخصیت‌ها� معمولی و پیرنگِ سرراست، نهفته بود که پیر و جوان را شیفته می‌کرد� چه بسیار داستان و داستان‌نویس� وطنی و غیرایرانی که نه پیرنگ‌ها� سرراستِ داستان‌هایشا� شوری برمی‌انگیخ� و نه شخصیت‌ها� معمولی‌شا� تأثیری می‌کر�. باری، این سرّ، این اکسیر، هرچه بود، همانی بود که رضا همراه نیز شمّه‌ا� از آن، جلوه‌ا� از آن را به‌فراس� دید و دریافت و در داستان‌های� به کار گرفت. داستان‌ها� نسین، در یک کلام، در زمانی درست در مکانی درست قرار گرفته بودند، چه آثارِ اصلی‌ا� در ترکیه و چه جعلیاتش در ایران. اما این یعنی چه؟ بیشتر می‌کاوی�.�

۲
داستان‌ها� نسین راویِ عدمِ توازن‌اند� گویای نامتعادل بودن‌اند� تصویرکنندۂ، به قولِ رضا براهنی، ناموزونیِ تاریخی و، به بیانِ حسن قاضی‌مرادی� ناهماهنگیِ نوسازی در ساختارها و در فرهنگِ سیاسی‌ان�. این نوشته‌ها� طنزآمیز، که گاه اندوهی که در دل برمی‌انگیزن� جاندارتر است از خنده‌ا� که بر لب می‌نشانند� حدیثِ سرگردانیِ انسانِ جوامعِ توسعه‌نیافته‌ان� که در جامعۂ در حالِ گذار به دام افتاده؛ جامعه‌ا� که سیاستِ مدرن را به حزب‌باز� تبدیل کرده و از دیوانسالاری، که یکی از ستون‌ها� تمدنِ نوِ غرب است، به کاغذبازی بسنده کرده. چنین جامعه‌ای� از یک سو، محاسنِ جوامعِ سنتی را باخته و هم، از سوی دیگر، به مزایای جوامعِ مدرن دست نیافته. و این هنرِ عزیز نسین است که می‌توان� از شرحِ عسرتِ آدمی در این برزخ «طنز» بسازد. �
از قضا، تجددِ آمرانۂ آتاتورک که دولت‌ها� پس از او میراث‌بر� بودند از بسیاری وجوه، از جمله همین عدمِ تعادل، با تجددِ آمرانۂ عصرِ رضاشاه در ایران مشابهت دارد. جای تعجب نیست که مخاطبِ ایرانی حرفِ دلِ خود را از زبانِ نویسنده‌ا� ترک‌زبا� بخواند. آنچه ممکن است مایۂ شگفتی باشد این است که چرا از جامعه‌ا� که تا این اندازه با ترکیۂ نو مشابهت دارد هرگز طنزنویسی به قوتِ نسین برنخاست (خسرو شاهانی، به زعمِ نگارنده، نزدیک‌تری� نویسندۂ ماست به نسین، اما شاید پاگیر شدنش در فلاتِ ایران، به جای آناطولی که همسایۂ اروپاست، مانعِ پراکنده شدنِ نامش شد). �
بنابراین، اگر برای گذار از جامعۂ سنتی به جامعۂ متجدد روندِ نوسازیِ سیاسی باید متضمنِ هم نوسازیِ ساختارها و هم نوسازیِ فرهنگِ سیاسی باشد، طنزنویسِ جامعۂ ناموزون ناهمخوانیِ ساختارها و فرهنگ را برجسته می‌کن�: در داستانِ «محمود و نگار» می‌بینی� حزب‌بازی� پدرانِ دو دلدادۂ روستایی مانعِ وصالِ این دو می‌شود� پدرِ هریک عضوِ حزبِ مخالفِ دیگری است. جنبۂ طنزآلودِ ماجرا زمانی بیشتر می‌شو� که می‌بینی� پدران، در پیِ منافعِ شخصی، مدام در حالِ تغییرِ حزب‌اند� اما قضای روزگار باعث می‌شو� هیچ‌وق� همزمان در حزبی واحد قرار نگیرند. در داستانی دیگر، داستانِ «چپ، راست»، می‌خوانی� مقاطعه‌کاران� که بناست کوچه‌ها� پست و بلندِ استانبول را هموار کنند، به سببِ بی‌صلاحیتی� از کوچه‌ا� تپه و از کوچه‌ا� دیگر دره می‌سازن�. این‌ج� هم نوسازیِ کور است که فاجعه‌ا� خنده‌آو� پدید می‌آور�.�
در داستانِ «درست می‌ش� ایشاللا» با روی دیگرِ چنین جامعه‌ا� رویارو می‌شوی�: سنتِ متصلبْ اهالیِ روستا را به چنان مرتبه‌ا� از بی‌حمیت� مبتلا کرده که هیچ بلایی در ایشان همدلی برنمی‌انگیز�. هر نفر، همزمان، هم قربانی است و هم جانی. تلاش‌ها� شخصِ مصلحی که جهان را دیده و حال آمده تا هم‌ولایتی‌ها� قدیمش را به سوی دنیای نو هدایت کند هر بار با «درست می‌ش� ایشاللا»های اهالی روبه‌ر� می‌شو� و ناکام می‌ماند� تا آن‌ج� که مصلحِ سرخورده خودْ به هیئتِ یکی از همین افراد درمی‌آی� و نمی‌تواند� جز تکرارِ وردگونِ همان جمله، سخنی بر زبان بیاورد. بدیهی است که سرانجام چنین شخصی بستری شدن در تیمارستان است؛ تیمارستانی که پزشکانش هم، در بی‌حمیت� و واگذار کردنِ امور به قضاوقدر، دست‌کم� از آن روستاییانِ بی‌خب� ندارند. �

۳
انتشارِ گزیدۂ سه‌جلدی� داستان‌ها� کوتاهِ نسین با ترجمۂ ارسلان فصیحی در بهارِ سالِ ۱۳۹۵ را باید به فالِ نیک گرفت: نویسندۂ معتبرِ ترک دوباره به ویترین و پیشخانِ کتابفروشی‌ها� ایران برگشته، طرفه آن‌ک� این بار از صحتِ انتسابِ داستان‌ه� به او و، با توجه به کارنامۂ مترجم، از کیفیتِ زبانِ آثارش مطمئنیم. در روزهایی که دولتِ ترکیه چه‌بس� بیش از هر دورۂ دیگر به میراثِ آتاتورک پشت کرده و منطقه در آتشِ جنگی همه‌گی� می‌سوز� که فرقه‌گرای� و خرافه‌ها� بنیادگرایانه در آن می‌دمند� آری گفتنِ دست‌اندرکاران� بازارِ کتاب، از وزارتخانه گرفته تا ناشر و خواننده، به نسین را می‌توان� شاید اندکی خوشبینانه،� نشانی پرارزش از تساهل و پذیرشِ دیگری در نظر گرفت، دیگری‌ا� که البته،� به‌اصطلاح� از رگِ گردن هم به ما نزدیک‌ت� است.
باید دید نویسندۂ، اکنون دیگر می‌شو� گفت، کلاسیکِ ترکیه‌ا� که از قریبِ چهار دهه پیش در دلِ چند نسل از کتابخوان‌ها� ایرانی جا باز کرده آیا می‌توان� دلِ نسلِ جوان‌تر� را که، به تعبیری، در زمانۂ نو، در دورانِ پس از انقلابِ اطلاعات، اما همچنان در جامعه‌ا� نامتوازن می‌زیی� ببرد یا خیر. �

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶ

این یادداشت در شماره‌� ۱ «نامه‌� ققنوس» کار شده.�
از این‌ج� دریافت کنید:�


]]>
3.44 1959 محمود و نگار
author: Aziz Nesin
name: میلاد
average rating: 3.44
book published: 1959
rating: 3
read at: 2016/04/18
date added: 2018/06/30
shelves:
review:

خنده‌های� نو بر غصه‌ها� قدیم
به مناسبتِ انتشارِ دوبارۂ آثارِ عزیز نسین در ایران

میلاد کامیابیان

۱
پس از سال‌ها� ترکتازیِ طنزپردازِ ترکیه‌ا� در ایرانِ دهۂ شصت که آثارش عموماً در قطعِ جیبی با جلدهای رنگارنگ به بازارِ نشر عرضه می‌شد� دورانی از فتور رسید: نسین، در اواخرِ عمر، دست‌اندرکار� ترجمۂ اثری به زبانِ ترکی شد که خشمِ برخی معتقدان و هراسِ بعضی سیاستمداران را، چه در این‌ج� و چه در سرزمینِ خودش، برانگیخت و نتیجه‌ا� در کشورِ ما به محاق رفتنِ آثاری بود که، چند سالِ بعد، با اعترافِ مترجمِ اصلی‌شان� رضا همراه، معلوم می‌ش� اساساً نوشتۂ او نبوده‌ان�. �
درخششِ نسین در آسمانِ ادبِ ایران به سال‌ه� پیش از آن برمی‌گش�. ترجمه و انتشارِ «حمدی فیل» و پخمه نامش را پرآوازه کرد. پس از آن بود که هرچه از او یا با نامِ او به میدان می‌آم� با تحسین و استقبالِ کتابخوانانِ ایرانی مواجه می‌ش�. این میان، نامی هم باید از قدیر گلکاریان ببریم که در سال‌ها� پس از انقلاب چند مجموعه از داستان‌ها� نسین ترجمه کرد تا در کنارِ آثارِ جعلی چشممان به نوشته‌ها� اصلیِ او هم روشن شده باشد.�
اما سرِّ استقبالِ ایرانیان از آثارِ او در چه بود؟ چه اکسیری در داستان‌هایش� با آن شخصیت‌ها� معمولی و پیرنگِ سرراست، نهفته بود که پیر و جوان را شیفته می‌کرد� چه بسیار داستان و داستان‌نویس� وطنی و غیرایرانی که نه پیرنگ‌ها� سرراستِ داستان‌هایشا� شوری برمی‌انگیخ� و نه شخصیت‌ها� معمولی‌شا� تأثیری می‌کر�. باری، این سرّ، این اکسیر، هرچه بود، همانی بود که رضا همراه نیز شمّه‌ا� از آن، جلوه‌ا� از آن را به‌فراس� دید و دریافت و در داستان‌های� به کار گرفت. داستان‌ها� نسین، در یک کلام، در زمانی درست در مکانی درست قرار گرفته بودند، چه آثارِ اصلی‌ا� در ترکیه و چه جعلیاتش در ایران. اما این یعنی چه؟ بیشتر می‌کاوی�.�

۲
داستان‌ها� نسین راویِ عدمِ توازن‌اند� گویای نامتعادل بودن‌اند� تصویرکنندۂ، به قولِ رضا براهنی، ناموزونیِ تاریخی و، به بیانِ حسن قاضی‌مرادی� ناهماهنگیِ نوسازی در ساختارها و در فرهنگِ سیاسی‌ان�. این نوشته‌ها� طنزآمیز، که گاه اندوهی که در دل برمی‌انگیزن� جاندارتر است از خنده‌ا� که بر لب می‌نشانند� حدیثِ سرگردانیِ انسانِ جوامعِ توسعه‌نیافته‌ان� که در جامعۂ در حالِ گذار به دام افتاده؛ جامعه‌ا� که سیاستِ مدرن را به حزب‌باز� تبدیل کرده و از دیوانسالاری، که یکی از ستون‌ها� تمدنِ نوِ غرب است، به کاغذبازی بسنده کرده. چنین جامعه‌ای� از یک سو، محاسنِ جوامعِ سنتی را باخته و هم، از سوی دیگر، به مزایای جوامعِ مدرن دست نیافته. و این هنرِ عزیز نسین است که می‌توان� از شرحِ عسرتِ آدمی در این برزخ «طنز» بسازد. �
از قضا، تجددِ آمرانۂ آتاتورک که دولت‌ها� پس از او میراث‌بر� بودند از بسیاری وجوه، از جمله همین عدمِ تعادل، با تجددِ آمرانۂ عصرِ رضاشاه در ایران مشابهت دارد. جای تعجب نیست که مخاطبِ ایرانی حرفِ دلِ خود را از زبانِ نویسنده‌ا� ترک‌زبا� بخواند. آنچه ممکن است مایۂ شگفتی باشد این است که چرا از جامعه‌ا� که تا این اندازه با ترکیۂ نو مشابهت دارد هرگز طنزنویسی به قوتِ نسین برنخاست (خسرو شاهانی، به زعمِ نگارنده، نزدیک‌تری� نویسندۂ ماست به نسین، اما شاید پاگیر شدنش در فلاتِ ایران، به جای آناطولی که همسایۂ اروپاست، مانعِ پراکنده شدنِ نامش شد). �
بنابراین، اگر برای گذار از جامعۂ سنتی به جامعۂ متجدد روندِ نوسازیِ سیاسی باید متضمنِ هم نوسازیِ ساختارها و هم نوسازیِ فرهنگِ سیاسی باشد، طنزنویسِ جامعۂ ناموزون ناهمخوانیِ ساختارها و فرهنگ را برجسته می‌کن�: در داستانِ «محمود و نگار» می‌بینی� حزب‌بازی� پدرانِ دو دلدادۂ روستایی مانعِ وصالِ این دو می‌شود� پدرِ هریک عضوِ حزبِ مخالفِ دیگری است. جنبۂ طنزآلودِ ماجرا زمانی بیشتر می‌شو� که می‌بینی� پدران، در پیِ منافعِ شخصی، مدام در حالِ تغییرِ حزب‌اند� اما قضای روزگار باعث می‌شو� هیچ‌وق� همزمان در حزبی واحد قرار نگیرند. در داستانی دیگر، داستانِ «چپ، راست»، می‌خوانی� مقاطعه‌کاران� که بناست کوچه‌ها� پست و بلندِ استانبول را هموار کنند، به سببِ بی‌صلاحیتی� از کوچه‌ا� تپه و از کوچه‌ا� دیگر دره می‌سازن�. این‌ج� هم نوسازیِ کور است که فاجعه‌ا� خنده‌آو� پدید می‌آور�.�
در داستانِ «درست می‌ش� ایشاللا» با روی دیگرِ چنین جامعه‌ا� رویارو می‌شوی�: سنتِ متصلبْ اهالیِ روستا را به چنان مرتبه‌ا� از بی‌حمیت� مبتلا کرده که هیچ بلایی در ایشان همدلی برنمی‌انگیز�. هر نفر، همزمان، هم قربانی است و هم جانی. تلاش‌ها� شخصِ مصلحی که جهان را دیده و حال آمده تا هم‌ولایتی‌ها� قدیمش را به سوی دنیای نو هدایت کند هر بار با «درست می‌ش� ایشاللا»های اهالی روبه‌ر� می‌شو� و ناکام می‌ماند� تا آن‌ج� که مصلحِ سرخورده خودْ به هیئتِ یکی از همین افراد درمی‌آی� و نمی‌تواند� جز تکرارِ وردگونِ همان جمله، سخنی بر زبان بیاورد. بدیهی است که سرانجام چنین شخصی بستری شدن در تیمارستان است؛ تیمارستانی که پزشکانش هم، در بی‌حمیت� و واگذار کردنِ امور به قضاوقدر، دست‌کم� از آن روستاییانِ بی‌خب� ندارند. �

۳
انتشارِ گزیدۂ سه‌جلدی� داستان‌ها� کوتاهِ نسین با ترجمۂ ارسلان فصیحی در بهارِ سالِ ۱۳۹۵ را باید به فالِ نیک گرفت: نویسندۂ معتبرِ ترک دوباره به ویترین و پیشخانِ کتابفروشی‌ها� ایران برگشته، طرفه آن‌ک� این بار از صحتِ انتسابِ داستان‌ه� به او و، با توجه به کارنامۂ مترجم، از کیفیتِ زبانِ آثارش مطمئنیم. در روزهایی که دولتِ ترکیه چه‌بس� بیش از هر دورۂ دیگر به میراثِ آتاتورک پشت کرده و منطقه در آتشِ جنگی همه‌گی� می‌سوز� که فرقه‌گرای� و خرافه‌ها� بنیادگرایانه در آن می‌دمند� آری گفتنِ دست‌اندرکاران� بازارِ کتاب، از وزارتخانه گرفته تا ناشر و خواننده، به نسین را می‌توان� شاید اندکی خوشبینانه،� نشانی پرارزش از تساهل و پذیرشِ دیگری در نظر گرفت، دیگری‌ا� که البته،� به‌اصطلاح� از رگِ گردن هم به ما نزدیک‌ت� است.
باید دید نویسندۂ، اکنون دیگر می‌شو� گفت، کلاسیکِ ترکیه‌ا� که از قریبِ چهار دهه پیش در دلِ چند نسل از کتابخوان‌ها� ایرانی جا باز کرده آیا می‌توان� دلِ نسلِ جوان‌تر� را که، به تعبیری، در زمانۂ نو، در دورانِ پس از انقلابِ اطلاعات، اما همچنان در جامعه‌ا� نامتوازن می‌زیی� ببرد یا خیر. �

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶ

این یادداشت در شماره‌� ۱ «نامه‌� ققنوس» کار شده.�
از این‌ج� دریافت کنید:�



]]>
دیوانه‌ا� بالای بام 30241248 كوچه پر از آدم‌هاي� شده بود كه براي تماشاي ديوانه آمده بودند. پليس‌ه� اول از كلانتري، بعد هم از مركز سر رسيدند. پشت سرشان مأمورهاي آتش‌نشان� آمدند. مادرِ ديوانه‌ا� كه رفته بود بالاي پشت‌با� التماس كنان مي‌گف�: «پسرم، عزيزم، بيا پايين... قربونت برم... يالله قند و عسلم، بيا پايين!»�
ديوانه مي‌گف�: «منو كدخدا كنين تا بيام پايين، اگه كدخدا نكنين خودمو از اين بالا پرت مي‌كن� پايين!» مأمورهاي آتش‌نشان� زود برزنت نجات را باز كردند تا اگر ديوانه خودش را پايين انداخت، بتوانند بگيرندش. نُه مأمور آتش‌نشان� از بس با برزنت نجات دور آپارتمان گشته بودند، خيس عرق شده بودند.»�

عزيز نسين (1915-1995) نويسندگي را از سال 1945 با مقاله نويسي در مجلات شروع كرد و نوشتن را تا پايان عمر ادامه داد. حاصل اين سال‌ه� ده‌ه� عنوان كتاب در زمينه‌ها� داستان و رمان و نمايشنامه و شعر و داستان كودك و خاطرات است. او 23 جايزه معتبر ملي و بين‌الملل� (اكثراً در زمينه طنز) برده و آثارش به بيشتر زبان‌ه� ترجمه شده است.
مجموعه حاضر گزيده‌ا� است از بهترين داستان‌ها� طنز عزيز نسين كه مترجم آنها را از كل آثارش انتخاب و ترجمه كرده است. ‏]]>
224 Aziz Nesin 6002780432 میلاد 3 3.64 1956 دیوانه‌ای بالای بام
author: Aziz Nesin
name: میلاد
average rating: 3.64
book published: 1956
rating: 3
read at: 2016/04/26
date added: 2018/06/30
shelves:
review:

]]>
سپیده‌د� ایرانی 17728678 A novel in Persian. 206 امیرحسن چهل‌ت� 9643512606 میلاد 2 2.50 2005 سپیده‌دم ایرانی
author: امیرحسن چهل‌ت�
name: میلاد
average rating: 2.50
book published: 2005
rating: 2
read at:
date added: 2018/05/02
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[Investing for Beginners: The #1 Money Making Starter Guide]]> 31681843 92 Rich Harrington میلاد 4 3.00 Investing for Beginners: The #1 Money Making Starter Guide
author: Rich Harrington
name: میلاد
average rating: 3.00
book published:
rating: 4
read at: 2018/04/30
date added: 2018/04/30
shelves:
review:

]]>
نیه توچکا 12879178
پلات داستان سه بخش مختلف دارد. فصل‌ها� اول تا سوم آن مربوط به خاطرات دوران کودکی نیه توچکا می‌شود� زمانی که با مادر و ناپدری‌ا� در پترزبورگ زندگی می‌کر� تا لحظهٔ مرگ آن‌ه�. در فصل‌ها� چهار و پنج نیه توچکا توسط پرنس ایکس به فرزندخواندگی پذیرفته می‌شو� و آشنایی او و سردرگمی این دختر یتیم در دنیای اشراف را نشان می‌ده�. و در نهایت فصل‌ها� آخر کتاب به سال‌ها� نوجوانی او در خانوادهٔ الکساندرا میخائیلوونا می‌پرداز�. نیه توچکا به برخی از رمز و رازهای زندگی گذشتهٔ خود مشکوک می‌شو� و سرانجام سرنخی به شکل نامه به دستش می‌افت�.

یکی از مسائل مهم در آن دوره، جایگاه زنان در جامعه بود. داستایفسکی در کتاب نیه توچکا می‌خواس� زنی را به تصویر بکشد که بااستعداد و دارای اراده‌ا� فولادین بود، کسی که به‌راحت� زیر بار جامعه خرد نمی‌ش� و می‌توانس� قهرمان اصلی یک رمان باشد.]]>
274 Fyodor Dostoevsky 9644482646 میلاد 2 3.48 1849 نیه توچکا
author: Fyodor Dostoevsky
name: میلاد
average rating: 3.48
book published: 1849
rating: 2
read at:
date added: 2017/11/28
shelves:
review:

]]>
الف 3310369
داستان‌ها� این آفرینندهٔ ادبی سرشار از نمادهایی هستند که فانتزی به نظر می‌رسن� و با فاصله گرفتن از واقع‌گرای� خلق شده‌ان�. بیشتر داستان‌ها� او با افسانه‌ها� تاریخی، هزارتوها، فلسفه، رؤیا و آینه‌ه� پیوند خورده است. همین موارد سبب شده تا برخی منتقدان آثار وی را سرآغازی بر جنبش «رئالیسم جادویی» در آمریکای لاتین بدانند و او را پس از مرگش در ردیف نویسندگان پست‌مدر� قرار دهند.]]>
254 Jorge Luis Borges 9644483286 میلاد 5 3.69 1945 الف
author: Jorge Luis Borges
name: میلاد
average rating: 3.69
book published: 1945
rating: 5
read at:
date added: 2017/11/10
shelves:
review:

]]>
قورباغه ها 22610007 110 Aristophanes 9643419428 میلاد 4 3.23 -405 قورباغه ها
author: Aristophanes
name: میلاد
average rating: 3.23
book published: -405
rating: 4
read at:
date added: 2017/10/24
shelves:
review:

]]>
برتری خفیف 30371439 391 Jeff Olson 6002782346 میلاد 4 4.05 2005 برتری خفیف
author: Jeff Olson
name: میلاد
average rating: 4.05
book published: 2005
rating: 4
read at: 2016/06/25
date added: 2017/09/23
shelves:
review:

]]>
مادام بوواری 3092831 496 Gustave Flaubert 9643059421 میلاد 4 3.79 1856 مادام بوواری
author: Gustave Flaubert
name: میلاد
average rating: 3.79
book published: 1856
rating: 4
read at:
date added: 2017/09/23
shelves:
review:

]]>
آب‌سپار� نور مغروق 36209501 113 میلاد کامیابیان 6003262338 میلاد 0 3.20 2017 آب‌سپاری نور مغروق
author: میلاد کامیابیان
name: میلاد
average rating: 3.20
book published: 2017
rating: 0
read at:
date added: 2017/09/12
shelves:
review:

]]>
Man in the Dark 3136288 Man in the Dark is Paul Auster’s brilliant, devastating novel about the many realities we inhabit as wars flame all around us.

Seventy-two-year-old August Brill is recovering from a car accident in his daughter’s house in Vermont. When sleep refuses to come, he lies in bed and tells himself stories, struggling to push back thoughts about things he would prefer to forget—his wife’s recent death and the horrific murder of his granddaughter’s boyfriend, Titus. The retired book critic imagines a parallel world in which America is not at war with Iraq but with itself. In this other America the twin towers did not fall and the 2000 election results led to secession, as state after state pulled away from the union and a bloody civil war ensued. As the night progresses, Brill’s story grows increasingly intense, and what he is so desperately trying to avoid insists on being told. Joined in the early hours by his granddaughter, he gradually opens up to her and recounts the story of his marriage. After she falls asleep, he at last finds the courage to revisit the trauma of Titus’s death.

Passionate and shocking, Man in the Dark is a novel of our moment, a book that forces us to confront the blackness of night even as it celebrates the existence of ordinary joys in a world capable of the most grotesque violence.

*Time Out (Chicago)]]>
180 Paul Auster 0571240763 میلاد 3 3.64 2008 Man in the Dark
author: Paul Auster
name: میلاد
average rating: 3.64
book published: 2008
rating: 3
read at:
date added: 2017/07/12
shelves:
review:

]]>
اتود در قرمز لاکی 425941
The year is 1881. The city, London. A man lies dead in an empty house, not a mark upon him, and no clues—save for the word "RACHE" scrawled in blood on the wall above. Elsewhere, two men—a former army doctor called John Watson and a brilliant eccentric called Sherlock Holmes—meet for the first time. These two events set in motion an adventure into the darkest corners of men's hearts as the cold, calculating investigative methods of Mr. Holmes are put to the test in a case that spans decades and continents, rife with danger and intrigue.

Originally published in 1887, A Study in Scarlet was the first novel to feature a character whose name would become synonymous with the art of deduction. Today it is completely reimagined with artwork by the modern master of gothic romanticism, Gris Grimly, bringing this thrilling tale of love and revenge to a new generation of readers.]]>
180 Arthur Conan Doyle میلاد 0 شرلوک-ولمز 3.96 1887 اتود در قرمز لاکی
author: Arthur Conan Doyle
name: میلاد
average rating: 3.96
book published: 1887
rating: 0
read at: 2017/03/30
date added: 2017/03/30
shelves: شرلوک-ولمز
review:

]]>
عشق در زمان وبا 1566955 544 Gabriel García Márquez 9643115895 میلاد 5 3.76 1985 عشق در زمان وبا
author: Gabriel García Márquez
name: میلاد
average rating: 3.76
book published: 1985
rating: 5
read at:
date added: 2017/01/23
shelves:
review:

]]>
افکار عمومی 13665197 216 Judith Lazar 9643125874 میلاد 4 3.08 1995 افکار عمومی
author: Judith Lazar
name: میلاد
average rating: 3.08
book published: 1995
rating: 4
read at: 2016/01/01
date added: 2016/12/30
shelves:
review:

]]>
اقتصاد به زبان خودمان، مقدمات 18109926
جامعه ای را تصور کنید که آدم های معمولی سر از اقتصاد در می آورند و منافعی را که در پس مسائل اقتصادی وجود دارد تشخیص می دهند.در جنین جامعه ای،افراد به جای آنکه به اقتصاد دانان و اهل فن اعتماد کنند،بیش از پیش قادرند خود تصمیم بگیرند که چه چیز برایشان مناسب تر است و چنین جامعه ای،دموکراتیک تر خواهد بود . از متن کتاب]]>
110 Jim Stanford 6006299062 میلاد 4 3.14 2008 اقتصاد به زبان خودمان، مقدمات
author: Jim Stanford
name: میلاد
average rating: 3.14
book published: 2008
rating: 4
read at: 2016/12/01
date added: 2016/12/30
shelves:
review:

]]>
<![CDATA[State and Civil Society: Explorations in Political Theory]]> 5047572 266 Neera Chandhoke 0803992467 میلاد 4 4.17 1995 State and Civil Society: Explorations in Political Theory
author: Neera Chandhoke
name: میلاد
average rating: 4.17
book published: 1995
rating: 4
read at: 2016/01/01
date added: 2016/12/24
shelves:
review:

]]>
آب و خاک 118069 192 جعفر مدرس‌صادق� میلاد 2 داستان-ایرانی 2.93 2005 آب و خاک
author: جعفر مدرس‌صادق�
name: میلاد
average rating: 2.93
book published: 2005
rating: 2
read at: 2016/11/02
date added: 2016/12/24
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
آن طرف خیابان 481015 118 جعفر مدرس‌صادق� 9643056678 میلاد 3 داستان-ایرانی 2.87 2002 آن طرف خیابان
author: جعفر مدرس‌صادق�
name: میلاد
average rating: 2.87
book published: 2002
rating: 3
read at: 2016/10/28
date added: 2016/12/24
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
روزنامه نویس 23247780 136 جعفر مدرس‌صادق� 9642132281 میلاد 2 داستان-ایرانی 2.52 2014 روزنامه نویس
author: جعفر مدرس‌صادق�
name: میلاد
average rating: 2.52
book published: 2014
rating: 2
read at: 2016/10/24
date added: 2016/12/24
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
شیاطین 3326146 1019 Fyodor Dostoevsky میلاد 5 4.54 1872 شیاطین
author: Fyodor Dostoevsky
name: میلاد
average rating: 4.54
book published: 1872
rating: 5
read at:
date added: 2016/12/15
shelves:
review:

]]>
سرزمین بی‌حاص� 20647502
جایگاه الیوت در حوزهٔ ادبیات به سیر تکوینی مقالات و نقدهای ادبی او نیز برمی‌گردد� اما در ایران اغلب، اشعار او مورد توجه قرار گرفته‌ان�. این توجه سایهٔ بزرگی بر مجموعه نقدها و مقاله‌ها� او انداخته و مخاطب فارسی‌زبا� را از این مهم دور نگاه داشته است. نباید از خاطر ببریم که حضور الیوت در تثبیت شعر مدرن و نوسازی این ژانر به موازات شرکت او در پایه‌گذار� نقد مدرن بوده است. حتی زندگی خاص او با انتخاب‌ها� بسیارش در زمینه‌ها� تغییر مذهب، تغییر تابعیت، تحصیل در دانشگاه‌ها� متفاوت، تغییر شغل و زندگی مشترک و…� همه زیستی جداشونده از وضعیت کلاسیک و چهارچوب‌ها� مشخص را نشان می‌ده�. نحوهٔ زیست الیوت فراروی به سمت یک زیستِ پیش‌بینی‌نشوند� و مدام در تغییر را به نمایش می‌گذار� که این نیز نمی‌توان� چیزی جز زیست مدرن لقب بگیرد. او در سطری می‌نویس�: «عجله بفرمایید، وقت رفتن است!»

تامس استرنز الیوت در ۲۶ سپتامبر ۱۸۸۸ در ایالت میسوریِ آمریکا به دنیا آمد. او در سال ۱۹۴۸ جایزهٔ نوبل ادبیات و نشان مریت بریتانیا را کسب کرد و در ۴ ژانویه ۱۹۶۵ دیده از جهان فروبست؛ اما روش برخورد او با متون ادبی کماکان ادامه‌دا� و زنده است.]]>
160 T.S. Eliot 9644482352 میلاد 5 3.97 1922 سرزمین بی‌حاصل
author: T.S. Eliot
name: میلاد
average rating: 3.97
book published: 1922
rating: 5
read at:
date added: 2016/10/17
shelves:
review:

]]>
قلعه سفید 3940176 232 Orhan Pamuk 9643111652 میلاد 4 اوران-پاموک 3.16 1985 قلعه سفید
author: Orhan Pamuk
name: میلاد
average rating: 3.16
book published: 1985
rating: 4
read at: 2016/10/14
date added: 2016/10/14
shelves: اوران-پاموک
review:

]]>
سوءقصد به ذات همایونی 17936382 رضا جولایی میلاد 4
میلاد کامیابیان

1
پرسش از نسبت میان تخیل و تاریخ در آثار ادبی پرسشی اساسی در تاریخ نقد و نظریه‌� ادبی بوده‌است� در غرب. منتقدان و نظریه‌پردازان� از ارسطو تا لوکاچ و از لوکاچ تا متفکران متأخر، درباره‌� این نسبت اندیشیده‌ان� و از رابطه‌� این دو گفته‌ان�. فارغ از اختلاف نظرها در پاسخ‌ها� پرسش بنیادی همواره یکسان بوده‌اس�: اثر ادبی تا کجا می‌توان� به تاریخ پایبند باشد و، در عین حال، به تاریخ‌نگار� تقلیل نیابد. نیز، به طور متقابل، تا چه حد می‌توا� به تخیل مجال داد، بی‌آن‌ک� جنبه‌� تاریخیِ اثر به روکشی تزیینی بدل شود. پاسخ به این دو پرسشِ تؤامان، در واقع، تکلیف سؤال دیگری را نیز روشن می‌کن�: در متنی ادبی، خیال‌پرداز� بر امور واقع تاریخی ارجح است یا به‌عک�.�
مروری تاریخی بر آثار ادبیِ صد و چند سال اخیر ، آن‌ه� که به هر شکل با دستمایه قرار دادن امور واقع تاریخی نوشته شده‌ان� یا نشان همچو ادعایی بر خود داشته‌اند� نشان می‌ده� که کفه‌� ترازو، بارها، به نفع یکی از این دو قطب سنگین شده: در طلیعه‌� رمان تاریخیِ فارسی، سال‌ها� پایانیِ قرن سیزدهم شمسی، این امر تاریخی بود که مطلقاً بلاموضع و صرفاً عامل بزکِ قصه‌گویی‌ها� هزارویک‌شب� شده بود و، بعد، در دورانی که ذبیح‌الل� منصوری با تألیف-ترجمه‌های� تُرک‌تاز� می‌کرد� نوبت به امور (شبه) تاریخی رسیده بود که سایه‌� سنگین خود را بر رمان‌ه� بگسترانند. این توصیف البته صرفاً در صورتی درست به نظر می‌رس� که، از اساس، آثاری را که ذکرشان رفت واجد حداقل کیفیات و ویژگی‌های� که رمان را به رمان تاریخی مبدل می‌کنن� بدانیم.�

2
ترور محمدعلی‌شا� قاجار در سال 1286 شمسی، یک سال و نیم پس از امضای فرمان مشروطیت به دستان پدرش، مظفرالدین‌شا� قاجار، و شش ماه بعد از ترور امین‌السلطان� رخ داد. در شرایطی که به نظر می‌آم� شاه خودسر جوان –شای� به دلیل ترس از نزدیکیِ عموی جاه‌طلبش� ظل‌السلطان� به مشروطه‌طلبان� در حال سازش با نیروهای مشروطه‌خوا� است، ناگهان، واقعه‌� ترور پیش آمد و اوضاع مملکت نابسامان شد: شاهِ ترس‌خورد� دیگر هرگز از کاخش بیرون نیامد، مگر برای رفتن به باغ‌شا� و، نهایتاً، به توپ بستن مجلس شورای ملی.‌�
علاوه بر تأثیر سوئی که این اقدام بر روند قدرت‌گیر� و تثبیت آزادی‌خواها� داشت و باعث تشکیک در نیت واقعیِ عاملان آن می‌شد� نکته‌� مرموز دیگری در این باره در کار بود: همچون مورد ترور اتابک (امین‌السلطا�)، عاملان ترور نافرجام شاه هرگز مشخص نشدند. طیف وسیعی از نیروهای مخالف، از لیبرال‌ترین‌ه� تا افراطی‌تری� چپ‌گراها� متهم شدند که در برنامه‌ریز� و اجرای ترور دست داشته‌ان�. صحت‌وسق� این ادعاها، البته، هرگز روشن نشد و، از قضا، آن‌چ� این رخداد تاریخی را واجد جذابیت‌ها� داستانی می‌ساز� درست همین نکته است، نکته‌ا� که رضا جولایی در سوءقصد به ذات همایونی، هوشمندانه، به خدمت می‌گیر� برای دستان‌پرداز� و جولان تخیل.�

