مرتضی مشفق کاظمی در طول عمر ۷۸ سالها� از نادر افرادی بود که هیچوق� قلم بر زمین نگذارد. او سالها� متمادی در مطبوعات مختلف قلم زد و با اینک� شغل دولتی داشت همیشه برای نوشتن وقت را غنیمت میشمر�. از آثار ماندگار او میتوا� به رمان تهران مخوف اشاره کرد که شامل دو جلد میشو�. جلد اول تحت عنوان تهران مخوف و جلد دوم به نام یادگار یک شب میباش�. داستان در اوایل سلطنت رضا شاه اتفاق افتاده است و ابتدا به صورت پاورقی در نشریه� ستاره� ایران به چاپ رسید و ساله� بعد به صورت کتاب درآمد. چاپ ۱۳۰۵
تهران مخوف اولین بار در تابستان سال ۱۳۰۱، به صورت پاورقی در روزنامه ستاره ایران چاپ و با اقبال عمومی مواجه شد. این کتاب جزو اولین رمانهای اجتماعی با نگاهی انتقادی است که در ایرانِ بعد از انقلاب مشروطه منتشر شده و با توجه به اینکه پیش از آن داستان نویسی به شکل رمان در ایران وجود نداشت، بعنوان اثری جریان ساز شناخته میشود� بطوریکه سایر رمانها� پس از آن، به تقلید از این کتاب نوشته شده اند. نوع روایت در این کتاب به صورت داستان در داستان است و در عین حال که تحت تاثیر زندگی نویسنده در اروپا و مطالعه های او از رمانهای غربی نوشته شده، رنگ و بوی شرقی دارد و تداعی کننده داستانها� هزار و یک شب میباشد. این رمان علاوه بر پوسته ظاهری که داستانی عاشقانه از زندگی دو دلداده است، داستانی انتقادی ست به وضعیت فرهنگی،اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران در اواخر دوره قاجار. همچنین این کتاب از نظر مطالعه معماری شهری وبافت محلی تهران نیز بسیار ارزشمند است، زیرا نویسنده با جزئیات دقیق وضعیت محلات و خیابانه� را شرح داده و نقشه ای از تهران صد سال قبل را در ذهن خواننده ترسیم میکن�. ........ با تشکر از آرمان، سام، یگانه (به ترتیب حروف الفبا ) برای همخوانی این کتاب، معرفیش و اینکه منو توی جمع خودشون راه دادن. زودتر بخونید دا =))
تهران مخوف یک رمان اجتماعیس� که مرتضی مشفق کاظمی (در سن 19 یا 20 سالگی اش) در سال 1301 نوشته است. داستانی که مرتضی مشفق کاظمی روایت کرده از مرداد ماه 1291 شمسی شروع می شود، در پیشگفتار کتاب نویسنده دو عاملی که در اقبال مخاطبین به این اثر، نقش داشتند را عنوان میکن� که اولی همانا تصویری روشنی است که این رمان از گوشه اجتماع آشفته و بی بند و بار و منحط آن روزها و ساله� به مخاطبش عرضه میکن� ( بنابراین برای مخاطبی که به جنبهها� تاریخی یک اثر علاقه� دارد، خواندن این اثر از جذابیت بالایی برخوردار است) و دومی سادگی و بی تصنعی بودن روایتی است که نویسنده به قلم آورده. کتاب از یک قالب داستانی قوی برخوردار است و شیوه روایتی که نویسنده برای این اثر برگزیده علی رغم خطی بودن با برخورداری از تکنیک رفت و بازگشت زمان در طول روایت، یک شیوه جسورانه برای یک نویسنده جوان در آن سالها� دور بوده است. هرچند زمینه داستان یک زمینه عاشقانه است اما بر روی این زمینه، نویسنده نگاه انتقادی خود را از آنچه در آن ساله� در جامعه حاکم بوده به مخاطب عرضه میکند� نگاهی که به وضعیت اسفناک زنان، فساد دستگاهها� دولتی و نظمیه، طبقه اشراف عمدتاً هرزه، شیوخی که با استفاده از ابزار دین و با تکیه بر نادانی عامه برای انتفاع هرچه بیشتر خود بهره می برند و ... پرداخته است. نکته دیگری که در این کتاب به نظرم جالب آمد، آشنایی با مناطق مختلف تهران در 100 سال گذشته بود، مکان هایی چون چاله میدان، شمیران ، اوین ، لاله زار ، دروازه دولت و ... . کتاب پایان بازی دارد و مخاطب برای آگاهی از سرنوشت شخصیتها� داستان به کتاب دیگری با عنوان یادگار یک شب ارجاع میشود� هرچند همین پایان باز هم می توانس� پایان بندی خوبی برای کتاب قلمداد شود فارغ از اینکه مخاطب به سراغ کتاب یادگار یک شب برود و یا خیر. در مجموع از خواندن این اثر لذت بردم به این خاطر حتماً سراغ یادگار یک شب هم خواهم رفت.
