Arman's Reviews > تهران مخوف
تهران مخوف
by
by

از «یکی بود یکی نبود» تا «تهران مخوف»
رمان «تهران مخوف» تنها 4 سال بعد از اولین کتاب جمالزاده، بصورت پاورقی در روزنامه� «ستاره ایران» منتشر میشو�. در حالی که در «یکی بود...» داستانه� به شدت خام بوده و بیشتر به طرح نزدیک هستند، در رمان مشفق کاظمی، با یک داستانِ گرچه ساده، اما به شدت گیرا و دارای اوج و فرود مواجه هستیم؛ در واقع در اینجا با یک داستانِ درست و حسابی و به معنای واقعی، داستان روبرو هستیم (فارغ از ارزشگذاریِ ادبی اثر).
مشفق کاظمی به خوبی برای هر شخصیتش داستانی ترسیم میکن� و هر کدام را در هر جایی که لازم باشد، وارد داستان می کند تا تأثیر خود را بر روند آن بگذارد.
اما مشکل مشفق کاظمی در شخصیتپردازیها� اوست. در اینجا شخصیته� بسیار به تیپ نزدیک هستند؛ بنابراین بین دو شخصیتِ کارمند و دو شخصیت اشرافزاد� و دو شخصیتِ آژان، جز اسمشان� نمیتوا� تفاوت بینشا� قائل شد.
همچنین مشفق برخلاف جمالزاده هرگز موفق به برساختن زبانی برای شخصیتهای� نمیشود� ادبیات و کلمات� همه شخصیته� مشابه همدیگر بوده و آنه� شبیه هم حرف میزنند� و حتی نمیتوا� زبانشا� را از زبان راوی تمیز داد. زبانِ خود راوی نیز یک زبان روزنامها� و ساده و فاقد جذابیت میباش� (که البته این آخری را میتوا� به این مربوط دانست که داستان برای انتشار روزنامه و برای عامه� مردم نوشته شده است)
به این وجود رمان " تهران مخوف" را باید یک اثر متهورانه و دورخيزی ارزنده برای کتابها� بزرگ بعد از خود دانست. اگرچه متأسفانه به واسطه� مضمون عاشقانه یا شاید هم پاورقی بودنش، همیشه دستک� گرفته شده و نمیدان� چرا در دعوای تمام ناشدنیِ منتقدان برای انتخاب اولین داستاننوی� ایرانی (بین جمالزاده و هدایت)، هرگز به مشفق کاظمی توجها� نمیشو�.
مشفق کاظمی از کجا پیداش شد؟
مشفق کاظمی هم همچون جمالزاده و حسن مقدم، از جوانانی بود که برای تحصیل به اروپا رفته و با افکار انتقادی خود به ایران برمیگردن�. مشفق که مدتی مدیریت انجمن ایران جوان (همانجایی که تئاتر جعفرخانِ مقدم به روی صحنه میرو�) را نیز دراختیار داشت و به روزنامهنگار� مشغول بود.
نگاه تیزبین و انتقادی و خاستگاه مشروطهخواهی� مشفق باعث میشو� وی در اولین رمان خود، به همه� گوشه و کنارهای تهران و بعضاً روستاها و شهرهای اطراف سرک بکشد و به زبان صریح و برنده� به توصیف این مناطق و مردمانشا� بپردازد. در واقع، مشفق دوربین خود را در جایجا� تهران میکار� و شخصیتها� مختلف را به روبروی آن فراخوانده تا روایتگر� سرگذشتِ خود باشند.
در این رمان، میتوا� فرخ را روحِ عصیانگرِ جوان مشروطهخوا� و نمونه� آرمانیِ مورد نظرِ مشفق دانست؛ جوانی که در عین پاکباختگ� و عشق آتشینی که به محبوبش دارد، هرگز تن به ساختارِ فاسد جامعه نمیده� و در تلاش است که با همه� این فساد، یک تنه بجنگد.
