Javad's bookshelf: all en-US Sun, 27 Apr 2025 22:52:17 -0700 60 Javad's bookshelf: all 144 41 /images/layout/goodreads_logo_144.jpg <![CDATA[سه‌گانه‌� قوانین چارتین، کوبش‌ها� شامو، امواج اکما]]> 81068491 قسمت دوم این سه‌گان� «کوبش‌ها� شامو» نام دارد. در این رمان نویسنده وقایع جلد اول را ادامه می‌ده� و ماجراها پیچیده، درهم تنیده و پر از هیجان می‌شون�. «امواج اکما» سومین و آخرین قسمت این سه گانه است.
Including all books of a trilogy
9786003677852]]>
728 عمرو عبدالحميد 6003677856 Javad 0 to-read 4.28 2018 سه‌گانه‌ی قوانین چارتین، کوبش‌های شامو، امواج اکما
author: عمرو عبدالحميد
name: Javad
average rating: 4.28
book published: 2018
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/27
shelves: to-read
review:

]]>
تنگنا: حکایت یک سرگشتگی روانی 228408352 112 Leonid Andreyev 6220113004 Javad 0 to-read 3.78 1910 تنگنا: حکایت یک سرگشتگی روانی
author: Leonid Andreyev
name: Javad
average rating: 3.78
book published: 1910
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/26
shelves: to-read
review:

]]>
مرگ 210531738 238 Geoffrey Scarre Javad 0 currently-reading 3.00 2006 مرگ
author: Geoffrey Scarre
name: Javad
average rating: 3.00
book published: 2006
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/25
shelves: currently-reading
review:

]]>
متن‌های� برای هیچ 1572383 چیزی حس نمی‌کنم� چیزی نمی‌گویم� او مرا در بازوانش می‌گیر� و با نخی لب‌های� را تکان می‌دهد� با قلاب ماهی‌گیری� نه به لب نیازی نیست، همه‌ج� تاریک است، کسی نیست، سرم چه شده، لابد در ایرلند جایش گذاشته‌ام� توی پیاله‌فروشی� باید هنوز همان‌ج� باشد، روی پیشخوان، لیاقتش همین بود.]]> 84 Samuel Beckett 9643128407 Javad 3 to-read 3.67 1955 متن‌هایی برای هیچ
author: Samuel Beckett
name: Javad
average rating: 3.67
book published: 1955
rating: 3
read at: 2019/12/19
date added: 2025/04/25
shelves: to-read
review:

]]>
زندگی واسیلی 195870601 168 Leonid Andreyev 6002538844 Javad 4 حقیقتا آندری‌ی� استاد نوشتار سهمگین و توصیفات هولناکه. از نظر فرم و سبک نوشتار حقیقتا که زندگی واسیلی هم یه اثر بسیار جذاب و سیاهه. با این حال، سبک و سیاق مورد پسند من، کمی محتوا محورتره. یعنی دوست داشتم این داستان که روایتی از جدال شک و ایمان یه کشیش تا خرخره نگون‌بخته� درون‌مای� و پیرنگ پروپیمان‌تر� داشت.

و این دومین ترجمه‌� نسبتا جدید آتش بر آبه که خیلی به دلم نشست و به نظرم واقعا خوبه.]]>
3.78 1903 زندگی واسیلی
author: Leonid Andreyev
name: Javad
average rating: 3.78
book published: 1903
rating: 4
read at: 2024/05/18
date added: 2025/04/23
shelves:
review:
امتیاز چهار، آن هم برای چربیدن فرم به محتوا.
حقیقتا آندری‌ی� استاد نوشتار سهمگین و توصیفات هولناکه. از نظر فرم و سبک نوشتار حقیقتا که زندگی واسیلی هم یه اثر بسیار جذاب و سیاهه. با این حال، سبک و سیاق مورد پسند من، کمی محتوا محورتره. یعنی دوست داشتم این داستان که روایتی از جدال شک و ایمان یه کشیش تا خرخره نگون‌بخته� درون‌مای� و پیرنگ پروپیمان‌تر� داشت.

و این دومین ترجمه‌� نسبتا جدید آتش بر آبه که خیلی به دلم نشست و به نظرم واقعا خوبه.
]]>
<![CDATA[فاشیست‌جماع� را چگونه بشناسیم؟]]> 205651843 88 Umberto Eco 6226731850 Javad 0 to-read 3.29 2020 فاشیست‌جماعت را چگونه بشناسیم؟
author: Umberto Eco
name: Javad
average rating: 3.29
book published: 2020
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/23
shelves: to-read
review:

]]>
شرم 34225088 77 Annie Ernaux 9651266538 Javad 3
شرم از اون دست روایاته که با جملات سهمگینی شروع میشه:
«پدرم می‌خواس� بعدازظهرِ یک‌شنبه‌ا� ما ژوئن مادرم را بکشد»
روایت اینگونه آغاز میشه. در ادامه، نویسنده پرده از هیولای هولناک و همیشه در حال شکارش به نام شرم برمیداره. جرقه حضور شرم در زندگی او، با همین قصد قتل شروع زده میشه.

آرنو قلم توصیفی و قشنگی داره. اما به نظرم این داستان خیلی جا داشت که پروبال بگیر و مفصل‌ت� بشه؛ چرا که شرم، لامصب بد چیز بزرگیه که بهش خیلی کم توجه شده. البته از شرمی حرف میزنم تقریبا از جنس شرم آرنو: شرم از کلیت زندگیش، شرم از پدر و مادرش، شرم از فقرش، شرم از نحوه زندگیش، شرم از تضادهایی که در مدرسه و در میان دیگران باهاشون مواجهه میشه و در کل، یک شرم عظیم و فزاینده از مواجهه خودش با دنیا که با داستان دعوای پدر و مادرش، تازه متوجه‌ا� میشه و تا زمان حال، خرخره‌ش� فشار داده و میده.

اما داستان یکم به جاده خاکی میزنه به نظرم و انسجامشو از دست میده. یعنی انسجام هم نه، به نظرم حق مطلب رو راجع به شرم ادا نمیکنه و بیشتر سمت یه توصیف اکلیلیِ سیاه ( معادلی که برای تلخی‌ه� و ناملایمتی‌ها� یکم گوگولی، یا حداقل از دید یه جهان سومی تا خرخره تو چیز گوگولی، در نظر گرفتم) از زندگیش و داستان مدرسه کاتولیک سخت گیر و مذهبیش میره.

یه جاهایی هم از کتاب به نظرم واقعا درخشانه و درخور غول کریه شرم که در عمیق ترین لایه‌ها� پوستمون ریشه میکنه و خیلی دیر اون هم شاید متوجه شیم که چقدر از این حس رنج بردیم همیشه تو زندگی. البته شاید منی که اینارو میگم، چون خودم حسابی طعم شرم رو چشیدم (یا حداقل میتونستم چشیده یاشم اما جلوش با تمام توان وایسادم همیشه)، که انقدر شرم رو بزرگ میدونم. ولی میدونم آنی آرنو هم از سایه مخوف شرم تو این داستان نوشته، اون هم از طرف یه زن بزرگسال که با عینک کودکی‌اش� به کل زندگیش نگاه میکنه.]]>
3.06 1997 شرم
author: Annie Ernaux
name: Javad
average rating: 3.06
book published: 1997
rating: 3
read at: 2025/04/08
date added: 2025/04/22
shelves:
review:
3.5

شرم از اون دست روایاته که با جملات سهمگینی شروع میشه:
«پدرم می‌خواس� بعدازظهرِ یک‌شنبه‌ا� ما ژوئن مادرم را بکشد»
روایت اینگونه آغاز میشه. در ادامه، نویسنده پرده از هیولای هولناک و همیشه در حال شکارش به نام شرم برمیداره. جرقه حضور شرم در زندگی او، با همین قصد قتل شروع زده میشه.

آرنو قلم توصیفی و قشنگی داره. اما به نظرم این داستان خیلی جا داشت که پروبال بگیر و مفصل‌ت� بشه؛ چرا که شرم، لامصب بد چیز بزرگیه که بهش خیلی کم توجه شده. البته از شرمی حرف میزنم تقریبا از جنس شرم آرنو: شرم از کلیت زندگیش، شرم از پدر و مادرش، شرم از فقرش، شرم از نحوه زندگیش، شرم از تضادهایی که در مدرسه و در میان دیگران باهاشون مواجهه میشه و در کل، یک شرم عظیم و فزاینده از مواجهه خودش با دنیا که با داستان دعوای پدر و مادرش، تازه متوجه‌ا� میشه و تا زمان حال، خرخره‌ش� فشار داده و میده.

اما داستان یکم به جاده خاکی میزنه به نظرم و انسجامشو از دست میده. یعنی انسجام هم نه، به نظرم حق مطلب رو راجع به شرم ادا نمیکنه و بیشتر سمت یه توصیف اکلیلیِ سیاه ( معادلی که برای تلخی‌ه� و ناملایمتی‌ها� یکم گوگولی، یا حداقل از دید یه جهان سومی تا خرخره تو چیز گوگولی، در نظر گرفتم) از زندگیش و داستان مدرسه کاتولیک سخت گیر و مذهبیش میره.

یه جاهایی هم از کتاب به نظرم واقعا درخشانه و درخور غول کریه شرم که در عمیق ترین لایه‌ها� پوستمون ریشه میکنه و خیلی دیر اون هم شاید متوجه شیم که چقدر از این حس رنج بردیم همیشه تو زندگی. البته شاید منی که اینارو میگم، چون خودم حسابی طعم شرم رو چشیدم (یا حداقل میتونستم چشیده یاشم اما جلوش با تمام توان وایسادم همیشه)، که انقدر شرم رو بزرگ میدونم. ولی میدونم آنی آرنو هم از سایه مخوف شرم تو این داستان نوشته، اون هم از طرف یه زن بزرگسال که با عینک کودکی‌اش� به کل زندگیش نگاه میکنه.
]]>
یک روز ایوان دنیسوویچ 12263592 192 Aleksandr Solzhenitsyn 9645589460 Javad 0 currently-reading 4.11 1962 یک روز ایوان دنیسوویچ
author: Aleksandr Solzhenitsyn
name: Javad
average rating: 4.11
book published: 1962
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/22
shelves: currently-reading
review:

]]>
دهان‌ها� گشاد 216828880
نویسنده اما در ذهن و فکر خود یک درگیری بزرگ دارد: او حتی نمی‌دان� چه باید بنویسد. اینجاست که تجربه‌ا� جذاب برای خواننده شکل می‌گیر�: ما در جایگاه نویسنده می‌ایستی� تا حیات او، مأموریت او، و ذهنِ پرماجرایش را درک کنیم.

در دهان‌ها� گشاد شخصیت‌ه� از اینکه زاییدهٔ ذهن نویسنده باشند فراتر می‌روند� آن‌ه� می‌اندیشند� می‌پرسن� و به نویسنده برای نوشتن ایده می‌دهن�.

محمد زفزاف، نویسندهٔ معاصر اهل کشور مراکش (۱۹۴۵-۲۰۰۱) از برجسته‌تری� نویسندگان این کشور به شمار می‌رود� کتاب‌ها� او از پرخواننده‌تری� کتاب‌ها� نویسندگان مراکش در جهان عرب هستند و ناقدان نام او را همواره در کنار نام‌ها� بزرگی همچون محمد شکری و ادریس خوری می‌آورن� و در مغرب هم جایزه‌ا� به نام او هر سه سال یک بار به آثار برجستهٔ داستانی اعطا می‌شو�.

موضوعات داستانی زفزاف اغلب حاوی مضامینی اجتماعی و مشتمل بر مصائب مردمان تهی‌دس� جامعه است. از ویژگی‌ها� رمان‌ها� زفزاف حضور شخصیت‌ها� فرهیخته و درس‌خواند� و غالباً سرخورده و پوچ‌گراس� که از نابسامانی‌ها� اجتماعی مراکش در دوران پس از استقلال انتقاد می‌کنن�. رمان‌ها� او اغلب رمان‌های� چندصدایی‌ان� و زاویه دید راوی مدام در آن‌ه� تغییر می‌کن�. زفزاف را «شاعر الروایة المغربیة» (شاعر داستان مغربی، آنکه داستان را می‌سُرای�) و «داستایوفسکی الأدب المغربی» (داستایفسکی ادبیات مغرب) لقب داده‌ان�.

دهان‌ها� گشاد چنین آغاز می‌شو�: گاهی کتاب‌ها� خوبی می‌نویسند� بعضی‌هاشا� را خوانده‌ا�. طبیعتاً گاهی هم کتاب‌های� خوانده‌ا� که بد بودند. ولی هیچ‌وق� نشده قهرمان یکی از رمان‌ه� یا داستان‌ها� کوتاه بخواهد رودرروی نویسنده قرار بگیرد یا بازیگر تئاتری بخواهد جلوی نمایشنامه‌نوی� درآید. زمان که کتاب‌هایشا� را می‌خواند� یا به تماشای نمایش‌هایشا� می‌نشستم� خیلی گولم زده‌اند� اما این ترفندها دیگر روی من جواب نمی‌دهن�.

یکی از آن‌ه� قصد کرده امروز من را به بازی بگیرد و باب میلش حرکتم دهد. می‌گذار� شانسش را امتحان کند. اما او خودش را مقابل قهرمانی خواهد دید که با تصوراتش فرق دارد. هرگز سودای سیاست‌مدا� بودن یا نویسنده بودن در سر نداشتم، از آنجا که نویسنده برای پول یا شاید هم شهرت اصرار دارد دربارهٔ مردم بنویسد، چرا من هم از قِبَلِ او معروف نشوم؟ منظورم معروف شدن از طریق نوشته‌های� است.

از همین سطور پیداست که خواننده در دهان‌ها� گشاد تجربه‌ا� متفاوت خواهد داشت؛ شخصیت با خواننده دربارهٔ نویسنده صحبت می‌کن� و حتی می‌گوی� نویسنده‌ا� هست که می‌خواه� او را باب میل خودش به حرکت وادارد. با این حساب، آنچه محمد زفزاف در نوولای دهان‌ها� گشاد خلق کرده، جهانی است که شاید کمتر راوی یا نویسنده‌ا� سراغ آن رفته است.]]>
84 محمد زفزاف 6223321058 Javad 3 حقیقتا اعتبار ادبیات مراکش، نام کتاب، تعاریف مترجم از نویسنده، شروع کتاب و سبک جالبی که با اون روایت شروع شد ( و یادآور کارهای کراسناهوراکای بود برام)، دست به دست دادند که به امید یه اثر کوتاه و دلنواز این کتاب رو بگیرم دستم، اما چیزی بیشتر از برخی جملات و بخش‌ها� قابل استوری گذاشتن، یک ایدهٔ در نطفه� خفه‌شد� و کاری که «درنیامده»، دستگیرم نشد.]]> 3.22 2001 دهان‌های گشاد
author: محمد زفزاف
name: Javad
average rating: 3.22
book published: 2001
rating: 3
read at: 2025/04/19
date added: 2025/04/19
shelves:
review:
2.5
حقیقتا اعتبار ادبیات مراکش، نام کتاب، تعاریف مترجم از نویسنده، شروع کتاب و سبک جالبی که با اون روایت شروع شد ( و یادآور کارهای کراسناهوراکای بود برام)، دست به دست دادند که به امید یه اثر کوتاه و دلنواز این کتاب رو بگیرم دستم، اما چیزی بیشتر از برخی جملات و بخش‌ها� قابل استوری گذاشتن، یک ایدهٔ در نطفه� خفه‌شد� و کاری که «درنیامده»، دستگیرم نشد.
]]>
حصار و سگ‌ها� پدرم 43328557
«حصار» و «سگ‌ها� چندان نیرومند و کهن هستند که به عوامل درونی شخصیت‌ها� داستان بدل شده‌ان� و حتا زمانی که در توطئه‌ا� خانوادگی «پدر» (نماد قدرت) به قتل می‌رسد� «حصار» و «سگ‌ها� (جهان ِ ساخته‌� «پدر») همچنان در درون شخصیت‌ها� داستان حضور دارند و رفتار آن ها را رقم می‌زنن�. داستان «حصار و سگ‌ها� پدرم» داستانِ ویرانی آدم هایی است که مقهور قدرتند، و اگرچه شیرزاد حسن در این داستان نومیدانه به جهان داستان خود نگریسته است اما نفرت از آن در بند بند داستان به خوبی مشهود است.
***
این کتاب، داستان خانواده‌ا� پدرسالار را روایت می‌کن� که درون حصاری بزرگ زندگی می‌کنن�. داستان از توصیف پدری درنده‌خ� آغاز می‌شو� که سالی چند بار ازدواج می‌کن� و همه‌� اهل خانه به فرمان او هستند و اجازه نمی‌ده� هیچ موجود مذکری وارد حصار او شود. دختران و پسران او همواره شلاق می‌خورند� کار می‌کنن� و اجازه‌� عاشق‌شد� و ازدواج را ندارند. تا این‌ک� همه از ظلم به ستوه می‌آین� و از پسر بزرگ می‌خواهن� که پدر را بکشد.]]>
107 Sherzad Hassan 9643622088 Javad 5
نمی‌دون� چرا خودآگاه و ناخودآگاه، چند وقتیه کتاب‌های� می‌خون� که سایه‌� سیاهِ روایت‌شو� رو، سال‌هاس� توی زندگی خودم به شدت حس کرده‌ا�. کتاب‌های� که درد‌ها� چندوجهی‌ا� رو برای آدم زنده می‌کنن� که نفیر سوزش‌اش� تا مغز استخوون آدم می‌رس�. فکر کنم باید شروع کنم از چنین کتاب‌های� یکم فاصله بگیرم؛ شاید هم نه، نمی‌دون�.

از حصار و سگ‌ها� پدرم بقیه دوستان هم گفتند؛ از تلخی و سیاهی‌ا� گرفته تا وجوه نمادین و انتقادی‌ا� از سیستم‌ها� تمامیت‌خوا�. اما من میخوام از وجهه انسان‌شناسانه‌ا� بگم.

**احتمالا خطر لو رفتن داستان**
حصار و سگ‌ها� پدرم پیرنگ عجیب غریبی نداره که من بخوام لو بدم. داستان راجع به یه مرده که برای خودش و خانواده‌ا� خونه و کاشانه بزرگ ساخته و دور تا دورشو حصار کشیده و عمیقا ازش محافظت میکنه و نمیذاره کسی ازش خارج شه یا واردش شه. اینو از همون خطوط اول داستانم میشه فهمید. بقیه داستان شرح این اسارت وحشتناک و روایت پدرکشی شخصیت اول داستانه. شخصیت اول و راوی داستان کیه؟ پسر ارشد این فرد.

امان از جنس مرد و جنس زن. امان از موجودی به نام انسان. امان ار بی‌مر� بودن انسان برای رفتن به هرگونه قهقرایی. بعد خوندن این داستان از خودتون بپرسید که چی میشه که یه مرد چنین شنیع سلطه‌ج� و ظالم میشه. چی میشه که چنین فجیع به همه زور میگه و دوست داره این‌چنی� خانواده خودشو در هم بشکنه؟

من شاید بگم عقده. شاید بگم سرکوب. شاید بگم بدبختی و فلاکت. شاید هم بگم یه چیزیه که تو ذات انسان و مرده. این مفاهیم چیزهای هولناکی هستن. یک عمر سرکوب و عقده رو دیدم که چگونه میتونه از آدما چیزی بسازه دهشتناک‌ت� از هرچیزی که تو فیلم‌ه� و کتاب‌ه� توصیف شده.

اما نویسنده فقط مقام مرد و چنین پدر دهشتناکی رو توصیف نمیکنه. درگیری‌ها� ذهنی و روانی و بیرونی فرزند ارشد خانواده که پسره رو میخونیم، اشک ازمون جاری میشه. این حکایت پدرکشی که میفته گردن فرزند ارشد پسر؛ تقابل شبیه‌تری� انسان‌ه� به هم. اینکه از بیرون و درون فشاره به یک پسر که پدر خودتو بکش، چرا؟ چون نمیخوای شبیه‌ا� شی. چون دیگه بردگی و بدبختی و فلاکت و ظلم رو نمیخوای. چون میبینی بقیه اعضای خانواده‌ات� تو درد مطلقن. چون حتی اونا تا خرخره روت فشار میارن که علیه چنین چیزی وایسی.

اما علیه چی و کی؟ علیه آینه‌ا� که تصویر خودتو پیرتر و به فنا رفته‌ت� نشون میده. علیه آینه‌ا� که رنج و دردی که کشیده و پروسه اینکه چطور شده که اینطور شده رو با عمق وجودت درک میکنی. علیه تصویر آینه‌ا� که از نظر عقده‌ه� و کمبودها و سرکوب‌ها� شباهت‌ها� بسیاری بین‌تو� وجود داره. علیه آینه‌ا� به نام پدر که فقط یه آینه معمولی نیست، بلکه تصویری که بهت نشون میده رو خودش تا حدی خوبی برات فرم داده و به ارث گذاشته. جمله‌ا� که اول ریویو نوشتم شاید قلب این تناقض باشه که از زبان بقیه اعضای خانواده به پسرِ پدرکش گفته میشه.

اما نتیجه پدرکشی و رهایی و آزادی برای خودت و دیگران چی میشه؟ فلاکت و بدبختی بیشتر و خونی که هیچجوره از دستات پاک نمیشه. اینجای ماجراس که تامل‌برانگیزتر�. به نظر من عظمت این نوشته هم اینجا بوده که نشون میده چطور بقیه اعضای خانواده این چرخه‌� بدبختی و فلاکت و ظلم و ستم و درد رو، خودشون میخوان بازتولید کنن. چطور افکار زنان و خواهران به فنا رفته و خوار و خفیف شده‌� این داستان هم به اندازه همون پدر خانواده رقت‌انگی� و سیاهه. نویسنده نشون میده که چطور تا ته سیاهی باورها و رفتارها و افکار انسانی میشه پیش رفت، چه برای جنس مرد و چه برای جنس زن.

و تف بر جنس مذکر و مونث. شاید قهرمانانه ترین کار اینه که بی‌جن� باشیم. نمی‌دون� اما حس می‌کن� مشکل نه تنها از خود آدمه، بلکه از این جنس آدم هم هست. قهرمان این داستان هم تا حدی شاید تونست به بی‌جن� بودن و آزاد بودن واقعی نزدیک شه ولی ته تهشم، شاید دلیل اصلی این پدرکشی یه چیز غریزی و جنسی بود؛ که تو داستان هم بهش اشاره میشه. البته که توی داستان، بخش غریزی و جنسی این اسارت و بدبختیِ داخل حصار هم به شدت روش مانور داده میشه. حس میکنم نویسنده به چندین و چند دلیل خواسته روی این مسئله سرکوب‌ها� جنسی‌ا� که سوی پدر روی اعضای خانواده تحمیل شده مانور بده. شاید یه دلیلش مهم بودن و بسیار تاثیرگذار بودنش بوده و شاید یه دلیلشم پوچی و بی‌ارزش� تفکرات دو جنس که نهایتا، ته ته تهش، چیزی جز همین جنسیته براشون مهم نیست. شاید برای همینه که وقتی سرکوب جنسی تموم میشه، تازه میفهمیم که داستان این خانواده چقدر تیره و تار و به فاک رفته از ستم‌ها� پدر خانواده� و حصارشه. شاید برای همینه که انسان آزادی واقعی رو با تمام قوا پس میزنه.

داستان هم در انتها به شدت فضای سورئالیستی میگیره. من خودم حقیقتا تا این حد سورئالیستی شدن رو نتونستم ربط بدم به فصا و محتوا و فرم کلی داستان اما، از نظر قلم میتونم بگم به طرز عجیبی تاثربرانگیزه. شاید برای همینه 4.5 مناسب‌ت� باشه برای چنین داستانی.

برای این داستان و حکایت پشتش، خیلی حرف میتونم بزنم اما همینقدر کافیه؛ البته که میدونم نوشته‌ا� نظم و چفت و بست درستی نداره اصلا و شاید خیلی گنگ باشه.
نخواستم تو این ریویو خیلی بپردازم به شباهتش با دنیایی که من دیدم یا آدمایی که مشابه چنین دردهایی رو تجربه کردن. شاید روایت کردن از این چیزی که گفتم، سیاه‌ت� از داستان حصار باشه اما دیگه خودمم تحمل انقدر بازگویی و گریز زدن به تاریکی رو ندارم.]]>
3.75 1996 حصار و سگ‌های پدرم
author: Sherzad Hassan
name: Javad
average rating: 3.75
book published: 1996
rating: 5
read at: 2024/07/12
date added: 2025/04/14
shelves:
review:
"درود بر تو ای برادر دلیر!... نفرین بر تو ای سفله‌� پدرکُش"

نمی‌دون� چرا خودآگاه و ناخودآگاه، چند وقتیه کتاب‌های� می‌خون� که سایه‌� سیاهِ روایت‌شو� رو، سال‌هاس� توی زندگی خودم به شدت حس کرده‌ا�. کتاب‌های� که درد‌ها� چندوجهی‌ا� رو برای آدم زنده می‌کنن� که نفیر سوزش‌اش� تا مغز استخوون آدم می‌رس�. فکر کنم باید شروع کنم از چنین کتاب‌های� یکم فاصله بگیرم؛ شاید هم نه، نمی‌دون�.

از حصار و سگ‌ها� پدرم بقیه دوستان هم گفتند؛ از تلخی و سیاهی‌ا� گرفته تا وجوه نمادین و انتقادی‌ا� از سیستم‌ها� تمامیت‌خوا�. اما من میخوام از وجهه انسان‌شناسانه‌ا� بگم.

**احتمالا خطر لو رفتن داستان**
حصار و سگ‌ها� پدرم پیرنگ عجیب غریبی نداره که من بخوام لو بدم. داستان راجع به یه مرده که برای خودش و خانواده‌ا� خونه و کاشانه بزرگ ساخته و دور تا دورشو حصار کشیده و عمیقا ازش محافظت میکنه و نمیذاره کسی ازش خارج شه یا واردش شه. اینو از همون خطوط اول داستانم میشه فهمید. بقیه داستان شرح این اسارت وحشتناک و روایت پدرکشی شخصیت اول داستانه. شخصیت اول و راوی داستان کیه؟ پسر ارشد این فرد.

امان از جنس مرد و جنس زن. امان از موجودی به نام انسان. امان ار بی‌مر� بودن انسان برای رفتن به هرگونه قهقرایی. بعد خوندن این داستان از خودتون بپرسید که چی میشه که یه مرد چنین شنیع سلطه‌ج� و ظالم میشه. چی میشه که چنین فجیع به همه زور میگه و دوست داره این‌چنی� خانواده خودشو در هم بشکنه؟

من شاید بگم عقده. شاید بگم سرکوب. شاید بگم بدبختی و فلاکت. شاید هم بگم یه چیزیه که تو ذات انسان و مرده. این مفاهیم چیزهای هولناکی هستن. یک عمر سرکوب و عقده رو دیدم که چگونه میتونه از آدما چیزی بسازه دهشتناک‌ت� از هرچیزی که تو فیلم‌ه� و کتاب‌ه� توصیف شده.

اما نویسنده فقط مقام مرد و چنین پدر دهشتناکی رو توصیف نمیکنه. درگیری‌ها� ذهنی و روانی و بیرونی فرزند ارشد خانواده که پسره رو میخونیم، اشک ازمون جاری میشه. این حکایت پدرکشی که میفته گردن فرزند ارشد پسر؛ تقابل شبیه‌تری� انسان‌ه� به هم. اینکه از بیرون و درون فشاره به یک پسر که پدر خودتو بکش، چرا؟ چون نمیخوای شبیه‌ا� شی. چون دیگه بردگی و بدبختی و فلاکت و ظلم رو نمیخوای. چون میبینی بقیه اعضای خانواده‌ات� تو درد مطلقن. چون حتی اونا تا خرخره روت فشار میارن که علیه چنین چیزی وایسی.

اما علیه چی و کی؟ علیه آینه‌ا� که تصویر خودتو پیرتر و به فنا رفته‌ت� نشون میده. علیه آینه‌ا� که رنج و دردی که کشیده و پروسه اینکه چطور شده که اینطور شده رو با عمق وجودت درک میکنی. علیه تصویر آینه‌ا� که از نظر عقده‌ه� و کمبودها و سرکوب‌ها� شباهت‌ها� بسیاری بین‌تو� وجود داره. علیه آینه‌ا� به نام پدر که فقط یه آینه معمولی نیست، بلکه تصویری که بهت نشون میده رو خودش تا حدی خوبی برات فرم داده و به ارث گذاشته. جمله‌ا� که اول ریویو نوشتم شاید قلب این تناقض باشه که از زبان بقیه اعضای خانواده به پسرِ پدرکش گفته میشه.

اما نتیجه پدرکشی و رهایی و آزادی برای خودت و دیگران چی میشه؟ فلاکت و بدبختی بیشتر و خونی که هیچجوره از دستات پاک نمیشه. اینجای ماجراس که تامل‌برانگیزتر�. به نظر من عظمت این نوشته هم اینجا بوده که نشون میده چطور بقیه اعضای خانواده این چرخه‌� بدبختی و فلاکت و ظلم و ستم و درد رو، خودشون میخوان بازتولید کنن. چطور افکار زنان و خواهران به فنا رفته و خوار و خفیف شده‌� این داستان هم به اندازه همون پدر خانواده رقت‌انگی� و سیاهه. نویسنده نشون میده که چطور تا ته سیاهی باورها و رفتارها و افکار انسانی میشه پیش رفت، چه برای جنس مرد و چه برای جنس زن.

و تف بر جنس مذکر و مونث. شاید قهرمانانه ترین کار اینه که بی‌جن� باشیم. نمی‌دون� اما حس می‌کن� مشکل نه تنها از خود آدمه، بلکه از این جنس آدم هم هست. قهرمان این داستان هم تا حدی شاید تونست به بی‌جن� بودن و آزاد بودن واقعی نزدیک شه ولی ته تهشم، شاید دلیل اصلی این پدرکشی یه چیز غریزی و جنسی بود؛ که تو داستان هم بهش اشاره میشه. البته که توی داستان، بخش غریزی و جنسی این اسارت و بدبختیِ داخل حصار هم به شدت روش مانور داده میشه. حس میکنم نویسنده به چندین و چند دلیل خواسته روی این مسئله سرکوب‌ها� جنسی‌ا� که سوی پدر روی اعضای خانواده تحمیل شده مانور بده. شاید یه دلیلش مهم بودن و بسیار تاثیرگذار بودنش بوده و شاید یه دلیلشم پوچی و بی‌ارزش� تفکرات دو جنس که نهایتا، ته ته تهش، چیزی جز همین جنسیته براشون مهم نیست. شاید برای همینه که وقتی سرکوب جنسی تموم میشه، تازه میفهمیم که داستان این خانواده چقدر تیره و تار و به فاک رفته از ستم‌ها� پدر خانواده� و حصارشه. شاید برای همینه که انسان آزادی واقعی رو با تمام قوا پس میزنه.

داستان هم در انتها به شدت فضای سورئالیستی میگیره. من خودم حقیقتا تا این حد سورئالیستی شدن رو نتونستم ربط بدم به فصا و محتوا و فرم کلی داستان اما، از نظر قلم میتونم بگم به طرز عجیبی تاثربرانگیزه. شاید برای همینه 4.5 مناسب‌ت� باشه برای چنین داستانی.

برای این داستان و حکایت پشتش، خیلی حرف میتونم بزنم اما همینقدر کافیه؛ البته که میدونم نوشته‌ا� نظم و چفت و بست درستی نداره اصلا و شاید خیلی گنگ باشه.
نخواستم تو این ریویو خیلی بپردازم به شباهتش با دنیایی که من دیدم یا آدمایی که مشابه چنین دردهایی رو تجربه کردن. شاید روایت کردن از این چیزی که گفتم، سیاه‌ت� از داستان حصار باشه اما دیگه خودمم تحمل انقدر بازگویی و گریز زدن به تاریکی رو ندارم.
]]>
همنوایی شبانه ارکستر چوبها 117904 209 رضا قاسمی Javad 5 3.79 1991 همنوایی شبانه ارکستر چوبها
author: رضا قاسمی
name: Javad
average rating: 3.79
book published: 1991
rating: 5
read at: 2019/07/18
date added: 2025/04/13
shelves:
review:

]]>
چقدر خوب سیگار می‌کشید� 230828950 کتاب حاضر متشکل از دو داستان نیمه‌بلن� است. «بُنسای» و «چقدر خوب سیگار می‌کشیدم�. داستان اول ماجرای یک عشق است، اما عشقی جسمانی که در قالب تجربه می‌مان� و با تمام اثرگذاری‌ا� در خاطرات و یادها گم می‌شو�. داستان دوم هم ماجرای یک عشق است؛ عشق به سیگار. راوی مجبور است بعد از سال‌ه� انس و الفت با سیگار به‌خاط� بیماری میگرن این عادت شاعرانه را کنار بگذارد، عادتی که او را از سبک زندگی‌ا� که سال‌ه� به آن عادت کرده جدا می‌کن�. هردوی این داستان‌ه� در عین استقلال، شباهت‌های� به هم دارند که نتیجۀ سبک روان و ظریف نویسنده است.
از متن کتاب «بیش از بیست سالِ تمام از خواب که پا می‌شد� اولین کاری که می‌کرد� کشیدن دو نخ سیگار بود، پشت‌سره�. صادقانه بخواهم بگویم شاید اصلاً به همین قصد از خواب پا می‌شد�. خوشحال بودم از اینکه می‌توانست� بلافاصله بعد از اولین بارقه‌ها� هشیاری سیگار دود کنم. و بعد از اولین پُک بود که حس می‌کرد� واقعاً بیدارم.»۰

Bonsai
Yo fumaba muy bien]]>
96 Alejandro Zambra 6228233106 Javad 0 to-read 3.60 چقدر خوب سیگار می‌کشیدم
author: Alejandro Zambra
name: Javad
average rating: 3.60
book published:
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/12
shelves: to-read
review:

]]>
انسان در هولوسن پدیدار می‌شو� 168272608 آقای گایزر می‌دان� دارد چه می‌کن�.]]> 118 Max Frisch 6220605055 Javad 0 to-read 3.50 1979 انسان در هولوسن پدیدار می‌شود
author: Max Frisch
name: Javad
average rating: 3.50
book published: 1979
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/08
shelves: to-read
review:

]]>
دیوارگذر 8875395 پنج داستان کوتاه 167 Marcel Aymé 964794893X Javad 4 3.93 1943 دیوارگذر
author: Marcel Aymé
name: Javad
average rating: 3.93
book published: 1943
rating: 4
read at:
date added: 2025/04/08
shelves:
review:

]]>
شط بویز 228913709 178 کریم نیکونظر 6225220127 Javad 0 to-read 3.16 شط بویز
author: کریم نیکونظر
name: Javad
average rating: 3.16
book published:
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/08
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[The Visionaries: Arendt, Beauvoir, Rand, Weil, and the Power of Philosophy in Dark Times]]> 125076611
The period from 1933 to 1943 was one of the darkest and most chaotic in human history, as the Second World War unfolded with unthinkable cruelty. It was also a crucial decade in the dramatic, intersecting lives of some of history’s greatest philosophers. There were four women, in particular, whose parallel ideas would come to dominate the twentieth century—at once in necessary dialogue and in striking contrast with one another.