از وقتی تو تاریخ ادبیات دبیرستان راجع بهش خوانده بودم، میخواستم روزی بخونمش. ولی متن کتاب جذبم نکرد هرچند عجیب بود. بسیار تند و با رد کردن قسمتها� زیادی خواندمش. البته کیفیت کتاب، از نظر تایپ و ... هم پایین بود و شاید تاثیرگذار بر روند خواندنم. باید میخوندمش. از جمله کتابهایی� که تقریبا همه ایرانیه� اسمش را شنیده اند، نویسنده اش راهم میشناسند، برخی حتا موضوعیت هم میدانند ولی تعداد بسیار کمی خوانده اندش.
تهران مخوف را - به عنوان اولین رمان فارسی و سندی تاریخی - باید در ادامه ادبیات شکل گرفته از زمان انقلاب مشروطیت و خط فکری افرادی همچون آخوندزاده دید. یعنی ادبیاتی که برای خودش رسالت خاصی درنظر گرفته است. آخوندزاده این رسالت را در مفهومی به نام کریتکا خلاصه میکند که دو وظیفه عمده دارد. یکی زدودن فرهنگ و جامعه از هرگونه خرافات و مهملات دینی و اعتقادی، و دیگری از بین بردن فرهنگ سیاسی دیسپوته یا استبدادی که هم در حکومت موجود است و هم در جامعه. نقش کریتکا و ارتباط آن با داستان و ادبیات چیست؟� کریتکا شیوها� نقادانه، تمسخرآمیز و گاه تند است که برای پرداختن به این معضلات به کار میرود و به قول آخوندزاده که آن را در اروپا دیده و پسندیده، بهترین شیوه برای اصلاح اخلاقی جامعه است. چرا که نصیحت هرچقدر هم درست باشد، بیفایده است و زمانی آدمها درصدد اصلاح اخلاق خود و جامعه برمیآین� که با زشتیها� آن در اشکال تحقیر و ستیزهها� بزرگ مواجه شوند. آخوندزاده میاندیشی� که در اروپا راهی که برای ترویج کریتکا در جامعه یافتهان� از راه صنعت نمایش و داستان است چون بهترین روش برای صحبت با مردم و برشمردن کریتکا هستند
در چنین زمینهای� تهران مخوف به نظر من مثالی بسیار خوب یا شاید اولین نمونه کریتکا در قالب داستان در ایران است. متنی که هم سیر داستانی دارد - سیری ساده که بدیهی است با معیارهای امروزی ما فاصله فراوان دارد و نویسنده الگوی خاصی را ندیده است - و هم به نقد صریح معضلات اجتماعی و سیاسی جامعه خود میپرداز�. گاه به شکلی تحقیرآمیز و با پرداختن یک ویژگی در قالب یک فرد، و گاه با زبانی صریحت� در آنجایی که متن شبیه به یک بیانیه میشو�. از لابلای چنین متنی میتوا� به وضعیت اسفبار حقوق زنان، فساد در دستگاه اداری و اریستوکراسی موجود در اواخر دوران قاجار پیبر� که رفتهرفت� اندیشه مقابله با این وضع موجود در قالب تغییر شخصیت فرد اول داستان را بوجود میآور�. البته این تنها جرقها� برای شکلگیر� اندیشها� در شکل مبارزه سیاسی را بیان میکن� و باید دید در جلد دوم کتاب که با نام یادگار یک شب چاپ شده این اندیشه تا کجا پرورانده میشو�.