از رمان اجتماعی ابتدای قرن تا فیلم اجتماعی انتهای قرن
اکثر ما عادت کردهای� که وقتی اسم فیلم اجتماعی میآید� انتظار دیدن حجم خفقانآور� از نالهه� و بدبختیها� شخصیته� و ذکر مصیبتهای� از کارگردان را داریم. و در انتها، همگیمان� مخاطب و دستاندرکاران� نفس راحتی میکشی� که شبیه شخصیتها� فیلم نبودیم و مشکلاتِ آنه� به خاطر اعتیاد و بیرحم� سرکارگر و زورگیریِ مجرمان است؛ «همه اش تقصیر مردم است».
در حالی که قرن چهاردهم را با چنین فیلمها� بیمایه� پر ادعا به پایان میبریم� این قرن را با یک الگوی خوب از آنچه رمان اجتماعی باید باشد، آغازیدیم.
مشفق کاظمی به تأسی از ادبیات اروپای قرن نوزدهم، با نگاه تیزبین خود، به واقع تصویرگرِ اوضاع سیاسی-اجتماعی دوران خود، اواخر قرن سیزده شمسی و آستانه� قرن چهاردهم میباشد� او همراه با شخصیتهای� به اعماق سیاه و «مخوفِ» این سالیان سفر میکن� و با روایتِ سرگذشتِ مردمان حاشیها� (روسپیان، کلفتها� زندانیان، شورشیان و ..) و اشرافزادگا� و کارمندان دولتی و آژانه� و نوکیسهها� اظهارنظرها و انتقادات صریحِ خود را متوجه ساختار سیاسی حاکمه میکند� وی ریشه� همه� این ادبار و بدبختی را که بر شهر گسترده شده است، در همین ساختارِ معیوب و کجدار میجوی�. او در این مسیر با هیچ کسی سر سازگاری ندارد و علاوه بر درباریان، اشرافزادگان� روحانیان و نظامیان و غیره، حتی به روزنامهنگاران� به ظاهر آزادیخوا� و مشروطهخواهان� قلابی و نظام اداری فاسدِ بارساخته شده توسط حکومت مشروطه، بیمحاب� میتاز�.
مشفق کاظمی از کدام تهران حرف میزن�
کتاب تهران مخوف در سال 1304، دقیقاً در همان سالی منتشر میشو� که رضاشاه به پادشاهی میرس� و عملاً سلسله� قاجار منحل میگرد�.
در «تهران مخوف»ی که مشفق آن را ترسیم میکند� تهرانِ اواخر قاجار و قرن سیزدهم میباشد� تهران/ایرانی که در قعر باتلاقِ سیاهی و ادبار فرو رفته و همه� مردمانش را با خود برده است.
تهرانی که فرخهای� پس از درگیری و ستیزه با مردمانی از هر صنف و طبقه� ای (روحانی، آژان، اشرافزاد� و کارمند)، سرانجام با جسم و روحی خسته مجبور به پذیرش شکست خود شده و تن به تبعید به «کلات» میده�.
تهرانی که گویی کورسوی امید یا ذرها� امید نمیتوا� برایش متصور شد، و تنها میتوا� خوشبین بود که شاید سیلی بیاید و همه چیز را با خود بشورد و ببرد.
در حالی که در آثار حسن مقدم یا جمالزاده، طنز آنها� روایتشا� را برای خواننده تحملپذی� میکند� روایتِ روزنامهنگارانه� مشفق، جایی برای نفس کشیدن نمیگذار�.
پینوش� 1: در خوانشِ این کتاب، من در کنار رویا، سام و یگانه بودم.
پینوش� 2: ریویوی بالا، با نگاهی اجتماعی نوشته شده است، و چنان به داوری ادبیِ نپرداخته است.