Simone de Beauvoir, already in a deep emotional and intellectual partnership with Jean-Paul Sartre, was laying the foundations for nothing less than the future of feminism. Born Alisa Rosenbaum in Saint Petersburg, Ayn Rand immigrated to the United States in 1926 and was honing one of the most politically influential voices of the twentieth century. Her novels The Fountainhead and Atlas Shrugged would reach the hearts and minds of millions of Americans in the decades to come, becoming canonical libertarian texts that continue to echo today among Silicon Valley’s tech elite. Hannah Arendt was developing some of today’s most important liberal ideas, culminating with the publication of The Origins of Totalitarianism and her arrival as a peerless intellectual celebrity. Perhaps the greatest thinker of all was a classmate of Beauvoir� Simone Weil, who turned away from fame to devote herself entirely to refugee aid and the resistance movement during the war. Ultimately, in 1943, she would starve to death in England, a martyr and true saint in the eyes of many.

Few authors can synthesize gripping storytelling with sophisticated philosophy as Wolfram Eilenberger does. The Visionaries tells the story of four singular philosophers—indomitable women who were refugees and resistance fighters—each putting forward a vision of a truly free and open society at a time of authoritarianism and war.]]>
399 Wolfram Eilenberger 0593297466 Javad 0 to-read 3.79 2020 The Visionaries: Arendt, Beauvoir, Rand, Weil, and the Power of Philosophy in Dark Times
author: Wolfram Eilenberger
name: Javad
average rating: 3.79
book published: 2020
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/02
shelves: to-read
review:

]]>
زازی در مترو 199659383 از متن کتاب:
گابریل با ابهت ادامه داد: زازی، اگه واقعا دوست داری می برمت انْولید آرامگاه واقعی ناپلئون رو ببینی.
ــ ناپلئون کدوم خریه. اصلا برام جذاب نیست، مرتیکه ی کودن با اون کلاه احمقانه ش.
ــ خب پس چی برات جذابه؟
زازی جواب نداد. شارل با مهربانی غیرمنتظره ای جواب داد: آره خب، چی برات جالبه؟
ــ مترو.
گابریل گفت: وای شارل، دیگه هیچی نگو. بعد دوباره گفت: آه! زازی که باز عصبانی شده بود، گفت: این اعتصاب کی تموم می شه پس؟
ــ من هم نمی دونم. از سیاست سر در نمی آرم.
شارل گفت: سیاست کجا بود! این ها برای نونه.]]>
185 Raymond Queneau 622060525X Javad 3

همونطور که دوستان هم اشاره کردند، این کتاب مُثله شده، اما از چه نظر؟
میتونم بگم بیشتر از هرچیزی، از نظر زبانی تا سانسور محتوایی. اگرچه، خود روایت رمان و گفتگوهای زازی، بسیار جنسی و فحاشانه‌ا�. با این وجود، بخش‌ها� زیادی از روایت حذف نشده و زبان فحاشانه زازی و حرفای جنسی کاراکترها هم، البته گاها با تعدیل فراوان، تو ترجمه حفظ شده.

متاسفانه در ترجمه فارسی، عملا هیچ بازتابی از سبک زبانی نویسنده نمیبینیم. علارغم اشاره خود مترجم به ساخت‌ها� زبانی منحصربه‌فر� نویسنده و نگارش متفاوت کلمات در نسخه اصلی رمان، من که تقریبا هیچ نشانه‌ا� از این موارد تو ترجمه فارسی ندیدم. و باید اشاره کنم که رمان رو با ترجمه انگلیسی تطبیق دادم و در حد چند جمله و اصطلاح و صفحه، با متن فرانسوی هم چک کردم. حتی در مواردی خطاهای فاحشی توی ترجمه دیدم. به عنوان مثال، این بخش که یک فروشنده در جواب زازی و همراهش که دنبال شلوار جین میگردن اینجوریه:

متن انگلیسی بخش:
‘I should think I have indeed. I’ve even got some which are positively impossible to wear out.�

ترجمه فارسی:
شلوار جین داریم یا نه. دوست دارم داشته باشیم. چیزهای به دردنخور دیگه‌ا� هم داریم.

متن اصلی فرانسه:
— Si j’en ai, des bloudjinnzes, dit le pucier, je veux que j’en ai. J’en ai même des qui sont positivement inusables.

نمیدونم چطور اینجور عجیب ترجمه شده واقعا. البته از این جور خطاها تو متن زیاد نبود، ولی همیناشم خیلی عجیبه.
در کل، ترجمه چنین اثری به نظرم بسیار سخته و مترجم هم حقیقتا روان ترجمه کرده، اما وقتی ارزش زبانِ نگارشِ کتاب، یکی از مهم ترین وجوه اثره، چقدر این سادگی و روانی به درد می‌خوره؟]]>
3.45 1959 زازی در مترو
author: Raymond Queneau
name: Javad
average rating: 3.45
book published: 1959
rating: 3
read at: 2025/04/02
date added: 2025/04/02
shelves:
review:
زازی در مترو یه روایت بامزه و بسیار ساده و روانه؛ اگرچه من توقع روایت کمتر کمدی، جذاب‌ت� و بسیار دیوانه‌وارتر� داشتم. شهرت این کتاب هم نه به خاطر روایت و پیرنگ اون، بلکه به خاطر ساختار زبانی نویسنده زبان‌زد�. روایت رمان هم راجع به یه دختر بچه خیلی آتش‌پاره‌ا� که وبال گردن دایی‌ا� شده و دوست داره مترو پاریس رو ببینه و از قبالش، کلی داستان کمدی و سرسام‌آو� بیرون میزنه.


همونطور که دوستان هم اشاره کردند، این کتاب مُثله شده، اما از چه نظر؟
میتونم بگم بیشتر از هرچیزی، از نظر زبانی تا سانسور محتوایی. اگرچه، خود روایت رمان و گفتگوهای زازی، بسیار جنسی و فحاشانه‌ا�. با این وجود، بخش‌ها� زیادی از روایت حذف نشده و زبان فحاشانه زازی و حرفای جنسی کاراکترها هم، البته گاها با تعدیل فراوان، تو ترجمه حفظ شده.

متاسفانه در ترجمه فارسی، عملا هیچ بازتابی از سبک زبانی نویسنده نمیبینیم. علارغم اشاره خود مترجم به ساخت‌ها� زبانی منحصربه‌فر� نویسنده و نگارش متفاوت کلمات در نسخه اصلی رمان، من که تقریبا هیچ نشانه‌ا� از این موارد تو ترجمه فارسی ندیدم. و باید اشاره کنم که رمان رو با ترجمه انگلیسی تطبیق دادم و در حد چند جمله و اصطلاح و صفحه، با متن فرانسوی هم چک کردم. حتی در مواردی خطاهای فاحشی توی ترجمه دیدم. به عنوان مثال، این بخش که یک فروشنده در جواب زازی و همراهش که دنبال شلوار جین میگردن اینجوریه:

متن انگلیسی بخش:
‘I should think I have indeed. I’ve even got some which are positively impossible to wear out.�

ترجمه فارسی:
شلوار جین داریم یا نه. دوست دارم داشته باشیم. چیزهای به دردنخور دیگه‌ا� هم داریم.

متن اصلی فرانسه:
— Si j’en ai, des bloudjinnzes, dit le pucier, je veux que j’en ai. J’en ai même des qui sont positivement inusables.

نمیدونم چطور اینجور عجیب ترجمه شده واقعا. البته از این جور خطاها تو متن زیاد نبود، ولی همیناشم خیلی عجیبه.
در کل، ترجمه چنین اثری به نظرم بسیار سخته و مترجم هم حقیقتا روان ترجمه کرده، اما وقتی ارزش زبانِ نگارشِ کتاب، یکی از مهم ترین وجوه اثره، چقدر این سادگی و روانی به درد می‌خوره�
]]>
<![CDATA[مرد آبرنگی: خودزندگی‌نام� رابو کارابکیان]]> 48569143 272 Kurt Vonnegut Jr. 6008557182 Javad 0 ناتمام-شاید-برای-میش 3.83 1987 مرد آبرنگی: خودزندگی‌نامه رابو کارابکیان
author: Kurt Vonnegut Jr.
name: Javad
average rating: 3.83
book published: 1987
rating: 0
read at:
date added: 2025/04/02
shelves: ناتمام-شاید-برای-میش
review:

]]>
واقعی چیست؟ 221140250 92 Giorgio Agamben 6226731869 Javad 3 حقیقتا ایده جذاب جستار که پشت جلد کتاب ازش گفته شده، دلیل اصلی من برای مطالعه‌ا� بود؛ اما نمی‌دونست� با چه متن چغری قراره درگیر شم!

داستان زندگی اتوره مایورانا و پژوهش‌ها� او، به خودیِ خود جالبه. البته که همزمان شدن مطالعه این کتاب با معرفی شدن کامپیوتر کوانتومی مایورانا 1 مایکروسافت ( که بر اساس نام همین دانشمند نامگذاری شده)، به جذابیت روایت زندگی مرموز این دانشمند خیلی افزود.

اما متن آگامبن به هیچ‌وج� یه زندگی‌نامه� صرف نیست؛ حتی میشه گفت کمتر از 20 درصد از این کتاب جیبی صدصفحه‌ای� به زندگی مایورانا پرداخته. اما بقیه کتاب چیه؟ متنی تحلیلی که برای من کاملا سخت‌خوا� و سخت‌فه� بود (البته احتمالا نه انقدر سخت برای فلسفه‌خون‌ها� عزیز). جدای مقدمه سنگین مترجم و فلسفه‌بافی‌‌ها� نویسنده و زبان نوشته که به صورت مسلسل‌وا� کلمات قلمبه سلمبه پرت میکنه تو صورت ادم، سطح علمی یه بخشی از کتاب هم واقعا بالا بود (اینطور بگم که من که شیمی خوندم در کارشناسی و با کوانتوم اشنایی نسبتا خوبی دارم و پایه و اساس خیلی از دروسم بوده، برای این قسمت از متن کلی سرچ کردم تا ببینم از چی حرف میزنه؛ تهشم به مکانیک کوانتوم و مکانیک اماری رسیدم؛ البته این بخش پایانی کتاب یکی از نوشته‌ها� خود مایوراناست).

راجع به ترجمه میخواستم یه چیزایی بگم اما الانا بیشتر درک میکنم که چقدر ترجمه چنین اثری تسلط نیاز داره و عمیقا چالش برانگیزه. پس خودمو در جایگاهی نمیبینم که تحلیل و نقدی بخوام از چنین متنی بکنم اما، میتونم نظرمو راجع به انتخاب معادل‌ها� فارسی بگم.
برای من خوندن زبانِ فارسی این کتاب هم خیلی سخت بود، چون تا سر حد امکان از معادل‌ها� فارسی‌شد� برای تمام اصطلاحات ( واقعا تمام اصطلاحات چه عام و چه علمی و چه فلسفی) استفاده شده که به شدت متن رو برام بیگانه و نامانوس کرده بود. شاید اگه یکم ساده‌ساز� و معادل‌ساز� یواش‌تر� میشد، لذت و فهم من از کتاب هم بیشتر میشد.

در نهایت، قسمت هایی که از کتاب فهمیدم و به خصوص بخش هایی که از سیمون وی نقل شده بود و همزمان شده بود با کار خودم که به سیمون وی ربط داشته، برام بسیار جالب بود. اگه با آثار و قلم اگامبن اشنایید و دوستش دارید و سرتون برای مکانیک کوانتوم و اماری درد میکنه و دنبال کلی معادل فارسی برای اصطلاحات این حوزه ها هستید، این کتاب کوتاه اما بدبدن برای شماست!]]>
2.83 واقعی چیست؟
author: Giorgio Agamben
name: Javad
average rating: 2.83
book published:
rating: 3
read at: 2025/04/02
date added: 2025/04/02
shelves:
review:
3.5
حقیقتا ایده جذاب جستار که پشت جلد کتاب ازش گفته شده، دلیل اصلی من برای مطالعه‌ا� بود؛ اما نمی‌دونست� با چه متن چغری قراره درگیر شم!

داستان زندگی اتوره مایورانا و پژوهش‌ها� او، به خودیِ خود جالبه. البته که همزمان شدن مطالعه این کتاب با معرفی شدن کامپیوتر کوانتومی مایورانا 1 مایکروسافت ( که بر اساس نام همین دانشمند نامگذاری شده)، به جذابیت روایت زندگی مرموز این دانشمند خیلی افزود.

اما متن آگامبن به هیچ‌وج� یه زندگی‌نامه� صرف نیست؛ حتی میشه گفت کمتر از 20 درصد از این کتاب جیبی صدصفحه‌ای� به زندگی مایورانا پرداخته. اما بقیه کتاب چیه؟ متنی تحلیلی که برای من کاملا سخت‌خوا� و سخت‌فه� بود (البته احتمالا نه انقدر سخت برای فلسفه‌خون‌ها� عزیز). جدای مقدمه سنگین مترجم و فلسفه‌بافی‌‌ها� نویسنده و زبان نوشته که به صورت مسلسل‌وا� کلمات قلمبه سلمبه پرت میکنه تو صورت ادم، سطح علمی یه بخشی از کتاب هم واقعا بالا بود (اینطور بگم که من که شیمی خوندم در کارشناسی و با کوانتوم اشنایی نسبتا خوبی دارم و پایه و اساس خیلی از دروسم بوده، برای این قسمت از متن کلی سرچ کردم تا ببینم از چی حرف میزنه؛ تهشم به مکانیک کوانتوم و مکانیک اماری رسیدم؛ البته این بخش پایانی کتاب یکی از نوشته‌ها� خود مایوراناست).

راجع به ترجمه میخواستم یه چیزایی بگم اما الانا بیشتر درک میکنم که چقدر ترجمه چنین اثری تسلط نیاز داره و عمیقا چالش برانگیزه. پس خودمو در جایگاهی نمیبینم که تحلیل و نقدی بخوام از چنین متنی بکنم اما، میتونم نظرمو راجع به انتخاب معادل‌ها� فارسی بگم.
برای من خوندن زبانِ فارسی این کتاب هم خیلی سخت بود، چون تا سر حد امکان از معادل‌ها� فارسی‌شد� برای تمام اصطلاحات ( واقعا تمام اصطلاحات چه عام و چه علمی و چه فلسفی) استفاده شده که به شدت متن رو برام بیگانه و نامانوس کرده بود. شاید اگه یکم ساده‌ساز� و معادل‌ساز� یواش‌تر� میشد، لذت و فهم من از کتاب هم بیشتر میشد.

در نهایت، قسمت هایی که از کتاب فهمیدم و به خصوص بخش هایی که از سیمون وی نقل شده بود و همزمان شده بود با کار خودم که به سیمون وی ربط داشته، برام بسیار جالب بود. اگه با آثار و قلم اگامبن اشنایید و دوستش دارید و سرتون برای مکانیک کوانتوم و اماری درد میکنه و دنبال کلی معادل فارسی برای اصطلاحات این حوزه ها هستید، این کتاب کوتاه اما بدبدن برای شماست!
]]>
Blackbird 814252
Blackbird was commissioned by the Edinburgh International Festival and premiered at the King's Theatre, Edinburgh, in August 2005. The production transferred to the Albery Theatre, London, in February 2006, and went on to open at the Manhattan Theater Club, New York City, in April 2007.]]>
96 David Harrower 0571233198 Javad 4
باید به صورت خلاصه بگم که این نمایشنامه برای من هولناک بود. روایت تجاوزگونه‌ا� (که دلیل دارم میگم تجاوزگونه نه تجاوز) به یک دختر دوازده ساله که پونزده سال بعد واقعه، دوباره این دختر و مرد رو شکار میکنه. روایتی که زبانی منقطع، ساده و شلاقی داره و اوج میگیره.

ایده چندان تازه نیست اما پرداخت نمایشنامه، علارغم ساده بودن، تکان‌دهند� و تاثربرانگیزه. روایت اثر جوریه که حتی مرزهای چیزی هولناک مثل تجاوز رو جابه‌ج� میکنه و آدم میمونه که چطور باید چنین روایتی رو قضاوت کنه. الحق که انسان و مسائلش از فرط سادگی و پلشتی، چیزیست بس غامض.

ترجمه هم خوبه اما در مواردی سانسور داره و از صراحت دیالوگ‌ها� جنسیِ رابطه پدوفیلی‌گونه‌� کاراکترها، خیلی کاسته شده.

*فیلم una 2016 رو از همین نمایشنامه ساختند.]]>
3.94 2005 Blackbird
author: David Harrower
name: Javad
average rating: 3.94
book published: 2005
rating: 4
read at: 2025/03/05
date added: 2025/03/26
shelves:
review:
هرچقدر گشتم نسخه ترجمه شده این نمایشنامه توسط نشر مروارید رو پیدا نکردم تو گودریدز.

باید به صورت خلاصه بگم که این نمایشنامه برای من هولناک بود. روایت تجاوزگونه‌ا� (که دلیل دارم میگم تجاوزگونه نه تجاوز) به یک دختر دوازده ساله که پونزده سال بعد واقعه، دوباره این دختر و مرد رو شکار میکنه. روایتی که زبانی منقطع، ساده و شلاقی داره و اوج میگیره.

ایده چندان تازه نیست اما پرداخت نمایشنامه، علارغم ساده بودن، تکان‌دهند� و تاثربرانگیزه. روایت اثر جوریه که حتی مرزهای چیزی هولناک مثل تجاوز رو جابه‌ج� میکنه و آدم میمونه که چطور باید چنین روایتی رو قضاوت کنه. الحق که انسان و مسائلش از فرط سادگی و پلشتی، چیزیست بس غامض.

ترجمه هم خوبه اما در مواردی سانسور داره و از صراحت دیالوگ‌ها� جنسیِ رابطه پدوفیلی‌گونه‌� کاراکترها، خیلی کاسته شده.

*فیلم una 2016 رو از همین نمایشنامه ساختند.
]]>
تدفین پارتی 55337753 168 Lyudmila Ulitskaya 6229647702 Javad 0 to-read 3.38 1999 تدفین پارتی
author: Lyudmila Ulitskaya
name: Javad
average rating: 3.38
book published: 1999
rating: 0
read at:
date added: 2025/03/24
shelves: to-read
review:

]]>
آنها به اسب‌ه� شلیک می‌کنن� 1977588 190 Horace McCoy 9647425260 Javad 3
یه داستان جمع و جور که روایت سَرِ ضرب و جالب از یه جوان در دوران رکود بزرگ اقتصادی امریکا داره. میشه گفت داستانی جالب در نقد رویای آمریکایی بود.

تا نزدیک‌ها� انتهای کتاب، به نظرم با متن خاصی مواجهه نمیشوید ولی صفحات پایانی نسبتا جالبی در انتظار شماست. درکل یک روایت خواندنی از دورانی بود که ازش اطلاعی نداشتم، دورانی از رکود اقتصادی که به برگذاری مارتن رقص روی آورده بودن تا سطح رضایت مردم رو بالا ببرن و به یه سری ادما، بتونن غذا و جا خواب بدن به مدتی.

این هم اشاره کنم که ترجمه رو به هیچ عنوان نمیشه "عالی" دونست. تعداد غلط‌ها� تلفظی، نگارشی و... توی کتاب خیلیم کم نیست و در چندجایی که با متن اصلی چک کردم، مترجم خیلیم به متن وفادار نبوده ( که چون متنی با زبان خیلی ساده� و روان و جذابه، وفاداری کار سختی به شمار نمیره به نظرم) و البته که، ترجمه قدیمیه و زبانش هم متناسب با سالشم. با این وجود ترجمه بدی هم نیست صرفا عالی نیست همونطور که یکی از دوستان گفته.]]>
3.56 1935 آنها به اسب‌ها شلیک می‌کنند
author: Horace McCoy
name: Javad
average rating: 3.56
book published: 1935
rating: 3
read at: 2025/02/27
date added: 2025/02/28
shelves:
review:
3.5

یه داستان جمع و جور که روایت سَرِ ضرب و جالب از یه جوان در دوران رکود بزرگ اقتصادی امریکا داره. میشه گفت داستانی جالب در نقد رویای آمریکایی بود.

تا نزدیک‌ها� انتهای کتاب، به نظرم با متن خاصی مواجهه نمیشوید ولی صفحات پایانی نسبتا جالبی در انتظار شماست. درکل یک روایت خواندنی از دورانی بود که ازش اطلاعی نداشتم، دورانی از رکود اقتصادی که به برگذاری مارتن رقص روی آورده بودن تا سطح رضایت مردم رو بالا ببرن و به یه سری ادما، بتونن غذا و جا خواب بدن به مدتی.

این هم اشاره کنم که ترجمه رو به هیچ عنوان نمیشه "عالی" دونست. تعداد غلط‌ها� تلفظی، نگارشی و... توی کتاب خیلیم کم نیست و در چندجایی که با متن اصلی چک کردم، مترجم خیلیم به متن وفادار نبوده ( که چون متنی با زبان خیلی ساده� و روان و جذابه، وفاداری کار سختی به شمار نمیره به نظرم) و البته که، ترجمه قدیمیه و زبانش هم متناسب با سالشم. با این وجود ترجمه بدی هم نیست صرفا عالی نیست همونطور که یکی از دوستان گفته.
]]>
دشمن مردم 36420011 این نمایش‌نام� یک بحث جامعه‌شناخت� مبتنی بر فلسفه‌� سیاسی «اصحاب قرارداد اجتماعی» است که «شهروندی» را در چارچوب کلان روایت روشنگری مطرح می‌کردند�
ایبسن، اما، از یک سو، شرح وظایف متعارف برای مسولان «دولت/شهر» در این گفتمان را نمی‌پسند� و، از سوی دیگر، رفتار و تلقیات فرد روشنفکر را برای خروج از این کلان روایت و ورود به مدرنیته‌ا� بر اساس «بازی متقابل»، کارآمد و به روز نمی‌دان�.
به همین دلیل، و عمدا، این اثر ظرافت‌ها� دیگر آثار رئالیستی ایبسن را ندارد.
دوم این که، علیرغم عنوان فریبنده‌� این نمایش‌نام� که ذهن را مهیای یافتن «آدم بده» و «آدم خوبه»‌ها� رایج می‌کند� ایبسن در دام شخصیت‌پردازی‌ها� کلیشه‌ا� نمی‌افتد� زیرا اصولا با سیاه و سفید میانه‌� خوبی ندارد.
سوم این که، به همین دلایلی که در بالا آورده شد، این اثر آمیزه‌� تراژدی و کمدی غریبی ایت. برای درهم شکستن مرزهای «سیاه» و «سفید»، نویسنده خطر می‌کن� و اید دو گونه را از آغاز تا پایان اثر به موازات هم می‌اور�.
از این نظر نیز، دشمن مردم تجربه‌� موفق و چشمگیری است.

ـمتن پشت جلدـ]]>
185 Henrik Ibsen 200061065X Javad 5
ایبسن تو این نمایشنامه سرِ نظامِ لیبرال و حزبی رو هدف می‌گیر�. از ابتدا تا به انتها، با جون گرفتن و هرچه دیوانه‌وار‌ت� شدنِ ضرباهنگ روایت، تیغ انتقاد ایبسن از توده مردم و افکار و رفتار ابلهانه‌شو� تیزتر میشه. ایبسن از همه طرف حمله میکنه؛ اونم نه فقط به نظام سیاسی و اجتماعی حاکم بر زمان خویش، بلکه به کلیـت نظام فکری توده‌ها� انسانی، از ابتدا تا به زمان حال خودش و حتی تا آینده.

دونستن این واقعیت خیلی هولناکه که نویسندگانی عین ایبسن این همه سال قبل، از مشکلاتی مینالیدن که عینا مشابه نسخه‌ها� لایت مشکلات الان ماست. با خوندن این نمایشنامه‌ه� آدم نمیدونه گریه کنه بر این وضع که انسان گویا از اول همین بوده و هی داره بدترم میشه، یا آروم و سِر بشه از این شباهت‌ه� و تکرّرها. البته کِی تو ایران خبر بد نمی‌شنوی�. فکر کنم هروقت هرکسی تو ایران این نمایشنامه رو بخونه، میتونه باهاش برای وضع خودمون سوگواری کنه.

اینم جمله‌ا� از این اثر، هرچند تا حدی سس ماستی، که اگه نمایشنامه رو خونده باشین یا بخونین احتمالا هم نظر با من براش اندکی بغض خواهید کرد:
"می‌دونین� واقعیتش اینه که قوی‌تری� آدم توی دنیا اونیه که از همه تنهاتره"]]>
4.14 1882 دشمن مردم
author: Henrik Ibsen
name: Javad
average rating: 4.14
book published: 1882
rating: 5
read at: 2022/09/16
date added: 2025/02/27
shelves:
review:
شاید اگه کسی آثار ایبسن رو بخونه، در مقامِ مقایسه بین آثارش، بگه که این نمایشنامه اندازه کارهای متاخر این نویسنده هنری نیست. شایدم بگه یه جاهایش زیادی شعار‌زده‌ا�. اما من میگم این نمایشنامه هم عالی بود. ایبسن جوری از یه متن و روایت ساده پازلی پیوسته و منسجم ساخته بود که از خودنش خیلی لذت بردم.

ایبسن تو این نمایشنامه سرِ نظامِ لیبرال و حزبی رو هدف می‌گیر�. از ابتدا تا به انتها، با جون گرفتن و هرچه دیوانه‌وار‌ت� شدنِ ضرباهنگ روایت، تیغ انتقاد ایبسن از توده مردم و افکار و رفتار ابلهانه‌شو� تیزتر میشه. ایبسن از همه طرف حمله میکنه؛ اونم نه فقط به نظام سیاسی و اجتماعی حاکم بر زمان خویش، بلکه به کلیـت نظام فکری توده‌ها� انسانی، از ابتدا تا به زمان حال خودش و حتی تا آینده.

دونستن این واقعیت خیلی هولناکه که نویسندگانی عین ایبسن این همه سال قبل، از مشکلاتی مینالیدن که عینا مشابه نسخه‌ها� لایت مشکلات الان ماست. با خوندن این نمایشنامه‌ه� آدم نمیدونه گریه کنه بر این وضع که انسان گویا از اول همین بوده و هی داره بدترم میشه، یا آروم و سِر بشه از این شباهت‌ه� و تکرّرها. البته کِی تو ایران خبر بد نمی‌شنوی�. فکر کنم هروقت هرکسی تو ایران این نمایشنامه رو بخونه، میتونه باهاش برای وضع خودمون سوگواری کنه.

اینم جمله‌ا� از این اثر، هرچند تا حدی سس ماستی، که اگه نمایشنامه رو خونده باشین یا بخونین احتمالا هم نظر با من براش اندکی بغض خواهید کرد:
"می‌دونین� واقعیتش اینه که قوی‌تری� آدم توی دنیا اونیه که از همه تنهاتره"
]]>
<![CDATA[The American Way: A True Story of Nazi Escape, Superman, and Marilyn Monroe]]> 61272280 In this “necessary and beautifully told story of struggle, compassion and serendipity� (Forbes), the publisher of DC Comics comes to the rescue of a family trying to flee Nazi Berlin, their lives linking up with a dazzling cast of 20th-century icons, all eagerly pursuing the American Dream.

Family lore had it that Bonnie Siegler’s grandfather crossed paths in Midtown Manhattan late one night in 1954 with Marilyn Monroe, her white dress flying up around her as she filmed a scene for The Seven Year Itch. An amateur filmmaker, Jules Schulback had his home movie camera with him, capturing what would become the only surviving footage of that legendary night. Bonnie wasn’t sure she quite believed her grandfather’s story…until, cleaning out his apartment, she found the film reel. The discovery would prompt her to investigate all of her grandfather’s seemingly tall tales—and lead her in pursuit of a remarkable piece of forgotten history that reads like fiction but is all true.

A “fast-moving American epic with a cast of refugees and starlets, publishers and bootleggers, comic-book creators and sports legends� (The Washington Post), The American Way follows two very different men—Jules Schulback and his unlikely benefactor, DC Comics publisher (and sometimes pornographer) Harry Donenfeld—on an exuberant true-life adventure linking glamorous old Hollywood, the birth of the comic book, and one family’s experiences during the Holocaust. It’s an “amazing� story told “with grace, verve, and compassion� (The Jerusalem Post) of two strivers living through an extraordinary moment in American history, their lives intersecting with a glittering array of stars in a “colorful� and “punchy� (The New York Times Book Review) tale of hope and reinvention, of daring escapes and fake identities, of big dreams and the magic of movies, and what it means to be a real-life Superman.]]>
379 Helene Stapinski 1982171685 Javad 0 to-read 4.11 2023 The American Way: A True Story of Nazi Escape, Superman, and Marilyn Monroe
author: Helene Stapinski
name: Javad
average rating: 4.11
book published: 2023
rating: 0
read at:
date added: 2025/02/25
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[A Great Disorder: National Myth and the Battle for America]]> 197877738
Red America and Blue America are so divided they could be two different countries, with wildly diverging views of why government exists and who counts as American. Their ideologies are grounded in different versions of American history, endorsing irreconcilable visions of patriotism and national identity.

A Great Disorder is a bold, urgent work that helps us make sense of today’s culture wars through a brilliant reconsideration of America’s foundational myths and their use in contemporary politics. Famous for his trilogy on the Myth of the Frontier, Richard Slotkin identifies five myths, born of different eras, that have shaped our conception of what it means to be the myths of the Frontier, the Founding, the Civil War (which he breaks into two opposing camps, Emancipation and the Lost Cause), and the Good War, embodied by the multiethnic platoon fighting for freedom. His argument is that while Trump and his MAGA followers have played up a frontier-inspired hostility to the federal government and rallied around Confederate symbols to champion a racially exclusive definition of American nationality, Blue America, taking its cue from the protest movements of the 1960s, envisions a limitlessly pluralistic country in which the federal government is the ultimate enforcer of rights and opportunities. American history―and the foundations of our democracy―have become a battleground. It is not clear at this time which vision will prevail.]]>
528 Richard Slotkin 0674292383 Javad 0 to-read 4.14 2024 A Great Disorder: National Myth and the Battle for America
author: Richard Slotkin
name: Javad
average rating: 4.14
book published: 2024
rating: 0
read at:
date added: 2025/02/25
shelves: to-read
review:

]]>
بوته آزمایش 228001293 186 Arthur Miller 6223131372 Javad 0 to-read 4.00 1953 بوته آزمایش
author: Arthur Miller
name: Javad
average rating: 4.00
book published: 1953
rating: 0
read at:
date added: 2025/02/24
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[استبداد: بیست درس از قرن بیستم]]> 37756425 برنده‌� جایزه‌� کتاب لایپزیک
برنده‌� جایزه‌� کمیته‌� آشویتس هلند
برنده‌� جایزه‌� ادبی فرهنگستان ادب و هنر آمریکا]]>
120 Timothy Snyder Javad 4
و یه نکته دیگه، این کتاب و البته اون یکی کتاب که اشاره کردم با مخاطبیت مردم امریکا نوشته شده اما این کتاب به نظرم خیلی مخاطب‌محورتره� چرا که توش به صورت شعاری یه سری نصیحت و اندرز میده که مثلا شجاع و میهن دوست و اگاه و فعال مدنی و خیرخواه و اینا باشید که به نظرم نهایتا کاربردش تو همون کشوراس، نه تو کشوری مثل ما. البته نه که کلا کاربرد نداشته باشن، بلکه به نظرم برای کشور ما خیلی ساده و پیش پا افتاده و احتمالا کم اثر، بی‌اث� یا ابزورد میشن این کارا که گفته بکنیم.]]>
3.92 2017 استبداد: بیست درس از قرن بیستم
author: Timothy Snyder
name: Javad
average rating: 3.92
book published: 2017
rating: 4
read at: 2025/02/10
date added: 2025/02/10
shelves:
review:
عنوان یه نوشته کم حجم که از ابتدا هم عنوان جزوه‌ای‌مانند� "بیست درس از قرن بیستم" رو یدک میکشه، نوشته‌� خوبیه. تیموتی اسنایدر الحق که هم سبک نوشتاری منحصربه‌فرد� تو حیطه‌� خودش داره هم نگرش خیلی جذاب و خاصی، اما فاصله این کتاب تا on freedom اندازه� فاصله زمین تا آسمونه.

و یه نکته دیگه، این کتاب و البته اون یکی کتاب که اشاره کردم با مخاطبیت مردم امریکا نوشته شده اما این کتاب به نظرم خیلی مخاطب‌محورتره� چرا که توش به صورت شعاری یه سری نصیحت و اندرز میده که مثلا شجاع و میهن دوست و اگاه و فعال مدنی و خیرخواه و اینا باشید که به نظرم نهایتا کاربردش تو همون کشوراس، نه تو کشوری مثل ما. البته نه که کلا کاربرد نداشته باشن، بلکه به نظرم برای کشور ما خیلی ساده و پیش پا افتاده و احتمالا کم اثر، بی‌اث� یا ابزورد میشن این کارا که گفته بکنیم.
]]>
کینیاس و کایرا 60459530
این دو شخصیت، فیلسوفانی جنایتکارند که در اندیشه و عملشان هر آنچه ساختار و قاعده دارد، در هم می‌شکنن� و علیه هر چیز انسانی‌ا� سر به شورش بر می‌دارن�.]]>
786 Hakan Günday 6004057398 Javad 0 to-read 3.80 2000 کینیاس و کایرا
author: Hakan Günday
name: Javad
average rating: 3.80
book published: 2000
rating: 0
read at:
date added: 2025/02/09
shelves: to-read
review:

]]>
گرگ بیابان 1580426 326 Hermann Hesse 6001215723 Javad 0 to-read 3.84 1927 گرگ بیابان
author: Hermann Hesse
name: Javad
average rating: 3.84
book published: 1927
rating: 0
read at:
date added: 2025/02/07
shelves: to-read
review:

]]>
نوشته‌ها� روی تَن 63254298
به آن ماه سپتامبر فکر می‌کن�: کبوتر جنگلی، پروانۀ دریاسالار سرخ، کشتزار زرد، آسمان نارنجیِ غروب. گفتی «دوستت دارم.» چرا تکراری‌تری� حرفی که می‌توانی� به هم بگوییم هنوز حرفی‌س� که مشتاق شنیدنش هستیم؟ «دوستت دارم» همیشه نقل‌قو� بوده. نه تو اولین نفری هستی که به زبان آوردی‌اش� نه من؛ بااین‌حا� به زبان که می‌آوریم� همچون وحشیانی حرف می‌زنی� که واژه‌های� را یافته‌ای� و می‌پرستیمشا�. من هم آن واژه‌ه� را می‌پرستید� اما حالا ‌تنهای� روی تخته‌سنگ� ایستاده‌ا� که با بدن خودم تراشیده‌ام�.]]>
222 Jeanette Winterson 6008582454 Javad 4
باید کتاب رو به دو نیمه تقسیم کرد (البته، تقریبا دو نیمه). در نیمه ابتدایی کتاب شاهد یه اثر منحصر به فرد و بسیار جذاب هستیم: یک روایت نسبتا مدرنیستی، با خط زمانی و رواییِ نامشخص و دائما در نوسان از زندگی عاطفی فردی گمنام و مجهول‌الجنسی� ( که البته تا ته کتاب هم از جنسیت شخص حرفی زده نمیشه). داستانی سراسر فراز و نشیب مخصوصا در زمینه روابط جنسی راوی با دیگران و تاتیرش در زندگی شخصی و عاطفی‌ا�. این بخش از کتاب قلم کار درستی داره و علاوه بر سبک جالب روایت، منو یاد وودی الن مینداخت. اینطور بگم که طنازی‌ه� و توصیفات نیشخندگونه‌� گه‌گدار� راوی، جنسی مشابه به وودی آلن داره.