به نظرم رمان اجتماعی بسیار خوبی بود. خط داستانیا� هم کشش خوبی داشت و چیدمان داستانه� هم خوب بود. لحن روایت طبعا به خاطر زمان نوشتن داستان قدیمی بود اما همون هم جالب بود ویژگیها� بارزش نشونداد� بیسواد� مردم و وضع اسفبا� زنان در دوران قاجار و مشروطه است خوندنش رو بسیار توصیه میکن�
از «یکی بود یکی نبود» تا «تهران مخوف» رمان «تهران مخوف» تنها 4 سال بعد از اولین کتاب جمالزاده، بصورت پاورقی در روزنامه� «ستاره ایران» منتشر میشو�. در حالی که در «یکی بود...» داستانه� به شدت خام بوده و بیشتر به طرح نزدیک هستند، در رمان مشفق کاظمی، با یک داستانِ گرچه ساده، اما به شدت گیرا و دارای اوج و فرود مواجه هستیم؛ در واقع در اینجا با یک داستانِ درست و حسابی و به معنای واقعی، داستان روبرو هستیم (فارغ از ارزشگذاریِ ادبی اثر). مشفق کاظمی به خوبی برای هر شخصیتش داستانی ترسیم میکن� و هر کدام را در هر جایی که لازم باشد، وارد داستان می کند تا تأثیر خود را بر روند آن بگذارد. اما مشکل مشفق کاظمی در شخصیتپردازیها� اوست. در اینجا شخصیته� بسیار به تیپ نزدیک هستند؛ بنابراین بین دو شخصیتِ کارمند و دو شخصیت اشرافزاد� و دو شخصیتِ آژان، جز اسمشان� نمیتوا� تفاوت بینشا� قائل شد. همچنین مشفق برخلاف جمالزاده هرگز موفق به برساختن زبانی برای شخصیتهای� نمیشود� ادبیات و کلمات� همه شخصیته� مشابه همدیگر بوده و آنه� شبیه هم حرف میزنند� و حتی نمیتوا� زبانشا� را از زبان راوی تمیز داد. زبانِ خود راوی نیز یک زبان روزنامها� و ساده و فاقد جذابیت میباش� (که البته این آخری را میتوا� به این مربوط دانست که داستان برای انتشار روزنامه و برای عامه� مردم نوشته شده است) به این وجود رمان " تهران مخوف" را باید یک اثر متهورانه و دورخيزی ارزنده برای کتابها� بزرگ بعد از خود دانست. اگرچه متأسفانه به واسطه� مضمون عاشقانه یا شاید هم پاورقی بودنش، همیشه دستک� گرفته شده و نمیدان� چرا در دعوای تمام ناشدنیِ منتقدان برای انتخاب اولین داستاننوی� ایرانی (بین جمالزاده و هدایت)، هرگز به مشفق کاظمی توجها� نمیشو�.
مشفق کاظمی از کجا پیداش شد؟ مشفق کاظمی هم همچون جمالزاده و حسن مقدم، از جوانانی بود که برای تحصیل به اروپا رفته و با افکار انتقادی خود به ایران برمیگردن�. مشفق که مدتی مدیریت انجمن ایران جوان (همانجایی که تئاتر جعفرخانِ مقدم به روی صحنه میرو�) را نیز دراختیار داشت و به روزنامهنگار� مشغول بود. نگاه تیزبین و انتقادی و خاستگاه مشروطهخواهی� مشفق باعث میشو� وی در اولین رمان خود، به همه� گوشه و کنارهای تهران و بعضاً روستاها و شهرهای اطراف سرک ب��شد و به زبان صریح و برنده� به توصیف این مناطق و مردمانشا� بپردازد. در واقع، مشفق دوربین خود را در جایجا� تهران میکار� و شخصیتها� مختلف را به روبروی آن فراخوانده تا روایتگر� سرگذشتِ خود باشند. در این رمان، میتوا� فرخ را روحِ عصیانگرِ جوان مشروطهخوا� و نمونه� آرمانیِ مورد نظرِ مشفق دانست؛ جوانی که در عین پاکباختگ� و عشق آتشینی که به محبوبش دارد، هرگز تن به ساختارِ فاسد جامعه نمیده� و در تلاش است که با همه� این فساد، یک تنه بجنگد.
