مدرنیته یعنی چه؟ آیا نوشدن و امروزگی است، یا جهشی است در تاریخ تمدن انسانی؟ گذر از محدودیتها� سنت و تاریخ است، یا گام نهادن به قلمرو حاکمیت انسان؟ آیا رویکردی است اخلاقی یا با آزادیها� سیاسی و اجتماعی یکی است؟ الگویی است فراهم آمده بر اساس بینشی اروپامحور، یا با خردباوری علمی و ابزاری به یک معنا میآی�.
این کتاب تلاشی است در اثبات نکتها� مهم: پاسخ به این پرسشه� ممکن نیست مگر بر اساس نگرشی انتقادی نسبت به مدرنیته. نقادی روزگار مدرن، به گفتهٔ هگل خودآگاهی مدرنیته است و به قول هایدگر شهامتی عظیم میطلب�: شجاعت پرسش از روزگار نو.
سخن فلسفی دربارهٔ مدرنیته امروز بیش از همیشه به معنای پیشبرد نقادی است: نقدی که با نیچه آغاز شد، نقد هوسرل به خرد علمی، نقد هایدگر به تکنولوژی و تقدیر روزگار نو، نقد آدورنو و هورکهایمر به خرد ابزاری روزگار روشنگری، نقد فوکو به همبستهٔ دانش و اقتدار و پاسخ هابرماس به این همه در پرتو باور به خرد ارتباطی و مکالمه، و بیباور� فیلسوفان پسامدرن به این پاسخ.
کتاب شرحی است از سخن و جدل فلسفی امروز دربارهٔ مدرنیته.
مدرنیته چیست؟ بودلر میگوید: "مدرنیته شکلی از رابطه است که باید با خودمان برقرار کنیم. مدرن بودن یعنی خود را چنان که هستیم نپذیریم و علیه خویش قیام کنیم. این نبرد با واقعیت موجود و خویشتن، در هنر رخ میده�."
مدرنیته و اندیشه انتقادی، شرحی است از جدل و سخن فلسفی امروز درباره مدرنیته. به جرأت میتوا� این کتاب را از زیباترین کتابها� جناب احمدی دانست. کتاب با رویکردی انتقادی و با در نظر گرفتن نقدهای فلاسفه، مدرنیته و گفتمانها� غالب آن را بررسی میکن�. زبان اثر، بسیار شاعرانه و هنری ست و از این چشمانداز� شاید بتوان این اثر را شاهکار ادبی جناب احمدی دانست.
کتاب، با فصلی درباره نسبت مدرنیته و بحران آغاز میشو�. مدرنیته، به اعتبار خرد و کارکردهایش، سنته� و ارزش های کهنه را کمرنگ میکن�. به تعبیر نیچه، ارزش های کهنه میمیرن� و حالا فرد خود را در جامعها� مییاب� که آن ارزش های کهنه هنوز بر آن حکمرانی میکن�. و این گونه، مدرنیته و نیهیلیسم نسبتی حقیقی پیدا میکنن�. ما روی دریاچه یخزد� ایستادهای� و یخ بسیار نازک است و زود خواهد شکست. ارزشهای کهنه میمیرد و موقعیت فرد در جامعه مدرن، حالا بسیار متزلزل و خطرناک است. بحث، سپس به بحران فردیت و بحران هویت میرسد� یعنی به بحران فرهنگ. آدمی در عصر مدرن، دیگر قادر به آفرینش شکلها� تازه از باور دینی نیست. هنر، دیگر بیانگر نیست و فلسف در بحران به سر میبرد و ایده پیشرفت، از میان رفته است. اینگونه� فیلسوف عصر مدرن، خود را در موقعیتی جدید مییاب� که باید به آن واکنش نشان دهد. این واکنش چیست: انتقاد به مدرنیته.
انتقاد به مدرنیته با نقد به خردباوری آغاز میشو�. خردباوری، که زمانی هگل در باره آن گفته بود که انسان را به آزادی میرسان� و مارکس، شالوده فلسف خود را بر این مبنا قرار داده بود، حالا به گفته اندیشمندان مکتب فرانکفورت ما را به یک سرمنزل شوم رسانیده است: آشویتس.
بابک احمدی، در ادامه، از نقادی فلاسفه به این بحرانها� مدرنیته سخن میگوی�. در ابتدا، نقد هوسرل بر خردباوری و بحران علم مطرح میشو�. هوسرل، با رویکردی پدیدارشناسانه، نسبتی میان علم و خرد مطرح میکند و سرچشمه بحران فلسف مدرن را در ابژکتیویسم علم مدرن مییاب�.
در فصل بعد، نوبت به هایدگر و بحث او از تکنولوژی میرسد. در این فصل بسیار خواندنی، منش دوگانه تکنولوژی آشکار میشو�. تکنولوژی که قرار بود آشکارگی حقیقت را به دنبال داشته باشد، در روزگار مدرن، حقیقت را میپوشان�.