به طور کلی میشه گفت از نیمه اول کتاب بسیار لذت بردم و فکر کنم بقیه هم خواهند برد؛ چون برای هرکسی یه چیز جذابی داخل این بخش هست. از طرفی، تو این کتاب تیپی از انسان بی‌جن� به تصویر کشیده میشه که برای منِ جهان سومی غریبه‌ا� تا حدی: اگر مرد بود میشد یه مرد زنباره‌� زبر و زرنگ که به هیچکس و هیچی نه نمیگه و کلا دنبال روابط جنسیه اما در عین حال، افکارش به حساسیت و لطافت گل میمونه انگار! تمام تیپیکال‌ها� جنسیتی با خوندن راجع به این راوی مجهول‌الجنسیت� رگ‌به‌ر� میشه و سکته می‌زن�.

اما نیمه دوم ( نیمه‌� کمتر) کتاب چی؟ باید بگم منو فقط یاد اثار عاشقانه زرد انداخت ( یا حداقل یاد تصورم از چنین اثاری چون به شدت از خوندنشون اجتناب میکنم). داستان یهو به سبک جنون‌وار� به سمت لیلی‌‌ومجنو� شدن غلیطی میره که دل ادم رو بدجور میزنه.


با این وجود خوندن این کتاب واقعا تجربه جدید و جالبی بود. اگرچه از نیمه دوم کتاب خوشم نیومد و تقریبا زوری تمومش کردم، اما نیمه اول انقدر کشش داشت و زبان و ترجمه و سبک و جنس روایت و راوی جالب بودن که ارزش خوندن رو داشته باشه.]]>
4.03 1992 نوشته‌های روی تَن
author: Jeanette Winterson
name: Javad
average rating: 4.03
book published: 1992
rating: 4
read at: 2024/10/12
date added: 2025/01/24
shelves:
review:
سه و نیم.

باید کتاب رو به دو نیمه تقسیم کرد (البته، تقریبا دو نیمه). در نیمه ابتدایی کتاب شاهد یه اثر منحصر به فرد و بسیار جذاب هستیم: یک روایت نسبتا مدرنیستی، با خط زمانی و رواییِ نامشخص و دائما در نوسان از زندگی عاطفی فردی گمنام و مجهول‌الجنسی� ( که البته تا ته کتاب هم از جنسیت شخص حرفی زده نمیشه). داستانی سراسر فراز و نشیب مخصوصا در زمینه روابط جنسی راوی با دیگران و تاتیرش در زندگی شخصی و عاطفی‌ا�. این بخش از کتاب قلم کار درستی داره و علاوه بر سبک جالب روایت، منو یاد وودی الن مینداخت. اینطور بگم که طنازی‌ه� و توصیفات نیشخندگونه‌� گه‌گدار� راوی، جنسی مشابه به وودی آلن داره.

به طور کلی میشه گفت از نیمه اول کتاب بسیار لذت بردم و فکر کنم بقیه هم خواهند برد؛ چون برای هرکسی یه چیز جذابی داخل این بخش هست. از طرفی، تو این کتاب تیپی از انسان بی‌جن� به تصویر کشیده میشه که برای منِ جهان سومی غریبه‌ا� تا حدی: اگر مرد بود میشد یه مرد زنباره‌� زبر و زرنگ که به هیچکس و هیچی نه نمیگه و کلا دنبال روابط جنسیه اما در عین حال، افکارش به حساسیت و لطافت گل میمونه انگار! تمام تیپیکال‌ها� جنسیتی با خوندن راجع به این راوی مجهول‌الجنسیت� رگ‌به‌ر� میشه و سکته می‌زن�.

اما نیمه دوم ( نیمه‌� کمتر) کتاب چی؟ باید بگم منو فقط یاد اثار عاشقانه زرد انداخت ( یا حداقل یاد تصورم از چنین اثاری چون به شدت از خوندنشون اجتناب میکنم). داستان یهو به سبک جنون‌وار� به سمت لیلی‌‌ومجنو� شدن غلیطی میره که دل ادم رو بدجور میزنه.


با این وجود خوندن این کتاب واقعا تجربه جدید و جالبی بود. اگرچه از نیمه دوم کتاب خوشم نیومد و تقریبا زوری تمومش کردم، اما نیمه اول انقدر کشش داشت و زبان و ترجمه و سبک و جنس روایت و راوی جالب بودن که ارزش خوندن رو داشته باشه.
]]>
2024 on ŷ 195342176 2024 on ŷ should make an interesting and varied catalogue of books to inspire other readers in 2025.

For those of you who don't like to add titles you haven't actually 'read', you can place 2024 on ŷ on an 'exclusive' shelf. Exclusive shelves don't have to be listed under 'to read', 'currently reading' or 'read'. To create one, go to 'edit bookshelves' on your 'My Books' page, create a shelf name such as 'review-of-the year' and tick the 'exclusive' box. Your previous and future 'reviews of the year' can be collected together on this dedicated shelf.

Concept created by Fionnuala Lirsdottir.
Description: Fionnuala Lirsdottir
Cover art: Paul Cézanne, The House with the Cracked Walls, 1892-1894
Cover choice and graphics by Jayson]]>
Various Javad 3
کتاب زمانی برای من ناجی بود، الان؟ نمیدونم...


شاید حتی بشه از کتاب‌های� خیلی وقته دارم میخونمشون وضعیت من با کتابا و من با من و من با دیگران و من با کلیت جهان رو متوجه بشید: تعلیق.

تعلیق خانه‌مان‌سوزترین� ویران‌کننده‌ترین� مهلک‌تری� و ازپاانداز‌تری� چیزیه که تا حالا تجربه کردم. تعلیق یه مغاک حاوی تمام مغاک‌ها�. هیچ راه فراری براش نیست وقتی برای بار اول روی واقعی‌ا� رو میبینی. مهم نیست کاری کنی یا نکنی، مهم نیست دست و پا بزنی یا نزنی، مهم نیست چطور بهش فکر و نگاه کنی؛ یا عمیق‌ت� توی تعلیق فرو میری یا از چندین جهت و در چندین وجه زندگیت تو تعلیق فرو میری یا در بهترین حالت، از یه حالت تعلیق به یه حالت تعلیق دیگه میپری.

اره خلاصه، معلق بودن بن‌مای� زندگی من تو یکی دو سال اخیر بوده. همه چی نصفه‌اس� همه حسا و فکرا و چیزها هستند ولی هیچوقت به هیچ مقصدی نمیرسند. هیچ چیزی تموم نمیشه و نقطه شروعش مشخص نیست. قبل از هضم چیزی، انگار ناپدید میشه و انگار از اولش وجود نداشته اما در عین حال، حضور همیشگی و تلنبار شده‌ا� رو حس میکنی. هرچقدرم ازش بگم هیچوقت جان کلام ادا نمیشه درباره این اتفاق هولناک (اگرچه احتمالا خیلی از شماها، حداقل تو یه برهه‌ای� روی واقعی تعلیق رو دیده باشید).

وضعیت کتابخونی من هم تو این دوره رو هوا بوده. همه چی معلق بوده و نه پیش رفتن نه پس رفتنش تغییر و احساس محسوسی برام به ارمغان اورده. الان که نگاه میکنم، نه تنها خود کتاب‌ها� بلکه خود چالش کتابخونی‌ام� تقریبا به نصف رسید فقط. تو تعلیق همه چی نصفه‌ا�. نمیدونم اصلا قراره هیچوقت از این تعلیق در بیام یا اگه در بیام، اوصاع چگونه خواهد بود ( حداقل از نظر رابطه من با کتابا) اگرچه که همه حسام تو تعلیق فرو رفتن، همیشه این حقیقت که کلی کتاب خوب نخونده وجود داره، منو سمت خوندن نگه داشته و همزمان، رنجم میده. چراکه کتاب خوندن دیگه فقط یک لذت و رنجِ مرکب و در مجموع دلنشین رو بهم منتقل نمیکنه، بلکه بیشتر رنج و عذاب تعلیق‌ا� رو به روم میاره.

حالا تو این اوضاع دهشتناک نصفه‌� ما (شما بخوان half life) به زمانی رسیدم که تقریبا 3 سال از شروع کارم با کتابا گذشته؛ اتفاقی تغییر بزرگی تو مسیرم ایجاد کرد. تولید محتوا راجع به کتاب، این کار من، بالا و پایین‌ها� خودشو داشته اما کم هم زندگی منو در تعلیق فرو نبرده. اما چیزی که من میخوام اشاره کنم این بوده که، تقریبا هیچوقت از سبک و سیاق کارم برای ریویو نوشتن تو این فضا استفاده نکردم. هیچوقت خنثی بودن نسبی‌ا� در تولید محتوا برای کتابارو، اینجا پیاده نکردم. هیچوقت چیزهایی مثل "حرفه‌ا� بودن"، "اصولی نوشتن"، "قاعده داشتن"، "نظم داشتن"، "احساسی نبودن"، "زاویه نداشتن" و... که در کارم، خواسته یا ناخواسته، بهشون تن دادم، در این فضا برام محلی از اعراب نداشت. همیشه هم سعی کردم با بیشترین شخصی‌ساز� ممکن، حداقل برای کتاب‌های� که خیلی دوست داشتمشون، چیزی بنویسم.

چرا اینو گفتم؟ چون به نظرم شاید باید یه جا میگفتم که من هم مدل نوشتن خوشگل و چشم‌نوا� بقیه رو بلدم ( حتی اگه نگم که تو این سه سال چقدر مدل‌ها� مختلف و خوشگل بیشتر و بیشتری یاد گرفتم و نوشتم). شاید چون باید میگفتم که عدم شخصی‌سازی� عدم متمایز بودن، پیش‌بینی‌پذیری� عصاقورت دادگی، تعارف، ریا، اتوکشیدگی، ادا، ابتذال نهفته و هزار تا صفت دیگه از این دست به صورت قطاری، همیشه خاری بوده تو چشمام ( در کل فضای کتاب و کتابخوانی و محتوای مربوط به کتاب). نمیدونم کجای دنیا و در چه زمانی ارزشمندی انقدر محکم، قطعی و مشخص مرزبندی شد و یا برعکس، بی‌ارز� بودن. نمیدونم چی شد که رابطه ما با انسانا و تجربیاتشون شامل همه چی بود جز حدیث نفس و بازگویی تجربه‌� زیستشون. مگه پایه و اساس داستان‌گوی� و روایت نباید همین می‌بو� که ما با تجربیات خودمون و دیگران دوست باشیم و ارزشمند باشه برامون؟ در نهایت باز هم هیچی نمیدونم...]]>
4.15 2024 2024 on ŷ
author: Various
name: Javad
average rating: 4.15
book published: 2024
rating: 3
read at:
date added: 2025/01/24
shelves:
review:
(شامل حدیث نفس)

کتاب زمانی برای من ناجی بود، الان؟ نمیدونم...


شاید حتی بشه از کتاب‌های� خیلی وقته دارم میخونمشون وضعیت من با کتابا و من با من و من با دیگران و من با کلیت جهان رو متوجه بشید: تعلیق.

تعلیق خانه‌مان‌سوزترین� ویران‌کننده‌ترین� مهلک‌تری� و ازپاانداز‌تری� چیزیه که تا حالا تجربه کردم. تعلیق یه مغاک حاوی تمام مغاک‌ها�. هیچ راه فراری براش نیست وقتی برای بار اول روی واقعی‌ا� رو میبینی. مهم نیست کاری کنی یا نکنی، مهم نیست دست و پا بزنی یا نزنی، مهم نیست چطور بهش فکر و نگاه کنی؛ یا عمیق‌ت� توی تعلیق فرو میری یا از چندین جهت و در چندین وجه زندگیت تو تعلیق فرو میری یا در بهترین حالت، از یه حالت تعلیق به یه حالت تعلیق دیگه میپری.

اره خلاصه، معلق بودن بن‌مای� زندگی من تو یکی دو سال اخیر بوده. همه چی نصفه‌اس� همه حسا و فکرا و چیزها هستند ولی هیچوقت به هیچ مقصدی نمیرسند. هیچ چیزی تموم نمیشه و نقطه شروعش مشخص نیست. قبل از هضم چیزی، انگار ناپدید میشه و انگار از اولش وجود نداشته اما در عین حال، حضور همیشگی و تلنبار شده‌ا� رو حس میکنی. هرچقدرم ازش بگم هیچوقت جان کلام ادا نمیشه درباره این اتفاق هولناک (اگرچه احتمالا خیلی از شماها، حداقل تو یه برهه‌ای� روی واقعی تعلیق رو دیده باشید).

وضعیت کتابخونی من هم تو این دوره رو هوا بوده. همه چی معلق بوده و نه پیش رفتن نه پس رفتنش تغییر و احساس محسوسی برام به ارمغان اورده. الان که نگاه میکنم، نه تنها خود کتاب‌ها� بلکه خود چالش کتابخونی‌ام� تقریبا به نصف رسید فقط. تو تعلیق همه چی نصفه‌ا�. نمیدونم اصلا قراره هیچوقت از این تعلیق در بیام یا اگه در بیام، اوصاع چگونه خواهد بود ( حداقل از نظر رابطه من با کتابا) اگرچه که همه حسام تو تعلیق فرو رفتن، همیشه این حقیقت که کلی کتاب خوب نخونده وجود داره، منو سمت خوندن نگه داشته و همزمان، رنجم میده. چراکه کتاب خوندن دیگه فقط یک لذت و رنجِ مرکب و در مجموع دلنشین رو بهم منتقل نمیکنه، بلکه بیشتر رنج و عذاب تعلیق‌ا� رو به روم میاره.

حالا تو این اوضاع دهشتناک نصفه‌� ما (شما بخوان half life) به زمانی رسیدم که تقریبا 3 سال از شروع کارم با کتابا گذشته؛ اتفاقی تغییر بزرگی تو مسیرم ایجاد کرد. تولید محتوا راجع به کتاب، این کار من، بالا و پایین‌ها� خودشو داشته اما کم هم زندگی منو در تعلیق فرو نبرده. اما چیزی که من میخوام اشاره کنم این بوده که، تقریبا هیچوقت از سبک و سیاق کارم برای ریویو نوشتن تو این فضا استفاده نکردم. هیچوقت خنثی بودن نسبی‌ا� در تولید محتوا برای کتابارو، اینجا پیاده نکردم. هیچوقت چیزهایی مثل "حرفه‌ا� بودن"، "اصولی نوشتن"، "قاعده داشتن"، "نظم داشتن"، "احساسی نبودن"، "زاویه نداشتن" و... که در کارم، خواسته یا ناخواسته، بهشون تن دادم، در این فضا برام محلی از اعراب نداشت. همیشه هم سعی کردم با بیشترین شخصی‌ساز� ممکن، حداقل برای کتاب‌های� که خیلی دوست داشتمشون، چیزی بنویسم.

چرا اینو گفتم؟ چون به نظرم شاید باید یه جا میگفتم که من هم مدل نوشتن خوشگل و چشم‌نوا� بقیه رو بلدم ( حتی اگه نگم که تو این سه سال چقدر مدل‌ها� مختلف و خوشگل بیشتر و بیشتری یاد گرفتم و نوشتم). شاید چون باید میگفتم که عدم شخصی‌سازی� عدم متمایز بودن، پیش‌بینی‌پذیری� عصاقورت دادگی، تعارف، ریا، اتوکشیدگی، ادا، ابتذال نهفته و هزار تا صفت دیگه از این دست به صورت قطاری، همیشه خاری بوده تو چشمام ( در کل فضای کتاب و کتابخوانی و محتوای مربوط به کتاب). نمیدونم کجای دنیا و در چه زمانی ارزشمندی انقدر محکم، قطعی و مشخص مرزبندی شد و یا برعکس، بی‌ارز� بودن. نمیدونم چی شد که رابطه ما با انسانا و تجربیاتشون شامل همه چی بود جز حدیث نفس و بازگویی تجربه‌� زیستشون. مگه پایه و اساس داستان‌گوی� و روایت نباید همین می‌بو� که ما با تجربیات خودمون و دیگران دوست باشیم و ارزشمند باشه برامون؟ در نهایت باز هم هیچی نمیدونم...
]]>
فیزیک اندوه 158182450 نمی‌دان� درون رحم زمان منفی را چگونه محاسبه می‌کنند]]> 272 Georgi Gospodinov 600405853X Javad 4 فیزیک اندوه یک هزارتوست - همونطور که هم خود نویسنده بارها داخل داستان بهش اشاره میکنه و بقیه دوستان هم اینجا بهش اشاره کردند. پس من زیاد راجع به هزارتو بودنش نمیگم. ولی برام جالب بود که نویسنده با سبک و ریتم خیلی جذابی داستانشو شروع میکنه: پسری (خود نویسنده) که میتونه جای افراد دیگه زندگی کنه و داستان رو از چشم اونا عقب و جلو ببره. اگرچه به نظر ایده جدیدی نمیاد اما برای پیشبرد روایت، نویسنده از سبک جدیدی (حداقل برای من جدیدی) استفاده کرده بود.

هرچه جلوتر میریم، داستان تا حد خوبی از گنگی خارج میشه اما روایت، تکه‌پار� و پخش‌وپل� میشه (البته نه همه قسمت‌ه� و نه لزوما خوب و از کار درآمده) - اونم بین هزارتا تکه‌� مختلف که الزاما روایت رو تکمیل نمیکنند. بسیاری از این تکه‌پاره‌ها� برگرفته از زندگی خود نویسنده‌اس� و و یک سری‌هاشون� بیشتر به سبک جستار نوشته شده‌ان� تا داستان.

حسی که موقع خوندن این رمان داشتم، از ابتدا تا تقریبا به انتها، نظر داشتن نویسنده به سبک نویسنده‌ا� مثل کوندرا بوده. اصلا این رمان برای من تداعی‌گ� رمان جاودانگی کوندرا بود. البته که اگه اینجور نگاه کنیم به این اثر، باید گفت که انقدرم از خوب کار در نیومده؛ جاودانگی کجا و این کجا. اما اخرای رمان این حس بهم دست داد که شاید هم اصلا نویسنده نخواسته به کوندرا نزدیک شه و این سبک برای خودشه ( قسمت‌های� پایانی که به فیزیک کونتوام و اندوه و زندگی پرداخت و چند قسمتی مثل آقای جی، نظرمو برگردوند) .

اما در کل من بیش از هرچیزی میخواستم راجع به ترجمه این اثر صحبت کنم؛ چرا که راجع به خود کتاب بقیه زیاد گفتن اینجا. من یه مقدار خوبی از متن ( حدود یک چهارم)� رو، با ترجمه انگلیسی اثر تطیبق دادم.

اولا باید بگم که نویسنده به نظر تلاشو کرده اما این ترجمه مشکلاتی داره. اولین چیزی که میتونم اشاره کنم، کمبود پانویسی برای ارجاعت مختلف و نکات پوشیده تر متنه؛ که این اثر پره ازش. حتی اگه صرفا یه پانویسی به اسم انگلیسی ماجرا ارجاع داده میشد، به نظرم تجربه خوانش رو خیلی بهتر میکرد.

دوما اینکه یک تعداد غلط ترجمه‌ا� هم دیدم که با توجه به اینکه من همه متن رو نخوندم، قابل اغماضه.

یرای یک تعداد از کلمات هم از معاد‌ل‌ها� نسبتا نامناسب یا بسیار ساده‌شد� استفاده شده.

یه نکته هم اینه که برخی از کلمات و اصطلاحات نیازمند یه توضیحِ حداقلی هستند ( مخصوصا وقتی برای روان تر کردن متن، قید وفاداری به اصل کلمه رو زده باشیم تو متن) مثل کلمه Kitsch که مترجم به ابتذال فکر کنم ترجمه کرده. خب اگه نویسنده میخواست صرفا به ابتذال اشاره کنه، چندین کلمه متعارف انگلیسی براش بود و خود استفاده از کلمه کیچ هستش که تفاوت ایجاد میکنه تو متن. حداقل یه پانویسی میشد نوشت و به اصل کلمه به انگلیسی اشاره کرد که مخاطب متوجه شه چه کلکه ای به ابتذال ترجمه شده و شاید خودش بره بگرده و راجع بهش بخونه ( استفاده از کلمه Kitsch تو متن کتاب، منو بیشتر به تاثیرپذیری این نویسنده از کوندرا داشتم، چرا که کوندرا هم روی مفهوم کیچ خیلی مانور داده)

اخرین نکته هم برمیگرده به بحث سانسور. من واقعا نمیدونم دقیقا چطور این کتاب بهش ممیزی وارد شده اما، دو تا بخش رو که متوجه شدم از این قراره: یک بخش حدود 60 70 درصدش حذف شده و به بخش بعدی چسبیده شده و یک بخش هم، کلا حذف شده. من با بخشی که حذف شده کاری ندارم ( اگرچه شاید با حذف و تغییر چند کلمه اوکه میشد ولی میدونم که ارشاد خودش مشخصا اشاره میکنه چه اتفاقی بابت چیزی که بهش گیر داده بیفته تو متن) اما بخشی که نصف شده واقعا بی انصافیه، چونکه کلا انسجام معنایی اون بخش نابود شده. نمیشد کل بخش رو حذف کرد یا با تغییر اوکه اش کرد؟ اجباری بوده که نصف اون بخش به صورت کاملا لب معنا به بعدش چسبیده شه و گنده بزنه به هر دو بخش؟]]>
3.88 2011 فیزیک اندوه
author: Georgi Gospodinov
name: Javad
average rating: 3.88
book published: 2011
rating: 4
read at: 2025/01/22
date added: 2025/01/24
shelves:
review:
3.5
فیزیک اندوه یک هزارتوست - همونطور که هم خود نویسنده بارها داخل داستان بهش اشاره میکنه و بقیه دوستان هم اینجا بهش اشاره کردند. پس من زیاد راجع به هزارتو بودنش نمیگم. ولی برام جالب بود که نویسنده با سبک و ریتم خیلی جذابی داستانشو شروع میکنه: پسری (خود نویسنده) که میتونه جای افراد دیگه زندگی کنه و داستان رو از چشم اونا عقب و جلو ببره. اگرچه به نظر ایده جدیدی نمیاد اما برای پیشبرد روایت، نویسنده از سبک جدیدی (حداقل برای من جدیدی) استفاده کرده بود.

هرچه جلوتر میریم، داستان تا حد خوبی از گنگی خارج میشه اما روایت، تکه‌پار� و پخش‌وپل� میشه (البته نه همه قسمت‌ه� و نه لزوما خوب و از کار درآمده) - اونم بین هزارتا تکه‌� مختلف که الزاما روایت رو تکمیل نمیکنند. بسیاری از این تکه‌پاره‌ها� برگرفته از زندگی خود نویسنده‌اس� و و یک سری‌هاشون� بیشتر به سبک جستار نوشته شده‌ان� تا داستان.

حسی که موقع خوندن این رمان داشتم، از ابتدا تا تقریبا به انتها، نظر داشتن نویسنده به سبک نویسنده‌ا� مثل کوندرا بوده. اصلا این رمان برای من تداعی‌گ� رمان جاودانگی کوندرا بود. البته که اگه اینجور نگاه کنیم به این اثر، باید گفت که انقدرم از خوب کار در نیومده؛ جاودانگی کجا و این کجا. اما اخرای رمان این حس بهم دست داد که شاید هم اصلا نویسنده نخواسته به کوندرا نزدیک شه و این سبک برای خودشه ( قسمت‌های� پایانی که به فیزیک کونتوام و اندوه و زندگی پرداخت و چند قسمتی مثل آقای جی، نظرمو برگردوند) .

اما در کل من بیش از هرچیزی میخواستم راجع به ترجمه این اثر صحبت کنم؛ چرا که راجع به خود کتاب بقیه زیاد گفتن اینجا. من یه مقدار خوبی از متن ( حدود یک چهارم)� رو، با ترجمه انگلیسی اثر تطیبق دادم.

اولا باید بگم که نویسنده به نظر تلاشو کرده اما این ترجمه مشکلاتی داره. اولین چیزی که میتونم اشاره کنم، کمبود پانویسی برای ارجاعت مختلف و نکات پوشیده تر متنه؛ که این اثر پره ازش. حتی اگه صرفا یه پانویسی به اسم انگلیسی ماجرا ارجاع داده میشد، به نظرم تجربه خوانش رو خیلی بهتر میکرد.

دوما اینکه یک تعداد غلط ترجمه‌ا� هم دیدم که با توجه به اینکه من همه متن رو نخوندم، قابل اغماضه.

یرای یک تعداد از کلمات هم از معاد‌ل‌ها� نسبتا نامناسب یا بسیار ساده‌شد� استفاده شده.

یه نکته هم اینه که برخی از کلمات و اصطلاحات نیازمند یه توضیحِ حداقلی هستند ( مخصوصا وقتی برای روان تر کردن متن، قید وفاداری به اصل کلمه رو زده باشیم تو متن) مثل کلمه Kitsch که مترجم به ابتذال فکر کنم ترجمه کرده. خب اگه نویسنده میخواست صرفا به ابتذال اشاره کنه، چندین کلمه متعارف انگلیسی براش بود و خود استفاده از کلمه کیچ هستش که تفاوت ایجاد میکنه تو متن. حداقل یه پانویسی میشد نوشت و به اصل کلمه به انگلیسی اشاره کرد که مخاطب متوجه شه چه کلکه ای به ابتذال ترجمه شده و شاید خودش بره بگرده و راجع بهش بخونه ( استفاده از کلمه Kitsch تو متن کتاب، منو بیشتر به تاثیرپذیری این نویسنده از کوندرا داشتم، چرا که کوندرا هم روی مفهوم کیچ خیلی مانور داده)

اخرین نکته هم برمیگرده به بحث سانسور. من واقعا نمیدونم دقیقا چطور این کتاب بهش ممیزی وارد شده اما، دو تا بخش رو که متوجه شدم از این قراره: یک بخش حدود 60 70 درصدش حذف شده و به بخش بعدی چسبیده شده و یک بخش هم، کلا حذف شده. من با بخشی که حذف شده کاری ندارم ( اگرچه شاید با حذف و تغییر چند کلمه اوکه میشد ولی میدونم که ارشاد خودش مشخصا اشاره میکنه چه اتفاقی بابت چیزی که بهش گیر داده بیفته تو متن) اما بخشی که نصف شده واقعا بی انصافیه، چونکه کلا انسجام معنایی اون بخش نابود شده. نمیشد کل بخش رو حذف کرد یا با تغییر اوکه اش کرد؟ اجباری بوده که نصف اون بخش به صورت کاملا لب معنا به بعدش چسبیده شه و گنده بزنه به هر دو بخش؟
]]>
گاردن پارتی 30422126 211 Katherine Mansfield 964209195X Javad 3
مترجم که این نویسنده رو با چخوف و داستایفسکی مقایسه میکنه. درسته بیشتر داستان هاش راجع به وضعیت انسانی و مشکلات وجودی انسان در دنیای کلاسیکِ انگلستانِ دچار ابتذالِ تجمل گراییه، و من هم یه جرقه هایی از نبوغ نویسندگی تو این داستان ها دیدم، اما به نظرم اگر کلاسیک نویس نبود میتونست قابل مقایسه با یکی مثل داستایفسکی بسه تازه.]]>
3.37 1921 گاردن پارتی
author: Katherine Mansfield
name: Javad
average rating: 3.37
book published: 1921
rating: 3
read at: 2023/01/20
date added: 2025/01/17
shelves:
review:
امان از کلاسیک های انگلیسی! من واقعا توانایی و کشش متن های کلاسیک رو ندارم. اگر هم تونست این کتاب از من سه رو بگیره، بابت نثر جالب و به نظر ماهرانه منسفیلد توی چندتا داستان، و یکی دوتا شخصیت جالب توی داستان هاش بود. مثل ننه پارکر که جایی برای گریه کردن نداشت...

مترجم که این نویسنده رو با چخوف و داستایفسکی مقایسه میکنه. درسته بیشتر داستان هاش راجع به وضعیت انسانی و مشکلات وجودی انسان در دنیای کلاسیکِ انگلستانِ دچار ابتذالِ تجمل گراییه، و من هم یه جرقه هایی از نبوغ نویسندگی تو این داستان ها دیدم، اما به نظرم اگر کلاسیک نویس نبود میتونست قابل مقایسه با یکی مثل داستایفسکی بسه تازه.
]]>
سوتنیکوف 48567749 294 Vasil Bykaŭ 6229977265 Javad 0 to-read 4.27 1970 سوتنیکوف
author: Vasil Bykaŭ
name: Javad
average rating: 4.27
book published: 1970
rating: 0
read at:
date added: 2025/01/10
shelves: to-read
review:

]]>
شب بخیر، مادر 8892429 Marsha Norman Javad 5
چون از همون صفحات ابتدایی نمایشنامه متوجه خواهید شد و اگر هم هر متنی راجع به این نمایشنامه بخونید احتمالا متوجه میشید، این نمایشنامه راجع به قصد خودکشی یک دختر به نام جسیه که با مامانش زندگی میکنه. در واقع کل نمایشنامه متشکل از دیالوگ جسی و مامان سر همین موضوعه.

حالا چی باعث میشه این متن یه نمایشنامه هولناک بشه؟ ظرافتی که نویسنده تو نگاهش به این مسئله داشته. یه لحظه فکر کنید تو دنیای واقعی یه فرد (چه دختر چه پسر) تو طبقه ای زندگی کرده که پدر و مادرها نه تنها تا خرخره تو ناآگاهانی و حماقتِ حاصل از فقر و فلاکت هستند، بلکه با هم تشکیل ناکارآمدترین و سمی‌تری� خانواده‌‌ه� رو دادن. حالا این فرد از همون بچگی‌ا� هم با بدبیاری و بدبختی بار اومده باشه. فردی که در بزرگسالی هم چیزی جز ناکامی و تلخکامی و بیماری سرنوشتش نباشه. حالا تصور کنید یه روز این فرد بالای خاکسترِ تمام این زندگی وایساده و با حالی اندکی التیام یافته از ضربات زجرآور زندگی، به مادرش میگه من خودمو میخوام بکشم!

به نظرم اینجاس که نویسنده نشون میده چقدر همه چیز میتونه واقعی و نزدیک و در عین حال، دور و مضحک به نظر برسه. از همون ابتدا، واکنش مادرِ سرکوب‌شده‌� محروم و عامه‌� این خانواده‌� مضحک که زندگی‌اش� مثل بسیاری از آدمای واقعی، تنه به تنه‌� زندگی نباتی میزنه (حداقل از دید رخوتی که توی زندگی دارن و سال‌ه� میتونن بدون دیدن و تجربه کوچک‌تری� چیز جدید یا یادگرفتن چیزی با تلوزیون و روزمرگی فاجعه‌وا� سر کنن) چیزی جز ناباوری نابالغانه و بچگانه نیست. ناباوری‌ا� که کم کم رنگ و بوهای متفاوتی به خود میگیره. در ادامه هم بالا و پایین رفتن مداوم این کنش‌ه� و واکنش‌هار� بین این دختر و مادر میبینیم و پرده از این زندگی تلخ برای جسی و مادرش و دیگر افراد این خانواده برداشته میشه.

البته که تو این داستان، جسی هم مصون نیست. اگه یکم دقیق تر بشیم به رابطه کورکورانه جسی با پدرش و تحت‌الشعا� قرار گرفتن مادرش از این رابطه میرسیم. پدری نالایق و مادری کوته‌فک� بالاخره بعد از هرکاریم، تاثیری در محصول نهایی این خانواده که جسی باشه گذاشتن که از لابه‌لا� خطوط این نمایشنامه پیداست.

در نهایت باید بگم که نمیدونم هرمخاطبی با این نمایشنامه چه تجربه‌ا� کسب میکنه اما من با "جزر و مد مهیبِ این آخرین موج‌ها� یک زندگی" بالا و پایین رفتم و در کشتی از همه‌ج� شکسته‌شو� سهیم بودم. یا حداقل حس کردم که سهیمم و میدونم وقتی همه چیز دنیا دست به دست میده تا در پسِ سادگی‌ه� و پیچیدگی‌ها� تقصیر‌ه� و بی‌تقصیری‌ها� دوست‌داشتن‌ه� و نداشتن‌ها� دروغ‌ه� و حماقت‌ها� یه کاری کنه تا نشون بده که زندگی چقدر میتونه نشه که بشه. گرچه بازم مدام سعی میکنیم بتونه که بشه ولی شایدم یه روز مثل جسی نخوایم که حتی اگه یک درصد شدنی باشه، بشه که بشه.

* این نمایشنامه رو با ترجمه مهتاب صفدری خوندم که به نظر ترجمه خوبی بود. توی گودریدز نتونستم ادیشن مرتبط با این ترجمه رو پیدا کنم.]]>
4.07 1983 شب بخیر، مادر
author: Marsha Norman
name: Javad
average rating: 4.07
book published: 1983
rating: 5
read at: 2024/11/19
date added: 2024/12/25
shelves:
review:
شب بخیر مادر به نظرم همون چیزیه که یک نمایشنامه کوتاه باید باشه - چیزی که تو حدود شصت صفحه و طی یک صحنه روایت میشه: یک برش هولناک از زندگی که تکونت میده - بدجورم تکونت میده.

چون از همون صفحات ابتدایی نمایشنامه متوجه خواهید شد و اگر هم هر متنی راجع به این نمایشنامه بخونید احتمالا متوجه میشید، این نمایشنامه راجع به قصد خودکشی یک دختر به نام جسیه که با مامانش زندگی میکنه. در واقع کل نمایشنامه متشکل از دیالوگ جسی و مامان سر همین موضوعه.

حالا چی باعث میشه این متن یه نمایشنامه هولناک بشه؟ ظرافتی که نویسنده تو نگاهش به این مسئله داشته. یه لحظه فکر کنید تو دنیای واقعی یه فرد (چه دختر چه پسر) تو طبقه ای زندگی کرده که پدر و مادرها نه تنها تا خرخره تو ناآگاهانی و حماقتِ حاصل از فقر و فلاکت هستند، بلکه با هم تشکیل ناکارآمدترین و سمی‌تری� خانواده‌‌ه� رو دادن. حالا این فرد از همون بچگی‌ا� هم با بدبیاری و بدبختی بار اومده باشه. فردی که در بزرگسالی هم چیزی جز ناکامی و تلخکامی و بیماری سرنوشتش نباشه. حالا تصور کنید یه روز این فرد بالای خاکسترِ تمام این زندگی وایساده و با حالی اندکی التیام یافته از ضربات زجرآور زندگی، به مادرش میگه من خودمو میخوام بکشم!

به نظرم اینجاس که نویسنده نشون میده چقدر همه چیز میتونه واقعی و نزدیک و در عین حال، دور و مضحک به نظر برسه. از همون ابتدا، واکنش مادرِ سرکوب‌شده‌� محروم و عامه‌� این خانواده‌� مضحک که زندگی‌اش� مثل بسیاری از آدمای واقعی، تنه به تنه‌� زندگی نباتی میزنه (حداقل از دید رخوتی که توی زندگی دارن و سال‌ه� میتونن بدون دیدن و تجربه کوچک‌تری� چیز جدید یا یادگرفتن چیزی با تلوزیون و روزمرگی فاجعه‌وا� سر کنن) چیزی جز ناباوری نابالغانه و بچگانه نیست. ناباوری‌ا� که کم کم رنگ و بوهای متفاوتی به خود میگیره. در ادامه هم بالا و پایین رفتن مداوم این کنش‌ه� و واکنش‌هار� بین این دختر و مادر میبینیم و پرده از این زندگی تلخ برای جسی و مادرش و دیگر افراد این خانواده برداشته میشه.