از رمان اجتماعی ابتدای قرن تا فیلم اجتماعی انتهای قرن اکثر ما عادت کردهای� که وقتی اسم فیلم اجتماعی میآید� انتظار دیدن حجم خفقانآور� از نالهه� و بدبختیها� شخصیته� و ذکر مصیبتهای� از کارگردان را داریم. و در انتها، همگیمان� مخاطب و دستاندرکاران� نفس راحتی میکشی� که شبیه شخصیتها� فیلم نبودیم و مشکلاتِ آنه� به خاطر اعتیاد و بیرحم� سرکارگر و زورگیریِ مجرمان است؛ «همه اش تقصیر مردم است». در حالی که قرن چهاردهم را با چنین فیلمها� بیمایه� پر ادعا به پایان میبریم� این قرن را با یک الگوی خوب از آنچه رمان اجتماعی باید باشد، آغازیدیم. مشفق کاظمی به تأسی از ادبیات اروپای قرن نوزدهم، با نگاه تیزبین خود، به واقع تصویرگرِ اوضاع سیاسی-اجتماعی دوران خود، اواخر قرن سیزده شمسی و آستانه� قرن چهاردهم میباشد� او همراه با شخصیتهای� به اعماق سیاه و «مخوفِ» این سالیان سفر میکن� و با روایتِ سرگذشتِ مردمان حاشیها� (روسپیان، کلفتها� زندانیان، شورشیان و ..) و اشرافزادگا� و کارمندان دولتی و آژانه� و نوکیسهها� اظهارنظرها و انتقادات صریحِ خود را متوجه ساختار سیاسی حاکمه میکند� وی ریشه� همه� این ادبار و بدبختی را که بر شهر گسترده شده است، در همین ساختارِ معیوب و کجدار میجوی�. او در این مسیر با هیچ کسی سر سازگاری ندارد و علاوه بر درباریان، اشرافزادگان� روحانیان و نظامیان و غیره، حتی به روزنامهنگاران� به ظاهر آزادیخوا� و مشروطهخواهان� قلابی و نظام اداری فاسدِ بارساخته شده توسط حکومت مشروطه، بیمحاب� میتاز�.
مشفق کاظمی از کدام تهران حرف میزن� کتاب تهران مخوف در سال 1304، دقیقاً در همان سالی منتشر میشو� که رضاشاه به پادشاهی میرس� و عملاً سلسله� قاجار منحل میگرد�. در «تهران مخوف»ی که مشفق آن را ترسیم میکند� تهرانِ اواخر قاجار و قرن سیزدهم میباشد� تهران/ایرانی که در قعر باتلاقِ سیاهی و ادبار فرو رفته و همه� مردمانش را با خود برده است. تهرانی که فرخهای� پس از درگیری و ستیزه با مردمانی از هر صنف و طبقه� ای (روحانی، آژان، اشرافزاد� و کارمند)، سرانجام با جسم و روحی خسته مجبور به پذیرش شکست خود شده و تن به تبعید به «کلات» میده�. تهرانی که گویی کورسوی امید یا ذرها� امید نمیتوا� برایش متصور شد، و تنها میتوا� خوشبین بود که شاید سیلی بیاید و همه چیز را با خود بشورد و ببرد. در حالی که در آثار حسن مقدم یا جمالزاده، طنز آنها� روایتشا� را برای خواننده تحملپذی� میکند� روایتِ روزنامهنگارانه� مشفق، جایی برای نفس کشیدن نمیگذار�.