در فصل چهارم، سخن از اندیشمندان مکتب فرانکفورت و نقد خرد ابزاری میشو�. بنا بر اعتقاد مارکس، سازماندهی عقلانی و بخردانه تولید در دوران مدرن، کلید رهایی انسان است. در این فصل بابک احمدی نشان میده� که چگونه هورکهایمر و آدورنو، به یاری نظریه و نگرشی نقادانه به علم، فلسف و جامعهشناس� دوران، اعتبار خردباوری مارکسیستی را کم اثر میکنن�.
در فصل پنجم، احمدی، کار را به دست یکی از مدافعین سرسخت مدرنیته میسپار� و درباره لزوم جدی گرفتن اندیشه های هابرماس سخن میگوی�. در این فصل بسیار زیبا، اندیشهها� هابرماس درباره منطق مکالمه و خرد ارتباطی، هرمنوتیک، پوزیتیویسم و موقعیت پسامدرن به عنوان فرانقدی بر انتقاد متفکرین مکتب فرانکفورت، شالوده شکنی دریدا و پدیدارشناسی هوسرل مطرح میشو�.
زیباترین فصل کتاب، که در آن جناب احمدی، تسلط خود را بر زبان و سخن فلسفی به رخ میکشد� فصلیس� در باب اندیشهها� میشل فوکو در باب نسبت خردباوری با همبسته دانش، قدرت. در این فصل مشخص میشو� که چگونه رویکرد مدرن، دیگری را نمیپذیر� و چگونه خردباوری مدرن، قدرتمندترین شکل ظهور دیگری یعنی دیوانگی را انکار و سرکوب میکن�. در پایان این فصل، احمدی نقل قول بودلر را مطرح میکند:" انسان مدرن کسی نیست که در پی کشف خویشتن و حقیقت وجودی خود باشد. بلکه کسی است که میکوشد تا خود را اختراع کند. مدرنیته، آن موقعیتیس� که رسالتش آفرینش و ابداع انسان است."
آخرین فصل کتاب درباره موقعیت پس از مدرنیته سخن میگوی�. نقادان مدرنیته، روزگار پس از مدرنیته را در یکی از این دو راه میشناسند. یکی نیهیلیسم و دیگری افقی تازه که با شکآوری� ناباوری به معنای قطعی ابژه و انکار متافیزیک حضور، همراه شده است.
فصل اول کتاب به مدرنیته و بحران اختصاص داده شده. مدرنیته و موضوع خردباوری و دگرگونی رو توضیح داده و از نیهلیسم نیچه یاد میکنه و در انتهای فصل به موضوع فردگرایی مدرن میپردازه که یکی از جذاب ترین و به روز ترین مسایل این فصل است.
اگرچه بابک احمدی در باب مدرنیته بسیاری از نظرات و تفکرات فیلسوفان معاصر را در این کتاب به خوبی گنجانده و مدرنتیته و اندیشه های انتقادی آن را بخوبی توضیح داده اما، در بعضی از فصل های کتاب در مورد نظریات یک فیلسوف به صورت پراکنده صحبت کرده و در این توضیحاتش حجو زیادی به کار برده.در کل کتاب خوبی بود مثلا فصل سوم و ششم کتاب نظریات کاربردی و مفصل تری رو در باب اندیشه مدرنیته بیان میکنه که خود جای بحث داره.
«کتاب مدرنیته و اندیشه� انتقادی» مشتمل بر پیشگفتاری کوتاه و هفت فصل است. فصل اول شامل بحثی درباره� مفهوم مدرنیته و فصل آخر نیز بهطو� گذرا به مفهوم پستمدر� اشاره میکن�. بابک احمدی از اندیشهها� فیلسوفانی نظیر هوسرل، هیدگر، هابرماس، هورکهایمر، آدورنو، فوکو و تا حد زیادی از نیچه استفاده میکن�. نویسنده در این کتاب نشان میده� که بحرانها� مدرنیته چه بودند و ناقدان مدرنیته چه استدلالهای� برای اثبات وجود این بحرانه� آوردهان�. اما تجربه� من از خواندن این کتاب؛ این کتاب در باب مدرنیته و تفکر انتقادی مثل بقیه کارهای جناب بابک احمدی قابل تحسین و تامل است اما در بعضی قسمته� زبان کتاب تا حدی دشوار میشو� و نویسنده از عبارات دشوار جهت تبیین موضوع استفاده میکن� مانند بحث اپیستمه در ص ۲۳۳. شاید علت این دشواری زبان، توجه نویسنده به طرح مباحث و مفاهیم دشوار است. اما دومین انتقادی که میشو� به کتاب وارد کرد این است که بابک احمدی به عنوان یک نویسنده� ایرانی اشارها� به بحث مدرنیته و اندیشه� انتقادی در ایران ندارد و گویا عقیده� خود نویسنده، نقد خردباوری غربی است. به گمانم بهتر است جهت شروع برای خواندن بحث مدرنیته، نخست کتاب «تجربه مدرنیته» مارشال برمن خوانده شود چرا که خواننده باید پیش از خواندن کتاب مدرنیته و اندیشه انتقادی بابک احمدی آشنایی قبلی با این بحث داشته باشد.