البته که تو این داستان، جسی هم مصون نیست. اگه یکم دقیق تر بشیم به رابطه کورکورانه جسی با پدرش و تحت‌الشعا� قرار گرفتن مادرش از این رابطه میرسیم. پدری نالایق و مادری کوته‌فک� بالاخره بعد از هرکاریم، تاثیری در محصول نهایی این خانواده که جسی باشه گذاشتن که از لابه‌لا� خطوط این نمایشنامه پیداست.

در نهایت باید بگم که نمیدونم هرمخاطبی با این نمایشنامه چه تجربه‌ا� کسب میکنه اما من با "جزر و مد مهیبِ این آخرین موج‌ها� یک زندگی" بالا و پایین رفتم و در کشتی از همه‌ج� شکسته‌شو� سهیم بودم. یا حداقل حس کردم که سهیمم و میدونم وقتی همه چیز دنیا دست به دست میده تا در پسِ سادگی‌ه� و پیچیدگی‌ها� تقصیر‌ه� و بی‌تقصیری‌ها� دوست‌داشتن‌ه� و نداشتن‌ها� دروغ‌ه� و حماقت‌ها� یه کاری کنه تا نشون بده که زندگی چقدر میتونه نشه که بشه. گرچه بازم مدام سعی میکنیم بتونه که بشه ولی شایدم یه روز مثل جسی نخوایم که حتی اگه یک درصد شدنی باشه، بشه که بشه.

* این نمایشنامه رو با ترجمه مهتاب صفدری خوندم که به نظر ترجمه خوبی بود. توی گودریدز نتونستم ادیشن مرتبط با این ترجمه رو پیدا کنم.
]]>
چیزهای کوچکی مثل اینها 192572450
کلر کیگِن با آنتون چخوف، نویسندهٔ روس، و ویلیام ترور، هم‌وط� ایرلندی‌اش� مقایسه می‌شو�. کیگن از حس همدلی عمیق آنها بهره برده است و چشمانی تیزبین برای دیدن جزئیات مهم دارد و نسبت به مسائل اخلاقی بسیار حساس است، مسائلی که هم برای آنها که شاهد فرومایگی‌ه� و رنج‌کشیدن‌ه� بوده‌ان� هم برای کسانی که خود رنج کشیده‌‍ان� به دغدغه‌ا� فکری بدل می‌شو�. (هلر مک‌آلپی�)]]>
127 Claire Keegan 6223131135 Javad 4
این داستان با دو محوریت نوشته شده بود: نشون دادن زندگی فردی که به عنوان یک بچه نامشروع یک عمر زندگی سخت و تلخِ عاری از پدر و آکنده از فقر و تلاش حداکثری و روزمرگی رو تجربه کرده و بعد سالها، علارغم داشتن یک زندگی باثبات و آرام در زمان حال، دچار بحران‌ها� هویتی شده و معنای زندگی رو در روزمرگی گم کرده. محوریت دوم اوضاع وحشتناک دختران در اماکنی تحت عنوان "رخت‌شوی‌خانه‌ها� مگدالن" هستش که بابت گناهانشون (بیشتر همخوابی با دیگران و داشتن بچه نامشروع) یک زندگی (شما بخوان شکنجه و بیگاری) سخت تو این مکان‌ه� داشتن که مستقیما زیر نظر کلیسا بوده.

اما چیزی که باعث شد این نوشته روی من تاثیر بذاره، درد و غم و معناباختگی‌ا� هستش که با فرلانگ، همان مرد شخصیت اول این داستان، مشترکا حس میکنم. و البته ناراحتی از دنیایی که در نقطه به نقطه‌اش� از نزدیک‌ترین‌ه� تا دور‌ترین‌� جاهایش نسبت به ما، آکنده از کثافات بشری حاصل از جهل و فقر و بدبختیه. کثافاتی که سازنده و محصول انسان‌ه� برای یکدیگر از سر همین ابتذال و فقر و بدبختیه.]]>
3.55 2021 چیزهای کوچکی مثل اینها
author: Claire Keegan
name: Javad
average rating: 3.55
book published: 2021
rating: 4
read at: 2024/12/10
date added: 2024/12/12
shelves:
review:
"چیزهایی کوچکی مثل اینها" یه نوشته ساده، کوتاه و میشه گفت با ایده‌ا� نه چندان تازه بود.

این داستان با دو محوریت نوشته شده بود: نشون دادن زندگی فردی که به عنوان یک بچه نامشروع یک عمر زندگی سخت و تلخِ عاری از پدر و آکنده از فقر و تلاش حداکثری و روزمرگی رو تجربه کرده و بعد سالها، علارغم داشتن یک زندگی باثبات و آرام در زمان حال، دچار بحران‌ها� هویتی شده و معنای زندگی رو در روزمرگی گم کرده. محوریت دوم اوضاع وحشتناک دختران در اماکنی تحت عنوان "رخت‌شوی‌خانه‌ها� مگدالن" هستش که بابت گناهانشون (بیشتر همخوابی با دیگران و داشتن بچه نامشروع) یک زندگی (شما بخوان شکنجه و بیگاری) سخت تو این مکان‌ه� داشتن که مستقیما زیر نظر کلیسا بوده.

اما چیزی که باعث شد این نوشته روی من تاثیر بذاره، درد و غم و معناباختگی‌ا� هستش که با فرلانگ، همان مرد شخصیت اول این داستان، مشترکا حس میکنم. و البته ناراحتی از دنیایی که در نقطه به نقطه‌اش� از نزدیک‌ترین‌ه� تا دور‌ترین‌� جاهایش نسبت به ما، آکنده از کثافات بشری حاصل از جهل و فقر و بدبختیه. کثافاتی که سازنده و محصول انسان‌ه� برای یکدیگر از سر همین ابتذال و فقر و بدبختیه.
]]>
سفری طولانی از روز به شب 34215093 230 Eugene O'Neill 6001171831 Javad 5
سفری طولانی از روز به شب از اون دست نوشته‌های� بود که برای من بسیار دردآوره. بیشتر اوقات، بعد خوندنِ هر پنج یا ده صفحه از شدت دردی (نه فقط درد روانی که حتی درد فیزیکی!) که حس میکردم، کتاب رو کنار میذاشتم و بعدا دوباره سراغش می‌رفت�. حقیقتا نمی‌دون� باید چی در وصف این کار اونیل بگم: اینکه یه نویسنده تونسته به صورت اعجاب‌انگیز� یه خانواده آشفته، ناکارامد و بسیار از هم‌پاشید� رو به تصویر بکشه که انقدر برای من دردآوره، لایق تشویق و تمجیده یا فحش و لعنت؟

سفری طولانی از روز به شب، روایتی بس زیبا و استادانه از خانواده‌� تایرون متشکل از پدر و مادر و دو فرزند پسر است که در ابتدای کتاب (صبح)، انگار همه چیز اوکیه و یه خانواده خیلی خوب به تصویر کشیده شده. اما دیری نمیگذره که غده چرکین تباهی و فنا، تدریجا توی این خانواده سر باز میکنه و کثافت و عذاب و درد کل خانواده رو میبلعه (تا انتهای شب). زندگی این خانواده داستان یک چرخه تباه از بازتولید بدبختی و فلاکت توسط خود اعضا برای یک‌دیگر� که یه اکوسیستم بسیار سمی رو تشکیل میده.

چطور میشه یه نویسنده انقدر قشنگ ذهنیت کل اعضای یک خانواده رو نسبت به هم تصویر کنه؟ چطور می‌تون� انقدر واقع‌گرایان� از محیط هولناکی بین خانواده بگه که توش عشق و تنفر، میل و سرکوب و فقدان، از خودگذشتگی و خودخواهی، شوخی و تلخی، حسادت و خیرخواهی، کینه و بخشش، سازگاری و ناسازگاری و... در کنار هم قرار بگیرند؟ اون هم نه در قالب شخصیت‌ها� و رویدادهای جدا، بلکه حتی لابه‌لا� هر یکی دو خط، این تغییر و تضاد با هم مواجه می‌شون� (به خصوص در بخش دیالوگ‌ها� مادر خانواده).

سفری طولانی از روز به شب از اون دست نوشته‌ها� که اونایی که مشکلات ریشه‌ا� خانواده dysfunctional رو تجربه کردن، قراره باهاش درد بکشن، ولی شاید عین من، از خوندنش نتونن دست بکشن. حدیثِ نفسی که اونیل از زندگی خودش توی این نمایشنامه بازتاب داده، داستان زندگی تأثربرانگیز شاید خیلی از ماهاس که حتی کوچک‌تری� وجه درد و رنجمون رو، نمیتونیم به زبان بیاریم؛ چه برسه به اینکه بخوایم به این زیبایی بنویسمشون.

این متن روایتی از انسان‌های� است که موجب ایجاد فقدان و میل در دیگری شدند و خواسته یا ناخواسته، هر مدل سرکوبی که میتوانستند به خود یا دیگری اعمال نمودند. خانواده تایرون به نظر من یادآور خیلی از خانواده‌ها� ایرانیه که عشق و علاقه ( اغلب کورکورانه) در کنار ناآگاهی و جهالت پدر و مادر، فرزندانی رو خلق کرده که تقاص حماقت‌ه� و عقده‌ه� و شکست‌ها� پدر و مادر خودشون رو، با تنفر از خود و بقیه، از دست دادن تمام جایگاه‌هایشا� در جامعه و همچنین، خودتخریبی و اعتیاد و فرار برای فراموشی تا مرز فروپاشی، پس می‌دهن�. انگار پرده‌ا� از لجاجت، حجب و حیا و ریای لجن‌ما� و عشق کوکورانه و... این اکوسیستم مریض رو هی سمی� و سمی‌ت� میکنه. این خانواده‌ه� هرچند تا مغز استخوان همه در رنجد اما تا وقتی خیلی دیر نشده دست به اعتراف و پشیمانی نمی‌زنن� و زمانی که می‌زنند� خیلی دیره...

یک "به مو رسیده ولی پاره نشده�"ی دائمی و همیشگی، بهترین توصیفیه که از وضعیت هولناک و بسیار تراژدیک این خانواده می‌تون� به شما ارائه بدم. درسته به مو رسیدن و پاره نشدن در پسِ پشتِ خود میخواد امید ( هرچند به نظرم یک امیدی سمی و رقت‌انگی�) رو القا کنه، ولی وقتی کار از کار میگذره و این توصیف به وضعیت همیشگی یک خانواده تبدیل میشه، حتی رقت‌بارتری� امیدها هم رنگ می‌بازن�.
توی شیمی اصطلاحی به نام "فاصله تعادلی" بین اتم‌ها� یک پیوند مولکولی تعریف میشه که بیانگیر اینه که فاصله بین دوتا اتم دائم در حال تغییره و کم و زیاد میشه. این فاصله از یه جایی کمتر و بیشتر نمیشه، چون وقتی زیاد نزدیک هم شن دافعه و وقتی زیاد دور میشن، جاذبه اونارو تو این فاصله نگه میداره. روابط بین خانواده‌ها� اینچنین هم به همین� صورته: ملغمه‌ا� استیصالی بین عشق و تنفرِ دائم در حال چرخش.

در انتهای کتاب یک متن تحلیلی از سوی مترجم قرار داشت برای تحلیل روایت کتاب بر اساس نظم‌ها� سه‌گانه‌� لاکانی که واقعا خوندنش مفید و جذاب بود برای من.]]>
4.32 1956 سفری طولانی از روز به شب
author: Eugene O'Neill
name: Javad
average rating: 4.32
book published: 1956
rating: 5
read at: 2024/06/13
date added: 2024/12/11
shelves:
review:
تا حالا شده کتابی بخونید که دردتون بگیره؟

سفری طولانی از روز به شب از اون دست نوشته‌های� بود که برای من بسیار دردآوره. بیشتر اوقات، بعد خوندنِ هر پنج یا ده صفحه از شدت دردی (نه فقط درد روانی که حتی درد فیزیکی!) که حس میکردم، کتاب رو کنار میذاشتم و بعدا دوباره سراغش می‌رفت�. حقیقتا نمی‌دون� باید چی در وصف این کار اونیل بگم: اینکه یه نویسنده تونسته به صورت اعجاب‌انگیز� یه خانواده آشفته، ناکارامد و بسیار از هم‌پاشید� رو به تصویر بکشه که انقدر برای من دردآوره، لایق تشویق و تمجیده یا فحش و لعنت؟

سفری طولانی از روز به شب، روایتی بس زیبا و استادانه از خانواده‌� تایرون متشکل از پدر و مادر و دو فرزند پسر است که در ابتدای کتاب (صبح)، انگار همه چیز اوکیه و یه خانواده خیلی خوب به تصویر کشیده شده. اما دیری نمیگذره که غده چرکین تباهی و فنا، تدریجا توی این خانواده سر باز میکنه و کثافت و عذاب و درد کل خانواده رو میبلعه (تا انتهای شب). زندگی این خانواده داستان یک چرخه تباه از بازتولید بدبختی و فلاکت توسط خود اعضا برای یک‌دیگر� که یه اکوسیستم بسیار سمی رو تشکیل میده.

چطور میشه یه نویسنده انقدر قشنگ ذهنیت کل اعضای یک خانواده رو نسبت به هم تصویر کنه؟ چطور می‌تون� انقدر واقع‌گرایان� از محیط هولناکی بین خانواده بگه که توش عشق و تنفر، میل و سرکوب و فقدان، از خودگذشتگی و خودخواهی، شوخی و تلخی، حسادت و خیرخواهی، کینه و بخشش، سازگاری و ناسازگاری و... در کنار هم قرار بگیرند؟ اون هم نه در قالب شخصیت‌ها� و رویدادهای جدا، بلکه حتی لابه‌لا� هر یکی دو خط، این تغییر و تضاد با هم مواجه می‌شون� (به خصوص در بخش دیالوگ‌ها� مادر خانواده).

سفری طولانی از روز به شب از اون دست نوشته‌ها� که اونایی که مشکلات ریشه‌ا� خانواده dysfunctional رو تجربه کردن، قراره باهاش درد بکشن، ولی شاید عین من، از خوندنش نتونن دست بکشن. حدیثِ نفسی که اونیل از زندگی خودش توی این نمایشنامه بازتاب داده، داستان زندگی تأثربرانگیز شاید خیلی از ماهاس که حتی کوچک‌تری� وجه درد و رنجمون رو، نمیتونیم به زبان بیاریم؛ چه برسه به اینکه بخوایم به این زیبایی بنویسمشون.

این متن روایتی از انسان‌های� است که موجب ایجاد فقدان و میل در دیگری شدند و خواسته یا ناخواسته، هر مدل سرکوبی که میتوانستند به خود یا دیگری اعمال نمودند. خانواده تایرون به نظر من یادآور خیلی از خانواده‌ها� ایرانیه که عشق و علاقه ( اغلب کورکورانه) در کنار ناآگاهی و جهالت پدر و مادر، فرزندانی رو خلق کرده که تقاص حماقت‌ه� و عقده‌ه� و شکست‌ها� پدر و مادر خودشون رو، با تنفر از خود و بقیه، از دست دادن تمام جایگاه‌هایشا� در جامعه و همچنین، خودتخریبی و اعتیاد و فرار برای فراموشی تا مرز فروپاشی، پس می‌دهن�. انگار پرده‌ا� از لجاجت، حجب و حیا و ریای لجن‌ما� و عشق کوکورانه و... این اکوسیستم مریض رو هی سمی� و سمی‌ت� میکنه. این خانواده‌ه� هرچند تا مغز استخوان همه در رنجد اما تا وقتی خیلی دیر نشده دست به اعتراف و پشیمانی نمی‌زنن� و زمانی که می‌زنند� خیلی دیره...

یک "به مو رسیده ولی پاره نشده�"ی دائمی و همیشگی، بهترین توصیفیه که از وضعیت هولناک و بسیار تراژدیک این خانواده می‌تون� به شما ارائه بدم. درسته به مو رسیدن و پاره نشدن در پسِ پشتِ خود میخواد امید ( هرچند به نظرم یک امیدی سمی و رقت‌انگی�) رو القا کنه، ولی وقتی کار از کار میگذره و این توصیف به وضعیت همیشگی یک خانواده تبدیل میشه، حتی رقت‌بارتری� امیدها هم رنگ می‌بازن�.
توی شیمی اصطلاحی به نام "فاصله تعادلی" بین اتم‌ها� یک پیوند مولکولی تعریف میشه که بیانگیر اینه که فاصله بین دوتا اتم دائم در حال تغییره و کم و زیاد میشه. این فاصله از یه جایی کمتر و بیشتر نمیشه، چون وقتی زیاد نزدیک هم شن دافعه و وقتی زیاد دور میشن، جاذبه اونارو تو این فاصله نگه میداره. روابط بین خانواده‌ها� اینچنین هم به همین� صورته: ملغمه‌ا� استیصالی بین عشق و تنفرِ دائم در حال چرخش.

در انتهای کتاب یک متن تحلیلی از سوی مترجم قرار داشت برای تحلیل روایت کتاب بر اساس نظم‌ها� سه‌گانه‌� لاکانی که واقعا خوندنش مفید و جذاب بود برای من.
]]>
کودک توهم زده 58371993 588 René Jean Clot Javad 0 to-read 4.20 کودک توهم زده
author: René Jean Clot
name: Javad
average rating: 4.20
book published:
rating: 0
read at:
date added: 2024/12/09
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[انزجار توماس برنهارت در سان سالوادور]]> 61139660 روبرتو بولانیو نویسنده شیلیایی درباره انزجار گفته: «این کتاب سیاه‌تری� اثر مویاست و شاید بهترین آن‌ه�. نقیضه‌‌ا� درجه یکی بر برخی از آثار برنهارت است و از کتاب هاست که آدم را با صدای بلند می‌خندان�.»]]> 64 Horacio Castellanos Moya 6227543500 Javad 3
این کتاب در مذمت ابتذال روزافزون کشورهایی نوشته شده که فقر، فلاکت، بزهکاری، ریا، ادا و حماقت رکن اساسی بالا تا پایین ساختار اجتماعی و انفرادی‌شون�. مملکتی مثل ال سالوادور که کم شباهت با کشور خودمون نداره.

کتاب متشکل از یه مونولوگ بلند و حاوی درازگویی‌ه� و واگویی‌ها� راویه؛ کسی که سال‌هاس� خودشو از ال سالوادور دور کرده (=نجات داده) و تو کانادا استاد تاریخ فرهنگ و.. اینا شده. کسی که از میزان تنفر (و شاید بهتره بگم ترسش) از زندگی‌ا� که تو ال سالوادور داشته، تنها به دلیل مرگ مادرش و تقسیم ارت و میراث بعد از سالها، حاضر شده برگرده. داستان کتاب هم انزجاریه که راوی تو همین مدت اقامت کوتاهش از این کشور و محل و مردم و... حس میکنه و به مخاطبش تو کافه (خود نویسنده) غرغر میکنه.

شاید بشه گفت اگه چند سال (حتی دو سه سال) پیش این کتاب رو میخوندم، خیلی کیفور میشدم که یکی دیگه هم این حجم از ابتذال، بلاهت و پلشتی عامه مردم چنین مملکت‌های� (و به طور کلی دنیا) رو دیده و میبینه و ازش نوشته. اما الان؟ نمیدونم. حس میکنم میانه راه شکستم. شاید با راوی تو داشتن آرمان‌ها� ایده‌آل‌گرایانه� نشدنی، خودخواهانه و خودبرتربینانه اشتراک داشتم ولی میونه‌� راه تو این چندسال، عوض شده همه چیز. شاید شکستم از خودم بوده، شاید به خاطر ناامیدی از تغییر، شاید به خاطر پذیرفتن اینکه دنیا جای حماقته و اینکه دائما منزجر شدن ازش و پسش زدن، جز عذاب دادن خودم کارکردی نداره. شاید شکستم از این بوده که فهمیدم فرق چندانی بین گمراهی این عوام ابله با کسایی که فکر میکنن و شهود دارن و تجربه میکنن و بیشتر میبینند، نیست. شاید شکست خوردم چون دیدم پَسِ همین تفکرات راوی (و احتمالا من) هم، یک فرد ترومازده، سرکوب‌شده� عقده‌ای� عمیقا ترسو، رنجور و ضعیف نهفته‌ا�.

الان دیگه خیلی شاید حسی ندارم. شاید زیاد حس‌ها� متفاوتی رو همزمان دارم. انزجار، خستگی، ناامیدی، دوربودگی، جداافتادگی، شبیه‌پنداری� خودبرتربینی، خودکم‌بینی� روزمرگی و ملال، بی‌حوصلگ� و.... شاید شکست جایی رخ میده که میفهمی فرقی نداره تو لجن دست و پا بزنی و یا ثابت بمونی، یا حتی فرقی نمیکنه این لجن اب زلال باشه وقتی شنا بلد نیستی، یا حتی اگه شنا هم بلد باشی فایده نداره شنا کنی چون وسعت این آب بینهایته، شایدم حتی غرق شدن یا نجات یافتن ازش هم بی‌فایده‌ا� و همه این فکرها و حس‌ه� همزمان برات معناباخته و چرت و بی‌ارز� میشه.
راوی این داستان هم شاید یه روزی به این وضع دچار شد و شاید دچار شده و خودش نفهمیده هنوز، چون فراتر از غرغر و نشخوار کردن همه‌� این جهالت و ابتذال نمیکنه.]]>
3.80 1996 انزجار توماس برنهارت در سان سالوادور
author: Horacio Castellanos Moya
name: Javad
average rating: 3.80
book published: 1996
rating: 3
read at: 2024/12/02
date added: 2024/12/06
shelves:
review:
3.5

این کتاب در مذمت ابتذال روزافزون کشورهایی نوشته شده که فقر، فلاکت، بزهکاری، ریا، ادا و حماقت رکن اساسی بالا تا پایین ساختار اجتماعی و انفرادی‌شون�. مملکتی مثل ال سالوادور که کم شباهت با کشور خودمون نداره.

کتاب متشکل از یه مونولوگ بلند و حاوی درازگویی‌ه� و واگویی‌ها� راویه؛ کسی که سال‌هاس� خودشو از ال سالوادور دور کرده (=نجات داده) و تو کانادا استاد تاریخ فرهنگ و.. اینا شده. کسی که از میزان تنفر (و شاید بهتره بگم ترسش) از زندگی‌ا� که تو ال سالوادور داشته، تنها به دلیل مرگ مادرش و تقسیم ارت و میراث بعد از سالها، حاضر شده برگرده. داستان کتاب هم انزجاریه که راوی تو همین مدت اقامت کوتاهش از این کشور و محل و مردم و... حس میکنه و به مخاطبش تو کافه (خود نویسنده) غرغر میکنه.

شاید بشه گفت اگه چند سال (حتی دو سه سال) پیش این کتاب رو میخوندم، خیلی کیفور میشدم که یکی دیگه هم این حجم از ابتذال، بلاهت و پلشتی عامه مردم چنین مملکت‌های� (و به طور کلی دنیا) رو دیده و میبینه و ازش نوشته. اما الان؟ نمیدونم. حس میکنم میانه راه شکستم. شاید با راوی تو داشتن آرمان‌ها� ایده‌آل‌گرایانه� نشدنی، خودخواهانه و خودبرتربینانه اشتراک داشتم ولی میونه‌� راه تو این چندسال، عوض شده همه چیز. شاید شکستم از خودم بوده، شاید به خاطر ناامیدی از تغییر، شاید به خاطر پذیرفتن اینکه دنیا جای حماقته و اینکه دائما منزجر شدن ازش و پسش زدن، جز عذاب دادن خودم کارکردی نداره. شاید شکستم از این بوده که فهمیدم فرق چندانی بین گمراهی این عوام ابله با کسایی که فکر میکنن و شهود دارن و تجربه میکنن و بیشتر میبینند، نیست. شاید شکست خوردم چون دیدم پَسِ همین تفکرات راوی (و احتمالا من) هم، یک فرد ترومازده، سرکوب‌شده� عقده‌ای� عمیقا ترسو، رنجور و ضعیف نهفته‌ا�.

الان دیگه خیلی شاید حسی ندارم. شاید زیاد حس‌ها� متفاوتی رو همزمان دارم. انزجار، خستگی، ناامیدی، دوربودگی، جداافتادگی، شبیه‌پنداری� خودبرتربینی، خودکم‌بینی� روزمرگی و ملال، بی‌حوصلگ� و.... شاید شکست جایی رخ میده که میفهمی فرقی نداره تو لجن دست و پا بزنی و یا ثابت بمونی، یا حتی فرقی نمیکنه این لجن اب زلال باشه وقتی شنا بلد نیستی، یا حتی اگه شنا هم بلد باشی فایده نداره شنا کنی چون وسعت این آب بینهایته، شایدم حتی غرق شدن یا نجات یافتن ازش هم بی‌فایده‌ا� و همه این فکرها و حس‌ه� همزمان برات معناباخته و چرت و بی‌ارز� میشه.
راوی این داستان هم شاید یه روزی به این وضع دچار شد و شاید دچار شده و خودش نفهمیده هنوز، چون فراتر از غرغر و نشخوار کردن همه‌� این جهالت و ابتذال نمیکنه.
]]>
در جستجوی میلان کوندرا 217954809 144 Ariane Chemin 6002539573 Javad 0 to-read 3.00 2021 در جستجوی میلان کوندرا
author: Ariane Chemin
name: Javad
average rating: 3.00
book published: 2021
rating: 0
read at:
date added: 2024/12/03
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[کابوی تحمل ناپذیر: پنج داستان و دو خطابه]]> 45786452
وقتی بولانیو کتاب حاضر را به ناشرش تحویل می‌داد� در مخیله‌ا� هم نمی‌گنجی� که روزهایش به شماره افتاده‌ان�. و کمتر از پانزده روز بعد در انتظار پیوند کبد از دنیا رفت و کابوی تحمل‌ناپذی� را هرگز به چشم ندید. با این همه آنگاه که خطابهٔ «ادبیات + بیماری = بیماری» را به رفیق و پزشک معالجش ویکتور بارگاس تقدیم می‌کرد� گویا صدای جرس را از دوردست‌ه� می‌شنی� که با صلای نویسندهٔ محبوبش، بورخس در هم‌آمیخت� بود که می‌گف�: «تنها آنچه گذشته است، از آن ماست.»]]>
254 Roberto Bolaño 6226401044 Javad 0 to-read 3.29 2003 کابوی تحمل ناپذیر: پنج داستان و دو خطابه
author: Roberto Bolaño
name: Javad
average rating: 3.29
book published: 2003
rating: 0
read at:
date added: 2024/12/02
shelves: to-read
review:

]]>
مگس� 4811081 168 Jean-Paul Sartre Javad 4 3.85 1942 مگسا
author: Jean-Paul Sartre
name: Javad
average rating: 3.85
book published: 1942
rating: 4
read at:
date added: 2024/11/26
shelves:
review:

]]>
مردگان 59469467
روح گِیبْری‌ی� به حیطه‌ا� نزدیک شده بود که خیل عظیم مردگان در آن ساکن‌ان�. پیدا و ناپیدای آن‌ه� را احساس می‌کر� اما از آن سر درنمی‌آور�. هویت خودش داشت در عالمی بی‌نام‌ونشا� و ناملموس محو می‌ش�. عالم ملموس، عالمی که این مردگان زمانی در آن پرورش یافته و زندگی کرده بودند، داشت محو می‌ش� و تحلیل می‌رف�.]]>
83 James Joyce 6008209591 Javad 0 to-read 4.09 1914 مردگان
author: James Joyce
name: Javad
average rating: 4.09
book published: 1914
rating: 0
read at:
date added: 2024/11/26
shelves: to-read
review:

]]>
ژنرال دلا رُوِره 59413819
پس از ۱۹۳۵، وقتی موسولینی دستور توقیف «اونیورساله» و سایر مجله‌ه� و روزنامه‌ها� افشاگر را صادر کرد، مونتانللی از فاشیسم رویگردان شد. با شروع جنگ جهانی دوم از جبهه‌ها� گوناگون با چند روزنامه به همکاری پرداخت. چندی بعد عازم بالکان و یونان شد و از مشارکت نیروهای ایتالیایی در آن جبهه‌ه� گزارش‌های� فرستاد. اینجا بود که وی تصمیم گرفت به پارتیزان‌ه� بپیوندد و علیه فاشیست‌ه� سلاح برگیرد.
مونتانللی در آخرین سال حاکمیت موسولینی در میلان به زندان فاشیست‌ه� افتاده بود که با شخصیت اصلی این داستان آشنا شد؛ قالتاقِ کلاهبردارِ قماربازی که نازی‌ه� می‌کوشن� با استفاده از او در صفوف مبارزان آزادیخواه نفوذ کنند، اما نتیجهٔ دیگری می‌گیرن�. کلاهبردار نقش قهرمان نهضت آزادی را چنان خوب بازی می‌کن� که ناگهان تصمیم می‌گیر� «کار» را قهرمانانه به پایان برساند مبادا که مفهوم «قهرمان» در میان همقطارانی که قرار است در کنارشان اعدام شود خدشه بردارد؛ مثالی از انسان‌ها� عادیِ عصر ظلمت که در لحظه‌ا� از زندگی تحولی ژرف را تجربه می‌کنن� و از زندگیِ خود طرحی غیرمنتظره و غیرعادی می‌آفرینن�.
روبرتو روسلینی فیلمی را به همین نام بر اساس این رمان ساخت که برندهٔ «شیر طلایی» فستیوال فیلم ونیز شد.]]>
96 Indro Montanelli 6004902926 Javad 0 to-read 3.85 1959 ژنرال دلا رُوِره
author: Indro Montanelli
name: Javad
average rating: 3.85
book published: 1959
rating: 0
read at:
date added: 2024/11/24
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[در همسایگی مترجم: گفت‌وگ� با سروش حبیبی درباره‌� زندگی و ترجمه‌هایش]]> 220443254 «در جوانی هرگز خیال هم نمی‌کرد� که زمانی در این راه بیفتم. زندگی این‌طو� پیش آورد و همه زیر سر یک دوست بود.»]]> 80 نیلوفر دهنی 6225696415 Javad 2 2.89 2024 در همسایگی مترجم: گفت‌وگو با سروش حبیبی درباره‌ی زندگی و ترجمه‌هایش
author: نیلوفر دهنی
name: Javad
average rating: 2.89
book published: 2024
rating: 2
read at:
date added: 2024/11/24
shelves:
review:
این کتاب رو چند وقت پیش خوندم. نمیدونم ایراد دقیقا از کجاها بود؛ از این نکته بود که خارجیا هم بهش اشاره دارن که "never meet your heroes" که آدم‌های� که دوست داریم از دور برامون خوبن و از نزدیک شاید اونقدری که فکر میکنیم چیز جذابی ندارن، یا از اینکه مصاحبه خیلی کوتاه، تیپیکال و مثله‌شد� بود یا از اینکه توقع چیز متفاوتی داشتم. در کل چیز خاصی برای ارائه نداشت این کتاب برای من.
]]>
مرد بالشی 21950366 160 Martin McDonagh 9642434482 Javad 5
مرد بالشی لطیف‌تری� کابوسی بود که خوندم و به چشم دل، متصور شدم. مرد بالشی از جنس کمدی و خنده ای بود که یک عمر، از مشکلات هولناک زندگی ام ساختم. مرد بالشی یه نمایشنامه نبود، مرد بالشی یک دنیا قصه بود و شخصیت اصلی‌اش� کاتوریان، قصه‌گوی� بود که قصه گفتن رو عالی بلد بود.

من عاشق کمدی ام، مخصوصا وقتی چاشنی تراژدی و سیاهی به خودش بگیره. کمدی خوب رو یکی از فاخرترین و بهترین جلوه‌ها� آگاهی و بلوغ ذهنی انسان در تمام تاریخ تمدن میدونم. نمایشنامه مرد بالشی، اثبات دوباره‌ا� بود بر این باورم، خوشحالم که خوندمش.]]>
4.32 2003 مرد بالشی
author: Martin McDonagh
name: Javad
average rating: 4.32
book published: 2003
rating: 5
read at: 2022/07/01
date added: 2024/11/23
shelves:
review:
منی که به نمایشنامه های هرچند متوسط رو به پایین اریک امانوئل اشمیت، به صورت کاملا دلی و حسی، 5 ستاره میدم، باید به این نمایشنامه یه 6 7 تا ستاره ای بدم حداقل!

مرد بالشی لطیف‌تری� کابوسی بود که خوندم و به چشم دل، متصور شدم. مرد بالشی از جنس کمدی و خنده ای بود که یک عمر، از مشکلات هولناک زندگی ام ساختم. مرد بالشی یه نمایشنامه نبود، مرد بالشی یک دنیا قصه بود و شخصیت اصلی‌اش� کاتوریان، قصه‌گوی� بود که قصه گفتن رو عالی بلد بود.

من عاشق کمدی ام، مخصوصا وقتی چاشنی تراژدی و سیاهی به خودش بگیره. کمدی خوب رو یکی از فاخرترین و بهترین جلوه‌ها� آگاهی و بلوغ ذهنی انسان در تمام تاریخ تمدن میدونم. نمایشنامه مرد بالشی، اثبات دوباره‌ا� بود بر این باورم، خوشحالم که خوندمش.
]]>
غروب بت‌ه� 151867 غروبِ بت‌ه� آخرین اثری بود که نیچه خود منتشر کرد، امّا هنگامی که در ژانویهٔ ۱۸۸۹ از چاپ درآمد، او دیوانه شده بود و از کارهایش دیگر خبر نداشت. نیچه می‌خواس� غروبِ بت‌ه� درآمدی فشرده و کوتاه بر فلسفهٔ او باشد و از این نظر به‌درست� چکیده‌ای‌س� از همهٔ دیدگاه‌های� اساسیِ فلسفیِ او. وی در این کتاب با زبانی بسیار فشرده، امّا چالاک و سرزنده، تبرِ «بت‌شکنی»ا� را بر تمامیِ «بت»های دیرینه و نو، کلاسیک و مدرن، می‌کوب� و به تمامیِ بنیادهایِ متافیزیکِ میراثِ افلاطون و سقراط و یونانیّت در کلّ، تا بازسازی‌های� مدرنِ آن، به‌ویژ� به دستِ کانت، حمله می‌بر�.]]> 183 Friedrich Nietzsche 9643290395 Javad 0 نیازمند-وقف 4.07 1889 غروب بت‌ها
author: Friedrich Nietzsche
name: Javad
average rating: 4.07
book published: 1889
rating: 0
read at:
date added: 2024/11/15
shelves: نیازمند-وقف
review:

]]>
یخبندان 220440178
یخبندانِ برنهارت اثری است با اصالت و غرابتی خیره‌کننده� سقوطی هولناک به اعماق روح انسان. (هارولد بلوم)]]>
360 Thomas Bernhard 6223131518 Javad 0 to-read 3.44 1963 یخبندان
author: Thomas Bernhard
name: Javad
average rating: 3.44
book published: 1963
rating: 0
read at:
date added: 2024/11/14
shelves: to-read
review:

]]>
بانوی دریا (یی) 180449742 378 Henrik Ibsen 6227554928 Javad 3
بانو دریا(یی) رو میشه دوست داشت. فاکتورهای نسبتا جذابی مثل پایان‌بند� متفاوت نسبتا به اغلب آثار ایبسن میتونه شمارو جذب این اثر کنه. اما برای من عنصر wow رو نداشت. نمیدونم تا چه حد مشکل از من و سواد و توجه کمم نسبت به این آثاره.