پینوش� 1: در خوانشِ این کتاب، من در کنار رویا، سام و یگانه بودم. پینوش� 2: ریویوی بالا، با نگاهی اجتماعی نوشته شده است، و چنان به داوری ادبیِ نپرداخته است. پینوش� 3: امتیاز به کتاب، 3.5
خانم "بار" در نظرشان درباره ی این رمان فارسی، مطالبی نوشته اند که با بسیاری از آنها موافقم. باید بگویم این کتاب، از جمله (حدود) چهارصد کتابی ست که در فهرست ثبت شده ی من بوده، و بعدن حذف شده، پریده یا به یک بلایی دچار شده. از بازنویسی نظراتم در مورد خیلی از این کتاب ها، عاجزم، چون سال ها از خواندنشان گذشته. اما در پاسخ خانم "بار" می توانم بگویم من چاپ قدیمی این اثر را خوانده ام، و با توچه به روابط فرخ (قهرمان داستان) و روایت اجتماعی تهران در آن سال ها، بعید می دانم چاپ بعداز انقلاب این کتاب، بی ممیزی باشد. ضمن این که وقتی این همه کتاب ارزشمند در اداره ی سانسور مانده، یا در چاپخانه ها خمیر شده، حیرانم چاپ جدید "تهران مخوف" به کدام دلیل بوده است! نشان دهند که ایران قبل از "انقلاب" منتظر ظهور بوده است؟ یا چه
کشش داستان خیلی خوب هست. وضعیت ۱۰۰ پیش ایران خیلی خوب نشون میده و نشون میده که چقد جامعه و مخصوصا زنها چقد عقب مونده و عقاید مزخرف و در واقع غیر مستقلی داشتن. واقعا تصور زندگی تو چنین جامعه ای وحشتناک و با خودت فکر میکنی که چقد خوب که یکسری چیزها عوض شده ولی از طرفی باز از خودت میپرسی آیا واقعا عوض شده. یه سوال دیگه که به ذهنم میرسید این بود وقتی صد سال دیگه یه نفر رمان زمان حال ما را میخونه چه فکری میکنه...
تهران مخوف: داستان درباره ي دو دلداده به اسم فرخ و مهين است كه به علت كوته فكري پدر مهين و تلاشش براي رسيدن به وكالت مجلس(در دوره قاجار) رابطه اين دو دستخوش پستي و بلندي مي شود. اما اين داستان در حد يك داستان عاشقانه نمي ماند و قدم به حوزه ي اجتماعي زمان قاجار مي گذارد و حال و روز زنان مختلف جامعه را به خوبي به تصوير مي كشد. كتاب نه تنها به داستان زنان و مردان مي پردازد بلكه به خوبي به شرح و توصيف معماري و محله بندي هاو راه هاي تهران قديم مي پردازد و از حيث مطالعه شهري هم شايد فاقد ارزش نباشد.
از كتاب: مهين جيغ مي كشيد و حرف هاي بي سر و ته مي گفت، گويي جنون چند ماه پيش دوباره عود كرده بود. حضرت آقا... و رفيقش هم كه در اتاق ديگر اين صداها را مي شنيدن مطلب را حدس زدند ولي چون از اين قبيل وقايع مكرر ديده بودند با خونسردي تمام چندي در انتظار برقراري آرامش ماندند. اين پيشامد براي آنان تازگي نداشت، وانگهي اين حوادث در آن دو چه اثري مي توانست كند، اغلب آنان توجهي به رضايت زن و مرد كه شرط اول ازدواج است ندارند و به آساني و بدون رسيدگي دو نفر را در قيد هم در مي آورند. اينان فقط طالب كاسه نبات و چند كله قند و يك عدد اسكناس بيست و پنج توماني حق زحمت خود مي باشند و براي خويشتن در اين امر حياتي مسؤليتي قائل نيستند...
خودنويس: كتاب مناسب براي #جوانان و #بزرگسالان است و پرداخت مداوم انان به #مسائل_اجتماعي، #معماري و #بافت_شهري باعث مي شود براي سنين نوجوان جذابيت چنداني نداشته باشد. با وجودي كه در سراسر كتاب اميد وجود دارد اما در مجموع كتابي #تلخ است. #شخصيت_پردازي خاص و پيچيده كتاب از نظر ادبي قابل توجه است
كلا با وجودي كه دوستش نداشتم كتاب خوبي بود و واقعا از مهجوريش ناراحتم:( .
وضعیت سیاه و تیره روزی های زنان دوره ی قاجار به خوبی در این کتاب توصیف شده است زنانی که بازیچه ی مردان هوس باز می شوند وگاه برای اهداف شوم تری مثل رسیدن به جایگاه بالاتر سیاسی از آنها بهره برداری می شود .اعتقدات قرون وسطایی و به دور از خرد در مورد زنان در سراسر کتاب وجود دارد.
نامی برازنده� برای کتابی که خوفه� و سهمها� تهران را نشان میده�. این داستان بهنظ� من از اهمیت بالایی برخوردار است. چرا که جزو اولین رمانهای� است که با قواعد رمان همخوانی دارد. فلشب� زدن، داشتن یک پلات محکم (ولو بسته)، شخصیت فرعی، منطق داستانی و غیره، چیزهاییس� که ما در «قصه»ها� ایرانی پیدا نمیکنی�. همچنین، نثر قدیمی کتابها� فارسی همیشه مرا جذب خود میکن�.