3
اگر، به طور معمول و در نوشتن آثار ادبیِ مبتنی بر وقایع تاریخی، امور واقع با سخت‌گیری� قاضیِ توصیه‌ناپذیر� تخیل نویسنده را حدگذاری می‌کنن� و قلم او را از تفرج در سواحل مه‌آلو� خیال منع می‌کنند� این‌ج� و این بار مبهم بودن کل ماجرای ترور محمدعلی‌شا� به نویسنده امکان داده تا در مرغزار فراخ‌سینه‌� مابین تخیل و تاریخ به خلق شخصیت‌ه� و موقعیت‌ها� داستانی بپردازد. و حاصل این سیر و سیاحت در «منطقة‌الفَراغِ� ادبی چیزی نبوده به‌ج� آفریدن شخصیت‌های� نظرگیر –چو� زینال اسکویی، حسین‌خا� و دیگران� و نیز تولید روایتی که، با وجود فاش بودن انتهایش برای غالب خوانندگان فارسی‌زبان� همچنان آن اندازه جذابیت دارد که مخاطب را، پس از همدلی با شخصیت‌ها� اصلی، وادار به پیگیریِ سرنوشت‌شا� کند. در واقع، نویسنده هرگز نکوشیده تا با کتمان سرانجامِ تاریخاً حادث‌شده‌� اثر مخاطب را وادار به خواندن و به انتها بردن رمان کند؛ به‌عکس� در فصل کوتاهی که افتتاحیه‌� کتاب است و، هم در شکل ظاهری (عنوان) و هم در منطق درونیِ روایی (تغییر سریع سوژه‌ها� روایت)، با دیگر فصول کتاب تفاوت دارد نافرجام بودن ترور و به هزیمت رفتن عاملان و آمران آن را شرح می‌ده�. عمده آن است که قدرت داستان‌پرداز� او در فصل‌ها� بعدی، آن‌ج� که هر بار سرگذشت یکی از کسانی را که به‌نحو� در این واقعه دخیل بوده شرح می‌دهد� آن‌قد� هست که خوانندن داستان هنوز واجد جذابیت باشد.�
آن فصل‌ه� –ک� گاه در ایران، گاه در فرانسه و گاه در روسیه‌� تزاریِ اواخر قرن نوزدهم و اویل قرن بیستم میلادی می‌گذرند� مشحون‌ان� از جزئیات و ریزه‌کاری‌های� که باعث می‌شوند� خردخرد، چهره‌ا� انسانی از شخصیت‌ها� اثر شکل بگیرد و، مهم‌ت� از آن، انگیزه‌ها� متفاوتی که قرار است، چندی بعد، آن‌ه� را تحت گروهی واحد با هدفی واحد گرد بیاورد بر خواننده آشکار شود. نویسنده، با وجود بیرون کشیدن شخصیت‌های� از اعماق تخیل، همواره یک نکته را، نکته‌ا� بس مهم را پیش چشم دارد. او تحت هر شرایطی فراموش نمی‌کن� که در رمانی تاریخی می‌بایس� حتی شخصیت‌ها� خیالی هم تاریخی باشند. آن‌ه� می‌بایس� رد و نشان تاریخی را که موجد و محرک کنش‌های‌شا� بوده‌اس� بر پوست و استخوان، بر گوشت، بر پیشانی‌شا� داشته باشند.�
گئورگ لوکاچ، منتقد مجار، در ابتدای یکی از آثار مهمش، رمان تاریخی، هنگام توضیح علت تمایز رمان تاریخیِ قرن نوزدهمی (که، به زعم او، با آثار والتر اسکات پدید آمد) از رمان‌ها� به‌ظاه� تاریخیِ پیشین، به این نکته اشاره می‌کن� که آنچه آن رمان‌ها� شبه‌تاریخ� فاقدش بودند، دقیقاً، همان امر مشخصاً تاریخی بوده: «نشئت‌گیری� خاص‌بودگی� کاراکترها از خصوصیت تاریخیِ عصرشان.» این نکته، اما، در پرداخت شخصیت‌ها� سوءقصد... به‌درست� رعایت شده: از حسین‌خا� که در جستجوی روزنه‌ا� به زندگی‌ا� کمتر غیرانسانی از گنداب چاله‌سیلاب� بیرون می‌زن� تا عباس‌خا� جاه‌طل� که حتی عشقی انسانی را قربانی پیشرفت حزبی می‌کند� از زینال خوش‌پو� تا حیدرخان کم‌حرف� هر کدام نماینده‌� سنخی از اعضای جامعه‌� ایران اواخر قرن‌اند� جامعه‌ا� که چنان در برهوت استبداد محصور مانده که فهمِ حتی نیروهای انقلابی‌ا� از نظریه‌ها� مبلغ مبارزه‌� اجتماعی چیزی بیش از نسق‌گیر� از تن‌پرورا� درباری و زهر چشم گرفتن از قلدران اشرافی نبود.�

4
«سوءقصد به ذات همایونی» در سال 1391، هفده سال پس از چاپ نخست، بازنشر شده‌اس�. از قضا، خود این عامل بیرونی و، به‌اصطلاح� غیرادبی روشن‌ت� از هر تحلیلی وضعیت نشر و اوضاع مخاطبان فعلیِ آثار ادبی را در ایران مشخص می‌کن�. این اثر، از این بابت، به شکل مضاعفی یک «رمان تاریخی»ست.�

________________________
این یادداشت در «اعتماد»:�


در «پوئتیکا»:�



]]>
3.82 سوءقصد به ذات همایونی
author: رضا جولایی
name: میلاد
average rating: 3.82
book published:
rating: 4
read at: 2013/04/01
date added: 2016/10/04
shelves:
review:
تاریخ تخیلیِ یک سوءقصد

میلاد کامیابیان

1
پرسش از نسبت میان تخیل و تاریخ در آثار ادبی پرسشی اساسی در تاریخ نقد و نظریه‌� ادبی بوده‌است� در غرب. منتقدان و نظریه‌پردازان� از ارسطو تا لوکاچ و از لوکاچ تا متفکران متأخر، درباره‌� این نسبت اندیشیده‌ان� و از رابطه‌� این دو گفته‌ان�. فارغ از اختلاف نظرها در پاسخ‌ها� پرسش بنیادی همواره یکسان بوده‌اس�: اثر ادبی تا کجا می‌توان� به تاریخ پایبند باشد و، در عین حال، به تاریخ‌نگار� تقلیل نیابد. نیز، به طور متقابل، تا چه حد می‌توا� به تخیل مجال داد، بی‌آن‌ک� جنبه‌� تاریخیِ اثر به روکشی تزیینی بدل شود. پاسخ به این دو پرسشِ تؤامان، در واقع، تکلیف سؤال دیگری را نیز روشن می‌کن�: در متنی ادبی، خیال‌پرداز� بر امور واقع تاریخی ارجح است یا به‌عک�.�
مروری تاریخی بر آثار ادبیِ صد و چند سال اخیر ، آن‌ه� که به هر شکل با دستمایه قرار دادن امور واقع تاریخی نوشته شده‌ان� یا نشان همچو ادعایی بر خود داشته‌اند� نشان می‌ده� که کفه‌� ترازو، بارها، به نفع یکی از این دو قطب سنگین شده: در طلیعه‌� رمان تاریخیِ فارسی، سال‌ها� پایانیِ قرن سیزدهم شمسی، این امر تاریخی بود که مطلقاً بلاموضع و صرفاً عامل بزکِ قصه‌گویی‌ها� هزارویک‌شب� شده بود و، بعد، در دورانی که ذبیح‌الل� منصوری با تألیف-ترجمه‌های� تُرک‌تاز� می‌کرد� نوبت به امور (شبه) تاریخی رسیده بود که سایه‌� سنگین خود را بر رمان‌ه� بگسترانند. این توصیف البته صرفاً در صورتی درست به نظر می‌رس� که، از اساس، آثاری را که ذکرشان رفت واجد حداقل کیفیات و ویژگی‌های� که رمان را به رمان تاریخی مبدل می‌کنن� بدانیم.�

2
ترور محمدعلی‌شا� قاجار در سال 1286 شمسی، یک سال و نیم پس از امضای فرمان مشروطیت به دستان پدرش، مظفرالدین‌شا� قاجار، و شش ماه بعد از ترور امین‌السلطان� رخ داد. در شرایطی که به نظر می‌آم� شاه خودسر جوان –شای� به دلیل ترس از نزدیکیِ عموی جاه‌طلبش� ظل‌السلطان� به مشروطه‌طلبان� در حال سازش با نیروهای مشروطه‌خوا� است، ناگهان، واقعه‌� ترور پیش آمد و اوضاع مملکت نابسامان شد: شاهِ ترس‌خورد� دیگر هرگز از کاخش بیرون نیامد، مگر برای رفتن به باغ‌شا� و، نهایتاً، به توپ بستن مجلس شورای ملی.‌�
علاوه بر تأثیر سوئی که این اقدام بر روند قدرت‌گیر� و تثبیت آزادی‌خواها� داشت و باعث تشکیک در نیت واقعیِ عاملان آن می‌شد� نکته‌� مرموز دیگری در این باره در کار بود: همچون مورد ترور اتابک (امین‌السلطا�)، عاملان ترور نافرجام شاه هرگز مشخص نشدند. طیف وسیعی از نیروهای مخالف، از لیبرال‌ترین‌ه� تا افراطی‌تری� چپ‌گراها� متهم شدند که در برنامه‌ریز� و اجرای ترور دست داشته‌ان�. صحت‌وسق� این ادعاها، البته، هرگز روشن نشد و، از قضا، آن‌چ� این رخداد تاریخی را واجد جذابیت‌ها� داستانی می‌ساز� درست همین نکته است، نکته‌ا� که رضا جولایی در سوءقصد به ذات همایونی، هوشمندانه، به خدمت می‌گیر� برای دستان‌پرداز� و جولان تخیل.�

3
اگر، به طور معمول و در نوشتن آثار ادبیِ مبتنی بر وقایع تاریخی، امور واقع با سخت‌گیری� قاضیِ توصیه‌ناپذیر� تخیل نویسنده را حدگذاری می‌کنن� و قلم او را از تفرج در سواحل مه‌آلو� خیال منع می‌کنند� این‌ج� و این بار مبهم بودن کل ماجرای ترور محمدعلی‌شا� به نویسنده امکان داده تا در مرغزار فراخ‌سینه‌� مابین تخیل و تاریخ به خلق شخصیت‌ه� و موقعیت‌ها� داستانی بپردازد. و حاصل این سیر و سیاحت در «منطقة‌الفَراغِ� ادبی چیزی نبوده به‌ج� آفریدن شخصیت‌های� نظرگیر –چو� زینال اسکویی، حسین‌خا� و دیگران� و نیز تولید روایتی که، با وجود فاش بودن انتهایش برای غالب خوانندگان فارسی‌زبان� همچنان آن اندازه جذابیت دارد که مخاطب را، پس از همدلی با شخصیت‌ها� اصلی، وادار به پیگیریِ سرنوشت‌شا� کند. در واقع، نویسنده هرگز نکوشیده تا با کتمان سرانجامِ تاریخاً حادث‌شده‌� اثر مخاطب را وادار به خواندن و به انتها بردن رمان کند؛ به‌عکس� در فصل کوتاهی که افتتاحیه‌� کتاب است و، هم در شکل ظاهری (عنوان) و هم در منطق درونیِ روایی (تغییر سریع سوژه‌ها� روایت)، با دیگر فصول کتاب تفاوت دارد نافرجام بودن ترور و به هزیمت رفتن عاملان و آمران آن را شرح می‌ده�. عمده آن است که قدرت داستان‌پرداز� او در فصل‌ها� بعدی، آن‌ج� که هر بار سرگذشت یکی از کسانی را که به‌نحو� در این واقعه دخیل بوده شرح می‌دهد� آن‌قد� هست که خوانندن داستان هنوز واجد جذابیت باشد.�
آن فصل‌ه� –ک� گاه در ایران، گاه در فرانسه و گاه در روسیه‌� تزاریِ اواخر قرن نوزدهم و اویل قرن بیستم میلادی می‌گذرند� مشحون‌ان� از جزئیات و ریزه‌کاری‌های� که باعث می‌شوند� خردخرد، چهره‌ا� انسانی از شخصیت‌ها� اثر شکل بگیرد و، مهم‌ت� از آن، انگیزه‌ها� متفاوتی که قرار است، چندی بعد، آن‌ه� را تحت گروهی واحد با هدفی واحد گرد بیاورد بر خواننده آشکار شود. نویسنده، با وجود بیرون کشیدن شخصیت‌های� از اعماق تخیل، همواره یک نکته را، نکته‌ا� بس مهم را پیش چشم دارد. او تحت هر شرایطی فراموش نمی‌کن� که در رمانی تاریخی می‌بایس� حتی شخصیت‌ها� خیالی هم تاریخی باشند. آن‌ه� می‌بایس� رد و نشان تاریخی را که موجد و محرک کنش‌های‌شا� بوده‌اس� بر پوست و استخوان، بر گوشت، بر پیشانی‌شا� داشته باشند.�
گئورگ لوکاچ، منتقد مجار، در ابتدای یکی از آثار مهمش، رمان تاریخی، هنگام توضیح علت تمایز رمان تاریخیِ قرن نوزدهمی (که، به زعم او، با آثار والتر اسکات پدید آمد) از رمان‌ها� به‌ظاه� تاریخیِ پیشین، به این نکته اشاره می‌کن� که آنچه آن رمان‌ها� شبه‌تاریخ� فاقدش بودند، دقیقاً، همان امر مشخصاً تاریخی بوده: «نشئت‌گیری� خاص‌بودگی� کاراکترها از خصوصیت تاریخیِ عصرشان.» این نکته، اما، در پرداخت شخصیت‌ها� سوءقصد... به‌درست� رعایت شده: از حسین‌خا� که در جستجوی روزنه‌ا� به زندگی‌ا� کمتر غیرانسانی از گنداب چاله‌سیلاب� بیرون می‌زن� تا عباس‌خا� جاه‌طل� که حتی عشقی انسانی را قربانی پیشرفت حزبی می‌کند� از زینال خوش‌پو� تا حیدرخان کم‌حرف� هر کدام نماینده‌� سنخی از اعضای جامعه‌� ایران اواخر قرن‌اند� جامعه‌ا� که چنان در برهوت استبداد محصور مانده که فهمِ حتی نیروهای انقلابی‌ا� از نظریه‌ها� مبلغ مبارزه‌� اجتماعی چیزی بیش از نسق‌گیر� از تن‌پرورا� درباری و زهر چشم گرفتن از قلدران اشرافی نبود.�

4
«سوءقصد به ذات همایونی» در سال 1391، هفده سال پس از چاپ نخست، بازنشر شده‌اس�. از قضا، خود این عامل بیرونی و، به‌اصطلاح� غیرادبی روشن‌ت� از هر تحلیلی وضعیت نشر و اوضاع مخاطبان فعلیِ آثار ادبی را در ایران مشخص می‌کن�. این اثر، از این بابت، به شکل مضاعفی یک «رمان تاریخی»ست.�

________________________
این یادداشت در «اعتماد»:�


در «پوئتیکا»:�




]]>
کتاب ویران 7848899 171 Abutorab Khosravi 9643624927 میلاد 4 در غیابِ پدر

میلاد کامیابیان

کوشک، سروان، خان: این سه کلمه را، با متعلقات‌شان� به‌علاوه‌� زنی زیبا و متعلقاتش: چشمانِ درشتِ سیاه، گیسوانِ بلندِ سیاه، و جامه‌� مخملِ ساتنِ سیاه، به ابوتراب خسروی بدهید و داستانی «ویران» تحویل بگیرید: خواندنی، تکنیکی، و مهم‌ت� از همه احساس‌برانگی�.�
در کتابِ ویران، خسروی، که از پیشتازانِ داستان‌نویسی� امروزِ ایران است، ۸ داستان کوتاه تدارک دیده که، همگی، بیش‌و‌کم� سه صفتِ پیش‌گفت� را دارند. گاه، قصه‌� خانواده‌ها� پرجمعیتِ ایامِ خانخانی را پیشِ چشم دارید، با چاشنیِ راز، و گاهی قصه‌� خانواده‌ها� کم‌جمعیت� محزون را، که اجباری بیرونی (مثلِ سربازی) یا دسیسه‌ا� خانوادگی (افترایی خانمان‌سو�) صفای محقرشان را پریشان می‌کن�. در همه حال، پیش از آن‌ک� به خودتان بیایید، می‌بینی� که جملاتِ تودرتوی نویسنده، مثلِ سرسره‌ا� پرخم‌و‌پیچ� از مسیری ناشناخته عبورتان داده و درست در دلِ مناسباتِ خانوادگی به زمین برگردانده؛ مناسباتی که آشکار می‌کنند� علاوه بر مال و مستغلات، رنج و خشم هم به ارث می‌رسن�.�
به اقتضای توجهِ نویسنده به روابطِ خویشاوندی، داستان‌ه� عرصه‌� کشمکشِ پدرفرزندی شده‌ان�. خانِ مغمومی دربه‌در� سایه‌ا� گریزان است تا در بطنِ زنی بنشیند و او را صاحبِ میراث‌ب� کند. سوی دیگر، پسری به جستجوی پدرِ گمگشته‌ا� به روستایی غریب در دلِ کویر می‌رو� که اهالی‌ا� هنوز قادر به تکلم نشده‌ان�. پسری به اتهامِ پدرکشی در محکمه‌ا� خانوادگی گرفتار می‌شود� آن هم درست شبی که بناست در تالارِ آباءواجدادی‌ا� جشنِ عروسی بگیرد. خلاصه، همه‌ج� پدران و پسران در جستجوی یکدیگرند، اما نمی‌یابن�.�
آنچه شخصیت‌ها� کتابِ ویران و قصه‌های‌شا� را بیشتر در خاطرِ خواننده ثبت می‌کن� تشخصی‌س� که جغرافیای اقلیمیِ مرکز و جنوبِ ایران به ایشان بخشیده. مخاطبانِ پیگیرِ ادبیاتِ داستانی می‌توانن� با خیالِ آسوده کتاب را باز کنند و مطمئن باشند دوباره با همان آپارتمان‌ها� سرد و کافی‌شاپ‌ها� دودزده‌� قصه‌ها� سال‌ها� اخیر مواجه نخواهند شد. در عوض، شیرازِ کوچه‌ها� آشتی‌کنا� را خواهند خواند و در باغ‌ها� پردارودرختِ استانِ فارس تفرجی خواهند کرد و یک جا هم، به‌ناگاه� تابشِ آفتابِ بی‌دریغ� کویر را بر پوست‌شا� حس خواهند کرد.�
چنین است که اگر بخواهید سر از کارِ ستوانِ شیبانیِ ویلن‌نوا� و پدرِ اهلِ سلوک و صاحبیِ مقتول و عموداودِ سرخورده و زهره‌� زیبا و توبای سیاه‌بخ� و کلی شخصیتِ بی‌نا� و گمنامِ دیگر سر دربیاورید، خواندنِ کتابِ ویران را کاری لذتبخش خواهید یافت. داورانِ یازدهمین دوره‌� جایزه‌� داستانِ گلشیری هم لابد همین نظر را داشتند که کتاب را به عنوانِ بهترین مجموعه‌داستان� سال برگزیدند، تا خسروی، که شاگردِ خلفِ گلشیری بوده، دومین جایزه‌ا� را هم با نامِ استاد بگیرد.�
]]>
3.51 2010 کتاب ویران
author: Abutorab Khosravi
name: میلاد
average rating: 3.51
book published: 2010
rating: 4
read at:
date added: 2016/09/30
shelves:
review:

در غیابِ پدر

میلاد کامیابیان

کوشک، سروان، خان: این سه کلمه را، با متعلقات‌شان� به‌علاوه‌� زنی زیبا و متعلقاتش: چشمانِ درشتِ سیاه، گیسوانِ بلندِ سیاه، و جامه‌� مخملِ ساتنِ سیاه، به ابوتراب خسروی بدهید و داستانی «ویران» تحویل بگیرید: خواندنی، تکنیکی، و مهم‌ت� از همه احساس‌برانگی�.�
در کتابِ ویران، خسروی، که از پیشتازانِ داستان‌نویسی� امروزِ ایران است، ۸ داستان کوتاه تدارک دیده که، همگی، بیش‌و‌کم� سه صفتِ پیش‌گفت� را دارند. گاه، قصه‌� خانواده‌ها� پرجمعیتِ ایامِ خانخانی را پیشِ چشم دارید، با چاشنیِ راز، و گاهی قصه‌� خانواده‌ها� کم‌جمعیت� محزون را، که اجباری بیرونی (مثلِ سربازی) یا دسیسه‌ا� خانوادگی (افترایی خانمان‌سو�) صفای محقرشان را پریشان می‌کن�. در همه حال، پیش از آن‌ک� به خودتان بیایید، می‌بینی� که جملاتِ تودرتوی نویسنده، مثلِ سرسره‌ا� پرخم‌و‌پیچ� از مسیری ناشناخته عبورتان داده و درست در دلِ مناسباتِ خانوادگی به زمین برگردانده؛ مناسباتی که آشکار می‌کنند� علاوه بر مال و مستغلات، رنج و خشم هم به ارث می‌رسن�.�
به اقتضای توجهِ نویسنده به روابطِ خویشاوندی، داستان‌ه� عرصه‌� کشمکشِ پدرفرزندی شده‌ان�. خانِ مغمومی دربه‌در� سایه‌ا� گریزان است تا در بطنِ زنی بنشیند و او را صاحبِ میراث‌ب� کند. سوی دیگر، پسری به جستجوی پدرِ گمگشته‌ا� به روستایی غریب در دلِ کویر می‌رو� که اهالی‌ا� هنوز قادر به تکلم نشده‌ان�. پسری به اتهامِ پدرکشی در محکمه‌ا� خانوادگی گرفتار می‌شود� آن هم درست شبی که بناست در تالارِ آباءواجدادی‌ا� جشنِ عروسی بگیرد. خلاصه، همه‌ج� پدران و پسران در جستجوی یکدیگرند، اما نمی‌یابن�.�
آنچه شخصیت‌ها� کتابِ ویران و قصه‌های‌شا� را بیشتر در خاطرِ خواننده ثبت می‌کن� تشخصی‌س� که جغرافیای اقلیمیِ مرکز و جنوبِ ایران به ایشان بخشیده. مخاطبانِ پیگیرِ ادبیاتِ داستانی می‌توانن� با خیالِ آسوده کتاب را باز کنند و مطمئن باشند دوباره با همان آپارتمان‌ها� سرد و کافی‌شاپ‌ها� دودزده‌� قصه‌ها� سال‌ها� اخیر مواجه نخواهند شد. در عوض، شیرازِ کوچه‌ها� آشتی‌کنا� را خواهند خواند و در باغ‌ها� پردارودرختِ استانِ فارس تفرجی خواهند کرد و یک جا هم، به‌ناگاه� تابشِ آفتابِ بی‌دریغ� کویر را بر پوست‌شا� حس خواهند کرد.�
چنین است که اگر بخواهید سر از کارِ ستوانِ شیبانیِ ویلن‌نوا� و پدرِ اهلِ سلوک و صاحبیِ مقتول و عموداودِ سرخورده و زهره‌� زیبا و توبای سیاه‌بخ� و کلی شخصیتِ بی‌نا� و گمنامِ دیگر سر دربیاورید، خواندنِ کتابِ ویران را کاری لذتبخش خواهید یافت. داورانِ یازدهمین دوره‌� جایزه‌� داستانِ گلشیری هم لابد همین نظر را داشتند که کتاب را به عنوانِ بهترین مجموعه‌داستان� سال برگزیدند، تا خسروی، که شاگردِ خلفِ گلشیری بوده، دومین جایزه‌ا� را هم با نامِ استاد بگیرد.�

]]>
<![CDATA[کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق]]> 8493341
کتاب از چند بخش مهم تشکیل شده است: الف. ترجمه ای نو و ادبی از کتاب ایوب ( از عهد عتیق )؛ ب. نوشتاری در باب مراحل شکل گیری داستان ایوب در منابع ادبی-تفسیری اسلامی ( با اتکا به قصص قرآن مجید سورآبادی، تفسیر کیمبریج، قصص الأنبیاء نیشابوری، کشف الأسرار و عدة الأبرار میبدی، و روض الجنان و روح الجنان ابولفتوح رازی )؛ ج. آوردن متن داستان ایوب از منابع مذکور؛ د. آوردن طراحی های ویلیام بلیک شاعر انگلیسی از داستان ایوب

ترجمه ی کتاب مبتنی بر ترجمه ی انگلیسی عصر شاه جیمز است. در ضمن به درخواست مترجم ترجمه با عبری تطبیق داده شده است]]>
236 Anonymous میلاد 5 4.28 کتاب ایوب: منظومه آلام ایوب و محنتهای او از عهد عتیق
author: Anonymous
name: میلاد
average rating: 4.28
book published:
rating: 5
read at: 2014/05/22
date added: 2016/09/20
shelves:
review:

]]>
درخت از میانِ سایه‌ا� می‌گذر� 32139727 104 آنژیلا عطایی 9641913565 میلاد 3 شعر-معاصر-ایران 3.00 2015 درخت از میانِ سایه‌اش می‌گذرد
author: آنژیلا عطایی
name: میلاد
average rating: 3.00
book published: 2015
rating: 3
read at: 2016/09/17
date added: 2016/09/20
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

]]>
راه شاعر 31305020 84 عباس عارف 6004041998 میلاد 1 شعر-معاصر-ایران راه و بیراه
اندرِ بابِ «راهِ شاعر»ی که عباس عارف باشد

میلاد کامیابیان

۱
سی سال بعدِ انتشارِ اولین کتابِ شعرش، خوابِ آفتاب، عباس عارف با راهِ شاعر به پیشخانِ کتابفروشی‌ها� معدودی که در این وانفسا کتابِ شعر هم روی پیشخان‌شا� می‌چینن� بازگشته. اما نامِ کتابِ او وسوسه‌انگی� است؛ همان کتابفروشانِ بی‌اعتن� به شعر را هم بعید نیست برانگیزد که دست بگیرند و ورقی‌� بزنند، اقل‌ک�. جذابیتِ نامِ اثر از مدعایی‌س� که در خود دارد: راهِ «شاعر»، «راهِ» شاعر، از هر طرف که بخوانیمش. مسیری در کار است و رونده‌ا�. نقلِ مجموعه‌شعر� و عباس عارفی نیست، سخن از جانِ شعر است و صورتِ نوعیِ شاعر. کدام است این راه؟ چگونه درمی‌یابیم� از خلالِ شعرها؟ آیا کتاب را می‌توا� مانیفست کرد، گیرم با یک امضا؟ چه‌بس�. ببینیم.�
عنوانِ فرعیِ اثر این است: «از نیم‌آذرخش� نگاهِ اناهیتا». آنچه از این نامِ دوم می‌توا� دریافت توجهِ سراینده است به استفاده از قابلیت‌ها� فارسی برای مرکب‌سازی� و اعتنایش به ایزدبانویی کهن. آن تمهیدِ زبانی و این توجهِ محتوایی در سراسرِ کتاب پی گرفته می‌شون�. بعد از صفحه‌� حقوقی، قاعدتاً باید به «فهرست» برسیم. نمی‌رسی�. جای آن «پهرست» آمده و زیرش توضیحی درباره‌� اصالتِ این واژه و تازیان که چه کردند و چه. عارف سره‌گراس�. می‌دانست� همچو داوری‌ا� در کار است که، بلافاصله، در مقدمه‌ا� که با نامِ «دیگران کاشتند و، ما...» آورده، از آب برداشتنِ شاعرِ راستین (لابد همان شاعری که راهش در کتاب نمایان خواهد شد) از «سرچشمه‌ها� گفته و روراست درآمده که «این آرکائیسم نیست». بلکه هم نباشد. اما چیزی‌س� برای خودش. این سطرها را ببینید: «اکنون اگر نه، فردا پرپر می‌زن� بر خاکِ این ازمانَه زمانه‌� دیوْاژدهارادَمیخوارانِ سپاهنگ هنگ» یا «شاجانِ شاعرت به دشتِ سپیدلِ شب‌زد� سیه‌مست� شکاراز». چیزی‌س� برای خودش، اما چه چیز؟ اول، دیو و اژدها و هار و آدمی‌خوا� فشرده شده‌ان� و کلمه‌ا� نو ساخته‌ان� که حق دارید اگر نتوانید بارِ اول درست بخوانیدش. دوم، سپید و دل در هم رفته‌اند� و شکار و راز هم به همین سیاق. در بلاغت، این یگانه راهی‌س� که عارف نشان می‌ده�. در محتوا؟ شرحِ پریشانیِ خود می‌گوی� و التفاتِ ایزدبانو اناهیتا.�

۲
سره‌گرایی� زبانی، چه در شعر و چه نثر و چه در هرچه، انتخابی صرفاً زبانی نیست، چنان‌ک� زبان نیز صرفاً «زبان» نیست: مردمی‌س� که زبان را می‌سازن� و به کار می‌گیرن� و، با آن و در آن، باورها و ارزش‌های‌شا� را می‌نهن� و بازتولید می‌کنن�. و سره خواستنِ زبانْ خواستنِ برخی از این باورها و ارزش‌هاست� نه همگی‌شا�. اما کدام؟ سره‌گرای� در زبان همپیوندِ گزینشِ نظامی‌س� از مفاهیم که بلافاصله لقلقه‌های� چون «تازیان» و «سرچشمه» و «بی‌نیاز� از ایسم» و غیرِذلک را به متن گسیل می‌کن�. در همان مقدمه‌� کذا، عارف اثرش را تقدیمِ شاعرانِ «جوان و دلبند» می‌کن� که پیِ آموختن از اندیشه‌ها� جهانی‌اند� نه «این تئوری‌مئوری‌بازی‌ها� مبتذل». سطری بعد، تعریضِ دیگری دارد به «ورشکسته متشاعرانی کم‌استعدا� و بی‌ریشه�. پشت‌بند� شاهدی که «مگسی کجا تواند که بیفکنَد عقابی». در یکی از «چهارده چامه‌نام� به سرایندگانِ جوان» همچو سروده: «آن خفّاشکِ سراپا کورَک/من‌من‌ز� /منتقُد قُد قُدوبْله‌گ�/ناجوانمردکِ مَنترکرده ناشناخته‌ره� جوانانِ مردم را». متوجهید که شاعر در حالِ بدوبیراه گفتنِ ادبی‌س�. با زبانِ فاخرِ «نیاگان» دقِ‌دل� خالی می‌کن� سرِ منتقدی که البته، برای رعایتِ موازینِ حقوقی، ازش نام نمی‌بر� و ما هم، به همان دلیل، حدس نمی‌زنی� که اولِ نامش رضا براهنی‌س�. نباشد هم مهم نیست. حرف این است که، بپسندیم یا نه، از آن سره‌گرایی� متفاخر تا این فحش‌سُرایی� ادیبانه راهی نیست (مگر «راهِ شاعر» باشد)، و چرا؟ چون آن «فهرست‌پهرست‌بازی� از بنیادْ غیرهراس است و دیگری‌ستی�.�
شگفتا! سراینده‌� این اثر از مولانای بلخی شعر نقل می‌کن� که توش‌و‌توان� زبانش اصلاً از قوتِ پیوندی‌س� که در زبان و در نگاهْ میانِ عرب و عجم (و گاه ترک) برقرار شده، و از همین است که از بلخ تا قونیه را مُسخّر کرده، چراکه زاده‌� شرقِ نزدیک است، نه این یا آن ده‌کور�. آن‌وق� خودِ شاعر، عباس عارف، زبانی مصنوعی به کار می‌گیر� که از میانِ همه‌� قوه‌ها� فارسی یکی را گرفته و بسیارِ دیگر را وانهاده. عبرت‌آمو� است البته برای شاعرانِ جوان که ببینند چگونه اکتفا به واژگانِ «اصیل» خیالِ شاعر را هم محدود کرده: اناهیتا و اَپوش و دیوْایزدانِ باستانی به شعرش راه یافته‌اند� اما انسان، انسانِ امروزی، آدمِ از گوشت و پوست و خون که عصرها، دست‌به‌میله‌� مترو، مچاله شده در بی‌آرتی� نشسته کنجِ تاکسی، از ترافیکی به ترافیکِ دیگر کشیده می‌شو� تا به خانه‌� استیجاریِ پنجاه‌شصت‌متر� برسد و، تا فردا، ادامه‌� حیات دهد، نه. این است راهِ شاعر؟ همچو راهی مفتِ چنگِ شاعران. همان ملای رومی بود که گفت «پوست بوَد پوست بَود در خورِ مغزِ شعرا» و چه خوش گفت.�

۳
حاصلِ رنجِ سی‌ساله‌� شاعر، حالا که از انزوای ادبی‌� بیرون آمده، ناامیدکننده است. شعرش، دیدیم که، فقیر است، چون فقر را در زبان برگزیده، و این انتخاب در زبان به فقر در جهان نیز منجر شده و نیز در جهان‌بینی� فقری که البته متفاخر است و اسبابِ فخر. اما، در آخرین تحلیل، فقرْ فقر است و «این پایانِ هر سخنی‌س�.» کافی‌س� به یاد بیاوریم، قریبِ سده‌ا� قبل، در همان دوران که به یاریِ مستشرقانِ فرنگی گذشته‌� مشعشع‌ما� کشف می‌ش� تا از حالِ خراب به گذشته‌� آبادان پناه بریم، نیمایی که شاعر بود راه را چنین نشان داد که برچسبِ شاعرانه-غیرشاعرانه را از چهره‌� واژه‌ه� برکَند� و، برخلافِ ادبا، کلماتِ «دهاتیِ» مازندرانی را هم در شعرش پذیره شد. ببین تفاوتِ ره از کجاست تا به کجا.�
مخلصِ کلام، راهِ شاعر راهِ شاعر نیست؛ راهِ عباس عارف است که بعید می‌دان� رسیدنی در پی داشته باشد، به هزار‌و‌ی� دلیل. یکی‌� این‌ک� کتابِ شعرِ فارسی نیست، «پارسی‌»ست� چنان‌ک� فهرستش هم «پهرست» بود.�

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶ

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�




]]>
1.00 2016 راه شاعر
author: عباس عارف
name: میلاد
average rating: 1.00
book published: 2016
rating: 1
read at: 2016/07/27
date added: 2016/09/20
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