راجع به این نمایشنامه دوستان تا حد خوبی مطلب نوشتن و قصدی ندارم براش چیز خاشی بنویسم. اما چیزی که میخواستم بگم راجع به ترجمه‌ها� مجموعه ایبسن توسط آقای بهزاد قادریه.
من ایشون رو زیاد نمیشناسم و میزان آشنایی‌ا� باهاشون صرفا بر اساس ترجمه چندین اثریه که از ایبسن با ترجمه‌شو� خوندم. به نظر من مشخصا اقای قادری با شور و شوق و تلاش بسیار آثار ایبسن رو ترجمه میکنه و به نظر، تسلط بسیار بالایی بر زبان مبدا و مقصد داره (گرچه ترجمه‌ها� اقای قادری با توجه به نظرهای خودشون نسبت به ترجمه، تا حد زیادی نامتداول‌ت� از ترجمه‌ها� روتینه و از کلی اصطلاح و جمله‌بندی‌ها� متفاوت استفاده کرده تا به قول خودشون "روح اثر حفظ بشه و صیقل بخوره")

اما مشکل شاید مقدمه‌ها� موخره‌ه� و مقالاتی هستش که اقای قادری در ترجمه‌ها� استفاده میکنه. به عنوان مثال برای شما میگم که بدون اغراق، تقریبا 70 درصد حجم همین کتاب بانوی دریا(یی) به موخره اقای قادری تخصیص داده شده. این موضوع اولا قیمت آثار رو افزایش چشمگیری داده. دوما سطح نسبتا خیلی بالای این متون به شدت میتونه برای مخاطبی که تو حوزه ادبیات نمایشی یک فعالیتی نداره، خسته‌کننده� سخت‌فه� و زیاد از حد باشه.

با این حال این متن‌ها� اغلب تالیفی اقای قادری، حداقل تا بخش‌های� که من خوندم و تونستم تا حدی بفهمم، بسیار جذاب و راهگشا و راهنما هستند به دنیای ایبسن و آثارش. به نظرم کاش این متون رو به صورت خلاصه‌ت� یا نمیدونم ساده‌ت� و حجم کمتر توی این آثار میاورد و بخش‌ها� تخصصی تر و طویل‌ت� رو در جای مناسب‌تر�.

حالا مشکل اینه من نمیدونم جای مناسب‌ت� کجاست واقعا. از طرفی من حتی نمیدونم مگه چند درصد کسایی که ایبسن میخونن (اونم همه آثارشو و نه فقط یکی دو اثر مشهور) مخاطبین غیرمتخصص هستند. اصلا واقعا نمیدونم تو دنیای الانمون کیا نمایشنامه‌ها� ایبسن رو به چه دلایلی و بت چه سطح سوادی میخونن (گرچه از چند دوست کتابخون و دانشجوی ادبیات نمایشی که پرس‌وج� میکردم به صورت اتفاقی، اونا هم این متون اقای قادری رو یا اکثرا نصف نیمه خوندن یا نخوندن یا نصفه نیمه فهمیدن و...)
با این وجود شاید این مشکلی که بیان کردم در کل وارد نباشه، نمیدونم...]]>
3.83 1888 بانوی دریا (یی)
author: Henrik Ibsen
name: Javad
average rating: 3.83
book published: 1888
rating: 3
read at: 2024/11/13
date added: 2024/11/13
shelves:
review:
3.5

بانو دریا(یی) رو میشه دوست داشت. فاکتورهای نسبتا جذابی مثل پایان‌بند� متفاوت نسبتا به اغلب آثار ایبسن میتونه شمارو جذب این اثر کنه. اما برای من عنصر wow رو نداشت. نمیدونم تا چه حد مشکل از من و سواد و توجه کمم نسبت به این آثاره.

راجع به این نمایشنامه دوستان تا حد خوبی مطلب نوشتن و قصدی ندارم براش چیز خاشی بنویسم. اما چیزی که میخواستم بگم راجع به ترجمه‌ها� مجموعه ایبسن توسط آقای بهزاد قادریه.
من ایشون رو زیاد نمیشناسم و میزان آشنایی‌ا� باهاشون صرفا بر اساس ترجمه چندین اثریه که از ایبسن با ترجمه‌شو� خوندم. به نظر من مشخصا اقای قادری با شور و شوق و تلاش بسیار آثار ایبسن رو ترجمه میکنه و به نظر، تسلط بسیار بالایی بر زبان مبدا و مقصد داره (گرچه ترجمه‌ها� اقای قادری با توجه به نظرهای خودشون نسبت به ترجمه، تا حد زیادی نامتداول‌ت� از ترجمه‌ها� روتینه و از کلی اصطلاح و جمله‌بندی‌ها� متفاوت استفاده کرده تا به قول خودشون "روح اثر حفظ بشه و صیقل بخوره")

اما مشکل شاید مقدمه‌ها� موخره‌ه� و مقالاتی هستش که اقای قادری در ترجمه‌ها� استفاده میکنه. به عنوان مثال برای شما میگم که بدون اغراق، تقریبا 70 درصد حجم همین کتاب بانوی دریا(یی) به موخره اقای قادری تخصیص داده شده. این موضوع اولا قیمت آثار رو افزایش چشمگیری داده. دوما سطح نسبتا خیلی بالای این متون به شدت میتونه برای مخاطبی که تو حوزه ادبیات نمایشی یک فعالیتی نداره، خسته‌کننده� سخت‌فه� و زیاد از حد باشه.

با این حال این متن‌ها� اغلب تالیفی اقای قادری، حداقل تا بخش‌های� که من خوندم و تونستم تا حدی بفهمم، بسیار جذاب و راهگشا و راهنما هستند به دنیای ایبسن و آثارش. به نظرم کاش این متون رو به صورت خلاصه‌ت� یا نمیدونم ساده‌ت� و حجم کمتر توی این آثار میاورد و بخش‌ها� تخصصی تر و طویل‌ت� رو در جای مناسب‌تر�.

حالا مشکل اینه من نمیدونم جای مناسب‌ت� کجاست واقعا. از طرفی من حتی نمیدونم مگه چند درصد کسایی که ایبسن میخونن (اونم همه آثارشو و نه فقط یکی دو اثر مشهور) مخاطبین غیرمتخصص هستند. اصلا واقعا نمیدونم تو دنیای الانمون کیا نمایشنامه‌ها� ایبسن رو به چه دلایلی و بت چه سطح سوادی میخونن (گرچه از چند دوست کتابخون و دانشجوی ادبیات نمایشی که پرس‌وج� میکردم به صورت اتفاقی، اونا هم این متون اقای قادری رو یا اکثرا نصف نیمه خوندن یا نخوندن یا نصفه نیمه فهمیدن و...)
با این وجود شاید این مشکلی که بیان کردم در کل وارد نباشه، نمیدونم...
]]>
گفت‌وگ� با مرگ 9338462 چاپ ۱۳۸۴]]> 266 Arthur Koestler Javad 0 to-read 3.84 1937 گفت‌وگو با مرگ
author: Arthur Koestler
name: Javad
average rating: 3.84
book published: 1937
rating: 0
read at:
date added: 2024/11/12
shelves: to-read
review:

]]>
فرشتۀ تاریخ 49508994 104 محمد رضایی‌را� 6226401907 Javad 4
فرشته تاریخ روایت روز زندگی آخر والتر بنیامینه. یه نمایشنامه که تنه به تنه‌� ژانر تاریخ جایگزین alternative history و سورئالیسم میزنه اما رئالیستی (البته به سبک مدرن‌ا�) باقی میمونه.
بعضی از بچه‌ه� میگن که توی درک بُعد فلسفی روایت مشکر داشتن اما به نظر منی که هیچ آشناییتی با آرای بنیامین نداشتم، واقعا چیز سختی نداره و صرفا یه آشنایی نسبی با تاریخ فلسفه و یکم سرچ کار رو در میاره.

اما از جذابیت‌ها� این نمایشنامه کوتاه بخوام بگم، حقیقتا که ایده‌ها� قشنگی توش وجود داره؛ از شطرنج بازی کردن برتولت برشت با بنیامین تا بازی کردن با مفاهیم فلسفه و تئاتر و شکوندن دیوار چهارم و رفت و برگشت‌ها� بجا و جذاب در زمان در خلال پیشبرد پیرنگ روایت. و قسمت جذاب داستان، استفاده از یه داستان تاریخی و نظرات فلسفی والتر بنیامین جهت ساختن خرده نماد‌های� برای انتقاد مستقیم از جنگ و ایدولوژی‌ه� و غیرمستقیم از سیستمی که توش زندگی میکنیم.

برای من یه بعد جذاب نمایشنامه این بوده که، یه نویسنده ایرانی یه داستان از تاریخ جنگی که تو اروپا شکل گرفته و شخصیت اولش یهودی بود رو جوری برامون میبافه که نه تنها تکنیک روایت، پیرنگ و درون‌مایه� جذابی داره بلکه برای مخاطب ایرانی غریبه نیست. اینجوری بگم که کمترین میزان "غریبگی" رو به عنوان مخاطب ایرانی معاصر نسبت به متن و فضاسازی و روایت و... داشتم.]]>
3.79 2019 فرشتۀ تاریخ
author: محمد رضایی‌را�
name: Javad
average rating: 3.79
book published: 2019
rating: 4
read at: 2024/07/15
date added: 2024/11/07
shelves:
review:
فرشته تاریخ در مقام مقایسه با نمایشنامه فعل، از من 4 رو میگیره اما به تنهایی واقعا اثر جذاب و خوندنی‌ا� هستش. کلا سبک رضایی راد رو توی این دوتا نمایشنامه دوست دارم. حقیقتا که کارهای جدید با ایده‌ها� خلاقانه‌ا� نوشته. دست شما درد نکنه که ادبیات نمایشی رو مارو زیبا کردید.

فرشته تاریخ روایت روز زندگی آخر والتر بنیامینه. یه نمایشنامه که تنه به تنه‌� ژانر تاریخ جایگزین alternative history و سورئالیسم میزنه اما رئالیستی (البته به سبک مدرن‌ا�) باقی میمونه.
بعضی از بچه‌ه� میگن که توی درک بُعد فلسفی روایت مشکر داشتن اما به نظر منی که هیچ آشناییتی با آرای بنیامین نداشتم، واقعا چیز سختی نداره و صرفا یه آشنایی نسبی با تاریخ فلسفه و یکم سرچ کار رو در میاره.

اما از جذابیت‌ها� این نمایشنامه کوتاه بخوام بگم، حقیقتا که ایده‌ها� قشنگی توش وجود داره؛ از شطرنج بازی کردن برتولت برشت با بنیامین تا بازی کردن با مفاهیم فلسفه و تئاتر و شکوندن دیوار چهارم و رفت و برگشت‌ها� بجا و جذاب در زمان در خلال پیشبرد پیرنگ روایت. و قسمت جذاب داستان، استفاده از یه داستان تاریخی و نظرات فلسفی والتر بنیامین جهت ساختن خرده نماد‌های� برای انتقاد مستقیم از جنگ و ایدولوژی‌ه� و غیرمستقیم از سیستمی که توش زندگی میکنیم.

برای من یه بعد جذاب نمایشنامه این بوده که، یه نویسنده ایرانی یه داستان از تاریخ جنگی که تو اروپا شکل گرفته و شخصیت اولش یهودی بود رو جوری برامون میبافه که نه تنها تکنیک روایت، پیرنگ و درون‌مایه� جذابی داره بلکه برای مخاطب ایرانی غریبه نیست. اینجوری بگم که کمترین میزان "غریبگی" رو به عنوان مخاطب ایرانی معاصر نسبت به متن و فضاسازی و روایت و... داشتم.
]]>
تعقیب هومر 212417665 112 László Krasznahorkai 6227543896 Javad 3

یکی از دوستان در یک ریویو توصیفات جالبی راجع به این رمان کوتاه داشته. چیز خیلی زیادی نمیشه بهش افزود. با این وجود باید بگم که فضای کتاب به اندازه کتاب اخرین گرگ مو به تن سیخ نمیکرد اصلا. به نظرم خیلی جا داشت این تعقیبِ مداوم و نمادین و پایان تلخ و پوچ، مو به تن سیخ کنه.]]>
3.08 2019 تعقیب هومر
author: László Krasznahorkai
name: Javad
average rating: 3.08
book published: 2019
rating: 3
read at: 2024/11/07
date added: 2024/11/07
shelves:
review:
3.5


یکی از دوستان در یک ریویو توصیفات جالبی راجع به این رمان کوتاه داشته. چیز خیلی زیادی نمیشه بهش افزود. با این وجود باید بگم که فضای کتاب به اندازه کتاب اخرین گرگ مو به تن سیخ نمیکرد اصلا. به نظرم خیلی جا داشت این تعقیبِ مداوم و نمادین و پایان تلخ و پوچ، مو به تن سیخ کنه.
]]>
<![CDATA[What Is Real? (Meridian: Crossing Aesthetics)]]> 40702051 Eighty years ago, Ettore Majorana, a brilliant student of Enrico Fermi, disappeared under mysterious circumstances while going by ship from Palermo to Naples. How is it possible that the most talented physicist of his generation vanished without leaving a trace? It has long been speculated that Majorana decided to abandon physics, disappearing because he had precociously realized that nuclear fission would inevitably lead to the atomic bomb. This book advances a different hypothesis. Through a careful analysis of Majorana's article "The Value of Statistical Laws in Physics and Social Sciences," which shows how in quantum physics reality is dissolved into probability, and in dialogue with Simone Weil's considerations on the topic, Giorgio Agamben suggests that, by disappearing into thin air, Majorana turned his very person into an exemplary cipher of the status of the real in our probabilistic universe. In so doing, the physicist posed a question to science that is still awaiting an answer: What is Real?

]]>
68 Giorgio Agamben 1503607372 Javad 0 to-read 3.89 2016 What Is Real? (Meridian: Crossing Aesthetics)
author: Giorgio Agamben
name: Javad
average rating: 3.89
book published: 2016
rating: 0
read at:
date added: 2024/11/05
shelves: to-read
review:

]]>
مسیح هرگز به اینجا نرسید 17177270 نام اصلی کتاب
cristo sie feramto a Eboli
است که ترجمه‌� تحت الفظی آن می‌شو�: مسیح در ابولی متوقف ماند. و کتاب انگار با همین عنوان شناخته شده‌ت� باشد]]>
284 Carlo Levi 964363020X Javad 0 to-read 3.51 1945 مسیح هرگز به اینجا نرسید
author: Carlo Levi
name: Javad
average rating: 3.51
book published: 1945
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/28
shelves: to-read
review:

]]>
لذت متن 1442256 96 Roland Barthes 9643057429 Javad 0 3.48 1973 لذت متن
author: Roland Barthes
name: Javad
average rating: 3.48
book published: 1973
rating: 0
read at: 2023/05/11
date added: 2024/10/21
shelves:
review:
خوندن لذت متن برای من سخت بود. نمیدونم چقدرش بابت سخت‌نویس� نویسنده یا مترجم یا کم‌سواد� من بوده اما، به نظرم این کتاب واقعا متن ساده‌ا� نداشت. علارغم این موضوع، از بعضی قسمت‌ها� خیلی لذت بردم.
]]>
مسخ و داستان‌ها� دیگر 6472743 184 Franz Kafka Javad 4 4.04 1915 مسخ و داستان‌های دیگر
author: Franz Kafka
name: Javad
average rating: 4.04
book published: 1915
rating: 4
read at:
date added: 2024/10/19
shelves:
review:

]]>
محاکمه اندرسون ویل 44031865 Saul Levitt Javad 3
بن‌مای� نمایشنامه از یه دادگاه واقعی اقتباس شده و بر اساس محاکمه کردن فردی به نام ویرز بعد از پایان یافتن جنگ داخلی آمریکاس. به طور کلی روند دادگاه‌ه� و بازی وکیل و دادستان تا حدی برای من جذابه و این اثر هم نسبتا تو این کار خوب عمل کرد. اگرچه به نظرم خیلی چیز خاصی برای ارائه نداره و صرفا برای یه خوانش روتین و فاصله گرفتن از آثار سنگین‌تر� مناسبه.]]>
3.73 1960 محاکمه اندرسون ویل
author: Saul Levitt
name: Javad
average rating: 3.73
book published: 1960
rating: 3
read at: 2024/10/19
date added: 2024/10/19
shelves:
review:
یک نمایشنامه راحت و روان و نسبتا جذاب بود.

بن‌مای� نمایشنامه از یه دادگاه واقعی اقتباس شده و بر اساس محاکمه کردن فردی به نام ویرز بعد از پایان یافتن جنگ داخلی آمریکاس. به طور کلی روند دادگاه‌ه� و بازی وکیل و دادستان تا حدی برای من جذابه و این اثر هم نسبتا تو این کار خوب عمل کرد. اگرچه به نظرم خیلی چیز خاصی برای ارائه نداره و صرفا برای یه خوانش روتین و فاصله گرفتن از آثار سنگین‌تر� مناسبه.
]]>
جزیر 46025775
Au cours d'un voyage vers Tahiti, une partie de l'équipage du Blossom se révolte contre Burt, le capitaine tyrannique, et le tue. Devenus des mutins, les marins doivent se réfugier sur une île lointaine et non répertoriée sur les cartes. Ils passent par Tahiti, où Purcell, le personnage central, retrouve le grand chef Tahitien, Otou, et ses deux enfants, Mehani et Ivoa, qu'il avait rencontré lors d'un précédent séjour.

Pour compléter la future population de l'île, les Anglais partent avec 6 Tahitiens et 12 Tahitiennes, dont les deux amis de Purcell. Dès l'arrivée sur l'île, les Britanniques écartent les Tahitiens des décisions importantes, en mettant en place des votes « démocratiques » qui établissent toutes les règles de la communauté. Les deux groupes vivent séparés, les tensions montent, et s'aggravent dramatiquement.]]>
Robert Merle Javad 0 to-read 4.15 1962 جزیر
author: Robert Merle
name: Javad
average rating: 4.15
book published: 1962
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/18
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[آن‌گا� که از فهم جهان در می‌مانیم]]> 122497241
بنجامین لاباتوت، نویسنده‌� شیلیایی، سال ۱۹۸۰ به دنیا آمد و در هلند و آرژانتین بزرگ شد. او اکنون در شیلی زندگی می‌کن� و به زبان اسپانیایی می‌نویس�. این کتاب در سال ۲۰۲۱ برنده‌� جایزه‌� انجمن قلم انگلستان شد و در ردیف ده کتاب برتر سال ۲۰۲۱ نشریه‌� نیویورک تایمز قرار گرفت.]]>
176 Benjamín Labatut 9642135272 Javad 0 to-read 3.69 2020 آن‌گاه که از فهم جهان در می‌مانیم
author: Benjamín Labatut
name: Javad
average rating: 3.69
book published: 2020
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/15
shelves: to-read
review:

]]>
درباره علم شناختی 29934000 - جهان چگونه پدید آمده است؟
۔ حیات چگونه پدید آمده است؟
- آگاهی چگونه پدید آمده است؟
از این دست سوالات عملا ذهن خواننده کتاب را آماده پذیرش مسائلی می کند که در اینجا قرار است از منظری متفاوت به آنها پرداخته شود.]]>
199 جواد حاتمی 9640016047 Javad 3 3.49 درباره علم شناختی
author: جواد حاتمی
name: Javad
average rating: 3.49
book published:
rating: 3
read at:
date added: 2024/10/15
shelves:
review:
کتابی که قبلا خوندم برای کنکور علوم شناختی... یادش بخیر سودای عجیبی منو گرفته بود چه برم سمت این حوزه و... هرچند موقت بود و مسیرش از بین رفت برام تقریبا اما خب، حس متفاوتی داشت برام
]]>
توماس تاریک 208312344 152 Maurice Blanchot 9642135566 Javad 0 to-read 4.57 1941 توماس تاریک
author: Maurice Blanchot
name: Javad
average rating: 4.57
book published: 1941
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/15
shelves: to-read
review:

]]>
فاوست 3652189 faust az namayesh-nameh "doctor faustos " asare "Christopher marlo"
eghtebas shode ast .]]>
420 Johann Wolfgang von Goethe Javad 3 3.96 1808 فاوست
author: Johann Wolfgang von Goethe
name: Javad
average rating: 3.96
book published: 1808
rating: 3
read at: 2020/06/17
date added: 2024/10/15
shelves:
review:

]]>
حيواندرون 57096700 برايم زيادي تنگ است. من مي جهم و كماكان درون چيزي هستم، چيزي كه ابعادش را مي توان زيادي ناكافي ناميد، چرا كه فقط بحث ابعاد نيست بلكه موضوع بيشتر اين است كه وقتي مي جهم و درون آن فضا هستم، بلافاصله گير مي آفتم، آن فضا مرا در بر گرفته، فضايي كه بي دفاع داخلش جهيدم]]> 44 László Krasznahorkai 6001523207 Javad 0 to-read 4.00 2010 حيواندرون
author: László Krasznahorkai
name: Javad
average rating: 4.00
book published: 2010
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/15
shelves: to-read
review:

]]>
مالی سویینی 12789036 96 Brian Friel 9648573166 Javad 4 کل نمایشنامه از مونولوگ‌ها� سه نفر تشکیل شده بود و هیچ تحرکی نداشت؛ با این حال، متن و محتوا انقدر جذابیت داشتن که نیاز خاصیم شاید به حرکت و... نباشه تو این نمایشنامه.

کلیت نمایشنامه، همونطور که مترجم تو مقدمه کتاب اشاره کرده، برگرفته از چیزهای مختلفی در تاریخ ادبیات نمایشی و علمه که بیش از همه، و صد البته جالب‌ت� از همه، الهام گرفتن فری‌ی� از الیور ساکس مشهور برای نوشتن این نمایشنامه‌ا�.

این نمایشنامه روایت زنی به نام مالی است که نابینا به دنیا نیومده اما رفته رفته در کودکی نابینا میشه و چند دهه با نابینایی زندگی میکنه تا وقتی یه مرد بیش‌فعا� و آشفته اما مهربون، که بعدا شوهرش میشه، به پستش میخوره و سودای بینایی مجدد رو برای مالی در سر میپرونه. حالا مالی قراره بره زیر دست یکی از ماهرترین جراح‌ها� دنیا که تو محله کوچیکشون تو یه بیمارستان پرت کار میکنه و اینکه چطور دکتره سر از اونجا در میاره و اینکه سرنوشت مالی چی میشه خودش یه داستان مفصله که میخونید تو اثر.

اما شاید باید گفت جالب‌تری� بخش کتاب مبحثیه که توسط اشخاص نمایشنامه راجع به نابینایی و بینایی ایراد میشه که برگرفته از کلام فیلسوفانی، فکر کنم مثل بارکلی و...، و یا کلام دانشمندانی همچون الیور ساکسه؛ نظریه‌ا� پیرامون اینکه نابینایی که بینا میشه، باید "یاد بگیره" که ببینه و بدون لمس کردن و بو کردن و... بتونه اجسام و اشخاص رو از هم تشخیص بده و اسم و ویژگی‌شو� رو بگه.]]>
3.89 1994 مالی سویینی
author: Brian Friel
name: Javad
average rating: 3.89
book published: 1994
rating: 4
read at: 2024/09/25
date added: 2024/10/13
shelves:
review:
مالی سویینی یه نمایشنامه سبک و کوتاه و دلچسب بود.
کل نمایشنامه از مونولوگ‌ها� سه نفر تشکیل شده بود و هیچ تحرکی نداشت؛ با این حال، متن و محتوا انقدر جذابیت داشتن که نیاز خاصیم شاید به حرکت و... نباشه تو این نمایشنامه.

کلیت نمایشنامه، همونطور که مترجم تو مقدمه کتاب اشاره کرده، برگرفته از چیزهای مختلفی در تاریخ ادبیات نمایشی و علمه که بیش از همه، و صد البته جالب‌ت� از همه، الهام گرفتن فری‌ی� از الیور ساکس مشهور برای نوشتن این نمایشنامه‌ا�.

این نمایشنامه روایت زنی به نام مالی است که نابینا به دنیا نیومده اما رفته رفته در کودکی نابینا میشه و چند دهه با نابینایی زندگی میکنه تا وقتی یه مرد بیش‌فعا� و آشفته اما مهربون، که بعدا شوهرش میشه، به پستش میخوره و سودای بینایی مجدد رو برای مالی در سر میپرونه. حالا مالی قراره بره زیر دست یکی از ماهرترین جراح‌ها� دنیا که تو محله کوچیکشون تو یه بیمارستان پرت کار میکنه و اینکه چطور دکتره سر از اونجا در میاره و اینکه سرنوشت مالی چی میشه خودش یه داستان مفصله که میخونید تو اثر.

اما شاید باید گفت جالب‌تری� بخش کتاب مبحثیه که توسط اشخاص نمایشنامه راجع به نابینایی و بینایی ایراد میشه که برگرفته از کلام فیلسوفانی، فکر کنم مثل بارکلی و...، و یا کلام دانشمندانی همچون الیور ساکسه؛ نظریه‌ا� پیرامون اینکه نابینایی که بینا میشه، باید "یاد بگیره" که ببینه و بدون لمس کردن و بو کردن و... بتونه اجسام و اشخاص رو از هم تشخیص بده و اسم و ویژگی‌شو� رو بگه.
]]>
حیوان قصه‌‌گ� 34440745 210 Jonathan Gottschall Javad 5
جاناتان گاتشال کتابی کوتاه اما همه جانبه راجع به جوانب مختلف قصه گویی انسان از دوران کهن تا عصر مدرن نوشته. گاتشال نه تنها به جوانب مختلف قصه و قصه گویی، که به خواستگاه های انسانی قصه، تاثیرات متعدد قصه و قصه‌گوی� در بسیاری از وجوه زندگی فردی و اجتماعیِ انسان، ریشه ها و چرایی‌ها� قصه گویی کارکرد های مختلف قصه در دنیای انسانی و همین طور، آینده داستان و شیوه های قصه گویی مدرن هم می‌پرداز�.

پ.ن1: با خوندن این کتاب روی خیلی از قضاوت هام راجع به داستان و دنیای داستان� محورمون دارم فکر می‌کن� اما بیش از همه، باعث شد تا کمتر راجع به نظرات خیلی مثبت ام نسبت به آثاری مثل نمایشنامه های اشمیت سخت گیر باشم. ما در وهله اول حیوان های قصه گویی هستیم که صرف خود داستان برامون جذاب، مفید و مهم باید باشه.

پ.ن2: تنها نکته منفیِ اصلیِ این کتاب رو میتونم در عدم ارجاع کامل نویسنده و مترجم به منابع مورد استفاده برای نوشتن این کتاب، اشاره کنم. الحق که جای خالی‌شو� حس میشه و خیلی بهتر بود اگه منابع به صورت کامل و منظم میومدن و ارجاعات ادبی داستان هم بیشتر بسط داده میشد.]]>
3.98 2012 حیوان قصه‌‌گو
author: Jonathan Gottschall
name: Javad
average rating: 3.98
book published: 2012
rating: 5
read at: 2022/05/18
date added: 2024/10/13
shelves:
review:
کتابی که خواندنش برای من، لذت تمام و کمال بود. کتابی ساختارمند با پشتوانه علمی در باب قصه گوییِ انسان. این حیوان قصه‌گ� و دنیایی که ساخته، واقعا که جالبه! بسیاری از مطالب کتاب، علارغم آشنا بودنشون یا حتی بدیهی بودنشون!، برای من خیلی تازگی داشتن و جذاب بودن. حقیقتا که این کتاب منو به فکر فرو برد.

جاناتان گاتشال کتابی کوتاه اما همه جانبه راجع به جوانب مختلف قصه گویی انسان از دوران کهن تا عصر مدرن نوشته. گاتشال نه تنها به جوانب مختلف قصه و قصه گویی، که به خواستگاه های انسانی قصه، تاثیرات متعدد قصه و قصه‌گوی� در بسیاری از وجوه زندگی فردی و اجتماعیِ انسان، ریشه ها و چرایی‌ها� قصه گویی کارکرد های مختلف قصه در دنیای انسانی و همین طور، آینده داستان و شیوه های قصه گویی مدرن هم می‌پرداز�.

پ.ن1: با خوندن این کتاب روی خیلی از قضاوت هام راجع به داستان و دنیای داستان� محورمون دارم فکر می‌کن� اما بیش از همه، باعث شد تا کمتر راجع به نظرات خیلی مثبت ام نسبت به آثاری مثل نمایشنامه های اشمیت سخت گیر باشم. ما در وهله اول حیوان های قصه گویی هستیم که صرف خود داستان برامون جذاب، مفید و مهم باید باشه.

پ.ن2: تنها نکته منفیِ اصلیِ این کتاب رو میتونم در عدم ارجاع کامل نویسنده و مترجم به منابع مورد استفاده برای نوشتن این کتاب، اشاره کنم. الحق که جای خالی‌شو� حس میشه و خیلی بهتر بود اگه منابع به صورت کامل و منظم میومدن و ارجاعات ادبی داستان هم بیشتر بسط داده میشد.
]]>
لجنِ صورتی 206114956 254 Fernanda Trías Javad 0 to-read 3.71 2020 لجنِ صورتی
author: Fernanda Trías
name: Javad
average rating: 3.71
book published: 2020
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/12
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[چرا خوشبخت باشی، وقتی می‌تون� معمولی باشی؟]]> 58093934 318 Jeanette Winterson 6222600530 Javad 0 to-read 4.24 2011 چرا خوشبخت باشی، وقتی می‌تونی معمولی باشی؟
author: Jeanette Winterson
name: Javad
average rating: 4.24
book published: 2011
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/12
shelves: to-read
review:

]]>
پشت‌با� 198909218
اما زمان گذشت گرچه دلم نمی‌خواست� گرچه دلمان نمی‌خواست� زمان گذشت گرچه باید همان روزی که فلور یک‌سال� شد، با لبخند بابا و آن شمع جادویی، متوقف می‌ش�. آن‌گون� به‌راست� پایانی خوش می‌ش�. پایانی بی‌عیب‌ونقص…]]>
140 Fernanda Trías 6008582853 Javad 0 to-read 3.86 2000 پشت‌بام
author: Fernanda Trías
name: Javad
average rating: 3.86
book published: 2000
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/12
shelves: to-read
review:

]]>
يادداشتهاى شيطان 31213918 282 Leonid Andreyev 6001217378 Javad 0 to-read 3.74 1920 يادداشتهاى شيطان
author: Leonid Andreyev
name: Javad
average rating: 3.74
book published: 1920
rating: 0
read at:
date added: 2024/10/09
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[چون بوی تلخ خوش� کندر: زندگی‌نامه‌� فرهاد مهراد]]> 45323704
از مقدمه‌� وحید کهندل]]>
304 وحید کهندل 964209312X Javad 4
راجع به محتوا و زندگی و شخصیت فرهاد باید بگم که... من یه رفیق دارم، البته الان دو سالی هست کاناداس، که خیلی شباهت داره به فرهاد. نمیدونم چقدر این شباهتش خودخواسته‌ا� یا نیست اما خط به خطِ خیلی از بخش های این کتاب راجع به شخصیت فرهاد رو، من از نزدیک توی رفتار دوستم دیده بودم؛ حداقل نسخه‌ا� جوان‌تر� مدرن‌تر� با رفتاری کنترل شده و خودآگاهانه تر و صد البته، درسخون تر!
خدای فرهاد بیامرزدش و سر رفیقام سلامت که دل تنگ همشونم.

نکته دیگه ای که دارم اینه که، با خوندن این کتاب هی با خودم میگفتم چقدر من از چنین شخصیت هایی دور هستم. چقدر من شبیه اینا نیستم و در اغلب موارد، در نقطه مقابلشون هستم. شاید چون رفتار و گفتارهای چنین بزرگمنشانه‌� افرادی همچون فرهاد رو، نمیتونم برگرفته از ریا و ادا ندونم. نمیتونم این حجم از فاخر بودن رو حتی از فاخرترین انسان ها هم مبتذل ندونم. به قول فرهاد: من رو تعصب نداشتن تعصب دارم. و خب به نظر من، همین تعصب ریشه‌� رفتار و گفتار و افکاریه که از من خیلی دوره. فرهادِ این کتاب، جدای ویژگی‌ها� منحصر به فرد و جالب و خاص‌اش� دارای ویژگی‌ها� تیپیکال آدم‌ها� فاخر بود: کم حرف، نغزگو، فروتن، افتاده، همه‌چیزدا� و در عین حال، خود نادان‌پندار� وسواسی در کار، وسواسی در ابعاد مختلف زندگی روزمره، دارای استانداردهای شدید و سنگین اخلاقی و اجتماعی و....
و خب من از اینا دورم! ولی نمیتونم به حداقل برخی‌شون� رشک نورزم.

پ.ن1: نمیدونستم فرهادی که با آهنگ جمعه و برف‌ا� و با این قسمت: «صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست » تونسته منو منقلب کنه، خودش صبح جمعه فوت میکنه. گویا آدم‌ها� فاخر مرگ فاخری هم دارند.
پ.ن2: سیگار دوست بودن فرهاد، ماجرای اعتیادش، عدم علاقه‌ا� به بچه‌ه� و ماجرای بیهوش کردن یکیشون، عدم علاقه‌ا� به موسیقی سنتی و میل نداشتنش به موسیقی پاپ جدید، واقعا برای من جالب توجه بود و درکش می‌کرد�:)]]>
4.15 2019 چون بوی تلخ خوش‌ کندر: زندگی‌نامه‌ی فرهاد مهراد
author: وحید کهندل
name: Javad
average rating: 4.15
book published: 2019
rating: 4
read at: 2022/11/24
date added: 2024/10/07
shelves:
review:
اول از خود کتاب و نویسنده‌ا� بگم. خود کتاب چیزی تو مایه‌ها� 3 و نیم ستاره حقش بود به نظرم. متن روان و یکدستی داشت و نویسنده، از سبک نسبتا جالبی برای بیان وقایع زندگی فرهاد استفاده کرده بود. در واقع، نویسنده یه تکه‌های� از زندگی فرهاد رو متناسب با موضوع اون فصل میگفت و توی بخش های جلوتر، به صورت فلش بک توضیح میداد. با اینکه تکنیک جالبی بود به نظرم جا داشت بهتر شه. کل این زندگی‌نام� تا حدی کم‌هیجان� و شاید دلیلش، سبک زندگی خود فرهاده.

راجع به محتوا و زندگی و شخصیت فرهاد باید بگم که... من یه رفیق دارم، البته الان دو سالی هست کاناداس، که خیلی شباهت داره به فرهاد. نمیدونم چقدر این شباهتش خودخواسته‌ا� یا نیست اما خط به خطِ خیلی از بخش های این کتاب راجع به شخصیت فرهاد رو، من از نزدیک توی رفتار دوستم دیده بودم؛ حداقل نسخه‌ا� جوان‌تر� مدرن‌تر� با رفتاری کنترل شده و خودآگاهانه تر و صد البته، درسخون تر!
خدای فرهاد بیامرزدش و سر رفیقام سلامت که دل تنگ همشونم.

نکته دیگه ای که دارم اینه که، با خوندن این کتاب هی با خودم میگفتم چقدر من از چنین شخصیت هایی دور هستم. چقدر من شبیه اینا نیستم و در اغلب موارد، در نقطه مقابلشون هستم. شاید چون رفتار و گفتارهای چنین بزرگمنشانه‌� افرادی همچون فرهاد رو، نمیتونم برگرفته از ریا و ادا ندونم. نمیتونم این حجم از فاخر بودن رو حتی از فاخرترین انسان ها هم مبتذل ندونم. به قول فرهاد: من رو تعصب نداشتن تعصب دارم. و خب به نظر من، همین تعصب ریشه‌� رفتار و گفتار و افکاریه که از من خیلی دوره. فرهادِ این کتاب، جدای ویژگی‌ها� منحصر به فرد و جالب و خاص‌اش� دارای ویژگی‌ها� تیپیکال آدم‌ها� فاخر بود: کم حرف، نغزگو، فروتن، افتاده، همه‌چیزدا� و در عین حال، خود نادان‌پندار� وسواسی در کار، وسواسی در ابعاد مختلف زندگی روزمره، دارای استانداردهای شدید و سنگین اخلاقی و اجتماعی و....
و خب من از اینا دورم! ولی نمیتونم به حداقل برخی‌شون� رشک نورزم.