پینوش� 3: امتیاز به کتاب، 3.5
رمان «تهران مخوف» تنها 4 سال بعد از اولین کتاب جمالزاده، بصورت پاورقی در روزنامه� «ستاره ایران» منتشر میشو�. در حالی که در «یکی بود...» داستانه� به شدت خام بوده و بیشتر به طرح نزدیک هستند، در رمان مشفق کاظمی، با یک داستانِ گرچه ساده، اما به شدت گیرا و دارای اوج و فرود مواجه هستیم؛ در واقع در اینجا با یک داستانِ درست و حسابی و به معنای واقعی، داستان روبرو هستیم (فارغ از ارزشگذاریِ ادبی اثر).
مشفق کاظمی به خوبی برای هر شخصیتش داستانی ترسیم میکن� و هر کدام را در هر جایی که لازم باشد، وارد داستان می کند تا تأثیر خود را بر روند آن بگذارد.
اما مشکل مشفق کاظمی در شخصیتپردازیها� اوست. در اینجا شخصیته� بسیار به تیپ نزدیک هستند؛ بنابراین بین دو شخصیتِ کارمند و دو شخصیت اشرافزاد� و دو شخصیتِ آژان، جز اسمشان� نمیتوا� تفاوت بینشا� قائل شد.
همچنین مشفق برخلاف جمالزاده هرگز موفق به برساختن زبانی برای شخصیتهای� نمیشود� ادبیات و کلمات� همه شخصیته� مشابه همدیگر بوده و آنه� شبیه هم حرف میزنند� و حتی نمیتوا� زبانشا� را از زبان راوی تمیز داد. زبانِ خود راوی نیز یک زبان روزنامها� و ساده و فاقد جذابیت میباش� (که البته این آخری را میتوا� به این مربوط دانست که داستان برای انتشار روزنامه و برای عامه� مردم نوشته شده است)
به این وجود رمان " تهران مخوف" را باید یک اثر متهورانه و دورخيزی ارزنده برای کتابها� بزرگ بعد از خود دانست. اگرچه متأسفانه به واسطه� مضمون عاشقانه یا شاید هم پاورقی بودنش، همیشه دستک� گرفته شده و نمیدان� چرا در دعوای تمام ناشدنیِ منتقدان برای انتخاب اولین داستاننوی� ایرانی (بین جمالزاده و هدایت)، هرگز به مشفق کاظمی توجها� نمیشو�.
مشفق کاظمی از کجا پیداش شد؟
مشفق کاظمی هم همچون جمالزاده و حسن مقدم، از جوانانی بود که برای تحصیل به اروپا رفته و با افکار انتقادی خود به ایران برمیگردن�. مشفق که مدتی مدیریت انجمن ایران جوان (همانجایی که تئاتر جعفرخانِ مقدم به روی صحنه میرو�) را نیز دراختیار داشت و به روزنامهنگار� مشغول بود.
نگاه تیزبین و انتقادی و خاستگاه مشروطهخواهی� مشفق باعث میشو� وی در اولین رمان خود، به همه� گوشه و کنارهای تهران و بعضاً روستاها و شهرهای اطراف سرک بکشد و به زبان صریح و برنده� به توصیف این مناطق و مردمانشا� بپردازد. در واقع، مشفق دوربین خود را در جایجا� تهران میکار� و شخصیتها� مختلف را به روبروی آن فراخوانده تا روایتگر� سرگذشتِ خود باشند.
در این رمان، میتوا� فرخ را روحِ عصیانگرِ جوان مشروطهخوا� و نمونه� آرمانیِ مورد نظرِ مشفق دانست؛ جوانی که در عین پاکباختگ� و عشق آتشینی که به محبوبش دارد، هرگز تن به ساختارِ فاسد جامعه نمیده� و در تلاش است که با همه� این فساد، یک تنه بجنگد.