راه و بیراه
اندرِ بابِ «راهِ شاعر»ی که عباس عارف باشد

میلاد کامیابیان

۱
سی سال بعدِ انتشارِ اولین کتابِ شعرش، خوابِ آفتاب، عباس عارف با راهِ شاعر به پیشخانِ کتابفروشی‌ها� معدودی که در این وانفسا کتابِ شعر هم روی پیشخان‌شا� می‌چینن� بازگشته. اما نامِ کتابِ او وسوسه‌انگی� است؛ همان کتابفروشانِ بی‌اعتن� به شعر را هم بعید نیست برانگیزد که دست بگیرند و ورقی‌� بزنند، اقل‌ک�. جذابیتِ نامِ اثر از مدعایی‌س� که در خود دارد: راهِ «شاعر»، «راهِ» شاعر، از هر طرف که بخوانیمش. مسیری در کار است و رونده‌ا�. نقلِ مجموعه‌شعر� و عباس عارفی نیست، سخن از جانِ شعر است و صورتِ نوعیِ شاعر. کدام است این راه؟ چگونه درمی‌یابیم� از خلالِ شعرها؟ آیا کتاب را می‌توا� مانیفست کرد، گیرم با یک امضا؟ چه‌بس�. ببینیم.�
عنوانِ فرعیِ اثر این است: «از نیم‌آذرخش� نگاهِ اناهیتا». آنچه از این نامِ دوم می‌توا� دریافت توجهِ سراینده است به استفاده از قابلیت‌ها� فارسی برای مرکب‌سازی� و اعتنایش به ایزدبانویی کهن. آن تمهیدِ زبانی و این توجهِ محتوایی در سراسرِ کتاب پی گرفته می‌شون�. بعد از صفحه‌� حقوقی، قاعدتاً باید به «فهرست» برسیم. نمی‌رسی�. جای آن «پهرست» آمده و زیرش توضیحی درباره‌� اصالتِ این واژه و تازیان که چه کردند و چه. عارف سره‌گراس�. می‌دانست� همچو داوری‌ا� در کار است که، بلافاصله، در مقدمه‌ا� که با نامِ «دیگران کاشتند و، ما...» آورده، از آب برداشتنِ شاعرِ راستین (لابد همان شاعری که راهش در کتاب نمایان خواهد شد) از «سرچشمه‌ها� گفته و روراست درآمده که «این آرکائیسم نیست». بلکه هم نباشد. اما چیزی‌س� برای خودش. این سطرها را ببینید: «اکنون اگر نه، فردا پرپر می‌زن� بر خاکِ این ازمانَه زمانه‌� دیوْاژدهارادَمیخوارانِ سپاهنگ هنگ» یا «شاجانِ شاعرت به دشتِ سپیدلِ شب‌زد� سیه‌مست� شکاراز». چیزی‌س� برای خودش، اما چه چیز؟ اول، دیو و اژدها و هار و آدمی‌خوا� فشرده شده‌ان� و کلمه‌ا� نو ساخته‌ان� که حق دارید اگر نتوانید بارِ اول درست بخوانیدش. دوم، سپید و دل در هم رفته‌اند� و شکار و راز هم به همین سیاق. در بلاغت، این یگانه راهی‌س� که عارف نشان می‌ده�. در محتوا؟ شرحِ پریشانیِ خود می‌گوی� و التفاتِ ایزدبانو اناهیتا.�

۲
سره‌گرایی� زبانی، چه در شعر و چه نثر و چه در هرچه، انتخابی صرفاً زبانی نیست، چنان‌ک� زبان نیز صرفاً «زبان» نیست: مردمی‌س� که زبان را می‌سازن� و به کار می‌گیرن� و، با آن و در آن، باورها و ارزش‌های‌شا� را می‌نهن� و بازتولید می‌کنن�. و سره خواستنِ زبانْ خواستنِ برخی از این باورها و ارزش‌هاست� نه همگی‌شا�. اما کدام؟ سره‌گرای� در زبان همپیوندِ گزینشِ نظامی‌س� از مفاهیم که بلافاصله لقلقه‌های� چون «تازیان» و «سرچشمه» و «بی‌نیاز� از ایسم» و غیرِذلک را به متن گسیل می‌کن�. در همان مقدمه‌� کذا، عارف اثرش را تقدیمِ شاعرانِ «جوان و دلبند» می‌کن� که پیِ آموختن از اندیشه‌ها� جهانی‌اند� نه «این تئوری‌مئوری‌بازی‌ها� مبتذل». سطری بعد، تعریضِ دیگری دارد به «ورشکسته متشاعرانی کم‌استعدا� و بی‌ریشه�. پشت‌بند� شاهدی که «مگسی کجا تواند که بیفکنَد عقابی». در یکی از «چهارده چامه‌نام� به سرایندگانِ جوان» همچو سروده: «آن خفّاشکِ سراپا کورَک/من‌من‌ز� /منتقُد قُد قُدوبْله‌گ�/ناجوانمردکِ مَنترکرده ناشناخته‌ره� جوانانِ مردم را». متوجهید که شاعر در حالِ بدوبیراه گفتنِ ادبی‌س�. با زبانِ فاخرِ «نیاگان» دقِ‌دل� خالی می‌کن� سرِ منتقدی که البته، برای رعایتِ موازینِ حقوقی، ازش نام نمی‌بر� و ما هم، به همان دلیل، حدس نمی‌زنی� که اولِ نامش رضا براهنی‌س�. نباشد هم مهم نیست. حرف این است که، بپسندیم یا نه، از آن سره‌گرایی� متفاخر تا این فحش‌سُرایی� ادیبانه راهی نیست (مگر «راهِ شاعر» باشد)، و چرا؟ چون آن «فهرست‌پهرست‌بازی� از بنیادْ غیرهراس است و دیگری‌ستی�.�
شگفتا! سراینده‌� این اثر از مولانای بلخی شعر نقل می‌کن� که توش‌و‌توان� زبانش اصلاً از قوتِ پیوندی‌س� که در زبان و در نگاهْ میانِ عرب و عجم (و گاه ترک) برقرار شده، و از همین است که از بلخ تا قونیه را مُسخّر کرده، چراکه زاده‌� شرقِ نزدیک است، نه این یا آن ده‌کور�. آن‌وق� خودِ شاعر، عباس عارف، زبانی مصنوعی به کار می‌گیر� که از میانِ همه‌� قوه‌ها� فارسی یکی را گرفته و بسیارِ دیگر را وانهاده. عبرت‌آمو� است البته برای شاعرانِ جوان که ببینند چگونه اکتفا به واژگانِ «اصیل» خیالِ شاعر را هم محدود کرده: اناهیتا و اَپوش و دیوْایزدانِ باستانی به شعرش راه یافته‌اند� اما انسان، انسانِ امروزی، آدمِ از گوشت و پوست و خون که عصرها، دست‌به‌میله‌� مترو، مچاله شده در بی‌آرتی� نشسته کنجِ تاکسی، از ترافیکی به ترافیکِ دیگر کشیده می‌شو� تا به خانه‌� استیجاریِ پنجاه‌شصت‌متر� برسد و، تا فردا، ادامه‌� حیات دهد، نه. این است راهِ شاعر؟ همچو راهی مفتِ چنگِ شاعران. همان ملای رومی بود که گفت «پوست بوَد پوست بَود در خورِ مغزِ شعرا» و چه خوش گفت.�

۳
حاصلِ رنجِ سی‌ساله‌� شاعر، حالا که از انزوای ادبی‌� بیرون آمده، ناامیدکننده است. شعرش، دیدیم که، فقیر است، چون فقر را در زبان برگزیده، و این انتخاب در زبان به فقر در جهان نیز منجر شده و نیز در جهان‌بینی� فقری که البته متفاخر است و اسبابِ فخر. اما، در آخرین تحلیل، فقرْ فقر است و «این پایانِ هر سخنی‌س�.» کافی‌س� به یاد بیاوریم، قریبِ سده‌ا� قبل، در همان دوران که به یاریِ مستشرقانِ فرنگی گذشته‌� مشعشع‌ما� کشف می‌ش� تا از حالِ خراب به گذشته‌� آبادان پناه بریم، نیمایی که شاعر بود راه را چنین نشان داد که برچسبِ شاعرانه-غیرشاعرانه را از چهره‌� واژه‌ه� برکَند� و، برخلافِ ادبا، کلماتِ «دهاتیِ» مازندرانی را هم در شعرش پذیره شد. ببین تفاوتِ ره از کجاست تا به کجا.�
مخلصِ کلام، راهِ شاعر راهِ شاعر نیست؛ راهِ عباس عارف است که بعید می‌دان� رسیدنی در پی داشته باشد، به هزار‌و‌ی� دلیل. یکی‌� این‌ک� کتابِ شعرِ فارسی نیست، «پارسی‌»ست� چنان‌ک� فهرستش هم «پهرست» بود.�

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶ

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�





]]>
<![CDATA[مگر می‌شو� قابیل، هابیل را کشته باشد؟]]> 28115378 مجموعه داستان «مگر می‌شو� هابیل قابیل را کشته باشد» کنکاشی است در شناخت شخصیت و رسیدن به بلوغ که در ٣ بخش مجزا از هم روایت می‌شو�. بخش نخست تحت عنوان چشم‌ها� سیاه با نگاه نوستالژیک در شیوه روایت همراه است و راوی در حال گذر از بلوغ به گذشته بر می‌گرد� و نگاه کودکانه سرخوشی در بازخوانی اتفاقات تلخ گذشته دارد. در بخش دوم اثر با عنوان مگر می‌شو� هابیل قابیل را کشته باشد راوی در ابتدای بلوغ است. او با دنیایی مواجه می‌شو� که همه چیز را از فیلتر ذهن تازه بالغش نقل می‌کن�. از کودکی ناب خبری نیست و کمی مالیخولیا چاشنی کاراکترهای بخش دوم است. شخصیت‌ه� مدرن است و فرم در تمام داستان‌ه� غالب است. در بخش پایانی که عنوان آن «خراب می‌شود� است با ٣ داستان نیمه بلند وابسته به هم مواجهیم که پایان یک ماجرای عاشقانه را به چالش می‌کش�. در این بخش راوی بالغ است و در دنیای واقعی و دردها و رنج‌ها� ناشی از یک رابطه خراب شده زندگی می‌کن� که از دیدگاه چند شخصیت روایت می‌شو�. در نهایت این مجموعه تلاشی است برای درک ساده‌ا� از انسان‌ها� به ظاهر پیچیده و مناسباتشان با دنیای مدرن امروز.]]> 127 Aliyeh Ataei 6005639110 میلاد 3 داستان-ایرانی 1.98 2012 مگر می‌شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟
author: Aliyeh Ataei
name: میلاد
average rating: 1.98
book published: 2012
rating: 3
read at: 2016/09/17
date added: 2016/09/17
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
کافورپوش 28115273
دخترک نوعی بیماری دارد که نتیجه یک جهش ژنتیکی است. جهشی که از رحم مادر شروع شده است و... دو جنین غیر هم جنس در یک کیسه آب باعث بروز نقصی مادرزاد شده است. داستان کافورپوش قصه هویت و روایتی مدرن از زندگی مانی رفعت که بر مبنای شخصیت است. قصه الگوها و تضادها و روایت‌های� که در میدان قضاوت رنگ عوض می‌کنن�.

«دکتر شما خیلی چیزها را نمی‌فهمی�. توی هیچ کتابی ننوشته‌ان� وقتی بفهمی می‌توانست� با حضور دیگری کامل باشی ولی نیستی چه دردی دارد؟»

«عالیه عطایی» در حوزه نمایشنامه و فیلمنامه‌نویس� فعالیت دارد. نشر هیلا پیش از این مجموعه داستان مگر می‌شو� قابیل، هابیل را کشته باشد؟ را از او منتشر کرده است.]]>
184 Aliyeh Ataei 6002780947 میلاد 3 داستان-ایرانی 2.55 2014 کافورپوش
author: Aliyeh Ataei
name: میلاد
average rating: 2.55
book published: 2014
rating: 3
read at: 2016/08/08
date added: 2016/09/13
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
آخرین سفر زرتشت 2978700 352 فرهاد کشوری 9643117189 میلاد 2 داستان-ایرانی 3.00 2004 آخرین سفر زرتشت
author: فرهاد کشوری
name: میلاد
average rating: 3.00
book published: 2004
rating: 2
read at: 2016/08/10
date added: 2016/09/13
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
از شیطان آموخت و سوزاند 1560201 همانطور که در کتاب میخوانیم کارهایی که او انجام می دهد به نظر بسیاری احمقانه و از روی بی مبالاتیست.اما نباید این نکته را نادیده گرفت که نگاه دیگران به او، نیز احمقانه است.
وقتی کتاب را می خواندم چندین بار به این نتیجه رسیدم که از روی دفترچه خاطراتی واقعی نوشته شده است!]]>
فرخنده آقایی 9640669695 میلاد 3 داستان-ایرانی 3.40 2005 از شیطان آموخت و سوزاند
author: فرخنده آقایی
name: میلاد
average rating: 3.40
book published: 2005
rating: 3
read at: 2016/08/08
date added: 2016/09/13
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
آونگ خاطره‌ها� ما 117895 208 Abbas Maroufi 964311421X میلاد 3 نمایشنام-ا 3.50 2003 آونگ خاطره‌های ما
author: Abbas Maroufi
name: میلاد
average rating: 3.50
book published: 2003
rating: 3
read at: 2016/08/06
date added: 2016/09/13
shelves: نمایشنام-ا
review:

]]>
هیتلر را من کشتم 32025910 112 هادی معیری‌نژا� 6005639684 میلاد 3 داستان-ایرانی 3.21 2016 هیتلر را من کشتم
author: هادی معیری‌نژا�
name: میلاد
average rating: 3.21
book published: 2016
rating: 3
read at: 2016/08/06
date added: 2016/09/13
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
مونالیزای منتشر 7853212 208 شاهرخ گیوا 9643117324 میلاد 2 داستان-ایرانی 3.04 2009 مونالیزای منتشر
author: شاهرخ گیوا
name: میلاد
average rating: 3.04
book published: 2009
rating: 2
read at: 2016/08/05
date added: 2016/09/13
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
آمین می‌آور� 32025873 172 امیر خداوردی 6005639420 میلاد 3 داستان-ایرانی 3.64 2015 آمین می‌آورم
author: امیر خداوردی
name: میلاد
average rating: 3.64
book published: 2015
rating: 3
read at: 2016/08/04
date added: 2016/09/13
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
زندگی نو 566056 343 Orhan Pamuk 9643112551 میلاد 5 سیاحتِ شرق و غرب، با اتوبوس

میلاد کامیابیان

«روزی کتابی خواندم و کلِ زندگی‌ا� عوض شد.» این سرآغازِ رمانِ عاشقانه‌ای‌س� که، در آن، اورهان پاموک، نویسنده‌� نوبل‌بُرده‌� ترکیه‌ای� از سفرهای بی‌پایان� راوی و محبوبش با اتوبوس، از رمان‌ها� مصورِ کودکان که نویسنده‌شا� سودای آشتی دادنِ معنویتِ شرق و عقلانیتِ غرب را داشته، از نورهای رنگارنگِ تلویزیون‌های� که آن سال‌ه� فیلم‌ها� حادثه‌ای� آمریکایی پخش می‌کردند� و از سطرهایی از اشعارِ راینر ماریا ریلکه گشوده بر میزِ موروثِ راوی، استادانه، استفاده می‌کن� تا متنی پدید آورد که، در عینِ مسحور کردنِ خواننده با جادوی قصه، در ذهنِ او پرسش‌های� بنیادی درباره‌� رویاروییِ انسانِ شرقی با تمدنِ غرب و پیامدهای آن برانگیزد.�
زندگیِ ‌ن� داستانِ زندگیِ نوِ پسرِ جوانی‌س� اهلِ استانبول، که «تصادفاً» کتابی را در دستِ دختری از هم‌دانشگاهی‌های� می‌بین� و از بساطیِ سرِ راه می‌خر�. بعد، دیگر هیچ سدّی جلودارِ سیلِ «تصادف»ها نیست. کوچه‌ه� و خیابان‌ها� گمنام، درختانِ خمیده در پاییز، و عابرانِ بی‌رم� هیچ‌ی� در این دانشجوی پرشور شوقِ ماندن برنمی‌انگیزن�. او باید به سوی زندگیِ جدیدش پیش برود. پس با دختری که کتاب را به دست داشته صحبت می‌کند� عاشقش می‌شود� گمش می‌کند� به کتاب پناه می‌برد� شب‌به‌ش� به رونویسی از آن می‌نشین� و، سرانجام، راهِ سفری بی‌مقص� را در پیش می‌گیر� تا شاید یارش را پیدا کند و سرزمینِ نو را. اما آیا این تصادف‌ه� و تصادف‌ها� دیگری که او در سفرش با آن‌ه� مواجه می‌شو� صرفاً تصادف‌ان� یا دستی پنهان، فرازِ همه‌� اتفاقات، در حالِ سوق دادنِ شخصیت‌ه� به سوی سرنوشتی مقدر است؟
اصلاً، کتابِ اسرارآمیزی که نه‌فق� زندگیِ راوی، بلکه زندگیِ جوانانِ دیگری را نیز تغییر داده نوشته‌� کیست؟ اثرگذاری‌ا� نتیجه‌� چیست؟ محمد، جوانِ دیگری که کتاب را خوانده و، فراتر از آن، زندگی‌ا� کرده، از چه می‌هراسد� فرشته‌ا� را که در کتاب وعده داده شده کجا می‌توا� یافت؟ دکتر نارینِ مرموز چه هدفی دارد و برای چه افرادی را به جاسوسیِ خوانندگانِ کتاب گماشته؟ در خلالِ خواندنِ زندگیِ نو پرسش‌ها� پرشماری از این دست، مدام، برای مخاطب شکل می‌گیرن� و او را به خواندنِ داستان ترغیب می‌کنند� به‌ویژ� که تمامِ این سؤالات بر زمینه‌� عشقِ شورمندانه‌� راوی به «جانان» پیش کشیده می‌شون�. �
داستان‌ها� عاشقانه همیشه خواندنی بوده‌ان�. داستان‌ها� معمایی نیز خوانندگانِ خود را داشته‌ان�. اما تأثیرِ ویژه‌� این اثر، که سال‌ه� پرفروش‌تری� رمانِ ترکیه بوده، نتیجه‌� آن است که نویسنده‌ا� عشق و معما را در هم آمیخته و پیشِ روی خواننده قرار داده، خواننده‌ا� که خواندنِ زندگیِ نو اگر نه زندگی‌ا� را، دست‌ک� نگاهش به زندگی را تغییر می‌ده�.�
]]>
3.06 1994 زندگی نو
author: Orhan Pamuk
name: میلاد
average rating: 3.06
book published: 1994
rating: 5
read at: 2016/05/07
date added: 2016/09/13
shelves:
review:

سیاحتِ شرق و غرب، با اتوبوس

میلاد کامیابیان

«روزی کتابی خواندم و کلِ زندگی‌ا� عوض شد.» این سرآغازِ رمانِ عاشقانه‌ای‌س� که، در آن، اورهان پاموک، نویسنده‌� نوبل‌بُرده‌� ترکیه‌ای� از سفرهای بی‌پایان� راوی و محبوبش با اتوبوس، از رمان‌ها� مصورِ کودکان که نویسنده‌شا� سودای آشتی دادنِ معنویتِ شرق و عقلانیتِ غرب را داشته، از نورهای رنگارنگِ تلویزیون‌های� که آن سال‌ه� فیلم‌ها� حادثه‌ای� آمریکایی پخش می‌کردند� و از سطرهایی از اشعارِ راینر ماریا ریلکه گشوده بر میزِ موروثِ راوی، استادانه، استفاده می‌کن� تا متنی پدید آورد که، در عینِ مسحور کردنِ خواننده با جادوی قصه، در ذهنِ او پرسش‌های� بنیادی درباره‌� رویاروییِ انسانِ شرقی با تمدنِ غرب و پیامدهای آن برانگیزد.�
زندگیِ ‌ن� داستانِ زندگیِ نوِ پسرِ جوانی‌س� اهلِ استانبول، که «تصادفاً» کتابی را در دستِ دختری از هم‌دانشگاهی‌های� می‌بین� و از بساطیِ سرِ راه می‌خر�. بعد، دیگر هیچ سدّی جلودارِ سیلِ «تصادف»ها نیست. کوچه‌ه� و خیابان‌ها� گمنام، درختانِ خمیده در پاییز، و عابرانِ بی‌رم� هیچ‌ی� در این دانشجوی پرشور شوقِ ماندن برنمی‌انگیزن�. او باید به سوی زندگیِ جدیدش پیش برود. پس با دختری که کتاب را به دست داشته صحبت می‌کند� عاشقش می‌شود� گمش می‌کند� به کتاب پناه می‌برد� شب‌به‌ش� به رونویسی از آن می‌نشین� و، سرانجام، راهِ سفری بی‌مقص� را در پیش می‌گیر� تا شاید یارش را پیدا کند و سرزمینِ نو را. اما آیا این تصادف‌ه� و تصادف‌ها� دیگری که او در سفرش با آن‌ه� مواجه می‌شو� صرفاً تصادف‌ان� یا دستی پنهان، فرازِ همه‌� اتفاقات، در حالِ سوق دادنِ شخصیت‌ه� به سوی سرنوشتی مقدر است؟
اصلاً، کتابِ اسرارآمیزی که نه‌فق� زندگیِ راوی، بلکه زندگیِ جوانانِ دیگری را نیز تغییر داده نوشته‌� کیست؟ اثرگذاری‌ا� نتیجه‌� چیست؟ محمد، جوانِ دیگری که کتاب را خوانده و، فراتر از آن، زندگی‌ا� کرده، از چه می‌هراسد� فرشته‌ا� را که در کتاب وعده داده شده کجا می‌توا� یافت؟ دکتر نارینِ مرموز چه هدفی دارد و برای چه افرادی را به جاسوسیِ خوانندگانِ کتاب گماشته؟ در خلالِ خواندنِ زندگیِ نو پرسش‌ها� پرشماری از این دست، مدام، برای مخاطب شکل می‌گیرن� و او را به خواندنِ داستان ترغیب می‌کنند� به‌ویژ� که تمامِ این سؤالات بر زمینه‌� عشقِ شورمندانه‌� راوی به «جانان» پیش کشیده می‌شون�. �
داستان‌ها� عاشقانه همیشه خواندنی بوده‌ان�. داستان‌ها� معمایی نیز خوانندگانِ خود را داشته‌ان�. اما تأثیرِ ویژه‌� این اثر، که سال‌ه� پرفروش‌تری� رمانِ ترکیه بوده، نتیجه‌� آن است که نویسنده‌ا� عشق و معما را در هم آمیخته و پیشِ روی خواننده قرار داده، خواننده‌ا� که خواندنِ زندگیِ نو اگر نه زندگی‌ا� را، دست‌ک� نگاهش به زندگی را تغییر می‌ده�.�

]]>
کسی به در کوبید 19546662 104 شهاب مقربین 9641912542 میلاد 3 شعر-معاصر-ایران در بابِ تنهاییِ آدمی

میلاد کامیابیان

۱
در کتابِ کسی به در کوبید نیز بنای شعرِ مقربین بر ایجاز است: کمترین کلمه، در کمترین بند، برای بیانِ یک عاطفه، یک دریافت، یک پرسش، یک هرچه. شعرهای او، اغلب، تک‌بیت‌ان�. چه معمولی از آب دربیایند چه به کاریکلماتور شبیه شوند چه شاه‌بی� باشند، «واحد»ند، و نشان‌دهنده‌� خواستِ شاعر برای فشرده کردنِ معنا. با همین شیوه است که مقربین زمان را در قطعه‌شع� حبس می‌کن�. کمتر سِیرِ� زمانی، گذار از نقطه‌ا� به نقطه‌� دیگر، می‌بینی�. هرچه هست، یک آن است: آنِ تأمل. و شعرْ تحفه‌� دمی‌س� که شاعر سر در جیبِ مراقبت فرو برده. قطعاتِ او هرچه کوتاه‌ت� و خُردتر می‌شود� خطابی کلی‌ت� می‌یاب�. این نوشته‌ها� کوتاهِ کوتاه کلیتی را نشانه می‌رون� که از آن کلی‌ت� نیست: وضعِ بشر.�
از این است که شهاب مقربین حتی وقتی درباره‌� طبیعت می‌نویس� هم، در اصل، درباره‌� انسان نوشته، درباره‌� انسان و طبیعتِ انسان. شعرِ سه‌سطری� مشهوری دارد (نه البته در این کتاب): «برفِ سنگینی نشست / درختی زیبا شد / درختی شکست.» نه تمهیدی، نه به رخ کشیدنِ بلاغتی (گرچه «نشست» و «شکست» قافیه شده‌ان�). تشبیه و استعاره در کار نیست. و نه ابرازِ عاطفه‌ا�. آه و ناله نمی‌کن� راوی. آنچه را رخ داده شرح می‌دهد� بی‌لفاظ�. چیزی درباره‌� طبیعت، نماینده‌� چیزی درباره‌� انسان. در کسی به در کوبید می‌خوانی�: «شاخه‌ا� خم شده / پیِ سایه‌ا� می‌گرد� / سایه رفته است / زیرِ شاخه‌ا� دیگر.»�

۲
مسعودِ سعد در حبسیه‌های� به حالِ خود دل می‌سوزان� و خیام در رباعیاتش گاه مستقیم و گاه به‌تلوی� چرخِ فلک را بدکُنش می‌خوان�. شاعرانِ کهن به هزار شیوه حسِ خود را از ستمکاریِ روزگار بیان کرده‌ان�. در کنارِ این، غمِ فراق و دردِ غربت و حسرتِ رفته و گله از حال هم تا دل‌تا� بخواهد داریم. اما راویِ مقربین بی‌خش� و بی‌خرو� و بی‌پرخا� می‌مان�. پس، اندوهی که با خواندنِ شعرِ او در دلِ خواننده می‌نشین� از کجا می‌آید�
بیش از محتوای شعرها، سردیِ راوی، گزارش‌کنند� ماندنش، مداخله‌� عاطفی نکردنش اندوه‌آو� است. کناره‌جویی� حسیِ این گوینده‌� نکته‌سن� غم‌آو� است چون وضعِ رنج‌آو� را محتوم می‌دان�. همین است که هست. این است که فاصله می‌گیرد� میانِ آنچه می‌بین� و آنچه، لابد، احساس می‌کن� ورطه‌ا� می‌سازد� و خودْ ایستاده بر فرازِ این ورطه سقوطِ ثانیه‌ها� عمرِ آدمی را در آن نظاره می‌کن�. او با همین فاصله‌گذاری‌س� که از شاعرانِ کهن، اغلب‌شان� از مسعودِ سعدِ سلمان تا دیگر شکواکنندگان، فاصله می‌گیر�. این «وضعِ بشر» است. خشم و خروش و پرخاش چاره‌سا� نیست. شاعر آن‌جاس� تا ببیند، و شهادت بدهد به رنجِ آدمی، و عاقبتش: «و آن‌گا� / از دلِ ما علف‌های� می‌روین� / بی‌نا� / با سایه‌های� که نامِ ما را تاریک می‌کنن� / گل می‌کنن� شکلِ دل‌ها� ما / با نسیمی / سر در گوشِ هم می‌برن� و چیزی به هم می‌گوین� / با نسیمی از دیگر سو / فراموش می‌کنن�.»�

۳
شعرهای حاصلِ تأمل چه هدفی دارند؟ سرایتِ تأمل. مقربین می‌نویس� و باز می‌نویس� تا مخاطب بخواند و به فکر فرو رود. مضمون همان است و نحوه‌� پرداخت همان. از نیمه‌� دومِ دهه‌� پنجاه تا امروز، مقربین راهی را در پیش گرفته و آرام‌آرا� در آن قدم برداشته. شعری که حال می‌نویس� شعرِ رسیده است، نه شعرِ شاعری در راه. آن‌قد� بر سیاقِ خود تمرکز داشته و سطرها و کلماتش را صیقل زده که تمامِ فوت‌و‌فن� این شیوه‌� سرایش را از بر باشد. این است که هر کتابِ او تکمله‌ای‌س� بر کتابِ پیشین. قصدِ غافلگیر کردن‌ما� را ندارد. حالا که رسیده، راه نمی‌رود� قدم می‌زن�. و، لابد، تنها توقعش این است که آن‌ه� که حال‌و‌هوا� او را خوش دارند همراهی‌ا� کنند. بیش از همه، بیژن جلالی را به یاد می‌آور� و، بی‌ک� کسی بو برده باشد، مهارت‌ها� پیراسته کردنِ قطعه‌شع� را از رؤیایی، گمانم، اخذ کرده است. مشابهتِ محتوا و فرمِ شعرهاش باعث می‌شو� او را با همین تک‌شعره� به یاد بیاوریم، تا این یا آن مجموعه‌ا�. کسی به در کوبید مجموعه‌� دیگری‌س� از مقربین که، همچون دیگر آثارش، گزیده‌� تأملاتِ راویِ فاصله‌افکنی‌س� در بابِ طبیعتِ انسانی، و اگر غم می‌انگیزد� از آن روست که آدمی به‌طب� تنهاست: بر خاک، و در خاک.�

____________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�

]]>
3.35 2013 کسی به در کوبید
author: شهاب مقربین
name: میلاد
average rating: 3.35
book published: 2013
rating: 3
read at: 2016/07/24
date added: 2016/09/11
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

در بابِ تنهاییِ آدمی

میلاد کامیابیان

۱
در کتابِ کسی به در کوبید نیز بنای شعرِ مقربین بر ایجاز است: کمترین کلمه، در کمترین بند، برای بیانِ یک عاطفه، یک دریافت، یک پرسش، یک هرچه. شعرهای او، اغلب، تک‌بیت‌ان�. چه معمولی از آب دربیایند چه به کاریکلماتور شبیه شوند چه شاه‌بی� باشند، «واحد»ند، و نشان‌دهنده‌� خواستِ شاعر برای فشرده کردنِ معنا. با همین شیوه است که مقربین زمان را در قطعه‌شع� حبس می‌کن�. کمتر سِیرِ� زمانی، گذار از نقطه‌ا� به نقطه‌� دیگر، می‌بینی�. هرچه هست، یک آن است: آنِ تأمل. و شعرْ تحفه‌� دمی‌س� که شاعر سر در جیبِ مراقبت فرو برده. قطعاتِ او هرچه کوتاه‌ت� و خُردتر می‌شود� خطابی کلی‌ت� می‌یاب�. این نوشته‌ها� کوتاهِ کوتاه کلیتی را نشانه می‌رون� که از آن کلی‌ت� نیست: وضعِ بشر.�
از این است که شهاب مقربین حتی وقتی درباره‌� طبیعت می‌نویس� هم، در اصل، درباره‌� انسان نوشته، درباره‌� انسان و طبیعتِ انسان. شعرِ سه‌سطری� مشهوری دارد (نه البته در این کتاب): «برفِ سنگینی نشست / درختی زیبا شد / درختی شکست.» نه تمهیدی، نه به رخ کشیدنِ بلاغتی (گرچه «نشست» و «شکست» قافیه شده‌ان�). تشبیه و استعاره در کار نیست. و نه ابرازِ عاطفه‌ا�. آه و ناله نمی‌کن� راوی. آنچه را رخ داده شرح می‌دهد� بی‌لفاظ�. چیزی درباره‌� طبیعت، نماینده‌� چیزی درباره‌� انسان. در کسی به در کوبید می‌خوانی�: «شاخه‌ا� خم شده / پیِ سایه‌ا� می‌گرد� / سایه رفته است / زیرِ شاخه‌ا� دیگر.»�

۲
مسعودِ سعد در حبسیه‌های� به حالِ خود دل می‌سوزان� و خیام در رباعیاتش گاه مستقیم و گاه به‌تلوی� چرخِ فلک را بدکُنش می‌خوان�. شاعرانِ کهن به هزار شیوه حسِ خود را از ستمکاریِ روزگار بیان کرده‌ان�. در کنارِ این، غمِ فراق و دردِ غربت و حسرتِ رفته و گله از حال هم تا دل‌تا� بخواهد داریم. اما راویِ مقربین بی‌خش� و بی‌خرو� و بی‌پرخا� می‌مان�. پس، اندوهی که با خواندنِ شعرِ او در دلِ خواننده می‌نشین� از کجا می‌آید�
بیش از محتوای شعرها، سردیِ راوی، گزارش‌کنند� ماندنش، مداخله‌� عاطفی نکردنش اندوه‌آو� است. کناره‌جویی� حسیِ این گوینده‌� نکته‌سن� غم‌آو� است چون وضعِ رنج‌آو� را محتوم می‌دان�. همین است که هست. این است که فاصله می‌گیرد� میانِ آنچه می‌بین� و آنچه، لابد، احساس می‌کن� ورطه‌ا� می‌سازد� و خودْ ایستاده بر فرازِ این ورطه سقوطِ ثانیه‌ها� عمرِ آدمی را در آن نظاره می‌کن�. او با همین فاصله‌گذاری‌س� که از شاعرانِ کهن، اغلب‌شان� از مسعودِ سعدِ سلمان تا دیگر شکواکنندگان، فاصله می‌گیر�. این «وضعِ بشر» است. خشم و خروش و پرخاش چاره‌سا� نیست. شاعر آن‌جاس� تا ببیند، و شهادت بدهد به رنجِ آدمی، و عاقبتش: «و آن‌گا� / از دلِ ما علف‌های� می‌روین� / بی‌نا� / با سایه‌های� که نامِ ما را تاریک می‌کنن� / گل می‌کنن� شکلِ دل‌ها� ما / با نسیمی / سر در گوشِ هم می‌برن� و چیزی به هم می‌گوین� / با نسیمی از دیگر سو / فراموش می‌کنن�.»�

۳
شعرهای حاصلِ تأمل چه هدفی دارند؟ سرایتِ تأمل. مقربین می‌نویس� و باز می‌نویس� تا مخاطب بخواند و به فکر فرو رود. مضمون همان است و نحوه‌� پرداخت همان. از نیمه‌� دومِ دهه‌� پنجاه تا امروز، مقربین راهی را در پیش گرفته و آرام‌آرا� در آن قدم برداشته. شعری که حال می‌نویس� شعرِ رسیده است، نه شعرِ شاعری در راه. آن‌قد� بر سیاقِ خود تمرکز داشته و سطرها و کلماتش را صیقل زده که تمامِ فوت‌و‌فن� این شیوه‌� سرایش را از بر باشد. این است که هر کتابِ او تکمله‌ای‌س� بر کتابِ پیشین. قصدِ غافلگیر کردن‌ما� را ندارد. حالا که رسیده، راه نمی‌رود� قدم می‌زن�. و، لابد، تنها توقعش این است که آن‌ه� که حال‌و‌هوا� او را خوش دارند همراهی‌ا� کنند. بیش از همه، بیژن جلالی را به یاد می‌آور� و، بی‌ک� کسی بو برده باشد، مهارت‌ها� پیراسته کردنِ قطعه‌شع� را از رؤیایی، گمانم، اخذ کرده است. مشابهتِ محتوا و فرمِ شعرهاش باعث می‌شو� او را با همین تک‌شعره� به یاد بیاوریم، تا این یا آن مجموعه‌ا�. کسی به در کوبید مجموعه‌� دیگری‌س� از مقربین که، همچون دیگر آثارش، گزیده‌� تأملاتِ راویِ فاصله‌افکنی‌س� در بابِ طبیعتِ انسانی، و اگر غم می‌انگیزد� از آن روست که آدمی به‌طب� تنهاست: بر خاک، و در خاک.�

____________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�


]]>
<![CDATA[آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ: گفتگوی حامد زارع با رضا داوری اردکانی]]> 29850295 272 حامد زارع 6002782168 میلاد 4 فکرایرانی راویِ تاریخِ توسعه‌نیافتگ�

میلاد کامیابیان

آفاقِ فلسفه در سپهرِ فرهنگ مجموعه‌ا� است از گفتگوهای حامد زارع با رضا داوری اردکانی، اندیشمندِ نام‌آشنا� معاصر. کتاب در شش فصل تدوین شده و، علاوه بر زندگیِ حرفه‌ای� اردکانی، تصویری از اندیشۂ او و حوزه‌های� که در سالیانِ فعالیتش به آن‌ه� پرداخته در نظرِ خواننده ترسیم می‌کن�. گفتگوهایی که فصولِ دوم و سوم و چهارم و پنجم را شکل داده‌ان� پیش‌ت� در مهرنامه به چاپ رسیده‌ان�. البته، این فصل‌ه� برای انتشار در کتاب بازبینی شده و بسط یافته‌ان�. در این میان، به‌ویژ� فصلِ ششم، «حاشیه‌ها� زیست‌فرهنگی»� یکسره تازه است و بیشتر به کارِ آشنایی با علایق و سلایقِ فرهنگی و هنریِ فیلسوفِ سالخورده می‌آی�. در انتهای کتاب تصاویری کمتر دیده‌شد� ضمیمه شده� که داوری را در کنارِ شخصیت‌ها� سرشناسِ کشورمان، از رئیس‌جمهو� تا شاعر، نشان می‌ده�.�
فصلِ اولِ اثر پروپیمان‌تری� بخشِ آن است: چه به لحاظِ کمّی و چه به لحاظِ کیفی. در این فصلِ هفتادوچندصفحه‌ای� داوری ضمنِ پاسخ دادن به پرسش‌ها� زارع به دوره‌ها� گوناگونِ ‌زندگی‌ا� سر می‌کش�. از کودکی و نوجوانی در شهرِ کویریِ اردکان می‌گوید� از گذراندنِ دورۂ دانشسرای مقدماتی در اصفهان یاد می‌کند� تصویری از ایامِ تحصیلش در دانشگاهِ تهران و معاشرتش با بزرگانِ گروهِ فلسفه ترسیم می‌کند� از حشرونشرش با احمد فردید حرف می‌زند� و به دهۂ شصت می‌رسد� سال‌ها� تعصیلیِ دانشگاه‌ها� انقلابِ فرهنگی، و البته سال‌های� که جدالِ قلمیِ او و عبدالکریمِ سروش داغ‌تری� منازعۂ روشنفکری بود. داوری می‌کوش� از پرداختنِ دوباره به آن ماجرا، که به جدالِ فردیدی‌ه� و پوپری‌ه� مشهور شد، بپرهیزد. اعتراف می‌کن� نفسِ ورودِ در آن منازعه اشتباه بوده و بی‌حاص�. با این حال، در خلالِ یادآوریِ مقالاتی که نوشت، به اتهامِ غرب‌ستیز� و تجددستیزی پاسخ می‌ده�. به‌علاوه� مفهومِ هویت‌اندیش� را ایضاح می‌کن� و به نقدِ روشنفکریِ دینی می‌پرداز�.�
‏«اندیش� در ایران»، فصلِ دومِ کتاب، خود از دو بخش تشکیل شده که در آن‌ه� داوری ابتدا نظرش را دربارۂ کارِ فکریِ شریعتی، مطهری و نصر می‌گوی� و سپس مختصاتِ راهِ خود را در اندیشه‌ورز� شرح می‌ده�. در فصلِ سومِ کتاب، که با عنوانِ «علم در ایران» ترتیب داده شده، داوری دربارۂ شرایطِ امکانِ علومِ انسانی در ایران طرحِ سؤال می‌کن� و می‌کوش� با مبنایی فلسفی به آینده (به قولِ فردید، «پس‌فردا»� عالم) نظر کند. در فصلِ مهمِ� چهارم، ذیلِ نامِ «منورالفکریِ ایرانی»، معنای منورالفکری و روشنفکری و، نیز، تفاوتِ این دو را از منظرِ اردکانی می‌خوانی�. او، سپس، نقدهایش به جریانِ روشنفکریِ دینی را، مفصّل‌ت� از پیش، مطرح می‌کن� تا، بعدتر، در فصلِ پنجم، اجمالاً دربارۂ آراءِ فارابی در مقامِ مؤسسِ فلسفه‌� اسلامی سخن بگوید و، در پرتوِ آن، مبحثِ جمعِ دین و فلسفه را طرح کند و، سپس، علتِ بی‌اعتنایی� شرقِ جهانِ� اسلام به اندیشه‌� ابن رشد را بررسد.�
سرانجام، در فصلِ ششم، نخست، خاطراتِ داوری را از سفرهای پرشمارش به اقصانقاطِ جهان می‌خوانی�. او به سببِ تخصص و مقامش فرصت‌ها� مطالعاتیِ چندی را گذرانده و میهمانِ همایش‌ها� بسیاری بوده و توانسته محضرِ بزرگانِ فکر و فرهنگ را درک کند. از ملاقاتِ نامنتظرش با امیل بنونیست و گشت‌و‌گذا� در کارتیه‌لات� شوق‌آمی� سخن می‌گوی� و پاریس را نمونۂ مثالیِ شهر می‌دان�. در عین حال، فیلسوفِ ایرانی حتی در هنگامِ تعریفِ خاطراتِ سفرهایش نیز اندیشیدن را فراموش نمی‌کن� و همواره مفاهیم و موضوعاتی مانندِ تجدد، توسعه، نسبت توسعه و دین، و ... را پیش می‌کش� و درباره‌شا� تأمل می‌کن�.�
در ادامۂ این فصل، داوری اردکانی از «داستان‌ه� و رمان‌ها� و «شعرها و حکایت‌ها»ی� می‌گوی� که خوانده و پسندیده. او، همچون هر دانشی‌مرد� ایرانی، اهلِ شاهنامه خواندن است و با اشعارِ سعدی و حافظ انس دارد. این البته از مصاحبه‌ه� و نوشته‌های� دربارۂ شعر و شاعری پیشاپیش روشن بود. در کنارِ آشنایی با میراثِ ادبِ فارسی، می‌بینی� که او از مطالعۂ رمان‌ها� برجستۂ نویسندگانِ بزرگِ روس و فرانسوی و آلمانی نیز غافل نبوده؛ گرچه، باز به‌ویژ� به دلیلِ اهتمامش به اندیشیدن در بابِ نسبتِ سنت و تجدد، آثارِ نویسندگانِ روس در نظرش جلوۂ بیشتری دارند و رمان‌ها� داستایفسکی و تالستوی را می‌ستای�.�
خواندنِ آفاق...، علاوه بر آشنا کردنِ خواننده با زندگی و اندیشۂ داوری، در او شوقِ مطالعۂ آثارِ این متفکر را برمی‌انگیز� و، مهم‌ت� از آن، در ذهنش پرسش ایجاد می‌کن�. بر این اساس، می‌توا� گفت مصاحبه‌کنند� و مصاحبه‌شونده� هر دو، به هدفِ خود رسیده‌ان�.�

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶ

این یادداشت در شماره‌� اول نامه‌� ققنوس چاپ شده.�

]]>
3.57 2016 آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ: گفتگوی حامد زارع با رضا داوری اردکانی
author: حامد زارع
name: میلاد
average rating: 3.57
book published: 2016
rating: 4
read at: 2016/04/12
date added: 2016/09/02
shelves: فکرایرانی
review:

راویِ تاریخِ توسعه‌نیافتگ�

میلاد کامیابیان

آفاقِ فلسفه در سپهرِ فرهنگ مجموعه‌ا� است از گفتگوهای حامد زارع با رضا داوری اردکانی، اندیشمندِ نام‌آشنا� معاصر. کتاب در شش فصل تدوین شده و، علاوه بر زندگیِ حرفه‌ای� اردکانی، تصویری از اندیشۂ او و حوزه‌های� که در سالیانِ فعالیتش به آن‌ه� پرداخته در نظرِ خواننده ترسیم می‌کن�. گفتگوهایی که فصولِ دوم و سوم و چهارم و پنجم را شکل داده‌ان� پیش‌ت� در مهرنامه به چاپ رسیده‌ان�. البته، این فصل‌ه� برای انتشار در کتاب بازبینی شده و بسط یافته‌ان�. در این میان، به‌ویژ� فصلِ ششم، «حاشیه‌ها� زیست‌فرهنگی»� یکسره تازه است و بیشتر به کارِ آشنایی با علایق و سلایقِ فرهنگی و هنریِ فیلسوفِ سالخورده می‌آی�. در انتهای کتاب تصاویری کمتر دیده‌شد� ضمیمه شده� که داوری را در کنارِ شخصیت‌ها� سرشناسِ کشورمان، از رئیس‌جمهو� تا شاعر، نشان می‌ده�.�
فصلِ اولِ اثر پروپیمان‌تری� بخشِ آن است: چه به لحاظِ کمّی و چه به لحاظِ کیفی. در این فصلِ هفتادوچندصفحه‌ای� داوری ضمنِ پاسخ دادن به پرسش‌ها� زارع به دوره‌ها� گوناگونِ ‌زندگی‌ا� سر می‌کش�. از کودکی و نوجوانی در شهرِ کویریِ اردکان می‌گوید� از گذراندنِ دورۂ دانشسرای مقدماتی در اصفهان یاد می‌کند� تصویری از ایامِ تحصیلش در دانشگاهِ تهران و معاشرتش با بزرگانِ گروهِ فلسفه ترسیم می‌کند� از حشرونشرش با احمد فردید حرف می‌زند� و به دهۂ شصت می‌رسد� سال‌ها� تعصیلیِ دانشگاه‌ها� انقلابِ فرهنگی، و البته سال‌های� که جدالِ قلمیِ او و عبدالکریمِ سروش داغ‌تری� منازعۂ روشنفکری بود. داوری می‌کوش� از پرداختنِ دوباره به آن ماجرا، که به جدالِ فردیدی‌ه� و پوپری‌ه� مشهور شد، بپرهیزد. اعتراف می‌کن� نفسِ ورودِ در آن منازعه اشتباه بوده و بی‌حاص�. با این حال، در خلالِ یادآوریِ مقالاتی که نوشت، به اتهامِ غرب‌ستیز� و تجددستیزی پاسخ می‌ده�. به‌علاوه� مفهومِ هویت‌اندیش� را ایضاح می‌کن� و به نقدِ روشنفکریِ دینی می‌پرداز�.�
‏«اندیش� در ایران»، فصلِ دومِ کتاب، خود از دو بخش تشکیل شده که در آن‌ه� داوری ابتدا نظرش را دربارۂ کارِ فکریِ شریعتی، مطهری و نصر می‌گوی� و سپس مختصاتِ راهِ خود را در اندیشه‌ورز� شرح می‌ده�. در فصلِ سومِ کتاب، که با عنوانِ «علم در ایران» ترتیب داده شده، داوری دربارۂ شرایطِ امکانِ علومِ انسانی در ایران طرحِ سؤال می‌کن� و می‌کوش� با مبنایی فلسفی به آینده (به قولِ فردید، «پس‌فردا»� عالم) نظر کند. در فصلِ مهمِ� چهارم، ذیلِ نامِ «منورالفکریِ ایرانی»، معنای منورالفکری و روشنفکری و، نیز، تفاوتِ این دو را از منظرِ اردکانی می‌خوانی�. او، سپس، نقدهایش به جریانِ روشنفکریِ دینی را، مفصّل‌ت� از پیش، مطرح می‌کن� تا، بعدتر، در فصلِ پنجم، اجمالاً دربارۂ آراءِ فارابی در مقامِ مؤسسِ فلسفه‌� اسلامی سخن بگوید و، در پرتوِ آن، مبحثِ جمعِ دین و فلسفه را طرح کند و، سپس، علتِ بی‌اعتنایی� شرقِ جهانِ� اسلام به اندیشه‌� ابن رشد را بررسد.�
سرانجام، در فصلِ ششم، نخست، خاطراتِ داوری را از سفرهای پرشمارش به اقصانقاطِ جهان می‌خوانی�. او به سببِ تخصص و مقامش فرصت‌ها� مطالعاتیِ چندی را گذرانده و میهمانِ همایش‌ها� بسیاری بوده و توانسته محضرِ بزرگانِ فکر و فرهنگ را درک کند. از ملاقاتِ نامنتظرش با امیل بنونیست و گشت‌و‌گذا� در کارتیه‌لات� شوق‌آمی� سخن می‌گوی� و پاریس را نمونۂ مثالیِ شهر می‌دان�. در عین حال، فیلسوفِ ایرانی حتی در هنگامِ تعریفِ خاطراتِ سفرهایش نیز اندیشیدن را فراموش نمی‌کن� و همواره مفاهیم و موضوعاتی مانندِ تجدد، توسعه، نسبت توسعه و دین، و ... را پیش می‌کش� و درباره‌شا� تأمل می‌کن�.�
در ادامۂ این فصل، داوری اردکانی از «داستان‌ه� و رمان‌ها� و «شعرها و حکایت‌ها»ی� می‌گوی� که خوانده و پسندیده. او، همچون هر دانشی‌مرد� ایرانی، اهلِ شاهنامه خواندن است و با اشعارِ سعدی و حافظ انس دارد. این البته از مصاحبه‌ه� و نوشته‌های� دربارۂ شعر و شاعری پیشاپیش روشن بود. در کنارِ آشنایی با میراثِ ادبِ فارسی، می‌بینی� که او از مطالعۂ رمان‌ها� برجستۂ نویسندگانِ بزرگِ روس و فرانسوی و آلمانی نیز غافل نبوده؛ گرچه، باز به‌ویژ� به دلیلِ اهتمامش به اندیشیدن در بابِ نسبتِ سنت و تجدد، آثارِ نویسندگانِ روس در نظرش جلوۂ بیشتری دارند و رمان‌ها� داستایفسکی و تالستوی را می‌ستای�.�
خواندنِ آفاق...، علاوه بر آشنا کردنِ خواننده با زندگی و اندیشۂ داوری، در او شوقِ مطالعۂ آثارِ این متفکر را برمی‌انگیز� و، مهم‌ت� از آن، در ذهنش پرسش ایجاد می‌کن�. بر این اساس، می‌توا� گفت مصاحبه‌کنند� و مصاحبه‌شونده� هر دو، به هدفِ خود رسیده‌ان�.�

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶ

این یادداشت در شماره‌� اول نامه‌� ققنوس چاپ شده.�


]]>
منظر� 26072752 120 رضا زاهد 6009189349 میلاد 3 شعر-معاصر-ایران در بحرِ خویش

میلاد کامیابیان

۱
شعرهای عباس صفاری راویِ شوخ‌طبع� دارند که مردی‌س� میانسالی را پشتِ سر گذاشته، و رندانه می‌نگر� به دنیا و مافیها. از قضا، خوب هم می‌گرد� و گشته دنیا را. به جهانگردی جهان‌وط� می‌مان� که تیزبین است و، در عینِ حال، سخت نمی‌گیر� بر جهانِ گذرا. راویِ شعرهای رضا زاهد در منظر� هم، نه آن‌قد� شوخ‌طب� نه آن اندازه جهان‌دیده� با این حال دوستِ خوبی خواهد شد برای راویِ شعرِ صفاری. انگاری برادرانی دوقلو که یکی آفاق را گشته و آن‌یک� بر مبلِ خانه‌� پدری نشسته (یا، دقیق‌تر� لمیده)، مشغولِ سیرِ انفس. هر دو لغزخوان، هر دو سالخورده اما جوان. قلِ دوم، برادرِ در حضَر، که راویِ شعرِ زاهد باشد، راستی که موسیقی را دوست‌ت� دارد از قلِ اول. نشانه‌ا� در شعرْ بسیار: نام بردن از ادوات و اصطلاحات و گوشه‌ها� موسیقیِ دستگاهیِ ایران به‌وفور‌� و در ترازِ طرز و صنعت هم البته اهتمامش به جور کردنِ قافیه. �
از قضا، قافیه‌ها� که گاه نمی‌گذارن� خیالِ راوی پیش‌ت� برود، حاصلِ در خانه ماندن‌ان�. بساکه همین قوافی راوی را از «لندن» (به گواهِ شعرِ «سفر در پاییز») بازآورده و در خانه‌ا� اندوه‌زد� (نظیرِ خانه‌� شعرِ «یکی به جای دیگری») پاگیر کرده باشند. وضعِ وزن دیگر است. جملاتش را قیطانی از وزن، سطر به سطر، وصل می‌کند،� بی‌ک� چندان به چشم بیاید، چنان‌ک� در شعرهای حسن عالیزاده هم وزن این‌چنی� به کار می‌آی�. اما قافیه -گفتیم که- در کارِ زاهد چشم‌گی� و، بهتر بگوییم، گوش‌گی� است. محال است جور کردنِ قافیه‌ا� ممکن باشد و نکند. اگر فردوسیِ طوسی، که مقید به بحرِ متقارب بود، محذوری مقبول داشت و هرجا نامِ پهلوان «گیو» را می‌آورد� پشت‌بند� «نیو» را با آن قافیه می‌کرد� راویِ زاهد تا به «اقیانوس» می‌رسد� یادی هم می‌کن� از «دقیانوس»، بی‌محذو�.�
قافیه‌پردازی� آن مردِ میانسالِ لمیده بر مبل اگرچه، در کنارِ تعهدش به وزن (به آن صورت که گفتیم)، شمایلی نیمایی به شعرهایش می‌ده� و نمونه‌ا� کلاسیک از اجرای «زنگِ مطلبِ» مدنظرِ یوشیج می‌شو� در نظر گرفت‌شان،� لطمه‌ا� که می‌زن� به حالِ راوی و حالِ خواننده در پیشگیری از پروازِ خیال است. مانعِ پر گشودنِ خیال می‌شون�. از این بابت، شعرهای منظر� به دورخیز کردنی می‌مانن� که عموماً پرشی در پی ندارند،� هرچند تکاپوی ذهن برای پریدن آشکار است. این‌ک� شعرِ «آبِ حیات» یکی از بهترین شعرهای منظراس� از جمله به این دلیل است که راوی رضایت داده کمتر به قافیه باج بدهد. دوم از آن، بلندیِ شعر (۹۹ سطر دارد، در ۷ صفحه) کوتاهیِ ناگزیرِ سطرها را که خودْ پیامدِ قافیه‌دوستی‌س� جبران کرده. تعریفِ کلاسیکِ شعر را اگر در نظر بگیریم که می‌گوی� «کلامی‌س� موزون و مقفا و مخیل»، تنشِ میانِ سه ضلعِ تعریف را شعرِ نوِ ایران با برتریِ عنصرِ تخیل برطرف کرد، اما شعرِ رضا زاهد این جدال را به سودِ قافیه پایان می‌ده�.�
با این حال، این را هم بگوییم که این زنگِ مطلب‌ها� عموماً بدآهنگ در پایان‌بندی‌ه� معجزه می‌کنن�. هرآنچه را راوی کوشیده در سرتاسرِ شعر برساند و نرسانده، ناغافل آشکار می‌کنن� بر خواننده. زنگِ صدای شعرها در آخرین سطرها غرا به گوش می‌رس�: «و با این‌هم� / میانِ مجموعه‌� دردهای بی‌کرا� / من عشق را پیر کردم و او کشت مرا / به کوریِ چشمِ دیگران.»�

۲
از تکه‌ا� که بالاتر نقل کردیم پلی بزنیم و برسیم به مضمونِ پیش‌برنده‌� شعرها: حسرتِ گذشته. حالِ بدی که راوی دارد در تضاد قرار می‌گیر� با گذشته‌� خوب. این گذشته همان جوانی‌ست� که جهالتِ ملازمش بدحالیِ فعلی را رقم زده. بیانِ راوی طوری‌س� که اغلب سر درنمی‌آوری� دقیقاً چه خبطی کرده. تنها درمی‌یابی� که یکباره اوضاع قمردرعقرب شده و پاییزِ زندگی، «نیمه‌� ناجورِ عمر»، رسیده. برای رساندنِ این تحولِ ناگهانی، راوی یک «پسِ» سرنوشت‌سا� دارد، یک «پسِ» مکافات: «پس آن دریاچه را / که با همین دست روشن کرده بودم / همان دریاچه خاموش کرد و خاموش شد» یا شعری دیگر که در انتهاش می‌گوی� «چه روزگارِ خوشی بود» و سه سطر بعد می‌رس� به «پس» و حاصلش این‌ک� «نوح را در لُجه‌� غمْ طوفان افتاد / مویم سفید و زخمِ درونم سیاه شد.» باز هم «پس» کار دستِ راوی داده. «پس» خراب می‌کن�. رشته‌ه� را پنبه می‌کن�. این «پس»، بر مبنای آنچه پیش‌ت� گفتیم، مرزِ جوانی و پیری‌س�. این قیدِ ربطِ معنا که اولِ جمله بیاید، یعنی ایامِ شباب تمام شد. گذشت: «پس سمندر گشتم و بر آتشِ حسرت نشستم»، به قولِ شاعری دیگر.�

۳
این‌طورهاس� که قلِ غمین، قلِ پا در راه نگذاشته، روزگار می‌گذران�. در «ظلمتِ مبارزاتِ معاش» مانده زیردستِ «اوباش» (شعرِ خیلی خوبِ «صورتِ فصل‌ها�) و مشغولِ تکاپوست. با وجودِ این، خیالش طوفانی‌س�. دل‌بسته‌� دریاهاست،� هرچه هم صفاتِ ناخوشایند نسبت بدهد به دریا و دریاچه و اقیانوس. خیالش بحری‌س�. استعاره‌هایش،� صدی نود، خوب و بد، از همان اقلیم می‌آی�. جهانِ� زیرِ دریاها دستمایه‌ا� می‌شو� تا خیالش را ژرفا بخشد و زمان‌ها� گذشته و مکان‌ها� ازیادرفته را آن‌ج� زنده کند. «آبِ حیات» آبی‌س� که تاریخ را حی‌و‌حاض� نگاه داشته، گیرم تنها کسانی قادرند به کنهِ آن پی ببرند که اهلِ دل به دریا زدن باشند و «آنان که ساکنِ چنین دریایی نیستند / نمی‌دانن� / چگونه تمامِ شهرهای جهان / به شمارِ قرن‌های� که بر آن‌ه� گذشته است / نموده می‌شون� هم‌زما� / در باطنِ آن ژرفای بی‌پایا�.» در شعرِ بسیارِ خوبِ دیگری، «ویلونیست»، می‌بینی� که چگونه نغمه‌� ساز گذشته‌ه� را در خیالِ راوی زنده می‌کن�. پایانِ نغمه پایانِ خیال‌ورزی‌ست� اما راویِ منظرا� آن‌طو� که ما شناخته‌ایمش� می‌دان� چگونه بی‌نغم� و ساز خیال کند، و ای‌کا� بپذیرد که خیالْ بی‌قافی� هم پروردنی‌س�.�

_____________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�
]]>
4.07 2014 منظرا
author: رضا زاهد
name: میلاد
average rating: 4.07
book published: 2014
rating: 3
read at: 2016/07/01
date added: 2016/09/01
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

در بحرِ خویش

میلاد کامیابیان

۱
شعرهای عباس صفاری راویِ شوخ‌طبع� دارند که مردی‌س� میانسالی را پشتِ سر گذاشته، و رندانه می‌نگر� به دنیا و مافیها. از قضا، خوب هم می‌گرد� و گشته دنیا را. به جهانگردی جهان‌وط� می‌مان� که تیزبین است و، در عینِ حال، سخت نمی‌گیر� بر جهانِ گذرا. راویِ شعرهای رضا زاهد در منظر� هم، نه آن‌قد� شوخ‌طب� نه آن اندازه جهان‌دیده� با این حال دوستِ خوبی خواهد شد برای راویِ شعرِ صفاری. انگاری برادرانی دوقلو که یکی آفاق را گشته و آن‌یک� بر مبلِ خانه‌� پدری نشسته (یا، دقیق‌تر� لمیده)، مشغولِ سیرِ انفس. هر دو لغزخوان، هر دو سالخورده اما جوان. قلِ دوم، برادرِ در حضَر، که راویِ شعرِ زاهد باشد، راستی که موسیقی را دوست‌ت� دارد از قلِ اول. نشانه‌ا� در شعرْ بسیار: نام بردن از ادوات و اصطلاحات و گوشه‌ها� موسیقیِ دستگاهیِ ایران به‌وفور‌� و در ترازِ طرز و صنعت هم البته اهتمامش به جور کردنِ قافیه. �
از قضا، قافیه‌ها� که گاه نمی‌گذارن� خیالِ راوی پیش‌ت� برود، حاصلِ در خانه ماندن‌ان�. بساکه همین قوافی راوی را از «لندن» (به گواهِ شعرِ «سفر در پاییز») بازآورده و در خانه‌ا� اندوه‌زد� (نظیرِ خانه‌� شعرِ «یکی به جای دیگری») پاگیر کرده باشند. وضعِ وزن دیگر است. جملاتش را قیطانی از وزن، سطر به سطر، وصل می‌کند،� بی‌ک� چندان به چشم بیاید، چنان‌ک� در شعرهای حسن عالیزاده هم وزن این‌چنی� به کار می‌آی�. اما قافیه -گفتیم که- در کارِ زاهد چشم‌گی� و، بهتر بگوییم، گوش‌گی� است. محال است جور کردنِ قافیه‌ا� ممکن باشد و نکند. اگر فردوسیِ طوسی، که مقید به بحرِ متقارب بود، محذوری مقبول داشت و هرجا نامِ پهلوان «گیو» را می‌آورد� پشت‌بند� «نیو» را با آن قافیه می‌کرد� راویِ زاهد تا به «اقیانوس» می‌رسد� یادی هم می‌کن� از «دقیانوس»، بی‌محذو�.�
قافیه‌پردازی� آن مردِ میانسالِ لمیده بر مبل اگرچه، در کنارِ تعهدش به وزن (به آن صورت که گفتیم)، شمایلی نیمایی به شعرهایش می‌ده� و نمونه‌ا� کلاسیک از اجرای «زنگِ مطلبِ» مدنظرِ یوشیج می‌شو� در نظر گرفت‌شان،� لطمه‌ا� که می‌زن� به حالِ راوی و حالِ خواننده در پیشگیری از پروازِ خیال است. مانعِ پر گشودنِ خیال می‌شون�. از این بابت، شعرهای منظر� به دورخیز کردنی می‌مانن� که عموماً پرشی در پی ندارند،� هرچند تکاپوی ذهن برای پریدن آشکار است. این‌ک� شعرِ «آبِ حیات» یکی از بهترین شعرهای منظراس� از جمله به این دلیل است که راوی رضایت داده کمتر به قافیه باج بدهد. دوم از آن، بلندیِ شعر (۹۹ سطر دارد، در ۷ صفحه) کوتاهیِ ناگزیرِ سطرها را که خودْ پیامدِ قافیه‌دوستی‌س� جبران کرده. تعریفِ کلاسیکِ شعر را اگر در نظر بگیریم که می‌گوی� «کلامی‌س� موزون و مقفا و مخیل»، تنشِ میانِ سه ضلعِ تعریف را شعرِ نوِ ایران با برتریِ عنصرِ تخیل برطرف کرد، اما شعرِ رضا زاهد این جدال را به سودِ قافیه پایان می‌ده�.�
با این حال، این را هم بگوییم که این زنگِ مطلب‌ها� عموماً بدآهنگ در پایان‌بندی‌ه� معجزه می‌کنن�. هرآنچه را راوی کوشیده در سرتاسرِ شعر برساند و نرسانده، ناغافل آشکار می‌کنن� بر خواننده. زنگِ صدای شعرها در آخرین سطرها غرا به گوش می‌رس�: «و با این‌هم� / میانِ مجموعه‌� دردهای بی‌کرا� / من عشق را پیر کردم و او کشت مرا / به کوریِ چشمِ دیگران.»�

۲
از تکه‌ا� که بالاتر نقل کردیم پلی بزنیم و برسیم به مضمونِ پیش‌برنده‌� شعرها: حسرتِ گذشته. حالِ بدی که راوی دارد در تضاد قرار می‌گیر� با گذشته‌� خوب. این گذشته همان جوانی‌ست� که جهالتِ ملازمش بدحالیِ فعلی را رقم زده. بیانِ راوی طوری‌س� که اغلب سر درنمی‌آوری� دقیقاً چه خبطی کرده. تنها درمی‌یابی� که یکباره اوضاع قمردرعقرب شده و پاییزِ زندگی، «نیمه‌� ناجورِ عمر»، رسیده. برای رساندنِ این تحولِ ناگهانی، راوی یک «پسِ» سرنوشت‌سا� دارد، یک «پسِ» مکافات: «پس آن دریاچه را / که با همین دست روشن کرده بودم / همان دریاچه خاموش کرد و خاموش شد» یا شعری دیگر که در انتهاش می‌گوی� «چه روزگارِ خوشی بود» و سه سطر بعد می‌رس� به «پس» و حاصلش این‌ک� «نوح را در لُجه‌� غمْ طوفان افتاد / مویم سفید و زخمِ درونم سیاه شد.» باز هم «پس» کار دستِ راوی داده. «پس» خراب می‌کن�. رشته‌ه� را پنبه می‌کن�. این «پس»، بر مبنای آنچه پیش‌ت� گفتیم، مرزِ جوانی و پیری‌س�. این قیدِ ربطِ معنا که اولِ جمله بیاید، یعنی ایامِ شباب تمام شد. گذشت: «پس سمندر گشتم و بر آتشِ حسرت نشستم»، به قولِ شاعری دیگر.�

۳
این‌طورهاس� که قلِ غمین، قلِ پا در راه نگذاشته، روزگار می‌گذران�. در «ظلمتِ مبارزاتِ معاش» مانده زیردستِ «اوباش» (شعرِ خیلی خوبِ «صورتِ فصل‌ها�) و مشغولِ تکاپوست. با وجودِ این، خیالش طوفانی‌س�. دل‌بسته‌� دریاهاست،� هرچه هم صفاتِ ناخوشایند نسبت بدهد به دریا و دریاچه و اقیانوس. خیالش بحری‌س�. استعاره‌هایش،� صدی نود، خوب و بد، از همان اقلیم می‌آی�. جهانِ� زیرِ دریاها دستمایه‌ا� می‌شو� تا خیالش را ژرفا بخشد و زمان‌ها� گذشته و مکان‌ها� ازیادرفته را آن‌ج� زنده کند. «آبِ حیات» آبی‌س� که تاریخ را حی‌و‌حاض� نگاه داشته، گیرم تنها کسانی قادرند به کنهِ آن پی ببرند که اهلِ دل به دریا زدن باشند و «آنان که ساکنِ چنین دریایی نیستند / نمی‌دانن� / چگونه تمامِ شهرهای جهان / به شمارِ قرن‌های� که بر آن‌ه� گذشته است / نموده می‌شون� هم‌زما� / در باطنِ آن ژرفای بی‌پایا�.» در شعرِ بسیارِ خوبِ دیگری، «ویلونیست»، می‌بینی� که چگونه نغمه‌� ساز گذشته‌ه� را در خیالِ راوی زنده می‌کن�. پایانِ نغمه پایانِ خیال‌ورزی‌ست� اما راویِ منظرا� آن‌طو� که ما شناخته‌ایمش� می‌دان� چگونه بی‌نغم� و ساز خیال کند، و ای‌کا� بپذیرد که خیالْ بی‌قافی� هم پروردنی‌س�.�

_____________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�

]]>
مرده‌ه� در راه‌ان� 29850337 همچنين زندگی شخصيت‌ها� مرد داستان، فرامرزخان، نريمان، جهانگير و... در تحولات اجتماعی و نقاط حساس تاريخي دستخوش تغيير و تحولات مي‌شو� اما فرامرزخان با دركی كه از معنويت دارد تمام هويت‌ها� قبلی خود را فراموش مي‌كن�. وقايع زندگي هر يك از اين مردان مي‌توان� متأثر از افرادي باشد كه در زمان‌ها� ديگري هم بودند مثل «ساشای لهستانی» كه در زمان جنگ جهاني دوم به اردوگاهي در ايران آمده بود.
در كتاب مرده‌ه� در راهند همه در جستجوي اين هستند كه بفهمند چه چيزي خلأ روح‌شا� را پر مي‌كن� اما در همين حال بازي‌ها� دنيا آن‌ه� را از حقيقت دورشان مي‌كن�. براي آن‌ه� مرگ مهم نيست، مهم آن است كه چگونه با آن مواجه شوند و بفهمند از زندگي چه يافته‌ان�.
ناتاشا اميري پيش از اين مجموعه داستان‌ها� هولا... هولا، عشق روي چاكراي دوم، بعد ديگر نمي‌توا� خوابيد و رمان با من به جهنم بيا را منتشر كرده است.‏]]>
360 ناتاشا امیری 6002781749 میلاد 5 داستان-ایرانی بازگشتِ ابدیِ دختران به خانۂ شیروانی‌سر�

میلاد کامیابیان

رمانِ اخیر ناتاشا امیری همان‌قد� دربارۂ شهرِ ساحلیِ توکا، خانۂ شیروانی‌سرخ� و ساکنانِ آن است که دربارۂ نوسازیِ پرشتابِ عصرِ پهلوی، دورانِ عسرتِ جنگ و مهاجرت، و البته در یک کلام ایامِ بی‌هنجار� و بی‌درکجای�.�
توکا، زادگاهِ شخصیت‌ها� اصلیِ اثر، را در هیچ نقشۂ جغرافیایی پیدا نمی‌کنید� اما آن را غریبه هم نمی‌یابی�. توکا شهری است مثالی، «ایده»ی شهر؛ اما، نه هر شهری: ایدۂ شهری شمالی است با امام‌زاده‌هاش� درختانِ افراش، کومه‌هاش� اهالیِ باهم‌آشناش� و البته خانۂ شیروانی‌سرخ� که مبدأ ماجراست. کلیت یافتنِ این شهرِ مثالی نتیجۂ پرداختِ دقیقِ همین جزئیت‌هاس�. آدم‌ها� این شهر از گوشت و پوست و استخوان‌اند� اما، علاوه بر این، روح و جان و روان نیز دارند. تمرکزِ راوی بر رفتار و کردارِ ایشان دقیقاْ به منظور آشکار کردنِ زوایای روحشان است، روحی هماره در بازگشت، متناسب با سیرِ دوریِ تاریخ.�
مرده‌ه� در راه‌ان� با وصفِ روزهای پس از یک کودتا گشوده می‌شو�: تابستانِ ۱۳۳۲رسیده و زندگی در شهرِ دور از مرکز ادامه دارد. اگرچه، نریمان جامان، توده‌ای� آرمانخواه، و فرامرزخان جوبنه‌ای� روشن‌اندی� مبهوتِ سیرِ تندآهنگِ رخدادها شده‌اند� مهوش، یکی از دخترانِ خانه، می‌توان� نیمه‌ش� در گورستان طلسم چال کند و اسکندر صبح‌به‌صب� فارغ‌البا� به شغال‌ه� غذا بدهد.�
دیگر شخصیت‌ه� نیز به‌تدری� معرفی می‌شون�. در هر فصل یا در هر تکه از آن، راویِ دانای کل توجهش را به یکی از ایشان معطوف می‌کن�. شاه‌بان� و کوج‌آق� خانۂ شیروانی‌سر� را بنا کرده‌ان� و دخترانشان را در این خانه پرورده‌ان�. با این حال، به‌رغ� اشتراک در خانه و والد، گذشتۂ روحیِ هریک از دختران و نیز انتخاب‌هایشا� حال و آیندۂ متفاوتی برایشان رقم خواهد زد. مورجانه نمونۂ زنی است پابندِ زایش و ناتوان از آن. افسون، متناسب با نامش، قوای روحیِ فراانسانی دارد و، به همین سبب، چندان در این جهان، در توکا، نمی‌پای�. مهوش، به‌نوعی� قطبِ مقابلِ اوست: فتانه و مشاطه و بددهن و هرزه‌در�. آتشه پیِ افق‌ها� نو از خانه می‌رو�. پری، دخترِ مهوش، سال‌ه� و دهه‌ه� را پشتِ سر می‌گذار� تا دریابد راهِ رهایی از تیرگی‌ها� موروث چیست. پارمیس، دخترِ مورجانه، زمانی به خانه برمی‌گرد� که جز شاه‌بان� دیگر کسی در آن ساکن نیست.�
داستان، سرانجام، در آخرین فصل، در همان شهر به پایان می‌رسد� اما رفت‌و‌برگشت‌ها� زمانی و مکانی پرتعدادند: از توکا به تهران، از تهران به پاریس، بازگشت به تهران، بازگشت به توکا، رفتن از ایران به شوروی، از آن‌ج� به لهستان، رفتن از یک کودتا به کودتای دیگر، از جنگ به غائله، از شورش به جنگ، از همۂ این‌ه� بازگشتن. جهان در تکرار است و شخصیت‌ه� در آمدورفت. تناسخ و حلولی تاریخی در کار است، اما آنچه پابرجاست همان شهرِ مثالی است، همان خانۂ شیروانی است، و کوج‌آق� و شاه‌بان� اند که، خلافِ دخترانشان، می‌توانن� یک عمر در یک کاشانه ساکن باشند و تغییرناپذیریِ تاریخ را صبورانه بپذیرند. ولی زمانِ آن‌ه� بی‌ش� گذشته.�
پشتِ داستان‌ها� اصلی و فرعیِ گوناگونی که در رمان می‌خوانی� نوعی نگاه به جهان نشسته. از این جهان‌بین� است که فلسفۂ تاریخِ راوی، بی‌ک� آشکارا درباره‌ا� سخنی بگوید، منشعب می‌شو�. سرنوشتِ جمعی را تصمیم‌ها� فردی می‌سازن�. تصمیمِ� بد به تصمیمِ بدِ دیگری منجر می‌شود� و این گلوله بهمن‌وا� فربه می‌شو� و می‌غلت� و، در مسیر، خوب و بد، گناهکار و بی‌گناه� را می‌روب�. امیری از جزء کل ساختن را به‌خوب� بلد است. جزئیت‌ه� را آن‌قد� متراکم کرده تا توانسته سرانجام کلیت را به متن فراخواند.�
جانِ انسانِ ایرانیِ دورانِ گذار نیز به همان شیوه پرداخته شده که شهرِ توکا: شخصیت‌ها� متعدد، با گذشته‌ها� انگیزه‌ها� کنش‌ها� و خواهش‌ها� گوناگون به عرصه آمده‌ان� و با یکدیگر مناسباتی چندوجهی برقرار کرده‌ان� تا، سرانجام، از برایندِ این تعدد، واحدی برآید که نمایندۂ همۂ ماست. چیزی از این و چیزی از آن دارد و خودْ به چیزی بیش از حاصلِ جمعِ این و آن بدل شده. از جمع فراتر رفته تا نشانۂ جمعیت باشد. رمانِ امیری به سببِ خواستنِ ساختنِ همچو روحِ جمعی‌ا� بلندپروازانه است، و به سببِ موفقیت در ساختنِ این روحِ جمعی رمانی است باارزش.�

_____________

این یادداشت در شماره‌� دومِ «نامه‌� ققنوس» منتشر شده. از این‌ج� دریافت کنید:�


]]>
2.20 2016 مرده‌ها در راه‌اند
author: ناتاشا امیری
name: میلاد
average rating: 2.20
book published: 2016
rating: 5
read at: 2016/07/20
date added: 2016/08/26
shelves: داستان-ایرانی
review:

بازگشتِ ابدیِ دختران به خانۂ شیروانی‌سر�

میلاد کامیابیان

رمانِ اخیر ناتاشا امیری همان‌قد� دربارۂ شهرِ ساحلیِ توکا، خانۂ شیروانی‌سرخ� و ساکنانِ آن است که دربارۂ نوسازیِ پرشتابِ عصرِ پهلوی، دورانِ عسرتِ جنگ و مهاجرت، و البته در یک کلام ایامِ بی‌هنجار� و بی‌درکجای�.�
توکا، زادگاهِ شخصیت‌ها� اصلیِ اثر، را در هیچ نقشۂ جغرافیایی پیدا نمی‌کنید� اما آن را غریبه هم نمی‌یابی�. توکا شهری است مثالی، «ایده»ی شهر؛ اما، نه هر شهری: ایدۂ شهری شمالی است با امام‌زاده‌هاش� درختانِ افراش، کومه‌هاش� اهالیِ باهم‌آشناش� و البته خانۂ شیروانی‌سرخ� که مبدأ ماجراست. کلیت یافتنِ این شهرِ مثالی نتیجۂ پرداختِ دقیقِ همین جزئیت‌هاس�. آدم‌ها� این شهر از گوشت و پوست و استخوان‌اند� اما، علاوه بر این، روح و جان و روان نیز دارند. تمرکزِ راوی بر رفتار و کردارِ ایشان دقیقاْ به منظور آشکار کردنِ زوایای روحشان است، روحی هماره در بازگشت، متناسب با سیرِ دوریِ تاریخ.�
مرده‌ه� در راه‌ان� با وصفِ روزهای پس از یک کودتا گشوده می‌شو�: تابستانِ ۱۳۳۲رسیده و زندگی در شهرِ دور از مرکز ادامه دارد. اگرچه، نریمان جامان، توده‌ای� آرمانخواه، و فرامرزخان جوبنه‌ای� روشن‌اندی� مبهوتِ سیرِ تندآهنگِ رخدادها شده‌اند� مهوش، یکی از دخترانِ خانه، می‌توان� نیمه‌ش� در گورستان طلسم چال کند و اسکندر صبح‌به‌صب� فارغ‌البا� به شغال‌ه� غذا بدهد.�
دیگر شخصیت‌ه� نیز به‌تدری� معرفی می‌شون�. در هر فصل یا در هر تکه از آن، راویِ دانای کل توجهش را به یکی از ایشان معطوف می‌کن�. شاه‌بان� و کوج‌آق� خانۂ شیروانی‌سر� را بنا کرده‌ان� و دخترانشان را در این خانه پرورده‌ان�. با این حال، به‌رغ� اشتراک در خانه و والد، گذشتۂ روحیِ هریک از دختران و نیز انتخاب‌هایشا� حال و آیندۂ متفاوتی برایشان رقم خواهد زد. مورجانه نمونۂ زنی است پابندِ زایش و ناتوان از آن. افسون، متناسب با نامش، قوای روحیِ فراانسانی دارد و، به همین سبب، چندان در این جهان، در توکا، نمی‌پای�. مهوش، به‌نوعی� قطبِ مقابلِ اوست: فتانه و مشاطه و بددهن و هرزه‌در�. آتشه پیِ افق‌ها� نو از خانه می‌رو�. پری، دخترِ مهوش، سال‌ه� و دهه‌ه� را پشتِ سر می‌گذار� تا دریابد راهِ رهایی از تیرگی‌ها� موروث چیست. پارمیس، دخترِ مورجانه، زمانی به خانه برمی‌گرد� که جز شاه‌بان� دیگر کسی در آن ساکن نیست.�
داستان، سرانجام، در آخرین فصل، در همان شهر به پایان می‌رسد� اما رفت‌و‌برگشت‌ها� زمانی و مکانی پرتعدادند: از توکا به تهران، از تهران به پاریس، بازگشت به تهران، بازگشت به توکا، رفتن از ایران به شوروی، از آن‌ج� به لهستان، رفتن از یک کودتا به کودتای دیگر، از جنگ به غائله، از شورش به جنگ، از همۂ این‌ه� بازگشتن. جهان در تکرار است و شخصیت‌ه� در آمدورفت. تناسخ و حلولی تاریخی در کار است، اما آنچه پابرجاست همان شهرِ مثالی است، همان خانۂ شیروانی است، و کوج‌آق� و شاه‌بان� اند که، خلافِ دخترانشان، می‌توانن� یک عمر در یک کاشانه ساکن باشند و تغییرناپذیریِ تاریخ را صبورانه بپذیرند. ولی زمانِ آن‌ه� بی‌ش� گذشته.�
پشتِ داستان‌ها� اصلی و فرعیِ گوناگونی که در رمان می‌خوانی� نوعی نگاه به جهان نشسته. از این جهان‌بین� است که فلسفۂ تاریخِ راوی، بی‌ک� آشکارا درباره‌ا� سخنی بگوید، منشعب می‌شو�. سرنوشتِ جمعی را تصمیم‌ها� فردی می‌سازن�. تصمیمِ� بد به تصمیمِ بدِ دیگری منجر می‌شود� و این گلوله بهمن‌وا� فربه می‌شو� و می‌غلت� و، در مسیر، خوب و بد، گناهکار و بی‌گناه� را می‌روب�. امیری از جزء کل ساختن را به‌خوب� بلد است. جزئیت‌ه� را آن‌قد� متراکم کرده تا توانسته سرانجام کلیت را به متن فراخواند.�
جانِ انسانِ ایرانیِ دورانِ گذار نیز به همان شیوه پرداخته شده که شهرِ توکا: شخصیت‌ها� متعدد، با گذشته‌ها� انگیزه‌ها� کنش‌ها� و خواهش‌ها� گوناگون به عرصه آمده‌ان� و با یکدیگر مناسباتی چندوجهی برقرار کرده‌ان� تا، سرانجام، از برایندِ این تعدد، واحدی برآید که نمایندۂ همۂ ماست. چیزی از این و چیزی از آن دارد و خودْ به چیزی بیش از حاصلِ جمعِ این و آن بدل شده. از جمع فراتر رفته تا نشانۂ جمعیت باشد. رمانِ امیری به سببِ خواستنِ ساختنِ همچو روحِ جمعی‌ا� بلندپروازانه است، و به سببِ موفقیت در ساختنِ این روحِ جمعی رمانی است باارزش.�

_____________

این یادداشت در شماره‌� دومِ «نامه‌� ققنوس» منتشر شده. از این‌ج� دریافت کنید:�



]]>
3% 4% 31559617 104 کیانا برومند 9642431629 میلاد 4 شعر-معاصر-ایران بدنم مرزِ من است

میلاد کامیابیان

۱
شعرهای کیانا برومندِ زاده‌� ۶۴، و شعرهای نوی نظیرِ شعرِ او که شاعرانِ همنسلش می‌نویسند� در مرحله‌� فعلی مؤید می‌خواهن� تا منتقد. شارح می‌خواهن� تا نظریه‌با�. درباره‌� خصلت‌ها� زبانش، جهان‌واره‌اش� تمهیدهای فرم‌ساز� می‌توا� اندیشید، و باید. اما، با توجهِ به «غریبگیِ» امرِ نو، در همه‌� شئونِ فرهنگ و علی‌الخصو� شعر، که در سه دهه‌� اخیر، به‌ویژ� با بی‌اعتنایی� رسانه‌ها� به‌اصطلا� ملی، بیشتر هم شده، ابتدا باید بر آن غریبگی صحه گذشت، آن غرابت را ارج نهاد، و آن‌گا� رفت سر موضوعاتی مانندِ آنچه بالاتر گفته شد.�
غرابتِ کتابِ کیانا برومند از عنوانش آغاز می‌شو�: «۳٪ ۴٪»، که نامِ یکی از شعرهاست. البته، شعرها اغلب نامی ندارند. و از آن‌ج� که کتاب فهرست هم ندارد، هم ارجاع دادن به آثار دشوار شده و هم تفکیکِ آن‌ه� در ذهن، حینِ قرائت. یک جا پیش‌ت� نوشته بودم (در یادداشت بر کتابِ فریاد ناصری) که شیوعِ بی‌نام� در شعرها به سال‌ها� اخیر، هر تعداد سبب که بشود برایش تراشید، یکی‌� بی‌سرانجامی� خودِ شعرهاست، استخوان‌بند� نداشتن‌شان� پادرهوایی‌شان� بی‌سروت� بودن‌شا�. درباره‌� شعرهای برومند ماجرا اصلاً این نیست. چه‎‌بس� تجاربش در مقامِ نقاش بوده که درکِ پیشروی از فرم به او بخشیده. بنابراین، بی‌نامی� اغلبِ شعرهای کتابش را به حسابِ بی‌حوصلگی‌ا� می‌گذاریم،� تا زمانی که علتِ پذیرفتنی‌تر� پیدا کنیم.�

۲
شعرِ ایران،� به یک اعتبار، با به زبان درآوردنِ زبان‌بستگان� تاریخ نو شد و،� نیز، از طریقِ سخن گفتن درباره‌� چیزهای بیرون از دایره‌� «ادب». تن یکی از این چیزها بود که سخن گفتن درباره‌ا� یا شاعر را از دایره‌� ادب خارج می‌کرد� یا به دایره‌� تنگِ� رمزگان می‌راند� آن‌ج� که چنبرِ زلف به دمِ عقرب بدل می‌ش� و سپیدیِ روی به ماهِ شبِ چهارده. اگر هم می‌ش� ذکری از اندامی به میان آورد، فقط با همین شرط بود که یادآورِ عنصری از طبیعت باشد.�
از قضا، تشرفِ تنِ آدمی به شعرِ نو بیشتر به قوتِ قلمِ زنان بود، آن‌ه� که اهالیِ حرمِ ستر و عفاف بوده‌ان� و سده‌ه� آموخته‌ان� چگونه در عرصه‌� عمومی بدن نداشته باشند. این تنِ پوشیده و پنهان گویی در خلوتِ� زنانه به ایژه‌� اندیشیدن بدل شده و حتی، فراتر از این، به موجودی که هستیِ مستقلی می‌یاب� از روانِ اندیشنده، و راهِ خودش را می‌رو�. پس، این بدنِ بیگانه‌شد� نفع می‌بر� از این بیگانه شدن. گاه خودْ به زبان می‌آی� و گاه با عناصرِ آشنای زندگیِ روزمره درمی‌آمیز� و بنیادِ شعری بدیع می‌گذارد� بدنِ فراموش، پیچیده در سترهای مادی و معنوی، در سطرهای ادبی به هزار طرز جلوه می‌کند� از جمله در شعرِ پیراسته‌ا� که برومند می‌نویس�.�
بر دو سوءفهم همین‌ج� راه ببندیم: اول، به بیان آوردنِ تن لزوماً کیفیتی اروتیک ندارد. وقتی سخن از رگ و خون و دنده‌هاست� تصورِ تن‌کامگ� خطاست. دوم، در تحلیلِ طرزِ دلالتمند کردنِ تن لازم نیست از باتای و لکان و دیگر «رجالِ» فلسفه‌فرانسو� (چه بهتر که بشود این واژه‌� مرکب را با آهنگِ «فیلمفارسی» خواند) «نقل» بیاوریم. وضعِ تاریخیِ بدن در فرهنگِ ایرانی-اسلامیِ ما دیگر بوده. بنیادها متفاوت، سِیرْ متفاوت، و حاصلِ امروزین متفاوت بوده‌ان�. بدنِ پنهان‌ماند� سرپیچی می‌کند� به‌انح�. ما به آن نحوی‌� کار داریم که در ادبیات رخ می‌ده� در وهله‌� اول، و در وهله‌� بعد به آن شیوه‌ای‌� که شعرهای برومند را غنی می‌ساز�.�

۳
یک قلم، کافی‌س� ببینیم اندام در شعرهای نخستِ فرخزاد چه دلالت‌ه� و چه کارکردهایی داشته و حالا، دهه‌ه� بعد، در شعرِ برومند به کجا رسیده. اگر یک وجهِ اهمیتِ کارِ فرخزاد به زبان درآوردنِ اندام‌ها� سده‌ه� لال باشد (که هست)، یک وجهِ اهمیتِ کارِ برومند، و شاعرانِ همنسلِ او با همین رویکرد، در به زبان درآوردنِ اندام‌هاست� اما با بیانی دیگر. بدنی که سده‌ها� همچون صورت‌مسئله‌ا� پاک‌شده� از متن‌ها� اجتماعی و ادبی محو شده با کارِ خلاقه‌� یکی‌د� نفر هستیِ خود را بازنمی‌یاب�. نیاز به کارهاست، و سال‌ه�.�
در شعرِ اولِ کتاب، بی‌نام� راوی جاده‌� هزارچم، مهِ دره‌ها،� سرنشینانِ اتوبوس، و صندلی‌ها� آن را همچون اجزا یا، دقیق‌ت� بگوییم، اندام‌ها� خود به بیان درمی‌آور�. اندام محلِ آمیختگی‌س�: «هزارچمم را خوابانده‌ا� در مه / با جمعیتم به ردیف‌ها� پیاپی.» راویِ صاحبِ زبان، که می‌توان� حالِ خود را با کلمات بیان کند، این کار را به وساطتِ اندام‌ها� مشترکی که با محیط دارد انجام می‌ده�. اندامش مرزِ او و جهان است، مرزی به معنای دقیقِ کلمه: جداشان می‌کند� اما در عینِ حال به هم می‌پیونددشا�: «صندلی‌های� / بلکه لغزان.»�
برومند کارِ شعرِ اول را در دومی، آن هم بی‌نام� پیش برده: موقعیتِ راوی وصف می‌شود،� با زبانی که برای وصفِ موقعیت ساخته نشده. ضرباهنگ تند است. تقطیعِ� بی‌امان� سطرهای دوسه‌کلمه‌ا� به موقعیت‌ها� جدید شبیهِ کات خوردن‌ها� چندثانیه‌ای‌ست� از نمایی به نمایی. تمهیدِ اصلیِ راوی که در این شعر و شعرهای دیگر می‌توا� دید این است که خود را، به واسطه‌� اندام و اشیا، با کلِ محیط درمی‌آمیز�. در نتیجه، وصفش از حالِ خود وصفِ موقعیت هم می‌شود،� و بالعکس؛ درآمیختنِ سوژه و ابژه یا، صحیح‌تر� به سوژه آغشتنِ ابژه‌ه�.�
اوجِ این را در شعرِ چهارم می‌بینی� که موقعیتِ عینیِ وصف‌شد� به موقعیتی اجتماعی ارتقا می‌یابد� با تمرکزِ راوی بر جزئیات و به تصویر کشیدنِ جزئی که نماینده‌� کل باشد: «با زنان / با در انتظارِ زنان / و مدتِ انتظار بینِ دقیقه‌ها� جهنده از فاقِ کمرِ ساتور / با زنان در نمونه‌بردار� از تابلوی فراخوانی / وقتی فرانمی‌خوان� زنان.» تکرارِ «زنان» در سراسرِ شعر معنای ویژه‌� زن بودن را در متن تولید می‌کن�. کارِ برومند،� بر این اساس، واقع‌گرایان� است: از تک‌واقع� به وضعِ بشری گذر کردن. شعرِ برومند، این‌ج� اگر تجویزی بکنیم، به این «گذار» بیشتر نیاز دارد.�

__________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�
]]>
3.00 2016 3% 4%
author: کیانا برومند
name: میلاد
average rating: 3.00
book published: 2016
rating: 4
read at: 2016/07/16
date added: 2016/08/19
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

بدنم مرزِ من است

میلاد کامیابیان

۱
شعرهای کیانا برومندِ زاده‌� ۶۴، و شعرهای نوی نظیرِ شعرِ او که شاعرانِ همنسلش می‌نویسند� در مرحله‌� فعلی مؤید می‌خواهن� تا منتقد. شارح می‌خواهن� تا نظریه‌با�. درباره‌� خصلت‌ها� زبانش، جهان‌واره‌اش� تمهیدهای فرم‌ساز� می‌توا� اندیشید، و باید. اما، با توجهِ به «غریبگیِ» امرِ نو، در همه‌� شئونِ فرهنگ و علی‌الخصو� شعر، که در سه دهه‌� اخیر، به‌ویژ� با بی‌اعتنایی� رسانه‌ها� به‌اصطلا� ملی، بیشتر هم شده، ابتدا باید بر آن غریبگی صحه گذشت، آن غرابت را ارج نهاد، و آن‌گا� رفت سر موضوعاتی مانندِ آنچه بالاتر گفته شد.�
غرابتِ کتابِ کیانا برومند از عنوانش آغاز می‌شو�: «۳٪ ۴٪»، که نامِ یکی از شعرهاست. البته، شعرها اغلب نامی ندارند. و از آن‌ج� که کتاب فهرست هم ندارد، هم ارجاع دادن به آثار دشوار شده و هم تفکیکِ آن‌ه� در ذهن، حینِ قرائت. یک جا پیش‌ت� نوشته بودم (در یادداشت بر کتابِ فریاد ناصری) که شیوعِ بی‌نام� در شعرها به سال‌ها� اخیر، هر تعداد سبب که بشود برایش تراشید، یکی‌� بی‌سرانجامی� خودِ شعرهاست، استخوان‌بند� نداشتن‌شان� پادرهوایی‌شان� بی‌سروت� بودن‌شا�. درباره‌� شعرهای برومند ماجرا اصلاً این نیست. چه‎‌بس� تجاربش در مقامِ نقاش بوده که درکِ پیشروی از فرم به او بخشیده. بنابراین، بی‌نامی� اغلبِ شعرهای کتابش را به حسابِ بی‌حوصلگی‌ا� می‌گذاریم،� تا زمانی که علتِ پذیرفتنی‌تر� پیدا کنیم.�

۲
شعرِ ایران،� به یک اعتبار، با به زبان درآوردنِ زبان‌بستگان� تاریخ نو شد و،� نیز، از طریقِ سخن گفتن درباره‌� چیزهای بیرون از دایره‌� «ادب». تن یکی از این چیزها بود که سخن گفتن درباره‌ا� یا شاعر را از دایره‌� ادب خارج می‌کرد� یا به دایره‌� تنگِ� رمزگان می‌راند� آن‌ج� که چنبرِ زلف به دمِ عقرب بدل می‌ش� و سپیدیِ روی به ماهِ شبِ چهارده. اگر هم می‌ش� ذکری از اندامی به میان آورد، فقط با همین شرط بود که یادآورِ عنصری از طبیعت باشد.�
از قضا، تشرفِ تنِ آدمی به شعرِ نو بیشتر به قوتِ قلمِ زنان بود، آن‌ه� که اهالیِ حرمِ ستر و عفاف بوده‌ان� و سده‌ه� آموخته‌ان� چگونه در عرصه‌� عمومی بدن نداشته باشند. این تنِ پوشیده و پنهان گویی در خلوتِ� زنانه به ایژه‌� اندیشیدن بدل شده و حتی، فراتر از این، به موجودی که هستیِ مستقلی می‌یاب� از روانِ اندیشنده، و راهِ خودش را می‌رو�. پس، این بدنِ بیگانه‌شد� نفع می‌بر� از این بیگانه شدن. گاه خودْ به زبان می‌آی� و گاه با عناصرِ آشنای زندگیِ روزمره درمی‌آمیز� و بنیادِ شعری بدیع می‌گذارد� بدنِ فراموش، پیچیده در سترهای مادی و معنوی، در سطرهای ادبی به هزار طرز جلوه می‌کند� از جمله در شعرِ پیراسته‌ا� که برومند می‌نویس�.�
بر دو سوءفهم همین‌ج� راه ببندیم: اول، به بیان آوردنِ تن لزوماً کیفیتی اروتیک ندارد. وقتی سخن از رگ و خون و دنده‌هاست� تصورِ تن‌کامگ� خطاست. دوم، در تحلیلِ طرزِ دلالتمند کردنِ تن لازم نیست از باتای و لکان و دیگر «رجالِ» فلسفه‌فرانسو� (چه بهتر که بشود این واژه‌� مرکب را با آهنگِ «فیلمفارسی» خواند) «نقل» بیاوریم. وضعِ تاریخیِ بدن در فرهنگِ ایرانی-اسلامیِ ما دیگر بوده. بنیادها متفاوت، سِیرْ متفاوت، و حاصلِ امروزین متفاوت بوده‌ان�. بدنِ پنهان‌ماند� سرپیچی می‌کند� به‌انح�. ما به آن نحوی‌� کار داریم که در ادبیات رخ می‌ده� در وهله‌� اول، و در وهله‌� بعد به آن شیوه‌ای‌� که شعرهای برومند را غنی می‌ساز�.�

۳
یک قلم، کافی‌س� ببینیم اندام در شعرهای نخستِ فرخزاد چه دلالت‌ه� و چه کارکردهایی داشته و حالا، دهه‌ه� بعد، در شعرِ برومند به کجا رسیده. اگر یک وجهِ اهمیتِ کارِ فرخزاد به زبان درآوردنِ اندام‌ها� سده‌ه� لال باشد (که هست)، یک وجهِ اهمیتِ کارِ برومند، و شاعرانِ همنسلِ او با همین رویکرد، در به زبان درآوردنِ اندام‌هاست� اما با بیانی دیگر. بدنی که سده‌ها� همچون صورت‌مسئله‌ا� پاک‌شده� از متن‌ها� اجتماعی و ادبی محو شده با کارِ خلاقه‌� یکی‌د� نفر هستیِ خود را بازنمی‌یاب�. نیاز به کارهاست، و سال‌ه�.�
در شعرِ اولِ کتاب، بی‌نام� راوی جاده‌� هزارچم، مهِ دره‌ها،� سرنشینانِ اتوبوس، و صندلی‌ها� آن را همچون اجزا یا، دقیق‌ت� بگوییم، اندام‌ها� خود به بیان درمی‌آور�. اندام محلِ آمیختگی‌س�: «هزارچمم را خوابانده‌ا� در مه / با جمعیتم به ردیف‌ها� پیاپی.» راویِ صاحبِ زبان، که می‌توان� حالِ خود را با کلمات بیان کند، این کار را به وساطتِ اندام‌ها� مشترکی که با محیط دارد انجام می‌ده�. اندامش مرزِ او و جهان است، مرزی به معنای دقیقِ کلمه: جداشان می‌کند� اما در عینِ حال به هم می‌پیونددشا�: «صندلی‌های� / بلکه لغزان.»�
برومند کارِ شعرِ اول را در دومی، آن هم بی‌نام� پیش برده: موقعیتِ راوی وصف می‌شود،� با زبانی که برای وصفِ موقعیت ساخته نشده. ضرباهنگ تند است. تقطیعِ� بی‌امان� سطرهای دوسه‌کلمه‌ا� به موقعیت‌ها� جدید شبیهِ کات خوردن‌ها� چندثانیه‌ای‌ست� از نمایی به نمایی. تمهیدِ اصلیِ راوی که در این شعر و شعرهای دیگر می‌توا� دید این است که خود را، به واسطه‌� اندام و اشیا، با کلِ محیط درمی‌آمیز�. در نتیجه، وصفش از حالِ خود وصفِ موقعیت هم می‌شود،� و بالعکس؛ درآمیختنِ سوژه و ابژه یا، صحیح‌تر� به سوژه آغشتنِ ابژه‌ه�.�
اوجِ این را در شعرِ چهارم می‌بینی� که موقعیتِ عینیِ وصف‌شد� به موقعیتی اجتماعی ارتقا می‌یابد� با تمرکزِ راوی بر جزئیات و به تصویر کشیدنِ جزئی که نماینده‌� کل باشد: «با زنان / با در انتظارِ زنان / و مدتِ انتظار بینِ دقیقه‌ها� جهنده از فاقِ کمرِ ساتور / با زنان در نمونه‌بردار� از تابلوی فراخوانی / وقتی فرانمی‌خوان� زنان.» تکرارِ «زنان» در سراسرِ شعر معنای ویژه‌� زن بودن را در متن تولید می‌کن�. کارِ برومند،� بر این اساس، واقع‌گرایان� است: از تک‌واقع� به وضعِ بشری گذر کردن. شعرِ برومند، این‌ج� اگر تجویزی بکنیم، به این «گذار» بیشتر نیاز دارد.�

__________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�

]]>
دفترِ مرثیه 31453332 80 پدرام یگانه‌معاف� 6003261781 میلاد 4 شعر-معاصر-ایران درخشش‌ها� در تکوین

میلاد کامیابیان

۱
صدایی که در شعرهای پدرام یگانه‌معاف� به گوش می‌رس� و، در هر دو معنا، «به چشم می‌آید� صدایی‌س� آشنا، برای آن‌ه� که از دهه‌� هشتاد بدین سو به‌ج� شعرِ نوِ ایران را پی گرفته باشند. هم از آن دهه بود که وبلاگ‌ه� و پایگاه‌ها� ادبی پیدا شدند و، تا پیش از ظهورِ فیس‌بوک� جورِ کم‌رمقی� صفحاتِ ادبیِ روزنامه‌ه� را کشیدند. بر این رسانه‌ها� نوپدید نظارتِ کمتری ممکن بود؛ پس، فارغ از محاسن و معایبِ ناگزیر، آنچه در این صفحات می‌خواندی� به حقیقتِ زیستِ سرایندگان و راویان نزدیک‌ت� بود. آشناییِ صدای شعرِ یگانه‌معاف� از این سنخ است، آشناییِ نو؛ نه شبیهِ آشناییِ آن صداها که قرن‌هاس� در اوراقِ دیوان‌ها� ریزودرشتِ شاعرانِ فارسی‌گ� طنین دارند و، از فرطِ آشنایی، بی‌معن� شده‌ان� و، به وقتِ شنیدن، فقط تلق‌تلوق� ارکانِ عروضی‌شا� در گوش زنگ می‌زن�. شعرهای دفترِ مرثیه، که امسال چاپ شده، بدین اعتبار هم آشنای ما هستند و هم غریبه با ما، بسته به این‌ک� این «ما» کجای میدانِ تولیدِ ادبی را جدی گرفته باشد.�
سبکِ زندگیِ نوی در سطرهای گاه بسیار بلند و گاه بسیارِ کوتاهِ شاعرِ مجموعه احضار می‌شو� و در ذهنِ خواننده شکل می‌بندد� چنان‌که� فی‌المثل� در شعرهای آرش اللهوردی، از همین نسل و کمابیش با همین سبک، می‌بینی�. اهمیتِ این آثار، از منظری جامعه‌شناختی� در وهله‌� اول از آن روست که قشری از اقشارِ جامعه، گروهی از جوانانِ ایرانِ معاصر (بخشی از «نسل‌سومی‌ها� به قولِ هفته‌نامه‌� چلچراغ) در آن‌ه� صاحبِ صدا شده. این صدا، چنان‌ک� عموماً تمایلِ ژورنالیست‌هاس� به بزرگنمایی، «صدای یک نسل» نیست، اما صدایی از یک نسل است؛ آن صدا که در رسانه‌ها� رسمی، در صدرشان صداوسیما، هرگز به گوش نمی‌رسد� مگر نقشی فرعی داشته باشد، و صدالبته منفی. برشمردنِ ویژگی‌ها� این صدا را در نوشته‌ا� درباره‌� تعدادِ بیشتری از این شاعران باید پی گرفت. آنچه ضرورت دارد همین‌ج� به آن اشاره کنیم این است که این صدا در حالِ تکوین است. سرانجامش چه می‌شود� پاسخ دادن به این سؤال،� بیش از توانِ پیش‌گویی� ادبی، به روشن‌بینی� سیاسی-اجتماعی نیاز دارد. تا ببینیم.�

۲
شعرِ فارسی در ایران با گسست و پیوستِ تؤامان از/به سنتِ شعرِ کهن «نو» شد. نشانه‌ها� گسست، از ابتدا، آشکار بودند؛ چه در ظاهرِ شعر، که دیگر از مصاریعِ قرینه نشانی نداشت، و چه در محتوا، که جای «زلفِ یار» را، در عصرِ مشروطه، «پای آزادی» گرفت و، بعدها، که طرزهای حجمی و نابِ استعاره‌ساز� پدید آمد. اما، برخلاف، یافتنِ پیوست‌ه� دشوار بود. با گذرِ زمان و شعبه‌شعب� شدنِ شعرِ نو، دشوارتر هم شد. زمانی، منتقدِ شعر می‌کوشید،� فارغ از معیارهای سنتی، چند سنجه‌� جهان‌شمو� برای شعر و، به طریقِ اولیٰ، تعریفی برای «جوهرِ» شعر به دست دهد تا شعر بودنِ آنچه نوپردازان می‌نوشتن� ثابت کند. امروز، کمابیش، می‌دانی� که شعر، جوهری هم اگر داشته باشد، تاریخی‌س�.�
شعرهای یگانه‌معافی� با سطرهایی بلند (گاه در سه خط) که پیاپی می‌آین� یا بلافاصله به سطرهایی بسیار کوتاه (گاه یک هجا، و نه حتی یک کلمه) متصل می‌شون� گسستگی از ریختِ شعرِ کهن و، افزون بر آن، از شعرِ پلکانیِ دهه‌چهل� و بعد را چنان واضح نمایش می‌ده� که جای بحث نمی‌مان�. باید بحث را تازه کنیم: تقطیع در عمومِ شعرهای دفترِ مرثیه چنان عمل کرده که شعر، در همان نگاهِ اول، تمایزِ خود را به رخ می‌کش�. آیا در این افراط و تفریط معنایی‌ست� بعدِ صد و اند سال از رواجِ مستزاد و اقبال به بحرِ طویل، و گذشتِ همه‌� تحولات تا به امروز، همچنان می‌شو� از بحرانِ تقطیع یا بحرانی کردنِ تقطیعِ شعرِ فارسی سخن گفت. ولی باید پرسید این بحران، اگر در کار باشد، در چیست؟ در آوا؟ در معنا؟ هیچ‌یک� در رابطه‌� این دو.�
سطرهای بلند که جملاتی مرکب و پیچیده را در بر می‌گیرن� به شعرِ یگانه‌معاف� کیفیتی وردگون می‌دهن�. مراثیِ او، از این بابت، با مرثیه‌ها� فخیم و فاخرِ شاعرانِ سلف متفاوت است، اما شباهت دارد با زار و شروه و مویه و هزارویک شعر و شیوه‌� آیینیِ رسمیت‌نایافت� (همچون شعرِ خودِ او، تا پیش از این کتاب). سطرهای کوتاه، تک‌هج� و یا یک‌کلمه‌ای� تنشِ میانِ آوا و معنا را به هدفی دیگر ایجاد می‌کنن�: تحریکِ عصبیِ مخاطب، به هیجان آوردنِ خواننده، ایجادِ پرسش در نظرِ او که این «چا»های مکرر به «چاک» ختم می‌شون� یا «چاله». در همه حال، مرثیه‌ها� شاعر عصیانی‌اند� نه ماتم‌زد�. شورمندانه‌ان�. غم را وجدآمیز استقبال می‌کنن�. این هم ویژگیِ دیگری برای صدایی که از آن نسل برمی‌خیز�.�

۳
اولین کتابِ چاپیِ رسمیِ یگانه‌معاف� دو دسته شعر دارد: اول، مرثیه‌ها� مثلِ «مرثیه‌� فصلِ شکفتن» و غیره، که بالاتر درباره‌شا� سخن گفتیم. دوم، شعرهایی که حالا باید حرف‌شا� را پیش بکشیم؛ اشعاری نظیرِ «چوگان‌ریزی� و «جنوب‌بافی� و «سمنگان‌کوبی�. این‌ها� به اعتبارِ نام‌شان� عمل‌اند� کاری‌ان� نو، که معنایش را مگر با خواندنِ متنی که نامیده‌ان� دریابیم. چوگان‌ریز� یعنی چه؟ بافتنِ جنوب چه معنایی دارد؟ کوفتنِ سمنگان چیست؟ هر دو جزءِ نام‌ه� آشناست، اما به وقتِ پیوند خوردن و ساختنِ کلمه‌ا� تازه، دال بر کنش، ناآشنا می‌شو� انگار.�
این کنشْ شعر است. این فعلْ نامیدن است، نامیدنی نو. جوهرِ شعر، که در بندِ اول حرفش بود، حالا در زمانه‌� ما، در آن زمینه‌� تاریخی که ما در آن ساکنیم -یعنی عرصه‌� گذار به تجدد- دوباره نامیدنِ کهنه‌هاس�. گفتیم که صدای شعرِ یگانه‌معافی� همزمان، آشنا و ناآشناست، بسته به گوش و چشمِ ما. سرِ این ناسازه این‌ج� فاش می‌شو�. شعرهای او، اگر ردِ آن طرزِ اسم‌ساز� را در تمامِ متن بگیریم، چیزی آشنا را با ترکیب کردنش با چیزِ آشنای دیگری -با دوباره نامیدن، دوباره دیدن- ناآشنا می‌کن�. هر «شعر نو»ی چنین می‌کن�:�
«آن هنگام که راهِ فراری نداشتند پرستوها از چشم‌ها� آبی‌مان»� «تصورِ این‌ک� بالایی و یک صحرا هر لحظه بیشتر به فرش شباهت می‌یابد»� «درونِ سرت ساقی از روی کجاوه خم شده و پیاله‌ا� نصفه را به دهانت می‌کوبد� و سطرهایی فراوان از این قبیل که در دلِ شعرها می‌درخشن�. اما باقی را در کتاب باید بخوانید.�

____________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�
]]>
3.14 2016 دفترِ مرثیه
author: پدرام یگانه‌معاف�
name: میلاد
average rating: 3.14
book published: 2016
rating: 4
read at: 2016/06/05
date added: 2016/08/15
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

درخشش‌ها� در تکوین

میلاد کامیابیان

۱
صدایی که در شعرهای پدرام یگانه‌معاف� به گوش می‌رس� و، در هر دو معنا، «به چشم می‌آید� صدایی‌س� آشنا، برای آن‌ه� که از دهه‌� هشتاد بدین سو به‌ج� شعرِ نوِ ایران را پی گرفته باشند. هم از آن دهه بود که وبلاگ‌ه� و پایگاه‌ها� ادبی پیدا شدند و، تا پیش از ظهورِ فیس‌بوک� جورِ کم‌رمقی� صفحاتِ ادبیِ روزنامه‌ه� را کشیدند. بر این رسانه‌ها� نوپدید نظارتِ کمتری ممکن بود؛ پس، فارغ از محاسن و معایبِ ناگزیر، آنچه در این صفحات می‌خواندی� به حقیقتِ زیستِ سرایندگان و راویان نزدیک‌ت� بود. آشناییِ صدای شعرِ یگانه‌معاف� از این سنخ است، آشناییِ نو؛ نه شبیهِ آشناییِ آن صداها که قرن‌هاس� در اوراقِ دیوان‌ها� ریزودرشتِ شاعرانِ فارسی‌گ� طنین دارند و، از فرطِ آشنایی، بی‌معن� شده‌ان� و، به وقتِ شنیدن، فقط تلق‌تلوق� ارکانِ عروضی‌شا� در گوش زنگ می‌زن�. شعرهای دفترِ مرثیه، که امسال چاپ شده، بدین اعتبار هم آشنای ما هستند و هم غریبه با ما، بسته به این‌ک� این «ما» کجای میدانِ تولیدِ ادبی را جدی گرفته باشد.�
سبکِ زندگیِ نوی در سطرهای گاه بسیار بلند و گاه بسیارِ کوتاهِ شاعرِ مجموعه احضار می‌شو� و در ذهنِ خواننده شکل می‌بندد� چنان‌که� فی‌المثل� در شعرهای آرش اللهوردی، از همین نسل و کمابیش با همین سبک، می‌بینی�. اهمیتِ این آثار، از منظری جامعه‌شناختی� در وهله‌� اول از آن روست که قشری از اقشارِ جامعه، گروهی از جوانانِ ایرانِ معاصر (بخشی از «نسل‌سومی‌ها� به قولِ هفته‌نامه‌� چلچراغ) در آن‌ه� صاحبِ صدا شده. این صدا، چنان‌ک� عموماً تمایلِ ژورنالیست‌هاس� به بزرگنمایی، «صدای یک نسل» نیست، اما صدایی از یک نسل است؛ آن صدا که در رسانه‌ها� رسمی، در صدرشان صداوسیما، هرگز به گوش نمی‌رسد� مگر نقشی فرعی داشته باشد، و صدالبته منفی. برشمردنِ ویژگی‌ها� این صدا را در نوشته‌ا� درباره‌� تعدادِ بیشتری از این شاعران باید پی گرفت. آنچه ضرورت دارد همین‌ج� به آن اشاره کنیم این است که این صدا در حالِ تکوین است. سرانجامش چه می‌شود� پاسخ دادن به این سؤال،� بیش از توانِ پیش‌گویی� ادبی، به روشن‌بینی� سیاسی-اجتماعی نیاز دارد. تا ببینیم.�

۲
شعرِ فارسی در ایران با گسست و پیوستِ تؤامان از/به سنتِ شعرِ کهن «نو» شد. نشانه‌ها� گسست، از ابتدا، آشکار بودند؛ چه در ظاهرِ شعر، که دیگر از مصاریعِ قرینه نشانی نداشت، و چه در محتوا، که جای «زلفِ یار» را، در عصرِ مشروطه، «پای آزادی» گرفت و، بعدها، که طرزهای حجمی و نابِ استعاره‌ساز� پدید آمد. اما، برخلاف، یافتنِ پیوست‌ه� دشوار بود. با گذرِ زمان و شعبه‌شعب� شدنِ شعرِ نو، دشوارتر هم شد. زمانی، منتقدِ شعر می‌کوشید،� فارغ از معیارهای سنتی، چند سنجه‌� جهان‌شمو� برای شعر و، به طریقِ اولیٰ، تعریفی برای «جوهرِ» شعر به دست دهد تا شعر بودنِ آنچه نوپردازان می‌نوشتن� ثابت کند. امروز، کمابیش، می‌دانی� که شعر، جوهری هم اگر داشته باشد، تاریخی‌س�.�
شعرهای یگانه‌معافی� با سطرهایی بلند (گاه در سه خط) که پیاپی می‌آین� یا بلافاصله به سطرهایی بسیار کوتاه (گاه یک هجا، و نه حتی یک کلمه) متصل می‌شون� گسستگی از ریختِ شعرِ کهن و، افزون بر آن، از شعرِ پلکانیِ دهه‌چهل� و بعد را چنان واضح نمایش می‌ده� که جای بحث نمی‌مان�. باید بحث را تازه کنیم: تقطیع در عمومِ شعرهای دفترِ مرثیه چنان عمل کرده که شعر، در همان نگاهِ اول، تمایزِ خود را به رخ می‌کش�. آیا در این افراط و تفریط معنایی‌ست� بعدِ صد و اند سال از رواجِ مستزاد و اقبال به بحرِ طویل، و گذشتِ همه‌� تحولات تا به امروز، همچنان می‌شو� از بحرانِ تقطیع یا بحرانی کردنِ تقطیعِ شعرِ فارسی سخن گفت. ولی باید پرسید این بحران، اگر در کار باشد، در چیست؟ در آوا؟ در معنا؟ هیچ‌یک� در رابطه‌� این دو.�
سطرهای بلند که جملاتی مرکب و پیچیده را در بر می‌گیرن� به شعرِ یگانه‌معاف� کیفیتی وردگون می‌دهن�. مراثیِ او، از این بابت، با مرثیه‌ها� فخیم و فاخرِ شاعرانِ سلف متفاوت است، اما شباهت دارد با زار و شروه و مویه و هزارویک شعر و شیوه‌� آیینیِ رسمیت‌نایافت� (همچون شعرِ خودِ او، تا پیش از این کتاب). سطرهای کوتاه، تک‌هج� و یا یک‌کلمه‌ای� تنشِ میانِ آوا و معنا را به هدفی دیگر ایجاد می‌کنن�: تحریکِ عصبیِ مخاطب، به هیجان آوردنِ خواننده، ایجادِ پرسش در نظرِ او که این «چا»های مکرر به «چاک» ختم می‌شون� یا «چاله». در همه حال، مرثیه‌ها� شاعر عصیانی‌اند� نه ماتم‌زد�. شورمندانه‌ان�. غم را وجدآمیز استقبال می‌کنن�. این هم ویژگیِ دیگری برای صدایی که از آن نسل برمی‌خیز�.�

۳
اولین کتابِ چاپیِ رسمیِ یگانه‌معاف� دو دسته شعر دارد: اول، مرثیه‌ها� مثلِ «مرثیه‌� فصلِ شکفتن» و غیره، که بالاتر درباره‌شا� سخن گفتیم. دوم، شعرهایی که حالا باید حرف‌شا� را پیش بکشیم؛ اشعاری نظیرِ «چوگان‌ریزی� و «جنوب‌بافی� و «سمنگان‌کوبی�. این‌ها� به اعتبارِ نام‌شان� عمل‌اند� کاری‌ان� نو، که معنایش را مگر با خواندنِ متنی که نامیده‌ان� دریابیم. چوگان‌ریز� یعنی چه؟ بافتنِ جنوب چه معنایی دارد؟ کوفتنِ سمنگان چیست؟ هر دو جزءِ نام‌ه� آشناست، اما به وقتِ پیوند خوردن و ساختنِ کلمه‌ا� تازه، دال بر کنش، ناآشنا می‌شو� انگار.�
این کنشْ شعر است. این فعلْ نامیدن است، نامیدنی نو. جوهرِ شعر، که در بندِ اول حرفش بود، حالا در زمانه‌� ما، در آن زمینه‌� تاریخی که ما در آن ساکنیم -یعنی عرصه‌� گذار به تجدد- دوباره نامیدنِ کهنه‌هاس�. گفتیم که صدای شعرِ یگانه‌معافی� همزمان، آشنا و ناآشناست، بسته به گوش و چشمِ ما. سرِ این ناسازه این‌ج� فاش می‌شو�. شعرهای او، اگر ردِ آن طرزِ اسم‌ساز� را در تمامِ متن بگیریم، چیزی آشنا را با ترکیب کردنش با چیزِ آشنای دیگری -با دوباره نامیدن، دوباره دیدن- ناآشنا می‌کن�. هر «شعر نو»ی چنین می‌کن�:�
«آن هنگام که راهِ فراری نداشتند پرستوها از چشم‌ها� آبی‌مان»� «تصورِ این‌ک� بالایی و یک صحرا هر لحظه بیشتر به فرش شباهت می‌یابد»� «درونِ سرت ساقی از روی کجاوه خم شده و پیاله‌ا� نصفه را به دهانت می‌کوبد� و سطرهایی فراوان از این قبیل که در دلِ شعرها می‌درخشن�. اما باقی را در کتاب باید بخوانید.�

____________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�

]]>
<![CDATA[The Shadow of the Wind (The Cemetery of Forgotten Books, #1)]]> 1232 487 Carlos Ruiz Zafón میلاد 5 4.26 2001 The Shadow of the Wind (The Cemetery of Forgotten Books, #1)
author: Carlos Ruiz Zafón
name: میلاد
average rating: 4.26
book published: 2001
rating: 5
read at: 2016/08/14
date added: 2016/08/14
shelves:
review:

]]>
زنگوله‌� تنبل 31431537 76 هوشنگ چالنگی 6004041238 میلاد 4 شعر-معاصر-ایران گُر گرفتنِ ستاره در ملاقاتِ دو ابر

میلاد کامیابیان

شعرهای هوشنگ چالنگی در زنگوله‌� تنبل «درخشان»‌اند� و این جمله بیشتر از سرِ توصیف است، تا حاکی از تحسین (گرچه، خالی از تحسینی نیست). نیز، سببِ درخشان بودنِ شعرها وفورِ «ماه» و «ستاره» نیست (که البته فراوان‌ان� این دو واژه، علی‌الخصو� در پایان‌بندی‌ه�: «بجوی / ستاره‌ا� را که مهربان‌ت� / حلق‌آوی� می‌کن� / که برای جدایی از این ماه / باید بهانه داشت»). درخششِ شعرهای چالنگی برآمده از دو هنر اوست در ساختن: اول، ساختنِ تصویر در سطرها و بندها، به شیوه‌ا� تازه: «مرغانِ شگفت / که منقار به مِه می‌سایید�. دوم، ساختنِ فرمِ قطعات که، اگر بخواهیم یکی از واژه‌ها� پرتکرار در آثارِ شاعر را به کار بریم، به «ابر» می‌مان�: مدام در تغییر. روابطِ میانِ بندها نُواند و بسیار تفسیرپذیر. اتصالِ عمودیِ بندها در شعرِ چالنگی نمونه‌ا� گویاست از کاربستِ ابهامِ شاعرانه: چیزی گفته می‌شود� اما آنچه گفته شده واقعاً چه می‌گوید� اگر آن سطرِ سفید را که مابینِ بندهای شعر می‌آی� مَفصل بخوانیم، در شعرِ چالنگی مفصلی‌س� سُست: هست آن‌قد� که رابطه‌� عمودی به‌ک� منقطع نشود؛ نیست تا آن‌ج� که دایره‌� تأویل را فراخ کند. و این مهارت می‌خواهد� نمونه‌ا� امروزین از اسلوبِ سهلِ ممتنع که ستوده‌� قدما بود.�
تک‌سطرها� به‌یادماندنی� چالنگی، که عارف و عامی را مجذوب می‌کنند� شاهدِ همین کیفیتِ ویژه‌� شعرِ اوست و، به‌واقع� شعرِ «دیگر». آثارِ شاعرانِ این گروه را که کنارِ هم بخوانیم، می‌توانی� گفت (جز چند استثنا) تا حدی در نخبه‌گرای� پیش می‌رون� که لذتِ شعر، لذتِ خواندنِ شعر، را از مخاطبِ فارسی‌زبان� که بیش از هزاره‌ا� شعر خواندن جزئی از فرهنگش بوده نگیرند. این یکی از خصایصِ سبکیِ شعرِ دیگر بود و هست، و یکی از وجوهِ تمایزِ شعرِ دیگر از شعری که در دو دهه‌� اخیر خود را آوانگارد خوانده و خواننده‌� اهل را تارانده. بر همین مبنا، می‌توا� کیفیتِ کتابی را که چالنگی بعدِ زنگوله انتشار داد (یعنی آبیِ ملحوظ) کمتر دانست: غلبه‌� نخبه‌گرای� -که در واژه‌گزینی� ترکیب‌و‌سطرسازی� و فرم‌ده� به قطعات نمود دارد- از سهولتِ فهمِ اثر کاست و بر دشواری افزود. (با این حال، همین کتابِ اخیر دست‌ک� یک شعرِ «درخشان» دارد که چالنگی‌وا� نیست، اما عالی‌س�: «کلی‌باف�.»)�
باری، فرمِ قطعات را به ابر تشبیه کردیم و، حال، باید سطرِ مفصلِ بندها را مِه بخوانیم. مِه است که در چندین جهت فاصله را پر کرده. شعر، که گفتیم درخشان است، در همین مفاصل جرقه می‌زن�: «هرگز این‌گون� / از عقیمی و مرگ نمی‌گذش� کِرمِ تابنده.» این دو سطرْ سرآغازِ شعرند، و سپس، با یک سطر فاصله، این سه می‌آین�: «می‌رویانْ� / لاشه‌ا� را که می‌رف� و / خود نمی‌دید�.»�
نکته‌� دیگری که با آوردنِ این تکه می‌توا� درباره‌� شعرِ چالنگی به طورِ کلی گفت دلبستگیِ اوست به شبپره، همان «کرمِ تابنده»؛ شبتاب، که ترجمه‌� ستاره‌س� به زبانِ حشرات. یک وقتی منتقدی، منتقدی که خواهد آمد، باید بنشیند به دسته‌بند� و تحلیلِ صورت‌ها� تجلیِ «نور» یا مظاهرِ آن (از ماه و ستاره تا شبتاب) در شعرِ چالنگی، و نه‌فق� شعرِ او. ما این‌ج� همین‌قد� توانیم گفت که عموماً در اشعارِ او رابطه‌ای‌س� میانِ شبپره‌ه� و مردگان. یک نمونه‌ا� همان که بالاتر خواندید، و این هم نمونه‌ا� دیگر: «چگونه مرا می‌نگرن� / شبپره‌ها� گورها.»�

***

زنگوله‌� تنبل از سروده‌ها� شاعر حدفاصلِ سال‌ها� ۴۷ و ۵۰ شکل گرفته، و نه از همه‌� آن سروده‌ه�. برخی از نغزترین‌هاشان� به هر دلیل، جا مانده‌ان� از کتاب، و حیف. ویراستِ نخست را سالِ ۱۳۸۳ نشرِ سالی منتشر کرد، انتشاراتی که حتی یک کتابِ شعرِ کمتر از خوب به بازار نفرستاد. تجدیدچاپِ این کتاب اما به سالِ ۱۳۹۵ انجام گرفته، به همتِ سید حمید شریف‌نیا� و ذیل مجموعه‌ا� با نامِ «جنبش‌ها� ناگهان» که دربردارنده‌� شعرِ چالنگی‌س� و بسیاری از همنسلانش، نظیر هوتن نجات و آریا آریاپور.�
در این نسخه‌� تازه که نشرِ بوتیمار به بازار فرستاده، گویا، چالنگی تغییرهایی اعمال کرده و، در نتیجه، تجدیدِچاپ همراه شده با تغییرِ ویراست. این را بایسته است ناشر در کتاب ذکر کند. به هر حال، بودنِ دو ویراست از یک کتابِ شعر غنیمت است: مقایسه‌� این نسخه و نسخه‌� پیشین، که از نظرِ بیژن الهی گذشته بود، یاری‌کننده‌� شاعرانِ جوان خواهد بود تا، افزون بر لذتِ خواندنِ شعرِ چالنگی، فوت‌و‌فن� ویرایشِ شعر را، از طریقِ جستنِ تفاوت‌ها� دست‌کار� دو خبره، چالنگی و الهی، بیاموزند.�

___________

این یادداشت در «کتابِِ هفته» چاپ شده.�
]]>
4.00 2000 زنگوله‌ی تنبل
author: هوشنگ چالنگی
name: میلاد
average rating: 4.00
book published: 2000
rating: 4
read at: 2016/06/14
date added: 2016/08/12
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

گُر گرفتنِ ستاره در ملاقاتِ دو ابر

میلاد کامیابیان

شعرهای هوشنگ چالنگی در زنگوله‌� تنبل «درخشان»‌اند� و این جمله بیشتر از سرِ توصیف است، تا حاکی از تحسین (گرچه، خالی از تحسینی نیست). نیز، سببِ درخشان بودنِ شعرها وفورِ «ماه» و «ستاره» نیست (که البته فراوان‌ان� این دو واژه، علی‌الخصو� در پایان‌بندی‌ه�: «بجوی / ستاره‌ا� را که مهربان‌ت� / حلق‌آوی� می‌کن� / که برای جدایی از این ماه / باید بهانه داشت»). درخششِ شعرهای چالنگی برآمده از دو هنر اوست در ساختن: اول، ساختنِ تصویر در سطرها و بندها، به شیوه‌ا� تازه: «مرغانِ شگفت / که منقار به مِه می‌سایید�. دوم، ساختنِ فرمِ قطعات که، اگر بخواهیم یکی از واژه‌ها� پرتکرار در آثارِ شاعر را به کار بریم، به «ابر» می‌مان�: مدام در تغییر. روابطِ میانِ بندها نُواند و بسیار تفسیرپذیر. اتصالِ عمودیِ بندها در شعرِ چالنگی نمونه‌ا� گویاست از کاربستِ ابهامِ شاعرانه: چیزی گفته می‌شود� اما آنچه گفته شده واقعاً چه می‌گوید� اگر آن سطرِ سفید را که مابینِ بندهای شعر می‌آی� مَفصل بخوانیم، در شعرِ چالنگی مفصلی‌س� سُست: هست آن‌قد� که رابطه‌� عمودی به‌ک� منقطع نشود؛ نیست تا آن‌ج� که دایره‌� تأویل را فراخ کند. و این مهارت می‌خواهد� نمونه‌ا� امروزین از اسلوبِ سهلِ ممتنع که ستوده‌� قدما بود.�
تک‌سطرها� به‌یادماندنی� چالنگی، که عارف و عامی را مجذوب می‌کنند� شاهدِ همین کیفیتِ ویژه‌� شعرِ اوست و، به‌واقع� شعرِ «دیگر». آثارِ شاعرانِ این گروه را که کنارِ هم بخوانیم، می‌توانی� گفت (جز چند استثنا) تا حدی در نخبه‌گرای� پیش می‌رون� که لذتِ شعر، لذتِ خواندنِ شعر، را از مخاطبِ فارسی‌زبان� که بیش از هزاره‌ا� شعر خواندن جزئی از فرهنگش بوده نگیرند. این یکی از خصایصِ سبکیِ شعرِ دیگر بود و هست، و یکی از وجوهِ تمایزِ شعرِ دیگر از شعری که در دو دهه‌� اخیر خود را آوانگارد خوانده و خواننده‌� اهل را تارانده. بر همین مبنا، می‌توا� کیفیتِ کتابی را که چالنگی بعدِ زنگوله انتشار داد (یعنی آبیِ ملحوظ) کمتر دانست: غلبه‌� نخبه‌گرای� -که در واژه‌گزینی� ترکیب‌و‌سطرسازی� و فرم‌ده� به قطعات نمود دارد- از سهولتِ فهمِ اثر کاست و بر دشواری افزود. (با این حال، همین کتابِ اخیر دست‌ک� یک شعرِ «درخشان» دارد که چالنگی‌وا� نیست، اما عالی‌س�: «کلی‌باف�.»)�
باری، فرمِ قطعات را به ابر تشبیه کردیم و، حال، باید سطرِ مفصلِ بندها را مِه بخوانیم. مِه است که در چندین جهت فاصله را پر کرده. شعر، که گفتیم درخشان است، در همین مفاصل جرقه می‌زن�: «هرگز این‌گون� / از عقیمی و مرگ نمی‌گذش� کِرمِ تابنده.» این دو سطرْ سرآغازِ شعرند، و سپس، با یک سطر فاصله، این سه می‌آین�: «می‌رویانْ� / لاشه‌ا� را که می‌رف� و / خود نمی‌دید�.»�
نکته‌� دیگری که با آوردنِ این تکه می‌توا� درباره‌� شعرِ چالنگی به طورِ کلی گفت دلبستگیِ اوست به شبپره، همان «کرمِ تابنده»؛ شبتاب، که ترجمه‌� ستاره‌س� به زبانِ حشرات. یک وقتی منتقدی، منتقدی که خواهد آمد، باید بنشیند به دسته‌بند� و تحلیلِ صورت‌ها� تجلیِ «نور» یا مظاهرِ آن (از ماه و ستاره تا شبتاب) در شعرِ چالنگی، و نه‌فق� شعرِ او. ما این‌ج� همین‌قد� توانیم گفت که عموماً در اشعارِ او رابطه‌ای‌س� میانِ شبپره‌ه� و مردگان. یک نمونه‌ا� همان که بالاتر خواندید، و این هم نمونه‌ا� دیگر: «چگونه مرا می‌نگرن� / شبپره‌ها� گورها.»�

***

زنگوله‌� تنبل از سروده‌ها� شاعر حدفاصلِ سال‌ها� ۴۷ و ۵۰ شکل گرفته، و نه از همه‌� آن سروده‌ه�. برخی از نغزترین‌هاشان� به هر دلیل، جا مانده‌ان� از کتاب، و حیف. ویراستِ نخست را سالِ ۱۳۸۳ نشرِ سالی منتشر کرد، انتشاراتی که حتی یک کتابِ شعرِ کمتر از خوب به بازار نفرستاد. تجدیدچاپِ این کتاب اما به سالِ ۱۳۹۵ انجام گرفته، به همتِ سید حمید شریف‌نیا� و ذیل مجموعه‌ا� با نامِ «جنبش‌ها� ناگهان» که دربردارنده‌� شعرِ چالنگی‌س� و بسیاری از همنسلانش، نظیر هوتن نجات و آریا آریاپور.�
در این نسخه‌� تازه که نشرِ بوتیمار به بازار فرستاده، گویا، چالنگی تغییرهایی اعمال کرده و، در نتیجه، تجدیدِچاپ همراه شده با تغییرِ ویراست. این را بایسته است ناشر در کتاب ذکر کند. به هر حال، بودنِ دو ویراست از یک کتابِ شعر غنیمت است: مقایسه‌� این نسخه و نسخه‌� پیشین، که از نظرِ بیژن الهی گذشته بود، یاری‌کننده‌� شاعرانِ جوان خواهد بود تا، افزون بر لذتِ خواندنِ شعرِ چالنگی، فوت‌و‌فن� ویرایشِ شعر را، از طریقِ جستنِ تفاوت‌ها� دست‌کار� دو خبره، چالنگی و الهی، بیاموزند.�

___________

این یادداشت در «کتابِِ هفته» چاپ شده.�

]]>
شربانو 11943052 95 محمدحسن شهسواری 9643628442 میلاد 2 داستان-ایرانی 2.28 2010 شربانو
author: محمدحسن شهسواری
name: میلاد
average rating: 2.28
book published: 2010
rating: 2
read at: 2012/01/01
date added: 2016/08/10
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
چند صورت از مستی 31357307 48 سمیرا یحیایی 6008291026 میلاد 4 شعر-معاصر-ایران ادامه دارد...

میلاد کامیابیان

۱
حرفِ آخر را اول بزنیم. شعرِ سمیرا یحیایی نمونه‌ای‌س� از زایاترین پروژه‌� شعریِ معاصر و، همزمان، شاهدی بر زایاییِ آن. این پروژه� را عمدتاً شاعرانِ زاده‌� اواخرِ دهه‌� پنجاه و اوایلِ دهه‌� شصت پیش می‌برند� بی‌آن‌ک� ضرورتاً و ماهیتاً انحصار به این نسل داشته باشد. بهتر این است که بگوییم جدی‌تری� سرایندگانش را این طرزِ نوِ شعرِ نو، عجالتاً، در این نسل یافته. جانِ این پروژه اعتنای توأمان است به سنتِ شعرِ نو، از نیما تا ما، و انسانِ ایرانی و پرسش‌هاش� یکی به فوت‌وفن� نگارشش نیرو می‌رسان� و آن‌ی� به جهان‌بینی‌ا� اعتبار می‌ده�. این دو مؤلفه،� البته، چنان دامنه‌ا� دارند هریک، که گوناگونی را در آثارِ شاعرانِ متفاوت ممکن کند. �
یحیایی از سنتِ شعرِ نو چشمگیرترین طرزوطورها را دستچین کرده: تمهیدهای دهه‌چهل� و دهه‌هفتاد� در هم آمیخته‌ان� و به خوردِ سطرها و بندهاش رفته‌اند� از یک سو، و از آن‌طر� هم ترس‌ه� و تردید‌ه� و رفاقت‌ه� و خماری‌ها� جوانِ ایرانیِ ساکنِ کلانشهر را نشانه گرفته که چشم باز کردنش مصادف بود با شعله کشیدنِ شعارها بر دیوارها و در حنجره‌ها� آتشین و، به بیست‌و‌چن� که رسید، یک سالِ آسیب‌زا� «دو هشت» مثلِ قیامتی تازان درست از قلبِ جوانی‌ا� گذشت: «ما روی تخت‌ه� و صندلی‌ها� بستری نشسته و خواب رفته‌ای� / جهانْ جهنمِ اخبار است و تو شمس باش -نمیر.»�

۲
شعرهای کتابِ چند صورت از مستی ۱۰ تا بیشتر نیستند، و همه در فاصله‌� ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۴ سروده شده‌ان�. پس، شاعر خواسته یا ناخواسته سختگیر است؛ چه نوشته باشد و راضی نشده باشد در کتاب بگنجاند، چه اصلاً دستش به نوشتن نرفته باشد. چند تا از شعرها پیش‌ت� در فضای مجازی منتشرشده‌ان�. مقایسه‌� صورتِ حاضر با آن نسخه‌ه� شاهدی دیگر به دست می‌ده� بر فرضِ سختگیریِ شاعر، که علی‌الخصو� در زمانه‌� ما ستودنی‌س�: شعرها فرق کرده‌ان�. نه‌فق� فرق کرده‌ان� که بهتر شده‌ان�. شاعر دست برده در سطرها و بندها، بی‌رحمانه� و آنچه زیاده بوده برداشته. �
علاوه بر این، مرتب شدنِ -تقریباً- تقویمیِ اشعار کمک می‌کن� سیرِ حرکتِ یحیایی را راحت‌ت� دریابیم. آن سختگیریِ تحسین‌انگیز� که در گزینش و ویرایش ملاحظه کردیم در نگارش هم دیده می‌شود� دیدنی. گذارِ شاعر از «تک‌پرد� برای دیزی دایموند» به «پوسیدگی» گذار از خوب به خوب‌ت� است؛ گذار از شعری که، با آن پرانتزهای نمایشنامه‌ا� و عنوانی مأخوذ از فیلمی اروپایی، بیشتر دلبسته‌� چندصدایی و بینامتنیت البته به روایتِ «هفتادی»ست، به شعری که جانش گوشت و پوست دادن به یک وضعیتِ وجودی‌ست� و استخوان‌بندی‌ا� را رفت‌و‌برگشت‌ها� زمانی و چرخش‌ها� روایی قوام بخشیده: «می‌گفت� جوهر پاشیده نمی‌شو� این‌طو� / می‌گفت� یک بار که از هم پاشید می‌بین� / و بعد توی خیابان که گیس‌ه� نبود / و بعد توی خیابان که بازوهای سفید و کرکیِ یلدا نبود / و بعد توی خیابان که مالِ ما نبود / لکه‌� سیاه باز به صورتم نزدیک می‌ش� / می‌ش� دوید تا آن‌ج� که مرد با کلاه و دستمال روی دهان و امواجِ رادیو از گلو می‌گف�: / گوشَت را بریده‌ام� گذاشته‌ا� توی جیبِ پیرهنم / و خون می‌چکی� روی دامنِ کوتاهِ پنج‌سال� / دل نداشتم که دست بزنم / تنها کر شده بودم.»�

۳
روایتِ دیگری از سختگیری: از انتشارِ کتابِ اولِ یحیایی خیلی گذشته. صوتِ حلزونیِ نیستی سالِ ۸۵ چاپ شد (بیست‌و‌چهارسالگی� شاعر) و سالِ بعد در فهرستِ برگزیدگانِ دومین دوره‌� جایزه‌� شعرِ خبرنگاران قرار گرفت، کنارِ کتاب‌های� از احمدرضا احمدی، عمران صلاحی، و حافظ موسوی. شروعِ خوبی بود برای شاعری جوان. اما آن سختگیری را که میانِ انتشارِ دو کتابِ او ۱۰ سال فاصله انداخته دیگر نمی‌شو� یکسره به حسابِ شاعر گذاشت. این بار، حکایتِ وقتی‌س� که سخت گرفته جهان بر مردمانِ سختکوش، و این میان یحیایی هم مستثنا نبود و نیست. �
دهِ سالِ اخیر، چه از لحاظِ وضعِ نشرِ کتابِ شعر و چه از بابتِ رویدادهای سیاسی و اجتماعیِ ازسرگذشته، بسی بیش از ۱۰ سال بوده. چه‌بس� گویاترین واژه همان «خیلی» باشد، خیلی‌ا� که معنایی کیفی نیز دارد، و در این خیلی، خیلی از شاعرانِ بااستعدادی که با یحیایی پا به عرصه گذاشتند کم‌ک� عرصه را خالی کردند. خواندنِ کتابِ کم‌حجم� سمیرا یحیایی، علاوه بر کیفیتِ شعرها، نیز بدین سبب خوشحال‌ما� می‌کن� که طرزِ نوی از شعرِ نو که بعدِ گردوخاک کردن‌ها� دهه‌هفتاد� نرم‌نرمک� از راه رسید و در این وبلاگ و آن وبگاه سطر دواند و گاه طعن‌و‌لع� جهاند، حالیه، قوّت کرده. تلفات داشته، اما «طرز» شده؛ طرزی که به سنت وصل است و نیست: آنچه را کارامد بوده برای نو شدن و نو ماندن نگه داشته و رنگِ زندگیِ شهریِ خود را بر آن زده. پیچیدگی‌ها� سروکله زدن با روزمره و تاریخ را به فرمِ خود راه داده و «بلند» شده. از آن‌سو� از طبیعت‌بافی� هپروتی فاصله گرفته و تن به انزوا نداده و حالا، پرخون، به چاپ رسیده. هزار نسخه‌� چند صورت از مستی هزار گواهیِ قاطع بر زندگیِ شعرِ نوِ ایران‌ان�.�

___________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�
]]>
3.71 چند صورت از مستی
author: سمیرا یحیایی
name: میلاد
average rating: 3.71
book published:
rating: 4
read at: 2016/06/14
date added: 2016/08/07
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

ادامه دارد...