چون باید میخوندم� خوندمش. وگرنه حین خوندن میدونست� دارم وقتم رو تلف میکن�. شیوه� روایتی هزار و یکشب� و عاشقانهها� سوزناکی که رمانها� زرد فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی رو در ذهن تداعی میکر�.
البته که شخصیتپردازیها� چندوجهی و توجه به لایهها� مختلف هویت کاراکترها یکی از مهمتری� نکاتیس� که در خواندن رمانها� امروزی به آن توجه میکنم� اما اساسا بررسی زمان نوشته شدن این اثر و سابقه داستان نویسی فارسی در پیش از آن (و حتا این که نویسنده� آن پسری بیست ساله است) هر بار به من یادآوری میکن� که چنین معیارهایی در ارزیابی این اثر نباید پررنگ باشند. بله، شخصیتها� تهران مخوف معمولن سیاه و سفیدند، و روابط بین آنه� - خصوصن از نظر عاشقانه - اغلب از منطقی یکخط� پیروی میکنند، اما چنین ریزبینیهای� اثر را از نظر اجتماعی بسیار غنی میکن�:
- او میدانست که در جامعه امروزی با تمام آنچه گفته شده، هنوز وضع زن با مرد به یک چشم دیده نمیشو� و نسبت به رفتار جنس لطیف، هنوز قضاوت بیطرفانه در کار نیست. دختر آگاه بود که به حیثیت یک مرد از جهت آشنایی و معاشرت با زنی خدشه وارد نمیگردد� در صورتی که تنها اشاره یا تبسم زنی به یک مرد ناشناس، سخت موجب تعرض و ایراد دیگران میشو� و کوچکترین لغزش جنس لطیف را - اگرچه محرک و مشوق اصلی آن هم مرد باشد - بیعصمت� و بیعفت� میخوانن�. مهین یقین میدانس� وقتی آشنایان و مردم از اقدام متهورانه او مطلع شوند، به فرخ ایراد نخواهند گرفت، ولی آیا او هم میتوانس� اطمینان داشته باشد که از طعن و شتم و سرزنش خویشاوندان و آشنایان و بالاخره همه� همشهریها� خود نصیب و بهرها� نخواهد برد؟
فیلم هندی، وقتی فیلم هندی هنوز مد نبود. تصور کنید مردی را که عاشق دختر عمه اش است ولی شوهر عمه ستمکار و از قضا پول پرست اجازه این وصلت را نمیده� و پسر را با حیلتی به دست پلیس فاسد به مقصد نامعلومی تبعید میکن�. از قضا ۴ سال بعد آن پسر برای انتقام به آن شهر باز میگردد. اگر فکر کرده آید خلاصه فیلم هندی برایتان نوشته ام در اشتباهید، در واقع این خلاصه د��ستان تهران مخوف و یادگار آن شب است و من تمام مدت قهرمان داستان، فرخ، را به چشم شاهرخ خان میدید�. روایت و چینش داستان و شخصیت ها بسیار سطحی و پیش پا افتاده است. شخصیت ها یا بسیار خوب ولی ستم کشیده اند یا متمول و ستمکار. کتاب به سبک و سیاق تمام رمان های دولتی، که دیگر بخشی از بدنه ادبی ما شده اند، اساسا کمر همت را به نابودی دولت قبل میبند� و در این رکن از چیزی فروگذاری نمیکند، آنچه اما من از کتاب دوست داشتم، تهران مخوف است، که مخوف بودنش ذره ای کم نشده. که تزویر و ریا و فساد و دروغ گویی در همه این سال ها بخشی از رسالت هر دولتی بوده که به سر کار آمده، که نقش ها همان بوده ولی بازیگر ها عوض شده اند. از این که گاهی فراموش میکنم کتاب برای ۱۰۰ سال پیش است و تصور میکنم انگار انقلابی شده و کسی در مورد جمهوری اسلامی این تشبیهات را به کار برده، مخوف بودنش را بیشتر احساس میکنم.