از رمان اجتماعی ابتدای قرن تا فیلم اجتماعی انتهای قرن
اکثر ما عادت کردهای� که وقتی اسم فیلم اجتماعی میآید� انتظار دیدن حجم خفقانآور� از نالهه� و بدبختیها� شخصیته� و ذکر مصیبتهای� از کارگردان را داریم. و در انتها، همگیمان� مخاطب و دستاندرکاران� نفس راحتی میکشی� که شبیه شخصیتها� فیلم نبودیم و مشکلاتِ آنه� به خاطر اعتیاد و بیرحم� سرکارگر و زورگیریِ مجرمان است؛ «همه اش تقصیر مردم است».
در حالی که قرن چهاردهم را با چنین فیلمها� بیمایه� پر ادعا به پایان میبریم� این قرن را با یک الگوی خوب از آنچه رمان اجتماعی باید باشد، آغازیدیم.
مشفق کاظمی به تأسی از ادبیات اروپای قرن نوزدهم، با نگاه تیزبین خود، به واقع تصویرگرِ اوضاع سیاسی-اجتماعی دوران خود، اواخر قرن سیزده شمسی و آستانه� قرن چهاردهم میباشد� او همراه با شخصیتهای� به اعماق سیاه و «مخوفِ» این سالیان سفر میکن� و با روایتِ سرگذشتِ مردمان حاشیها� (روسپیان، کلفتها� زندانیان، شورشیان و ..) و اشرافزادگا� و کارمندان دولتی و آژانه� و نوکیسهها� اظهارنظرها و انتقادات صریحِ خود را متوجه ساختار سیاسی حاکمه میکند� وی ریشه� همه� این ادبار و بدبختی را که بر شهر گسترده شده است، در همین ساختارِ معیوب و کجدار میجوی�. او در این مسیر با هیچ کسی سر سازگاری ندارد و علاوه بر درباریان، اشرافزادگان� روحانیان و نظامیان و غیره، حتی به روزنامهنگاران� به ظاهر آزادیخوا� و مشروطهخواهان� قلابی و نظام اداری فاسدِ بارساخته شده توسط حکومت مشروطه، بیمحاب� میتاز�.
مشفق کاظمی از کدام تهران حرف میزن�
کتاب تهران مخوف در سال 1304، دقیقاً در همان سالی منتشر میشو� که رضاشاه به پادشاهی میرس� و عملاً سلسله� قاجار منحل میگرد�.
در «تهران مخوف»ی که مشفق آن را ترسیم میکند� تهرانِ اواخر قاجار و قرن سیزدهم میباشد� تهران/ایرانی که در قعر باتلاقِ سیاهی و ادبار فرو رفته و همه� مردمانش را با خود برده است.
تهرانی که فرخهای� پس از درگیری و ستیزه با مردمانی از هر صنف و طبقه� ای (روحانی، آژان، اشرافزاد� و کارمند)، سرانجام با جسم و روحی خسته مجبور به پذیرش شکست خود شده و تن به تبعید به «کلات» میده�.
تهرانی که گویی کورسوی امید یا ذرها� امید نمیتوا� برایش متصور شد، و تنها میتوا� خوشبین بود که شاید سیلی بیاید و همه چیز را با خود بشورد و ببرد.
در حالی که در آثار حسن مقدم یا جمالزاده، طنز آنها� روایتشا� را برای خواننده تحملپذی� میکند� روایتِ روزنامهنگارانه� مشفق، جایی برای نفس کشیدن نمیگذار�.
پینوش� 1: در خوانشِ این کتاب، من در کنار رویا، سام و یگانه بودم.
پینوش� 2: ریویوی بالا، با نگاهی اجتماعی نوشته شده است، و چنان به داوری ادبیِ نپرداخته است.
پینوش� 3: امتیاز به کتاب، 3.5
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
تهران مخوف.
Sign In »
Reading Progress
September 19, 2021
–
Started Reading
September 19, 2021
– Shelved
October 8, 2021
– Shelved as:
پروژ-ما
October 8, 2021
– Shelved as:
ادبیات-فارسی-معاصر
October 8, 2021
– Shelved as:
novel-and-novella
October 8, 2021
–
Finished Reading