پ.ن1: نمیدونستم فرهادی که با آهنگ جمعه و برف‌ا� و با این قسمت: «صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست » تونسته منو منقلب کنه، خودش صبح جمعه فوت میکنه. گویا آدم‌ها� فاخر مرگ فاخری هم دارند.
پ.ن2: سیگار دوست بودن فرهاد، ماجرای اعتیادش، عدم علاقه‌ا� به بچه‌ه� و ماجرای بیهوش کردن یکیشون، عدم علاقه‌ا� به موسیقی سنتی و میل نداشتنش به موسیقی پاپ جدید، واقعا برای من جالب توجه بود و درکش می‌کرد�:)
]]>
آشیانه اشراف 28530978 آشیانه‌� اشراف درباره‌� شخصیت‌های� است که در سال‌ها� قرن هجدهم و نوزدهم در روسیه به «آدم زیادی» معروف بودند؛ اشراف‌زاده‌های� تحصیل‌کرد� و باسواد که سودی به جامعه نمی‌رسانن� و کار و فعالیتی ندارند.]]> 192 Ivan Turgenev 9642090120 Javad 0 to-read 3.63 1859 آشیانه اشراف
author: Ivan Turgenev
name: Javad
average rating: 3.63
book published: 1859
rating: 0
read at:
date added: 2024/09/30
shelves: to-read
review:

]]>
چهره مرد هنرمند در جوانی 1974612 استیون ددالوس پس از آن در بیست و دو سالگی در رمان «اولیس» ظاهر می‌شو� و در آن‌ج� همراه با لئوپولد بلوم که بسیاری از اندیشه‏‌ه� و پندارهای خود جویس را از بیست و دو سالگی تا حدود چهل سالگی در ذهن دارد - به سیری می‌‏پرداز� که هرچند ظاهراً بیش از بیست ساعت طول نمی‌کش� اما سیری است در تاریخ و زندگی مردم استعمارزده‌� ایرلند، در اساطیر یونان و آیین مسیحیت و، از همه بالاتر، سیری است در آفاق و انفس انسانی که «اولیس» را بزرگ‌تری� رمان قرن بیستم ساخته است.]]> 466 James Joyce Javad 0 to-read 3.72 1916 چهره مرد هنرمند در جوانی
author: James Joyce
name: Javad
average rating: 3.72
book published: 1916
rating: 0
read at:
date added: 2024/09/16
shelves: to-read
review:

]]>
ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پ� 8152662 160 Friedrich Dürrenmatt Javad 5
به نظرم این نمایشنامه از جنس آثاری بود که همه چی دارند: محتوای عمیق، نمادهای درخور و مناسب، فضاسازی جالب، تکنیک های خاص و مدرن نمایشی، ریتم پر فراز و فرود، دیالوگ ها و مونولگ های خواندنی و...

ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پ� ملغمه ای بود از تلاش های بشر علیه روال عادیِ دنیا؛ اون هم از دریچه نگاه بسیار بدبینانه و قابل تأمل دورنمات. آیا واقعا میشه هیچ عنصری رو توی دنیا تغییر داد؟ آیا لطف یا شرّ خداوند نسبت به دنیا بینهایته؟ در زمان برخورد و تضاد ایده‌آ� های انسان های مختلف، چه نتیجه‌ا� به بار خواهد اومد؟ این رو میشه تقریبا سوالایی دونست که نویسنده واکاوی میکنه؛ اونم بسیار زیبا و مترجم هم بهشون اشاره میکنه تو مقدمه.

از طرفی تمامی شخصیت های محدود این نمایشنامه خودشون یک دنیا قصه اند، یک دنیا زندگی یا به عبارتی دیگر، هر کدام واقعا بیانگر یک زندگی انسانی اند. سبک جذاب نویسنده در پس و پیش کردن زمان و بازی و حرف زدن با تماشاچیان و لو دادن پایان داستان در صفحات آغازین کتاب، بسیار چشم‌نوا� بود.]]>
3.76 1952 ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی
author: Friedrich Dürrenmatt
name: Javad
average rating: 3.76
book published: 1952
rating: 5
read at: 2022/07/29
date added: 2024/09/12
shelves:
review:
چه کرده دورنمات حقیقتا. منو بسیار یاد نمایشنامه حکومت نظامی (شهربندان) کامو انداخت. قبل از هرچیزیم بگم که مقدمه مترجم خیلی خوب بود ولی به نظرم اگه روی اسپویل حساسید حتما بعد از خوندن متن مطالعه اش کنید.

به نظرم این نمایشنامه از جنس آثاری بود که همه چی دارند: محتوای عمیق، نمادهای درخور و مناسب، فضاسازی جالب، تکنیک های خاص و مدرن نمایشی، ریتم پر فراز و فرود، دیالوگ ها و مونولگ های خواندنی و...

ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پ� ملغمه ای بود از تلاش های بشر علیه روال عادیِ دنیا؛ اون هم از دریچه نگاه بسیار بدبینانه و قابل تأمل دورنمات. آیا واقعا میشه هیچ عنصری رو توی دنیا تغییر داد؟ آیا لطف یا شرّ خداوند نسبت به دنیا بینهایته؟ در زمان برخورد و تضاد ایده‌آ� های انسان های مختلف، چه نتیجه‌ا� به بار خواهد اومد؟ این رو میشه تقریبا سوالایی دونست که نویسنده واکاوی میکنه؛ اونم بسیار زیبا و مترجم هم بهشون اشاره میکنه تو مقدمه.

از طرفی تمامی شخصیت های محدود این نمایشنامه خودشون یک دنیا قصه اند، یک دنیا زندگی یا به عبارتی دیگر، هر کدام واقعا بیانگر یک زندگی انسانی اند. سبک جذاب نویسنده در پس و پیش کردن زمان و بازی و حرف زدن با تماشاچیان و لو دادن پایان داستان در صفحات آغازین کتاب، بسیار چشم‌نوا� بود.
]]>
استونر 38106879
اما برای ویلیام استونر آینده روشن، معین و بی‌تغیی� بود. آینده را همچون جریانِ رویدادها، امکان‌ه� و دگرگونی‌ها� پیوسته نمی‌دید� بلکه بیشتر آن را قلمروِ پیشِ رویی می‌پنداش� که در انتظار اکتشاف‌ها� خود اوست. آینده را همچون کتابخانهٔ بزرگ دانشگاه می‌دید� که می‌ش� گوشه‌ها� جدیدی برایش ساخت، کتاب‌ها� جدید را به آن اضافه کرد و کتاب‌ها� قدیمی را از آن برداشت.]]>
293 John Williams 9642133466 Javad 5
از اوایل کتاب، چیزی که فکرمو درگیر خودش کرد و از همون موقع تصمیم گرفتم بنویسم راجع بهش، شباهت شخصیت ویلیام استونر به شوهر مادام بوواری هستش. به نظر من این دو فرد خیلی شبیه به هم هستن: ادم‌ها� ساده‌ا� که کودکی تا جوانی بسیار سختی و پرمشقتی رو توی روستا/ منطقه محروم و زیر سایه فقر و خانواده کم درک و نااگاه زندگی کردن. شخصیت‌های� که سکوت و انزوا و سر به زیری و سخت‌کوش� بی‌نظی� رو چاشنی شخصیت‌شو� کردن تا بتونن ملال و رنج زندگی طاقت‌فرس� تو مزرعه و... رو تاب بیارن. افرادی که در یک بزنگاه زندگی، تونستن خودشون رو از سرنوشت روتین زندگی ساده و روستایی بکشن بیرون و تحصیل کنن ( اگه درست یادم باشه شوهر مادام بوواری پزشکی خوند و استونر، به سمت ادبیات کشیده شد). به نظر من رمان استونر داستان زندگی همون شوهر مادام بوواری که بهش پرداخته نشد( تا جایی که یادمه، فلوبر فقط تا زمان ازدواج به شوهر بوواری پرداخت و بعدش تقریبا از داستان حذف شد) با این دید، اولین دلیل جذابیت این رمان برایم ن مشخص شد؛ چرا که خوندن راجع به چنین شخصیت‌های� رو دوست دارم و خیلی حیف میدونستم که تو رمان فلوبر بهش پرداخته نشد.

خیلی از بچه‌ه� گفته‌ا� که این کتاب رو دوست داشتن ولی نمیدونن چرا، چند نفری هم خیلی خوششون نیومده بود و حوصله سر بر و... دونستنش. اما رمان استونر برای من سراسر زیبایی بود. یک روایت کم‌بالا‌وپایین� درست مانند زندگی روزمره و یکنواخت "آدم عادی" ولی در عین حال، با دیدی عمیق نسبت به زندگی همین نوع آدم‌ه�.

من استونر رو دوست داشتم چرا که برای درد و ملال و رنج و اندوه مشترکی رو زنده می‌کر�: زندگی دانشگاهی و عواقبش. من از یکجایی به بعد راهم از دانشگاه جدا شده( حداقل برای الان) اما حس میکنم میتونم بفهمم که زندگی استونر به عنوان یکی که تمان عمرش رو برای دانشگاه گذاشت چه شکلیه. میتونم درک کنم چه ترس‌ها� چه بها‌ها� چه ملال‌ها� چه زجرهایی رو یک فرد آکادمیک باید گردن بگیره تا بتونه ادامه بده. یک گرداب که هرچی جلوتر میری توش، بیشتر تورو توی خودش حل میکنه.
من استونر رو دوست داشتم بابت داستان عشق اول استونر و ازدواجش با ادیت که به نظر بسیار خوب یک ازدواج شکست خورده واقعی رو به تصویر میکشه. من استونر رو بابت فرازِ داستان با دیو مسترز دوست داشتم. من استونر رو بابت داستان دانشجوی فلجِ عقده‌ا� و شرایط سختی که استونر باهاش دست‌وپنج� نرم کرد بابت این دانشجوی فلج و استادش، دوست داشتم. من استونر رو بابت عشق دومش و حتی بابت عشقش یه دختر و حتی بابت اگهی‌ا� از تباهی و پوچی و ملال زندگی زیر سایه نظام اموزشی و... دوست داشتم. من استونر رو بابت پرسیدن سوال "چه انتظاری داشتی؟" در زمان احتضار دوست داشتم. استونر شکست خورده به دنیا اومد.
اگرچه یکسری فلسفه‌بافی‌ها� انگشت‌شمار� داخل کتاب، تنه� به تنه‌� سانتیمانتالیسم و شعارزدگی میزد.


جا داره بگم یکی از نکات جالب در سراسر کتاب اینه که هیچ‌وق� انگار حرفای مهم زده نمی‌ش�. وقتی استونر و زنش به اعماق شکست رابطه‌شو� میرسیدن و خواننده توقع صحبت‌ه� و بحث‌ها� جانانه و عمیقی ازشون داره، نویسنده با کمتر از یه جمله مثل "چند کلمه‌ا� با هم حرف زدن" ازش میگذشت. برای من خیلی جالبه که انفعالی که نویسنده توی رمان استونر ایجاد میکنه نه فقط از جنس شخصیت و زندگی استونر بلکه، خود شیوه روایت هم توش تاثیر داره؛ چرا که به نظرم هرکی که رمان رو بخونه حداقل یکسری جاها از دست استونر حرص میخوره که چرا خب راجع به مشکلش حرفی نمیزنه یا وقتی حرفی میزنه ما نمی‌فهمی� چی میگه که نتیجه‌ا� ایجاد نمیکنه ( چون همونطور که گفتم نویسنده درجا skip اش میکنه) و انفعال به قوت خودش ادامه پیدا میکنه. اگه این روند تعداد بار کمی تکرار میشد، شاید میشد گفت در واقع یک مشکل و ضعف بوده برای دیالوگ‌ه� و شکل دادن به پیرنگ رمان اما، به نظرم یه کار عامدانه و واقعا ماهرانه از سوی جان ویلیامز بوده. انگار برای جان ویلیامز گفتگوها انقدر مهم و تاثیرگذار نبوده و میخواسته به خواننده نشون بده که زندگی استونر رو باید همینجوری که هست بپذیرم تا بتونیم باهاش داستان رو جلو ببریم.

خیلی حرفای دیگه هم راجع به این رمان داشتم بزنم که یا یادم رفته یا حالشو ندارم بگم یا توانایی جمع کردنشون رو در قالب جملات ندارم. پس به همین متن ضعیف اکتفا میکنم.]]>
4.32 1965 استونر
author: John Williams
name: Javad
average rating: 4.32
book published: 1965
rating: 5
read at: 2024/08/29
date added: 2024/09/07
shelves:
review:
بیشتر از یک هفته‌ا� که این کتاب رو تموم کردم و دستم نرفته که مطلبی براش بنویسم. خستگی شاید بارزترین دلیلش باشه (از این خستگی‌های� که با هیچ استراحتی انگار درست نمیشه و تا مغز استخوان ذهن و بدن رسوخ کرده). ولی شایدم دلیل اصلی‌ا� این گرفتار شدن دوباره ام به روند روتین زندگی و کار کردن و وقت نداشتن برای سرخاروندنه؛ شیوه‌ا� از زیستن هولناک که به رمان استونر، بی‌رب� هم نیست.

از اوایل کتاب، چیزی که فکرمو درگیر خودش کرد و از همون موقع تصمیم گرفتم بنویسم راجع بهش، شباهت شخصیت ویلیام استونر به شوهر مادام بوواری هستش. به نظر من این دو فرد خیلی شبیه به هم هستن: ادم‌ها� ساده‌ا� که کودکی تا جوانی بسیار سختی و پرمشقتی رو توی روستا/ منطقه محروم و زیر سایه فقر و خانواده کم درک و نااگاه زندگی کردن. شخصیت‌های� که سکوت و انزوا و سر به زیری و سخت‌کوش� بی‌نظی� رو چاشنی شخصیت‌شو� کردن تا بتونن ملال و رنج زندگی طاقت‌فرس� تو مزرعه و... رو تاب بیارن. افرادی که در یک بزنگاه زندگی، تونستن خودشون رو از سرنوشت روتین زندگی ساده و روستایی بکشن بیرون و تحصیل کنن ( اگه درست یادم باشه شوهر مادام بوواری پزشکی خوند و استونر، به سمت ادبیات کشیده شد). به نظر من رمان استونر داستان زندگی همون شوهر مادام بوواری که بهش پرداخته نشد( تا جایی که یادمه، فلوبر فقط تا زمان ازدواج به شوهر بوواری پرداخت و بعدش تقریبا از داستان حذف شد) با این دید، اولین دلیل جذابیت این رمان برایم ن مشخص شد؛ چرا که خوندن راجع به چنین شخصیت‌های� رو دوست دارم و خیلی حیف میدونستم که تو رمان فلوبر بهش پرداخته نشد.

خیلی از بچه‌ه� گفته‌ا� که این کتاب رو دوست داشتن ولی نمیدونن چرا، چند نفری هم خیلی خوششون نیومده بود و حوصله سر بر و... دونستنش. اما رمان استونر برای من سراسر زیبایی بود. یک روایت کم‌بالا‌وپایین� درست مانند زندگی روزمره و یکنواخت "آدم عادی" ولی در عین حال، با دیدی عمیق نسبت به زندگی همین نوع آدم‌ه�.

من استونر رو دوست داشتم چرا که برای درد و ملال و رنج و اندوه مشترکی رو زنده می‌کر�: زندگی دانشگاهی و عواقبش. من از یکجایی به بعد راهم از دانشگاه جدا شده( حداقل برای الان) اما حس میکنم میتونم بفهمم که زندگی استونر به عنوان یکی که تمان عمرش رو برای دانشگاه گذاشت چه شکلیه. میتونم درک کنم چه ترس‌ها� چه بها‌ها� چه ملال‌ها� چه زجرهایی رو یک فرد آکادمیک باید گردن بگیره تا بتونه ادامه بده. یک گرداب که هرچی جلوتر میری توش، بیشتر تورو توی خودش حل میکنه.
من استونر رو دوست داشتم بابت داستان عشق اول استونر و ازدواجش با ادیت که به نظر بسیار خوب یک ازدواج شکست خورده واقعی رو به تصویر میکشه. من استونر رو بابت فرازِ داستان با دیو مسترز دوست داشتم. من استونر رو بابت داستان دانشجوی فلجِ عقده‌ا� و شرایط سختی که استونر باهاش دست‌وپنج� نرم کرد بابت این دانشجوی فلج و استادش، دوست داشتم. من استونر رو بابت عشق دومش و حتی بابت عشقش یه دختر و حتی بابت اگهی‌ا� از تباهی و پوچی و ملال زندگی زیر سایه نظام اموزشی و... دوست داشتم. من استونر رو بابت پرسیدن سوال "چه انتظاری داشتی؟" در زمان احتضار دوست داشتم. استونر شکست خورده به دنیا اومد.
اگرچه یکسری فلسفه‌بافی‌ها� انگشت‌شمار� داخل کتاب، تنه� به تنه‌� سانتیمانتالیسم و شعارزدگی میزد.


جا داره بگم یکی از نکات جالب در سراسر کتاب اینه که هیچ‌وق� انگار حرفای مهم زده نمی‌ش�. وقتی استونر و زنش به اعماق شکست رابطه‌شو� میرسیدن و خواننده توقع صحبت‌ه� و بحث‌ها� جانانه و عمیقی ازشون داره، نویسنده با کمتر از یه جمله مثل "چند کلمه‌ا� با هم حرف زدن" ازش میگذشت. برای من خیلی جالبه که انفعالی که نویسنده توی رمان استونر ایجاد میکنه نه فقط از جنس شخصیت و زندگی استونر بلکه، خود شیوه روایت هم توش تاثیر داره؛ چرا که به نظرم هرکی که رمان رو بخونه حداقل یکسری جاها از دست استونر حرص میخوره که چرا خب راجع به مشکلش حرفی نمیزنه یا وقتی حرفی میزنه ما نمی‌فهمی� چی میگه که نتیجه‌ا� ایجاد نمیکنه ( چون همونطور که گفتم نویسنده درجا skip اش میکنه) و انفعال به قوت خودش ادامه پیدا میکنه. اگه این روند تعداد بار کمی تکرار میشد، شاید میشد گفت در واقع یک مشکل و ضعف بوده برای دیالوگ‌ه� و شکل دادن به پیرنگ رمان اما، به نظرم یه کار عامدانه و واقعا ماهرانه از سوی جان ویلیامز بوده. انگار برای جان ویلیامز گفتگوها انقدر مهم و تاثیرگذار نبوده و میخواسته به خواننده نشون بده که زندگی استونر رو باید همینجوری که هست بپذیرم تا بتونیم باهاش داستان رو جلو ببریم.

خیلی حرفای دیگه هم راجع به این رمان داشتم بزنم که یا یادم رفته یا حالشو ندارم بگم یا توانایی جمع کردنشون رو در قالب جملات ندارم. پس به همین متن ضعیف اکتفا میکنم.
]]>
جاذبه صفر 216859860 160 Woody Allen 6227543829 Javad 3
خب قطعا ترجمه چنین اثری سخته، به علاوه که موضوع و درون‌مای� داستان‌ه� هم به شدت local و مربوط به زندگی معاصر امریکایی (به خصوص نیویورکی‌‌ه�) است. یعنی با هرچقدر دانسته و سواد زبانی و فرهنگی برید سمتش بازم کم میارید. بنابراین میتونم بگم مترجم عملکرد نسبتا خوبی داشته و به جز چندین اصطلاح و رفرنس که من متوجه شدم از دستش در رفته یا اشتباه فهمیده، ترجمه خوبیه. با این وجود، به دلیل سانسور و محدودیت، خیلی جاها شاهد حذف و تغییر هستیم ولی بازم میشه تا حد خوبی گفت مانع از روند داستان نشده و لطمه عجیبی نزده به داستان‌ه�. خود متن اصلی کتاب هم پر است از کلمات قلمبه سلمبه و سخت و شکسته و محاوره‌ا� و...

با این حال خوندن این کتاب برای من، مخصوصا در اوایلش سخت بود. چراکه اولا طنز خود آلن از اون طنزهایی نیستش که ادم با فیلم‌هاش� به خنده جانانه بیفته، چه برسه قهقهمه. داستان‌ه� هم از همون نوع طنز کارای سینمایی آلن برخورداره و خب، در قالب متن و ترجمه و اینکه به شدت درون آمریکایی هستش شوخیا، خیلی طناز بودنشو از دست میده. با این حال، تحمل کردم و داستان ها رفته رفته به نظرم بهتر شد و با روند و رفرنس‌ها� داستان‌ه� انقدر حال کردم که کشته شدن طنازی رو بتونم تاب بیارم. اگرچه که گاها نیش‌های� انتقادی و تند و تیزی که آلن میزنه، منو به لبخند و تا حدی خنده واداشت حتی.

از جالب ترین کارای آلن تو این داستان‌ها� انتخاب فضاها و موقعیت‌ها� بکر و عجیب غریبه - از روایت یه داستان از چشم یه گاو که شخصی عین خود وودی آلن رو میخواد بکشه تا تناسخ دو مال باخته به میگو. به طور کلی از هوش و witty بودن آلن توی خلق ادبی و سینمایی خوشم میاد.]]>
3.25 2022 جاذبه صفر
author: Woody Allen
name: Javad
average rating: 3.25
book published: 2022
rating: 3
read at: 2024/09/05
date added: 2024/09/05
shelves:
review:
جاذبه صفر عین فیلم‌ها� خود آلن، مملو از ارجاعات مختلف از تقریبا هرچیزیه که فکرشو بکنید؛ از آثار و اشخاص ادبی و نمایشی و سینمایی و هنری و فلسفی گرفته تا سیاست و فرهنگ و تاریخ و ورزش و انواع علوم. این خودش برای من یک نکته جذاب بوده و هست، چرا که اگر حال داشته باشم، مطالعه برام یه امر کاملا پویا میشه و بعد خوندن هر اصطلاح و رفرنسی جالبی، میرم میگردم ببینم چیه و...

خب قطعا ترجمه چنین اثری سخته، به علاوه که موضوع و درون‌مای� داستان‌ه� هم به شدت local و مربوط به زندگی معاصر امریکایی (به خصوص نیویورکی‌‌ه�) است. یعنی با هرچقدر دانسته و سواد زبانی و فرهنگی برید سمتش بازم کم میارید. بنابراین میتونم بگم مترجم عملکرد نسبتا خوبی داشته و به جز چندین اصطلاح و رفرنس که من متوجه شدم از دستش در رفته یا اشتباه فهمیده، ترجمه خوبیه. با این وجود، به دلیل سانسور و محدودیت، خیلی جاها شاهد حذف و تغییر هستیم ولی بازم میشه تا حد خوبی گفت مانع از روند داستان نشده و لطمه عجیبی نزده به داستان‌ه�. خود متن اصلی کتاب هم پر است از کلمات قلمبه سلمبه و سخت و شکسته و محاوره‌ا� و...

با این حال خوندن این کتاب برای من، مخصوصا در اوایلش سخت بود. چراکه اولا طنز خود آلن از اون طنزهایی نیستش که ادم با فیلم‌هاش� به خنده جانانه بیفته، چه برسه قهقهمه. داستان‌ه� هم از همون نوع طنز کارای سینمایی آلن برخورداره و خب، در قالب متن و ترجمه و اینکه به شدت درون آمریکایی هستش شوخیا، خیلی طناز بودنشو از دست میده. با این حال، تحمل کردم و داستان ها رفته رفته به نظرم بهتر شد و با روند و رفرنس‌ها� داستان‌ه� انقدر حال کردم که کشته شدن طنازی رو بتونم تاب بیارم. اگرچه که گاها نیش‌های� انتقادی و تند و تیزی که آلن میزنه، منو به لبخند و تا حدی خنده واداشت حتی.

از جالب ترین کارای آلن تو این داستان‌ها� انتخاب فضاها و موقعیت‌ها� بکر و عجیب غریبه - از روایت یه داستان از چشم یه گاو که شخصی عین خود وودی آلن رو میخواد بکشه تا تناسخ دو مال باخته به میگو. به طور کلی از هوش و witty بودن آلن توی خلق ادبی و سینمایی خوشم میاد.
]]>
نبرد با تیتان ها 41820756 295 Franz Fühmann 9647100159 Javad 0 to-read 4.20 1974 نبرد با تیتان ها
author: Franz Fühmann
name: Javad
average rating: 4.20
book published: 1974
rating: 0
read at:
date added: 2024/09/02
shelves: to-read
review:

]]>
آخرین گرگ 56107822 110 László Krasznahorkai 6004055859 Javad 4

آخرین گرگ روایت یه پروفسور پیر و زوار در رفته اس که به نقطه ای رسیده که فکر کردن رو خاموش کرده و "بطالت و حقارت" رو دو دستی بغل کرده. باید بگم که آخرین گرگ پیرنگ و درون مایه عجیب غریبی نداره اما، تکنیک روایی‌ا� واقعا درجه یک و تراز بود. پیشبرد داستان به خوبی پیش میرفت؛ هم "بطالت و حقارت" بشری در محیطی پلشتانه به خوبی نمایش داده شده بود و هم بازگشت شانس مجدد به پروفسور برای فکر کردن و برگشت به زندگی و واکنش پروفسور بهش.

داستان دوم هم تکنیک روایی جالبی داشت و طی دو ویرایش (که در واقع دو زاویه دید مختلف) داستان زندگی یه شکارچی روایت میشه که یهو میفهمه چقدر کارش و زندگیش پوچه و زیر یوغ بردگیه و در قبالش، طغیان میکنه. این داستان هم تکنیک روایی جالبی داره و بخش دومش، حاوی فرازهای فلسفی جالبی به موضوع مرگ و لذت‌جویی�.]]>
3.39 2016 آخرین گرگ
author: László Krasznahorkai
name: Javad
average rating: 3.39
book published: 2016
rating: 4
read at: 2024/08/13
date added: 2024/08/13
shelves:
review:
اول از همه باید اشاره کنم که گویا این کتاب، شامل دو داستان بلند از نویسنده هستش. در انتهای داستان اخرین گرگ یک روایت دو وجهه از شکارچی‌ا� به عنوان هرمان بازگو میشه که مترجم هیچجا اشاره نکرده که این یه داستان دیگه‌ا� و من واقعا سر خوندنش گیج شدم، چون علارغم ارتباط موضوعی دو داستان که به شکار و اینا ربط داره، هیچ ارتباط داستانی و روایی بینشون نتونستم برقرار کنم. وقتی نسخه انگلیسی رو برای تطبیق یه نگاهی انداختم متوجه شدم که در واقع این دو متن گویا دوتا داستانه.


آخرین گرگ روایت یه پروفسور پیر و زوار در رفته اس که به نقطه ای رسیده که فکر کردن رو خاموش کرده و "بطالت و حقارت" رو دو دستی بغل کرده. باید بگم که آخرین گرگ پیرنگ و درون مایه عجیب غریبی نداره اما، تکنیک روایی‌ا� واقعا درجه یک و تراز بود. پیشبرد داستان به خوبی پیش میرفت؛ هم "بطالت و حقارت" بشری در محیطی پلشتانه به خوبی نمایش داده شده بود و هم بازگشت شانس مجدد به پروفسور برای فکر کردن و برگشت به زندگی و واکنش پروفسور بهش.

داستان دوم هم تکنیک روایی جالبی داشت و طی دو ویرایش (که در واقع دو زاویه دید مختلف) داستان زندگی یه شکارچی روایت میشه که یهو میفهمه چقدر کارش و زندگیش پوچه و زیر یوغ بردگیه و در قبالش، طغیان میکنه. این داستان هم تکنیک روایی جالبی داره و بخش دومش، حاوی فرازهای فلسفی جالبی به موضوع مرگ و لذت‌جویی�.
]]>
آستگی 17979470 160 Milan Kundera Javad 5 این رمان نوشته‌ا� در ستایش آستگی و در مذمت سرعت و فراموشی و فرار در زندگیه؛ اونم با تعریف کوندرایی از آستگی و سرعت. جالبه که جدیدا سرعت فعل و انفعالات زندگیم بیشتر شده اما حس می‌کن� دارم زندگی رو آهسته‌ت� تجربه می‌کن�. دیگه کمتر حس کلافگیِ ناشی از نگه‌داشت� همه‌چی� و جلو بردن همه‌چی� با هم رو دارم. ارتباط‌ه� و ادمای جدید با سرعت دارن میان اما من با قدم‌ها� آهسته دارم کنارشون راه میرم. الانا کمتر نیاز به سرعت و فراموشی دارم. الانا دارم زندگی می‌کن�. همین.
* پ.ن1: بعد از مدتی این ریویو به چشمم افتاد و درحالی که امشب خوابم نمیبره و حال عجیبی (نه چندان خوبی) دارم، این متن رو اومدم بنویسم که خوانش این کتاب، برام یادآور ابتذال آدم‌ه� در هر سطح، برهه و مسیری از زندگیه. و این یاداوری زیاد به محتوای کتاب مربوط نیست و به دنیای بیرونی ربط داره؛ به تجربه‌ا� که در کنار و بعد از خوانش این رمان داشتم.]]>
3.79 1995 آستگی
author: Milan Kundera
name: Javad
average rating: 3.79
book published: 1995
rating: 5
read at: 2024/02/25
date added: 2024/08/11
shelves:
review:
دو سه روزه کتاب رو تموم کردم اما درگیر زندگی کردن بودم و نتونستم چیزی برای این کتاب بنویسم. توی این چند روز هم گه گداری به نوشتن راجع به این رمان فکر کردم، اما چیزی به ذهنم نرسید. حتی الانم چیز خاصی برای نوشتن ندارم اما می‌تون� بگم یکم از کتاب خوندن فاصله‌� تعادلی گرفتم و ناراضی نیستم.
این رمان نوشته‌ا� در ستایش آستگی و در مذمت سرعت و فراموشی و فرار در زندگیه؛ اونم با تعریف کوندرایی از آستگی و سرعت. جالبه که جدیدا سرعت فعل و انفعالات زندگیم بیشتر شده اما حس می‌کن� دارم زندگی رو آهسته‌ت� تجربه می‌کن�. دیگه کمتر حس کلافگیِ ناشی از نگه‌داشت� همه‌چی� و جلو بردن همه‌چی� با هم رو دارم. ارتباط‌ه� و ادمای جدید با سرعت دارن میان اما من با قدم‌ها� آهسته دارم کنارشون راه میرم. الانا کمتر نیاز به سرعت و فراموشی دارم. الانا دارم زندگی می‌کن�. همین.
* پ.ن1: بعد از مدتی این ریویو به چشمم افتاد و درحالی که امشب خوابم نمیبره و حال عجیبی (نه چندان خوبی) دارم، این متن رو اومدم بنویسم که خوانش این کتاب، برام یادآور ابتذال آدم‌ه� در هر سطح، برهه و مسیری از زندگیه. و این یاداوری زیاد به محتوای کتاب مربوط نیست و به دنیای بیرونی ربط داره؛ به تجربه‌ا� که در کنار و بعد از خوانش این رمان داشتم.
]]>
استاد سولنس معمار 40506386
They sat there, the two, in so cosy a house, through autumn and winter days. Then the house burned down. Everything lies in ruins. The two must grope among the ashes.

For among them is hidden a jewel - a jewel that never can burn. And if they search faithfully, it may easily happen that he or she may find it.

About the Publisher

Forgotten Books publishes hundreds of thousands of rare and classic books. Find more at

This book is a reproduction of an important historical work. Forgotten Books uses state-of-the-art technology to digitally reconstruct the work, preserving the original format whilst repairing imperfections present in the aged copy. In rare cases, an imperfection in the original, such as a blemish or missing page, may be replicated in our edition. We do, however, repair the vast majority of imperfections successfully; any imperfections that remain are intentionally left to preserve the state of such historical works.]]>
220 Henrik Ibsen 6007806758 Javad 4 این دفعه نمیخوام زیاد از خود اثر بگم، به یکم توضیح راجع به ترجمه بسنده میکنم.

حقیقتا که اقای قادری برای ترجمه کارهای ایبسن خیلی مایه گذاشته و خیلی تحقیق و سواد خرجش کرده. مقدمه‌هاش� الحق و الانصاف خیلی مفیده برای فهم عمق کار ایبسن و علارغم خیلی از تحلیل‌ها� تخصصی‌اش� زبان نسبتا ساده و راحت‌خوان� داره.
اما کاش این مقدمه هارو میذاشت ته کتاب، اونم با این حجمشون و اینکه خط به خط نمایشنانه توشون تحلیل میشه.
و اینکه با بعضی از معادل‌سازی‌ها� ترجمه‌اش� نمیتونم ارتباط بگیرم. البته خودش میگه که من به روح اثر وفادارم نه به ترجمه خط به خط ولی به نظرم یه ذره تو انتخاب کلمات شاید زیادی فاصله میگیره.

مثلا توی مقدمه کلمه femme fatale ترجمه شده شهر آشوب (یا شایدم شهر آشوب رو ترجمه کرده femme fatale چونکه مقدمه بیشترش تالیفیه). شاید این معادل توی متن جواب بده اما خداییش به نظرم هیچ وجهی از اصطلاح فم فتال توی کلمه شهرآشوب بازتاب پیدا نمیکنه]]>
3.86 1892 استاد سولنس معمار
author: Henrik Ibsen
name: Javad
average rating: 3.86
book published: 1892
rating: 4
read at: 2024/07/25
date added: 2024/08/09
shelves:
review:
شاید بگم که استاد سولنس معمار اندازه اخرین اثر چهارگانه‌� متاخرِ ایبسن تکونم نداد، اما در جای خودش اثر خوندنی‌ا� بود.
این دفعه نمیخوام زیاد از خود اثر بگم، به یکم توضیح راجع به ترجمه بسنده میکنم.

حقیقتا که اقای قادری برای ترجمه کارهای ایبسن خیلی مایه گذاشته و خیلی تحقیق و سواد خرجش کرده. مقدمه‌هاش� الحق و الانصاف خیلی مفیده برای فهم عمق کار ایبسن و علارغم خیلی از تحلیل‌ها� تخصصی‌اش� زبان نسبتا ساده و راحت‌خوان� داره.
اما کاش این مقدمه هارو میذاشت ته کتاب، اونم با این حجمشون و اینکه خط به خط نمایشنانه توشون تحلیل میشه.
و اینکه با بعضی از معادل‌سازی‌ها� ترجمه‌اش� نمیتونم ارتباط بگیرم. البته خودش میگه که من به روح اثر وفادارم نه به ترجمه خط به خط ولی به نظرم یه ذره تو انتخاب کلمات شاید زیادی فاصله میگیره.