کسی که رمان «تهران مخوف» رو نوشته، جوانی تحصیلکرد� بوده که تا سطح معاون وزیر خارجه هم ارتقاء گرفته؛ «مرتضی مشفق کاظمی». این کتاب که عنوان اولین رمان اجتماعی ایران رو داره، اول بهصور� پاورقی چاپ شده و در سال ۱۳۰۲ بهصور� رمان دراومده. رمانی که نگاهی تند و انتقادی به وضعیت اجتماعی و سیاسی و البته فرهنگ اسفبار مردم ایران اون دوران داشته. همون «از ماست که بر ماست» معروف که همین حالا هم خیلیه� اون رو مشکل اصلی و ریشها� ایران و ایرانی میدون�. مشفق کاظمی شاید امیدوار بوده که حداقل بعد صد سال مشکلات همیشگی جامعه� ایرانی تا حدودی حل شده باشه و احتمالاً اصلاً خوابش رو هم نمیدید� که حتی رمان دو جلدیش رو در چاپ جدید، تبدیل به یک جلد بکنن(!) (البته که نسخه� قدیمی این کتاب رو برای خوندن پیشنهاد میکن�.) زبان این کتاب کاملاً امروزیه و قرار داشتن در بستری عاشقانه هم جذابیت دیگها� به رمان اضافه کرده. شاید برای خواننده� حرفهای� این کتاب عامهپسن� که ارزش ادبی چندانی نداره، اطناب داره و بعضی جاها با سانتیمانتا� شدن هم کمی آزارنده میشه جذاب نباشه ولی ارزش مطالعات فرهنگی کتاب و البته اهمیت اون در سیر تاریخ ادبیات ایران رو اصلاً نمیش� نادیده گرفت.
تهران مخوف داستان عاشقی پسر دایی(فرخ) و دختر عمها�(مهین) است که برای ازدواج با مخالفت شدید خانواده دختر مواجهان�. داستان ایستادگی دختری در برابر عرف جامعه مردسالار است که اجازه تصمیمگیر� در مورد سرنوشتش را به او نمیده�. پــدر مهین تصمیم دارد برخلاف میل دخترش او را به عقد شــاهزاده عیــاش و نالایقی درآورد. مهین مخفیانه با پســر داییا� در ارتباط اســت و، برای فرار از خواســته پدر و ازدواج اجباری، با او فرار میکن�. ولی با پیدا شدن مخفیگاهشــان با اوضاع روحی بدی به خانه برمیگرد� و ســرانجام دور از محبوبش هنگام زایمان فرزندی که از او باردار اســت جان میده�. سرنوشت زن در این دوره یا باید همراه و همخوان با عرف پیش برود یا چارها� جز فرار و مرگ پیش رو ندارد. تهران مخوف علاوه بر روایت داستان زندگی مهین، سرنوشت زنان دیگری از طبقات تهیدس� جامعه را نیز روایت میکن� که بدون داشتن پشتوانه اقتصادی، خانواده، و سواد برای زنده ماندن دست به تنفروش� میزنن� و بدون داشتن نقشی در تعیین سرنوشتشان، خود را به تقدیر سپردهان�. رمان ما را همراه با شخصیتهای� به خیابانها� تهران در اواخر دوره قاجار میبرد� محلهها� شهر را نشانمان میده� و تاریخچها� داستانی از شهر تهران را برایمان نمایان میساز�.
تهران مخوف، که به اعتقاد بسیاری، اولین رمان اجتماعی ایران اســت که با تکیه بر اصول صحیح رماننویســی نوشته شده، ضمن مطرح کردن ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزگار خود، با محور قرار دادن مسئله زن، به مفاسد درونی جامعه ایران در اواخر حکومت قاجار و اوایل دوران پهلوی میپرداز�. و با وجود نقایص نگاه انتقادیش، تأثیر عمیقی بر روند رمان اجتماعی ایران داشته است.
نویســنده در این رمان چهره جدیدی از زن ترســیم کرده است؛ سواد خواندن و نوشــتن دارد، مطالعه میکند� میاندیشــد، تصمیم میگیر� و برای خود، در جایگاه شــخصیتی مســتقل، حق تعیین سرنوشت قائل است. در مقابل، دیگر شخصیتها، که اکثریت زنان آن عصر را تشکیل میدهند� بیسواد، تحت سلطه مردان، گرفتار فقر و قربانی فحشا هستند و جهل و گمراهی و بیسوادی آنها عامل اسارتشان است. بدین ترتیب، هنرمند، در جایگاه فردی استثنایی، تغییر وضعیت اجتماعی زنان ایران را پیشبین� کرده و جهتی را نشان میدهد که جامعه ایران ناخوداگاه به سویش حرکت میکن�.