میلاد کامیابیان

۱
حرفِ آخر را اول بزنیم. شعرِ سمیرا یحیایی نمونه‌ای‌س� از زایاترین پروژه‌� شعریِ معاصر و، همزمان، شاهدی بر زایاییِ آن. این پروژه� را عمدتاً شاعرانِ زاده‌� اواخرِ دهه‌� پنجاه و اوایلِ دهه‌� شصت پیش می‌برند� بی‌آن‌ک� ضرورتاً و ماهیتاً انحصار به این نسل داشته باشد. بهتر این است که بگوییم جدی‌تری� سرایندگانش را این طرزِ نوِ شعرِ نو، عجالتاً، در این نسل یافته. جانِ این پروژه اعتنای توأمان است به سنتِ شعرِ نو، از نیما تا ما، و انسانِ ایرانی و پرسش‌هاش� یکی به فوت‌وفن� نگارشش نیرو می‌رسان� و آن‌ی� به جهان‌بینی‌ا� اعتبار می‌ده�. این دو مؤلفه،� البته، چنان دامنه‌ا� دارند هریک، که گوناگونی را در آثارِ شاعرانِ متفاوت ممکن کند. �
یحیایی از سنتِ شعرِ نو چشمگیرترین طرزوطورها را دستچین کرده: تمهیدهای دهه‌چهل� و دهه‌هفتاد� در هم آمیخته‌ان� و به خوردِ سطرها و بندهاش رفته‌اند� از یک سو، و از آن‌طر� هم ترس‌ه� و تردید‌ه� و رفاقت‌ه� و خماری‌ها� جوانِ ایرانیِ ساکنِ کلانشهر را نشانه گرفته که چشم باز کردنش مصادف بود با شعله کشیدنِ شعارها بر دیوارها و در حنجره‌ها� آتشین و، به بیست‌و‌چن� که رسید، یک سالِ آسیب‌زا� «دو هشت» مثلِ قیامتی تازان درست از قلبِ جوانی‌ا� گذشت: «ما روی تخت‌ه� و صندلی‌ها� بستری نشسته و خواب رفته‌ای� / جهانْ جهنمِ اخبار است و تو شمس باش -نمیر.»�

۲
شعرهای کتابِ چند صورت از مستی ۱۰ تا بیشتر نیستند، و همه در فاصله‌� ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۴ سروده شده‌ان�. پس، شاعر خواسته یا ناخواسته سختگیر است؛ چه نوشته باشد و راضی نشده باشد در کتاب بگنجاند، چه اصلاً دستش به نوشتن نرفته باشد. چند تا از شعرها پیش‌ت� در فضای مجازی منتشرشده‌ان�. مقایسه‌� صورتِ حاضر با آن نسخه‌ه� شاهدی دیگر به دست می‌ده� بر فرضِ سختگیریِ شاعر، که علی‌الخصو� در زمانه‌� ما ستودنی‌س�: شعرها فرق کرده‌ان�. نه‌فق� فرق کرده‌ان� که بهتر شده‌ان�. شاعر دست برده در سطرها و بندها، بی‌رحمانه� و آنچه زیاده بوده برداشته. �
علاوه بر این، مرتب شدنِ -تقریباً- تقویمیِ اشعار کمک می‌کن� سیرِ حرکتِ یحیایی را راحت‌ت� دریابیم. آن سختگیریِ تحسین‌انگیز� که در گزینش و ویرایش ملاحظه کردیم در نگارش هم دیده می‌شود� دیدنی. گذارِ شاعر از «تک‌پرد� برای دیزی دایموند» به «پوسیدگی» گذار از خوب به خوب‌ت� است؛ گذار از شعری که، با آن پرانتزهای نمایشنامه‌ا� و عنوانی مأخوذ از فیلمی اروپایی، بیشتر دلبسته‌� چندصدایی و بینامتنیت البته به روایتِ «هفتادی»ست، به شعری که جانش گوشت و پوست دادن به یک وضعیتِ وجودی‌ست� و استخوان‌بندی‌ا� را رفت‌و‌برگشت‌ها� زمانی و چرخش‌ها� روایی قوام بخشیده: «می‌گفت� جوهر پاشیده نمی‌شو� این‌طو� / می‌گفت� یک بار که از هم پاشید می‌بین� / و بعد توی خیابان که گیس‌ه� نبود / و بعد توی خیابان که بازوهای سفید و کرکیِ یلدا نبود / و بعد توی خیابان که مالِ ما نبود / لکه‌� سیاه باز به صورتم نزدیک می‌ش� / می‌ش� دوید تا آن‌ج� که مرد با کلاه و دستمال روی دهان و امواجِ رادیو از گلو می‌گف�: / گوشَت را بریده‌ام� گذاشته‌ا� توی جیبِ پیرهنم / و خون می‌چکی� روی دامنِ کوتاهِ پنج‌سال� / دل نداشتم که دست بزنم / تنها کر شده بودم.»�

۳
روایتِ دیگری از سختگیری: از انتشارِ کتابِ اولِ یحیایی خیلی گذشته. صوتِ حلزونیِ نیستی سالِ ۸۵ چاپ شد (بیست‌و‌چهارسالگی� شاعر) و سالِ بعد در فهرستِ برگزیدگانِ دومین دوره‌� جایزه‌� شعرِ خبرنگاران قرار گرفت، کنارِ کتاب‌های� از احمدرضا احمدی، عمران صلاحی، و حافظ موسوی. شروعِ خوبی بود برای شاعری جوان. اما آن سختگیری را که میانِ انتشارِ دو کتابِ او ۱۰ سال فاصله انداخته دیگر نمی‌شو� یکسره به حسابِ شاعر گذاشت. این بار، حکایتِ وقتی‌س� که سخت گرفته جهان بر مردمانِ سختکوش، و این میان یحیایی هم مستثنا نبود و نیست. �
دهِ سالِ اخیر، چه از لحاظِ وضعِ نشرِ کتابِ شعر و چه از بابتِ رویدادهای سیاسی و اجتماعیِ ازسرگذشته، بسی بیش از ۱۰ سال بوده. چه‌بس� گویاترین واژه همان «خیلی» باشد، خیلی‌ا� که معنایی کیفی نیز دارد، و در این خیلی، خیلی از شاعرانِ بااستعدادی که با یحیایی پا به عرصه گذاشتند کم‌ک� عرصه را خالی کردند. خواندنِ کتابِ کم‌حجم� سمیرا یحیایی، علاوه بر کیفیتِ شعرها، نیز بدین سبب خوشحال‌ما� می‌کن� که طرزِ نوی از شعرِ نو که بعدِ گردوخاک کردن‌ها� دهه‌هفتاد� نرم‌نرمک� از راه رسید و در این وبلاگ و آن وبگاه سطر دواند و گاه طعن‌و‌لع� جهاند، حالیه، قوّت کرده. تلفات داشته، اما «طرز» شده؛ طرزی که به سنت وصل است و نیست: آنچه را کارامد بوده برای نو شدن و نو ماندن نگه داشته و رنگِ زندگیِ شهریِ خود را بر آن زده. پیچیدگی‌ها� سروکله زدن با روزمره و تاریخ را به فرمِ خود راه داده و «بلند» شده. از آن‌سو� از طبیعت‌بافی� هپروتی فاصله گرفته و تن به انزوا نداده و حالا، پرخون، به چاپ رسیده. هزار نسخه‌� چند صورت از مستی هزار گواهیِ قاطع بر زندگیِ شعرِ نوِ ایران‌ان�.�

___________

این یادداشت در «کتابِ هفته» چاپ شده.�

]]>
<![CDATA[شب‌ها� کوش‌آداس�: رمان طنز دربارۀ عشق و کلیۀ بیماری‌ها� دل]]> 30359448 191 م. مالمیرآبادی 6005639617 میلاد 3 داستان-ایرانی 1.50 شب‌های کوش‌آداسی: رمان طنز دربارۀ عشق و کلیۀ بیماری‌های دل
author: م. مالمیرآبادی
name: میلاد
average rating: 1.50
book published:
rating: 3
read at: 2016/07/24
date added: 2016/08/01
shelves: داستان-ایرانی
review:

]]>
<![CDATA[فیودور داستایفسکی: نگاهی به زندگی و آثار]]> 31291481 312 Robert Bird 6002781846 میلاد 4 چهره‌� مردِ هنرمند در جوانی، میانسالی و سالخوردگی

میلاد کامیابیان

رابرت برد، نویسنده‌� کتاب، به گواهِ آثارش متخصصِ تاریخ و ادبِ روسیه است. در کارنامه‌� این استادِ دانشگاهِ شیکاگو همه‌جو� اثرِ پژوهشی و تحلیلی به چشم می‌خورد� هرکدام درباره‌� وجهی از وجوهِ فرهنگِ بارآورِ همسایه‌� شمالی: از تحشیه بر آندری روبلفِ تارکوفسکی بگیر تا شرحی مقدماتی در بابِ اسلاوپرستی، از تحقیقی درباره‌� کتاب‌ها� کودکان در عصرِ شوراها تا همین زندگینامه‌� انتقادیِ فیودور داستایفسکی، غولِ قرنِ‌نوزدهمی� که محلِ بحثِ ماست. کتابِ اخیر را باید در متنِ آن مجموعه‌� گسترده نشاند و خواند.�
نویسنده کتاب را با شرحی درباره‌� چهره‌� داستایفسکی آغاز می‌کند� همان صورتِ کشیده با گونه‌ها� تورفته و چشم‌ها� پس‌نشست� و ریشِ انبوهی که هیئتِ راهبان را به دارنده‌ا� می‌بخش�. چنین سرآغازی بی‌سب� نیست. وسوسه‌� یافتنِ رابطه‌� میانِ این چهره‌� غریب و شخصیت‌ها� متنوعی که آفرید از دورانِ حیاتش منتقدان را مشغول کرده بود: در پسِ این جمجه چه می‌گذر� که انسانی عصبی و خجول را قادر می‌کن� به خلقِ شریرترین‌ه� و پاک‌طینت‌ترین‌ها� از اسمردیاکفِ پدرکُش تا پدرِ زوسیمای قدیس؟ و خودِ او، با آن نگاهِ شرربار، کدام است؟ فرشته یا شیطان؟
در عمل، رمان‌نویس� روس، که سراسرِ عمر میانِ ایمان و شک مردد بود، سرآخر توانست جامه‌� تبعیدیِ فراموش‌شد� را بدرد و به قالبِ منجیِ عصر جدید درآید، هرچند در خلالِ این مدت دورِ باطلِ بردوباخت‌های� در قمار تمام‌ناشدن� می‌نمود� چه قماری که بر سرِ شهرتِ خود می‌کر� (با قرض گرفتن‌ها� بی‌حسا�) و چه قماری که سرِ میزهای شرط انجام می‌دا�. با این حال، روزهای آخر را با محبوبیتی بی‌نظی� گذراند و حضور مردم از هر قشری در تشییعِ‌جنازه‌ا� حیرت‌انگی� بود.�
برد کتاب را با سِیری خطی پیش می‌بر� و فصل‌به‌فص� زندگیِ داستایفسکی را پی می‌گیر�. این اثرْ تاریخِ تکوینِ چهره‌� نویسنده است، چهره‌ا� که به‌تدریج� در کورانِ حوادث و در نتیجه‌� ژرف‌اندیشی‌ها� شکل می‌گیر� و معنایی استعاری می‌یاب� و، سرانجام، به شمایلی بدل می‌شو� که توگویی تمامِ تیپ‌ها� روسی را که داستایفسکی سودای به تصویر کشیدن‌شا� را داشت، یکباره و یکجا، در خود بازمی‌نمای�. با هدایت برد، می‌بینی� که شخصیتِ یکه‌� رمان‌نوی� چگونه شکل گرفته، از خلالِ نامه‌های� که به برادرِ محبوبش میخائیل نوشته، از طریقِ گفته‌ها� به‌جاماند� از همسر و دوستانش، و از راهِ مطالعه‌� مشاهداتِ معاشرانش. مؤلفِ کتاب هیچ مدرک و مستندی را نادیده و نخوانده نگذاشته.�
فیودورِ جوان را می‌بینیم� در آغاز، که سودای بدل شدن به نویسنده‌ا� حرفه‌ا� در سر دارد، و گویی با همین خیال است که مرگِ مادر و افلاسِ پدر را تاب می‌آور�. به سال‌ها� دانشجویی و فارغ‌التحصیلی‌ا� نگاهی می‌اندازیم� به دقایقِ هراس‌آلود� که، نظردوخته به جوخه‌ها� معوج، منتظرِ اجرای حکمِ اعدام بود، و بعد با او به تبعیدگاه می‌رویم� جایی که موادومصالحِ لازم را برای ساختنِ زبانی غنی و درخورِ رمانی نو در اختیارِ او قرار می‌ده�. ایامِ پس از تبعید روزگارِ وصلِ اوست: با نوشتنِ دوسه اثرِ متوسط به بحث‌ها� ادبی برمی‌گرد� و ارتباطش را با محافلِ روشنفکریِ مسکو و پتربورگ تجدید می‌کن�. بعد، کم‌کمک� شاهکارها از راه می‌رسن�: جنایت و مکافات، شیاطین، ابله، و آن آخری، برادرانِ کارامازوف، یک‌به‌ی� نوشته می‌شون� و مخاطبان را از ژرف‌کاوی� نویسنده در بابِ ذاتِ آدمی انگشت‌به‌دها� می‌سازن�.‏�
در هریک از این فصل‌ه� ―ا� کتاب و از زندگیِ شخصیتِ محوری‌اش� رابرت برد توانسته پرسشِ آغازین را پیشِ چشم نگه دارد و رابطه‌� میانِ شخصِ رمان‌نوی� و شخصیت‌های� را بکاود. به‌ویژه� توضیح داده که چگونه بودن در تبعید و زیستن در کنارِ آدمیانی از طبقاتِ فرودست داستایفسکی را با تیپ‌های� آشنا کرده که تا آن روزگار در ادبیاتِ روسیه جایی نداشته‌ان�. اثرِ برد نشان‌ما� می‌ده� که رمان‌نویس� روس تا چه حد در تکاپو بوده تا صدایی باشد برای محذوفان، از قدرت و از ادبیات، و نیز عیان می‌کن� که رابطه‌� میانِ نویسنده‌� چیره‌دس� و شخصیت‌های� دوسویه است: نویسنده همان اندازه خالقِ شخصیت‌ها� داستان‌ها� خود است که مخلوقِ آن‌ه�.�

__________

این یادداشت در شماره‌� نوروژِ 95 «مهرنامه» منتشر شده است.�

]]>
3.62 2012 فیودور داستایفسکی: نگاهی به زندگی و آثار
author: Robert Bird
name: میلاد
average rating: 3.62
book published: 2012
rating: 4
read at: 2016/01/01
date added: 2016/07/29
shelves:
review:

چهره‌� مردِ هنرمند در جوانی، میانسالی و سالخوردگی

میلاد کامیابیان

رابرت برد، نویسنده‌� کتاب، به گواهِ آثارش متخصصِ تاریخ و ادبِ روسیه است. در کارنامه‌� این استادِ دانشگاهِ شیکاگو همه‌جو� اثرِ پژوهشی و تحلیلی به چشم می‌خورد� هرکدام درباره‌� وجهی از وجوهِ فرهنگِ بارآورِ همسایه‌� شمالی: از تحشیه بر آندری روبلفِ تارکوفسکی بگیر تا شرحی مقدماتی در بابِ اسلاوپرستی، از تحقیقی درباره‌� کتاب‌ها� کودکان در عصرِ شوراها تا همین زندگینامه‌� انتقادیِ فیودور داستایفسکی، غولِ قرنِ‌نوزدهمی� که محلِ بحثِ ماست. کتابِ اخیر را باید در متنِ آن مجموعه‌� گسترده نشاند و خواند.�
نویسنده کتاب را با شرحی درباره‌� چهره‌� داستایفسکی آغاز می‌کند� همان صورتِ کشیده با گونه‌ها� تورفته و چشم‌ها� پس‌نشست� و ریشِ انبوهی که هیئتِ راهبان را به دارنده‌ا� می‌بخش�. چنین سرآغازی بی‌سب� نیست. وسوسه‌� یافتنِ رابطه‌� میانِ این چهره‌� غریب و شخصیت‌ها� متنوعی که آفرید از دورانِ حیاتش منتقدان را مشغول کرده بود: در پسِ این جمجه چه می‌گذر� که انسانی عصبی و خجول را قادر می‌کن� به خلقِ شریرترین‌ه� و پاک‌طینت‌ترین‌ها� از اسمردیاکفِ پدرکُش تا پدرِ زوسیمای قدیس؟ و خودِ او، با آن نگاهِ شرربار، کدام است؟ فرشته یا شیطان؟
در عمل، رمان‌نویس� روس، که سراسرِ عمر میانِ ایمان و شک مردد بود، سرآخر توانست جامه‌� تبعیدیِ فراموش‌شد� را بدرد و به قالبِ منجیِ عصر جدید درآید، هرچند در خلالِ این مدت دورِ باطلِ بردوباخت‌های� در قمار تمام‌ناشدن� می‌نمود� چه قماری که بر سرِ شهرتِ خود می‌کر� (با قرض گرفتن‌ها� بی‌حسا�) و چه قماری که سرِ میزهای شرط انجام می‌دا�. با این حال، روزهای آخر را با محبوبیتی بی‌نظی� گذراند و حضور مردم از هر قشری در تشییعِ‌جنازه‌ا� حیرت‌انگی� بود.�
برد کتاب را با سِیری خطی پیش می‌بر� و فصل‌به‌فص� زندگیِ داستایفسکی را پی می‌گیر�. این اثرْ تاریخِ تکوینِ چهره‌� نویسنده است، چهره‌ا� که به‌تدریج� در کورانِ حوادث و در نتیجه‌� ژرف‌اندیشی‌ها� شکل می‌گیر� و معنایی استعاری می‌یاب� و، سرانجام، به شمایلی بدل می‌شو� که توگویی تمامِ تیپ‌ها� روسی را که داستایفسکی سودای به تصویر کشیدن‌شا� را داشت، یکباره و یکجا، در خود بازمی‌نمای�. با هدایت برد، می‌بینی� که شخصیتِ یکه‌� رمان‌نوی� چگونه شکل گرفته، از خلالِ نامه‌های� که به برادرِ محبوبش میخائیل نوشته، از طریقِ گفته‌ها� به‌جاماند� از همسر و دوستانش، و از راهِ مطالعه‌� مشاهداتِ معاشرانش. مؤلفِ کتاب هیچ مدرک و مستندی را نادیده و نخوانده نگذاشته.�
فیودورِ جوان را می‌بینیم� در آغاز، که سودای بدل شدن به نویسنده‌ا� حرفه‌ا� در سر دارد، و گویی با همین خیال است که مرگِ مادر و افلاسِ پدر را تاب می‌آور�. به سال‌ها� دانشجویی و فارغ‌التحصیلی‌ا� نگاهی می‌اندازیم� به دقایقِ هراس‌آلود� که، نظردوخته به جوخه‌ها� معوج، منتظرِ اجرای حکمِ اعدام بود، و بعد با او به تبعیدگاه می‌رویم� جایی که موادومصالحِ لازم را برای ساختنِ زبانی غنی و درخورِ رمانی نو در اختیارِ او قرار می‌ده�. ایامِ پس از تبعید روزگارِ وصلِ اوست: با نوشتنِ دوسه اثرِ متوسط به بحث‌ها� ادبی برمی‌گرد� و ارتباطش را با محافلِ روشنفکریِ مسکو و پتربورگ تجدید می‌کن�. بعد، کم‌کمک� شاهکارها از راه می‌رسن�: جنایت و مکافات، شیاطین، ابله، و آن آخری، برادرانِ کارامازوف، یک‌به‌ی� نوشته می‌شون� و مخاطبان را از ژرف‌کاوی� نویسنده در بابِ ذاتِ آدمی انگشت‌به‌دها� می‌سازن�.‏�
در هریک از این فصل‌ه� ―ا� کتاب و از زندگیِ شخصیتِ محوری‌اش� رابرت برد توانسته پرسشِ آغازین را پیشِ چشم نگه دارد و رابطه‌� میانِ شخصِ رمان‌نوی� و شخصیت‌های� را بکاود. به‌ویژه� توضیح داده که چگونه بودن در تبعید و زیستن در کنارِ آدمیانی از طبقاتِ فرودست داستایفسکی را با تیپ‌های� آشنا کرده که تا آن روزگار در ادبیاتِ روسیه جایی نداشته‌ان�. اثرِ برد نشان‌ما� می‌ده� که رمان‌نویس� روس تا چه حد در تکاپو بوده تا صدایی باشد برای محذوفان، از قدرت و از ادبیات، و نیز عیان می‌کن� که رابطه‌� میانِ نویسنده‌� چیره‌دس� و شخصیت‌های� دوسویه است: نویسنده همان اندازه خالقِ شخصیت‌ها� داستان‌ها� خود است که مخلوقِ آن‌ه�.�

__________

این یادداشت در شماره‌� نوروژِ 95 «مهرنامه» منتشر شده است.�


]]>
به دام انداختن نور در دو پرده 25505106 112 میلاد کامیابیان 6007556905 میلاد 0 شعر-معاصر-ایران 3.55 2015 به دام انداختن نور در دو پرده
author: میلاد کامیابیان
name: میلاد
average rating: 3.55
book published: 2015
rating: 0
read at:
date added: 2016/07/26
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

]]>
<![CDATA[اثر مرکب: آغاز جهشی در زندگی، موفقیت و درآمد شما]]> 30211015 233 Darren Hardy 6006407450 میلاد 4 4.01 2010 اثر مرکب: آغاز جهشی در زندگی، موفقیت و درآمد شما
author: Darren Hardy
name: میلاد
average rating: 4.01
book published: 2010
rating: 4
read at: 2016/07/21
date added: 2016/07/24
shelves:
review:

]]>
به ردیف میرزا عبدالله 30241220 96 فرزین پارسی‌کی� 6005652087 میلاد 2 شعر-معاصر-ایران ردیفِ میرزا عبدالله با دورِ تُند

میلاد کامیابیان

۱
فرزین پارسی‌کیا� متولدِ ۱۳۵۵ اولین کتابِ شعرش را در آستانه‌� چل‌چل� درآورده. بنابراین، نمی‌شو� مثلِ بسیاری از کتاب‌اولی‌ه� شعرش را زاده‌� «جهالتِ جوانی»، به قولِ قدما، دانست. شاعر در سنِ پختگی دست‌به‌کار� گردآوریِ سروده‌های� شده، و به ردیفِ میرزا عبدالله در بهمنِ ۱۳۹۴ درآمده، با جشن و رونماییِ مفصّل. ناشر، جوانه‌� توس، این سال‌ه� تک‌مضراب‌های� زده و سالی یک‌د� کتابِ شعر به بازار داده، گُزیده و باحساب. سالِ پیش اول کتابی از سهند آقایی درآورد و آخرْ همین به ردیف را.�
سر‌و‌شکل� کتاب، از طرحِ جلد (کارِ آرش تنهایی) تا طراحیِ صفحات، مقبول است؛ حتی ورای مقبول: پرنقش است و شیوه‌گران�. با گِرایی که عنوانش می‌ده� و شعرِ کوتاهِ پشتِ جلد هم تأییدش می‌کند� بهتر است در جستجوی نشانه‌ها� سنّت یا، دقیق‌تر� عهدِ قجر باشیم و ببینیم از همنشینیِ میرزا عبداللهِ سه‌تارنوا� و شاهِ شهیدِ نشسته‌بر‌قور� با فرزین پارسی‌کی� و آرش تنهایی چه حاصلی به بار آمده. خلاصه، پرسش این است که به ردیفِ میرزا عبدالله چه ارتباطی با سنت برقرار می‌کند� در فرم و محتوا.�

۲
به ردیف کتابی‌س� مُذهّب، با تزیین و طلاکاری به سبکِ امروزی. در پیِ هر دو صفحه‌� سفید که شعرها بر آن با فونتِ سیاه چیده شده‌اند� دو صفحه‌� سیاه می‌آین� با فونت‌ها� سفید. صفحاتِ رگه‌دار� خاکستری هم کم نداریم (بافتی برگرفته از دیواری ترک‌خورد� و گچ‌ریخت�). بر همین دیوارهاست که قاب‌ها� دورکلفتِ سیاه چهره‌� مردان و زنانی را نشان می‌دهن�. این‌ه� را که بگذاریم کنارِ طرحِ جلد، یک کلام، می‌توانی� گفت که وجهِ بصریِ کتاب می‌چرب� بر جنبه‌� نوشتاری‌ا�. شاکله‌� کتاب را شعرها، ترتیب و ترکیب‌شان،� نمی‌سازد،� بلکه ترتیب و ترکیبِ شعرها و تصاویر می‌سازد�.
این کیفیتِ ویژه به چه کار می‌آید� همچون شمشیری دودم، ممکن است اثری نفیس پدید آورد که کلمه و طرح را در بافتی واحد بنشاند (انگاری شاهنامه‌� دموت)، و از سوی دیگر چه‌بس� خواننده‌ا� را که کتاب را به عنوانِ مجموعه‌شع� خریده بِرَماند و این دریافت را در ذهنش پدید آرد که شیوه‌گری‌ها� بصری برای پوشاندنِ معمولی بودنِ شعرها انجام شده است. کدام درست است؟ شعر به خدمتِ گرافیک درآمده یا بالعکس؟ یا، در بهترین حالت، هر دو به هم خدمت کرده‌اند� خواهیم دید.�

۳
راویِ شعرهای پارسی‌کی� درباره‌� دوسه چیز بیشتر حرف نمی‌زند� و این عیبی نیست:� عشق، گذشته، تنهایی. عشق با تنهایی که رابطه‌� مشخصی دارد، و به گذشته که برمی‌خور� نتیجه‌ا� می‌شو� نوستالژی. این از موضوعات و مضامین. اما چگونه گفته می‌شوند� �
کتاب دو دفتر دارد. دومی، که کوتاه‌ت� است، شعرهای قدیمِ شاعر است، از ۷۷ تا ۸۸. روشن است که از همان دوران پارسی‌کی� متوجهِ تلمیح بوده: گوشه‌چش� داشته به، فرضاً، پینوکیو و ذوالنون، همزمان. این‌جو� گوشه‌چش� نگاهِ آدم را توأمان به شرق و غرب می‌برد� به گذشته و آینده. در نتیجه، امکان‌های� فراوان در اختیارِ هنرمند قرار می‌ده�. از آن‌طرف� همین راویِ کذایی زبان را طوری به کار می‌گیر� که از هر کلمه حتی‌الامکا� معانیِ متعدد بیرون بکشد. زبانش سرراست نیست. تعبیرساز است، عموماً با روش‌ها� دهه‌هفتادی� مثلِ نوعی مراعاتِ نظیر، که آن روزها توجیه و تبیینِ پست‌مدرن� دریدایی یافت: از «گیرایی» به «گیره» رسیدن و از آن به «گیراندنِ» سیگار. �
فشرده کردنِ سطرها از طریقِ بار کردنِ هر آن معنای احتمالی بر واژه‌ها� گاه، باعث شده پارسی‌کی� پیش از شکل بستنِ صورت‌ها� خیال قیدشان را بزند و به تصویرِ شکل‌ناگرفته‌� دیگری بجهد. وقتی این کار را با لولا کردنِ واژه‌ا� دوپهلو انجام می‌ده� (ایهامِ امروزی) و زمانی با کوتاه کردنِ سطرها و پروبال دادن به همان نظیرهای مراعات‌شونده‌� بالا. در نتیجه، به اصطلاحِ اهلِ سینما، ریتمِ شعرها تند می‌شو�. اما، به اصطلاحِ ما، مدیریتِ ریتم هم خودْ هنری‌س�. اقتصادِ کلام مراتبی دارد و اصولی: همه‌� مضامین را موجز بیان کردن یا همه را گسترده گفتن، هر دو، به از دست رفتنِ توازن می‌انجامن�. کم در کنارِ زیاد معنا می‌ده� و، به همین سیاق، سریع در کنارِ کُند. حال آن‌ک� راویِ ردیف همه‌ج� هول است. کاش کمی آهسته‌ت� نگاه کند به جهان و عواطفش، گهگاه.�
]]>
2.00 2016 به ردیف میرزا عبدالله
author: فرزین پارسی‌کی�
name: میلاد
average rating: 2.00
book published: 2016
rating: 2
read at: 2016/05/16
date added: 2016/07/17
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

ردیفِ میرزا عبدالله با دورِ تُند

میلاد کامیابیان

۱
فرزین پارسی‌کیا� متولدِ ۱۳۵۵ اولین کتابِ شعرش را در آستانه‌� چل‌چل� درآورده. بنابراین، نمی‌شو� مثلِ بسیاری از کتاب‌اولی‌ه� شعرش را زاده‌� «جهالتِ جوانی»، به قولِ قدما، دانست. شاعر در سنِ پختگی دست‌به‌کار� گردآوریِ سروده‌های� شده، و به ردیفِ میرزا عبدالله در بهمنِ ۱۳۹۴ درآمده، با جشن و رونماییِ مفصّل. ناشر، جوانه‌� توس، این سال‌ه� تک‌مضراب‌های� زده و سالی یک‌د� کتابِ شعر به بازار داده، گُزیده و باحساب. سالِ پیش اول کتابی از سهند آقایی درآورد و آخرْ همین به ردیف را.�
سر‌و‌شکل� کتاب، از طرحِ جلد (کارِ آرش تنهایی) تا طراحیِ صفحات، مقبول است؛ حتی ورای مقبول: پرنقش است و شیوه‌گران�. با گِرایی که عنوانش می‌ده� و شعرِ کوتاهِ پشتِ جلد هم تأییدش می‌کند� بهتر است در جستجوی نشانه‌ها� سنّت یا، دقیق‌تر� عهدِ قجر باشیم و ببینیم از همنشینیِ میرزا عبداللهِ سه‌تارنوا� و شاهِ شهیدِ نشسته‌بر‌قور� با فرزین پارسی‌کی� و آرش تنهایی چه حاصلی به بار آمده. خلاصه، پرسش این است که به ردیفِ میرزا عبدالله چه ارتباطی با سنت برقرار می‌کند� در فرم و محتوا.�

۲
به ردیف کتابی‌س� مُذهّب، با تزیین و طلاکاری به سبکِ امروزی. در پیِ هر دو صفحه‌� سفید که شعرها بر آن با فونتِ سیاه چیده شده‌اند� دو صفحه‌� سیاه می‌آین� با فونت‌ها� سفید. صفحاتِ رگه‌دار� خاکستری هم کم نداریم (بافتی برگرفته از دیواری ترک‌خورد� و گچ‌ریخت�). بر همین دیوارهاست که قاب‌ها� دورکلفتِ سیاه چهره‌� مردان و زنانی را نشان می‌دهن�. این‌ه� را که بگذاریم کنارِ طرحِ جلد، یک کلام، می‌توانی� گفت که وجهِ بصریِ کتاب می‌چرب� بر جنبه‌� نوشتاری‌ا�. شاکله‌� کتاب را شعرها، ترتیب و ترکیب‌شان،� نمی‌سازد،� بلکه ترتیب و ترکیبِ شعرها و تصاویر می‌سازد�.
این کیفیتِ ویژه به چه کار می‌آید� همچون شمشیری دودم، ممکن است اثری نفیس پدید آورد که کلمه و طرح را در بافتی واحد بنشاند (انگاری شاهنامه‌� دموت)، و از سوی دیگر چه‌بس� خواننده‌ا� را که کتاب را به عنوانِ مجموعه‌شع� خریده بِرَماند و این دریافت را در ذهنش پدید آرد که شیوه‌گری‌ها� بصری برای پوشاندنِ معمولی بودنِ شعرها انجام شده است. کدام درست است؟ شعر به خدمتِ گرافیک درآمده یا بالعکس؟ یا، در بهترین حالت، هر دو به هم خدمت کرده‌اند� خواهیم دید.�

۳
راویِ شعرهای پارسی‌کی� درباره‌� دوسه چیز بیشتر حرف نمی‌زند� و این عیبی نیست:� عشق، گذشته، تنهایی. عشق با تنهایی که رابطه‌� مشخصی دارد، و به گذشته که برمی‌خور� نتیجه‌ا� می‌شو� نوستالژی. این از موضوعات و مضامین. اما چگونه گفته می‌شوند� �
کتاب دو دفتر دارد. دومی، که کوتاه‌ت� است، شعرهای قدیمِ شاعر است، از ۷۷ تا ۸۸. روشن است که از همان دوران پارسی‌کی� متوجهِ تلمیح بوده: گوشه‌چش� داشته به، فرضاً، پینوکیو و ذوالنون، همزمان. این‌جو� گوشه‌چش� نگاهِ آدم را توأمان به شرق و غرب می‌برد� به گذشته و آینده. در نتیجه، امکان‌های� فراوان در اختیارِ هنرمند قرار می‌ده�. از آن‌طرف� همین راویِ کذایی زبان را طوری به کار می‌گیر� که از هر کلمه حتی‌الامکا� معانیِ متعدد بیرون بکشد. زبانش سرراست نیست. تعبیرساز است، عموماً با روش‌ها� دهه‌هفتادی� مثلِ نوعی مراعاتِ نظیر، که آن روزها توجیه و تبیینِ پست‌مدرن� دریدایی یافت: از «گیرایی» به «گیره» رسیدن و از آن به «گیراندنِ» سیگار. �
فشرده کردنِ سطرها از طریقِ بار کردنِ هر آن معنای احتمالی بر واژه‌ها� گاه، باعث شده پارسی‌کی� پیش از شکل بستنِ صورت‌ها� خیال قیدشان را بزند و به تصویرِ شکل‌ناگرفته‌� دیگری بجهد. وقتی این کار را با لولا کردنِ واژه‌ا� دوپهلو انجام می‌ده� (ایهامِ امروزی) و زمانی با کوتاه کردنِ سطرها و پروبال دادن به همان نظیرهای مراعات‌شونده‌� بالا. در نتیجه، به اصطلاحِ اهلِ سینما، ریتمِ شعرها تند می‌شو�. اما، به اصطلاحِ ما، مدیریتِ ریتم هم خودْ هنری‌س�. اقتصادِ کلام مراتبی دارد و اصولی: همه‌� مضامین را موجز بیان کردن یا همه را گسترده گفتن، هر دو، به از دست رفتنِ توازن می‌انجامن�. کم در کنارِ زیاد معنا می‌ده� و، به همین سیاق، سریع در کنارِ کُند. حال آن‌ک� راویِ ردیف همه‌ج� هول است. کاش کمی آهسته‌ت� نگاه کند به جهان و عواطفش، گهگاه.�

]]>
<![CDATA[Mīrzā Malkum Khān;: A study in the history of Iranian modernism]]> 136003 327 Hamid Algar 0520022173 میلاد 3 مطالعات-مشروط, میرزا-ملکمخان 3.50 1973 Mīrzā Malkum Khān;: A study in the history of Iranian modernism
author: Hamid Algar
name: میلاد
average rating: 3.50
book published: 1973
rating: 3
read at: 2016/07/14
date added: 2016/07/16
shelves: مطالعات-مشروط, میرزا-ملکمخان
review:

]]>
تهران شهر بی‌آسما� 184333
و به روایتی دیگر:
کتاب روایتی است غیر خطی، از یک دوران، از چند دهه. چهل‌ت� زمان و مکان را به هم میریزد و قصه‌ا� را تکه تکه روایت میکند. چند خط داستانی را در نظر میگیرد، آنها را به هم میتند و در موقع مناسب یکی را بیرون میکشد و آن‌ر� بسط میدهد، بعد دوباره نوبت خط بعدی میشود. اما منشاء همهٔ خطوط یکی است و به هم متصل‌ان�. کتاب، قصهٔ چند دهه از زنده‌گ� مردی است به نام کرامت، که برای داشتن زنده‌گ� ایده‌آ� و موفق دست به کارهای زیادی میزند. زمانی یار شعبون بی‌م� میشود، زمانی هم انقلابی. حالا زمان گذشته، سال‌ه� از انقلاب گذشته، زندگی خوبی به هم زده و به قول خودش، آن‌قد� دارد که تا آخر عمر بس‌ا� باشد…]]>
119 امیرحسن چهل‌ت� میلاد 3 3.11 تهران شهر بی‌آسمان
author: امیرحسن چهل‌ت�
name: میلاد
average rating: 3.11
book published:
rating: 3
read at:
date added: 2016/07/14
shelves:
review:

]]>
ایرانیان و اندیشه‌� تجدد 1249711 192 جمشید بهنام / Jamshid Behnam 9643212181 میلاد 4 مطالعات-مشروط 3.50 1996 ایرانیان و اندیشه‌ی تجدد
author: جمشید بهنام / Jamshid Behnam
name: میلاد
average rating: 3.50
book published: 1996
rating: 4
read at: 2016/06/14
date added: 2016/07/14
shelves: مطالعات-مشروط
review:

]]>
<![CDATA[A Concise Chinese-English Dictionary for Lovers]]> 665157 354 Xiaolu Guo 0701180382 میلاد 4 کز هر طرف که می‌شنو� نامکرّر است