Modernity and critical thought, Babak Ahmadi عنوان: مدرنیته و اندیشه ی انتقادی؛ اثر: بابک احمدی؛ تهران، نشر مرکز، 2004، در 312 ص، شابک: 9643050068؛ موضوع: تجدد و فراتجدد قرن 21 م
بابک احمدی می گوید :«در اندیشه پوزیتیو هیچ چیز قرار نیست زیر و زبر شود. نظم موجود، نظم مطلوب است.» وی سپس به توضیح نگاه مقابل نگاه پوزیتیوی پرداخت: «در برابر اندیشه پوزیتیو، اندیشه نگاتیو قرار دارد. در این نوع نگاه، پدیده پیشر� صحیح نیست و بایستی طور دیگری کارکرد داشت. پزشک به بیمارش میگوی� اگر گوشت قرمز نمیخوردی� نقرس نمیگرفت�. افرادی مثل تو وجود دارند که نقرس دارند! قبل از اینکه کارکرد را بشناسیم در اندیشه نگاتیو خواهان شناخت تناقضات درونی یک چیز هستیم تا بدانیم این دستگاه با این همه تناقض چگونه کار میکن�. بهطو� مثال اول میآی� جهان را به کارگر و کارفرما تقسیم میکن� و بعد از آن بحث خود را در مورد شناخت جهان به پیش میبر�.» وی نگاه نگاتیو را مجبور به اتوپیاگرایی دانست و افزود: «وقتی بیرحمانه یک نظریه را از اساس رد کرده و در واقع ویران میکنیم� باید یک ارزشگذاری داشته باشیم که ویرانگری توجیه شود. این عامل سبب ساختن آرمانشهر میشو�. بهطو� کلی در این اندیشه وضع موجود، مطلوب نیست و باید آن را از میان برداشت.»
کتابی ست جامع در زمینه ی رشد و بالیدن مدرنیته، در رابطه با اندیشه ی انتفادی. بابک احمدی در هفت فصل تا "پس از مدرنیته"، نظرات فیلسوفان و جامعه شناسانی که در این زمینه ها در جهان اثرگذار بوده اند؛ از "هوسرل" تا "آدورنو" و "فوکو" را بررسیده است. اگرچه دو نقیصه ی کتاب، یکی زبان پیچیده و مشکل آن و دیگر جای خالی تاثیر ادبیات و متون ما از مدرنیته، از جاذبیت آن برای ایرانیان علاقمند می کاهد اما بی تردید، مثل هر اثر دیگر بابک احمدی خواندنش بسیار اثرمندتر از نخواندن آن است.
به طور کلی می توان گفت که رویکرد فلسفی-اخلاقی این کتاب به مدرنیته رویکردیست در جهت گسست از سنتها. در قسمتی از پیشگفتار اینگونه آمده است که جای شگفتی است که سخن پسا مدرن را به معنای هگلی واژه ضد مدرنیته به شمار نمی آورند و در بخشی دیگر اینطور آمده است که پسامدرن در فرهنگ واژگان هگلی، خود آگاهی مدرنیته است. در بخش بین خود آگاهی مدرنیته و ضد مدرنیته بودن هیچ گونه تناسبی وجود ندارد و بر اساس آنچه در تعریف نقد به مدرنیته آمده این دو واژه با هم در تناقض هستند.
همانطور بارها در همه جای کتاب آمده است مدرنیته یکسره کنار کذاشتن هر گونه سنت نیست بل شکل عوض کردن آنها و تداوم زندگیشان در کنار عناصر امروزی و نو بنیان مدرنیته است. در اینجا و در سراسر کتاب مشخص نشده است که سنت چگونه با عوض کردن شکل به تداوم خود ادامه می دهد. همچون مثال درختی که ریشه های آن سنت است و شاخ و برگش مدرن است که پدیده ای به نام درخت با این اوصاف شکل گرفته، می توان گفت که پس این پدیده یعنی درخت به عبارتی میان سنت و مدرنیته گیر افتاده.
مدرنیته و ادعاهای آن در ساختن دنیایی اوهام زدایی شده و بی خرافات به بحران قرن بیستم می رسد.احمدی در این کتاب پس از تعریف مدرنیته و رشد اندیشه انتقادی از کانت به پست مدرنیسم می رسد