*در تهیه این متن از مقاله ''رابطه میزان توانمندی و نوع مناسبات جنسیتی شخصیت اصلی زن در رمان تهران مخوف (مرتضی مشفق کاظمی)'' و ''صدسال داستاننویس� ایران'' کمک گرفته شده.
- مشاهده مقاله کامل:
- تحلیل اجتماعی ادبیات داستانی معاصر :تهران مخوف و بستر اجتماعی خلق و انتشارش: �
- باز انتشار تهران مخوف؛ نخستین رمان اجتماعی ایران: �
«تهران مخوف» پیش از کودتای 1299 میگذر�. مشفق کاظمی در رمان تهران مخوف سعی بر این دارد تا دلایل مختلف انحراف انقلاب مشروطه، روسپی شدن بانوان و فساد اداری در زمان خود را به تصویر بکشد مرتضى مشفق کاظمى از اعضاى عالىرتب� وزارت امور خارجه، در سال 1280 خورشیدى در تهران متولد شد. پدرش میرزا رضا اهل تفرش بود که اندى در وزرات داخله و چندى در وزارت مالیه مشاغل درجه دوم داشت. مرتضى تحصیلات خود را در دارالفنون به پایان رساند و براى ادامه تحصیل عازم آلمان شد. بعد به فرانسه رفت و در رشته حقوق و علوم سیاسى تحصیل کرد. با خواندن این کتاب اصلا احساس نمیکنید داستانی مربوط به صد سال پیش را مطالعه میکنید،به قدری مسائل اجتماعی و سیاسی مطرح شده در طول رمان هنرمندانه و زیبایی هرچه تمام تر به تصویر کشیده شده اند که خواننده مات و مبهوت از این سطح از آگاهی و دانش نویسنده میشود. بسیار از خواندن این کتاب لذت بردم و به دیگران هم خواندنش را پیشنهاد خواهم کرد. «...خانم جوانی که به تازگی شوهر کرده بود با خجالت تمام به تمایلات خاص شوهرش اشاره میکرد و با کنایه به دوستش میفهمان� که شوهرش در عوض علاقمندی به او که خدا برایش آفریده به جنس دیگر بیشتر توجه دارد و آنگاه همان خانم با دست اشاره به مجلس عروسی آنروز و میهمانان اشاره کرده و با دلسوزی گفت:خدا عاقبت این عروس را هم به خیر کند من که هروقت شکایتی از شوهرم بکنم مرا کتک میزن�..»
این رمان نخستین بار در پاورقی روزنامه ستاره ایران منتشر شد وبعدا به صورت کتابی درآمد. بی صبرانه مشتاق خواندن جلد دوم این کتاب به نام یادگار شب هستم.
جذابیت این کتاب در به تصویر کشیدن حال و هوا دوران بعد از مشروطیت است از نگاه نویسنده است که آن دوران می زیسته. در غیر این صورت بیشتر یک رمان عاشقانه برای سنین نوجوانی است
از لحاظ ادبی و نویسندگی اثر فاخری نیست هر چند نسبت به زمانه خودش خیلی خلاقانه نوشته شده و سعی بسیاری در تصویرسازی داره انگار دارید فیلم میبینید ولی! اگر میخوایید با طرز زندگی،عقاید،جهل، بیسوادی،فقر،فلاکت و بدبختی مردم ایران بخصوص زنان در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی آشنا بشید حتما بخونید بعضی جاها خیلی طولانی نوشته شده بود...اما از طرز تفکر روشنفکرانه نویسنده خیلی خیلی خوشم اومد مخصوصا دیدش نسبت به وضع فلاکت بار زنان و سعی در نشون دادن این تبعیضها برای اون زمان خیلی جالب بود... نکته جالبت� اینکه چند جا از آخوندها میگه از حیله و نیرنگشون از پول پرستی و جانماز آب کشیدنشون علاوه بر فساد اخلاقیشون.... و ملت ایران با این که اونها رو دیدن و زندگی کردن چطور باز گولشون رو خوردن؟؟؟