میلاد کامیابیان

و باز هم قصۂ عشق، این بار میانِ دختری در ابتدای بیست‌سالگ� و پسری که سی را هم رد کرده. دختر از چین آمده به انگلستان، برای زبان‌آموز�. بناست در بازگشت به وطن عصای دستِ پدرومادرش باشد که از کشاورزی به کفش‌ساز� رو آورده‌ان� و، خانوادگی، همان رؤیایی را در سر می‌پرورانن� که تمامِ� کشور، با هدایتِ حزبِ حاکم، در خیال می‌پز�: پیشرفت، که یعنی صنعتی شدن. پسر، در واقع، مردِ جوانی است زادۂ روستایی در حومۂ لندن، دلزده از صنعت و دلبستۂ طبیعت، و در آستانه‌� میانسالی، که سال‌هاس� بر خانوادۂ کشاورزش شوریده و، در دورۂ نوجوانی، هم عشق‌ها� نامتعارفی را از سر گذرانده و هم سفرهای پرشماری را. آن دختر و این پسر، در شبی از شب‌ها� بارانیِ لندن، در سینمایی متروک به هم می‌رسن� و راه‌هایشا� به هم پیوندد.�
رمانِ فرهنگِ فشردۂ لغاتِ چینی به انگلیسی برای عشاق اثری است دربارۂ عشق، غربت، ناهمگونیِ فرهنگی، هویت و، مهم‌ت� از همه، زبان. دخترِ قهرمانِ داستان، با نامی که آن‌قد� برای همکلاس‌های� دشوار است که «زد» خطابش می‌کنند� چنان‌ک� گفتیم، برای یاد گرفتنِ زبانِ انگلیسی پا به لندن می‌گذارد� اما در عوض زبانِ عشق را، قدم‌به‌قدم� می‌آموزد� زبانی که دستور و واژگانش از انگلیسی هم دشوارتر است. با این‌حال� همین زبانِ دشوارِ عشق است که بر غربت، بر ناهمگونیِ� فرهنگی، و بر بیگانگی سایه می‌انداز� و بر ورطۂ ناهمزبانیِ میانِ غریبه‌ه� پلی می‌زن�. «زد»، که با دفترچۂ سرخِ مائو، به بریتانیا آمده، دفترچه‌ا� دیگر می‌خر� و شروع می‌کن� به نوشتنِ کلماتی که می‌خوان� و می‌شنو�: لغتنامه‌ا� خصوصی برای به زبان درآوردنِ گنگیِ مسافری که هویتش را در میانِ غریبه‌ه� نمی‌یاب�.�
گوئو شیائولو، رمان‌نوی� و فیلمسازِ اصالتاً چینیِ ساکنِ انگلستان، در این اثرِ تحسین‌شده� هوشمندانه، ساختارِ فرهنگِ لغت را برای قصه گفتن برمی‌گزین�. فصل‌ها� متعدد و عموماً کوتاهِ کتاب، به جای عنوان، هرکدام با مدخلی از لغتنامه آغاز می‌شون�: «بیگانه»، «خوابگاه»، «صبحانۂ انگلیسیِ کامل» همراهِ معانی و تعاریفشان از جملۂ نخستین فصولِ کتاب‌ان� و، جلوتر که می‌رویم� مدخل‌های� دیگر، که گویای فرازها و فرودهای رابطۂ عاشقانۂ زوجِ اصلیِ داستان‌اند� جایشان را می‌گیرن�: «عزب»، «بارور کردن»، «سوءتفاهم»، «سرگردان» و ... . در میانۂ داستان، دخترِ شرقی که سر از کارهای معشوقِ غربی‌ا� درنمی‌آور� ناچار و با اصرارِ او به سفری در سراسرِ اروپا می‌رو� و در شهرهای کوچک و بزرگِ قارۂ سبز تجاربی، گاه خوشایند و گاه آزارنده،� به دست می‌آور�. حالا «آمستردام» و «برلین» و «ونیز» بالای صفحاتِ کتاب می‌نشینن� تا «زدِ» محجوب، ضمنِ این اودیسۂ اجباری، بیش از هر موقعیتِ دیگر، دریابد که آموختنِ زبانِ «آن‌ها»� غربی‌ها،� مستلزمِ شناختنِ فرهنگِ ایشان است.�
خواننده، همچنان که با داستانِ «زد» پیش می‌رود� می‌بین� که انگلیسیِ دست‌و‌پاشکست� او چگونه به‌تدری� اصلاح می‌شو�. رابطۂ عاشقانه این روندِ زبان‌آموز� را سرعت می‌بخش� و، سپس، آن سفرِ کذایی از راویِ کتاب گوینده‌ا� مسلط به زبانِ دوم می‌ساز�. یکی از مواردی که هنرِ نویسنده را آشکار می‌کن� پرداختِ� ظریفِ همین پیشرفتِ زبانی است. «زدِ» ما کم‌ک� هم جملاتِ پیچیده‌تر� را به کار می‌گیر� و هم از واژگانِ متنوع‌تر� برای بیانِ مقصودش استفاده می‌کن�. این روند را مترجم توانسته به فارسی درآورد و، مضاف بر آن، ویرایش و صفحه‌آرایی� دقیقِ اثر از آن کتابی پیراسته ساخته. اگر نسخۂ اصلی با دو زبان عمل آمده، نسخۂ فعلی فارسی را هم بر آن دو زبان افزوده. به همین نسبت، دشواریِ ترجمه و آماده‌سازی� کتاب نیز افزایش یافته. با وجودِ این، خوانندۂ کتاب گواهی خواهد داد که مترجم، ویراستار، صفحه‌آرا� و ناشر همگی از پسِ به دست دادنِ رمانی خواندنی و باکیفیت برآمده‌ان�.�
فرهنگِ فشرده... در ۳۴۴ صفحه و با تیراژِ ۱۶۵۰ نسخه از زمستانِ سالِ ۱۳۹۴ در دسترسِ علاقه‌مندان� رمان‌ها� تجربی و عاشقانه قرار گرفته است.�
]]>
3.56 2007 A Concise Chinese-English Dictionary for Lovers
author: Xiaolu Guo
name: میلاد
average rating: 3.56
book published: 2007
rating: 4
read at: 2014/01/01
date added: 2016/07/09
shelves:
review:

کز هر طرف که می‌شنو� نامکرّر است

میلاد کامیابیان

و باز هم قصۂ عشق، این بار میانِ دختری در ابتدای بیست‌سالگ� و پسری که سی را هم رد کرده. دختر از چین آمده به انگلستان، برای زبان‌آموز�. بناست در بازگشت به وطن عصای دستِ پدرومادرش باشد که از کشاورزی به کفش‌ساز� رو آورده‌ان� و، خانوادگی، همان رؤیایی را در سر می‌پرورانن� که تمامِ� کشور، با هدایتِ حزبِ حاکم، در خیال می‌پز�: پیشرفت، که یعنی صنعتی شدن. پسر، در واقع، مردِ جوانی است زادۂ روستایی در حومۂ لندن، دلزده از صنعت و دلبستۂ طبیعت، و در آستانه‌� میانسالی، که سال‌هاس� بر خانوادۂ کشاورزش شوریده و، در دورۂ نوجوانی، هم عشق‌ها� نامتعارفی را از سر گذرانده و هم سفرهای پرشماری را. آن دختر و این پسر، در شبی از شب‌ها� بارانیِ لندن، در سینمایی متروک به هم می‌رسن� و راه‌هایشا� به هم پیوندد.�
رمانِ فرهنگِ فشردۂ لغاتِ چینی به انگلیسی برای عشاق اثری است دربارۂ عشق، غربت، ناهمگونیِ فرهنگی، هویت و، مهم‌ت� از همه، زبان. دخترِ قهرمانِ داستان، با نامی که آن‌قد� برای همکلاس‌های� دشوار است که «زد» خطابش می‌کنند� چنان‌ک� گفتیم، برای یاد گرفتنِ زبانِ انگلیسی پا به لندن می‌گذارد� اما در عوض زبانِ عشق را، قدم‌به‌قدم� می‌آموزد� زبانی که دستور و واژگانش از انگلیسی هم دشوارتر است. با این‌حال� همین زبانِ دشوارِ عشق است که بر غربت، بر ناهمگونیِ� فرهنگی، و بر بیگانگی سایه می‌انداز� و بر ورطۂ ناهمزبانیِ میانِ غریبه‌ه� پلی می‌زن�. «زد»، که با دفترچۂ سرخِ مائو، به بریتانیا آمده، دفترچه‌ا� دیگر می‌خر� و شروع می‌کن� به نوشتنِ کلماتی که می‌خوان� و می‌شنو�: لغتنامه‌ا� خصوصی برای به زبان درآوردنِ گنگیِ مسافری که هویتش را در میانِ غریبه‌ه� نمی‌یاب�.�
گوئو شیائولو، رمان‌نوی� و فیلمسازِ اصالتاً چینیِ ساکنِ انگلستان، در این اثرِ تحسین‌شده� هوشمندانه، ساختارِ فرهنگِ لغت را برای قصه گفتن برمی‌گزین�. فصل‌ها� متعدد و عموماً کوتاهِ کتاب، به جای عنوان، هرکدام با مدخلی از لغتنامه آغاز می‌شون�: «بیگانه»، «خوابگاه»، «صبحانۂ انگلیسیِ کامل» همراهِ معانی و تعاریفشان از جملۂ نخستین فصولِ کتاب‌ان� و، جلوتر که می‌رویم� مدخل‌های� دیگر، که گویای فرازها و فرودهای رابطۂ عاشقانۂ زوجِ اصلیِ داستان‌اند� جایشان را می‌گیرن�: «عزب»، «بارور کردن»، «سوءتفاهم»، «سرگردان» و ... . در میانۂ داستان، دخترِ شرقی که سر از کارهای معشوقِ غربی‌ا� درنمی‌آور� ناچار و با اصرارِ او به سفری در سراسرِ اروپا می‌رو� و در شهرهای کوچک و بزرگِ قارۂ سبز تجاربی، گاه خوشایند و گاه آزارنده،� به دست می‌آور�. حالا «آمستردام» و «برلین» و «ونیز» بالای صفحاتِ کتاب می‌نشینن� تا «زدِ» محجوب، ضمنِ این اودیسۂ اجباری، بیش از هر موقعیتِ دیگر، دریابد که آموختنِ زبانِ «آن‌ها»� غربی‌ها،� مستلزمِ شناختنِ فرهنگِ ایشان است.�
خواننده، همچنان که با داستانِ «زد» پیش می‌رود� می‌بین� که انگلیسیِ دست‌و‌پاشکست� او چگونه به‌تدری� اصلاح می‌شو�. رابطۂ عاشقانه این روندِ زبان‌آموز� را سرعت می‌بخش� و، سپس، آن سفرِ کذایی از راویِ کتاب گوینده‌ا� مسلط به زبانِ دوم می‌ساز�. یکی از مواردی که هنرِ نویسنده را آشکار می‌کن� پرداختِ� ظریفِ همین پیشرفتِ زبانی است. «زدِ» ما کم‌ک� هم جملاتِ پیچیده‌تر� را به کار می‌گیر� و هم از واژگانِ متنوع‌تر� برای بیانِ مقصودش استفاده می‌کن�. این روند را مترجم توانسته به فارسی درآورد و، مضاف بر آن، ویرایش و صفحه‌آرایی� دقیقِ اثر از آن کتابی پیراسته ساخته. اگر نسخۂ اصلی با دو زبان عمل آمده، نسخۂ فعلی فارسی را هم بر آن دو زبان افزوده. به همین نسبت، دشواریِ ترجمه و آماده‌سازی� کتاب نیز افزایش یافته. با وجودِ این، خوانندۂ کتاب گواهی خواهد داد که مترجم، ویراستار، صفحه‌آرا� و ناشر همگی از پسِ به دست دادنِ رمانی خواندنی و باکیفیت برآمده‌ان�.�
فرهنگِ فشرده... در ۳۴۴ صفحه و با تیراژِ ۱۶۵۰ نسخه از زمستانِ سالِ ۱۳۹۴ در دسترسِ علاقه‌مندان� رمان‌ها� تجربی و عاشقانه قرار گرفته است.�

]]>
<![CDATA[زندگی و اندیشه‌� میرزا ملکم‌خا� ناظم‌الدوله]]> 30972265 192 حجت‌الل� اصیل میلاد 2 مطالعات-مشروط, میرزا-ملکمخان 2.50 1376 زندگی و اندیشه‌ی میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله
author: حجت‌الل� اصیل
name: میلاد
average rating: 2.50
book published: 1376
rating: 2
read at: 2016/07/06
date added: 2016/07/08
shelves: مطالعات-مشروط, میرزا-ملکمخان
review:

]]>
<![CDATA[Religion and State in Iran 1785-1906 : The Role of the Ulama in the Qajar Period.]]> 610971 304 Hamid Algar 0520041003 میلاد 4 مطالعات-مشروط 3.62 1969 Religion and State in Iran 1785-1906 : The Role of the Ulama in the Qajar Period.
author: Hamid Algar
name: میلاد
average rating: 3.62
book published: 1969
rating: 4
read at: 2016/07/07
date added: 2016/07/08
shelves: مطالعات-مشروط
review:

]]>
<![CDATA[تحقیق در افکار میرزا ملکم‌خا� ناظم‌الدوله]]> 30972205 252 فرشته نورائی میلاد 3 مطالعات-مشروط, میرزا-ملکمخان 2.00 1973 تحقیق در افکار میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله
author: فرشته نورائی
name: میلاد
average rating: 2.00
book published: 1973
rating: 3
read at: 2016/07/08
date added: 2016/07/08
shelves: مطالعات-مشروط, میرزا-ملکمخان
review:

]]>
قبلۀ عالم 135578
من امیدوارم با تکیه بر منابع دست اول، که اکثرا ناشناخته مانده و به ندرت به کار رفته اند، و نیز با نگاه تازه ای به روایات اصلی که بیش تر شناخته شده اند، بتوانم سهم خود را هم به روش زندگی نامه نویسی در خاور میانه و هم به تاریخ نگاری در ایران معاصر ادا کنم.�

افسون تاریخ، در چشم این نویسنده، در کلیت آن، در پیچیدگی چند جانبه آن، و در واقعیت مرموزی است که از پیوند خوردن وقایع به ظاهر بی ارتباط به دست می آید. از این رو، گاه لازم دیده ام از سدهای حایلی که معمولا یک اثر تاریخی را در مقوله ای خاص جا می دهند برگذرم تا پیچیدگی شخصیت و دوران ناصرالدین شاه را نمایان سازم.�

-� از پیشگفتار نویسنده]]>
707 Abbas Amanat 9644310497 میلاد 4 مطالعات-مشروط 4.00 1997 قبلۀ عالم
author: Abbas Amanat
name: میلاد
average rating: 4.00
book published: 1997
rating: 4
read at: 2016/07/01
date added: 2016/07/01
shelves: مطالعات-مشروط
review:

]]>
کتاب رضا زاهد 26150101 عنوان: کتاب رضا زاهد؛ گفت و جوی: داریوش کیارس؛ تهران، آوانوشت، 1390، در 252 ص؛ شابک: 9786009189304؛ موضوع: گفت و جوی (مصاحبه) با رضا زاهد - شعر شاعران ایرانی - قرن 21 م]]> 252 داریوش کیارس میلاد 3 3.10 2011 کتاب رضا زاهد
author: داریوش کیارس
name: میلاد
average rating: 3.10
book published: 2011
rating: 3
read at: 2011/01/01
date added: 2016/07/01
shelves:
review:

]]>
اوراد حاشا 26011131 شعر شره می کند از تو
شعر شره می کند از رخت
رخت را بکن
و شعرهای تازه را به من بسپار]]>
فریاد ناصری میلاد 2 شعر-معاصر-ایران کمتر بیشتر است؟

میلاد کامیابیان

۱
نو شدنِ شعرِ فارسی به چه معنا بود؟ بارزترین نشانه‌ها� تحول را در شکلِ ظاهری دیدیم: برداشتنِ لزومِ تساویِ ارکان در مصاریع ریختِ تازه‌ا� به شعر داد. تقارن برافتاد. قافیه سیّال شد. دگرگونیِ مضمونی هم از دورانِ مشروطه، همپای تحولِ اوضاعِ سیاسی و اقتصادی-اجتماعی، آغاز شده بود. شعری که نیما یوشیج و دنباله‌روان� نوشتند، و نیز شعری که محمد مقدم و تندر کیا و هوشنگ ایرانی نوشتند و آن زمان دنباله‌ا� نیافت، آن‌قد� از الگوهایی رایجِ محتوایی و شکلیِ شعرِ پیشین فاصله گرفت که دیگر، خوب یا بد، در «نو» بودنش تردیدی باقی نماند.�
امروز، قریبِ هشت دهه بعد از انتشارِ «ققنوس» و «غراب»ِ یوشیج، کتابچه‌� مقدم، نخستین «شاهین»های کیا، و بیانیه‌� خروس‌جنگی� به‌ویژ� با تحولی که قوالبِ سنتیِ شعرِ فارسی، از غزل تا رباعی، یافته‌اند� سؤالِ پیشِ روی شاعرِ نوسرای فارسی‌گ� این است: آیا همچنان با صرفِ فاصله‌گیر� از معیارهای بلاغی و جمال‌شناختی� شعرِ کهن، از یک سو، و تبعیت از معیارهای متنوّعی که شعرِ امثالِ یوشیج، شاملو، فرخزاد، توللی، نادرپور، براهنی و ... پیش کشید، از سوی دیگر،� می‌توا� «نو» ماند؟ به بیانِ دیگر، آیا شعرِ نو قالبی تثبیت‌شد� است که باید به سرمشق‌های� سر سپرد، یا این‌ک� ناچاریم برای «نیمایی» ماندن، برای وفاداری به منطقِ نوجویانه‌� شعرِ نو، طرحی نو افکنیم، طرحی نو که مرزهایش را مجدداً و در نسبت با هم شعرِ کهنِ فارسی و هم شعرِ نوِ «کلاسیکِ» ایران تعریف کند؟
بماند که، در حدِفاصلِ نیما تا نود، موجِ نو را داریم، شعرِ حجم را، شعرِ دیگر و ناب را، شعرِ زبان را، ساده‌نویس� را، و بر همه‌� این‌ه� اضافه کنید همه‌� آنچه را با نامِ «شعرِ جهان» به یمنِ ترجمه، درست یا نادرست، شناخته‌ای�. در این بازارِ� پرازدحام، برای متاعِ نو آوردن باید ضرورتاً اجناسِ موجود را بشناسیم. بلبشوست، و صدالبته به همین دلیل شاعرِ ایرانیِ فارسی‌سرا� بیش از هر برهه، نیازمندِ خواندنِ و بازخواندنِ قدماست، چه کهن و چه نو، و صدالبته خواندنِ هم‌عصران�.�

۲
فریاد ناصری برای پرسشِ بالا چه پاسخی دارد؟ او نو بودنِ اشعارش را چگونه، در عمل، محقق می‌کند� برای پاسخ دادنِ به این پرسش‌ه� باید ببینیم شاعر چه راه‌های� پیشِ پای خود می‌گشاید� و چه مسیرهایی را در پیش می‌گیر�.�
اورادِ حاشا سومین کتابِ چاپ‌شده‌� اوست، اما نمی‌توانی� به‌قط� بگوییم شعرهای این مجموعه را بعد از اشعارِ دو کتابِ پیشین سروده: کتابِ اولِ او، گنجشک‌ه� روی برف راه می‌روند� سالِ ۱۳۸۷ درآمد، حال آن‌ک� به‌تصریح� شاعر قطعاتِ اوراد در فاصله‌� سال‌ها� ۸۵ تا ۸۷ نوشته شده‌ان�. در هر حال،� هر سه کتابِ او سروشکلِ واحدی دارند: از شعرهایی بی‌نا� تشکیل شده‌ان� که شماره گرفته‌اند� از یک تا چند. تنها در همین اثرِ موردِبحثِ ماست که ناصری، جز شعرهای شماره‌دار� دو شعرِ دارای نام آورده که آن‌ه� هم، البته، چندپاره‌ان�: یکی «محرماتِ پنجگانه» است (در شش بخش) و دیگری «چند حرفِ رؤیاخوانی»ست که قطعاتش، جای شماره، با حروفِ الفبا نامگذاری شده‌ان�. ‏�
وفورِ شماره در شعرِ فارسیِ یکی‌د� دهه‌� اخیر نشانه‌� چیست؟ چرا شاعران نام را رها کرده‌ان� به عدد پناه آورده‌اند� در نظر، دو سبب می‌توا� شناخت: یکی این‌ک� شعرها کوتاه‌ان� و نامیدن‌شا� با ایجازِ حاکم بر آنان در تضاد می‌افتد� از طرفی، و افزون بر این بناست که مجموع‌شان� کنارِ هم، به کلیتی شکل بدهد و این‌ها� هریک، جزئی از آن کل‌ان�. سببِ دوم را می‌توا� ابتر بودنِ متن دانست و پایان‌نایافتگی‌اش� در فرم؛ زیرا که نام سطرِ اولِ شعر است، گرچه آخر نوشته می‌شو�. در موردِ اشعارِ ناصری فرضِ اول را می‌پذیری�: او، علی‌الحساب� شاعرِ شعرهای کوتاه است.�

۳
این‌ک� شعرِ کوتاه چیست، و چقدر ماهیتش را کمّیتش تعیین می‌کن� حرفی‌س� که از هر زبان که بشنویم نامکرّر است. کوتاه یعنی چقدر، چه اندازه؟ سه سطر؟ ده سطر؟ دو بند؟ چهار بند؟ حتی در انتخابِ واحدِ شمارش هم اختلاف‌نظ� داریم. باری، با پذیرفتنِ محدوده‌ا� کمّی برای سطرها و بندها، می‌توانی� برویم سرِ اصلِ مطلب. معیارهای کیفیِ کوتاه خواندنِ شعرِ نو چه‌اند� شعرِ کوتاه، در نظرِ نخست، شعری‌س� که اجزائش را شاعر با ظرافت برگزیده و با مهارت کنارِ هم چیده. شبکه‌ا� از روابطِ معنایی شکل داده به هدفِ این‌ک� با کمترین هجا و کلمه بیشترین دلالت‌ها� معنایی را ایجاد کند. این شعر تمایل به ایجاز دارد، به فشردگی، گاه به تمثیل شدن، زمانی به استعاری بودن، وقتی به جملاتِ قصار نزدیک می‌شود� و دفعه‌ا� به شطحیات. این شعر مشتاقِ پیراستگی‌س� و از آرایش می‌گریز�. می‌خواه� «ناب» باشد، به هر طریق.�
در شعرِ کهنِ فارسی، کوتاه‌سرای� به‌ویژ� از طریقِ دو قالب صورت می‌گرف�: رباعی و دوبیتی. چنان‌ک� از نام‌شا� برمی‌آید� محدودیت‌ها� کمّیِ معیّنی بر این قوالب حاکم بود که، صدالبته، نتایجِ کیفی به بار می‌آور�: بهترین رباعی‌ها� فارسی منسوب‌ان� به عمر خیام که «حکیم» است؛ می‌توان� اندیشه‌ا� واحد را با یکی‌د� صورتِ خیال طرح کند و شعری به دست دهد که، به بیانِ امروزی، با تمامِ شدنِ خواندنش، تازه درگیریِ ذهن با آن آغاز شود. با نو شدنِ شعرِ فارسی هم، به‌رغ� منعطف شدنِ محدودیت‌ها� صوری، بیش‌و‌ک� همین اصلِ جمال‌شناخت� پابرجا ماند. تجاربِ رؤیایی در لبریخته‌ها� که از سنتِ شطح‌گوی� برآمده بود، از یک سو، و هایکوهایی که ابتدا با اهتمامِ پاشایی و شاملو به فارسی درآمد، از سوی دیگر، به غنای این گونه‌� شعری افزودند.�

۴
در اورادِ حاشا نشانی از ورد نمی‌بینی�. واژه در عنوان آمده، اما شاعرِ مجموعه اهلِ وردخوانی نیست. برجسته‌سازی� موسیقیِ کلام از طریقِ تکرار،� که بنیادِ وردهاست، در کارِ او غایب است. از قضا، نمونه‌های� از بی‌اعتنای� به موسیقی را در آثارش، در هیئتِ بی‌اعتنای� به تقطیع، می‌بینی� (شعرهای ۲۹و ۵۵ فی‌المث�). از این گذشته، ناصری به هیچ‌کدا� از شیوه‌ها� نوشتنِ شعرِ نوِ کوتاه بی‌اعتن� نیست. در کتابش ردِ پا یا، بهتر بگوییم، اثرِ دستِ شاعرانِ بسیاری می‌بینیم� با فاصله‌ا� بعید از یکدیگر: از شمسِ لنگرودی تا یدالله رؤیایی. اما این شعرهای خُرد، متأثر از هرکه باشند، وجوهِ اشتراکی دارند: درونمایه‌� تغزلی (گاه با ته‌رنگ� از مرگ‌اندیش�)، و طبیعت‌گرای�. �
طبیعت‌گرایی� را ناصری در دمِ‌دست‌تری� معنایش به کار می‌گیر�: غنچه‌ه� در شعرش شکوفا می‌شوند� باد می‌وزد� سنگْ تهِ رودخانه می‌ماند� و پروانه از دست می‌گریز�. همچونِ غالبِ شاعرانِ دلبسته‌� «کم‌گوی� و گزیده‌گویی»� راویِ اشعارِ ناصری هم هنوز به شهر نیامده. یک بار پیش‌تر� در بررسیِ کتابِ شعرِ پریماه اعوانی، پرسیدم که آیا رابطه‌� میانِ ناب‌سرای� و طبیعت‌گرای� ذاتی و ضروری‌س� یا شاعرانِ نسلِ من به اقتفای گذشتگان است که همچنان شعرهای کوتاه‌شا� را از سرو و بلوط و بابونه می‌انبارن�. از این پرسش گذشته، مشتاقم ببینم ناصری در ادامه‌� کارِ شاعری‌ا� چگونه راوی‌ا� را به شهر می‌آورد� یک؛ و دوم این‌ک� آیا این راوی با پا گذاشتن به شهر و جا گرفتن درونِ مناسباتِ پیچیده‌ا� می‌توان� همچنان حرف‌های� را در سطرهای یکی‌دوکلمه‌ای� بندهای دوسه‌سطری� و شعرهای سه‌چهاربند� بیان کند یا خیر. �
این مختصر را پایان دهیم به شعرِ خوشی از ناصری، که مناسبتی دارد با پایان و، شاید، آغازی دیگر؛ «برای خالیِ قبر»: «ممنونم از تو/پنجره‌� خاکی/ کدام باد/پرده‌ها� سفیدت را/کنار خواهد زد؟»�

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶــــــــــــــ

.‏ای� یادداشت در شماره‌� ۱۰۴ «کتاب هفته» چاپ شده
]]>
3.00 اوراد حاشا
author: فریاد ناصری
name: میلاد
average rating: 3.00
book published:
rating: 2
read at: 2016/04/30
date added: 2016/07/01
shelves: شعر-معاصر-ایران
review:

کمتر بیشتر است؟

میلاد کامیابیان

۱
نو شدنِ شعرِ فارسی به چه معنا بود؟ بارزترین نشانه‌ها� تحول را در شکلِ ظاهری دیدیم: برداشتنِ لزومِ تساویِ ارکان در مصاریع ریختِ تازه‌ا� به شعر داد. تقارن برافتاد. قافیه سیّال شد. دگرگونیِ مضمونی هم از دورانِ مشروطه، همپای تحولِ اوضاعِ سیاسی و اقتصادی-اجتماعی، آغاز شده بود. شعری که نیما یوشیج و دنباله‌روان� نوشتند، و نیز شعری که محمد مقدم و تندر کیا و هوشنگ ایرانی نوشتند و آن زمان دنباله‌ا� نیافت، آن‌قد� از الگوهایی رایجِ محتوایی و شکلیِ شعرِ پیشین فاصله گرفت که دیگر، خوب یا بد، در «نو» بودنش تردیدی باقی نماند.�
امروز، قریبِ هشت دهه بعد از انتشارِ «ققنوس» و «غراب»ِ یوشیج، کتابچه‌� مقدم، نخستین «شاهین»های کیا، و بیانیه‌� خروس‌جنگی� به‌ویژ� با تحولی که قوالبِ سنتیِ شعرِ فارسی، از غزل تا رباعی، یافته‌اند� سؤالِ پیشِ روی شاعرِ نوسرای فارسی‌گ� این است: آیا همچنان با صرفِ فاصله‌گیر� از معیارهای بلاغی و جمال‌شناختی� شعرِ کهن، از یک سو، و تبعیت از معیارهای متنوّعی که شعرِ امثالِ یوشیج، شاملو، فرخزاد، توللی، نادرپور، براهنی و ... پیش کشید، از سوی دیگر،� می‌توا� «نو» ماند؟ به بیانِ دیگر، آیا شعرِ نو قالبی تثبیت‌شد� است که باید به سرمشق‌های� سر سپرد، یا این‌ک� ناچاریم برای «نیمایی» ماندن، برای وفاداری به منطقِ نوجویانه‌� شعرِ نو، طرحی نو افکنیم، طرحی نو که مرزهایش را مجدداً و در نسبت با هم شعرِ کهنِ فارسی و هم شعرِ نوِ «کلاسیکِ» ایران تعریف کند؟
بماند که، در حدِفاصلِ نیما تا نود، موجِ نو را داریم، شعرِ حجم را، شعرِ دیگر و ناب را، شعرِ زبان را، ساده‌نویس� را، و بر همه‌� این‌ه� اضافه کنید همه‌� آنچه را با نامِ «شعرِ جهان» به یمنِ ترجمه، درست یا نادرست، شناخته‌ای�. در این بازارِ� پرازدحام، برای متاعِ نو آوردن باید ضرورتاً اجناسِ موجود را بشناسیم. بلبشوست، و صدالبته به همین دلیل شاعرِ ایرانیِ فارسی‌سرا� بیش از هر برهه، نیازمندِ خواندنِ و بازخواندنِ قدماست، چه کهن و چه نو، و صدالبته خواندنِ هم‌عصران�.�

۲
فریاد ناصری برای پرسشِ بالا چه پاسخی دارد؟ او نو بودنِ اشعارش را چگونه، در عمل، محقق می‌کند� برای پاسخ دادنِ به این پرسش‌ه� باید ببینیم شاعر چه راه‌های� پیشِ پای خود می‌گشاید� و چه مسیرهایی را در پیش می‌گیر�.�
اورادِ حاشا سومین کتابِ چاپ‌شده‌� اوست، اما نمی‌توانی� به‌قط� بگوییم شعرهای این مجموعه را بعد از اشعارِ دو کتابِ پیشین سروده: کتابِ اولِ او، گنجشک‌ه� روی برف راه می‌روند� سالِ ۱۳۸۷ درآمد، حال آن‌ک� به‌تصریح� شاعر قطعاتِ اوراد در فاصله‌� سال‌ها� ۸۵ تا ۸۷ نوشته شده‌ان�. در هر حال،� هر سه کتابِ او سروشکلِ واحدی دارند: از شعرهایی بی‌نا� تشکیل شده‌ان� که شماره گرفته‌اند� از یک تا چند. تنها در همین اثرِ موردِبحثِ ماست که ناصری، جز شعرهای شماره‌دار� دو شعرِ دارای نام آورده که آن‌ه� هم، البته، چندپاره‌ان�: یکی «محرماتِ پنجگانه» است (در شش بخش) و دیگری «چند حرفِ رؤیاخوانی»ست که قطعاتش، جای شماره، با حروفِ الفبا نامگذاری شده‌ان�. ‏�
وفورِ شماره در شعرِ فارسیِ یکی‌د� دهه‌� اخیر نشانه‌� چیست؟ چرا شاعران نام را رها کرده‌ان� به عدد پناه آورده‌اند� در نظر، دو سبب می‌توا� شناخت: یکی این‌ک� شعرها کوتاه‌ان� و نامیدن‌شا� با ایجازِ حاکم بر آنان در تضاد می‌افتد� از طرفی، و افزون بر این بناست که مجموع‌شان� کنارِ هم، به کلیتی شکل بدهد و این‌ها� هریک، جزئی از آن کل‌ان�. سببِ دوم را می‌توا� ابتر بودنِ متن دانست و پایان‌نایافتگی‌اش� در فرم؛ زیرا که نام سطرِ اولِ شعر است، گرچه آخر نوشته می‌شو�. در موردِ اشعارِ ناصری فرضِ اول را می‌پذیری�: او، علی‌الحساب� شاعرِ شعرهای کوتاه است.�

۳
این‌ک� شعرِ کوتاه چیست، و چقدر ماهیتش را کمّیتش تعیین می‌کن� حرفی‌س� که از هر زبان که بشنویم نامکرّر است. کوتاه یعنی چقدر، چه اندازه؟ سه سطر؟ ده سطر؟ دو بند؟ چهار بند؟ حتی در انتخابِ واحدِ شمارش هم اختلاف‌نظ� داریم. باری، با پذیرفتنِ محدوده‌ا� کمّی برای سطرها و بندها، می‌توانی� برویم سرِ اصلِ مطلب. معیارهای کیفیِ کوتاه خواندنِ شعرِ نو چه‌اند� شعرِ کوتاه، در نظرِ نخست، شعری‌س� که اجزائش را شاعر با ظرافت برگزیده و با مهارت کنارِ هم چیده. شبکه‌ا� از روابطِ معنایی شکل داده به هدفِ این‌ک� با کمترین هجا و کلمه بیشترین دلالت‌ها� معنایی را ایجاد کند. این شعر تمایل به ایجاز دارد، به فشردگی، گاه به تمثیل شدن، زمانی به استعاری بودن، وقتی به جملاتِ قصار نزدیک می‌شود� و دفعه‌ا� به شطحیات. این شعر مشتاقِ پیراستگی‌س� و از آرایش می‌گریز�. می‌خواه� «ناب» باشد، به هر طریق.�
در شعرِ کهنِ فارسی، کوتاه‌سرای� به‌ویژ� از طریقِ دو قالب صورت می‌گرف�: رباعی و دوبیتی. چنان‌ک� از نام‌شا� برمی‌آید� محدودیت‌ها� کمّیِ معیّنی بر این قوالب حاکم بود که، صدالبته، نتایجِ کیفی به بار می‌آور�: بهترین رباعی‌ها� فارسی منسوب‌ان� به عمر خیام که «حکیم» است؛ می‌توان� اندیشه‌ا� واحد را با یکی‌د� صورتِ خیال طرح کند و شعری به دست دهد که، به بیانِ امروزی، با تمامِ شدنِ خواندنش، تازه درگیریِ ذهن با آن آغاز شود. با نو شدنِ شعرِ فارسی هم، به‌رغ� منعطف شدنِ محدودیت‌ها� صوری، بیش‌و‌ک� همین اصلِ جمال‌شناخت� پابرجا ماند. تجاربِ رؤیایی در لبریخته‌ها� که از سنتِ شطح‌گوی� برآمده بود، از یک سو، و هایکوهایی که ابتدا با اهتمامِ پاشایی و شاملو به فارسی درآمد، از سوی دیگر، به غنای این گونه‌� شعری افزودند.�

۴
در اورادِ حاشا نشانی از ورد نمی‌بینی�. واژه در عنوان آمده، اما شاعرِ مجموعه اهلِ وردخوانی نیست. برجسته‌سازی� موسیقیِ کلام از طریقِ تکرار،� که بنیادِ وردهاست، در کارِ او غایب است. از قضا، نمونه‌های� از بی‌اعتنای� به موسیقی را در آثارش، در هیئتِ بی‌اعتنای� به تقطیع، می‌بینی� (شعرهای ۲۹و ۵۵ فی‌المث�). از این گذشته، ناصری به هیچ‌کدا� از شیوه‌ها� نوشتنِ شعرِ نوِ کوتاه بی‌اعتن� نیست. در کتابش ردِ پا یا، بهتر بگوییم، اثرِ دستِ شاعرانِ بسیاری می‌بینیم� با فاصله‌ا� بعید از یکدیگر: از شمسِ لنگرودی تا یدالله رؤیایی. اما این شعرهای خُرد، متأثر از هرکه باشند، وجوهِ اشتراکی دارند: درونمایه‌� تغزلی (گاه با ته‌رنگ� از مرگ‌اندیش�)، و طبیعت‌گرای�. �
طبیعت‌گرایی� را ناصری در دمِ‌دست‌تری� معنایش به کار می‌گیر�: غنچه‌ه� در شعرش شکوفا می‌شوند� باد می‌وزد� سنگْ تهِ رودخانه می‌ماند� و پروانه از دست می‌گریز�. همچونِ غالبِ شاعرانِ دلبسته‌� «کم‌گوی� و گزیده‌گویی»� راویِ اشعارِ ناصری هم هنوز به شهر نیامده. یک بار پیش‌تر� در بررسیِ کتابِ شعرِ پریماه اعوانی، پرسیدم که آیا رابطه‌� میانِ ناب‌سرای� و طبیعت‌گرای� ذاتی و ضروری‌س� یا شاعرانِ نسلِ من به اقتفای گذشتگان است که همچنان شعرهای کوتاه‌شا� را از سرو و بلوط و بابونه می‌انبارن�. از این پرسش گذشته، مشتاقم ببینم ناصری در ادامه‌� کارِ شاعری‌ا� چگونه راوی‌ا� را به شهر می‌آورد� یک؛ و دوم این‌ک� آیا این راوی با پا گذاشتن به شهر و جا گرفتن درونِ مناسباتِ پیچیده‌ا� می‌توان� همچنان حرف‌های� را در سطرهای یکی‌دوکلمه‌ای� بندهای دوسه‌سطری� و شعرهای سه‌چهاربند� بیان کند یا خیر. �
این مختصر را پایان دهیم به شعرِ خوشی از ناصری، که مناسبتی دارد با پایان و، شاید، آغازی دیگر؛ «برای خالیِ قبر»: «ممنونم از تو/پنجره‌� خاکی/ کدام باد/پرده‌ها� سفیدت را/کنار خواهد زد؟»�

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶــــــــــــــ

.‏ای� یادداشت در شماره‌� ۱۰۴ «کتاب هفته» چاپ شده

]]>
یک گل سرخ برای امیلی 2339774 246 William Faulkner 9644480910 میلاد 3 3.49 1930 یک گل سرخ برای امیلی
author: William Faulkner
name: میلاد
average rating: 3.49
book published: 1930
rating: 3
read at:
date added: 2016/06/19
shelves:
review:

]]>