مثلا توی مقدمه کلمه femme fatale ترجمه شده شهر آشوب (یا شایدم شهر آشوب رو ترجمه کرده femme fatale چونکه مقدمه بیشترش تالیفیه). شاید این معادل توی متن جواب بده اما خداییش به نظرم هیچ وجهی از اصطلاح فم فتال توی کلمه شهرآشوب بازتاب پیدا نمیکنه
]]>
<![CDATA[سونات کرویتسر و چند داستان دیگر]]> 42776869 This is an alternate cover edition for 9789643625900

کوشان که جلو اشکی که در سینه‌ا� می‌جوشی� بگیرم در دل می‌گفت�: «او حال مرا این‌جو� فهمیده است. صدایی در دلم می‌گف� « عشق گذشتهٔ ما تمام شده. پاک تمام شده!» به من نزدیک نشد و کوششی برای دلجویی از من نکرد. آنچه به او گفته بودم او را آزرده بود. صدایش آرام و خشک بود.]]>
604 Leo Tolstoy Javad 0 to-read 4.57 2014 سونات کرویتسر و چند داستان دیگر
author: Leo Tolstoy
name: Javad
average rating: 4.57
book published: 2014
rating: 0
read at:
date added: 2024/08/07
shelves: to-read
review:

]]>
The Doors of Perception 3188964 The Doors of Perception is a philosophical essay, released as a book, by Aldous Huxley. First published in 1954, it details his experiences when taking mescaline.

The book takes the form of Huxley's recollection of a mescaline trip that took place over the course of an afternoon in May 1953. The book takes its title from a phrase in William Blake's 1793 poem 'The Marriage of Heaven and Hell'.

Huxley recalls the insights he experienced, which range from the "purely aesthetic" to "sacramental vision". He also incorporates later reflections on the experience and its meaning for art and religion.]]>
208 Aldous Huxley Javad 2 بیشتر توقع یک کتاب خوشخوان و جذاب از دنیای مسکالین رو داشتم تا یک متن سخت‌خوان� پر ارجاع، شلخته و نامفهوم و گنگ. مترجم کتاب، صبا رستگار، به احتمال زیاد نتونسته کار رو اصلا خوب در بیاره. شاید هم واقعا متن اصلی خیلی گنگ و قلمبه سلمبه‌ا�.

اما از حق نگذریم یه جاهایی هم متن های جالب توجهی راجع به انسان، هوش، نحوه درک انسان از جهان و مسکالین داشت.]]>
3.91 1956 The Doors of Perception
author: Aldous Huxley
name: Javad
average rating: 3.91
book published: 1956
rating: 2
read at: 2023/03/03
date added: 2024/08/07
shelves:
review:
چیزی نبود که فکرشو می‌کرد�.
بیشتر توقع یک کتاب خوشخوان و جذاب از دنیای مسکالین رو داشتم تا یک متن سخت‌خوان� پر ارجاع، شلخته و نامفهوم و گنگ. مترجم کتاب، صبا رستگار، به احتمال زیاد نتونسته کار رو اصلا خوب در بیاره. شاید هم واقعا متن اصلی خیلی گنگ و قلمبه سلمبه‌ا�.

اما از حق نگذریم یه جاهایی هم متن های جالب توجهی راجع به انسان، هوش، نحوه درک انسان از جهان و مسکالین داشت.
]]>
قلب ضعیف و بوبوک 195870400 96 Fyodor Dostoevsky 6220111583 Javad 3 این دو داستان چیز خیلی خاصی به نظرم نداشتن که بتونم راجع بهشون بنویسم. داستان اول که مربوط به دوران اولیه نویسندگی داستایفسکیه و حسابی خام و رمانتیک‌زده‌ا� (!)
داستان دوم روایت نسبتا جذاب و جالبی داشت که به نظرم میدونست بیشتر از این حرفا شاخ و برگ بگیره و قشنگ شه؛ تا اینکه صرفا یه داستان حرفه‌ا� تر برای هجو و انتقاد کردن از اوضاع دنیا و روسیه اون موقع بوده باشه.]]>
3.34 قلب ضعیف و بوبوک
author: Fyodor Dostoevsky
name: Javad
average rating: 3.34
book published:
rating: 3
read at: 2024/08/06
date added: 2024/08/06
shelves:
review:
سه و نیم.
این دو داستان چیز خیلی خاصی به نظرم نداشتن که بتونم راجع بهشون بنویسم. داستان اول که مربوط به دوران اولیه نویسندگی داستایفسکیه و حسابی خام و رمانتیک‌زده‌ا� (!)
داستان دوم روایت نسبتا جذاب و جالبی داشت که به نظرم میدونست بیشتر از این حرفا شاخ و برگ بگیره و قشنگ شه؛ تا اینکه صرفا یه داستان حرفه‌ا� تر برای هجو و انتقاد کردن از اوضاع دنیا و روسیه اون موقع بوده باشه.
]]>
<![CDATA[نامه به کودکی که هرگز زاده نشد]]> 13589193 150 Oriana Fallaci 9643516318 Javad 2 3.72 1975 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
author: Oriana Fallaci
name: Javad
average rating: 3.72
book published: 1975
rating: 2
read at:
date added: 2024/07/31
shelves:
review:

]]>
زوربای یونانی 5746076 438 Nikos Kazantzakis 9643511286 Javad 0 to-read 4.02 1946 زوربای یونانی
author: Nikos Kazantzakis
name: Javad
average rating: 4.02
book published: 1946
rating: 0
read at:
date added: 2024/07/27
shelves: to-read
review:

]]>
فعل: شطحیاتی در دستور 38201821 99 محمد رضایی‌را� 6007806677 Javad 5
وقتی یه اثری رو می‌خونم� همیشه یکی از پررنگ‌تری� و مهم‌تری� وجوهی که بهش توجه می‌کن� نبوغ و شهود نویسنده‌ا� هستش که این اثر رو نوشته. اینکه این نوشته چیارو چطور و کی دیده و چطور درکشون کرده و چطور از این کل (و یا جزء) ها نوشته. فعل از اون دست نوشته‌های� بود که حسابی درگیرم کرد. از اون دست نوشته‌های� که دید نویسنده‌ا� لرزه بر ستون فقرات ذهنم انداخت. چرا؟

بذارید اینطور بگم. من خیلی از مواقع هنگام مطالعه آثاری که دوستشون دارم عمیقا، یا مطالبی دارن که از نظر محتوا هیجان زده‌ا� میکنن، یه لحظه کتاب رو می‌بند� و شروع می‌کن� به فکر کردن. وقت خوندن این اثرم چندین بار این کارو کردم (که گرچه خوندنشم برای من طول کشید چرا که هم من آثاری که دوست دارم رو مزه‌مزه‌کنا� میخونم و هم چون از مطالعه مقداری فاصله گرفتم این چند وقت). در یک توقف ناگهانی (اونم تو مترو؛ پاتوق مطالعه و موسیقی شنیدنِ منِ مجبور به حضور در مکان‌ها� مختلف و جابه‌جای�) به فکری فرو رفتم که بعدش حیرت‌زد� شدم. چند صفحه قبل از رسیدن به بخشی که نویسنده راجع به عدم توان انسان از صرف فعلی راجع به "عشق" حرف بزنه، به این فکر افتادم که ما آدم‌ه� فعل محضی راجع به "آزادی" نداریم. هیچ گونه فعلی که یک کنش خالص و یک تجسم محض از آزادی در قالب فعل باشه رو نداریم؛ و آزادی چیزیه که من پایه ذهنیتم در زندگی رو، روش چیدم. (همونطور که تو این نوشته هم گفته میشه، برای چیزهایی مثل "عشق" ما افعال جعلی داریم: ساختن فعل با مصدر، مثل عشق ورزیدن، عشق‌باز� کردن و...) و داشتم افسوس میخوردم که انگار هیچکس هم این درد رو حس نمیکنه که یهو... رضایی‌را� از عشق گفت. از فعل محضی که در دنیای واقعی انگار دیگه وجود نداره. از چیزی از جنس آزادیِ صرف نشدنی. عشق و آزادی و... افعالی صرف‌ناشدن� هستند. افعالی که به علت "عدم توانایی زبان در گشایش تمام وجود انسان" صرف نمیشن.

نمایشنامه فعل منو از حالی به حالی دگر برد. این شطحیاتی که از نظر فرم نمایشی هم برام جذابیت‌ها� بسیاری داشت، حاصل ذهنیتی بود خلاق و خاص. فعل با زیر سوال بردن خود فعل همه چیز انسان رو زیر سوال میبره و در نهایت، خود زبان رو. زبانی که انسان به ساختار فاعل-مفعول-فعلِ آن خو گرفته و از ساختار ازلیِ فاعل-فاعل-فعلِ افعال صرف‌نشده‌ا� مانند عشق در زندگی‌اش� دور افتاده.

فعل مرثیه‌ا� در بابت کُنش بی‌حدوحصر�. مرثیه‌ا� طربناک اما تراژیک؛ مانند جایگاه مرثیه پروانه و خورشید در دنیای واقعی: خیال‌انگی� و مسحورکننده اما خطرناک، دیوانه‌وا� و بدون محلی از اعراب در زندگیِ انسان‌ها� محصور در چارچوب‌ه�.

پ.ن1: فکر کنم اولین‌بار� که خیلی جدی تصمیم گرفتم یک اثری رو چندبار بعدها بخونم.
پ.ن2: این کتاب نه صرفا برای خودش بلکه به دلایل دیگری نیز برام خاصه. این کتاب هدیه‌ا� هست از دوستی. دوست‌بودن� که ثمره‌� دوران متفاوتی از زندگیمه؛ دوران آستگی. دوران کنش‌ه� و واکنش‌ها� متفاوت. دنیای احتمالات و پیشامدهای جدید من. دوران پساپیش‌ازبحرا�!
پ.ن3: تمام این نوشته، شطحیاتی بود که اول صبح به ذهنم رسید و در قالب کلمات بیان شد. هرچند چندبار ادیت شد و شاید اصلا حق مطلب رو ادا نکنه ولی برای خودم ارزشمنده.]]>
3.95 2018 فعل: شطحیاتی در دستور
author: محمد رضایی‌را�
name: Javad
average rating: 3.95
book published: 2018
rating: 5
read at: 2024/03/02
date added: 2024/07/15
shelves:
review:
تجسم محض افعال توسط ذهن یک مفعول؛ عشق، ترس و فاعل-فاعل-فعل.

وقتی یه اثری رو می‌خونم� همیشه یکی از پررنگ‌تری� و مهم‌تری� وجوهی که بهش توجه می‌کن� نبوغ و شهود نویسنده‌ا� هستش که این اثر رو نوشته. اینکه این نوشته چیارو چطور و کی دیده و چطور درکشون کرده و چطور از این کل (و یا جزء) ها نوشته. فعل از اون دست نوشته‌های� بود که حسابی درگیرم کرد. از اون دست نوشته‌های� که دید نویسنده‌ا� لرزه بر ستون فقرات ذهنم انداخت. چرا؟

بذارید اینطور بگم. من خیلی از مواقع هنگام مطالعه آثاری که دوستشون دارم عمیقا، یا مطالبی دارن که از نظر محتوا هیجان زده‌ا� میکنن، یه لحظه کتاب رو می‌بند� و شروع می‌کن� به فکر کردن. وقت خوندن این اثرم چندین بار این کارو کردم (که گرچه خوندنشم برای من طول کشید چرا که هم من آثاری که دوست دارم رو مزه‌مزه‌کنا� میخونم و هم چون از مطالعه مقداری فاصله گرفتم این چند وقت). در یک توقف ناگهانی (اونم تو مترو؛ پاتوق مطالعه و موسیقی شنیدنِ منِ مجبور به حضور در مکان‌ها� مختلف و جابه‌جای�) به فکری فرو رفتم که بعدش حیرت‌زد� شدم. چند صفحه قبل از رسیدن به بخشی که نویسنده راجع به عدم توان انسان از صرف فعلی راجع به "عشق" حرف بزنه، به این فکر افتادم که ما آدم‌ه� فعل محضی راجع به "آزادی" نداریم. هیچ گونه فعلی که یک کنش خالص و یک تجسم محض از آزادی در قالب فعل باشه رو نداریم؛ و آزادی چیزیه که من پایه ذهنیتم در زندگی رو، روش چیدم. (همونطور که تو این نوشته هم گفته میشه، برای چیزهایی مثل "عشق" ما افعال جعلی داریم: ساختن فعل با مصدر، مثل عشق ورزیدن، عشق‌باز� کردن و...) و داشتم افسوس میخوردم که انگار هیچکس هم این درد رو حس نمیکنه که یهو... رضایی‌را� از عشق گفت. از فعل محضی که در دنیای واقعی انگار دیگه وجود نداره. از چیزی از جنس آزادیِ صرف نشدنی. عشق و آزادی و... افعالی صرف‌ناشدن� هستند. افعالی که به علت "عدم توانایی زبان در گشایش تمام وجود انسان" صرف نمیشن.

نمایشنامه فعل منو از حالی به حالی دگر برد. این شطحیاتی که از نظر فرم نمایشی هم برام جذابیت‌ها� بسیاری داشت، حاصل ذهنیتی بود خلاق و خاص. فعل با زیر سوال بردن خود فعل همه چیز انسان رو زیر سوال میبره و در نهایت، خود زبان رو. زبانی که انسان به ساختار فاعل-مفعول-فعلِ آن خو گرفته و از ساختار ازلیِ فاعل-فاعل-فعلِ افعال صرف‌نشده‌ا� مانند عشق در زندگی‌اش� دور افتاده.

فعل مرثیه‌ا� در بابت کُنش بی‌حدوحصر�. مرثیه‌ا� طربناک اما تراژیک؛ مانند جایگاه مرثیه پروانه و خورشید در دنیای واقعی: خیال‌انگی� و مسحورکننده اما خطرناک، دیوانه‌وا� و بدون محلی از اعراب در زندگیِ انسان‌ها� محصور در چارچوب‌ه�.

پ.ن1: فکر کنم اولین‌بار� که خیلی جدی تصمیم گرفتم یک اثری رو چندبار بعدها بخونم.
پ.ن2: این کتاب نه صرفا برای خودش بلکه به دلایل دیگری نیز برام خاصه. این کتاب هدیه‌ا� هست از دوستی. دوست‌بودن� که ثمره‌� دوران متفاوتی از زندگیمه؛ دوران آستگی. دوران کنش‌ه� و واکنش‌ها� متفاوت. دنیای احتمالات و پیشامدهای جدید من. دوران پساپیش‌ازبحرا�!
پ.ن3: تمام این نوشته، شطحیاتی بود که اول صبح به ذهنم رسید و در قالب کلمات بیان شد. هرچند چندبار ادیت شد و شاید اصلا حق مطلب رو ادا نکنه ولی برای خودم ارزشمنده.
]]>
اسفار کاتبان 157032 داستان در باره‎� آشنایی پسر مسلمانی به اسم سعید با دختر یهودی به نام اقلیما است که قرار است تحقیق مشترکی در مورد تاثیر زندگی قدیسان در ساخت جوامع داشته باشند. آنها از دو جای متفاوت آغاز می‎کنن� و به نقطه مشترکی می‎رسن�.داستان با سه روایت مجزا جلو می‎رو�:
۱-روایت سعید و اقلیما که زبان ساده‎ا� دارد.
۲-روایت شدرک که از متون قدیمی یهودی نوشته شده است.
۳-قصه احمد بشیری که از متون کهن فارسی استفاده شده است و تقریبا پیچیده است.]]>
190 Abutorab Khosravi 964329059X Javad 4
برای پایان‌بند� هم این نکته هم مثبت بود و هم منفی. در پایان کتاب، بر خلاف تیپیکال خیلی از چنین دست آثار، در یک نقطه همه چیزا بهم نمیرسن و یا چرخش داستانی� عجیبی حول محور خطوط روایی و زمانی کتاب صورت نمیگیره. در عین حال روایات کتاب انگار در انتها تموم نمیشن و به زیست‌شو� ادامه میدن. شاید درست همونطور که از اول رمان میخونیم اسفار کاتبان برای جاودان کردن انسان‌ه� از طریق نوشتن و کلمات به زیست‌و� ادامه میدن.
اما از طرفی، به نظرم یه چیزی کم داشت و میتونست جذاب‌ت� ریسمان ظریف دو سه تا خط روایی رو به هم وصل کنه. البته که همینجوریشم خود روایات و نحوه ارتباطشون جذاب بود.

اما خب پایان بندی کتاب حس‌ها� متناقضی بهم داد؛ بیش از هرچیزی شاید تأثر نسبت به سرنوشت احمد و اقلیما. ایده های کتاب جذاب و نو بودن و خیلی از قسمت‌ها� برای من جذاب. متاسفانه شاید من خیلی کم سوادم نسبت به زبان کهن ایرانی ولی خب معنی خیلی از کلمات و اصطلاحاتِ بخش کهن کتاب که به تاریخ منصوری و شیخ کشف‌الاسرا� میپردازه رو بلند نبودم و هی باید سرچ میکردم. تا یه جابیش خیلی حال میدادا اما به نظرم غلظتش اندکی بیش از حد توان و حوصله‌ا� بود.

پ.ن1: این ریویو ادیت شد. باید یکم از ملاحظه‌کاری� کم کنم. امتیاز کتاب از پنج شد چهار. حقیقتا چیزهای بهتری هستن که دلم بیشتر باهاشونه و ارزش پنج رو دارن. هرچند اسفار کتاب تکنیک روایت‌ا� و ایده‌ها� نو اش برام جذاب بود، اما ارتباط قلبی فوق‌العاده‌ا� باهاش نگرفتم.]]>
3.84 2001 اسفار کاتبان
author: Abutorab Khosravi
name: Javad
average rating: 3.84
book published: 2001
rating: 4
read at: 2024/03/29
date added: 2024/06/28
shelves:
review:
اسفار کاتبان از اون دست رمان‌هایی� که فکر کنم تقریبا هرکس بخونتش بتونه به رمان‌نویس� مدرن ایرانی امیدوار شه. من خودم به شخصه میخواستم چهارتا ستاره رو ثبت کنم اما تکنیک نویسندگی خسروی برام جذابیت متفاوتی داشت. خسروی به خوبی نشون داد که از دل ادبیات کهن ایران و ترکیبِ سورئالش با دو خط زمانیِ حال و گذشته‌� نزدیک ایرانیا، چه اثر مدرنیستی قشنگی میشه درآورد. اثری با دو سه تا خط روایی که نه خیلی تو دل هم میرن و نه خیلی فاصله میگیرن: عین فاصله تعادلی مولکول‌ه�!

برای پایان‌بند� هم این نکته هم مثبت بود و هم منفی. در پایان کتاب، بر خلاف تیپیکال خیلی از چنین دست آثار، در یک نقطه همه چیزا بهم نمیرسن و یا چرخش داستانی� عجیبی حول محور خطوط روایی و زمانی کتاب صورت نمیگیره. در عین حال روایات کتاب انگار در انتها تموم نمیشن و به زیست‌شو� ادامه میدن. شاید درست همونطور که از اول رمان میخونیم اسفار کاتبان برای جاودان کردن انسان‌ه� از طریق نوشتن و کلمات به زیست‌و� ادامه میدن.
اما از طرفی، به نظرم یه چیزی کم داشت و میتونست جذاب‌ت� ریسمان ظریف دو سه تا خط روایی رو به هم وصل کنه. البته که همینجوریشم خود روایات و نحوه ارتباطشون جذاب بود.

اما خب پایان بندی کتاب حس‌ها� متناقضی بهم داد؛ بیش از هرچیزی شاید تأثر نسبت به سرنوشت احمد و اقلیما. ایده های کتاب جذاب و نو بودن و خیلی از قسمت‌ها� برای من جذاب. متاسفانه شاید من خیلی کم سوادم نسبت به زبان کهن ایرانی ولی خب معنی خیلی از کلمات و اصطلاحاتِ بخش کهن کتاب که به تاریخ منصوری و شیخ کشف‌الاسرا� میپردازه رو بلند نبودم و هی باید سرچ میکردم. تا یه جابیش خیلی حال میدادا اما به نظرم غلظتش اندکی بیش از حد توان و حوصله‌ا� بود.

پ.ن1: این ریویو ادیت شد. باید یکم از ملاحظه‌کاری� کم کنم. امتیاز کتاب از پنج شد چهار. حقیقتا چیزهای بهتری هستن که دلم بیشتر باهاشونه و ارزش پنج رو دارن. هرچند اسفار کتاب تکنیک روایت‌ا� و ایده‌ها� نو اش برام جذاب بود، اما ارتباط قلبی فوق‌العاده‌ا� باهاش نگرفتم.
]]>
من هم بودم 60481853 68 اکبر سردوزامی Javad 4
این روزها سریع بغض میکنم. این روزها تمام دُمل آبِ زلال چشمانم، میخوان بترکن و تهی شن- دُملی که فرزند ترسه؛ فرزند سرکوب و جبر، فرزند ناامیدی و خمودگی. با این کتاب هم خیلی بغض کردم. از همون صفحات اول کتاب با بغض تصمیم گرفتم متنی تکان دهنده برای ریویوی این کتاب بنویسم. متنی شخصی که از دل برآمده و متناسب با محتوای این کتاب کوتاهه. چندبار با خودم کلنجار رفتم و هی بیخیال شدم؛ مثل بسیاری دیگر از بارها که بیخیال مکتوب کردن حرفا شدم و به حرف زدن با آدما بسنده کردم؛ که البته موقع حرف زدن هم، واقعا "حرف" نمیزنم بیشتر اوقات. اما اینبار نه! این بار قراره کتاب رو بذارم بغلم و متنی بنویسم از تجربۀ خودم با این کتاب و یادآوری تجربۀ زیستۀ خودم با ارجاع به موضوعاتی که تو این کتاب مطرح شده. پس متنی خواهم نوشت تقریبا به سبک خود این کتاب:

آقای سردوزامی نوشۀ من را بخوان. میرعلایی گفته بود سارتر یعنی خیاط. تو هم خیاط بودی و گفتی سارتر هیچوقت خیاط نبوده چرا که هیچوقت زندگی یک خیاط رو نفهمیده. درسته، سارتر و خیلیای دیگه هیچوقت نفهمیدن خیاط بودن یعنی چی. خیلیا هیچوقت نفهمیدن که بودن و نشدن یعنی چی؛ درست برعکس شاملو که بود و شد.
من هم یک خیاط زاده ام. من پایین ترین جاهای شهر زندگی کردم و میکنم. از نتوانستن گفتی. من هم نتوانستم. من هم حس می کنم ناتوان ترین مردان این پهنۀ خاکم. من خیاط نیستم اما خیاط زاده ام. من عین مهدی که نابینا بود و بجای نوازندۀ سنتور، تلفنچی شد و مثل تقیِ که می خواست روزنامه نگار بشه، اما صرع گرفت و خفه شد، برایم نشد که نشد. من خودمو کشتم و انگار نشد. من تا وقتی رفتم دانشگاه نمی دونستم معنی افسردگی دقیقا یعنی چی. یا آدم افسرده چه شکلیه. من قبل از دبیرستان افسرده بودم. قبل از راهنمایی سرخورده و خسته، و توی دبیرستان ناامید. اما ادامه دادم. میان بُر زدم همونجور که تو زده بودی. تمام این زندگی تخمی رو با سریع جلو رفتن و میان بر زدن نگه داشتم و سعی کردم همه چیز رو با هم پیش ببرم. بهترین دانشگاه، یا پذیرش از آمریکا. باز گذاشتن دستم در ادامه دادن هر راهی. امیدها و انگیزه ها برای خفن شدن؛ محقق شدن، گیمر حرفه ای شدن، نویسنده شدن، استندآپ کمدین شدن، تور لیدر شدن، کاشف راز ذهن و بشریت شدن و... همۀ این ها بود اما نشد یا هرچی که برای من شد، که بقیه فکر میکنن همه چیز برای من میشه، برای من ارزشی نداشته. برای من فرقی با نشدن نداشته. من شاید حتی نمی دونم شدن یعنی چی.

من هم شاید عین توام که نوشتی "گوز هیچ کونی نیستم". تو گوز هیچ کونی نشدی تا کونی نباشی عین اون همخونه ای ماله کش ات. من گوز هیچ کونی نشدم تا هیچوقت تسلیم یکدست شدن و هم مسیر شدن با اکثر این موجودات نشم. نه شاید چون خیلی خاص بودم اما چون خیلی زندگی تخمیِ خاصی داشتم. گفتی من به خاک بوسه می زنم. گفتی خاک خالص و پاکه. گفتی بچه خاک است. گفتی خاک همه چیز را در خود می گیرد و اگر بگویی خیاط ، خیاط است و اگر بگویی جاکش، جاکش است. تو هم از بچگی شنیدن جاکش و جاسوس را به یاد داری. من یدک کشِ واژۀ "کصخل" هستم. هیچ چیز به اندازۀ این واژه از بچگی تا زمان حال، از بین چیزهایی که بهم گفتن، پر رنگ نبوده. من هم عین تو که خودتو کصمشنگ خطاب کردی، خودم خودمو کصخل خطاب می کنم. تو برای فرار از حس جاکش بودن قرص مصرف میکنی و من برای فرار کردن از کصخل بودن خدا شدم. من خدا شدم تا بپوشونم. دردای خودمو بپوشونم. خطاهای دیگران رو از چشمام بپوشونم. خودمو از آسیب دیدن از آدم ها بپوشونم. انقدر قُدسی بشم و بالا برم که کصخل بودنم تنها انسان های فانی رو اذیت کنه، نه من که خدام. یه خدای تنهای کصخل. اما می ترسم بعد از مرگ هم کصخل باشم.

من هم از شکست میگم. از یأس میگم. از یه قیچی میگم؛ شاید همون قیچی ای که بابای خیاطم باهاش الگوی این زندگی تخمی رو قبل از تولدم، باهاش بریده بود؛ شاید اون قیچی ای که اون فرد کصدست باهاش منو ختنه کرد؛ شاید اون قیچی که بابام و دیگران همیشه باهاش بال و پرم رو قیچی می کردن و جاه طلبی رو در من میکشتن؛ شاید اون قیچی که از پول نداشتن کل مسیر زندگی مشغول قیچی کردن آزادیم بود؛ شاید اون قیچی که ریشه های منو از واقعیت بریده و من همش حس کرده� ام تو این دنیا یه دادۀ پرت هستم، یا هیچ احساس تعلقی نه به آدم ها دارم نه به مکان ها؛ شاید اون قیچی ای که هرکاری خواستم بکنم، علارغم اینکه تونستمش، اما قیچی اش کرد و من رو در تعلیقی جهنمی انداخت؛ عین ویزایی که نیومد، وقتی می شد از این خاک منحوس به خاکی دیگر برم. شاید اون قیچی ای که دل من رو از تمام آدمای زندگیم یک به یک برید، هر کدام را به یک نوع تا در "خاک خودم غریب شوم." همون قیچی ای رو میگم که بالای سر من هست و شاید از میراث پدران بالای سر من مونده ولی می دونم کل سرنوشتم رو شرحه شرحه کرد. همون قیچی ای که همۀ مسیرهایم رو برید، همه چیزو تقطیع کرد تا انگیزه و حشرِ ادامه دادن در من بمیره. همون قیچی ای که بیشتر موقع ها فکر میکنم فقره اما شاید فقط یک لبۀ قیچی باشه؛ چون می دونم با دنیا دنیا پول هم شاید همینقدر حس تخمی داشته باشم نسبت به زندگی و ناتوان باشم.

از کسی متنفر نیستم شاید چون ناتوانم. نسبت به هولناک ترین آدم های زندگیم نهایتا بتونم حس ترحم داشته باشم- پایین ترین سطح حس داشتن نسبت به یک انسان. شاید چون ناتوانم. شاید چون نمیتونم نفرت بورزم و شاید چون بیشتر از ترحم کاری از دستم بر نمیاد. اما من همیشه جنگیدم. همیشه راه سخت رو انتخاب کردم. همیشه تکه پاره های زندگیمو که انگار تمام قیچی های دنیا آش و لاشش کرده بودن، به هم چسبوندم و از همۀ مسیرها همزمان جلو رفتم.

"من عصیان خاک هستم"
بین عصیان و طغیان دو به شک بودم اما عصیان رو انتخاب کردم تا بگم من عاصی هستم؛ از همه چیز این خاک و به خصوص از خود این خاک. من از خاکم و عاصی از این خاک. من هم به این خاک ناپاکِ منحوس تف می کنم.

باشد که برسد به دست آقای سردوزامی.

(نه نشد. من هم نتوانستم این متن رو درست بنویسم. خیلی چیزها موند- مثل اینکه من هم کلی غلط نگارشی دارم و از نشخوار ذهنی و عدم تمرکز، کصدست ترینم. اصلا اونجور که میخواستم هولناک به نظر نمیرسه. من هم گویا در نوشتن چیزی به اندازه یک درصد از بدبختیام ناتوانم. ولی شاید هم همۀ این هارو باید زیر سوال برد. شاید تمام این چیزها ذره ای اهمیت نداشته باشه و شاید من توانمندترین و واقعا خدام. اما گویا من نویسنده نیستم؛ شاید هنوز)]]>
3.79 من هم بودم
author: اکبر سردوزامی
name: Javad
average rating: 3.79
book published:
rating: 4
read at: 2024/03/30
date added: 2024/06/28
shelves:
review:
حاوی فحش اما بدون توهین. شامل حدیث نفس (شما بخون چسناله اگه راحت تری).

این روزها سریع بغض میکنم. این روزها تمام دُمل آبِ زلال چشمانم، میخوان بترکن و تهی شن- دُملی که فرزند ترسه؛ فرزند سرکوب و جبر، فرزند ناامیدی و خمودگی. با این کتاب هم خیلی بغض کردم. از همون صفحات اول کتاب با بغض تصمیم گرفتم متنی تکان دهنده برای ریویوی این کتاب بنویسم. متنی شخصی که از دل برآمده و متناسب با محتوای این کتاب کوتاهه. چندبار با خودم کلنجار رفتم و هی بیخیال شدم؛ مثل بسیاری دیگر از بارها که بیخیال مکتوب کردن حرفا شدم و به حرف زدن با آدما بسنده کردم؛ که البته موقع حرف زدن هم، واقعا "حرف" نمیزنم بیشتر اوقات. اما اینبار نه! این بار قراره کتاب رو بذارم بغلم و متنی بنویسم از تجربۀ خودم با این کتاب و یادآوری تجربۀ زیستۀ خودم با ارجاع به موضوعاتی که تو این کتاب مطرح شده. پس متنی خواهم نوشت تقریبا به سبک خود این کتاب:

آقای سردوزامی نوشۀ من را بخوان. میرعلایی گفته بود سارتر یعنی خیاط. تو هم خیاط بودی و گفتی سارتر هیچوقت خیاط نبوده چرا که هیچوقت زندگی یک خیاط رو نفهمیده. درسته، سارتر و خیلیای دیگه هیچوقت نفهمیدن خیاط بودن یعنی چی. خیلیا هیچوقت نفهمیدن که بودن و نشدن یعنی چی؛ درست برعکس شاملو که بود و شد.
من هم یک خیاط زاده ام. من پایین ترین جاهای شهر زندگی کردم و میکنم. از نتوانستن گفتی. من هم نتوانستم. من هم حس می کنم ناتوان ترین مردان این پهنۀ خاکم. من خیاط نیستم اما خیاط زاده ام. من عین مهدی که نابینا بود و بجای نوازندۀ سنتور، تلفنچی شد و مثل تقیِ که می خواست روزنامه نگار بشه، اما صرع گرفت و خفه شد، برایم نشد که نشد. من خودمو کشتم و انگار نشد. من تا وقتی رفتم دانشگاه نمی دونستم معنی افسردگی دقیقا یعنی چی. یا آدم افسرده چه شکلیه. من قبل از دبیرستان افسرده بودم. قبل از راهنمایی سرخورده و خسته، و توی دبیرستان ناامید. اما ادامه دادم. میان بُر زدم همونجور که تو زده بودی. تمام این زندگی تخمی رو با سریع جلو رفتن و میان بر زدن نگه داشتم و سعی کردم همه چیز رو با هم پیش ببرم. بهترین دانشگاه، یا پذیرش از آمریکا. باز گذاشتن دستم در ادامه دادن هر راهی. امیدها و انگیزه ها برای خفن شدن؛ محقق شدن، گیمر حرفه ای شدن، نویسنده شدن، استندآپ کمدین شدن، تور لیدر شدن، کاشف راز ذهن و بشریت شدن و... همۀ این ها بود اما نشد یا هرچی که برای من شد، که بقیه فکر میکنن همه چیز برای من میشه، برای من ارزشی نداشته. برای من فرقی با نشدن نداشته. من شاید حتی نمی دونم شدن یعنی چی.

من هم شاید عین توام که نوشتی "گوز هیچ کونی نیستم". تو گوز هیچ کونی نشدی تا کونی نباشی عین اون همخونه ای ماله کش ات. من گوز هیچ کونی نشدم تا هیچوقت تسلیم یکدست شدن و هم مسیر شدن با اکثر این موجودات نشم. نه شاید چون خیلی خاص بودم اما چون خیلی زندگی تخمیِ خاصی داشتم. گفتی من به خاک بوسه می زنم. گفتی خاک خالص و پاکه. گفتی بچه خاک است. گفتی خاک همه چیز را در خود می گیرد و اگر بگویی خیاط ، خیاط است و اگر بگویی جاکش، جاکش است. تو هم از بچگی شنیدن جاکش و جاسوس را به یاد داری. من یدک کشِ واژۀ "کصخل" هستم. هیچ چیز به اندازۀ این واژه از بچگی تا زمان حال، از بین چیزهایی که بهم گفتن، پر رنگ نبوده. من هم عین تو که خودتو کصمشنگ خطاب کردی، خودم خودمو کصخل خطاب می کنم. تو برای فرار از حس جاکش بودن قرص مصرف میکنی و من برای فرار کردن از کصخل بودن خدا شدم. من خدا شدم تا بپوشونم. دردای خودمو بپوشونم. خطاهای دیگران رو از چشمام بپوشونم. خودمو از آسیب دیدن از آدم ها بپوشونم. انقدر قُدسی بشم و بالا برم که کصخل بودنم تنها انسان های فانی رو اذیت کنه، نه من که خدام. یه خدای تنهای کصخل. اما می ترسم بعد از مرگ هم کصخل باشم.

من هم از شکست میگم. از یأس میگم. از یه قیچی میگم؛ شاید همون قیچی ای که بابای خیاطم باهاش الگوی این زندگی تخمی رو قبل از تولدم، باهاش بریده بود؛ شاید اون قیچی ای که اون فرد کصدست باهاش منو ختنه کرد؛ شاید اون قیچی که بابام و دیگران همیشه باهاش بال و پرم رو قیچی می کردن و جاه طلبی رو در من میکشتن؛ شاید اون قیچی که از پول نداشتن کل مسیر زندگی مشغول قیچی کردن آزادیم بود؛ شاید اون قیچی که ریشه های منو از واقعیت بریده و من همش حس کرده� ام تو این دنیا یه دادۀ پرت هستم، یا هیچ احساس تعلقی نه به آدم ها دارم نه به مکان ها؛ شاید اون قیچی ای که هرکاری خواستم بکنم، علارغم اینکه تونستمش، اما قیچی اش کرد و من رو در تعلیقی جهنمی انداخت؛ عین ویزایی که نیومد، وقتی می شد از این خاک منحوس به خاکی دیگر برم. شاید اون قیچی ای که دل من رو از تمام آدمای زندگیم یک به یک برید، هر کدام را به یک نوع تا در "خاک خودم غریب شوم." همون قیچی ای رو میگم که بالای سر من هست و شاید از میراث پدران بالای سر من مونده ولی می دونم کل سرنوشتم رو شرحه شرحه کرد. همون قیچی ای که همۀ مسیرهایم رو برید، همه چیزو تقطیع کرد تا انگیزه و حشرِ ادامه دادن در من بمیره. همون قیچی ای که بیشتر موقع ها فکر میکنم فقره اما شاید فقط یک لبۀ قیچی باشه؛ چون می دونم با دنیا دنیا پول هم شاید همینقدر حس تخمی داشته باشم نسبت به زندگی و ناتوان باشم.

از کسی متنفر نیستم شاید چون ناتوانم. نسبت به هولناک ترین آدم های زندگیم نهایتا بتونم حس ترحم داشته باشم- پایین ترین سطح حس داشتن نسبت به یک انسان. شاید چون ناتوانم. شاید چون نمیتونم نفرت بورزم و شاید چون بیشتر از ترحم کاری از دستم بر نمیاد. اما من همیشه جنگیدم. همیشه راه سخت رو انتخاب کردم. همیشه تکه پاره های زندگیمو که انگار تمام قیچی های دنیا آش و لاشش کرده بودن، به هم چسبوندم و از همۀ مسیرها همزمان جلو رفتم.

"من عصیان خاک هستم"
بین عصیان و طغیان دو به شک بودم اما عصیان رو انتخاب کردم تا بگم من عاصی هستم؛ از همه چیز این خاک و به خصوص از خود این خاک. من از خاکم و عاصی از این خاک. من هم به این خاک ناپاکِ منحوس تف می کنم.

باشد که برسد به دست آقای سردوزامی.

(نه نشد. من هم نتوانستم این متن رو درست بنویسم. خیلی چیزها موند- مثل اینکه من هم کلی غلط نگارشی دارم و از نشخوار ذهنی و عدم تمرکز، کصدست ترینم. اصلا اونجور که میخواستم هولناک به نظر نمیرسه. من هم گویا در نوشتن چیزی به اندازه یک درصد از بدبختیام ناتوانم. ولی شاید هم همۀ این هارو باید زیر سوال برد. شاید تمام این چیزها ذره ای اهمیت نداشته باشه و شاید من توانمندترین و واقعا خدام. اما گویا من نویسنده نیستم؛ شاید هنوز)
]]>
هدا گابلر 55055881 درست؛ اما همۀ این نکات در بافت ʾآشوبʿی مطرح می­شود که ایبسن در اندیشه‌ها� فلسفی و اجتماعی متفکران معاصرش، آرنولد، کارلایل، نیچه، راسکین دربارۀ تاریخ و فرهنگ به پا می­کند.]]> 296 Henrik Ibsen Javad 4
اما آیا هدا گابلر (رویکرد و خود شخصیتش) در زمان حال جایی داره؟ به نظر من اندکی بله و خیلی نه! به نظر من دنیای الان با تقریب خوبی از اون مردسالاری دوران ایبسن گذشته (البته اگه نسل قدیمی‌ت� کشورهای جهان سوم و... رو قلم بگیریم و به اینکه بعد این مردسالاری به چه چیز مبتذل‌تر� تبدیل شده کاری نداشته باشیم). برای همین، به نظر من هدا گابلر با تمام خوبی‌ه� و بدی‌هاش� خیلی اثر سرآمدتری از مادام بوواری نیست (حداقل در مقوله فمنیستی‌ا� و نه در عمق اساطیری و نمادینش). به نظر من مادام بوواری جاش تو گذشته‌ا� فقط. درسته خیلی مشکلات و دغدغه‌ها� هدا گابلر هنوزم وجود داره و اون جنس محرومیت و عدم آزادیِ تحمیلی از سوی دنیای مردانه که هدا حس میکنه، هنوزم کم و بیش تو برخی زندگی‌ه� پیدا میشه ولی به نظر من، دنیای امروز تا حدی خوبی از این گذشته. حداقل از نظر فرم و صورتِ این دست از مشکلات.

حالا منظورم از اینا چیه؟ هدا گابلر دقیقا عین مادام بوواری تن به ازدواجی مصلحتی و آروم با یه آدم خوب و تلاشگر داده؛ اونم آدمی که در واقع نویسنده به صورت قالبی یه ابله ازش میسازه: ترکیبی از خوبی و پاکی و سادگی و لودگی و نفهم‌باز� و نادیده‌گرفتن� افراطی (حتی اگه عین یورگن تسمانِ این نمایشنامه باهوش و درس خونده باشن). به زبان ساده، مردانی گاو! و هدا گابلر چیکار میکنه؟ با جسارتی بی‌نظی� (!) در دوران خودش، دست به هنجارشکنی میزنه و سعی بر تغییر سرنوشت مردها داره تا به آزادی که میخواد برسه. هدا روش خاصی در این تلاش و سعی داره و در نهایت موفقم میشه سرنوشت همسر و دلدار قدیمی‌ا� رو، که کاملا انسان manipulate کنیه، شخم بزنه. تنها کسی که زور هدا بهش نمیرسه، قاضی بِرکه.حالا قاضی برک کیه؟ به نظر یه دغل‌با� قهار و قدرتمند و مردسالار اما در عین حال، انگار ناموفق در مسائل مربوط به جنس مخالفی عین هدا. قاضی برک تو رفتار و کنترل هدا جوری باهاش شطرنج بازی میکنه که از اینکه هدا بهش لقب "تنها خروس مرغ‌دون�" رو بهش میده، نه تنها ناراحت نمیشه، بلکه خوشحالم میشه. (اینجا یه اسپویل سنگین داریم) به نوعی برک نقش خدای مردسالاری کثیف رو بازی میکنه و هدا که زورش بهش نمیرسه، از در دوستی و خنده و عشوه‌گر� و... وارد میشه و تهش که شکست میخوره، انتقام خودشو از این شکست در قبال بردگیِ مردسالاری با گرفتن جون خودش میگیره؛ که تهش مثلا بفهمیم سایه‌� مردسالاری کثیف هنوز قدرتمند و پیروز در میدان عمله اما هدا گابلر پیروز نهایی داستانِ نمادینِ زندگیِ آزادی‌طلبانه‌ا�.

اما خب که چی؟ خب من از شخصیتی به نام هدا گابلر، اگر در زمانه‌� حال وجود داشته باشه، متنفرم؛ همونطور که از قاضی برک‌ه� متنفر بوده و هستم. به نظرم این تایپ شخصیت‌ها� قالبی باید به تاریخ بپیوندن؛ در واقع، همه تایپ شخصیت‌ها� این نمایشنامه. این دنیا نباید دیگه به زنانی انقدر اسیر و نادیده‌گرفت� شده که ضد مرد شده باشن نیاز داشته باشه. و نه به مردانی که هر یک به نوعی ابله‌ان� یا سودازده و دغل‌با� و سرکوب شده و شیطان صفت. به نظر من دنیای الان با همه خوبیا و بدیاش شاید کم‌ک� بتونه این دو قطبی رو از بین ببره. به تمام ارکان هستی قسم، آزادی طلبی واقعی با مقصر انگاری جنس مقابل به دست نمیاد و هرگونه اقدام رادیکالی (از جمله سعی بر manipulate کردن سرنوشت جنس مخالف و... برای شکستن جبر زندگی و باز پس گیری آزادی یا حفظ آزادی که از هدا و قاضی به چشم خورد) همه چیزو تو دنیای الان بدتر میکنه. زمانی که این دو قطبی تو خودش حل بشه و بفهمیم ما همه ادما فارغ از جنسیت یه مشت دردیم و مشکل و ناتوانی و محرومیت و جبرکشیدن و...، شاید چیزا اوکه شد.

اما اگه ایبسن به عمد کاراکتر هدا گابلر رو جوری درست کرده که منفور من بشه، بهش تعظیم میکنم. که البته هیچ بعید نیست از ایبسن، چرا که مترجمم یه جاهایی به عدم رشد برخی از جنبه‌ها� شخصیتی هدا گابلر اشاره میکنه. خلاصه "اگه هدا گابلر قهرمان زمانه‌� خودش بوده، به نظر من ضد قهرمان دنیای الانه یا حداقل دنیای الانِ من".]]>
4.14 1890 هدا گابلر
author: Henrik Ibsen
name: Javad
average rating: 4.14
book published: 1890
rating: 4
read at: 2023/08/19
date added: 2024/06/27
shelves:
review:
اگه به هدا گابلر به عنوان یک اثر زمان‌من� نگاه کنیم، در زمان خودش شاید یه شاهکار هنجارشکنانه و خیلی جلوتر از زمان خودش بوده. چرا؟ چون دقیقا عین نمایشنامه عروسکخانه (البته چندین‌با� دیوانه‌وارت�) از اولین نمونه‌ها� ادبیات فمنیستیه؛ اونم قبل از اینکه اصلا چیزی به نام فمنیست خیلی تو دنیا مطرح باشه. توی دنیای مردسالار عصر ایبسن، این نمایشنامه میتونه حرفای بسیار زیادی برای گفتن داشته باشه. از طرفی، از نظر ساختاری و نمادی و عمق (همونطور که مترجم نزدیک n صفحه برای این نمایشنامه و ابعاد و حواشی‌ا� تحلیل و توضیح آورده) هم واقعا متن خوبی به نظر میرسه.

اما آیا هدا گابلر (رویکرد و خود شخصیتش) در زمان حال جایی داره؟ به نظر من اندکی بله و خیلی نه! به نظر من دنیای الان با تقریب خوبی از اون مردسالاری دوران ایبسن گذشته (البته اگه نسل قدیمی‌ت� کشورهای جهان سوم و... رو قلم بگیریم و به اینکه بعد این مردسالاری به چه چیز مبتذل‌تر� تبدیل شده کاری نداشته باشیم). برای همین، به نظر من هدا گابلر با تمام خوبی‌ه� و بدی‌هاش� خیلی اثر سرآمدتری از مادام بوواری نیست (حداقل در مقوله فمنیستی‌ا� و نه در عمق اساطیری و نمادینش). به نظر من مادام بوواری جاش تو گذشته‌ا� فقط. درسته خیلی مشکلات و دغدغه‌ها� هدا گابلر هنوزم وجود داره و اون جنس محرومیت و عدم آزادیِ تحمیلی از سوی دنیای مردانه که هدا حس میکنه، هنوزم کم و بیش تو برخی زندگی‌ه� پیدا میشه ولی به نظر من، دنیای امروز تا حدی خوبی از این گذشته. حداقل از نظر فرم و صورتِ این دست از مشکلات.

حالا منظورم از اینا چیه؟ هدا گابلر دقیقا عین مادام بوواری تن به ازدواجی مصلحتی و آروم با یه آدم خوب و تلاشگر داده؛ اونم آدمی که در واقع نویسنده به صورت قالبی یه ابله ازش میسازه: ترکیبی از خوبی و پاکی و سادگی و لودگی و نفهم‌باز� و نادیده‌گرفتن� افراطی (حتی اگه عین یورگن تسمانِ این نمایشنامه باهوش و درس خونده باشن). به زبان ساده، مردانی گاو! و هدا گابلر چیکار میکنه؟ با جسارتی بی‌نظی� (!) در دوران خودش، دست به هنجارشکنی میزنه و سعی بر تغییر سرنوشت مردها داره تا به آزادی که میخواد برسه. هدا روش خاصی در این تلاش و سعی داره و در نهایت موفقم میشه سرنوشت همسر و دلدار قدیمی‌ا� رو، که کاملا انسان manipulate کنیه، شخم بزنه. تنها کسی که زور هدا بهش نمیرسه، قاضی بِرکه.حالا قاضی برک کیه؟ به نظر یه دغل‌با� قهار و قدرتمند و مردسالار اما در عین حال، انگار ناموفق در مسائل مربوط به جنس مخالفی عین هدا. قاضی برک تو رفتار و کنترل هدا جوری باهاش شطرنج بازی میکنه که از اینکه هدا بهش لقب "تنها خروس مرغ‌دون�" رو بهش میده، نه تنها ناراحت نمیشه، بلکه خوشحالم میشه. (اینجا یه اسپویل سنگین داریم) به نوعی برک نقش خدای مردسالاری کثیف رو بازی میکنه و هدا که زورش بهش نمیرسه، از در دوستی و خنده و عشوه‌گر� و... وارد میشه و تهش که شکست میخوره، انتقام خودشو از این شکست در قبال بردگیِ مردسالاری با گرفتن جون خودش میگیره؛ که تهش مثلا بفهمیم سایه‌� مردسالاری کثیف هنوز قدرتمند و پیروز در میدان عمله اما هدا گابلر پیروز نهایی داستانِ نمادینِ زندگیِ آزادی‌طلبانه‌ا�.

اما خب که چی؟ خب من از شخصیتی به نام هدا گابلر، اگر در زمانه‌� حال وجود داشته باشه، متنفرم؛ همونطور که از قاضی برک‌ه� متنفر بوده و هستم. به نظرم این تایپ شخصیت‌ها� قالبی باید به تاریخ بپیوندن؛ در واقع، همه تایپ شخصیت‌ها� این نمایشنامه. این دنیا نباید دیگه به زنانی انقدر اسیر و نادیده‌گرفت� شده که ضد مرد شده باشن نیاز داشته باشه. و نه به مردانی که هر یک به نوعی ابله‌ان� یا سودازده و دغل‌با� و سرکوب شده و شیطان صفت. به نظر من دنیای الان با همه خوبیا و بدیاش شاید کم‌ک� بتونه این دو قطبی رو از بین ببره. به تمام ارکان هستی قسم، آزادی طلبی واقعی با مقصر انگاری جنس مقابل به دست نمیاد و هرگونه اقدام رادیکالی (از جمله سعی بر manipulate کردن سرنوشت جنس مخالف و... برای شکستن جبر زندگی و باز پس گیری آزادی یا حفظ آزادی که از هدا و قاضی به چشم خورد) همه چیزو تو دنیای الان بدتر میکنه. زمانی که این دو قطبی تو خودش حل بشه و بفهمیم ما همه ادما فارغ از جنسیت یه مشت دردیم و مشکل و ناتوانی و محرومیت و جبرکشیدن و...، شاید چیزا اوکه شد.

اما اگه ایبسن به عمد کاراکتر هدا گابلر رو جوری درست کرده که منفور من بشه، بهش تعظیم میکنم. که البته هیچ بعید نیست از ایبسن، چرا که مترجمم یه جاهایی به عدم رشد برخی از جنبه‌ها� شخصیتی هدا گابلر اشاره میکنه. خلاصه "اگه هدا گابلر قهرمان زمانه‌� خودش بوده، به نظر من ضد قهرمان دنیای الانه یا حداقل دنیای الانِ من".
]]>
اگر این نیز انسان است 52502214
امید است انتشار ترجمه‌� فارسی این کتاب، که یکی از شاهکارهای مسلم ادبیات قرن بیستم است و نامش مکرر در سیاهه‌ها� مختلف صد کتاب برتر این قرن آمده، گام کوچکی باشد برای تحقق آرزوی لوی که همواره دغدغه‌� آن را داشت که معیار انسان چیزی نباشد جز انسانیت.]]>
224 Primo Levi 9642092379 Javad 5
"اگر این نیز انسان است" بی‌نهای� هولناک بود. چه بر سر بشر رفته بود؟ این بشر چطور تونست انسان و انسانیت رو تو اردوگاه‌ها� آشتوییتس "منهدم" کنه؟ چطور شد که این کتاب رو خوندم و از میزان شوکه‌شدن� توانایی� نوشتن راجع بهش رو از دست نداده باشم؟

پریمو لوی تو این کتاب روایت‌گ� تحقیر انسان از تمامی جهات و به تمامی روش‌ه� از تمام سمت و سوها بود. انسان‌ها� خاطرات نویسنده حتی دیگر "آنقدر زنده نبودن که به مرگ بینیشند". چطور میشه مردگان رو باز کشت؟ چطور میشه یه کاری کرد که دقیقا خلاف خلق کردن انسان و متفاوت از مرگ باشه؟ این کتاب به شما نشون میده چطور.

و همونطور که اگه این کتاب رو تا به انتها بخونید متوجه می‌شید� پریمو لوی بیشتر از هرچیزی بر اساس شانس زنده موند تا روایت‌گ� این خاطرات تکان‌دهند� باشه. سرگذشت مرگبار نویسنده از صفحات اول تا آخرین صفحه‌� کتاب، دردی بینهایت رو به مغز استخوان خواننده تزریق میکنه.

از عجیب‌تری� و همذات‌پندارانه‌تری� قسمت‌ها� کتاب برای من بخش‌ها� ابتدایی کتاب بود که همه‌چیز� عین دوران آموزشی سربازی بود: دیسیپلین‌ه� و روتین‌ها� به غایت پوچ و مسخره، فرمالیته بودن تمامی قانون‌ها� واقعا بی‌هد� بودن تک‌ت� اعمال اونجا و... حقیقتا که حس سربازای تازه وارد فکر نکنم دست کمی از پریموی لوی‌ا� داره که تازه وارد آشویتس وحشتناک شده. همونقدر عذاب‌آور� پوچ و فرسایندهٔ روح انسانی. از طرفی، همزمان شدن خوندن این کتاب با دوران پر از بدبختی و چالش و سختیِ قبل رفتن، کلی حس‌وحا� متناقض و عجیب‌وغری� رو توی من بیدار کرد. واقعا تجربه شخصیِ متفاوت و عجیبی داشتم با این کتاب.

اگر این نیز انسان است به نظر من گرانبارترین کتابی هست که چاپش خیلی وقته تموم شده و به شدت نایابه.]]>
4.08 1947 اگر این نیز انسان است
author: Primo Levi
name: Javad
average rating: 4.08
book published: 1947
rating: 5
read at: 2023/06/25
date added: 2024/05/31
shelves:
review:
این کتاب عین یه پتک خورد تو سرم. سپهر خوب گفته بود: تک‌ت� کلمات این کتاب بوی درد می‌ده�.

"اگر این نیز انسان است" بی‌نهای� هولناک بود. چه بر سر بشر رفته بود؟ این بشر چطور تونست انسان و انسانیت رو تو اردوگاه‌ها� آشتوییتس "منهدم" کنه؟ چطور شد که این کتاب رو خوندم و از میزان شوکه‌شدن� توانایی� نوشتن راجع بهش رو از دست نداده باشم؟

پریمو لوی تو این کتاب روایت‌گ� تحقیر انسان از تمامی جهات و به تمامی روش‌ه� از تمام سمت و سوها بود. انسان‌ها� خاطرات نویسنده حتی دیگر "آنقدر زنده نبودن که به مرگ بینیشند". چطور میشه مردگان رو باز کشت؟ چطور میشه یه کاری کرد که دقیقا خلاف خلق کردن انسان و متفاوت از مرگ باشه؟ این کتاب به شما نشون میده چطور.

و همونطور که اگه این کتاب رو تا به انتها بخونید متوجه می‌شید� پریمو لوی بیشتر از هرچیزی بر اساس شانس زنده موند تا روایت‌گ� این خاطرات تکان‌دهند� باشه. سرگذشت مرگبار نویسنده از صفحات اول تا آخرین صفحه‌� کتاب، دردی بینهایت رو به مغز استخوان خواننده تزریق میکنه.

از عجیب‌تری� و همذات‌پندارانه‌تری� قسمت‌ها� کتاب برای من بخش‌ها� ابتدایی کتاب بود که همه‌چیز� عین دوران آموزشی سربازی بود: دیسیپلین‌ه� و روتین‌ها� به غایت پوچ و مسخره، فرمالیته بودن تمامی قانون‌ها� واقعا بی‌هد� بودن تک‌ت� اعمال اونجا و... حقیقتا که حس سربازای تازه وارد فکر نکنم دست کمی از پریموی لوی‌ا� داره که تازه وارد آشویتس وحشتناک شده. همونقدر عذاب‌آور� پوچ و فرسایندهٔ روح انسانی. از طرفی، همزمان شدن خوندن این کتاب با دوران پر از بدبختی و چالش و سختیِ قبل رفتن، کلی حس‌وحا� متناقض و عجیب‌وغری� رو توی من بیدار کرد. واقعا تجربه شخصیِ متفاوت و عجیبی داشتم با این کتاب.

اگر این نیز انسان است به نظر من گرانبارترین کتابی هست که چاپش خیلی وقته تموم شده و به شدت نایابه.
]]>
داستان ملال‌انگی� 22032597 108 Anton Chekhov 9642090058 Javad 5 3.72 1889 داستان ملال‌انگیز
author: Anton Chekhov
name: Javad
average rating: 3.72
book published: 1889
rating: 5
read at:
date added: 2024/05/28
shelves:
review:

]]>
جمجمه‌ا� در کانه‌مار� 27418845 102 Martin McDonagh Javad 3
شاید ادامه این سخن، حاوی اسپویلر باشه.

اما جمجمه ای در کانه مارا، با یه پایان یک چهارم بسته تموم میشه! و شاید این زیباترین تکنیک مک دونا تو این نمایشنامه باشه. نمایشنامه ای نسبتا خشن و فحاش، به مفاهیم زناشویی و ارزش مردگان. یه نکته جالب دیگه اشم این بود که نویسنده بجای چرخش و تعلیق داستانی های معمول برای هیجانی کردن روایت، ار چرخش و تعلیق های کم هیجان تر اما جالب تر و درخور تر استفاده کرده. البته این نمایشنامه به نظرم بیش از محتوا محور بودن، یه اثر سرگرم کننده و یه تحلیل درونی از اجتماع ایرلندی های اون دوره بوده. واقعا هم مردم جالبی هستن و البته، با لهجه خنده دار و پر از فحش]]>
3.38 1997 جمجمه‌ای در کانه‌مارا
author: Martin McDonagh
name: Javad
average rating: 3.38
book published: 1997
rating: 3
read at: 2022/11/25
date added: 2024/05/27
shelves:
review:
من ملکه زیبایی لی‌نی� رو بیشتر دوست داشتم. البته که اون نمایشنامه اولین جلد و این نمایشنامه، دومین جلد اولین سه گانه مک دوناس. و خب منطقا آثار دوره خامیشه و توقع مرد بالشی رو از این مک دونا نباید داشت.

شاید ادامه این سخن، حاوی اسپویلر باشه.

اما جمجمه ای در کانه مارا، با یه پایان یک چهارم بسته تموم میشه! و شاید این زیباترین تکنیک مک دونا تو این نمایشنامه باشه. نمایشنامه ای نسبتا خشن و فحاش، به مفاهیم زناشویی و ارزش مردگان. یه نکته جالب دیگه اشم این بود که نویسنده بجای چرخش و تعلیق داستانی های معمول برای هیجانی کردن روایت، ار چرخش و تعلیق های کم هیجان تر اما جالب تر و درخور تر استفاده کرده. البته این نمایشنامه به نظرم بیش از محتوا محور بودن، یه اثر سرگرم کننده و یه تحلیل درونی از اجتماع ایرلندی های اون دوره بوده. واقعا هم مردم جالبی هستن و البته، با لهجه خنده دار و پر از فحش
]]>
سال بلوا 43451303 با این� صحنه شگفت� سال� بلوا آغاز می‌شو�. داستانی� که� در آن� همه� چیز منظم� است� و منظم� نیست‌� داستانی� که� تاریخی� است� و تاریخی� نیست‌� داستانی� که� روایتش� خطی� است� و در عین� حال� سیال� است�. ماجرا عمدتاً از زبان� دختری� روایت� می‌شو� که� پدرش� سرهنگ� است� و در آرزوی� صعود از پله‌های� ترقی� مدام� سقوط� می‌کن�. سرهنگ� هرگز به� پایتخت� خوانده� نمی‌شود� دخترش� نیز به� جای� آن� که� همسر ولیعهد و ملکه� ایران� شود، دل� سپرده� به� عشق� کوزه‌گری� غریب� به� ناچار به� همسری� پزشکی� در می‌آی� که� سرانجام� قاتل� اوست�. تصویر موشکافانه� مظلومیت� زن� ایرانی‌� مظلومیت� مرد هنرمند ایرانی� و تاریخ� پرهراس� یک� سرزمین� کهنسال‌� از سال� بلوا رمانی� ساخته� است� که� هرگز فراموش� نمی‌شو�.]]> Abbas Maroufi Javad 0 to-read 4.01 1992 سال بلوا
author: Abbas Maroufi
name: Javad
average rating: 4.01
book published: 1992
rating: 0
read at:
date added: 2024/05/25
shelves: to-read
review:

]]>
نشت نشا 178539 در مورد فرار مغزها از ایران Reza Amirkhani 9644173104 Javad 2 3.58 2005 نشت نشا
author: Reza Amirkhani
name: Javad
average rating: 3.58
book published: 2005
rating: 2
read at:
date added: 2024/05/17
shelves:
review:

]]>
ناصر ارمنی 44155712 180 Reza Amirkhani 964337341X Javad 2 3.06 2005 ناصر ارمنی
author: Reza Amirkhani
name: Javad
average rating: 3.06
book published: 2005
rating: 2
read at:
date added: 2024/05/15
shelves:
review:

]]>
نقشه و قلمرو 60822842
The exhibition � ‘Professions�, a series of portraits of ordinary and extraordinary people at work � brings Jed new levels of global fame. Yet his boiler is still broken, his ailing father flirts with oblivion and, worse still, he is contacted by one Inspector Jasselin, who requests his assistance in solving an unspeakable, atrocious and gruesome crime.

Art, money, fathers, sons, death, love and the transformation of France into a tourist paradise come together to create a daringly playful and original twist on the contemporary novel from a modern master of the form.]]>
374 Michel Houellebecq Javad 0 to-read 3.75 2010 نقشه و قلمرو
author: Michel Houellebecq
name: Javad
average rating: 3.75
book published: 2010
rating: 0
read at:
date added: 2024/05/14
shelves: to-read
review:

]]>
رگتایم 1725785 رگتایم یک داستان نیست، بلکه چند داستان به‌هم‌بافت� است. به همین دلیل چند بار آغاز می‌شو� و چند بار به پایان می‌رس�. «پدر» و خانواده‌اش� «تاته» و دخترش، کولهاوس و نامزدش، «برادر کوچکه» و عشقش، اما گلدمن و سر پرشورش، همه سرگذشت خاص خود را دارند. و لابه‌لا� همه اینها، هودینی، آکروبات و شعبده‌با� تردست... پرواز می‌کن�.
[از مقدمه مترجم]]]>
280 E.L. Doctorow 9644870735 Javad 0 to-read 4.02 1975 رگتایم
author: E.L. Doctorow
name: Javad
average rating: 4.02
book published: 1975
rating: 0
read at:
date added: 2024/05/14
shelves: to-read
review:

]]>
<![CDATA[ترجیح می‌ده� که نه: بارتلبی محرر و سه جستار فلسفی]]> 28264933
ژیل دلوز، فیلسوف فرانسوی در یکی از آخرین مقاله‌ها� خود، با عنوان «بارتلبی، یا یک فرمول» به این داستان هرمان ملویل پرداخته است که با ترجمۀ شهریار وقفی پور در کتاب منتشر شده است.

امیر احمدی آریان نیز مقاله‌ا� از «ژاک رانسیر» با عنوان «دلوز، بارتلبی و فرمول» ادبی را ترجمه کرده است که در آن به بررسی و تشریح بیشتر نظر دلوز دربارۀ این داستان پرداخته است.

مقالۀ سوم این کتاب، «بارتلبی، یا در باب حدوث» است که در آن جورجو آگامبن وجوه دیگری از این داستان را بررسی کرده است که با ترجمۀ امید مهرگان و پویا رفویی در کتاب «ترجیح می‌ده� که نه» منتشر شده است.

«بارتلبی محرر» را می‌توا� داستان مردی دانست که می‌توان� به‌راحت� و با خونسردی «نه» بگوید. او فردی است که برای کار تحریر یا رونویسی در یک دفتر ثبت اسناد استخدام شده است و رفتاری متفاوت و خاص دارد. او در برابر بسیاری از درخواست‌های� که از او می‌شو� تنها یک پاسخ دارد: «ترجیح می‌ده� که نکنم.»

پیش از انتشار این کتاب، داستان «بارتلبی محرر» در سال ۱۳۷۶ در جلد سوم از مجموعۀ «داستان و نقد داستان» گزیده و ترجمۀ احمد گلشیری به همراه نقدی از لاینل تریلینگ منتشر شده بود و در کتاب «ترجیح می‌ده� که نه» پیش از این سه نقد، داستان «بارتلبی محرر» با ترجمۀ کاوه میرعباسی منتشر شده است.]]>
192 Herman Melville 6005906259 Javad 4
مقالات تحلیلی که بعد از اتمام داستان اومدن تا حدودی برای من جذاب و جالب بودن ولی به‌طو� کلی سخت‌فه� بودن و من یا نصفه نیمه خوندم یا روزنامه‌وا�. البته که مقاله اخر که راجع به بلقوه‌بودگ� و ارتباط منفی‌ا� با اراده و ضرورت (برخاسته از اخلاقیات) بود، برام جذابیت داشت. به نظر من این حجم از نوشته‌ها� نسبتا تخصصی و سخت در انتهای کتاب کاربرد درست و بجایی نداره.

راجع به عبارت ترجیح می‌ده� که نه از دلوز گرفته تا بیشتر مخاطبین توضیحات و حرفای زیادی زدن. یا ارتباط جالب و زیبای داستان با مسیحیت و حرفای بین‌خطو� ملویل با مخاطب. من به همینا بسنده میکنم اما میخوام از چیزی بگم که شاید کمتر بهش توجه شده.

به نظر بلقوگیِ حرص‌درآورنده‌� بارتبلی از استصیاله؛ بارتلبی برای من مظهر خود استیصاله (و نه شاید بدبختی و درد و فقر). مردی که فقط در خطوط اخر داستان اشاره میشه قبلا زندگی نرمالی داشته و کار میکرده و زندگی بهش نساخته. بارتلبی مطلقا استیصال رو پذیرفته و بلقوگیِ خالص رسیده. استیصالی که تنه‌به‌تنه‌� پوچی میزنه و از کنار خودکشی میگذره. پذیرفتن چنین استیصالی رفتار passive-aggressive نسبت به دنیاست- یه دهن‌کج� و سرکشیِ به‌نظ� فوق منفعلانه. به قولی، تونستن بارتلبی از نتونستنش نیست بلکه از عدم خواستنش برای تونستنه. این عصیان که من نمیخوام که در دنیا "بتوانم" رو میشناسم...]]>
4.09 1853 ترجیح می‌دهم که نه: بارتلبی محرر و سه جستار فلسفی
author: Herman Melville
name: Javad
average rating: 4.09
book published: 1853
rating: 4
read at: 2024/05/11
date added: 2024/05/11
shelves:
review:
اول اشاره کنم که این کتاب رو با ترجمه‌� میرعباسی نخوندم، چون با کوچک‌تری� تطبیق دادنی با متن اصلی متوجه میشید ترجمه‌ها� میرعباسی چقدر تغییر پیدا کرده. ترجمه‌� احمد گلشیری از این داستان واقعا خوب بود.

مقالات تحلیلی که بعد از اتمام داستان اومدن تا حدودی برای من جذاب و جالب بودن ولی به‌طو� کلی سخت‌فه� بودن و من یا نصفه نیمه خوندم یا روزنامه‌وا�. البته که مقاله اخر که راجع به بلقوه‌بودگ� و ارتباط منفی‌ا� با اراده و ضرورت (برخاسته از اخلاقیات) بود، برام جذابیت داشت. به نظر من این حجم از نوشته‌ها� نسبتا تخصصی و سخت در انتهای کتاب کاربرد درست و بجایی نداره.

راجع به عبارت ترجیح می‌ده� که نه از دلوز گرفته تا بیشتر مخاطبین توضیحات و حرفای زیادی زدن. یا ارتباط جالب و زیبای داستان با مسیحیت و حرفای بین‌خطو� ملویل با مخاطب. من به همینا بسنده میکنم اما میخوام از چیزی بگم که شاید کمتر بهش توجه شده.

به نظر بلقوگیِ حرص‌درآورنده‌� بارتبلی از استصیاله؛ بارتلبی برای من مظهر خود استیصاله (و نه شاید بدبختی و درد و فقر). مردی که فقط در خطوط اخر داستان اشاره میشه قبلا زندگی نرمالی داشته و کار میکرده و زندگی بهش نساخته. بارتلبی مطلقا استیصال رو پذیرفته و بلقوگیِ خالص رسیده. استیصالی که تنه‌به‌تنه‌� پوچی میزنه و از کنار خودکشی میگذره. پذیرفتن چنین استیصالی رفتار passive-aggressive نسبت به دنیاست- یه دهن‌کج� و سرکشیِ به‌نظ� فوق منفعلانه. به قولی، تونستن بارتلبی از نتونستنش نیست بلکه از عدم خواستنش برای تونستنه. این عصیان که من نمیخوام که در دنیا "بتوانم" رو میشناسم...
]]>
<![CDATA[فیلم به مثابه فلسفه: همشهری کین, #4]]> 42285812 55 صالح نجفی 600977053X Javad 4 نجفی به خوبی تونسته ابعاد مختلف یه فیلم رو در قالب تحلیل در بیاره. برای من ارتباط میان مارکسیسم و اموزه‌ها� فروید با این فیلم خیلی جالب بود.]]> 3.12 فیلم به مثابه فلسفه: همشهری کین, #4
author: صالح نجفی
name: Javad
average rating: 3.12
book published:
rating: 4
read at: 2024/05/10
date added: 2024/05/10
shelves:
review:
خوندن این شماره هم برای من جالب و جذاب بود.
نجفی به خوبی تونسته ابعاد مختلف یه فیلم رو در قالب تحلیل در بیاره. برای من ارتباط میان مارکسیسم و اموزه‌ها� فروید با این فیلم خیلی جالب بود.
]]>
<![CDATA[فیلم به مثابه فلسفه: آنی هال, #5]]> 42285826 48 صالح نجفی 6009770521 Javad 5 3.28 فیلم به مثابه فلسفه: آنی هال, #5
author: صالح نجفی
name: Javad
average rating: 3.28
book published:
rating: 5
read at: 2024/04/25
date added: 2024/04/25
shelves:
review:
خوندن چنین آثاری برای من هم جذابیت داره هم تازگی. صالح نجفی هم الحق که متنی تحلیلی و جالب توجه راجع به انی هال نوشته. یکم تخصصی‌ت� از چیزی بود که فکرشو میکردم ولی برام جذاب‌تر� کرد؛ چرا که مجبور شدم برای فهم چندین تا اصطلاح و قضیه فلسفی و سینماشناسی و... سرچ کنم چیزای جالبی یاد بگیرم.
]]>
زمانی که یک اثر هنری بودم 6281005 اريك-امانوئل اشميت، زاده‌� ۱۹۶۰ است. او دكترای فلسفه دارد و از نويسندگان مطرح جهان به شمار می‌رو�. آثاری كه او نوشته، هر يك به‌گونه‌ا� خاص خود، مطرح هستند. رمان «زمانی كه يك اثر هنری بودم»، رمانی است غيرمتعارف، هم از لحاظ روايت و هم به‌لحا� شكل و محتوا. چرا كه نوع روايت آن، آميزه‌ا� است از روايت كلاسيك و مدرن. از اين‌رو� شكل و محتوای آن مشمول دگرديسی پويايی به‌زبا� رمان شده كه در آن هستی رمان دگرگون شده است؛
این اثر اعتراضی است به دنیای مدرنیته و هنر معاصر. نگاه اومانیستی او در این اثر کاملاً برجسته و مشهود است. اشمیت به موقعیت انسان در دنیای معاصر اعتراض می‌کند� انسانی که اندک‌اند� تا حد یک شیء تنزل می‌یابد� و هم به آزادی انسان، آن هم در دنیایی که داعیه‌� آن را دارد؛]]>
240 Éric-Emmanuel Schmitt 9647640943 Javad 0 to-read 3.52 2002 زمانی که یک اثر هنری بودم
author: Éric-Emmanuel Schmitt
name: Javad
average rating: 3.52
book published: 2002
rating: 0
read at:
date added: 2024/04/21
shelves: to-read
review:

]]>